Telegram Web Link
"تفکر" موجب جاری شدن فیض حقّ می گردد:

"تفکر" از بهترین کد های کشف اسرار عالَم است .
حضرت آقا تعریف می کنند که در یک شب تابستانی در اثر حضور و ذکر حالی‌ برایشان پیدا شده بود
می گفتند: همینطور که به پشت دراز کشیده بودم  به چهره دل آرای آسمان نگاه میکردم و از آن لذت میبردم
که این برای من خاطره ای به یاد ماندنی به یادگار گذاشت .

همینطور که به آفریده های خدا می اندیشیدم در آن دل شب شروع به گریه وزاری کردم مانند بچه ای که تازه به دنیا آمده! !
در این لحظه بود که "عشق" به مانند مادری مرا به آغوش گرفت و دلداریم داد و گفت: حالا که خود را از اخلاق ناروا نجات دادی این حقیقت را به تو هدیه میکنم:
            
همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

درواقع این شعرثمره تفکر حضرت آقا در آن شب بود.

کتاب شرح مراتب طهارت 
استاد صمدي آملي
#تفکر

@sserfan
عارف واصل حضرت آیت الله بهاالدینی (ره): بنده چهار سال مدام مشغول تفکر بودم؛ تا این که دری به رویم باز شد.
یاد ها و خاطره ها
#تفکر
@sserfan
‍ نهایت مراقبه :

آیا مراقبه پایانی دارد و می­شود که عارف بالله از مراقبه بی ­نیاز باشد؟

جواب این است که اولیای برجستة حق (انبیاء و امامان(ع)) عصمت ذاتی دارند و اهرمن به آنان راه ندارد و به مضمون حدیث قدسیِ « بندة من!
مرا اطاعت کن که تو را مثل خودم قرار می­دهم»، آنان در حضرت حق­اند و حق در قلب آنان است و در نتیجه خودِ مراقب در جان آن­هاست.

می ­ماند دیگران از اهل عرفان که با ثبات قدم از طریق شریعت به طریقت و اعمال و اخلاقِ عملیِ پایدار رسیدند و بر اثر مجاهدت شرعیه به نور طاعات متجلّی شدند،‌آن­گاه در لقای جانان قدم برداشتند و برای رسیدن به فناء فی الله از هیچ مراقبة قلبی دریغ نورزیدند و به دنیا و عقبی' توجّه نکردند و بعضی­ها به عصمت عرضی (همانند سلمان) رسیدند.

باید گفت که اینان ملکات نفسانی و شیطانی ندارند. چون از بحار عصمت ذاتی به جان آنان آب حیات وارد گردیده و ملکاتشان رحمانی شده است.

امّا پایین­تر از اینان کسانی هستند که هر صفت رذیله را که دور کردند، صفت ممدوحی را جایگزین آن نمودند.

سالک تا از ابلیس و شیطان نفس اطمینان و امنیّت پیدا نکرده باید مراقبۀ کامل داشته باشد.

اگر صفتی همانند ایثار ملکة جانش شده باشد، می­توان گفت که مراقبه در این صفت لزومی ندارد. امّا در دیگر مسایل و نفس، کاربردش حتمی می­باشد .             
مراقبه سالکین
استاد سید علی اکبر صداقت

#مراقبه

@sserfan
مراقبه ،رهایی از "خود" :

بسيار ضد و نقيض است كه هرگاه ما از هستي جدا و مستقل مي شويم به اسارت مي افتيم. استقلال ما به اسارت ما مي انجامد. هرگونه حد و مرزي ما را به بند مي كشد. هرگونه محدوده اي محدوديت مي آفريند.

ديوارهايی را كه دور خود كشيده اي خراب كن تا آزاد شوي! تا همه آسمانها و ستارگان از آن تو مي شود و بتواني جرعه اي از جام عشق، حقيقت و خداوندي سر كشي.

با ديوارهايي كه " خود " مي آفريند فقط مي توان در دروغ، در تنفر و در شرارت زندگي كرد زيرا ما در جايي نا درست ريشه مي دوانيم. هستي ما وارونه مي شود. همچون برگي از درخت مي شويم كه گمان مي كند از درخت مستقل است. پندار مستقل بودن به رنگ باختن برگ خواهد انجاميد. شيره اي در جانش روان نخواهد شد. سبزي در وجودش جاري نخواهد شد. برگ كم كم پژمرده خواهد شد و خواهد مرد. همين كه برگ پندار جدا و مستقل بودن از درخت را دور بيندازد در مي يابد " من جزيي از درخت هستم و درخت جزيي از زمين و زمين جزيي از منظومه شمسي و منظومه شمسي جزيي از كيهان. "

حتي برگي كوچك نيز به اندازه بزرگترين خورشيد، جزيي اساسي از كل است. در هستي هيچ سلسله مراتبي وجود ندارد، زيرا هستي يكي است. سلسله مراتب نيازمند رتبه و رقم است چيزي برتر و چيزي پست تر است. اما همه هستي يكي است! از اينرو كوچكترين برگ علف به اندازه بزرگترين سياره اهميت دارد.

هيچ چيزي برتر و هيچ چيزي پست تر نيست. اين آگاهي، شكوه دربند شده تو را رها مي سازد. ناگهان چنان احساس پهناوري و بيكراني مي كني كه كاري نمي تواني بكني جز به وجد آمدن و جشن گرفتن. كاري نمي تواني بكني جز رقصيدن و آواز خواندن.

#مراقبه
@sserfan
سحر خیزی :

به جان عزیزت سوگند که نبوده است هیچ پیامبری و ولیّ خدایی جز اینکه هر چه داشته از برکت شب خیزی بوده . و وصل هر صاحب وصلتی، و قرب هر مقرّبی و لقای هر صاحب لقایی در سحر بوده.          

 آن قدح باده که شب دهند جاودانه مستیت بخشد! و آن حیاتی که بر جانت رسد از نو هستی ات بخشد. 

سحر دعوت از خواص است و هر بی سرو پا را در این بزم ره نیست. اگر توفیقی تو را دست می دهد خدا را شکر گزار که توفیقت دادند چون سر آمرزشت دارند.    

 آن را که سر راز و نیاز عاشقانه سحر است، شب را با شکم انباشته خوابیدن توفیق حاصل نشود.        
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
ساغر سحر

#نماز_شب

@sserfan
شب قدر، فرصتی برای تفکر و تصمیم گیریهای مهم

شب قدر، تعیین سرنوشت است. بی گمان همه نیز به دنبال زیباترین تقدیر و بهترین سرنوشت برای خویشند، اما اینکه زیباترین تقدیر و بهترین سرنوشت، چه می تواند باشد، نیازمند اندیشه و تفکر است. پس شب قدر، شب اندیشه و تفکر نیز است. در حقیقت، با اندیشه و تفکر است که انسان می تواند تصمیم های مهم در زندگی خویش بگیرد. آن همه توصیه به عبادت و دعا در این شب برای آن است که آدمی به خود آید و در تعیین سرنوشت خویش اثرگذار باشد. در واقع، پیام اصلی شب زنده داری در شب قدر، «درک سهیم بودن انسان در ساختن تقدیر و سرنوشت خویش به دست خویشتن» است. این ما هستیم که به هر میزان که در آن شب موفق به عزم و اراده می شویم، در سرنوشت خویش اثر می گذاریم و البته بدیهی است که آن گاه تأثیر درست و مناسب و حکیمانه بر سرنوشت خود خواهیم داشت که به درستی در آن تأمل و اندیشه کنیم و سره را از ناسره باز شناسیم. چه بسا انسان هایی که در شب قدر به جای عبادت بدنی، به عبادت ذهنی؛ یعنی فکر کردن و اندیشه نمودن می پردازند و از این رهگذر، به دستاوردهای بسی مهم تر و والاتر از عبادت بدنی دست می یابند. بر اثر اندیشیدن، آدمی به سوی نیکوکاری و انجام کارهای شایسته سوق داده می شود. حضرت علی(ع) می فرماید: «التفکر یدْعُوا اِلَی البِرِّ وَ الْعَمَل به؛ تفکر، [آدمی را] به سوی نیکی و عمل به نیکی فرا می خواند».

در اثر اندیشه است که انسان به بیداردلی و دلی آگاه دست می یابد. حضرت علی(ع) فرمود: «نَبِّه بِالْفِکر قَلْبَک؛ قلبت را با اندیشه، به آگاهی برسان.» به واسطه فکر است که آدمی تا آنجا به پیش می رود که هم وزن عیسی مسیح(ع) می شود. روزی حواریون از عیسی مسیح(ع) پرسیدند: «یا روح الله، آیا امروز در زمین، همانند تو هست؟» فرمود: «آری، هر که به هنگام سخن گفتن به یاد خداست و به هنگام خاموش بودن، در حال اندیشه است و نگاه او از روی تفکر و عبرت گرفتن است، او همانند من است».

در اثر لحظه ای اندیشیدن است که آدمی به پاداشی فراتر از یک سال عبادت دست می یابد. حضرت رسول(ص) فرمود: «یک ساعت [لحظه] اندیشه، فراتر از یک سال عبادت است».

به تعبیر غزالی، «فکر، کلید انوار و سرچشمه بینایی و دام علوم و معارف است. ثمره فکر، علم هاست و حال ها و عمل ها و چون در اثر اندیشه، علم در دل حاصل آید، دل اصلاح شود و چون دل اصلاح شود، اَعمال جوارح نیز اصلاح گردد. پس عمل، تابع حال است، و حال، تابع علم، و علم، تابع فکرت است. پس آشکار شد که فکر، مبدأ و کلید همه خیرات است و این است آنچه فضیلت «تفکر» را بر تو روشن می کند و معلوم می نماید که فکر، بهتر از «ذکر» است؛ چه در فکر، هم ذکر نهفته است و هم چیزی بیشتر از ذکر، و ذکر دل، بهتر از ذکر زبان و عبادت جوارح است... محمد بن واسع گفت: مردی از اهل بصره، پس از وفات «ابی ذر»، پیش همسر او «اُمّ ذر» رفت و از عبادت ابوذر پرسید. گفت: عبادت او به این شکل بود که همه روزه در گوشه خانه می نشست و به تفکر می پرداخت».

#شب_قدر
#تفکر

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم  :تفکر
(قسمت چهارم )

ادامه...
مصادیق تفکر  :
ب_هدفمندی خلقت
یک بخش دیگر از تفکر  درباره این است که این عالم، با این همه اسرار و حکمت سرسری نیست; این نظام با این پیچیدگی، با این حکمت ها بی هدف آفریده نشده، عبث نیست . حالا که عبث نیست، پس باید غایتی داشته باشد، باید هدفی از این خلقت منظور باشد .

پس شما را برای چه آفریدیم و این عالم را برای چه در اختیار شما قرار داده ایم، از خورشید گرفته تا آب دریاهایش، کوه هایش، معادن، پرندگان، وحوش، برای چی این ها را آفریده است؟

آیه 190 سوره آل عمران را ملاحظه بفرمایید: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب .» یکی از چیزهایی که قرآن خیلی بر آن تکیه می کند، پشت سر هم آمدن شب و روز است . اختلاف لیل و نهار، یعنی جانشین شدن شب و روز، نه اختلافات ساعات . مکرر می فرماید، ببینید شب و روز را خدا چگونه برای شما قرار داده است! اگر همه شب بود، چه می کردید؟ اگر همه روز بود و شرایط برای استراحت شما فراهم نمی شد، چه می کردید؟ «قل ارایتم ان جعل الله علیکم النهار سرمدا الی یوم القیامة من اله غیر الله یاتیکم بلیل تسکنون فیه » ؟ (قصص: 72)

قرآن هیچ چیز را فروگذار نمی کند; از هر چه از محیط فکر شما و از متعلق فکر شما خارج است . اطرافتان به هر چه نگاه کنید، جای فکر کردن دارد، اما نه تنها درباره اینکه فقط روابط پدیده ها را به صورت یک علم کشف کنید; آن سر جای خودش . آنچه مهم است، این است که رابطه اش را با خدا درک کنید . همه عالم درباره همه پدیده ها فکر می کنند، هر کس در بخشی بیش تر . ولی این ها کارساز نیست، شما باید فکر کنید تا رابطه این ها را با خدا کشف کنید .

خدا این ها را چگونه برای شما خلق کرده و چه روابطی، چه حکمت هایی، چه اسراری در اینها قرار داده است؟ این فکر است که برای شما سازنده است، نه هر فکری . «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب .» اگر مغز دارید، اگر فقط پوست نیستید، اگر پوچ نیستید، اگر پوک نیستید، باید درباره این ها بیندیشید; یعنی آدمیزاده ای که درباره این ها نیندیشد و به این ها توجه نکند، مثل گردوی پوک است، نتیجه اش هم این می شود که عالم را پوچ می انگارد .

این گرایش های پوچ انگاری، نیهیلیستی از همین جاست: وقتی انسان رابطه این ها را با خدا درک نکند، می گوید: می آیند و می روند; یک وقت باران می آید، یک وقت نمی آید; یک وقت سیل می آید، یک وقت نمی آید; همین است دیگر . اما چه حکمتی در کار است، چه رابطه ای در این ها هست، چه کسی این کارها را می کند، برای چه می کند، به این نمی اندیشد، اسرارش را درک نمی کند، می گوید پوچ است; مثل کوزه گری که کوزه ها را بسازد و وقتی خوب ساخته شد و رنگ آمیزی کرد، همه را بشکند; مانند شعری که به خیام نسبت داده می شود .
ادامه دارد ...

#تفکر

http://T.me/sserfan
ضرورت تفکر و توجه به نفس در تمام مراتب سلوک  :

انسان پس از رسیدن به یقظه و بیداری نسبت به سلوک الی الله ، بایستی در خصوص شناخت خود فکر کند ؛ یعنی بیاندیشد که از کجا آمده ، در کجاست و به کجا خواهد رفت !

البته این تفکر به ابتدای سلوک منحصر نیست و سالک ، هر قدر که سیر می کند ، با چهره ی پوشیده و جدیدی از خود آشنا می شود ؛ بنابراین سالک همواره نسبت به مراتب بالاتر حقیقت خویش ، از خود غافل است و همّت حرکت به سوی مراحل بالاتر و انگیزه ی رسیدن به آن درجاتِ از خودیابی را تنها با تفکر در خود و شناخت جایگاه و منزلت خود خواهد یافت . بنابراین سالک در هیچ مرحله ای از سلوک ، نباید از تفکر در خود دست بکشد تا اینکه شاهد مقصود را در آغوش کشد و به ولایت کلّیه الهیّه نائل شود .
مرحوم آیت اله محمد شجاعی ره
مقالات

#تفکر

@sserfan
راه نجات استغراق در ذکر و فکر الهی :

فدای حقیقتت شوم ، که از او خبر نداری. دستورالعمل آن است که از خود و خود رأیی دست برداری. جان من به لب آمد از گفتن اینکه راه نجات و خلاص در استغراق ذکر الهی و تفکر در  معرفت نفس و خودشناسی است. ذکر و فکر، خود رهنمای تو خواهد شد.
(یا من اسمه دوا و ذکره شفا)

«تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز». جناب عالی در همه چیز اهتمام دارید مگر در همین یک کلمه، پس حالا که چنین است :

تو و تسبیح و مصلی و ره زهد و ورع
من و میخانه و ناقوس و ره دیر و کُنِشت
‍ سید‌احمدکربلایی
منبع : تذکرة_المتقین ، ص ۲۰۰

#تفکر

@sserfan
مراقبه و تفکر:

به دنبال مراقبه و در خود نگریستن ، باب تفکر و تعمق بر روی افکار و اعمال باز میشود .
‌ تعمق درباره آنچه انجام داده ايد و اينكه چرا اين چنين كرده ايد. هنگاميكه شروع به بررسي افکار ، اعمال، ‌كارها و اهداف خود مي  كنيد، ‌دچار سردرگمي مي شويد. بسياري از مردم براي فرار از اين سر درگمي هرگز به اعمال خود فكر نمي كنند. آنها همينطور بي وقفه عمل مي كنند؛‌ بگونه اي كه ديگر وقتي براي فكر كردن نداشته باشند. شبها آنقدر خسته هستند كه بلافاصله به خواب مي روند و صبح زود دوباره دنبال كردن سايه ها شروع مي شود ،آنها از خود واقعی خود ، وجدان خود  و  به زبان بهتر از خدای خود در حال فرارند .

  اين روال همينطور ادامه مي يابد و روزي فرا مي رسد كه بدون اينكه بدانند كه هستند، چه كرده اند و چرا چنين كرده اند،‌ و اصلا چرا به این دنیا آمده اند ،اين دنيا را ترك مي كنند.
مراقبه گامیست به سوی دوستی و آشتی انسان با خود واقعیش و آغار ارتباط و سرانجام اتصال به خالق ازلی و ابدیش.

#مراقبه
#تفکر
#سکوت

@sserfan
بیداری شب و عبادت :

سحرها را از دست ندهيد ؛ ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (نافله شب) بخوانيد. در اين زمانه هم كه به بركت موبايل و تلويزيون و... اكثر مردم تا نيمه شب مشغول و سرگرم هستند ! سحرها را ضايع نكنيم ، اگر نماز مستحبی هم نخوانديم ، حداقل ده مرتبه " يا ارحم الرّاحمين" بگوييم! اگر آن را هم انجام ندادي اقلاً رو به قبله بنشين و بگو: " سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر" اگر در چند سحر با جانت اين جمله رو بگويي ، عالَمَت عوض می شود . استاد فاطمی نیا (سایت )

#نماز_شب

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت پنجم )

ادامه...
مصادیق تفکر
سوم :فكر در «خود»

قال الله تعالى:
«سنريهم آياتنا فى الافاق و فى أنفسهم حتى يتبيّن لهم أنّه الحقّ...».  (فصلت آیه ۵۳ ) «خود» انسان نيز از جمله مجارى فكر است كه قرآن كريم به آن هم دعوت، و بر آن تأكيد مى‏كند. فكر در «خود» به جاى خود ابعاد زياد و صورتهاى گوناگون دارد كه همه آنها اگر درست انجام گيرد مفيد، و در سفر الى الحقّ لازم است.

در يك تقسيم كلى، فكر در «خود» به دو «قسم» تقسيم مى‏شود:

اول: فكر در «خود» به معنى فكر در خصوصيات وجودى خود و در صفات خود، به نحوى كه به آثار وجودى بسيار عميق خويش پى برده، و از طريق آن اسرار عميقه توحيد، و حقايق عاليه هستى را بيابيم.

دوم: فكر در «خود» به معنى سفر در «خود» و سير در آن، به نحوى كه از همه چيز منقطع و منصرف شويم، و به حقيقت خود برگرديم، و حقيقت نورى ما تجلى كند، و باب معرفت و شهود به روى ما باز شود. و اين فكر، همان فكر مخصوص و راهگشاست كه از امور بسيار مهم در سلوك به شمار مى‏آيد.

يكى ره برتر از كون و مكان شو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
(گلشن راز)

فكر در خصوصيات وجودى «خود» :

قسم اول از فكر در «خود» ، فكر در صفات و خصوصيات وجودى خود است. اين فكر در عين اينكه ما را با آثار وجودى بسيار عميق خود، و با اسرارآميز بودن حقيقت خود آشنا مى‏سازد، موجب معرفت و بصيرت ما در خصوص حضرت حق، و صفات و افعال او، و به عبارتى، موجب معرفت توحيد و مراتب آن، و آگاهى از هستى و حقايق آن مى‏گردد.

از حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه اين رواين نقل شده است كه:

«من عرف نفسه فقد انتهى الى غاية كل معرفة و علم» (غرر و دررآمدى) يعنى «هر كس «خود» را بشناسد، به نهايت هر معرفت و هر علمى رسيده است».

پيداست هر چه فكر در «خود» عميق‏تر و بيشتر باشد، و شناخت از «خود» كامل‏تر گردد، به همان اندازه شناخت حقايق نيز كامل‏تر و عميق‏تر خواهد بود.

و اصولا بايد گفت، فكر در «خود» است كه مى‏تواند مبدأ شناخت حقايق وجود گردد، و هر چه در «خود» فكر كنيم ، و با «خود» آشنايى بيشتر تحصيل نماييم، در آن صورت است كه مى‏توانيم به حقايق هستى نيز معرفت پيدا كنيم، و آنها را بشناسيم، و به عكس، هر چه از فكر در «خود» دور باشيم، و به «خود» جاهل، و از آن بى خبر بمانيم، از حقايق هستى هم دور، و به آنها نيز جاهل خواهيم بود.

به اين معنى نيز در بيانى از آن حضرت اشاره شده است. آنجا كه مى‏فرمايد:

«من عرف نفسه كان لغيره أعرف، و من جهل نفسه كان بغيره أجهل»(غررودررآمُدى) يعنى «هر كس «خود» را بشناسد، غير خود را بهتر شناخته، و به غير خود آگاه‏تر است، و هر كس به «خود» جاهل باشد، به غير خود جاهل‏تر خواهد بود».
ادامه دارد...

#تفکر

http://T.me/sserfan
‍ ‍ ‌ تفکر :

«اولین شرط جهاد با نفس و حرکت به سوی «تفکر» است، یعنی انسان در شب و روز اندکی بیندیشد که هدف مولای او از آوردن انسان به این دنیا چه بود

آیا هدف، تنها همین حیات حیوانی و شهوانی است، یا مقصود دیگری در کار بوده است؟

یک لحظه فکر به ما میفهماند که مقصود از این بساط، رسیدن به عالم برتری است.
ای نفس شقی به خود بیا 

امام خمینی(رحمة الله علیه)
چهل حدیث

#تفکر

@sserfan
2024/10/01 09:38:14
Back to Top
HTML Embed Code: