Telegram Web Link
صرفِ دانستنِ ظواهر تاریخ کفایت نمی کند :

برخی افراد معتقدند دانستن تاریخ و ظواهر زندگی ائمه(ع) در شناخت آنها اهمیت بسیاری دارد، به همین دلیل زمان بسیاری را صرف این موضوع می‏کنند در صورتی که آنچه در شناخت ائمه(ع) اهمیت دارد، درک پیام آنهاست. البته این مسئله بدین معنا نیست که یک شیعه برای دانستن تاریخ زندگی ائمه(ع) زمانی را اختصاص ندهد بلکه منظور این است که آنچه اهمیت بیشتری دارد درک پیام آنهاست و بیشتر باید روی این مسئله تحقیق نمود .
استاد ایت اله علوی

#تاریخ
#علم_مفید

@sserfan
.
جهان هرگز به آنانی که مینالند و زخمهای خود را نشان میدهند ، لحظه ای روی خوش نشان نخواهد داد.
آن زمان که گلایه میکنی و از بدبختی هایت حرف میزنی ، یادت باشد که لاشخورها به انتظار مرگ رؤیاهایت کمین کرده اند تا بمیرند و به جانش بیفتند. حواست باشد کفتارها سراغ شیرها نمیروند.اما اگر ببینند شیری زخم برداشته و آرام آرام میخواهد جان دهد ، با تمام قدرتشان انقدر به سویش وحشیانه میپرند تا او را زمین گیر کنند و تاریخ زندگی اش را به اتمام رسانند .
تغییر جسارت میخواهد...
#تغییر

@sserfan
برای مراقبه ، به فلسفه، ایدئولوژی و نگرش خاصی نیاز نیست، فقط انسانی پاک باش به دور از هر گناه .

تو افکار و ذهن نیستی، به تدریج تصاویرِ درونیِ خود که هویت تو را تشکیل داده را محو کن.
#مراقبه

@sserfan
نورِ مراقبه :

افكار چون تاريكي هستند. ماهيت شان با ماهيت تاريكي يكي است. تاريكي بسيار واقعي بنظر مي آيد اما همين كه نور را وارد كني ناپديد مي شود. تاريكي فقط نمودي ظاهري دارد ،پديده اي خيالي است. چون نور وجود ندارد تاریکی خود را نشان داده است.

به همين دليل، تو نمي تواني مستقيما كاري را در مورد تاريكي انجام دهي. نه مي تواني آنرا بيرون بيندازي و نه مي تواني واردش كني. به هيچ وجه  نمي توان بطور مستقيم  كاري را در مورد آن انجام داد، زيرا كه اصلا وجود ندارد. هيچ وزني ندارد. تاريكي همان نبود نور است. يك « ‌نبودن »  است.

بنابراین وقتي نور را وارد كني به دليل حضور نور، « نبودن » ناپديد مي شود. و چنين است ذهن. ذهن يعني نبود مراقبه. همين كه تو وارد مراقبه مي شوي، ذهن چون تاريكي ناپديد مي شود. و در آن لحظه در مي يابي كه در دنيايي خيالي و غير واقعي به سر مي برده اي. ذهن همان دنياي خيالي است كه ما در آن زندگي مي كنيم.

#مراقبه
#سکوت
#ذهن
#خیال

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
(عامل هجدهم :تفکر
قسمت بیست و سوم )
مصادیق تفکر
ششم‌ : تفکر و عبرت از تاریخ

ادامه...
علاوه بر قرآن، امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهج البلاغه، بخش عظیمی از تلاش خود را به بیان عبرتهای تاریخی اختصاص داده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:

وَ اِنَّ لَکُمْ فِی القُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبَرةٌ. اَیْنَ العَمَالِقَةُ وَ ابْنَاءُ العَمَالِقَةِ، اَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ اَبْنَاءُ الفَرَاعِنَةُ.
همانا در قرنهای گذشته برای شماعبرتی است، عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان کجایند؟

واعْتَبِروا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اَوْ صَالُهُمْ، وَزَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَأَسْمَاعُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُم.

امام(ع) با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگی و مرگ آنها، مردم را به عبرگیری از سرانجام نیک و بد آنها فرامی خواند.
بررسی این سرگذشتها، سالکان  را با مباحثی آشنا خواهند ساخت که در پرتو آن به نکاتی دست خواهند یافت که در سیر و سلوک آنها، تأثیر عمیقی می گذارد. نکاتی مانند:

1. خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاک می کند.

2. تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودی به حال انسان ندارد.

3. خداوند بندگان مؤمنش را یاری می دهد و در دل دشمنان آنها رعب و وحشت ایجاد می کند.

4. خداوند فتنه ها و توطئه های منافقین و بدخواهان را خنثی می کند.

5. تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگی دارد.

نکته قابل توجه اینکه به موازات مطالعه  و تفکر در تاریخ، با سیر و سفر در آفاق و انفس نیز، می توان به همان نتایج دست یافت. به عبارتی دیگر، بیان تاریخ و سیر و سفر در روی زمین، دو روی یک سکه اند که یکی از طریق حس شنوایی و دیگری از طریق حس بینایی، انسان را به تفکر و اندیشه در سرگذشت پیشینیان فرا می خواند. تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عکسهای خشک و بی روح آنها را برای ما مجسم می سازد، در حالی که آثار باقیمانده از دورانهای قدیم، در نقاط مختلف کره زمین، اسناد زنده و گویایی است که اشکال و صور و نقوش دل و روح، تفکرات، قدرت و عظمت و یا حقارت و زبونی اقوام گذشته را به ما نشان می دهد. ویرانه کاخهای ستمگران، بناهای شگفت انگیز اهرام مصر، برج بابل و کاخهای کسری، آثار تمدن قوم سبأ و هزاران آثار به جای مانده از اقوام گذشته در گوشه و کنار جهان، هر یک در عین خاموشی، هزاران زبان دارند و سخنها می گویند.

قرآن کریم در آیاتی گوناگون و گاه به صورت امر، انسان را به سیر در زمین دعوت می کند :
سِیرُوا فِی الاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ.
در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!

این فراخوانی، اهداف مقدسی را دنبال می کند که در آیات مختلف به آن اشاره شده است. اهدافی مانند بیداری قلوب، درک عاقبت پیشینیانی که از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهای کنونی برتری داشتند، درک عاقبت گنهکاران و دروغگویان، درک چگونگی خلقت و عظمت آن و دیدن شگفتیهای خلقت و... که هر کدام از آن به تنهایی برای پنددهی و عبرت آموزی به انسان کافی است.
#تفکر_در_تاریخ

http://T.me/sserfan
تطبیق ِ آیات قرآن با حالِ خود :

(بدان ای سالک راه خدا!) یکی از آداب مهمه قرائت قرآن، که انسان را به نتایج بسیار و استفادت بی‌شمار نایل می‌کند «تطبیق» است. آنچنان که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می‌کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلا در قصه شریفه حضرت آدم(ع) ببیند، سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده‌ها و عبادت‌های طولانی چه بوده، خود را از آن تطهیر کند، زیرا مقام قرب ‌الهی جای پاکان است. با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت.
توصیه‌هایی از امام‌خمینی(ره)، پرسمان، شماره 4 ص 2
#تفکر_در_قرآن

@sserfan
طهارت ذهن از افکار مضر و علوم  غیر مفید :

...و  در این راه پرهیز از هر علمی که در آن تو را نفعی نباشد ضروری است که پیامبر بر آن فرد که  انساب جاهلیت طوایف عرب را می شمرد گذشت و به او فرمود :  از این دانش بگذر که تو را در آن سودی نباشد و بسیاری از  دانش های امروز بر این روال است.
تو را چه سود که طول رود خانه آمازون چند کیلومتر و ارتفاع جبال آند چند متر است ؟ خوراک مارمولک  چیست و پرستو سالی چند تخم می گذارد ؟ ،پرندگان مدیترانه در چه فصلی کوچ می کنند و خواب زمستانی خزندگان چند ماه طول می کشد؟
صحیح است که هیچ علمی دانستنش زیانی ندارد ولی ما که نمی توانیم همه دانشها را فرا گیریم پس چرا در میان آنها گل چینی نکنیم و به دانش مفید قانع نباشیم که این قناعت را همه عمر  کافی نیست.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
تجلی ص 50

#علم_مفید_غیر_مفید

@sserfan
استقامت در مراقبه :

مراقبه، نيازمند قلبي استوار است. ذهن متزلزل قادر به مراقبه نيست. مراقبه نيازمند پشتكاري شديد است، زيرا نيازمند زمان است. ما در زندگي زمان های بسيار  زیادی را بدون مراقبه گذرانده ایم  و اين جزيي از طبيعت ما گشته است. اين حالت ما را چون صخره در خود گرفته است و اين صخره بايد از هم متلاشي شود. تا زمانيكه اين صخره را متلاشي نسازيم طبيعت درون ما هرگز خودش را آشكار نخواهد ساخت.

پس اگر قصد داري با يك روز مراقبه كردن به چيزي دست يابي و با دست نيافتن به آن از مراقبه دست برداري، هرگز نخواهي توانست وارد دنيايي مراقبه شوي. مراقبه نيازمند تعهد كامل به اين است كه « هر اتفاقي بيفتد، بدون توجه به نتيجه، مصمم به مراقبه هستم. آماده ام تا صبر پيشه كنم و تا آخر بايستم. ».

هرقدر اين عزم راسخ تر باشد و با تمام وجود اقدام به مراقبه كني، مراقبه مي تواند در يك چشم بر هم زدن روي دهد. همه چيز به همتي كه به خرج مي دهي بستگي دارد. بايد مراقبه را به يك عشق بازي پرشور تبديل سازي. شما نمي توانيد از دور دستي بر آتش داشته باشيد. بايد آنرا به زندگي خود تبديل كنيد. مراقبه مخاطره اي بزرگ و باارزش است، زيرا هيچ چيزي گران بهاتر از آن نيست. مراقبه گنج الهي و دروازه پادشاهي خدا را به روي تو مي گشايد.
#مراقبه
#استقامت
#سکوت

@sserfan
وصال ِ پروردگار یعنی آگاهی به حضور خداوند :

لقا ِحق یعنی در آگاهی، علم و عقل شما به حق تعالی نزدیک می شویم. اگر بفهمیم که خداوند همه جا حضور دارد با پروردگار ملاقات کرده ایم.

وجود حق تعالی همه جا حضور دارد، یک نقطه از عالم هستی نیست که حق تعالی در آنجا حضور نداشته باشد و در آن محیط نباشد پس تکویناً و وجوداً همه جا هست و هیچ جا خالی از حق نیست.

با این حضورِ خداوند در همه جا اگر کسی خدا را نشناسد نزدیکی و قرب برایش معنی ندارد.

هر چه مراتب آگاهی بالاتر رود شما در ملاقات پروردگار موفق تر و نزدیک ترید. لقا الله یعنی لقا در معرفت و در مقام و آگاهی. جسمانی نیست زمانی و مکانی نیست.
استاد دینایی _ برنامه معرفت
#وصال

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت بیست و چهارم )
مصادیق تفکر

هفتم :تفکر در ذات خدا
اندیشیدن در ذات خداوند ممنوع است  و این به این معنا نیست که ما می توانیم راجع به ذات خدا اندیشه کنیم ولی گروهی آن را از ما دریغ می کنند یا ما را از آن منع می کنند بلکه به این معناست که این عمل شدنی نیست. و چنین اندیشه و تفکری هیچ گاه به ثمر نمی رسد. چون یک موجود محدود نمی تواند کنه و ذات یک موجود نامحدود را فهم کند. چنان چه آب دریا در یک شیشه کوچک هرگز جا نخواهد گرفت.

ادراکات حسی بشر فقط محسوسات را می تواند به طور کامل درک کند. و تصور ذات خدا، میان مدرکات حسی یافت نمی شود. زیرا که خداوند موجودی مطلق و نامحدود است. هر چیزی که خارج از محدوده حس باشد؛ انسان نمی تواند ذات آن را درک کند. خداوند متعال نه از مادیات است و نه از محسوسات. بلکه شبیه هیچ موجودی نیست. وقتی ما نمی دانیم ذات خداوند چیست؛ لذا توانایی درک ذات او را نداریم و تفکر در این موضوع هم برای ما جز سردرگمی فایده دیگری ندارد.

برای تقریب به ذهن نمونه هایی را ذکر می کنیم. بلا تشبیه فرض کنید؛ شما عزیزی را در دنیا گم کرده اید و نمی دانید در کجاست و هیچ یک از امکانات هوایی، صدا و سیما، تلفن، موبایل و روزنامه نیست؛ آیا می توانید تمام دنیا را با اسب و الاغ دور بزنید؟ یا اگر انگشتر شما در اقیانوس آرام گم شده باشد چه می کنید؟ هر دو این موضوع خارج از توان شماست.

حضرت موسی علیه السلام با اصرار قومش، تقاضای رؤیت و دیدن خداوند را نمود. خطاب آمد: «قالَ رَبِّ أَرِنی‏ أَنْظُرْ إِلَیْکَ قال لَنْ تَرانی؛ یا موسی هرگز مرا نخواهی دید»(اعراف، 143) ولی به این کوه نگاه کن اگر [پس از جلوه من ] بر جای خود ثابت و برقرار ماند؛ تو هم به زودی مرا خواهی دید.

چون پروردگارش بر کوه جلوه کرد؛ آن را متلاشی نمود و موسی بی هوش شد. پس هنگامی که به هوش آمد گفت: تو منزّهی از این که مشاهده شوی. به سویت بازگشتم و من در میان مردم این روزگار نخستین باور کننده ی این حقیقت که هرگز دیده نمی شوی، هستم.

بشر هنوز خودش را نشناخته است. عقل و روحی که در وجودش هست؛ نمی داند، ذاتش چیست و چه شکلی است و چه نوع موجودی است. با این که همیشه با آن ارتباط دارد. موجودات محسوس اطرافش را نشناخته است. علمش را اگر با جهلش مقایسه کنیم؛ قطعاً مقایسه نمی، با دریا خواهد بود. بشر محدود ضعیف، چگونه خدای نامحدود، خدایی که هیچ کس و هیچ موجودی، شبیه به او نیست را بشناسد؟

#تفکر_در_ذات_خدا
T.me/sserfan
در شناختن نفس خويش‏ :

امام محمد غزالی  :
بدان كليد معرفت خداى- تعالى- معرفت نفس خويش است ، و براى اين گفته‏ اند: "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" ، و براى اين گفت بارى- سبحانه و تعالى:

"سَنُريهِم آياتِنا في الآفاقِ و في انْفُسِهِم حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُم انَّهُ الحَق"ُ‏ ، گفت: نشانه ‏هاى خود در عالم و در نفوس با ايشان نماييم ، تا حقيقت حق ايشان را پيدا شود.

و در جمله ، هيچ چيز به تو نزديكتر از تو نيست ، چون خود را نشناسى ، ديگرى را چون شناسى؟

و همانا گويى : «من خويشتن را شناسم» و غلط میكنى ، كه چنين شناختن ، كليد معرفت حق را نشايد ، كه ستوران از خويشتن همين شناسند كه تو از خويشتن.

اين سر و روى و دست و پاى و گوشت و پوست ظاهر بيش نشناسى ، و از باطن خود اين- قدر شناسى كه چون گرسنه باشى نان خورى و چون خشمت آيد در كسى افتى و چون شهوت غلبت كند قصد نكاح كنى ، و همه ستوران اندر اين با تو برابرند.

پس تو را حقيقت خود طلب بايد كرد تا خود تو چه چيزى و از كجا آمدى و كجا خواهى رفت ، و اندر اين منزلگاه به چه ‏كار آمده ‏اى و تو را از بهر چه آورده ‏اند ، و سعادت تو چيست و در چيست ، و شقاوت تو چيست و در چيست.
#شناخت_خود

️ ️@sserfan
2024/11/05 08:35:35
Back to Top
HTML Embed Code: