Telegram Web Link
گر مرگ رسد چرا هراسم؟
کان راه به توست می شناسم

این مرگ نه باغ و بوستان است
کو راه سرای دوستان است

تاچند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ از اوست مرگ من باد

گر بنگرم آنچنان که رایست
این مرگ نه مرگ،نقل جای است

از خوردگهی به خوابگاهی
وز خوابگاهی به بزم شاهی 

خوابی که به بزم توست راهش
گردن نکشم ز خوابگاهش

چون شوق تو هست خانه خیزم
خوش جستم و شادمانه خیزم

#شعر_نظامی_گنجوی

@sserfan
سحر خیری :

در شرح حال محدث گران مایه، حاج شیخ عباس قمی آ ورده اند:

وی در تمام دوره سال، در چهار فصل، حداقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبی، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش می گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بیداری آخر شب از او فوت نشد؛ حتی در سفرها این شیوه عملی می شد.» محدث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری نوشته است: «او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود».
علی دوانی، حاج شیخ عباس قمی؛ مرد تقوا و فضیلت، ص 61.

#سحرخیری
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت بیستم )
مصادیق تفکر
چهارم : یاد مرگ
ادامه...

آثار و نتایج ِ یادِ مرگ:
۱_ #غفلت_زدایی و آگاهی بخشی
از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم ِ پیرامون ماست. در واقع، ما انسان‌ها از یاد مرگ می‌ترسیم و فریب دنیا را می‌خوریم و به بازیچه سرگرم می‌شویم؛ در حالی که برای آخرت آفریده شده‌ایم؛ ولی این دنیا را که در آن هستیم دوست داریم. هیچ گاه نباید فراموش کنیم که زندگی ما نَفَسهایی است که شمرده می‌شود و چون نَفَسی بگذرد، قسمتی از آن کاسته شده و قدمی به مرگ نزدیک تر شده‌ایم.
امام صادق علیه السلام، در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ  می فرماید : یاد مرگ خواهش‌های باطل را از دل زایل می‌کند و ریشه‌های غفلت را می‌کند و دل را به وعده‌های الهی قوی و مطمئن می‌گرداند و طبع را رقیق و نازک می‌سازد و عَلَم‌های هوا و هوس را می‌شکند و آتش حرص را فرو می‌نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می‌سازد (بحار الانوار ج ۶ ص ۳۲)


#زهد_و_بی_رعبتی_به_دنیا :
غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه می دهد و او را سخت شیفته و واله خویش می‌کند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی همچون مرگ محروم می‌سازد؛ امّا انسان غافل، در راه رسیدن به خواسته‌های نفسانی از هیچ سعی و تلاشی فروگذاری نمی‌کند و از پای نمی‌نشیند. یاد مرگ از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم پیرامونمان می‌باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِی الدُّنْیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا می‌کاهد.» (کنزل اعمال حدیث ۴۲۰۹۸ )

#کوتاهی_آرزو :
یاد مرگ می‌تواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بی قراری و کناره گیری از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمی را برای سرای جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهای طولانی، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد می‌سازد؛ هم‌چنان که حضرت علی علیه السلام، به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلی مطرح می‌نماید. به همین علت، ایشان آرزوی طولانی را به عنوان یکی از مواردی که از گسترش آن در امت اسلامی ترس داشت معرفی نموده، می‌فرماید:  "وحشتناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‎ترسم دو خصلت است: پیروی هوی و آرزوی دراز. پیروی هوی (شما را) از حق باز می‌دارد و آرزوی دراز، از یاد آخرت به فراموشی می اندازد.»(تحف العقول ص ۲۲۴ )

#تعدیل_و_رهبری_غرائز :
مسئله تعدیل غرائز، مهم‌ترین مسئله در فصول زندگی انسان‌ها، بالاخص طبقه جوان می‌باشد. مثلا تمایلات جنسی در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلی می‌کند و در آغاز جوانی، به اوج قدرت می‌رسد. درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولی موضوع قابل توجه این است، که غریزه‌ی جنسی در برخی از فصول زندگی انسان‌ها، برای خود حد و مرزی نمی‌شناسد.
در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه شناس تحویل اجتماع می‌دهد، و انسانی را پرورش می‌دهد، که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش می‌دهد و می‌گوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت می‌کند و زن متجاوز را، پند واندرز می‌دهد و می‌گوید «معاذالله» بخدا پناه می‌برم.»

5ـ #پرورش_فضائل_اخلاقی :
در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقی وجود دارد که تحت شرایطی پرورش یافته و بارور می‎شود. ارشاد و راهنمائی علمای اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقی مؤثر است ولی راهنمائی آنان، از دایره‌ی سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمی‌گذارد؛ ولی مذهب و اعتقاد به پاداش‌ها و کیفرها، فضیلت‌های اخلاقی را مانند انسان دوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگان و...در انسان زنده می‌سازد و از این‌جهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق می‌دانند.  
#تفکر
#یاد_مرگ

http://T.me/sserfan
گفتگوی مومنین بعد از مرگ :

كتاب جنائز كافي با اسناد خود از »حبه العرني« آورده است كه گفت: »با اميرالمؤمنين  به شت كوفه رفتم پس آن حضرت در وادي السلام توقف كرد به نحوي كه انگار با عده اي سخن ميگويد من نيز با ايستادن آن حضرت ايستادم تا خسته شدم. سپس نشستم تا جايي كه ملالت مراگرفت سپس برخاستم و رداي خودرا جمع كردم. گفتم: »اي اميرالمؤمنين! من از ايستادن طولاني شما نگرانم. لحظه اي به خود استراحت بدهيد.« سپس رداي خود را پهن كردم تا آن حضرت برآن بنشيند . پس به من فرمود: »اي حبه اين حال من جز گفتگو با مؤمن و أنس گرفتن با او نيست.«عرض كردم: »يا اميرالمؤمنين علیک السلام آيا مردگان هم با شما اينچنيند؟ فرمود: »بلي. اگر پرده ها از پيش چشم تو كنار رود هر آينه آنها را خواهي ديد كه دور هم حلقه حلقه نشسته اندو با هم گفت و گوكنند.«عرض كردم: »اينان آيا جسمند يا روح؟« فرمود: »ارواح مي باشند. هيچ مؤمني نيست كه در جايي از زمين بميرد، مگر اينكه به روحش مي گويند: »به وادي السلام ملحق شو، چرا كه وادي اسلام بقعه اي از بهشت عدن است. 
استاد محمد صالح کمیلی
مطالب السلوکیه

#مرگ

@sserfan
مراقبه ،مردن بر خود و ذهن  :

برای اینکه عملا دریابید ، هنگامی که می میرید ، چه اتفاقی برایتان می افتد، باید بمیرید. این را نباید یک شوخی تلقی کنید. واقعا باید بمیرید، نه فیزیکی ، بلکه رواناً و دروناً٬ شما ناگزیرید همراه با آنچه که در خود پرورش داده اید و همراه با آن چیزهایی که برایتان تلخند، بمیرید. اگر شما با مراقبه بر  لذات خود، چه کوچکترین و چه بزرگترین، آن هم به طور طبیعی و نه با بحث و جدل یا اجبار  بمیرید، آن زمان ، مفهوم مرگ را درخواهید یافت. مرگ یعنی داشتن ذهنی که کاملا خالی از  خویش، متعلقات روزمره ، لذات و رنج ها باشد. مرگ یک تجدید است. مرگ تغییر و تحولی است  که در آن به هیچ وجه فکر عمل نمی کند، زیرا فکر کهنه است، وقتی مرگ وجود داشته باشد ، ناگزیر چیزی کامل و نو نیز وجود خواهد داشت، رهایی از دانستگی مرگ است و از آن پس شما به مفهوم واقعی، زندگی خواهید کرد.

" رهایی از دانستگی". صفحه 124.
کانال سیر و سلوک و عرفان:

#مراقبه
#سکوت
#مرگ

@sserfan
خوشا آن شب که با عشق تو شد روز
خوشا نالیدن و خوشا اشک و خوشا سوز

نه بستانم دو صد شادی به این سوز
نه بفروشم شبی با تو به صد روز

کجا بر شادی خامان برم رشک؟
نه برگیرم دو صد گوهر بر این اشک

به شمعم رشک می آید که با سوز
همه شب را به اشک غم کند روز

به شمعم رشک می آید که لبخند
به بزم شب به اشکش هست پیوند

شبانه بزم یاز نازنین است
همه شب عارفان را بزم اینست

حضرت استاد کریم محمود حقیقی

#شعر_نماز_شب
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
قسمت بیست و یکم
مصادیق تفکر
پنجم :تفکر و تدبر در قرآن

معنای تفکر و تفاوت آن با تدبر :

تفکر به معنای "فکر را به کار گرفتن" است و در مورد خلقت آسمان ها و زمین به کار رفته، به طوری که یک جور مبالغه در فکر را بیان می کند.

اما در مورد آیات قرآن تدبر به کار رفته و به نظر می آید که معنایش آن چیزی است که از تفکر حاصل می شود؛ به عبارتی این کلمات گویی با هم مترادف هستند .

معنای تدبر  :
تدبر کردن یعنی در عواقب امری اندیشیدن و تأمل کردن،و عاقبت کارها اندیشه کردن گویند .

عده ای بیان می کنند: منظور از اینکه گفته شده تدبر و اندیشه کنید، مراد این است که این آیات را از آن جهت که آیه و نشانه هایی از خداوند هستند، تأمل و تدبر کنید نه اینکه مفاد و محتوای آیات را بررسی کنید.

نظر عده ای دیگر  بر اینست  که مراد این است که در معنا و مفاد آیات تدبر کنید.
از خود آیات بدست می آید که نظر دوم، حرف درستی است: لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ: در آیاتش(مفاهیم) آن بیاندیشند، نه در آیه بودن.

در قرآن، برای آیات قرآن، تفکر بیان نشده است بلکه، تأمل و تدبر به کار رفته است. به نظر می آید معنای ثانویه تدبر که تأمل کردن باشد مراد باشد
تأمل در معانی آیات، در عین اینکه از همه مردم خواسته شده اما مقوله ای است که در عین عمومی بودن، نیازمند یک سری مقدماتی است که در صورت واجب بودنِ تدبر ابتدا لازم است آن مقدمات تحصیل شود.

اگر چه تدبر امری است عمومی اما این حرف دلیل بر این نیست که همه بدون داشتن مقدمه به آن ورود پیدا کنند!

مقوله بهداشت و سلامت یک موضوع کاملا عمومی است اما آیا همه حق دارند در حوزه بهداشت نظر بدهند و اگر هم بخواهند نظر بدهند یا از آنها خواسته باشند باید مقدمات آن را کسب کنند .

در یک کلام می توان گفت که: تدبر کردن در آیات قرآن، در عین اینکه از همه خواسته شده، در عین حال یک مقوله پیش پا افتاده و دم دستی که با چند جلسه و چند ساعت تدریس کردن مقدمات آن، حاصل نمی شود و نمی توان با چند ساعت کلاس رفتن و چند جلد کتاب خواندن به این عرصه وارد شد چرا که این مسیر، مسیر اشتباهی است .

به عبارتی اگر کسی تدبر کردن در آیات قرآن را بر خود واجب می داند، نمی شود که همان لحظه بدون داشتن هیچ مقدماتی، کتاب را باز کرده و شروع به تدبر کند، باید مقدمات آن را کسب کند.

اگر فردی مقدمات را ندارد باید کسب کند و یا در خدمت اهل فن سالها تلمّذ کند وگرنه سر از ناکجا آباد در خواهد آورد، آن وقت این قرآنی که می تواند مایه هدایت و شفاء و رحمت باشد اگر از مسیر آن وارد نشویم برای عده ای باعث گمراهی و ضلالت است: وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا می شود.
 
مقدماتی که برای ورود به قرآن لازم است کسب کنیم چیست؟

1- آشنایی با زبان عربی (صرف- نحو- بلاغت)
2- آشنایی با تاریخ و فرهنگ مردم عصر نزول (جاهلیت)
3- آشنایی با تاریخ صدر اسلام مربوط به نزول قرآن (شأن نزول)
4- نقش سیاق در فهمیدن قرآن (سیاق چه قدر نقش دارد؟!)
5- روایات و نقش آن ها در تفسیر قرآن (روایات تفسیری و تأویلی)
6- خود مفاهیم آیات (عام- خاص- مطلق- مقید) که غفلت از اینها برداشت اشتباه از آیات می دهد.

برای تدبر در قرآن، بر هر فردی لازم است که حداقل در این زمینه ها توانایی داشته باشد.

#تفکر
#تدبر_در_قران
@sserfan
ورود در قرآن با طهارت باطنی :

ورود در قرآن طهارت‌های باطنی لازم را دارد. شخص باید علاوه بر تحصیل علوم دینی در مسیر تهذیب هم قرار بگیرد. لذا از خود مرحوم علامه طباطبایی نقل شده که وقتی برای نوشتن تفسیر دست به قلم می‌شوند، همینطور معارف سرازیر می‌شود و مدتی بدون نقطه می‌نوشتند. همسر شهید قدوسی از ایشان سوال می‌کند چرا شما بدون نقطه می‌نویسید سپس نقطه می‌گذارید؟ ایشان می‌فرمایند من همین که دست به قلم می‌شوم، این معارف سرازیر می‌شود، می‌ترسم که نقطه بگذارم متوقف شود.قرآن یک چنین حقیقتی است. می‌خواهد انسان را از درک‌های نسبت به این عالم، به عالم غیب مطلق ببرد. قرآن فرمود «عالم الغیب و الشهاده» دانای پنهان و آشکار است. «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو» کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسی آنها را نمی‌داند.

#قرآن
#طهارت

@sserfan
مراقبه خالی شدن از تمام محتویات ذهنی :

مراقبه يعني خالي شدن از تمام محتويات ذهن :خاطرات، تصاوير ذهني، افكار،‌اميال، آرزوها، انتظارات، عواطف، طرح و نقشه ها.  بايد خودت را از همه اين محتويات خالي كني.

بزرگترين روز زندگي زماني فرا مي رسد كه در خود چيزي براي دور ريختن نيابي و خالي خالي باشي. در اين فضاي كاملا خالي، خودآگاهي نابت را خواهي يافت. آن فضاي خالي، فقط زماني خاليست كه پاي ذهن در ميان نباشد و گرنه سرشار و لبريز است. سرشار از وجود است- خالي از ذهن اما سرشار از وجود است- خالي از ذهن اما سرشار از خودآگاهي است.

پس، از واژه «‌خالي» نهراس. بار آن منفي نيست. فقط بارهاي اضافي و به درد نخور را كه بر اساس عادت قديمي با خود حمل مي كني را دور می ریزی . چيزهايي را كه فقط مانع تراشي مي كنند، سنگيني مي آفرينند و همچون يك كوه سنگين هستند. همين كه كاملا خالي شوي، از تمام چارچوب ها رها مي شوي. به بي كرانگي آسمان مي شوي.

اين همان تجربه خداوندي است يا هراسم ديگري كه به آن مي دهي.
#مراقبه
#سکوت
#ذهن

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت بیست و دوم )
مصادیق تفکر
ششم : تفکر و عبرت از تاریخ

از منابع مهم ِ دیگرِ تفکر و معرفت انسانی، تاریخ و سرگذشت پیشینیان است. تاریخ بیانگر و معرّف سنت های الهی در جوامع بشر و صادق ترین بازگو کننده حقایق جاری و قوانین حاکم در بستر حیات انسانی است.

امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در این باره می فرمایند: «ای پسرم! گر چه من آن قدر عمر طولانی ندارم که با گذشتگان زندگی کرده باشم، ولی در کارهایشان نظر انداخته و در تاریخ حیات آن ها اندیشیده ام و به آن چه از آنان به جای مانده است به دقت گذر کرده ام تا این که گویا یکی از همانان شمرده می شوم تا آن جا که در اثر تامل در سرگذشت شان، گویا از ابتدا تا انتها با آن ها به سر برده ام و لذا تمام تجربه حیات طولانی آن ها از خوب و بد در دست من است که خالص آن را به تو منتقل می کنم».
نهج البلاغه، حکمت 208

تاریخ، مدرسه ی تفکر و  عبرت آموزی :

تاریخ و حوادث مختلف آن، از ابتدای آفرینش تاکنون، از مهمترین و اصلی ترین منابع عبرت آموزی است که در منابع اسلامی به صورت گسترده ای به آن اشاره شده است. بخش عظیمی از آیات قرآن، ذکر مباحث تاریخی در قالب داستان، قصه و خاطره تاریخی است و همه اینها با هدف پندآموزی و عبرت دهی به مخاطبان صورت گرفته است. زیرا غالبا پس از ذکر هر قصه یا جریان تاریخی، به این هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذکر داستان حضرت یوسف(ع)، به عنوان نتیجه تربیتی آن، چنین می فرماید:

«لَقَدْ کَانَ فِی قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِی الاَلْبَابِ، مَا کَانَ حَدِیثا یُفْتَری وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الّذِیَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَی ءٍ وَ هُدَیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.
سوره یوسف، آیه 111.

در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه وحی آسمانی است، و هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتاب آسمانی پیشین) قرار دارد، و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می آورند!

در این آیه شریفه به چند مطلب اشاره شده است:

1. غرض از ذکر این داستان، عبرتها و پندهایی است که در آن نهفته است. داستان فوق آیینه ای است که می توان در آن عوامل پیروزی و شکست، کامیابی و ناکامی، خوشبختی و بدبختی، سربلندی و ذلت و خلاصه آنچه در زندگی انسان ارزشمند و یا بی ارزش است، را دید، آیینه ای که عصاره تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن به چشم می خورد و مشاهده آن، عمر کوتاه مدتِ هر انسانی را به اندازه عمرِ تمام بشریت طولانی می کند.

2. داستان فوق بیان واقعیتهاست و از آمیختگی با دروغ و افتراء منزه است.

3. تنها صاحبان عقل و اندیشه هستند که توانایی مشاهده این نقوش عبرت را بر صفحه این آیینه عجیب دارند.

4. هر آنچه انسان به آن نیاز دارد و در سعادت و تکامل او دخیل است، در این آیات آمده است و به همین دلیل، مایه هدایت و رحمت برای همه کسانی است که ایمان می آورند.

نمونه این نوع نتیجه گیری در جای جای قرآن کریم به چشم می خورد.
ادامه دارد ...
#تفکر_از_تاریخ
#قرآن

http://T.me/sserfan
2024/11/05 11:00:54
Back to Top
HTML Embed Code: