ابوبکر هم فحاش بوده است که در صحیح بخاری آمده است.

#خرنامه

دردا وحسرتاکه جهان شد
به کام خر؛
زد چرخ سفله٬ سکه ی دولت
بنام خر"
افگنده است سایه٬ هما برسر خران؛
افتاده است طایر دولت
به دام خر"
خرها تمام محترم اند٬ اندرین دیار؛
باید نمود از دل و جان احترام خر"
خرهاوکیل ملت و ارکان دولت اند؛
بنگر که برچه پایه رسیده مقام خر"
شد دایمی ریاست خر ها به ملک ما؛
ثبت است بر جریده ی عالم
دوام خر"
اگاه ازسیاست کابینه کس نه شد؛
نبود عجب که نیست معین مرام خر"
روزی که جلسه ی وزرا منعقد شود؛
دربار چون طویله شود از اذدحام خر"
درغیبت وزیر معاون شود کفیل؛
گوساله ایست نایب وقایم مقام خر"
خرهای تیز هوش وزیران دولت اند؛
یا حبذا ز رتبه وشان و مقام  خر"
چون نسبت وزیربه خر٬ظلم بر خراست؛
انصاف نیست٬کاستن از احترام  خر"
امروز روز خرخری و خرسواری است؛
فردا زمان خرکشی و انتقام. خر"

#میرزاده_عشقی

داستان تاریخی اعدام #بابک_خرمدین


روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.

بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.

پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.

پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.

برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ....
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند .
ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است!

بابک گفت: خواهید دید.

چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد.اوپرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود .

به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد... پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس ازآن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .

آخرین گفتار بابک چنین بوده است :
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود .. تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت !

این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .

من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند .

اما تو ای افشین . . . در انتظار
و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :
" پاینده ایران "

روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد

برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.

طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.

معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار وافشین رو که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.

در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این سه سردار تجاوز کرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند.

منبع :
(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)

شاهزاده رضا به همراه اپوزیسیون فیک اصلاح طلب ، تمام تلاش شون کردن تا از جنگ احتمالی بین اسرائیل و جمهوری اسلامی اشغالگر جلوگیری کنند، البته این تازگی نداشت که شاهزاده رضا از اینکارا کنه و همسو با اصلاح طلبان دزد و مکار باشه

نمیگم برای اسرائیل و جمهوری اسلامی اشغالگر و کشورهای استعمارگر غربی نظر شاهزاده رضا و اصلاح طلبان خیلی مهمه ولی اینها نشان دادن که چه طرز فکری دارند چه هدفی رو دنبال میکنن و...

به اسارت گرفتن یک دختر ایرانی توسط مزدوران جمهوری اسلامی اشغالگر

تهران. خیابان ولیعصر. ۱۱ اردیبهشت 2583

قبلاً هم به عنوان یک مبارز آزادیخواه گفتم که هر کسی ادعای براندازی جمهوری اسلامی اشغالگر رو داشت ازش بپرسین برای آخوند کشی، سپاهی کشی، بسیجی کشی چه راه حل عملی و کاربردی داره... اگه مثل شاهزاده رضا و طرفدارانش طفره رفت بدونین اومدن شما رو سرگرم کنند و برای جمهوری اسلامی اشغالگر وقت بخرن

❓مگر انسان عاقل با حیوان نزدیکی میکند؟؟؟

❓مگر #خوردن ادرار و مدفوع حیوان #حلال است که در صورت نزدیکی #حرام می‌شود؟؟؟


خرافات و مزخرفات در #اسلام پایان ناپذیر است.

((شرح جنایت محمد و یارانش به روایت ابن خلدون))

چون بنی قریظه به حکم رسول خدا فرود آمدند، از اوس خواستند که با آنان همان معامله ای شود که با خزرج با بنی نضیر کرده است. پیامبر اوس  را گفت: آیا می خواهید یکی از مردان شما در باب آنان حکم کنم؟ گفتند: بلی. گفت: این سعد بن معاذ است. و سعد در روز جنگ خندق، زخم برداشته بود پیامبر برای او در مسجد خیمه ای زده بود و او را بدانجا برده بود تا از نزدیک عیادتش کند. پس سعد بن معاذ بر خری سوار شد و نزد پیامبر آمد. رسول خدا آنان را گفت: جلوی پای سیدتان برخیزید. سپس گفتند: ای سعد، رسول خدا ترا درباب موالی ات حکم قرار داده. سعد گفت: آیا شما با خدا پیمان بسته اید که هرچه حکم کردم به جای آرید؟ گفتند: آری. گفت: من حکم می کنم که مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر گردند و اموالشان تقسیم شود. رسول خدا گفت: تو چنان حکم کردی که خداوند بر فراز هفت آسمان حکم کرده بود. پس فرمان داد تا همه یهود بنی قریظه را به جانب بازار مدینه بردند و برای آنان گودال هایی کندند و در آن گودالها گردنشان را بزدند. شمارشان میان ششصد و هفتصد مرد بود... و پیامبر فرمود تا همه پسرانی را که به آستانه مردی رسیده بودند، کشتند... آنگاه اموال بنی قریظه را تقسیم کردند و به هر سوار سه سهم و به هر پیاده یک سهم داد... از اسیران بنی قریظه، ریحانه دختر عمرو بن حناقه سهم پیامبر شد و تا پایان حیات پیامبر در ملک او بود.

منبع: تاریخ ابن خلدون-جلد اول(صفحات 418-419)

دقت کنید که محمد با فریب دادن بنی قریظه، آنها را وادار به تسلیم می کند و بعد از آن شخصی را به عنوان حکم انتخاب می کند که در جنگ خندق به شدت زخمی شده است و از لحاظ جسمی و روحی در حالت پایداری نیست! در شرح وضعیت سعد بن معاذ باید گفت که وی بعد از کشتار بنی قریظه به اثر جراحت ناشی از جنگ خندق مرد!
محمد حتی پسرانی را که تازه بالغ شده بودند را نیز کشت چون می ترسید که در صدد انتقام برآیند.(مطمئنا تمام افراد ذکور را به قتل رسانده است چه بالغ و چه نابالغ)!
و زنان و دختران و اموال آنها را بین خود تقسیم کردند!

کشتن و دفن عقایدِ اشتباه، خود خدمت بزرگى ست به بشـريت.
در برخی مواقع حتی بهتر از کشف یک حقیقت یا واقعيتى نوین است !

#چارلز_داروين

رفتار لشگر ایرانی ها در حین حمله به کشورهای بیگانه چگونه بوده است؟
ایرانی ها در طول تاریخ نژادی بودند که بر خلاف اعراب و مغولان و رومیان تجاوز به نوامیس و خشونتی نداشتند، این است که تمدن و فرهنگ ما را نسبت به اعراب و مغولان و یونانیان و دیگر اقوام برتر کرده است! و مهر آریایی را در طول تاریخ ثابت کرده است، باور زرتشت هرگز بر کشورها به اجبار تحمیل نشده است، چون فلسفه زرتشت بر اساس منطق و عقل است نه بر اساس استیلا و اجبار، و راه کوروش بزرگ هم این بود، تا جهان را به اعتدال واقعی برساند و دنیایی بر اساس آرامش و صلح بسازد.

#مارسلینوس مورخ‌ رومی‌‌ گفته است؛ سربازان ساسانی، نه به زنان تجاوز‌ میکردند، نه مردان اسیر را میکشتند و نه قصد داشتند که کسی از آنها را برده کرده و در بازارها بفروشند.

#پادشاهی_ایرانشهری

چون دین قادر نیست نیاز های مادی توده مردم را برآورده سازد، نیازهای اساسى آنان را بسیار رنگین تر و فریبکارانه تر از آنچه برای طبقات ممتاز و استثمارگران در این جهان حاضر و آماده است، در جهانی پس از مرگ وعده می دهد.

هرچه ملتی فرومایه تر و فقیرتر باشد و هرچه فشار دولت و ستم گستران و استثمارگران شدیدتر باشد، به همان اندازه لذایذ جهان ماورايى كه دين معرفى مى كند، رنگین تر است !

#زيگموند_فرويد

بدبخت ملتی که تاریخ کشورش را نداند ؛
شوربخت‌تر از آن ملتی که نخواهد تاریخ کشورش
را بداند ؛
تیره بخت‌تر از آن ملتی که تاریخ کشورش‌ را 
به ریشخند بگیرد ؛
و سیاه بخت‌تر مردمی که بخاطر تاریخ ننگین کشوری دیگر بر فرق‌ش می‌کوبد و عمده‌ی روزهای  سال خود را در عزاداری برای آن  بیگانگانند

#احمد_کسروی

ایرانیان چگونه مسلمان شدند

در برابر سیل هجوم اعراب شهرهای بسیار ویران شد و خاندان ها و دودمان های بسیار بر باد رفت. اموال توانگران را تاج کردند و آنها را غنائم و انفال نام نهادند. دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و آنانرا سبایا و اسرا خواندند و همه این کارها را در سایه شمشیر و تازیانه انجام دادند و هر گونه اعتراضی را با حد و سنگسار و قتل و سوزاندن جواب دادند. و چنین بود که اندک اندک محرابها و مناره ها جای آتشکده ها را گرفت. گوشهایی که به شنیدن زمزمه های مغانه و سرود های خسروانی انس گرفته بودند، بانگ تکبیر و طنین صدای موذن را با حیرت و تاثر تمام شنیدند. کسانیکه مدتها از ترانه های طرب انگیز باربد و نکیسا لذت برده بودند رفته رفته با بانگ حدی و زنگ شتر مانوس شدند...

📚کتاب " دو قرن سکوت "
عبدالحسین زرینکوب

💥من هیچ تفاوتی بین اسلام و بنیادگراهای اسلامی نمی بینم.

⭕من معتقدم که دین ریشه است و از ریشه است که بنیادگرایی به عنوان ساقه‌ سمی رشد می کند.

💢اگر ما بنیادگرایی را خارج کنیم و دین را نگه داریم، امروز یا روز دیگری بنیادگرایی دوباره رشد خواهد کرد.

📌لازم بود این را بگویم، زیرا که بعضی لیبرالها همیشه از اسلام دفاع می کنند و بنیادگرایی را در ایجاد مشکلات مقصر می دانند. اما این خود اسلام است که زنان را مورد ستم قرار می دهد. خود اسلام است که
حقوق بشر را نقض می کند.

#تسلیمه_نسرین

⭕️ اسلام از تحقیق میترسد

⭕️ اسلام از شک کردن میترسد


سوره بقره - آیه 147
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

حق همان است که از طرف خدا به سوی تو آمد، پس هیچ شبهه به دل راه مده.

نقد
خیلی مودبانه، داره میگه خفه شید هرچی من میگم همون‌ درسته و شما حق ندارید کمترین شکی به دل راه بدید! در صورتی که شک کردن سرآغاز تفکر و موتوره محرکه علم است!
تا به چیزی شک نکنی چجوری میشه در موردش تحقیق کنی؟
مثلا اگه نیوتن دید سیب به زمین افتاد و میگفت خب این عادیه یا این کار خداست هرگز نیروی جاذبه زمین کشف نمیشد و و ما هرگز این همه دست آورد علمی نداشتیم!