🌸فاطمه سلمانی🌸 pinned «یه روزی وسط خوشیای روزگار , اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره ! دیر یا زود ، سخت و آسون میگذره یه آن دنیا غافلگیرم کرد ، چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی …»
قول بده در تمام سالهایی که باقی مانده مراقب خودت باشی؛ دیگر نیستم که یادآوری کنم.
-پوریا رفیعی
-پوریا رفیعی
Forwarded from حسن علینژاد
نوشته بود دختری که عاشق شده، انگار مادر شده.
و خواستم بگم چقدر درست و قشنگه، وقتی یه دختر عاشق میشه مدام نگرانِ طرف مقابله که حالش خوب باشه و مواظب خودش باشه، بهش یادآوری میکنه موقع رفتن به بیرون لباس گرم بپوشه که مریض نشه، نگرانِ اینه نکنه آدمای دورش اذیتش کنن و ناراحت بشه؟ درست مثل یه مادر نگران کسیه که دوسش داره.
@del_mashgholi
و خواستم بگم چقدر درست و قشنگه، وقتی یه دختر عاشق میشه مدام نگرانِ طرف مقابله که حالش خوب باشه و مواظب خودش باشه، بهش یادآوری میکنه موقع رفتن به بیرون لباس گرم بپوشه که مریض نشه، نگرانِ اینه نکنه آدمای دورش اذیتش کنن و ناراحت بشه؟ درست مثل یه مادر نگران کسیه که دوسش داره.
@del_mashgholi
با اینهمه تاریکی که دور و برم را گرفته دیگر کمتر احساس تنهایی میکنم.
بکت
آخرین نوار کراپ
بکت
آخرین نوار کراپ
چرا کسی به فکر من نبود؟
چرا کسی از من نمیپرسید تو چه میخواهی؟
منهم جواب میدادم "میخواهم چند ساعت در روز تنها باشم، میخواهم با کسی از چیزهایی که دوست دارم حرف بزنم."
-زویاپیرزاد
چرا کسی از من نمیپرسید تو چه میخواهی؟
منهم جواب میدادم "میخواهم چند ساعت در روز تنها باشم، میخواهم با کسی از چیزهایی که دوست دارم حرف بزنم."
-زویاپیرزاد
Pooste Shir
Ebi [ Mifa-Music.ir ]
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید
که سر خستگیات رو به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره...
که سر خستگیات رو به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره...
Sadegi Kardam
Pouya Bayati
عشق به این سادگی ها از دل آدم نمیره،
تو منو از یاد بردی ،من تورو یادم نمیره ،
آدم عاشق باید پای یک چیزایی بسوزه ،
مثه من که پای تو موندم هنوزم که هنوزه...
تو منو از یاد بردی ،من تورو یادم نمیره ،
آدم عاشق باید پای یک چیزایی بسوزه ،
مثه من که پای تو موندم هنوزم که هنوزه...
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
یه روزی وسط خوشیای روزگار ,
اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره !
دیر یا زود ،
سخت و آسون میگذره
یه آن دنیا غافلگیرم کرد ،
چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی چشمام، بیام و همین جا برات بنویسم اینم گذشت !
ولی میخوام ایننو بگم که :
آدميزاد زاده شده برای درد و رنج ،به هر نحو و شکلی،
جوری که انگار با دنیا قرار بستی این یکی که تموم شد اون یکی رو بذار جاش!
و این یک چرخه است که ادامه داره ،یک چرخه ی بی پایان که تهش رو نه من دیدم نه تو ،اون آخر راهی که هی نشستیم و گفتیم میاد و باز میشه در ،صبح میشه شب و نشد ،
دلم میخواست برای عالم و آدم بنویسم
من دیدم، من حس کردم ،لمس کردم
باز نمیشه ،
صبح نمیشه ,
نمیگذره ،
سخت میگذره ،
عجیب و نفس گیر میگذره ،
ولی اونی که قراره تا ته این مسیر بره ،تویی ،
منم ،
ماییم ،
پس بذار خاطرت رو جمع کنم ،این روزها ،این شبا،این اشکا ،این دردا ،تموم نمیشن عزیزکم
باهاشون راه بیا ،مدارا کن ،
روشون کم کن،
زانوی غم بغل نگیر ،انقد قبل من وتو رنج کشیدن و الان نفسشون حبس شده زیر خاک ،
دنیا همینِ ، من و توهم همینیم ،انسانیم و زاده ی همین غصه های خرد و کلان
بخند ،
برو ،بگرد ، برقص، و دل قدِ گنجیشکت رو
قوی کن و پوستت رو کلفت کن مثه کرگدن،
واسه تموم روزا و شبایی که پیش رو داری ..
دردی که تموم نشه رو باید آروم کرد
با مسکنی ،مرهمی ،نوری،امیدی ،امیدی ،امیدی...
#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره !
دیر یا زود ،
سخت و آسون میگذره
یه آن دنیا غافلگیرم کرد ،
چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی چشمام، بیام و همین جا برات بنویسم اینم گذشت !
ولی میخوام ایننو بگم که :
آدميزاد زاده شده برای درد و رنج ،به هر نحو و شکلی،
جوری که انگار با دنیا قرار بستی این یکی که تموم شد اون یکی رو بذار جاش!
و این یک چرخه است که ادامه داره ،یک چرخه ی بی پایان که تهش رو نه من دیدم نه تو ،اون آخر راهی که هی نشستیم و گفتیم میاد و باز میشه در ،صبح میشه شب و نشد ،
دلم میخواست برای عالم و آدم بنویسم
من دیدم، من حس کردم ،لمس کردم
باز نمیشه ،
صبح نمیشه ,
نمیگذره ،
سخت میگذره ،
عجیب و نفس گیر میگذره ،
ولی اونی که قراره تا ته این مسیر بره ،تویی ،
منم ،
ماییم ،
پس بذار خاطرت رو جمع کنم ،این روزها ،این شبا،این اشکا ،این دردا ،تموم نمیشن عزیزکم
باهاشون راه بیا ،مدارا کن ،
روشون کم کن،
زانوی غم بغل نگیر ،انقد قبل من وتو رنج کشیدن و الان نفسشون حبس شده زیر خاک ،
دنیا همینِ ، من و توهم همینیم ،انسانیم و زاده ی همین غصه های خرد و کلان
بخند ،
برو ،بگرد ، برقص، و دل قدِ گنجیشکت رو
قوی کن و پوستت رو کلفت کن مثه کرگدن،
واسه تموم روزا و شبایی که پیش رو داری ..
دردی که تموم نشه رو باید آروم کرد
با مسکنی ،مرهمی ،نوری،امیدی ،امیدی ،امیدی...
#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
[ ما را تو با گرفتنِ جان امتحان نکن
از جانِ خود عزیزتری داشتیم، رفت ]
به خدا، حالا بازم خودت میدونی...
از جانِ خود عزیزتری داشتیم، رفت ]
به خدا، حالا بازم خودت میدونی...
[گذشتی از من و هرگز گُمان نمیکردم
که دست میشود اینسان زِ دوستداران شُست...]
-حسین منزوی🌱
که دست میشود اینسان زِ دوستداران شُست...]
-حسین منزوی🌱
Forwarded from که تو کافی هستی .
درست در آخرین لحظه که میخواهید رویاهای خود را به خاک بسپارید،
خبر خوبی خواهد رسید. [خدا✉️]
خبر خوبی خواهد رسید. [خدا✉️]
قالت لى : حدثنى عن الحنين
فقلت : الحنين هو أن تسمع صوت
من تحب و تلتفت و لا ترو أحداً ...
به من گفت : از دلتنگی بگو
گفتم : دلتنگی يعنی صدای محبوبت را بشنوی
روی برگردانی و كسی آنجا نباشد ...
#محمود_درویش
قالت لى : حدثنى عن الحنين
فقلت : الحنين هو أن تسمع صوت
من تحب و تلتفت و لا ترو أحداً ...
به من گفت : از دلتنگی بگو
گفتم : دلتنگی يعنی صدای محبوبت را بشنوی
روی برگردانی و كسی آنجا نباشد ...
#محمود_درویش