🔴 رشته الاهیات کاربردی
الاهیات کاربردی یا practical theology عنوان رشته ای است که در دانشکده های الاهیات اروپا و آمریکا از قدیم وجود داشته است.
محتوای آن غالبا شبیه همین آموزش های غیررسمی "زندگی و مهارت های آخوندی" در قم خود ما بوده! مثل نحوه بستن عمامه! و روش های خطابه و موعظه و نحوه برگزاری مراسم دینی و...
اما در سالهای اخیر دو تغییر در برنامه های الاهیات کاربردی اتفاق افتاده است:
اولی که به سالهای نسبتا دورتر برمیگردد، اضافه شدن مباحثی پیرامون نقش و جایگاه کلیسا در دنیای مدرن و راه های تاثیرگذاری کلیسا بر جامعه است.
در این برنامه ها هنوز "سازمان کلیسا" در درجه اول اهمیت قرار داشت.
اما تغییر دوم در برنامه های الاهیات کاربردی مربوط به همین چند سال اخیر است که دوره های آموزشی و پژوهشی پیرامون "نقش دین در کاهش مشکلات فردی و اجتماعی مردم"، مورد توجه قرار گرفته است.
بخصوص بعضی از دانشگاه های آلمان در این زمینه پیشتاز بوده اند.
مثلا به کشیش یا دانشجوی ارشد یا دکترا ، مجموعه ای از دروس علوم انسانی و دینی را آموزش میدهند تا او را برای حل مشکلات یا لااقل کاهش آلام مردمی که آسیب های روانی دیده اند (مثل کسانی که افسردگی یا مشکلات خانوادگی شدید دارند یا یکی از نزدیکانشان را از دست داده اند یا به دلیل بیماری های لاعلاج در آستانه مرگ هستند و...،) آماده کنند.
🔶 درحالی که ما از تریبون های رسمی مدام از گسترش سکولاریزم در غرب می گوییم (که البته تاحدی هم درست است) ، به نظر میرسد لااقل برخی از دانشکده های الاهیات آنها که در حکم حوزه های علمیه ما هستند، اولا متوجه شده اند که سازمان کلیسا باید با تغییراتی، مشروعیت و جایگاه از دست رفته خود را در جوامع بازیابی کند (در این مورد یک مطلب پیرامون نحوه کسب درآمد کلیساها در سوئد خواهم نوشت انشالله)
ثانیا دارند متوجه میشوند که مهمتر از "سازمان" خود "محتوا" است. یعنی خود دین.
فهمیده اند که دین باید یک رویکرد انسانی داشته باشد و بتواند پاسخگوی بخشی از نیازهای مردم در زمان امروز باشد، تا از بین نرود.
اما درمورد وضعیت حوزه های علمیه ما
سکوت از صد هزار سخن بهتر...
http://uupload.ir/files/5yx8_41scl0h4g3l._sx345_bo1,204,203,200_.jpg
الاهیات کاربردی یا practical theology عنوان رشته ای است که در دانشکده های الاهیات اروپا و آمریکا از قدیم وجود داشته است.
محتوای آن غالبا شبیه همین آموزش های غیررسمی "زندگی و مهارت های آخوندی" در قم خود ما بوده! مثل نحوه بستن عمامه! و روش های خطابه و موعظه و نحوه برگزاری مراسم دینی و...
اما در سالهای اخیر دو تغییر در برنامه های الاهیات کاربردی اتفاق افتاده است:
اولی که به سالهای نسبتا دورتر برمیگردد، اضافه شدن مباحثی پیرامون نقش و جایگاه کلیسا در دنیای مدرن و راه های تاثیرگذاری کلیسا بر جامعه است.
در این برنامه ها هنوز "سازمان کلیسا" در درجه اول اهمیت قرار داشت.
اما تغییر دوم در برنامه های الاهیات کاربردی مربوط به همین چند سال اخیر است که دوره های آموزشی و پژوهشی پیرامون "نقش دین در کاهش مشکلات فردی و اجتماعی مردم"، مورد توجه قرار گرفته است.
بخصوص بعضی از دانشگاه های آلمان در این زمینه پیشتاز بوده اند.
مثلا به کشیش یا دانشجوی ارشد یا دکترا ، مجموعه ای از دروس علوم انسانی و دینی را آموزش میدهند تا او را برای حل مشکلات یا لااقل کاهش آلام مردمی که آسیب های روانی دیده اند (مثل کسانی که افسردگی یا مشکلات خانوادگی شدید دارند یا یکی از نزدیکانشان را از دست داده اند یا به دلیل بیماری های لاعلاج در آستانه مرگ هستند و...،) آماده کنند.
🔶 درحالی که ما از تریبون های رسمی مدام از گسترش سکولاریزم در غرب می گوییم (که البته تاحدی هم درست است) ، به نظر میرسد لااقل برخی از دانشکده های الاهیات آنها که در حکم حوزه های علمیه ما هستند، اولا متوجه شده اند که سازمان کلیسا باید با تغییراتی، مشروعیت و جایگاه از دست رفته خود را در جوامع بازیابی کند (در این مورد یک مطلب پیرامون نحوه کسب درآمد کلیساها در سوئد خواهم نوشت انشالله)
ثانیا دارند متوجه میشوند که مهمتر از "سازمان" خود "محتوا" است. یعنی خود دین.
فهمیده اند که دین باید یک رویکرد انسانی داشته باشد و بتواند پاسخگوی بخشی از نیازهای مردم در زمان امروز باشد، تا از بین نرود.
اما درمورد وضعیت حوزه های علمیه ما
سکوت از صد هزار سخن بهتر...
http://uupload.ir/files/5yx8_41scl0h4g3l._sx345_bo1,204,203,200_.jpg
🔴رسانه ها و تحلیل های #سینمایی امروز ما، از رسانه های ورزشی، زردتر و از تحلیل های سیاسی، جناحی تر شده است!
چه آنها که تعریف میکنند و چه آنها که تخریب میکنند.
🔹من هنوز نه فیلم لاتاری را دیده ام نه فیلم به وقت شام، ولی تحلیل های افراد مختلف را که میخوانم، دقیقا میبینم نظرشان متناسب با جبهه گیری سیاسی شان است.
اصلا قبل از دیدن فیلم، تحلیل ها در ناصیه افراد هویداست!
🔹فکر میکنم تخم لق این سیاسی بازی در سینما را دهنمکی و فرهادی کاشتند. البته نه خودشان، احزاب سیاسی که بعد از ۸۸ میخواستند در سینما هم مقابل هم عرض اندام کنند.
🔹من واقعا مشتاقم فیلم به وقت شام آقای حاتمی کیا را ببینم.
ولی این تعریف و تمجیدهای جریان اصولگرا را که میخوانم مدام به یاد فیلم "گزارش یک جشن" می افتم که تحت تاثیر ۸۸ ساخت و من در جشنواره دیدم و بعد از آن تقریبا همین جریان حامی فعلی، او را از هستی ساقط کردند..
بعد هم فیلم چ را ساخت که رفت روی جلد مهرنامه و از طرف اصلاح طلبان روشنفکر واقعی شد و توسط اصولگراها دوباره به همه چیز متهم شد.
🔹من نمیدانم همانطور که دیروز حاتمی کیا به خاطر دیدن برخورد امنیتی در حوزه فرهنگ "گزارش یک جشن" را ساخت، و امروز با دیدن عکس بچه های شهدای مدافع حرم "به وقت شام" را ساخت، اگر فردا روزی تحت تاثیر همین #وجدان_درونش فیلمی بسازد که به مذاق اصولگرایانی که الان از او امام زاده ساخته اند، خوش نیاید، چه خواهند کرد؟ اصلاح طلبان و کسانی که امروز به او ناسزا می گویند چطور؟
🔸کار هنرمند واقعی، بیش از اینکه از روی ایدئولوژی سیاسی باشد، از روی الهام قلبی و در پاسخ به ندای درون است.
همانطور که مثل حاتمی کیا، سید مهدی شجاعی سال ۸۸ با یک سابقه کاملا انقلابی، کتاب طنز "دموکراسی یا دموقراضه" را در اینترنت منتشر کرد.
و رضاامیرخانی همان زمان برای اینکه ناملایمات را نبیند و چیزی خلاف عقل و دلش نگوید، ایران را به مقصد افغانستان ترک کرد.
چه آنها که تعریف میکنند و چه آنها که تخریب میکنند.
🔹من هنوز نه فیلم لاتاری را دیده ام نه فیلم به وقت شام، ولی تحلیل های افراد مختلف را که میخوانم، دقیقا میبینم نظرشان متناسب با جبهه گیری سیاسی شان است.
اصلا قبل از دیدن فیلم، تحلیل ها در ناصیه افراد هویداست!
🔹فکر میکنم تخم لق این سیاسی بازی در سینما را دهنمکی و فرهادی کاشتند. البته نه خودشان، احزاب سیاسی که بعد از ۸۸ میخواستند در سینما هم مقابل هم عرض اندام کنند.
🔹من واقعا مشتاقم فیلم به وقت شام آقای حاتمی کیا را ببینم.
ولی این تعریف و تمجیدهای جریان اصولگرا را که میخوانم مدام به یاد فیلم "گزارش یک جشن" می افتم که تحت تاثیر ۸۸ ساخت و من در جشنواره دیدم و بعد از آن تقریبا همین جریان حامی فعلی، او را از هستی ساقط کردند..
بعد هم فیلم چ را ساخت که رفت روی جلد مهرنامه و از طرف اصلاح طلبان روشنفکر واقعی شد و توسط اصولگراها دوباره به همه چیز متهم شد.
🔹من نمیدانم همانطور که دیروز حاتمی کیا به خاطر دیدن برخورد امنیتی در حوزه فرهنگ "گزارش یک جشن" را ساخت، و امروز با دیدن عکس بچه های شهدای مدافع حرم "به وقت شام" را ساخت، اگر فردا روزی تحت تاثیر همین #وجدان_درونش فیلمی بسازد که به مذاق اصولگرایانی که الان از او امام زاده ساخته اند، خوش نیاید، چه خواهند کرد؟ اصلاح طلبان و کسانی که امروز به او ناسزا می گویند چطور؟
🔸کار هنرمند واقعی، بیش از اینکه از روی ایدئولوژی سیاسی باشد، از روی الهام قلبی و در پاسخ به ندای درون است.
همانطور که مثل حاتمی کیا، سید مهدی شجاعی سال ۸۸ با یک سابقه کاملا انقلابی، کتاب طنز "دموکراسی یا دموقراضه" را در اینترنت منتشر کرد.
و رضاامیرخانی همان زمان برای اینکه ناملایمات را نبیند و چیزی خلاف عقل و دلش نگوید، ایران را به مقصد افغانستان ترک کرد.
🔴 کار میکنم، پس هستم!
این مقاله جالب گاردین درمورد استخدام فیلسوفان در شرکت ها و استارتاپ های آمریکاست.
ظاهرا برخی کمپانی های بزرگ به این نتیجه رسیده اند که اتخاذ برخی تصمیمات حیاتی نیاز به تفکر عمیقی دارد که با مشغله مدیران سازگار نیست و باید از فیلسوفان برای این کار استفاده کرد.
🔹اما مساله اصلی که این مقاله درمورد آن دوپهلو صحبت میکند این است که آیا قرار است این فیلسوفان در افزایش سود شرکتها نقش ایفا کنند؟ یا در کاهش تهدیدهای بالقوه ای که آینده بشریت با آنها مواجه خواهد بود؟
به هرحال به تعبیر یکی از فیلسوفانی که در همین مقاله با او صحبت شده، فلسفه که تعهد به حقیقت دارد در نقطه مقابل یک استارتاپ که تعهد به سوددهی کوتاه مدت دارد، حرکت میکند.
🔹فلسفه پراگماتیستی در آمریکا متولد شد و رشد کرد و این فلسفه جدیدی که میشود اسم آن را #فلسفه_کاپیتالیستی گذاشت هم الان مسقط الراسش آمریکاست که شاید ورژن روزآمد شده همان پراگماتیسم باشد. پراگماتیسم خوبی ها و بدیهایی داشت ولی هیچگاه جریان غالب یا mainstream فلسفه نشد.
🔸 در قرن نوزدهم و بیستم که قرن علوم طبیعی بود، فلسفه تحلیلی ظهور کرد که به شدت تحت تاثیر علم بود و جریان غالب فلسفه شد که هنوز هم هست.
اما قرن ۲۱ ، قرن فناوری و استارتاپ است و آینده انسان و زمین را توسعه این فناوریها خواهند ساخت و باید دید فلسفه در این قرن از دامن خود چه جریانی را بیرون خواهد آورد؟
https://www.theguardian.com/business-to-business/2018/mar/29/i-work-therefore-i-am-why-businesses-are-hiring-philosophers
این مقاله جالب گاردین درمورد استخدام فیلسوفان در شرکت ها و استارتاپ های آمریکاست.
ظاهرا برخی کمپانی های بزرگ به این نتیجه رسیده اند که اتخاذ برخی تصمیمات حیاتی نیاز به تفکر عمیقی دارد که با مشغله مدیران سازگار نیست و باید از فیلسوفان برای این کار استفاده کرد.
🔹اما مساله اصلی که این مقاله درمورد آن دوپهلو صحبت میکند این است که آیا قرار است این فیلسوفان در افزایش سود شرکتها نقش ایفا کنند؟ یا در کاهش تهدیدهای بالقوه ای که آینده بشریت با آنها مواجه خواهد بود؟
به هرحال به تعبیر یکی از فیلسوفانی که در همین مقاله با او صحبت شده، فلسفه که تعهد به حقیقت دارد در نقطه مقابل یک استارتاپ که تعهد به سوددهی کوتاه مدت دارد، حرکت میکند.
🔹فلسفه پراگماتیستی در آمریکا متولد شد و رشد کرد و این فلسفه جدیدی که میشود اسم آن را #فلسفه_کاپیتالیستی گذاشت هم الان مسقط الراسش آمریکاست که شاید ورژن روزآمد شده همان پراگماتیسم باشد. پراگماتیسم خوبی ها و بدیهایی داشت ولی هیچگاه جریان غالب یا mainstream فلسفه نشد.
🔸 در قرن نوزدهم و بیستم که قرن علوم طبیعی بود، فلسفه تحلیلی ظهور کرد که به شدت تحت تاثیر علم بود و جریان غالب فلسفه شد که هنوز هم هست.
اما قرن ۲۱ ، قرن فناوری و استارتاپ است و آینده انسان و زمین را توسعه این فناوریها خواهند ساخت و باید دید فلسفه در این قرن از دامن خود چه جریانی را بیرون خواهد آورد؟
https://www.theguardian.com/business-to-business/2018/mar/29/i-work-therefore-i-am-why-businesses-are-hiring-philosophers
the Guardian
I work therefore I am: why businesses are hiring philosophers
Companies are turning to professional thinkers to help them reflect and work through difficult decisions – here’s why
🔴 گفتگوی خیالی یک فیزیکدان با یک فیلسوف
فیزیکدان: چرا شما در فلسفه اینقدر مغلق حرف میزنید؟ یعنی چه که «فلان صفت ذاتی شی است» یا «گزاره های ترکیبی، ماتاخر هستند» یا «خدا، واجب الوجود من جمیع الجهات است» و..؟ چرا جز خودتان کسی حرف شما را نمی فهمد؟
فیلسوف: خب بعضی از اینها اصطلاحات تخصصی است که در هر شاخه علمی مثل فیزیک هم هست و باید تعریف شود تا منظور منتقل شود.
مهم این است که وقتی توضیح داده شود، ملموس و قابل فهم باشد. وضع شما که در فیزیک خیلی بدتر است!
فیزیکدان: چطور؟
فیلسوف: مثلا شما اینهمه درمورد نور حرف میزنید، برای آن چه تعریفی دارید؟
فیزیکدان: ما نور را تعریف نمیکنیم فقط رفتار آن را توضیح میدهیم.
فیلسوف: خب رفتار آن را چطور توضیح میدهید؟
فیزیکدان: میگوییم نور رفتار ذره ای-موجی دارد.
فیلسوف: ما رفتار ذره ای را می فهمیم، رفتار موجی را هم میفهمیم. اما ذره ای ـ موجی دیگر چه صیغه ایست!؟
فیزیکدان: آزمایش دو شکاف و معادلات ریاضی این را میگوید.
فیلسوف: ولی ما میخواهیم بصورت ملموس بفهمیم شما چه میگویید.
فیزیکدان: حالا شما هم از بین پیامبران رفتید سراغ جرجیس! ما که معروفیم به واضح صحبت کردن.
فیلسوف: بله تشکر میکنم ولی فقط همین یک اصطلاح نیست. مثلا بُعد چهارمی که شما در نظریه نسبیت عام میگویید را چطور باید لمس کرد؟ و اینکه میگویید فضا و زمان جدا از هم نیستند و تئوری نسبیت را باید با هندسه چهار بعدی فضا-زمان فهمید، یا اینکه گرانش، حاصل انحنای فضاـ زمان است! این ها یعنی چه؟
فیزیکدان: معادلات ریاضی این نتایج را میدهد. ولی قبول دارم که شهود آن برای انسان سخت است.
مورد دیگری هم دارید یا از خدمت مرخص شوم؟
فیلسوف: موارد که زیاد است. مثلا زنده بودن یا مرده بودن گربه شرودینگر درنهایت برای ما حل نشد، پدیده درهم تنیدگی کوانتمی یا به قول شما entanglement به شعبده شبیه است! و فروریزش یا collapse تابع موج و مساله اندازه گیری کوانتمی، با معجزات حضرت موسی قابل مقایسه است!
فیزیکدان: خب انشالله پیشرفت علم این ابهامات را برطرف میکند.
فیلسوف: در آن که شکی نیست ولی ای کاش شما اول تلاش میکردید این ابهامات رشته خودتان برطرف شود، بعد اینقدر محکم و متقن درمورد عالم و آدم نظر بدهید.
فیزیکدان: تیتراژ برنامه رفت..😊
فیزیکدان: چرا شما در فلسفه اینقدر مغلق حرف میزنید؟ یعنی چه که «فلان صفت ذاتی شی است» یا «گزاره های ترکیبی، ماتاخر هستند» یا «خدا، واجب الوجود من جمیع الجهات است» و..؟ چرا جز خودتان کسی حرف شما را نمی فهمد؟
فیلسوف: خب بعضی از اینها اصطلاحات تخصصی است که در هر شاخه علمی مثل فیزیک هم هست و باید تعریف شود تا منظور منتقل شود.
مهم این است که وقتی توضیح داده شود، ملموس و قابل فهم باشد. وضع شما که در فیزیک خیلی بدتر است!
فیزیکدان: چطور؟
فیلسوف: مثلا شما اینهمه درمورد نور حرف میزنید، برای آن چه تعریفی دارید؟
فیزیکدان: ما نور را تعریف نمیکنیم فقط رفتار آن را توضیح میدهیم.
فیلسوف: خب رفتار آن را چطور توضیح میدهید؟
فیزیکدان: میگوییم نور رفتار ذره ای-موجی دارد.
فیلسوف: ما رفتار ذره ای را می فهمیم، رفتار موجی را هم میفهمیم. اما ذره ای ـ موجی دیگر چه صیغه ایست!؟
فیزیکدان: آزمایش دو شکاف و معادلات ریاضی این را میگوید.
فیلسوف: ولی ما میخواهیم بصورت ملموس بفهمیم شما چه میگویید.
فیزیکدان: حالا شما هم از بین پیامبران رفتید سراغ جرجیس! ما که معروفیم به واضح صحبت کردن.
فیلسوف: بله تشکر میکنم ولی فقط همین یک اصطلاح نیست. مثلا بُعد چهارمی که شما در نظریه نسبیت عام میگویید را چطور باید لمس کرد؟ و اینکه میگویید فضا و زمان جدا از هم نیستند و تئوری نسبیت را باید با هندسه چهار بعدی فضا-زمان فهمید، یا اینکه گرانش، حاصل انحنای فضاـ زمان است! این ها یعنی چه؟
فیزیکدان: معادلات ریاضی این نتایج را میدهد. ولی قبول دارم که شهود آن برای انسان سخت است.
مورد دیگری هم دارید یا از خدمت مرخص شوم؟
فیلسوف: موارد که زیاد است. مثلا زنده بودن یا مرده بودن گربه شرودینگر درنهایت برای ما حل نشد، پدیده درهم تنیدگی کوانتمی یا به قول شما entanglement به شعبده شبیه است! و فروریزش یا collapse تابع موج و مساله اندازه گیری کوانتمی، با معجزات حضرت موسی قابل مقایسه است!
فیزیکدان: خب انشالله پیشرفت علم این ابهامات را برطرف میکند.
فیلسوف: در آن که شکی نیست ولی ای کاش شما اول تلاش میکردید این ابهامات رشته خودتان برطرف شود، بعد اینقدر محکم و متقن درمورد عالم و آدم نظر بدهید.
فیزیکدان: تیتراژ برنامه رفت..😊
🔴"مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را #فرستاد که (نیکوکاران را) بشارت دهند و (بدان را) بترسانند، و با آنها کتاب فرستاد تا در موارد #نزاع بین مردم، #تنها #دین_خدا به عدالت حکمفرما باشد؛ اما در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر #همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد.."(آیه ۲۱۳ سوره بقره)
🔸 صبح روز عید مبعث را در حالی شروع میکنیم که آمریکا و انگلیس و فرانسه در حال ریختن بمب و موشک بر سر مردم سوریه هستند و ما هم چشم امیدمان به روسیه هست که یک کاری بکند!
🔸 هدف بعثت پیامبر(ص) در آیه فوق این است که دین خدا آمد بین مردم در اختلافاتشان داوری کند. اختلافات را حل کند. اتحاد را بیشتر کند. اما وضعیت ما همانطور شد که آیه پیشبینی میکند. همان گروهی که بر آنها کتاب نازل شد، یعنی خود ما مسلمانان، نه کفار، خود ما اینبار در همین کتاب اختلاف کردیم.
🔸 پیام این آیه و پیام ادیان توحیدی، اتحاد بین بشریت بود، برای حل اختلافات همه انسانها آمدند.
به خاطر همین محتوای اصلی این ادیان شاید بیش از ۹۰ درصد اشتراک دارد. اما ما دست گذاشتیم روی اختلافات. نه تنها اختلافات بین اسلام و مسحیت، که داخل خود اسلام هم اختلافات را برجسته کردیم. یکی گفت شیعه یکی گفت سنی یکی گفت علوی یک گفت شافعی و ... بعد داخل شیعه صد فرقه شدیم بعد داخل هر فرقه تا توانستیم به هم برچسب زدیم و شد اینکه میبینیم.
🔸اگر امروز نیمچه اتحادی در عالم اسلام برقرار بود، اتحاد غربی نمیتوانست امروز به سوریه حمله کند.
جمال عبدالناصر با تحریک تعصب عربی یکبار خواست جهان اسلام را متحد کند و مقابل اسرائیل و آمریکا بایستد، اما نتوانست.
🔸اما امام موسی صدر تا حد خوبی توانست اینکار را بکند. کسی که رهبر شیعیان لبنان بود ولی مسیحیان هم به او امام میگفتند. کسی که واقعا در لبنان پیامبری کرد و روح حیات را در آن دمید.
🔸مهمترین کار امام موسی صدر این بود که فهمید محور وحدت، روح تعالیم اسلام است. یعنی محبت و عشق و ایمان و همه اینها هم در جایی کارساز است که نیازهای اولیه یعنی خوراک و پوشاک مردم تامین باشد.
کارش را از همینجا شروع کرد و نتیجه اش هم شد آزادی جنوب لبنان و جنگ ۳۳ روزه و..
🔸 صبح روز عید مبعث را در حالی شروع میکنیم که آمریکا و انگلیس و فرانسه در حال ریختن بمب و موشک بر سر مردم سوریه هستند و ما هم چشم امیدمان به روسیه هست که یک کاری بکند!
🔸 هدف بعثت پیامبر(ص) در آیه فوق این است که دین خدا آمد بین مردم در اختلافاتشان داوری کند. اختلافات را حل کند. اتحاد را بیشتر کند. اما وضعیت ما همانطور شد که آیه پیشبینی میکند. همان گروهی که بر آنها کتاب نازل شد، یعنی خود ما مسلمانان، نه کفار، خود ما اینبار در همین کتاب اختلاف کردیم.
🔸 پیام این آیه و پیام ادیان توحیدی، اتحاد بین بشریت بود، برای حل اختلافات همه انسانها آمدند.
به خاطر همین محتوای اصلی این ادیان شاید بیش از ۹۰ درصد اشتراک دارد. اما ما دست گذاشتیم روی اختلافات. نه تنها اختلافات بین اسلام و مسحیت، که داخل خود اسلام هم اختلافات را برجسته کردیم. یکی گفت شیعه یکی گفت سنی یکی گفت علوی یک گفت شافعی و ... بعد داخل شیعه صد فرقه شدیم بعد داخل هر فرقه تا توانستیم به هم برچسب زدیم و شد اینکه میبینیم.
🔸اگر امروز نیمچه اتحادی در عالم اسلام برقرار بود، اتحاد غربی نمیتوانست امروز به سوریه حمله کند.
جمال عبدالناصر با تحریک تعصب عربی یکبار خواست جهان اسلام را متحد کند و مقابل اسرائیل و آمریکا بایستد، اما نتوانست.
🔸اما امام موسی صدر تا حد خوبی توانست اینکار را بکند. کسی که رهبر شیعیان لبنان بود ولی مسیحیان هم به او امام میگفتند. کسی که واقعا در لبنان پیامبری کرد و روح حیات را در آن دمید.
🔸مهمترین کار امام موسی صدر این بود که فهمید محور وحدت، روح تعالیم اسلام است. یعنی محبت و عشق و ایمان و همه اینها هم در جایی کارساز است که نیازهای اولیه یعنی خوراک و پوشاک مردم تامین باشد.
کارش را از همینجا شروع کرد و نتیجه اش هم شد آزادی جنوب لبنان و جنگ ۳۳ روزه و..
Forwarded from جرئت اندیشیدن(فلسفه علم شریف)
Forwarded from جرئت اندیشیدن(فلسفه علم شریف)
مجله جرأت اندیشیدن شماره 2.pdf
7 MB
در ادامه این مطلب
https://www.tg-me.com/vaadie/232
این عکس جلد یک کتاب 2017 از یک فیلسوف مشهور آمریکایی است که در کار بیزینس هم هست
اسم کتاب هست "سقراط در دره سیلیکون" که منظورش از سقراط، استیو جابز است!
https://www.tg-me.com/vaadie/232
این عکس جلد یک کتاب 2017 از یک فیلسوف مشهور آمریکایی است که در کار بیزینس هم هست
اسم کتاب هست "سقراط در دره سیلیکون" که منظورش از سقراط، استیو جابز است!
🔴 ما در تاریخ محو خواهیم شد!
حالا که بحث فیلترینگ تلگرام داغ است من هم چندجمله ای که مدتهاست در ذهن دارم را تا هنوز فیلتر نشده مینویسم:
1️⃣ اول درمورد خود تلگرام:
تلگرام مضرات زیاد و مزایای کمی داشت. درمورد مضراتش کسانی که فقط امنیتی و اقتصادی و فقهی فکر میکنن به اندازه کافی گفته اند و شنیده اید.
اما به لحاظ فرهنگی، تلگرام در حال تولید یک نسل سطحی و پوچ و زرداندیش بود. کانالها و مطالب پربازدید را ببینید متوجه میشوید. بدتر از تلگرام از اینجهت اینستاگرام است. اما یک مزیت مهم فرهنگی تلگرام امکان دسترسی آزاد و راحت همه اقشار با هر سن و هر سطح سواد و مهارت بود. این دسترسی از دوجهت خیلی مهم بود. اول، احساس دیده شدن و شنیده شدن اقشار فراموش شده و نادیده گرفته شده در مسائل و مشکلات صنفی و سیاسی و...
و دوم ، گذراندن اوقات برای اقشاری که نه سرگرمی دارند، نه دلخوشی و نه نزدیکان زیادی. در خارج از کشور برای این گروه که بیشتر آنها را کهنسالان تشکیل میدهند، سگ و حیوانات خانگی همدم تنهایی و عامل نجاتشان از افسردگی است؛ ولی در ایران یکی از مهمترین دلخوشی های این قشر در چند سال اخیر، ارتباط مجازی با دوستان و نزدیکان از طریق تلگرام بود.
2️⃣ درمورد سایر شبکه های اجتماعی فیلتر شده:
در دنیا هر شبکه اجتماعی کارکرد خاصی دارد. من به سه تای اصلی اشاره میکنم:
توییتر برای جریان سازی سیاسی است.
فیسبوک برای ارتباطات اجتماعی طبقه متوسط جامعه با دنیاست.
و از همه مهمتر یوتیوب که به نظر من تعیین کننده ترین عامل تفوق یک فرهنگ و تمدن بر سایر فرهنگ ها و تمدن ها در دنیای آینده است. شما در یوتویوب مهم ترین محتواهای علمی، فرهنگی، دینی را در دنیا میتوانید پیدا کنید.
البته هر سه این شبکه های اجتماعی با آپشنهای sharing مستقیم ، یک شبکه به هم پیوسته و مکمل را تشکیل میدهند.
حالا ما در ایران همه اینها را فیلتر کرده ایم. و این به نظر من یعنی خودکشی تمدنی! توضیح میدهم چرا
3️⃣ یک فیلسوف تکنولوژی ایتالیایی هست به اسم لوچیانو فلوریدی که نظریه جالبی دارد. میگوید اگر ما در فلسفه، "وجود داشتن" را به "منشا اثر بودن" تعریف میکنیم، پس در دنیای سایبری آینده، تنها امور دیجیتال و آنچه که حضوری در سایبر اسپیس دارد، به معنای واقعی "وجود" دارد.
یک مثال میزنم در تایید این حرف:
الان فرض کنید یک جوان اروپایی بخواهد درمورد اسلام تحقیق کند. شک نکنید اولین جایی که مراجعه میکند یوتویوب است. در آنجا سخنرانی هایی از برخی اسلام شناسان به زبان انگلیسی وجود دارد. شیخ حمزه یوسف آمریکایی، دکتر یاسر قدهی استاد پاکستانی در دانشگاه تگزاس آمریکا، خانم یاسمین مجاهد متفکر مصری (که جز معدود افرادی است که واقعا مجاهدانه در مقابل بزرگترین حمله امروز غیرمسلمانان به اسلام -یعنی مساله زن در اسلام- عمیق و روشنگرانه و فعال از اسلام دفاع میکند)
اینها در یوتوب بازتاب خوبی دارند. همه هم سنی مذهب هستند. از سخنرانان شیعه مطالب بسیار کمی وجود دارد که غالبا سطحی و در فضای دعواهای داخلی شیعه و سنی است. یعنی درمورد اصل اسلام و عقاید محوری آن درمقابل ملحدین و ادیان دیگر و همچنین مسائل اساسی دین در دنیا معاصر، تعداد کمی مسلمان هستند که حرف دارند و حرفشان در دنیا منعکس میشود و تقریبا همه آنها هم سنی هستند.
حالا شما در اینجا چطور میخواهید به دنیا بگویید ما امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید صدر و امام موسی صدر را داریم که اسلام را عمیق تر فهمیده اند؟ چطور میخواهید سهم خودتان و فهم خودتان را از اسلام به دنیای معاصر عرضه کنید؟
حالا این مثال را بگیرید و تعمیم بدهید به حافظ و فردوسی و آیین های باستانی خودمان و هنر و معماری و اخلاق و ادب ایرانیان و ..؛
و بعد ببینید، در دنیای دیجیتال چند ده سال آینده با این فیلترهای پیاپی، چیزی از این فرهنگ و تمدن باقی خواهد ماند؟
و آیا نگاه های صرف امنیتی یا اقتصادی و فقهی که منشا تصمیمات ما شده، کار را در بلند مدت برای ما بدتر نخواهد کرد؟
بر این اساس من با فیلتر شدن تلگرام به شرط فراهم شدن یک بستر قوی جایگزین و یک دید باز و یک سعه صدر فرهنگی و سیاسی، مخالف نیستم؛ ولی با فیلتر فیسبوک و تویتر و یوتوب کاملا مخالفم.
4️⃣ یک بار یک استاد قرآن میگفت به نظر من براساس "آموزه توحید" که قلب اسلام است، فضای مجازی نه تنها تهدید نیست، که بهترین فرصت است برای ما. من هم به شدت با او موافقم و فکر میکنم جهانی شدن، روندی است که اگر ما در فضای مجازی با استدلال قوی و برخورد رئوفانه، سهم خودمان را به درستی ادا کنیم، هیچ بعید نیست همانطور که پیامبر توانست اسلام را از غرب آسیا تا آفریقا و قلب اروپا توسعه دهد، ما هم بتوانیم آن را امروز جهانی کنیم.
به قول حافظ در شعر ملکوتی که درمورد پیامبر دارد:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت..
حالا که بحث فیلترینگ تلگرام داغ است من هم چندجمله ای که مدتهاست در ذهن دارم را تا هنوز فیلتر نشده مینویسم:
1️⃣ اول درمورد خود تلگرام:
تلگرام مضرات زیاد و مزایای کمی داشت. درمورد مضراتش کسانی که فقط امنیتی و اقتصادی و فقهی فکر میکنن به اندازه کافی گفته اند و شنیده اید.
اما به لحاظ فرهنگی، تلگرام در حال تولید یک نسل سطحی و پوچ و زرداندیش بود. کانالها و مطالب پربازدید را ببینید متوجه میشوید. بدتر از تلگرام از اینجهت اینستاگرام است. اما یک مزیت مهم فرهنگی تلگرام امکان دسترسی آزاد و راحت همه اقشار با هر سن و هر سطح سواد و مهارت بود. این دسترسی از دوجهت خیلی مهم بود. اول، احساس دیده شدن و شنیده شدن اقشار فراموش شده و نادیده گرفته شده در مسائل و مشکلات صنفی و سیاسی و...
و دوم ، گذراندن اوقات برای اقشاری که نه سرگرمی دارند، نه دلخوشی و نه نزدیکان زیادی. در خارج از کشور برای این گروه که بیشتر آنها را کهنسالان تشکیل میدهند، سگ و حیوانات خانگی همدم تنهایی و عامل نجاتشان از افسردگی است؛ ولی در ایران یکی از مهمترین دلخوشی های این قشر در چند سال اخیر، ارتباط مجازی با دوستان و نزدیکان از طریق تلگرام بود.
2️⃣ درمورد سایر شبکه های اجتماعی فیلتر شده:
در دنیا هر شبکه اجتماعی کارکرد خاصی دارد. من به سه تای اصلی اشاره میکنم:
توییتر برای جریان سازی سیاسی است.
فیسبوک برای ارتباطات اجتماعی طبقه متوسط جامعه با دنیاست.
و از همه مهمتر یوتیوب که به نظر من تعیین کننده ترین عامل تفوق یک فرهنگ و تمدن بر سایر فرهنگ ها و تمدن ها در دنیای آینده است. شما در یوتویوب مهم ترین محتواهای علمی، فرهنگی، دینی را در دنیا میتوانید پیدا کنید.
البته هر سه این شبکه های اجتماعی با آپشنهای sharing مستقیم ، یک شبکه به هم پیوسته و مکمل را تشکیل میدهند.
حالا ما در ایران همه اینها را فیلتر کرده ایم. و این به نظر من یعنی خودکشی تمدنی! توضیح میدهم چرا
3️⃣ یک فیلسوف تکنولوژی ایتالیایی هست به اسم لوچیانو فلوریدی که نظریه جالبی دارد. میگوید اگر ما در فلسفه، "وجود داشتن" را به "منشا اثر بودن" تعریف میکنیم، پس در دنیای سایبری آینده، تنها امور دیجیتال و آنچه که حضوری در سایبر اسپیس دارد، به معنای واقعی "وجود" دارد.
یک مثال میزنم در تایید این حرف:
الان فرض کنید یک جوان اروپایی بخواهد درمورد اسلام تحقیق کند. شک نکنید اولین جایی که مراجعه میکند یوتویوب است. در آنجا سخنرانی هایی از برخی اسلام شناسان به زبان انگلیسی وجود دارد. شیخ حمزه یوسف آمریکایی، دکتر یاسر قدهی استاد پاکستانی در دانشگاه تگزاس آمریکا، خانم یاسمین مجاهد متفکر مصری (که جز معدود افرادی است که واقعا مجاهدانه در مقابل بزرگترین حمله امروز غیرمسلمانان به اسلام -یعنی مساله زن در اسلام- عمیق و روشنگرانه و فعال از اسلام دفاع میکند)
اینها در یوتوب بازتاب خوبی دارند. همه هم سنی مذهب هستند. از سخنرانان شیعه مطالب بسیار کمی وجود دارد که غالبا سطحی و در فضای دعواهای داخلی شیعه و سنی است. یعنی درمورد اصل اسلام و عقاید محوری آن درمقابل ملحدین و ادیان دیگر و همچنین مسائل اساسی دین در دنیا معاصر، تعداد کمی مسلمان هستند که حرف دارند و حرفشان در دنیا منعکس میشود و تقریبا همه آنها هم سنی هستند.
حالا شما در اینجا چطور میخواهید به دنیا بگویید ما امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید صدر و امام موسی صدر را داریم که اسلام را عمیق تر فهمیده اند؟ چطور میخواهید سهم خودتان و فهم خودتان را از اسلام به دنیای معاصر عرضه کنید؟
حالا این مثال را بگیرید و تعمیم بدهید به حافظ و فردوسی و آیین های باستانی خودمان و هنر و معماری و اخلاق و ادب ایرانیان و ..؛
و بعد ببینید، در دنیای دیجیتال چند ده سال آینده با این فیلترهای پیاپی، چیزی از این فرهنگ و تمدن باقی خواهد ماند؟
و آیا نگاه های صرف امنیتی یا اقتصادی و فقهی که منشا تصمیمات ما شده، کار را در بلند مدت برای ما بدتر نخواهد کرد؟
بر این اساس من با فیلتر شدن تلگرام به شرط فراهم شدن یک بستر قوی جایگزین و یک دید باز و یک سعه صدر فرهنگی و سیاسی، مخالف نیستم؛ ولی با فیلتر فیسبوک و تویتر و یوتوب کاملا مخالفم.
4️⃣ یک بار یک استاد قرآن میگفت به نظر من براساس "آموزه توحید" که قلب اسلام است، فضای مجازی نه تنها تهدید نیست، که بهترین فرصت است برای ما. من هم به شدت با او موافقم و فکر میکنم جهانی شدن، روندی است که اگر ما در فضای مجازی با استدلال قوی و برخورد رئوفانه، سهم خودمان را به درستی ادا کنیم، هیچ بعید نیست همانطور که پیامبر توانست اسلام را از غرب آسیا تا آفریقا و قلب اروپا توسعه دهد، ما هم بتوانیم آن را امروز جهانی کنیم.
به قول حافظ در شعر ملکوتی که درمورد پیامبر دارد:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت..
تقریبا همه نشریات دانشگاه را مرتب میخوانم.
به همان اندازه که از تولد و رشد نشریات با هویت و ایدئولوژیکی مثل "فروغ"، "حیات"، "داد" و "جرات اندیشیدن"، خوشحالم که حاوی مطالب عمیق و جسورانه ای هستند که شایسته فضای دانشگاه است،
از اینکه "روزنامه شریف" به رغم امکانات خوبی که دارد، روز به روز بیشتر شبیه بولتن های خبری داخلی سازمانها میشود که بیشتر کار کارمندان روابط عمومی هاست، ناراحتم.
میگویند دانشگاه باید در صراحت و جهت داری یک قدم جلوتر از جامعه باشد، ولی ما با تمام سخت گیری هایی که در ارشاد داریم، هیچ روزنامه ای را در کشور تا این حد بی هدف، بی هویت و نوتر پیدا نمیکنیم!
به همان اندازه که از تولد و رشد نشریات با هویت و ایدئولوژیکی مثل "فروغ"، "حیات"، "داد" و "جرات اندیشیدن"، خوشحالم که حاوی مطالب عمیق و جسورانه ای هستند که شایسته فضای دانشگاه است،
از اینکه "روزنامه شریف" به رغم امکانات خوبی که دارد، روز به روز بیشتر شبیه بولتن های خبری داخلی سازمانها میشود که بیشتر کار کارمندان روابط عمومی هاست، ناراحتم.
میگویند دانشگاه باید در صراحت و جهت داری یک قدم جلوتر از جامعه باشد، ولی ما با تمام سخت گیری هایی که در ارشاد داریم، هیچ روزنامه ای را در کشور تا این حد بی هدف، بی هویت و نوتر پیدا نمیکنیم!
New Recording 10.m4a
3.7 MB
سخنرانی دکتر حسینی در همایش دین،فرهنگ وفناوری
ایشان فارغ از تعارفات رسمی به نکات خیلی مهمی درمورد اهمیت این مباحث دردنیا،دشواری تبیین آنها برای مسولین و نقش مهم افرادی مثل دکتر نصر و گلشنی اشاره کردند
ایشان فارغ از تعارفات رسمی به نکات خیلی مهمی درمورد اهمیت این مباحث دردنیا،دشواری تبیین آنها برای مسولین و نقش مهم افرادی مثل دکتر نصر و گلشنی اشاره کردند
🔴 "تاثیر #دین: چالش هایی برای جامعه ، قانون و دموکراسی"
این عنوان با نام اختصاری IMPACT ، یک برنامه پژوهشی و همچنین یک کنفرانس است که در توضیح آن در بروشور نوشته: " lMPACT یک برنامه پژوهشی چندرشته ای در دانشگاه اوپسالا سوئد است که طی ده سال از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ در شش محور زیر برنامه ریزی شده است:
🔸دین و تغییرات اجتماعی
🔸اتحاد، دموکراسی و فرهنگ سیاسی
🔸خانواده، قانون و جامعه
🔸سلامت و خوشبختی
🔸الگوهای رفاه، سازمانها و ارزشها
🔸علم و دین
این برنامه حدود ۶۰ محقق و استاد دانشگاه را از ۶ دانشگاه بطور تمام وقت درگیر کرده و شامل بیش از ۲۵ رشته دانشگاهی میشود. هدف، بررسی این موضوع است که چطور میتوان تغییرات بنیادین در سوئد و شمال اروپا را براساس افزایش چشمگیر حضور #دین، تفسیر کرد.
در این کار تغییر دین در رابطه با تحولات پیچیده اجتماعی، فرهنگی، قانونی، سیاسی و اقتصادی که در سوئد و در اروپا و همچنین در سطح جهانی اتفاق می افتد، تحلیل می شود. ما درصددیم بررسی کنیم که با سرعت بالای تغییرات در ساختار اجتماعی، #دین، چگونه هم خودش تغییر میکند و هم آن عرصه ها را متحول میکند»
http://www.crs.uu.se/research/conference/
🔹این برنامه پژوهشی، هرسال یک کنفرانس علمی برگزار میکند که امسال طی سه روز گذشته در این دانشگاه برگزار شد.
من نکات مهمی که بعد از حضور در این همایش به نظرم رسیده را در ارتباط با کشور خودمان بیان میکنم:
1️⃣ این همایش یک نظم فوق العاده و یک برنامه ریزی علمی بسیار دقیق داشت که باعث میشد شرکت کنندگان از محتوای غنی مطالبی که ارائه میشد، نهایت استفاده را ببرند. مقایسه کنید با همایشهای پرهزینه و بی فایده داخلی که کل پول، صرف جلسات قبل همایش و تشریفات مسئولین میشود و در نهایت در روز همایش برای خالی نبودن صندلی ها، باید کارمندان را با اتوبوس بیاورند و آن بندگان خدا هم در همایش چرت بزنند!
تفاوت در اینجاست که در این همایش، یک مرکز ثابت پژوهشی یک گرنت پژوهشی دراختیار تعداد مشخصی محقق میگذارد و آنها روی موضوع همایش به حد کافی کار علمی و ترویجی میکنند، مقاله و کتاب منتشر میکنند، مخاطب خودشان را در دنیا پیدا میکنند و بعد همایش برگزار میکنند.
ولی در ایران هر جای با ربط و بیربطی برای ارائه بیلان کار سالیانه، یکی از گزینه هایش همواره همایش است که اگر این همایش در موضوعات دینی باشد یک بودجه هنگفتی را از سازمان تبلیغات و نهادهای حوزوی میگیرند و هدر میدهند و تمام!
2️⃣ کشور سوئد به قول خودشان یکی از سکولارترین کشورهای جهان است. و ایران مشهور است که بعد از پاکستان و اسراییل، سومین حکومت دینی را در جهان تشکیل داده است. اما در حالیکه در سوئد افرادی از ۲۵ رشته از اقتصاددان و روانشناس و کشیش، دور هم جمع شده اند تا نقش دین را در حیات انسان مدرن بررسی کنند، کارهایی که ما در مورد دین در عرصه پژوهشی میکنیم، غالبا محدود به یک نگاه بسته و تک بعدی فقهی و کلامی و فلسفی است.
3️⃣ یکی از مسایل مهم اروپا و بخصوص سوئد و آلمان، #مهاجرت است. بعد از جنگ عراق و افغانستان و سوریه، مهاجران بطور چشمگیری زیاد شده اند.
یکی از چالش های عدیده مهاجران برای اروپا، تغییر آرایش جمعیتی به نفع مسلمانان در مقابل مسیحیان است.
این را گفتم که به یک مقاله ای که دیروز در این همایش ارائه شد، اشاره کنم. عنوان جالب مقاله بود:
Hijacking Religion on Facebook
یعنی #دینربایی در فیسبوک! به اصل مقاله کاری ندارم ولی ارائه دهنده در حین ارائه یک تفکیک جالبی میکرد بین Belong vs Believe به دین. یعنی بین تعلق فرقهای و ملی به یک دین از یک طرف، و باور به محتوا و آموزه های آن دین از طرف دیگر. بعد میگفت در حالیکه جریانی که او اسمش را میگذاشت «ملیگراهای مسیحی» فقط نگران مهاجرت هستند که در آن تعداد مسلمان زیاد میشود، کسی نگران فیسبوک نیست که طی یک فرایند فراملی و جهانی، باورهای مسیحیان را به سمت کاملا متفاوت یعنی سکولاریزم و الحاد سوق میدهد.
بی درنگ یاد خودمان افتادم و اینکه ما هم چقدر در کشور نگران قدرت ملی و اسلام سیاسی و اقتدار بین المللی از طریق اسلام هستیم و چقدر نگران تغییر باورها و نگرش های دینی و اخلاقی مردم؟
مثال بارز آن جناب پناهیان است که مدام از پشت تریبونها درمورد مخدوش بودن روایت «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و بی اهمیت بودن اخلاقیات در اسلام، اما مهم بودن قدرت و اقتدار سیاسی و دینی، صحبت میکنند.
4️⃣ سخنران اختتامیه همایش گفت پیک سکولاریم 1970 بود و بعد از آن سراشیبی آن شروع شد و امروز اقبال به دین رو به افزایش است و از همه جالب تر اینکه کلا داشت تشریح میکرد که دین عامل پیشرفت اروپا خواهد بود.
جمع بندی کلی من از این همایش این بود که:
"#دین در یک فرایند نرم و آرام، دارد به جامعه اروپایی برمیگردد"
و در مقابل، جامعه ایران و عربستان در یک فرایند تند وسریع دارند از دین فاصله میگیرند.
این عنوان با نام اختصاری IMPACT ، یک برنامه پژوهشی و همچنین یک کنفرانس است که در توضیح آن در بروشور نوشته: " lMPACT یک برنامه پژوهشی چندرشته ای در دانشگاه اوپسالا سوئد است که طی ده سال از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ در شش محور زیر برنامه ریزی شده است:
🔸دین و تغییرات اجتماعی
🔸اتحاد، دموکراسی و فرهنگ سیاسی
🔸خانواده، قانون و جامعه
🔸سلامت و خوشبختی
🔸الگوهای رفاه، سازمانها و ارزشها
🔸علم و دین
این برنامه حدود ۶۰ محقق و استاد دانشگاه را از ۶ دانشگاه بطور تمام وقت درگیر کرده و شامل بیش از ۲۵ رشته دانشگاهی میشود. هدف، بررسی این موضوع است که چطور میتوان تغییرات بنیادین در سوئد و شمال اروپا را براساس افزایش چشمگیر حضور #دین، تفسیر کرد.
در این کار تغییر دین در رابطه با تحولات پیچیده اجتماعی، فرهنگی، قانونی، سیاسی و اقتصادی که در سوئد و در اروپا و همچنین در سطح جهانی اتفاق می افتد، تحلیل می شود. ما درصددیم بررسی کنیم که با سرعت بالای تغییرات در ساختار اجتماعی، #دین، چگونه هم خودش تغییر میکند و هم آن عرصه ها را متحول میکند»
http://www.crs.uu.se/research/conference/
🔹این برنامه پژوهشی، هرسال یک کنفرانس علمی برگزار میکند که امسال طی سه روز گذشته در این دانشگاه برگزار شد.
من نکات مهمی که بعد از حضور در این همایش به نظرم رسیده را در ارتباط با کشور خودمان بیان میکنم:
1️⃣ این همایش یک نظم فوق العاده و یک برنامه ریزی علمی بسیار دقیق داشت که باعث میشد شرکت کنندگان از محتوای غنی مطالبی که ارائه میشد، نهایت استفاده را ببرند. مقایسه کنید با همایشهای پرهزینه و بی فایده داخلی که کل پول، صرف جلسات قبل همایش و تشریفات مسئولین میشود و در نهایت در روز همایش برای خالی نبودن صندلی ها، باید کارمندان را با اتوبوس بیاورند و آن بندگان خدا هم در همایش چرت بزنند!
تفاوت در اینجاست که در این همایش، یک مرکز ثابت پژوهشی یک گرنت پژوهشی دراختیار تعداد مشخصی محقق میگذارد و آنها روی موضوع همایش به حد کافی کار علمی و ترویجی میکنند، مقاله و کتاب منتشر میکنند، مخاطب خودشان را در دنیا پیدا میکنند و بعد همایش برگزار میکنند.
ولی در ایران هر جای با ربط و بیربطی برای ارائه بیلان کار سالیانه، یکی از گزینه هایش همواره همایش است که اگر این همایش در موضوعات دینی باشد یک بودجه هنگفتی را از سازمان تبلیغات و نهادهای حوزوی میگیرند و هدر میدهند و تمام!
2️⃣ کشور سوئد به قول خودشان یکی از سکولارترین کشورهای جهان است. و ایران مشهور است که بعد از پاکستان و اسراییل، سومین حکومت دینی را در جهان تشکیل داده است. اما در حالیکه در سوئد افرادی از ۲۵ رشته از اقتصاددان و روانشناس و کشیش، دور هم جمع شده اند تا نقش دین را در حیات انسان مدرن بررسی کنند، کارهایی که ما در مورد دین در عرصه پژوهشی میکنیم، غالبا محدود به یک نگاه بسته و تک بعدی فقهی و کلامی و فلسفی است.
3️⃣ یکی از مسایل مهم اروپا و بخصوص سوئد و آلمان، #مهاجرت است. بعد از جنگ عراق و افغانستان و سوریه، مهاجران بطور چشمگیری زیاد شده اند.
یکی از چالش های عدیده مهاجران برای اروپا، تغییر آرایش جمعیتی به نفع مسلمانان در مقابل مسیحیان است.
این را گفتم که به یک مقاله ای که دیروز در این همایش ارائه شد، اشاره کنم. عنوان جالب مقاله بود:
Hijacking Religion on Facebook
یعنی #دینربایی در فیسبوک! به اصل مقاله کاری ندارم ولی ارائه دهنده در حین ارائه یک تفکیک جالبی میکرد بین Belong vs Believe به دین. یعنی بین تعلق فرقهای و ملی به یک دین از یک طرف، و باور به محتوا و آموزه های آن دین از طرف دیگر. بعد میگفت در حالیکه جریانی که او اسمش را میگذاشت «ملیگراهای مسیحی» فقط نگران مهاجرت هستند که در آن تعداد مسلمان زیاد میشود، کسی نگران فیسبوک نیست که طی یک فرایند فراملی و جهانی، باورهای مسیحیان را به سمت کاملا متفاوت یعنی سکولاریزم و الحاد سوق میدهد.
بی درنگ یاد خودمان افتادم و اینکه ما هم چقدر در کشور نگران قدرت ملی و اسلام سیاسی و اقتدار بین المللی از طریق اسلام هستیم و چقدر نگران تغییر باورها و نگرش های دینی و اخلاقی مردم؟
مثال بارز آن جناب پناهیان است که مدام از پشت تریبونها درمورد مخدوش بودن روایت «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و بی اهمیت بودن اخلاقیات در اسلام، اما مهم بودن قدرت و اقتدار سیاسی و دینی، صحبت میکنند.
4️⃣ سخنران اختتامیه همایش گفت پیک سکولاریم 1970 بود و بعد از آن سراشیبی آن شروع شد و امروز اقبال به دین رو به افزایش است و از همه جالب تر اینکه کلا داشت تشریح میکرد که دین عامل پیشرفت اروپا خواهد بود.
جمع بندی کلی من از این همایش این بود که:
"#دین در یک فرایند نرم و آرام، دارد به جامعه اروپایی برمیگردد"
و در مقابل، جامعه ایران و عربستان در یک فرایند تند وسریع دارند از دین فاصله میگیرند.
www.crs.uu.se
Conference - Uppsala Religion and Society Research Centre (CRS) - Uppsala University, Sweden
Conference 2018
وادی|جواد درویش
🔴 "تاثیر #دین: چالش هایی برای جامعه ، قانون و دموکراسی" این عنوان با نام اختصاری IMPACT ، یک برنامه پژوهشی و همچنین یک کنفرانس است که در توضیح آن در بروشور نوشته: " lMPACT یک برنامه پژوهشی چندرشته ای در دانشگاه اوپسالا سوئد است که طی ده سال از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸…
3 پی نوشت هم این مطلب داشت که بالا جا نشد:
پ.ن1: من وقتی متوجه این همایش شدم که از وقت ارسال مقاله برای آن گذشته بود، شرکت کردن در آن هم بدون مقاله با هزینه ثبتنام 1600 کرون (حدود یک میلیون تومان) اصلا نمی صرفید! روز همایش دل را زدم به دریا و رفتم گفتم من ثبتنام نکردم ولی به عنوان مستمع علاقه مندم شرکت کنم. گفتند اشکال ندارد به شرط عدم استفاده از غذا و قهوه! یک کارت هم روی سینه ام چسباندند که بزرگ نوشته بود "مهمان بدون غذا و قهوه!" سریع فهمیدم که دست ما را خوانده اند و حنای ما در همایش های ایرانی اینجا رنگی ندارد😊
پ.ن2: این مطلب برای همه نوشته شده ولی مخاطب خاص آن جناب استاد پارسانیا و همکاران ایشان هستند که ظرف چند روز گذشته همایش دین، فرهنگ و فناوری را برگزار کردند. همچنین دوستان خوبم در حلقه «ادیان در خدمت انسان» و سمپوزیم «علوم انسانی برای مهندسین»
پ.ن 3: در این همایش اسامی حدود 40 کشور را دیدم که از آنها مقاله ارسال و پذیرفته شده بود. یک نفر هم از ایران بود. فکر میکنم از دانشگاه شهید باهنر کرمان که مقاله اش درمورد فلسفه سیاسی اسلام بود اگر اشتباه نکنم. بیشترین ارائه ها را دین و رسانه، دین و سیاست و دین در جامعه اروپایی تشکیل میداد.
پ.ن1: من وقتی متوجه این همایش شدم که از وقت ارسال مقاله برای آن گذشته بود، شرکت کردن در آن هم بدون مقاله با هزینه ثبتنام 1600 کرون (حدود یک میلیون تومان) اصلا نمی صرفید! روز همایش دل را زدم به دریا و رفتم گفتم من ثبتنام نکردم ولی به عنوان مستمع علاقه مندم شرکت کنم. گفتند اشکال ندارد به شرط عدم استفاده از غذا و قهوه! یک کارت هم روی سینه ام چسباندند که بزرگ نوشته بود "مهمان بدون غذا و قهوه!" سریع فهمیدم که دست ما را خوانده اند و حنای ما در همایش های ایرانی اینجا رنگی ندارد😊
پ.ن2: این مطلب برای همه نوشته شده ولی مخاطب خاص آن جناب استاد پارسانیا و همکاران ایشان هستند که ظرف چند روز گذشته همایش دین، فرهنگ و فناوری را برگزار کردند. همچنین دوستان خوبم در حلقه «ادیان در خدمت انسان» و سمپوزیم «علوم انسانی برای مهندسین»
پ.ن 3: در این همایش اسامی حدود 40 کشور را دیدم که از آنها مقاله ارسال و پذیرفته شده بود. یک نفر هم از ایران بود. فکر میکنم از دانشگاه شهید باهنر کرمان که مقاله اش درمورد فلسفه سیاسی اسلام بود اگر اشتباه نکنم. بیشترین ارائه ها را دین و رسانه، دین و سیاست و دین در جامعه اروپایی تشکیل میداد.
🔴 مستند انقلاب جنسی2
درمورد این مستند خوب اولا واقعا باید تبریک گفت به آقای شمقدری و مددی و اخوان و دیگر همکارانشان که مدام رو به جلو حرکت میکنند. این مستند از انقلاب جنسی 1 هم به لحاظ فنی (بخصوص با اضافه شدن آقای دلاوری) و هم به لحاظ محتوایی پیشرفت کرده بود.
درمورد محتوا و حرف اصلی که این مستند داشت، به درستی ریشه مشکل را در جامعه، تاریخ و فرهنگ جستجو کرده بود. اینها مهم تر از اقتصاد است که دهنمکی در مستند "فقر و فحشا" روی آن دست میگذارد. همچنین مهمتر از مسائل حقوقی و خانوادگی است که مثلا ظلم شوهر و پدر را عامل اصلی مشکلات زنان بدانیم.
🔹به نظر من هم مهمترین مساله، #آزادی و #هویت زن در گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است و البته به همین دلیل شاید من اگر بودم عنوان "جنسی" را دیگر حذف میکردم و بطورکلی به مساله هویت زنان میپرداختم.
این مستند بسیار خوب و دقیق مثالهایی از تاریخ اروپا، از خانواده، از فرهنگ و دین و سیاست میزند و نقش نهضت #فمینیسم را بسیار خوب و دقیق نشان میدهد.
من هم فکر میکنم فمینیسم قوی ترین جریان فکری و فرهنگی در دنیاست که بدون جنگ خونریزی در همه جا نفوذ کرده. چند مثال از مشاهدات شخصی بزنم:
🔸یکی از مشهورترین فلاسفه معاصر "دیوید چالمرز" چند ماه پیش یک مطلب منتشر کرده بود که ای کاش به جای اضافه شدن این همه رشته و گرایش فمینیسم و racism و..، قدری هم دانشکده های فلسفه به متافیزیک بها میدادند!
🔸در الهیات ما الهیات فمینیستی داریم. مثلا یکی از دانشجویان اینجا در پایان نامه اش از پننتئیسم فمینیستی دفاع کرده است!
🔸در کتب و مقالات جدید فلسفه و الهیات، هرجا میخواهند برای خدا ضمیر بکار ببرند به صورت He or She مینویسند و ضمایر غایب و مجهول هم که ما بطور معمول he مینویسیم، اینجا همه را she مینویسند!
🔸از مشاهدات میدانی و سبک زندگی هم موارد بسیار هست ولی فقط به یک مورد اشاره میکنم: شما وقتی در یک روز عادی و حتی در ساعت کاری در شهر راه می روید، موارد زیادی از مردانی با کالسکه بچه میبینید. یعنی مادر سر کار است و پدر بچه داری میکند!
اینها را بگیرید تا جنبش های اجتماعی و سیاسی و..
🔹فمنیسیم واقعا قدرتمند است و در ایران هم اگر ما آن را مدام به توطئه دشمن وصل نکنیم، میتواند بسیاری از حقوق مشروع زنان را (مثل همان که حاج آقای قاسمیان در مستند میگوید مثلا چرا باید جای خانم ها در مسجد و هیاتها بدتر باشد) استیفا کند. در اینجا برعکس ایران شما هیچ مرکز عمومی را پیدا نمیکنید که جای شیردادن به بچه یا عوض کردن بچه در آن تعبیه نشده باشد.
🔹اما نقد من به این مستند آنجایی است که آقای دلاوری بعد از نشان دادن شواهدی از بازگشت زن اروپایی به برخی سنت ها، میگوید، زن ایرانی که حالا ابتدای این راه است، بهتر نیست تا آخر این راه بن بست را نرود!؟
مشکل من با این قسمت است که آن را در جلسه ای قبل از ساخت فیلم در دفتر آرمان به دوستان هم گفتم. اگر این راهی که زن غربی رفته بن بست محض هم باشد(که واقعا نیست و برخی حقوق مشروع را گرفته)، نمیتوان قیم مآبانه، آزادی انتخاب را از زن ایرانی سلب کرد و به او گفت شما به دوراندیشی حاکمیت احترام بگذار و به همین داشته ها اکتفا کن.
این سلب اختیار و آزادی زنان است. چیزی که زن غربی را با تمام مشکلات راضی نگه داشته، احساس آزادی است. او میگوید اگر اشتباه هم کرده ام، بااختیار خودم این مسیر را انتخاب کرده ام. اما زن ایرانی (به غلط یا درست) این احساس را ندارد. اکثر دختران ایرانی به دنبال این گمشده خود، یعنی آزادی و هویت، به دانشگاه میروند (مثل پسران که برای فرار از سربازی به دانشگاه میروند😊) ،دنبال کار میروند، از ازدواج فرار میکنند و در نهایت هم اگر بتوانند از ایران خارج میشوند.
🔹به نظر من مطلوب بودن آزادی و احساس آزادی فقط برای زن بی حجاب نیست. من گاهی در اینجا به زنان مسلمان محجبه مثل همسر خودم غبطه میخورم. یعنی در مقابل سوال آقای دلاوری در مستند که از مردم میپرسد "در کشور شما مرد بودن بهتر است یا زن بودن"، اگر از من بپرسد میگویم در اروپا دوست داشتم زن باشم. زن مسلمان و محجبه. چون در اینجا زنان مسلمان یک نوع احساس غرور ناشی از ایمان پاک را تجربه میکنند که مردان هیچگاه نمیتوانند تجربه کنند و خود زنان هم هیچ وقت در ایران تجربه نمیکنند.
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی تعریف میکرد که "من یکبار با دخترم در خیانهای کانادا راه میرفتیم. دخترم از من پرسید، برای شما در این کشور خجالت آور نیست که با یک دختر محجبه راه میروی؟ من گفتم چرا خجالت. این روسری تو پرچم رسول الله است. تو داری از هویت و دین خودت در همه جا دفاع میکنی"
زن مسلمان در اینجا با حجابش به همه میگوید در مقابل همه رفاه و زیبایی و آزادیِ شما، من با اختیار کامل این پوشش را برای خودم انتخاب کرده ام و ارزش این برای من بیشتر از همه آنهاست.
yon.ir/Uqa7x
درمورد این مستند خوب اولا واقعا باید تبریک گفت به آقای شمقدری و مددی و اخوان و دیگر همکارانشان که مدام رو به جلو حرکت میکنند. این مستند از انقلاب جنسی 1 هم به لحاظ فنی (بخصوص با اضافه شدن آقای دلاوری) و هم به لحاظ محتوایی پیشرفت کرده بود.
درمورد محتوا و حرف اصلی که این مستند داشت، به درستی ریشه مشکل را در جامعه، تاریخ و فرهنگ جستجو کرده بود. اینها مهم تر از اقتصاد است که دهنمکی در مستند "فقر و فحشا" روی آن دست میگذارد. همچنین مهمتر از مسائل حقوقی و خانوادگی است که مثلا ظلم شوهر و پدر را عامل اصلی مشکلات زنان بدانیم.
🔹به نظر من هم مهمترین مساله، #آزادی و #هویت زن در گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است و البته به همین دلیل شاید من اگر بودم عنوان "جنسی" را دیگر حذف میکردم و بطورکلی به مساله هویت زنان میپرداختم.
این مستند بسیار خوب و دقیق مثالهایی از تاریخ اروپا، از خانواده، از فرهنگ و دین و سیاست میزند و نقش نهضت #فمینیسم را بسیار خوب و دقیق نشان میدهد.
من هم فکر میکنم فمینیسم قوی ترین جریان فکری و فرهنگی در دنیاست که بدون جنگ خونریزی در همه جا نفوذ کرده. چند مثال از مشاهدات شخصی بزنم:
🔸یکی از مشهورترین فلاسفه معاصر "دیوید چالمرز" چند ماه پیش یک مطلب منتشر کرده بود که ای کاش به جای اضافه شدن این همه رشته و گرایش فمینیسم و racism و..، قدری هم دانشکده های فلسفه به متافیزیک بها میدادند!
🔸در الهیات ما الهیات فمینیستی داریم. مثلا یکی از دانشجویان اینجا در پایان نامه اش از پننتئیسم فمینیستی دفاع کرده است!
🔸در کتب و مقالات جدید فلسفه و الهیات، هرجا میخواهند برای خدا ضمیر بکار ببرند به صورت He or She مینویسند و ضمایر غایب و مجهول هم که ما بطور معمول he مینویسیم، اینجا همه را she مینویسند!
🔸از مشاهدات میدانی و سبک زندگی هم موارد بسیار هست ولی فقط به یک مورد اشاره میکنم: شما وقتی در یک روز عادی و حتی در ساعت کاری در شهر راه می روید، موارد زیادی از مردانی با کالسکه بچه میبینید. یعنی مادر سر کار است و پدر بچه داری میکند!
اینها را بگیرید تا جنبش های اجتماعی و سیاسی و..
🔹فمنیسیم واقعا قدرتمند است و در ایران هم اگر ما آن را مدام به توطئه دشمن وصل نکنیم، میتواند بسیاری از حقوق مشروع زنان را (مثل همان که حاج آقای قاسمیان در مستند میگوید مثلا چرا باید جای خانم ها در مسجد و هیاتها بدتر باشد) استیفا کند. در اینجا برعکس ایران شما هیچ مرکز عمومی را پیدا نمیکنید که جای شیردادن به بچه یا عوض کردن بچه در آن تعبیه نشده باشد.
🔹اما نقد من به این مستند آنجایی است که آقای دلاوری بعد از نشان دادن شواهدی از بازگشت زن اروپایی به برخی سنت ها، میگوید، زن ایرانی که حالا ابتدای این راه است، بهتر نیست تا آخر این راه بن بست را نرود!؟
مشکل من با این قسمت است که آن را در جلسه ای قبل از ساخت فیلم در دفتر آرمان به دوستان هم گفتم. اگر این راهی که زن غربی رفته بن بست محض هم باشد(که واقعا نیست و برخی حقوق مشروع را گرفته)، نمیتوان قیم مآبانه، آزادی انتخاب را از زن ایرانی سلب کرد و به او گفت شما به دوراندیشی حاکمیت احترام بگذار و به همین داشته ها اکتفا کن.
این سلب اختیار و آزادی زنان است. چیزی که زن غربی را با تمام مشکلات راضی نگه داشته، احساس آزادی است. او میگوید اگر اشتباه هم کرده ام، بااختیار خودم این مسیر را انتخاب کرده ام. اما زن ایرانی (به غلط یا درست) این احساس را ندارد. اکثر دختران ایرانی به دنبال این گمشده خود، یعنی آزادی و هویت، به دانشگاه میروند (مثل پسران که برای فرار از سربازی به دانشگاه میروند😊) ،دنبال کار میروند، از ازدواج فرار میکنند و در نهایت هم اگر بتوانند از ایران خارج میشوند.
🔹به نظر من مطلوب بودن آزادی و احساس آزادی فقط برای زن بی حجاب نیست. من گاهی در اینجا به زنان مسلمان محجبه مثل همسر خودم غبطه میخورم. یعنی در مقابل سوال آقای دلاوری در مستند که از مردم میپرسد "در کشور شما مرد بودن بهتر است یا زن بودن"، اگر از من بپرسد میگویم در اروپا دوست داشتم زن باشم. زن مسلمان و محجبه. چون در اینجا زنان مسلمان یک نوع احساس غرور ناشی از ایمان پاک را تجربه میکنند که مردان هیچگاه نمیتوانند تجربه کنند و خود زنان هم هیچ وقت در ایران تجربه نمیکنند.
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی تعریف میکرد که "من یکبار با دخترم در خیانهای کانادا راه میرفتیم. دخترم از من پرسید، برای شما در این کشور خجالت آور نیست که با یک دختر محجبه راه میروی؟ من گفتم چرا خجالت. این روسری تو پرچم رسول الله است. تو داری از هویت و دین خودت در همه جا دفاع میکنی"
زن مسلمان در اینجا با حجابش به همه میگوید در مقابل همه رفاه و زیبایی و آزادیِ شما، من با اختیار کامل این پوشش را برای خودم انتخاب کرده ام و ارزش این برای من بیشتر از همه آنهاست.
yon.ir/Uqa7x
حاج محمود کریمی: به طاها به یاسین
مولودی امام زمان (عج)
"مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم
که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته"
یقین دارم عنایت خاصی به شاعر این بحر طویل شده بود وقتی آن را گفته..
بسیار زیباست
بخصوص با صدای محمود کریمی😉
به مردم
که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته"
یقین دارم عنایت خاصی به شاعر این بحر طویل شده بود وقتی آن را گفته..
بسیار زیباست
بخصوص با صدای محمود کریمی😉
4_6001060225891697630.mp3
24.5 MB
"جدا کردن حقایق از ارزشها، خودش یک تصمیم ارزشی است"
سخنرانی دکتر گلشنی با عنوان “علم، فناوری و ارزش های اخلاقی”
در همایش دین، فرهنگ و فناوری اردیبهشت ۹۷ دانشگاه شریف
سخنرانی دکتر گلشنی با عنوان “علم، فناوری و ارزش های اخلاقی”
در همایش دین، فرهنگ و فناوری اردیبهشت ۹۷ دانشگاه شریف
🔴 باید به حال نظام خون گریست..
امروز متوجه شدم دوست و برادر صمیمی ام محمدحسین بادامچی به خاطر تخلفات رسانه ای و سیاسی و اتهاماتی که دقیق آن هنوز مشخص نیست، به دادگاه احضار شده. من و محمدحسین ۱۳ سال است باهم دوستیم، همکاریم، اندیشکده مهاجر را باهم بنا گذاشتیم، رفت آمد خانوادگی داریم و..
الان هم فقط برای این ناراحت نیستم که او دوستم هست که هرکس دیگری بود و از هر جریانی، ناراحت میشدم. و این مقدمات را هم برای این ننوشتم.
برای این نوشتم که بگویم لااقل من این یک نفر را خوب میشناسم و میتوانم درست قضاوت کنم. با همه این شناختی که از او دارم، میتوانم شهادت دهم که او نه عضو جریان های برانداز است، نه به جایی وصل است و نه بلد است علیه نظام اقدامی کند که موجودیت آن تهدید شود.
تنها کاری که بلد است و البته بسیار استادانه بلد است نوشتن است.
دانشجوی نخبه المپیادی که به جای اینکه مثل دوستان هم دوره اش الان استاد دانشگاه های خارجی باشد، به خاطر این نظام و احساس مسولیت انقلابی، رفت جامعه شناسی خواند و در همانجا هم به جای مقاله نوشتن در ژورنالهای علمی، در وبلاگ و کانال تلگرام خودش مطالب عمومی نوشت. زندگی خودش را وقف این انقلاب کرد، با اینکه در علوم انسانی هم بسیار بسیار قوی و پرمطالعه و باسواد است، به جای پزهای روشنفکری، عکس امام خمینی را جلوی داشبورد ماشینش چسبانده و هیچ وقت ابایی نداشت و ندارد که از چیزی که عقیده دارد دفاع کند.
حجم مطالبی که حسین به نفع نظام نوشته در مقابل آنهایی که در یکی دوسال اخیر به ظاهر علیه نظام نوشته، نسبتش ده به یک است. و من واقعا دوست داشتم بودم و در دادگاهش بخشی از این مطالب را از رو میخواندم و نظامی را که با فرزندان خودش و کسانی که در افزایش اقتدار و کسب اعتبار در میان نخبگان برایش از همه چیزشان گذشته اند، ولی این نظام در مقابل چهارتا انتقاد آنها هم سعه صدر ندارد، محاکمه میکردم..
میگفتم این همه سال وسط دانشگاه شریف او داشت در میان دو جبهه تحجر و علم زدگی سکولار، " احمدی روشن را فرزند ناخلف دانشگاه بی آرمان" معرفی میکرد،
شهید تهرانی مقدم را "موسس مکتب فناوری انقلاب اسلامی" مینامید،
خطبه رهبری میان جوانان خراسان شمالی را " خطبه فرهنگ و نقطه عطف انقلاب" میدانست
و دولت روحانی را "رفرمیسیم عمل گرا" میخواند (که همه مطبوعات اصولگرا برای اینکه نشان دهند باسوادها هم علیه روحانی هستند، آن را با ذوق منتشر کردند)
ودر دادگاه میگفتم برای شما شرم آور نیست که الان کسی را که اینطور برای شما اعتبار و آبرو خریده، محاکمه میکنید؟ آن زمان که سازتان را کوک میکرد، کی سراغش رفتید ببینید با بهترین رزومه علمی، به خاطر این انقلاب هشت زندگی اش گرو نهش است، که الان برای چند مقاله انتقادی جلبش کرده اید؟
و این را هم میگفتم که لطفا برای او با متر و ترازوهای سیاسی خودتان حکم صادر نکنید. مشکل حسین این است که در فکرهای عمیق فارابی و اقبال و شریعتی و هاناآرنت غرق است و وقتی روی زمین میاید برایش جلو بردن اندیشه ای که خودش به آن رسیده، مهم است نه جریانهای سیاسی.
همانطور که قبل انتخابات ۸۸ وسط بسیج دانشگاه از میرحسین طرفداری میکرد، ۸ سال بعدش طرفدار زاکانی و بعد جلیلی شد و اخیرا هم احمدی نژاد.
🔹اما اگرچه الان وقتش نیست و نمک به زخم پاشیدن است، من مثل دوستی که از ناراحتی نمیتواند سرزنشهایش را هم کتمان کند این چندمورد را هم که بارها گفته ام باز خطاب به حسین مینویسم:
اول اینکه "چپ" در همه جای دنیا دو رکن دارد، چه اسلامی باشد چه غیراسلامی، وقتی فقط به عدالت و استبدادستیزی اش بپردازی، ولی استعمار خارجی و امپرالیزم ستیزی اش را نادیده بگیری، میشود دمیدن سرنا از سر گشادش! بخصوص با این وضعیت جمهوری اسلامی در جهانی که انسان-نمایی چون ترامپ سرمایه دار بر آن حکمرانی میکند.
دوم، هرچقدر که بلند کردن یک پرچم برای نشان دادن هویت مستقل سیاسی جوانان نسل سوم انقلاب را که کار تو بود میستایم، از اینکه همه این هویت و سرمایه سیاسی-اجتماعی را در سبد احمدی نژاد ریختی، ناراحتم. واقعا احمدی نژاد چه فرقی با دیگران در سواری گرفتن از این جوانان داشت؟ الان خودت شاهد باش ببین قدمی برای تو مثل بقایی برمیدارد؟ کسی که شعارهای خوب را بسیار بد تاویل کرد و در وضعیت اسفبار فعلی اگر بیشتر از بقیه مقصر نباشد، کمتر نیست.
سوم، خودت هم خوب میدانی که ما بعد از مشروطه در همه این سالها هیچ رهبری دینی در عالم سیاست نداشته ایم که جامعیت و سلامت فکر و نفس امام و رهبر فعلی انقلاب را داشته باشد. این را کجای انتقادات و معادلات لحاظ میکنید؟
چهارم، راهبرد انقلابی برای اصلاح ایران باتوجه به معادلات منطقه و جهان، یک درصد احتمال موفقیت ندارد و وضعیت ما را بهتر از عراق و افغانستان فعلی نخواهد کرد. اما اصلاح صبورانه، دلسوزانه و مومنانه قطعا پیروزی به دنبال دارد.
https://www.tg-me.com/IslamicLeft/532
امروز متوجه شدم دوست و برادر صمیمی ام محمدحسین بادامچی به خاطر تخلفات رسانه ای و سیاسی و اتهاماتی که دقیق آن هنوز مشخص نیست، به دادگاه احضار شده. من و محمدحسین ۱۳ سال است باهم دوستیم، همکاریم، اندیشکده مهاجر را باهم بنا گذاشتیم، رفت آمد خانوادگی داریم و..
الان هم فقط برای این ناراحت نیستم که او دوستم هست که هرکس دیگری بود و از هر جریانی، ناراحت میشدم. و این مقدمات را هم برای این ننوشتم.
برای این نوشتم که بگویم لااقل من این یک نفر را خوب میشناسم و میتوانم درست قضاوت کنم. با همه این شناختی که از او دارم، میتوانم شهادت دهم که او نه عضو جریان های برانداز است، نه به جایی وصل است و نه بلد است علیه نظام اقدامی کند که موجودیت آن تهدید شود.
تنها کاری که بلد است و البته بسیار استادانه بلد است نوشتن است.
دانشجوی نخبه المپیادی که به جای اینکه مثل دوستان هم دوره اش الان استاد دانشگاه های خارجی باشد، به خاطر این نظام و احساس مسولیت انقلابی، رفت جامعه شناسی خواند و در همانجا هم به جای مقاله نوشتن در ژورنالهای علمی، در وبلاگ و کانال تلگرام خودش مطالب عمومی نوشت. زندگی خودش را وقف این انقلاب کرد، با اینکه در علوم انسانی هم بسیار بسیار قوی و پرمطالعه و باسواد است، به جای پزهای روشنفکری، عکس امام خمینی را جلوی داشبورد ماشینش چسبانده و هیچ وقت ابایی نداشت و ندارد که از چیزی که عقیده دارد دفاع کند.
حجم مطالبی که حسین به نفع نظام نوشته در مقابل آنهایی که در یکی دوسال اخیر به ظاهر علیه نظام نوشته، نسبتش ده به یک است. و من واقعا دوست داشتم بودم و در دادگاهش بخشی از این مطالب را از رو میخواندم و نظامی را که با فرزندان خودش و کسانی که در افزایش اقتدار و کسب اعتبار در میان نخبگان برایش از همه چیزشان گذشته اند، ولی این نظام در مقابل چهارتا انتقاد آنها هم سعه صدر ندارد، محاکمه میکردم..
میگفتم این همه سال وسط دانشگاه شریف او داشت در میان دو جبهه تحجر و علم زدگی سکولار، " احمدی روشن را فرزند ناخلف دانشگاه بی آرمان" معرفی میکرد،
شهید تهرانی مقدم را "موسس مکتب فناوری انقلاب اسلامی" مینامید،
خطبه رهبری میان جوانان خراسان شمالی را " خطبه فرهنگ و نقطه عطف انقلاب" میدانست
و دولت روحانی را "رفرمیسیم عمل گرا" میخواند (که همه مطبوعات اصولگرا برای اینکه نشان دهند باسوادها هم علیه روحانی هستند، آن را با ذوق منتشر کردند)
ودر دادگاه میگفتم برای شما شرم آور نیست که الان کسی را که اینطور برای شما اعتبار و آبرو خریده، محاکمه میکنید؟ آن زمان که سازتان را کوک میکرد، کی سراغش رفتید ببینید با بهترین رزومه علمی، به خاطر این انقلاب هشت زندگی اش گرو نهش است، که الان برای چند مقاله انتقادی جلبش کرده اید؟
و این را هم میگفتم که لطفا برای او با متر و ترازوهای سیاسی خودتان حکم صادر نکنید. مشکل حسین این است که در فکرهای عمیق فارابی و اقبال و شریعتی و هاناآرنت غرق است و وقتی روی زمین میاید برایش جلو بردن اندیشه ای که خودش به آن رسیده، مهم است نه جریانهای سیاسی.
همانطور که قبل انتخابات ۸۸ وسط بسیج دانشگاه از میرحسین طرفداری میکرد، ۸ سال بعدش طرفدار زاکانی و بعد جلیلی شد و اخیرا هم احمدی نژاد.
🔹اما اگرچه الان وقتش نیست و نمک به زخم پاشیدن است، من مثل دوستی که از ناراحتی نمیتواند سرزنشهایش را هم کتمان کند این چندمورد را هم که بارها گفته ام باز خطاب به حسین مینویسم:
اول اینکه "چپ" در همه جای دنیا دو رکن دارد، چه اسلامی باشد چه غیراسلامی، وقتی فقط به عدالت و استبدادستیزی اش بپردازی، ولی استعمار خارجی و امپرالیزم ستیزی اش را نادیده بگیری، میشود دمیدن سرنا از سر گشادش! بخصوص با این وضعیت جمهوری اسلامی در جهانی که انسان-نمایی چون ترامپ سرمایه دار بر آن حکمرانی میکند.
دوم، هرچقدر که بلند کردن یک پرچم برای نشان دادن هویت مستقل سیاسی جوانان نسل سوم انقلاب را که کار تو بود میستایم، از اینکه همه این هویت و سرمایه سیاسی-اجتماعی را در سبد احمدی نژاد ریختی، ناراحتم. واقعا احمدی نژاد چه فرقی با دیگران در سواری گرفتن از این جوانان داشت؟ الان خودت شاهد باش ببین قدمی برای تو مثل بقایی برمیدارد؟ کسی که شعارهای خوب را بسیار بد تاویل کرد و در وضعیت اسفبار فعلی اگر بیشتر از بقیه مقصر نباشد، کمتر نیست.
سوم، خودت هم خوب میدانی که ما بعد از مشروطه در همه این سالها هیچ رهبری دینی در عالم سیاست نداشته ایم که جامعیت و سلامت فکر و نفس امام و رهبر فعلی انقلاب را داشته باشد. این را کجای انتقادات و معادلات لحاظ میکنید؟
چهارم، راهبرد انقلابی برای اصلاح ایران باتوجه به معادلات منطقه و جهان، یک درصد احتمال موفقیت ندارد و وضعیت ما را بهتر از عراق و افغانستان فعلی نخواهد کرد. اما اصلاح صبورانه، دلسوزانه و مومنانه قطعا پیروزی به دنبال دارد.
https://www.tg-me.com/IslamicLeft/532
🔴باز هم به ذکاوت خاتمی...
سال ۹۴ بعد از امضای برجام در یادداشتی باعنوان "تقلیل نزاع تمدنی" نوشتم خانم موگرینی طرف مذاکره ما، فارغ التحصیل رشته فلسفه سیاسی است که موضوع پایان نامه اش "رابطه دین و سیاست در اسلام" بوده.
چرا آنها کسانی را در مذاکره مقابل ما نمیگذارند که صرفا به اصول و فنون مذاکره و حقوق بین الملل مسلط باشد؟ اما این طرف وقتی سعید جلیلی با تخصص دانشگاهی شبیه موگرینی و تجربه دیپلماتیک زیاد، نماینده ایران بود، ما او را مدام متهم میکردیم به «خواندن بیانیه پشت میز مذاکره»؟
حالا بعد از ۳ سال میشود به آن سوال جواب داد:
آنها می دانستند اگرچه جواد ظریف پشت میز مذاکره با آنها نشسته، اما به قول خود برجام plan of Action یا الگوی عمل او به عنوان نماینده ایران، براساس "نظریه سیاسی اسلام" خواهد بود.
(هرچند در این مورد خاص اشتباه میکرند)
اما ما نمیدانستیم الگوی عمل آنها هم براساس "نظریه برخورد تمدنها" خواهد بود.
و مشکل ما با آنها به جای راه رفتن با جان کری و نشستن با امیر عمان و مشاور سارکوزی، اگر حل شدنی باشد با ساموئل هانتینگتون و مشابه او حل خواهد شد.
خاتمی این #مساله را درست متوجه شد و به جای وقت تلف کردن و هزینه گزاف دادن، یک کار بنیادین فکری-فرهنگی یعنی "گفتگوی تمدنها" را راه انداخت. هرچند که معلوم شد آن هم #راه_حل نبوده..
سال ۹۴ بعد از امضای برجام در یادداشتی باعنوان "تقلیل نزاع تمدنی" نوشتم خانم موگرینی طرف مذاکره ما، فارغ التحصیل رشته فلسفه سیاسی است که موضوع پایان نامه اش "رابطه دین و سیاست در اسلام" بوده.
چرا آنها کسانی را در مذاکره مقابل ما نمیگذارند که صرفا به اصول و فنون مذاکره و حقوق بین الملل مسلط باشد؟ اما این طرف وقتی سعید جلیلی با تخصص دانشگاهی شبیه موگرینی و تجربه دیپلماتیک زیاد، نماینده ایران بود، ما او را مدام متهم میکردیم به «خواندن بیانیه پشت میز مذاکره»؟
حالا بعد از ۳ سال میشود به آن سوال جواب داد:
آنها می دانستند اگرچه جواد ظریف پشت میز مذاکره با آنها نشسته، اما به قول خود برجام plan of Action یا الگوی عمل او به عنوان نماینده ایران، براساس "نظریه سیاسی اسلام" خواهد بود.
(هرچند در این مورد خاص اشتباه میکرند)
اما ما نمیدانستیم الگوی عمل آنها هم براساس "نظریه برخورد تمدنها" خواهد بود.
و مشکل ما با آنها به جای راه رفتن با جان کری و نشستن با امیر عمان و مشاور سارکوزی، اگر حل شدنی باشد با ساموئل هانتینگتون و مشابه او حل خواهد شد.
خاتمی این #مساله را درست متوجه شد و به جای وقت تلف کردن و هزینه گزاف دادن، یک کار بنیادین فکری-فرهنگی یعنی "گفتگوی تمدنها" را راه انداخت. هرچند که معلوم شد آن هم #راه_حل نبوده..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کنار زندگیمان زندگی میکنیم و زنده نیستیم..
شعری از محمود درویش، شاعر بزرک فلسطینی
شعری از محمود درویش، شاعر بزرک فلسطینی