Telegram Web Link
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴تبلیغ داعشی برای دیدن فیلم ضد داعش

🔲چرا با فرهنگ داعشی برای فیلم "به وقت شام" تبلیغ می کنند ؟ آنطور که در فیلمهای منتشر شده دیده می شود ، عده ای ملبس به لباسهای داعشی ، با قطار فشگن بر شانه و تفنگ به دست وارد مجتمع کوروش می شوند و با سر و صدا و عربده مردم را می تارانند و تهدید می کنند و... که چه ؟ مثلاً تبلیغ فیلم " به وقت شام " است .
🔲 آقای حاتمی کیا در سخنرانی در یکی از سالنهای مجتمع کوروش مدعی شده است درجریان نبوده و اظهار تأسف کرده است اگر این کار موجب ترس و نگرانی مردم شده است . ایشان نامه ای هم منتشر کرده و پوزش خواسته است . این خیلی خوب . ولی چه کسانی مرتکب چنین وحشت آفرینی پرمخاطره شده اند؟
🔲 می خواهند با ترساندن مردم از آدمهای خونریز و آدمکش ، فیلمشان را تبلیغ کنند . می خواهند مثلاً مردم را بترسانند که ببینید اینها داعش اند و بیخ گوش شما . در واقع با توحش ، به مردم بگویند داعش توحش و مرگ دارد . این فقط یک بی سلیقگی نیست . نمی شود فقط به حساب بی ذوقی گذاشت . کسی که بن مایه ذهن و تفکرش از جنس تفکر داعش باشد می تواند چنین مثلاً تبلیغی را ابتکار و اجرا کند .
🔲همین مقدار عرض کنم در این مثلاً تبلیغ وحشت آور و خطرناک که موجب ترسیدن مردم شده است اگر بر اثر ترس به کسی کمترین آسیبی وارد می شد ، عوامل ، اعم از طراحان و مجریان ، به موجب ماده 499 قانون مجازات اسلامی ، ترساننده حسب تعاریف جنایات عمدی و غیر عمدی مسئول است*.
جان و روح و روان مردم که نباید بازیچه تبلیغ و تجارت شود . از حقوق و قانون گذشته ، این کار یک بی اخلاقی محض و نابخشودنی بود.
🔲سازمان سینمایی حتماً باید در این موضوع تحقیق کرده و درچارچوب اختیتارت قانون خود ، عوامل این تبلیغ غیر اخلاقی را، که مروّج فرهنگ خشونت عریان است و جان و روان مردم حاضر در صحنه را جداً به خطر انداخته است ، از برخورد قانونی بی نصیب نگذارد. بماند که توجیه حقوقی برای مداخله مراجع قضایی در این موضوع نیز وجود دارد .

*ماده 499 )هرگاه کسی دیگری را بترساند و آن شخص در اثر ترس بی اختیار فرار کند یا بدون اختیار حرکتی از او سر بزند که موجب ایراد صدمه بر خودش یا دیگری گردد، ترساننده حسب تعاریف جنایات عمدی و غیر عمدی مسئول است.✔️
@kambiznouroozi
سطوح خودافشاگری در رواندرمانی تحلیلی کارکردی (FAP)
خودافشاگری درمانگر می‌تواند در دو سطح متفاوت اتفاق بیفتد. سطح اول اثر رفتارهای درمانجو بر تجربه شناختی، عاطفی و روان‌شناختی درمانگر را آشکار می‌کند. در یک سطح از این خودافشاگری درمانگر افکار؛ خاطرات یا هیجانی که رفتارهای آماج بالینی (رآب) درمانجو در او برانگیخته است را با درمانجو در میان می‌گذارد. در مورد خودافشاگری فیزیولوژیک درمانگر FAP از کلماتی استفاده می‌کند که هر واکنش بدنی‌اش به رآب درمانجو را آشکار می‌کند (مثلا ”من احساس گرمای خوشایندی در قفسۀ سینه‌ام دارم“ یا ”یک دفعه دلم گرفت“) یا این که به طور مستقیم‌تر و غیرکلامی‌تر این واکنش‌ها را بیان می‌کند (مثلا در صندلی جلوتر می‌آید چشمانش خیس می‌شود یا خنده عمیقی سر می‌دهد). این رفتارهای درمانگر شاید برخی اوقات قوی‌ترین نوع خودافشاگری باشد جون فراتر از کلمات رفته و واکنش صریح درمانگر را به نوعی نشان می‌دهد که درمانجو نمی‌تواند به آسانی آن را نادیده گرفته یا رد کند.
دومین سطح خودافشاگری درمانگر وقتی رخ می‌دهد درمانگر FAP چیزی به لحاظ هیجانی آسیب‌پذیری را درباره خودش آشکار می‌کند. این خودافشاگری شامل دسته گسترده‌ای از اطلاعات از جمله تاریخچه زندگی مرتبط با مشکلات درمانجو، شرایط هیجانی کنونی که روی جلسه اثر می‌گذارد، مشکلات قبلی یا دیگر اطلاعاتی از زندگی بیرونی درمانگر است. این نوع خودافشاگری درمانگر معمولا برای تقویت درمانجو یا الگوسازی پذیرش، مهار یا ابراز هیجانی موثر به کار می‌رود.
وقتی از خودافشاگری استفاده می‌شود مهم است که درمانگران این ایده‌ها را به یاد داشته باشند.
1. اول و مهم‌تر از همه خودافشاگری معمولا وقتی موجه است که با بهترین منافع درمانجو مرتبط باشد.
2. وقتی خودافشاگری انجام شد درمانگر بایستی اثر خود بر درمانجو را بسنجد که اغلب نیازمند پرسش مستقیم است: ”وقتی اشک‌های من را دید چه احساسی داشتید؟“ یا ”وقتی گفتم که پدر من در جوانی فوت کرده است چه اثری روی شما گذاشت؟“ مخصوصا مهم است که نباید فرض کنیم درمانجویان با خودافشاگری‌های خاص درمانگر تقویت می‎شوند یا رفتارشان شکل داده می‌شوند چون برخی جمعیت‌های خاص بالینی دشواری خاصی در تفسیر ابراز هیجانی دیگران دارند. درمانگران بایستی با درمانجوی خود صحبت کنند تا بفهمند که خودافشاگری چطور ضابطه‌بندی و رسانده شود تا پیام اصلی آن در ترجمه گم نشود.
3. درمانگرانی که از خودافشاگری استفاده می‌کنند بایستی از رفتارهای مشکل‌ساز و رفتارهای مفید خود آگاه باشند تا تشخیص بدهند که آیا واکنش‌هایشان نماینده یک فرد عادی که درمانجو با او تعامل و ارتباط دارد هست یا نماینده مجموعه ویژه‌ای از ترجیحات و بیزاری‌های شخصی خودش است که از تاریخچه تقویتش حاصل شده. این یکی از اهداف اصلی در نظارت بالینی در FAP است تا به درمانگران کمک شوند از آن احساس ناراحتی احتمالی که با بعضی انواع صمیمیت‌های هیجانی آگاه شوند تا ایشان را بد راهنمایی نکند و در نتیجه آن خودافشاگری‌های درمانجویان که نشان دهنده رآب 2 است را تنبیه یا خاموش نکنند. به کوتاه سخن قبل از استفاده از خودافشاگری در اتاق درمان ”خودتان را بشناسید.“
4. وقتی واکنش‌های منفی خود به رفتارهای مشکل‌ساز را بیان می‌کنیم مهم است که این کار بر بستر یک رابطه قوی و مستحکم درمانی اجرا شود. همین که مفهوم‌پردازی مورد انجام شد اغلب اوقات موثر است که به درمانجو بگویید چطور رفتارهای آن‌ها هیجانات، افکار و فیزیولوژی شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مثلا درمانجویی را در نظر بگیرید که تمایلی قوی به داستان‌گویی مماسی و بی‌ربط در جلسه دارد و شکایت می‌کند که اغلب احساس می‌کند دیگران حرف‌هایش را نمی‌شنوند. درمانگر از آنجا که اتحاد درمانی قدرتمندی با درمانجو دارد می‌تواند بگوید:
”می‌خواهم حرف شما را قطع کنم چون همچنان که شما بیشتر و بیشتر این داستان را بیان می‌کنید من هم از قلب گفتگوی شما با خودم دورتر و دورتر می‌شود. من غرق جزئیات داستان‌ می‌شوم و احساس می‌کنم شما را از دست می‌دهم. می‌دانم به من گفته‌اید که احساس می‌کنید دیگران حرف‌های شما را واقعا نمی‌شوند و انگار شما را نمی‌فهمند و الان برایم این سوال پیش آمده که آیا این گرایش به گفتن داستان‌های مفصل در تجربه‌ای که با من و دیگران دارید نقشی ایفا می‌کند؟ شاید به شیوه دیگری بتوانید با دقت مهمترین بخش آنچه می‌خواهید از طریق این داستان به من بگویید را بیان کنید؛ آیا می‌توانید آن نکته را مستقیم و سرراست به من بگویید؟“
درمانگر به این شیوه حسن تفاهم، توجه و شفقت خود را به همراه با ارائه اطلاعاتی مهم درباره اثر بلافاصله رفتار درمانجو –اثر ناکارآمد عادت درمانجو به داستان‌گویی- افشا می‌کند.
منبع:
سای، کوهلنبرگ، کانتر، هولمن، پالمرلودان. روان‌درمانی تحلیلی کارکردی. (ترجمه علی فیضی). انتشارات ابن سینا، تهران، 1395
هفت هفته با ACT
استیون هِیز
ترجمه: علی فیضی
هفتۀ ششم: چرا باید در مراسم ختم خود شرکت کنید؟
سلام دوستان
این ششمین درس از هفت درس آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است و با یک سوال آغاز می‌شود...
چه چیزی واقعاً برای شما مهم است؟
هر وقت که با احساسات دردناکی مثل اضطراب و افسردگی درگیر می‌شویم به آسانی از موقعیت‌ها و فعالیت‌هایی که این هیجانات ظاهر می‌شوند دور می‌شویم؛ اما حدس من این است که دور شدن از هیجانات دردناک مهمترین مساله نیست.
هیچ‌کس نمی‌خواهد روی سنگ قبرش نوشته شود: «او حملات وحشت‌زدگی کمی داشت» یا «او در زندگی کم ترسید»؛ بلکه می‌خواهیم چیزی مهم‌تر و معنادارتر را در زندگی خود می‌خواهیم. شاید این خواسته شوهری عاشق بودن یا مادری مراقب بودن باشد؛ هرچه که باشد اهمیت بیشتری از درد دارد.
هرچقدر که با آنچه برای ما عمیقاً مهم است بیشتر تماس داشته باشیم، قدم گذاشتن در مسیر یک زندگی غنی و معنادار آسان‌تر می‌شود. تمرینی که در ادامه می‌آید به شما کمک می‌کند تصوبر روشنی از آنچه که واقعاً برای شما مهم است به دست بیاورید؛ چیزی که از هر درد، ترس، نگرانی یا کشمکشی که دارید مهم‌تر است.
تمرین: شرکت در مراسم ترحیم خود
چشمان خود را ببندید و چند نفس عمیق بکشید. همین که ذهن خود را آرام کردید تصور کنید که مرده‌اید اما معجزه‌ای رخ داده و می‌توانید به شکل یک روح شاهد مراسم ترحیم خود باشید.
در مورد این که این مراسم کجا برگزار خواهد شد فکر کرده و تصویر روشنی از جزئیات انجام آن در ذهن خود بسازید. تصور کنید که از عضوی از خانواده‌تان یکی از دوستان شما خواسته می‌شود به پا خیزد و چند کلمه‌ای در مورد این که رفتار و کردار شما در زندگی نماد چه بود، به چه چیزهایی اهمیت می‌دادید و مسیری که در زندگی پیش گرفتید صحبت کند. کلمه به کلمه آنچه می‌خواهید به عنوان بزرگداشت خود از زبان او بشنوید را بنویسید. جسور باشید. این یک پیش‌بینی نیست و تشکر از خود بی‌جهت نیز نیست.
به این کلمات اجازه بدهید معنایی که برای زندگی‌تان می‌خواهید بسازید و هدفی که از گذران عمری به روی این کرۀ خاکی می‌خواهید دنبال کنید را بازتاب بدهند. آن عضو خانواده یا دوست خود را که برای سخنرانی آماده می‌شود را تصور کنید. دوست دارید از زبان او چه بشنوید؟
انجام این تمرین به شما کمک می‌کند به روشنی بدانید که چه چیزی از دردی که اکنون با آن درگیر هستید برای شما مهم‌تر است؛ پس 5 دقیقه وقت بگذارید و این تمرین را انجام بدهید.
هفتۀ بعد به شما نشان خواهم داد که چگونه در این مسیر ارزشمند به پیش بروید و بر این اساس تغییراتی در زندگی خود به وجود بیاورید.
صلح، عشق و زندگی
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
‏شاید راه های دیگری هم برای زندگی باشد، که به اندازه‌ی این چیزی که ما داریم وحشیانه نباشد.
:
آدم رفته رفته بیش از حد صبور می شود
آگاهانه و تعمدا صبور می شود
و این مصیبت است ...

کارلوس فوئنتس
#شفقت_به_خود
#ارزشها
10 مانع شایع شفقت‌ورزی به خود
و شیوه‌های رفع این موانع
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی

تعریف شفقت به خود به طور ساده و خلاصه
شفقت به خود مفهوم ساده‌ای است. می‌توانیم آن را در چند کلمه تعریف کنیم: تصدیق رنج خود و پاسخدهی مهربانانه به این رنج.
واضح است که این شش کلمه نمی‌توانند عمق، غنا و پیچیدگی تجربۀ انسانی شفقت به خود را نشان بدهند اما دو موضوع اساسی شفقت به خود را به طور خلاصه بیان می‌کنند:
1. تصدیق با توجه‌آگاهی و ارزنده‌سازی افکار، احساسات و شرایطی که با آن درگیر هستید.
2. همچنان که در گیر و دار مدیریت چالش‌های دشواری هستید که زندگی پیش روی شما گذاشته است با خود مهربان هستید و از خود مراقبت می‌کنید و نیز با مهربانی، شجاعت و خردمندی از خود حمایت می‌کنید.
خبر خوب ایت است که شیوه‌های بسیار زیادی برای پرورش شفقت به خود وجود دارد که از جملۀ آنها می‌توان به تکنیک‌های فوق‌العاده خلاصۀ درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اشاره کرد که شامل مراقبه نمی‌شوند. این مساله اهمیت زیادی دارد چون با این که بعضی افراد تمرین‌های مراقبه‌گونه را دوست دارند اما بعضی دیگر از این نوع تمرینات خوششان نمی‌آید. مثلاً می‌توانیم کمی به گسلش از افکار خودسرزنشگرانه بپردازیم: «من این فکر را دارم که آدم بازنده‌ای هستم»؛ یا این که جمله‌ای مهربانانه و دلگرم‌کننده به خود بگوییم: مثل همان جملاتی که وقتی کسی که دوستش داریم دردی مشابه درد ما را از سر می‌گذارند به او می‌گوییم. راه دیگر است که خیلی ساده احساسات خود را تایید کرده و آنها ار ارزنده‌سازی کنیم: این احساس خجالت است و این احساسی طبیعی است که همۀ انسان‌ها دارند.
این مداخلات کوتاه ACT همۀ جنبه‌ها یا عناصر شفقت به خود را در بر می‌گیرمد و اغلب بهترین جا برای شروع کار شفقت‌ورزی به خود استفاده از همین تکنیک‌ها است. من قبلاً به این تکنیک‌ها در کتابچه‌ای دیگر* پرداخته‌ام و نمی‌خواهم آنها را دوباره تکرار کنم. موضوه این کتابچه متفاوت است. این کتابچه به شیوه‌های رفع موانع شایع شفقت‌ورزی به خود می‌پردازد. امیدوارم این کتاب را هم برای خود و موانع فردی‌تان و اگر درمانگرهستید برای کمک به درمانجویان و رفع موانع آنها مفید بیابید.
*مترجم: این کتابچه به نام «چگونه شفقت‌ورزی به خود را در هرکسی ایجاد کنیم» با ترجمۀ علی فیضی در کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی منتشر شده است:
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
مانع شماره یک:
گرفتار قلاب داستان‌های «بی‌ارزشم» شدن و خودانتقادگری
بسیاری از اوقات ممکن است گرفتار قلاب افکار خودانتقادگرانه نظیر «من بی‌ارزشم» یا «من لیاقت مهربانی ندارم» یا «من ارزشش را ندارم» بشویم. اگر فردی عادت عمیقی به حمله به خود یا تنفر از خود داشته باشیم این گرفتاری به احتمال بیشتری برای او اتفاق خواهد افتاد. اقدام به مهربانی با خود ممکن است راه‌انداز خودانتقادگری بیشتری بشود.
پادزهر:
• لنگر بیندارید:
وقتی می‌بینید که افکار خودانتقادگری و بی‌ارزش بودن و احساسات و خاطرات دردناک همراه آنها در ذهن شما جولان می‌دهند:
*پای خود را محکم به زمین فشار بدهید.
*در صندلی با کمر راست بنشینید.
*دست های خود را محکم به هم فشار بدهید.
*در کنار هر فکر، احساس خاطرۀ دردناکی که دارید به بدن خود، دست‌هایتان، پاهایتان و کمرتان دقت کنید.
*و به دور و بر خود نگاه کرده و به 5 چیزی که می‌توانید ببینید دقت کنید.
*و به خودتان که در حال لنگر انداختن هستید بدون هیچ قضاوتی توجه کنید.
*پس اینجا فکر/احساس/خاطره‌ای دردناک
*و بدن شما روی صندلی
*و اتاقی که در آن هستید وجود دارند.
• داستان را مشاهده کرده و نامی روی آن بگذارید: «آها! دوباره سرو کله‌اش پیدا شد! این داستان من بی‌ارزشم است. این داستان را از حفظم.»
برای قانع کردن ذهن خود که لایق یا ارزشمند هستید تلاش نکنید. احتمال این که در این مناظره برنده شوید کم است؛ به جای این کار توجه کنید که این ذهن باستانی شما «بسیار مفید» است. هدف ذهنتان این است که به شما کمک کند فرد ارزشمندتری بشوید اما تلاش می‌کند که دگنک ارزشمندی را به خورد شما بدهد؛ پس می‌توانید به قصد شوخی بگویید: «ممنونم ذهنم. می‌دانم داری تلاش می‌کنی کمکم کنی و اشکالی ندارد. خودم از پس این مساله برمی‌آیم».
• از هر تکنیک گسلش/رهایی از قلاب‌های ذهنی که می‌شناسید در صورت نیاز استفاده کنید.
• به یاد داشته باشید اگر به شدت آمیخته/گرفتار قلاب ذهنی شده باشید، احتمالاً موثرترین کار این است که اول لنگر بیندازید؛ شاید نیاز داشته باشید که این کار را مکرر انجام بدهید.


https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
#شفقت
#Compassion_focused_ACT
#ACT_With_Compassion
Forwarded from عکس نگار
‍# یک فرصت بی نظیر 📢 توجه 📣📣

✴️ انجمن روانشناسی دانشگاه خوارزمی، با ارائه گواهی معتبر، در تهران برگزار می کند:

🔶 دورۀ جامع صدساعته ACT؛ درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش 🔶

✴️ مدرس: دکتر علی فیضی (دانش آموخته مدرسین بین المللی اکت و مترجم کتابهای موج سوم)

✴️شروع: پنجشنبه ها؛ از 7 تیر، ساعت 9 الی 17.
✴️ 40% تخفیف (پرداخت بصورت اقساط)


برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره تماس یا آیدی زیر در ارتباط باشید:
@soha300
0938 564 3947

برای ملاحظه سرفصلها، لطفا پوستر را مطالعه فرمایید 👇
10 مانع شایع شفقت‌ورزی به خود (بخش دوم)
و شیوه‌های رفع این موانع
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی

مانع شمارۀ دو:
گرفتار قلاب هیجانات شدن
وقتی تلاش می‌کنیم به خود شفقت بورزیم، امکان دارد گرفتار قلاب هیجانات دشواری مانند اضطراب، غمگینی، احساس گناه یا شرم بشویم. برای افرادی که الگوی عمیق تنفر از خود در ایشان شکل گرفته است، اولین تلاش برای شفقت‌ورزی به خود اغلب راه‌انداز مقدار زیادی اضطراب می‌شود.
پادزهر:
• لنگر بیندازید
• متوجه هیجان خود باشید: «آها! این اضطراب است.»
• یکی از تمرینات پذیرش را انجام بدهید: احساس را مشاهده کنید، فضاوی وجود خود را بگشایید و فضایی برای این احساس ایجاد کنید.
• همچنان به لنگر انداختن ادامه بدهید.
****

مانع شمارۀ سه:
گرفتار قلاب بی‌فایدگی شدن
موقع تمرین ذهن شما ممکن است بگوید: «من فایده‌ای در شفقت‌ورزی به خود نمی‌بینم. این کار قرار است چطور به من کمک کند؟»
پادزهر:
• به روشنی هدف شفقت‌ورزی به خود و فواید زیاد آن را مشخص کنید. این تمرین، سلامتی و بهزیستی را افزایش می‌دهد؛ سرزندگی را بیشتر می‌کند؛ باعث تاب‌آوری می‌شود؛ روابط را تقویت می‌کند، به شما کمک می‌کند با مصیبت و رنج بهتر مقابله کنید؛ سیستم ایمنی را تقویت می‌کند؛ به شما کمک می‌کند به هیجانات دردناک و تکانه‌ها بهتر پاسخ بدهید.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Audio
🎙 فایل #صوتی #سخنرانی

#اختلالات_شخصیتی براساس یافته‌های اخیر

دکتر #آذرخش_مکری

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹٧، برنامه #بازآموزی #اعتیاد و #سلامت_روان، انجمن پزشکان عمومی ایران
#همایش_علمی
#اختلال_شخصیت
@isgp_ir
Audio
🎙 فایل #صوتی #سخنرانی

#خودکشی و #خودزنی

دکتر #آذرخش_مکری

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹٧، برنامه #بازآموزی #اعتیاد و #سلامت_روان، انجمن پزشکان عمومی ایران
#همایش_علمی
@isgp_ir
✔️تلنگری در زمانه « معصومیت‌های از دست‌رفته»🔻

🖊سهند ایرانمهر

‍ « تجاوز گروهی به شانزده دانش‌آموز در مدرسه ای در غرب تهران» عنوانِ خبرِ تکان‌دهنده‌ی جدیدی است که لابد سهم روح و روان درهم‌ریخته چند روز آتی ماست.

هنوز نمی‌توان از روی عنوان این خبر به جزییات دقیقی رسید. اینکه منظور از این تعداد ، قربانیان مستقیم تجاوز است یا کسانی که به اجبار در معرض تماشای صحنه جنسی یا ارتکاب عمل جنسی قرار گرفته‌اند اما یک چیز مسلم است و آن اینکه نوجوانانی مورد آزار جنسی قرار گرفته‌ و از نظر روحی به شدت آسیب دیده‌اند.

متاسفانه این موضوع در روزهای آتی، دستمایه تایید و انکار، نقد و‌ اعتراض، خشم و البته شوخی و لودگی خواهد شد تا بمرور مشمول تکرار و در نهایت فراموشی شود اما بیاییم چند نکته را با خودمان مرور کنیم:

۱- اگر می‌خواهیم طی روزهای آتی، این‌موضوع را انکار کنیم یادمان نرود که پاک‌ کردن صورت مساله چیزی را حل نمی‌کند. وقتی مردم، خطر و ناامنی را از کلاس قرآن تا مدرسه غیرانتفاعی حس کنند و به جای چاره‌اندیشی شاهد انکار و رفوی مساله باشند، ترس و دلهره تا مغز استخوان‌شان نفوذ می‌کند و احساس ناامنی و بی‌پناهی به آشفتگی روانی و فروپاشی روانی جامعه منجر می‌شود. پس، خشم و درماندگی و از هم گسیختگی جامعه را جدی بگیریم.

۲- اگر می‌خواهیم طی روزهای آینده صرفا با مانور بر شدت مجازات فرد خاطی، مساله را ساده کنیم باید بدانیم که تجربه کودکان معصومی که در سال گذشته مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند، نشان می‌دهد که اولا تکرار این حوادث اتفاقی و استثناء نیست و ثانیا رفع مشکل به اعدام و حد و تعزیر حل نمی‌شود.

۳- اگر واقعا می‌خواهیم بدانیم چرا این اتفاقات روی می‌دهد، گوش خود را شنوای سخن متخصصان امر کنیم . همه چیز را از دریچه مُسلماتی که از صافی آزمایش و خطا نگذشته است، نبینیم و به طرّهاتی که طرح آن با عنوان ریشه معضل، تنها باعث انزجار افکار عمومی‌می‌شود، بال و پر ندهیم‌.

۴- اگر این‌بار هم با متهم کردن تلگرام و اینترنت می‌خواهیم از مسئولیت فرار کنیم اولا یادمان نرود که تلگرام را هم با ادعای نجات اخلاق و تضمین امنیت فیلتر کردیم و دستکم این‌بار کُمیت‌مان لنگ است مگر اینکه بگوییم فیلترها بی‌فایده بود و فیلترشکن‌ها اوضاع را بدتر کردند که حالا باید جواب اشتباهات فاحشی را بدهیم که با وجود صرف هزینه سنگین، از چاله به چاه‌مان انداخته است.

۵- بر اساس گزارش سایت‌های خبری(منجمله شهرآرا) هفته گذشته محمدباقر الفت، معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه در کارگروه ملی مجریان و هدایتگران مشارکت‌های مردمی قوه قضائیه در مشهد گفت:
«کودک آزاری جزو آسیب‌های اولویت‌دار نیست...و معمولا با یک عقبه خارج از کشور وارد می‌شود».

با وجود تعدد منابع خبری بازهم امیدوارم چنین سخنی نقل نشده باشد اما اگر باز هم می‌خواهیم اینگونه صحبت کنیم باید بدانیم که اتفاقا اولویت اول‌مان باید تامین امنیت فرزندان این مرز و بوم باشد و ثانیا اینکه قربانیان٬ این‌بار نوجوانان دبیرستانی بالغ یا نزدیک به بلوغ، آن هم پسر بوده‌اند( پس استدلال بی‌حجابی و تحریک هم به کار نمی‌آید)، با این حال این نوجوانان، درکی از آزار جنسی نداشته‌اند و حتا با بدیهیات شیوه پیشگیری یا مراقبت از خود که جزو آموزش های مهدکودک‌ها و دبستان در کشورهای توسعه یافته است، هم آشنایی نداشته‌اند. ( کانال‌های ماهواره‌ای مربوط به کودکان هر روز در قالب انیمیشن کودکان را برای مصون ماندن از آزار جنسی آموزش می‌دهند و صدا و سیما هنوز درگیر برنامه‌ها و‌کارآکترهای بی‌ثمر است). پس به جای رصد دست بیگانه کافی است عبارت سند آموزشی ۲۰۳۰ را گوگل کنیم تا بدانیم چطور امنیت جسمی و جنسی و روانی فرزندان‌مان را قربانی بازی سیاست کردیم و چطور با تابوهای خودساخته خویش، حریم امنیت جامعه را برداشتیم.

۶- بیایید برای یک‌بار هم که شده، واقعیت‌ها را ببینیم. چشم را از عرش برگیریم و جلوی پای‌مان، واقعیت‌های عینی، معضلات و تاول‌های ترکیده حیات درهم‌ریخته اجتماعی را آنچنان که هست، ببینیم و از تجربه موفق و راه‌های آزموده‌شده جوامع توسعه‌یافته استفاده کنیم.

فقط مورد « ستایش» برای چنین تلنگری در یک جامعه پویا کافیست و وقت آن رسیده که از خود بپرسیم، چرا هنوز پس از ده‌ها تجربه تلخ، در خوان اولیم و هنوز تخت‌بند انکار و تحریف و درنهایت فرافکنی در مورد موضوعی تا این حد مهم؟!

#تجاوز #دبیرستان #آموزش_جنسی #پیشگیری #امنیت_روانی
@sahandiranmehr
💢 درباره‌ی بدرفتاری جنسی با دانش‌آموزان در مدارس

♨️ مدرسه باید محیطی امن برای کودکان و دانش‌آموزان باشد، و مسؤولیت تضمین امنیت کودکان و دانش‌آموزان در مدارس برعهده‌ی بزرگ‌سالان - از جمله مسؤولان، آموزگاران، مدیران، ناظم‌ها، والدین - است.

♨️ گاهی اخباری از بدرفتاری جنسی در مدارس با دانش‌آموزان منتشر می‌شود. اما بسیاری موارد بدرفتاری جنسی با کودکان در مدارس هرگز گزارش نمی‌شوند.

♨️ گرچه تعداد معلمان، آموزگاران یا مسؤولان مدارسی که با دانش‌آموزان بدرفتاری کنند، به نسبت کل تعدادشان بسیار کم است، اما به ویژه در شرایطی که مداخلات و برنامه‌های پیش‌گیری از بدرفتاری با کودکان وجود نداشته باشد، تعداد دانش‌آموزانی که در مدارس یا توسط آموزگاران با آنان بدرفتاری جنسی می‌شود زیاد است.

♨️ گاهی فردی که با کودک یا کودکانی بدرفتاری جنسی داشته مرد است و گاهی زن.

♨️ این اخبار ممکن است مربوط به بدرفتاری معلم، مربی، ناظم یا مدیر با کودکان باشد.

♨️ گرچه مجرم اصلی فرد بزرگ‌سالی است که بدرفتاری جنسی را انجام داده است، اما سایر بزرگ‌سالانی که در این‌ محیط‌ها حضور دارند و ناظر و تماشاچی هستند هم در ایجاد یک‌ محیط آموزشی ناامن سهم و نقش دارند.

♨️ اگر آموزگاران بدانند که چه طور موارد مشکوک به بدرفتاری جنسی با کودکان را تشخیص بدهند و اقدامات لازم را درباره‌ی آن انجام بدهند، و اگر مدیران برای ایجاد محیطی با سطح انتظارات بالا درباره‌ی رفتار افراد تلاش کنند، قادر خواهند بود از بخش زیادی از موارد بدرفتاری جنسی در مدارس جلوگیری کنند.

♨️ اغلب معلمان، والدین، و‌ دانش‌آموزان علایم هشداردهنده‌ و الگوهای بدرفتاری جنسی توسط آموزگاران را نمی‌شناسند.

♨️ اگر معلمان، والدین و دانش‌آموزان این علایم را بشناسند، بیش‌تر احتمال دارد که چنین مواردی را گزارش کنند و از آسیب دیدن کودکان جلوگیری کنند.

♨️ کودکان باید در این زمینه آموزش ببینند که موقعیت‌های پرخطر را تشخیص بدهند، از قرار گرفتن در آن‌موقعیت‌ها اجتناب کنند و مهارت پیدا کنند تا در صورتی که با آنان بدرفتاری شد درباره‌ی آن صحبت کنند.

♨️ اما این بزرگ‌سالان هستند، و‌ نه کودکان، که مسؤولیت دارند تضمین کنند مدارس محیط‌هایی امن برای تمام دانش‌آموزان باشند.

♨️ وقتی با معلمان مدارسی صحبت می‌کنیم که در آن مدرسه فردی به دلیل بدرفتاری جنسی با دانش‌آموزان شناسایی و دست‌گیر شده، بسیاری اوقات می‌شنویم که آنان هم به وجود اتفاقات یا رفتارهایی مشکوک بوده‌اند، اما هیچ گاه نخواسته‌‌اند درباره‌ی آن‌ حرف بزنند یا آن را گزارش کنند، چون فکر می‌کردند درباره‌ی این فکرشان اطمینان ندارند.

♨️ یکی از دلایل شایعی که برای گزارش نکردن رفتارهای مشکوک مطرح می‌شود این است که، «اگر چنین موردی را گزارش کنم و اشتباه کرده باشم، با این‌ کارم زندگی یک معلم دیگر را ویران می‌کنم.»

♨️ اما هیچ وقت نمی‌شنویم که کسی بگوید، «اگر چنین‌ موردی را گزارش نکنم و این فرد در واقع با کودکی بدرفتاری جنسی کند، زندگی یک ‌دانش‌آموز را ویران کرده‌ام.»

👤 #سامان_توکلی
روان‌پزشک

📕 Charol Shakeshaft, 2013

#بدرفتاری_جنسی
#بدرفتاری_با_کودکان
#بدرفتاری_جنسی_با_دانش‌آموزان
#بدرفتاری_جنسی_توسط_آموزگاران
#بدرفتاری_جنسی_در_مدارس
#کودکان
#نوجوانان
#مدرسه_غرب_تهران

🔊 @mental_health_media
.
‍ ‍‍ من از گفتن این موضوع به مراجعینم ابا ندارم که مایلم گفتگویی دگرگون‌کننده با آنها داشته باشم. بخشی از این کار عبارت است از فرق گذاشتن بین دو نوع گفتگو. نوع اول بر محدودیت‌ها تمرکز دارد –گفتگوهای مربوط به اینکه چه انتظاری، چه امیدی یا چه تصوری باید داشت، دربارۀ اینکه چه چیزی واقعیت یا حقِ تو است یا چه چیزی را می‌توان نادیده گرفت. اما آیا از مکالمه انتظار چیز بیشتری را نداری؟ آیا مراجعینت مشتاق چیز بیشتری نیستند؟ نوع دومی از گفتگو هم وجود دارد؛ گفتگویی که به ظرفیت‌ها و امکانات مربوط می‌شود. این گفتگو به چیزهایی می‌پردازد که سودایشان را در سر داریم، اما شاید اصلاً ندانیم چیستند –چیزی بیشتر اما مرموز. ما به خواستن چیزهای بیشتر عادت نداریم، جز در معنای زمختِ مادی آن. ما به خواستن خانۀ بیشتر، ماشین بیشتر و پول بیشتر عادت کرده‌ایم. حتی وقتی چیزهای غیرمادیِ بیشتری می‌خواهیم –اینکه بیشتر دوستمان بدارند، درک‌مان کنند یا قدرمان را بدانند– این خواستن هم کیفیتی آزمندانه دارد که بی‌شباهت به خواستن ماشین جدید نیست.

با این حال، خارج از گفتمان مذهبی، کمتر جایی هست که افراد را تشویق کند جهت‌های کلی زندگی‌شان را به دقت بسنجند. حتی در گفتمان مذهبی هم چنین جهت‌هایی اغلب از پیش تعیین‌شده است. برای من گفتگوهایی جذاب است که در آن طنین هستی و طنین زندگی خود را در این هستی بشنویم؛ گفتگوهایی که در آن، به معنی واقعی کلمه، عشق‌های ابرازنشده (و شاید در پستوی خانه نهان شده) و رؤیاها و آرزوهای فروخورده را بشنویم –گفتگویی به راستی پرمعنی.

توجه‌آگاهی در اتاق درمان، کلی ویلسون، ترجمه پیوند جلالی و مرتضی کشمیری، انتشارات ارجمند (در دست چاپ)
@mindfulliving
در خود
به جست وجویی پیگیر
همت نهاده ام
در خود به کاوشم
در خود
... ستمگرانه
من چاه میکنم
من نقب میزنم
من حفر میکنم.

احمد شاملو -- ققنوس در باران

۱. چهل و سه سال‌ پیش اتاق را پیدا کردند. یک سری پله تنگ و تاریک و پرپیچ و خم می‌رفتند پایین و می‌خوردند به یک اتاق مخفی. دو متر در نه متر، با هفتاد نقش نفس‌گیر روی دیوارها. هر چند هیچ‌ نقشی امضا نداشت، ولی طرحهای آقای میکل‌آنژ را نمی‌شد اشتباه گرفت. چهل و سه سال گذشت تا دیروز بالاخره اعلام کردند که کار، کار خود استاد است. سالها نشسته بود و روی دیوارهای اتاق یکی‌یکی طرح زده بود، بعد هم گذاشته بود برای ما آیندگان و رفته بود. 

۲. آقای میکل‌آنژ از آن آدمهای رادیکال و شجاع و نترس تاریخ هنر است. در بیست و شش سالگی با زور و بلا و خواهش و التماس، کلیسای فلورانس را قانع کرده بود که این یک تکه عظیم سنگ مرمری را که سالهاست این بیرون مانده بدهید من برایتان بتراشم. از این آقای داوینچی و دیگران بگذرید، اینها این کاره نیستند. یک ماه هر روز نگاهش کرده بود و دو سال هر روز تراشیده بودش و مجسمه داود را خلق کرده بود تا نماد رنسانس شود. سقف کلیسای سیستین را که می‌خواستند نقاشی کنند، از قصه‌های انجیل نقاشیها داشت و فکر کرده بودند آقای میکل‌آنژ آن نقاشیهای پیشین را یک کمی بزک دوزک می‌کند. به جایش کلنگ آورده بود و همه را خراب کرده بود و تاریخ هنر را عوض کرده بود. آن روزی که گفته بود "بزرگترین خطر برای بیشتر ما بلندپروازی و نرسیدن نیست، بلکه تعیین هدفهای حقیر و رسیدن به آنهاست." شوخی نداشت. 

۳. بعد همین آقای بلندپروازِ جسورِ نترس می‌رفته می‌نشسته توی اتاق دو در نهش و تنهایی روی دیوارهای طولانی اتاق طراح می‌زده. مثل طرحهای انسانهای اولیه روی دیواره‌های غارها. آن طرحها که یک روزی فکر می‌کردیم کار یک سری سبیل‌کلفت است که می‌رفتند شکار و بعد اتفاقات شکار را روی دیوارهای می‌کشیدند و پنج سال پیش معلوم شد که اکثر طراحان و نقاشان زن بودند. یعنی سی‌هزار سال پیش یک زنی نشسته بوده توی غارِ شووه، و نقاشی می‌کرده که همه رفته‌اند شکار و من مانده‌ام اینجا با یک سری بچه وق‌وقو و یک سری آدم غرغرو‌. توی کله من اینهاست و دلم می‌خواهد اینجا باشم که می‌کشم، ولی به جایش گیر افتاده‌ام توی این غار. این یک ذره دیوار گوشه خلوتِ ما باشد. 

۴. آقای برایان لیتل یک روزی در Me, Myself,  and Us نوشت که آدمها پیچیده‌تر از این هستند که با یک کلمه "درونگرا" و "تطابق‌پذیر" و "روان‌پریش" و "وظیفه‌شناس" و "تجربه‌پذیر" تعریف شوند. هر آدمی، بسته به پروژه‌های شخصیش باید آن چیزی بشود که نیست. مثال می‌زند که من آدمی هستم درونگرا، ولی پروژه شخصیم استاد دانشگاه بودن است. باید با دانشجو تعامل کنم و در گردهماییها سخنرانی کنم و در امور اداری دانشکده شرکت کنم. همه این برونگراییها که تمام شد ولی، یک گوشه خلوتی می‌خواهم که بروم آنجا و از دنیا و مافیها ببرم و درونگرا باشم. برسم به آن "خود" واقعی. می‌گوید که هیچ‌جا اگر برای آن گوشه خلوت نباشد، من را بعد از سخنرانیهای بزرگ توی دستشویی گردهمایی پیدا می‌کنید. خلوتم رفته آنجا. دیروز که گفتند نقاشیهای این اتاق دو در نه مال آقای میکل‌آنژ بوده، فکر کردم این هم خلوت آقای میکل‌آنژ. پروژه شخصیش این بوده که جهان هنر را عوض کند.  می‌رفته و با کلیسا بحث می‌کرده که "توی این سنگ مرمر یک فرشته می‌بینم. بگذارید بتراشم و آزادش کنم."، با مدیچیها سر پولِ طراحی کلیسایشان چانه می‌زده، با کلیسا بحث می‌کرده که این سقف سیستین را باید خراب کرد و طرحی نو برانداخت، همزمان با دوستانش علیه مدیچیهای حاکم توطئه می‌کرده، بعد شب از یک سری پله تنگ و تاریک می‌رفته پایین و خلوت خودش را پیدا می‌کرده و از هیاهو جدا می‌شده. مثل آقای برایان لیتل بعد از یک  سخنرانی بزرگ، مثل زن‌ غارنشین، مثل من، مثل شما. همه انسانهای تاریخ آن یک گوشه خلوت را می‌خواهند که آنجا خودشان باشند. 

@Farnoudian
@FarnoudianAdmin .. تماس
برای ترک این عادت ناخوب، تمرین کنیم
این تجربه مشترک بسیاری از ماست. چه در یک تماس تلفنی و چه در یک مهمانی. ما به گله کردن عادت کرده ایم. گله از زمین و زمان.

عصرایران؛ احسان محمدی- دلتان برای دوستی تنگ شده است. مدتهاست از هم خبر ندارید. گوشی را بر می دارید و به او زنگ می زنید و سلام می کنید:

- سلام بی معرفت! معلومه کجایی؟ یادی از فقیر فقرا کردی!

پاسخ می دهید که دلتان برایش تنگ شده و کاری خاصی نداشتید.

- نه! دیگه با از ما بهترون می پری. ما رو فراموش کردی.

توضیح می دهید که اینطور نیست و گرفتاری های زندگی زیاد است. اما با همان لحن جواب می دهد:

- اینا همه اش بهانه اس! بگو ما رو فرستادی توی پارکینگ رفاقت! بگو بی معرفت شدم!

به ذهن تان فشار می آورید که یادتان بیاید آخرین بار کی خود او تماس گرفته و حالتان را پرسیده اما یادتان نمی آید. پشیمان می شوید از اینکه زنگ زده اید و این همه گله شنیده اید. اما حالا او ول کن داستان نیست.

- دیدی حق با من بود! بی معرفتی خیلی بده. آدم خوبه هوای رفیقاش رو داشته باشه و ...

بعد نیم ساعتی جملات قصار که توی تلگرام پیدا کرده را برایتان ردیف می کند و در وصف مرام و معرفت و دوستی و قدرشناسی و ... برایتان حرف می زند.

این تجربه مشترک بسیاری از ماست. چه در یک تماس تلفنی و چه در یک مهمانی. ما به گله کردن عادت کرده ایم. گله از زمین و زمان. انگار ما خوبِ مطلق هستیم و همه در حق ما کوتاهی کرده اند. از حکومت و دولت و رئیس اداره و همسایه و رانندگی دیگران و دوست و همسایه و پدر و مادر و همسر و ... گله می کنیم اما کمتر پیش می آید که خودمان را مرور کنیم که آیا همه رفتارهای ما هم به همان اندازه خوب و شایسته است یا با بی مبالاتی زمینه گله گذاری اطرافیان را فراهم می آوریم؟

آدم های همیشه شاکی، هرگز آدم های خوشبختی نیستند. آرامش را تجربه نمی کنند و طبعاً خوشبختی همسایه کسی نمی شود که درون ناآرامی دارد. بسیاری از افرادی که مدام گله گذاری می کنند اتفاقاً هرگز گله از خود را نمی پذیرند. مشکل آنها همیشه «دیگران» است.

افراد موفق هر وقت کاستی می بینند به جای شکوه کردن از زمین و زمان تلاش می کنند در حد وسع و توان آن کاستی را رفع کنند و گامی به جلو بردارند. شاید این مرز ممیزه افراد موفق و شاکیان و ناراضیان بالفطره است.

در باورهای دینی ما هم جمله «هرچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند» بسیار مورد توجه قرار گرفته و شاید جانمایه دین و رفتارهای ما در اجتماع همین جمله باشد. خلاصه زیست اجتماعی همین است که در زندگی، ما همانطور که بخشی از «راه حل» هستیم ممکن است قسمتی از «مشکل» هم باشیم.

گله کردن ریشه در «توقع» دارد. آرامش شاید در کم کردن توقع از دیگران باشد. این نکته را تمرین کنیم. یک گام به جلو است. اینکه دست از گله کردن برداریم.
🔴 #نه به هر گونه #اختفای #کودک_آزاری و #آزار_جنسی

💠 در حالی که جامعه از خبر تلخ حادثه #کودک_آزاری #دختربچه افغانستانی در #خمینی_شهر به شدت متاثر بود، خبری تلخ تر واصل شد و آنهم واکنش غیرقابل درک #نماینده خمینی شهر به انتشار خبر بود.
وی در #نامه_عجیب خود، از ریاست #سازمان_بهزیستی تقاضا کرده است رئیس #اورژانس_اجتماعی را به دلیل انتشار خبر برکنار نماید.
اینکه فردی در سطح نماینده مجلس به اختفای چنین اخباری باور دارد، خیلی عجیب است ولی عجیب‌تر، غیرقابل درک‌تر و حتی تاسف بارتر اینکه یکی از دلایل ایشان برای عدم انتشار این بود که «معلوم نیست انگیزه های عامل یا عاملین در صورت صحت ماجرا چه بوده است ....». سئوال اینکه مگر چه انگیزه ای می تواند در ماهیت مساله تغییری ایجاد کند؟!!

🔸 یک #واقعیت_جهانی وجود دارد و آن اینکه هرگونه #اختفا و #پنهان_کردن #آزارهای_جنسی، #تابو_کردن و آن را به #آبرو گره زدن، به #نفع #آزارگران_جنسی و تداوم #آزارهای_جنسی است.
متاسفانه در این مورد خاص، این نماینده مجلس مساله را به اشتباه به آبروی شهرش کره زده است.
🔸 در سوءاستفاده‌ها و تجاوزهای جنسی، کسی که باید شرمگین باشد، از افشا بترسد و با افشا آبرویش برود فرد آزارگر است، نه فرد آزاردیده، نه خانواده‌ی آزاردیده و نه همشهریان فرد آزاردیده.

بی شک #آحاد_جامعه و به ویژه #جامعه_علمی_کشور:
🔸 #حمایت خود را از تلاش های ارزنده مسئولان و کارشناسان #سازمان_بهزیستی به ویژه #اورژانس_اجتماعی کشور در پیشگیری و مقابله با کودک آزاری ها و آزارگری‌های جنسی بعمل خواهند آورد،
🔸 از هر تلاشی برای #تصویب_قوانین_حمایت_از_کودکان پشتیبانی خواهند کرد،
🔸 #بله خواهند گفت به #افشا در سطح فردی و #اطلاع_رسانی در سطح اجتماعی (البته با لحاظ کردن اصول اطلاع‌رسانی)،
🔸 و #نه خواهند گفت به هر گونه #اختفای آسیب جنسی و کودک آزاری.

دکتر حمید پورشریفی
دانشیار روان‌شناسی سلامت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
18 خرداد 1397
@DrPoursharifi
http://poursharifi.ir
Forwarded from دغدغه ایران
مُنکِران و مجرمان؛ در وصف واقعیت اجتماعی میان‌مایگی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
چند وقت یکبار خبر کودک‌آزاری و تجاوز جنسی به کودکان غوغا به پا می‌کند. متخصصان خانواده و روانشناسان، درصد زیادی از طلاق‌ها را ناشی از مسائل جنسی می‌دانند. ارتباطات جنسی به اولین عامل انتقال ایدز بدل شده‌اند و درصد بالایی از زنان – که هیچ وقت آمار رسمی درستی از آن منتشر نمی‌شود – خشونت جنسی از تحمل بوق راننده‌های مزاحم و متلک‌ها تا کتک خوردن و تجاوز را تجربه می‌کنند. یک مقام قضایی هم دیروز از امکان جرم شناخته‌شدن استفاده از تلگرام سخن گفته است. شما حتماً می‌پرسید این دو موضوع چه ارتباطی به هم دارند؟ توضیح می‌دهم.
حلقه واسط ارتباط اختلال‌ها در «حیات جنسی» ایرانیان و رسیدن به نقطه‌ای که قریب پنجاه میلیون ایرانی کاربر تلگرام به سمت جرم‌انگاری عمل‌شان هُل داده شوند، بنا نهادن «سیاست اجتماعی» بر «انسان حداکثری» است. من از «انسان میان‌مایه» به عنوان واقعیت اجتماعی دفاع می‌کنم.
اکثریت قاطع انسان‌ها موجوداتی «میان‌مایه» هستند به این معنا که رگه‌هایی از فضیلت و رذیلت، خیر و شر، اخلاق نیک و بد و خصائل روانی سازنده و مخرب در آن‌ها جمع شده است. هر یک به نوعی مستعد صورتی از اختلالات روانی خفیف تا شدید هستند.اکثریت آدمیان نه «پُرمایه»‌اند و نه «کم‌‌مایه» بلکه انسان‌های متوسطی هستند که بنا به شرایط محیط‌شان، ظرفیت‌های خوب و بدشان را بروز می‌دهند.
سیاست اجتماعی مبتنی بر «انسان حداکثری»، «اخلاق حداکثری» یا هر معیار اجتماعی حداکثری دیگری، این میان‌مایگی را نادیده می‌گیرد و کنشگران و سیاست‌گذاران چنین سیاستی به قا‌لب «منکِران» درمی‌آیند؛ منکران همین میان‌مایگی. این منکران، واقعیت اجتماعی را نادیده می‌گیرند، به زیر فرش جارو می‌کنند تا دیده نشود و «سیاست انکار» پیشه‌شان می‌شود.
منکران واقعیت اجتماعی حیات جنسی آدمیان را به زیر فرش جارو می‌کنند. سال‌هاست که مسأله آموزش‌های جنسی برای مقابله با ایدز، آموزش جنسی کودکان و بزرگسالان، و حتی گفت‌وگو درباره این مسائل نهی‌شده و غیررسمی است. سیاست انکار که به دنبال انسان حداکثری است، نظام گزینشی بنا می‌کند که از دل آن قدّیسانی برای ساختن جامعه حداکثری برگزیند و به‌کار گیرد؛ اما از دل همین گزینش‌شده‌های حداکثری، اختلاس‌گران، متجاوزان، کودک‌آزاران و ریاکاران و دغل‌بازان می‌جوشند، می‌بالند و می‌چاپند و کرامت انسانی را لگدمال می‌کنند. سیاست حداکثری، بر انسان میانه‌مایه تکالیفی بار می‌کند و چیزهایی مطالبه می‌کند که از این انسان برنمی‌آید.
منکران تصور می‌کنند با این پند و اندرز که تلگرام عامل فساد اخلاقی خانواده است، ابزار دشمن است یا امنیت ملی را به خطر می‌اندازد، می‌شود آدمیان را از آن‌چه دوست دارند دور کرد. علوم اجتماعی و اقتصادی دنیای جدید درباره همین انسان میان‌مایه است، با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش، و به همین دلیل وارد بحث درباره معتادان، فاسدان، کودک‌آزارها، هم‌جنس‌گرایان و مبتلایان به ایدز هم می‌شود. اما علوم اجتماعی انسان حداکثری، به دنبال بایدهاست، انسانی که باید ایثارگر، متّقی، بااخلاق و مبرا از گناه و اشتباه باشد. علوم اجتماعی انسان حداکثری است که می‌تواند به‌کار «منکران» بیاید، منکران انسان میان‌‌مایه اکثریت در همه تاریخ تاکنون بشر.
«منکران» خط قرمزهای بسیار دارند، خط قرمزهایی که بر اساس تعریف خودشان از انسان حداکثری ترسیم کرده‌اند. قالبی دارند که هر کسی در آن جا نگرفت، از دایره انسان مد نظر آن‌ها بیرون است؛ می‌شود نادیده‌اش گرفت یا باید خود را به زور هم که شده در این قالب جا کند.
موضوع سیاست‌گذاری اکثریت میان‌مایه جامعه است. هیچ جامعه‌ای سیاست آموزشی غالب خودش را بر مبنای دو سه درصد نخبگان تیزهوش بنا نمی‌کند؛ و به همان نسبت غلط است که هر سیاست عمومی دیگری بر مبنای اقلیتی از انسان‌های قدّیس، ایثارگر، وطن‌پرست یا متقی بنا شود. سیاست حداکثری، واقعیت اجتماعی را نادیده می‌گیرد و به ناگزیر از جرم‌انگاری کردن واقعیت اجتماعی سردرمی‌آورد و به این سمت می‌رود که حضور پنجاه میلیون ایرانی در یک شبکه اجتماعی را جرم‌انگاری کند. اقلیت منکِران، منکران واقعیت اجتماعی؛ این قائلان به سیاست اجتماعی مبتنی بر انسان حداکثری – صرف‌نظر از این‌که خودشان چقدر به آن انسان حداکثری شباهت دارند – در نهایت، اکثریت مجرمان را برخواهند ساخت.
(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) #منکران_و_مجرمان، #میان‌مایگی
https://www.tg-me.com/fazeli_mohammad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درمان عشقهای یک جانبه، بی حاصل و بی پاسخ...

#روانشناسي
#مدرسه_زندگي
#عشق
#روابط
#ازدواج

ترجمه:ایمان فانی
صدا: نگین کیانفر

@persianschooloflife
Forwarded from مشاوره زندگی
آیا شفقت‌ورزی به خود مهم‌تر از عزت‌نفس است؟
دوست داشتن خود مهم است؟
در طول چند دهۀ گذشته، روانشناسی عامیانه، مفهوم عزت‌نفس و اهمیت آن در موفقیت در زندگی و سلامت روان بلندمدت توجه بسیار زیادی به خود جلب کرده است. البته بخش زیادی از این بحث روی کودکان و نوجوانان متمرکز بوده و در آن به این نکته پرداخته شده است که خانواده‌ها، والدین، آموزگاران، مربیان و راهنمایان چطور می‌توانند محیط روانشناختی مناسبی فراهم کنند تا کودکان و نوجوانان تبدیل به بزرگسالانی موفق، بالغ و به لحاظ ذهنی پایدار تبدیل بشوند.

ادامه در لینک زیر👇🏿
http://www.mrmz.ir/مقالات-روانشناسی/برای-متخصصان/آیا-شفقتورزی-به-خود-مهمتر-از-عزتنفس-است

(این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاورۀ #زندگی ترجمه شده است)
دکتر استیون هیز
مترجم: علی فیضی


@mrmz_ravanshenasan
Forwarded from دغدغه ایران
زیستن و رقابت در «گروه زندگی»
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
شب قرعه‌کشی گروه‌بندی جام جهانی فوتبال نوشتم «ما با بزرگان دیده می‌شویم و اوج می‌گیریم» (نگاه کنید به: https://www.tg-me.com/fazeli_mohammad/1215). استدلالم این بود که اگر تیم آماده‌ای باشیم هم‌گروهی با اسپانیا و پرتغال خوش‌شانسی ماست. نوشتم «میلیاردها نفر برای دیدن بازی اسپانیا و پرتغال به تلویزیون‌ها چشم می‌دوزند، اما ناگزیرند ما را هم ببینند و اگر تا آن زمان خوب آماده شده باشیم، در حالی که آماده‌اند تا اسپانیا و پرتغال را ببینند، ما را تحسین خواهند کرد.» همان جا نوشتم که اگر فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم «از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد؛ حتماً تلاش خواهیم کرد در سایر عرصه‌ها هم کنار بزرگان بایستیم.» حرفم این بود که باید کاری کنیم که در اقتصاد و فرهنگ هم کنار بزرگان دنیا بایستیم.

کاش قاعده بازی‌های دنیا اجازه می‌داد تا مثل فوتبال بی‌دردسر کنار بزرگان بایستیم و دیده شویم. عادل فردوسی‌پور جمله‌ای را بعد از تمام شدن بازی و در میان هیاهو گفت که کمتر شنیده شد، جمله‌ای زیرکانه و دردناک از همان‌ها که جزئی از سبک گزارشگری اوست: «فقط در فوتبال است که ما زود به آرزوهامون می‌رسیم.» ادامه منطقی جمله می‌تواند این باشد امروز «فقط در فوتبال است که در میان بزرگان قرار می‌گیریم و فرصت دیده‌شدن پیدا می‌کنیم.» این مردم ما را می‌آزارد، خسته می‌کند و شادی را از ایشان می‌گیرد.

کنار بزرگان دنیای فوتبال بودن به ما اجازه داده است شادمان و امیدوار باشیم. تصویر رده‌بندی گروه ما را نگاه کنید. ما بالاتر از اسپانیا و پرتغال ایستاده‌ایم و حتی این رده‌بندی اگر فقط تا آخر دومین بازی ما طول بکشد، نزدیک به یک هفته بالاتر از غول‌ها ایستاده‌ایم؛ ما در این دنیای رسانه‌ای‌شده، یک هفته بالاتر از آن‌ها می‌ایستیم، در کانون توجه رسانه‌های و کمپ تیم ملی ما با حضور رسانه‌ها شلوغ‌تر خواهد شد.

همه این‌ها نشان می‌دهد ما در «گروه مرگ» نیستیم، این گروه برای ما «گروه زندگی» است. زیستن و رقابت در گروه زندگی است که مردم را شادمانه به میان خیابان کشیده است، غصه‌ها برای ساعاتی فراموش شده‌اند، امید پر گشوده، همدلی موج می‌زند و جهانی به انتظار هنرنمایی ما در برابر غول‌ها نشسته است.

کاش زیستن در «گروه زندگی» را بیرون از دنیای فوتبال هم جدی بگیریم. شاید اگر در «گروه زندگی» این جهان می‌زیستیم، فرصت می‌داشتیم با تیم‌های ملی فوتبال قدرتمندتری هم مسابقه تدارکاتی داشته باشیم، و کشورهای جهان از مسابقه دادن با ما خودداری نکنند. آن وقت مجبور نمی‌شدیم رقیب تدارکاتی تیم «کوزوو» باشیم و دست آخر بازی هم لغو شود. بیست دقیقه اول بازی ایران و مراکش می‌شد ترس از بودن در میادین بزرگ را در تیم ملی ما دید. زیستن در «گروه مرگ» را درونی کرده بودند، میدان‌ندیدگی و با بزرگان بازی نکردن، به درونی کردن تفکر زیستن در «گروه مرگ» دامن زده بود. اگر با زیستن در «گروه زندگی» جهان، فرصت دیدار با بزرگان یافته بودیم، بیست دقیقه اول زیر فشار سنگین مراکش نمی‌ماندیم.

شادیم و شادی حق مسلم ماست، و «فقط در فوتبال است که ما زود به آرزوهامون می‌رسیم» اما تا وقتی تفکر «گروه زندگی» را جدی و در حیات خود جاری نکنیم، شادی‌های ما به اتفاقات گره می‌خورند، عین این اتفاق که مدافع مراکش گل به خودی بزند – هر چند این اتفاق محصول تلاش جانانه، مقاومت و مبارزه وطن‌دوستانه ما باشد – و شادی‌های ما رویه معمول زندگی نخواهد شد. زیستن و رقابت کردن هوشیارانه در «گروه زندگی» این جهان، راهی به سوی شادی، امیدواری، انسجام و اتحاد ایران است. تفکر «زیستن و رقابت در گروه زندگی» را از این جام جهانی آغاز کنیم.
#گروه_زندگی_نه_گروه_مرگ
#زیستن_و_رقابت_در_گروه_زندگی
(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://www.tg-me.com/fazeli_mohammad
2024/09/23 05:30:29
Back to Top
HTML Embed Code: