راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت پنجم )
ادامه...
از امور بنیادین و ارکان سیر و سلوک ،خلوت و دوری از خلق است تا انقطاع و جمعیت خاطر برای سالک میسر گردد. عارفان فواید بسیاری برای خلوتنشینی بر شمردهاند. در قرآن به بیان فواید خلوت کردن در دل شب اشاره شده و اینکه بیداری در شب بهتر و استوارتر است؛ چراکه در طول روز تمرکز و فرصت کافی برای خلوت وجود ندارد:
«اِنَّ نَاشِئَهِ الَلیلِ هِیَ اَشَدُّ وَطاً وَاَقوَمَ قِیلَا اِن لَکَ فِی النَّهارِ سَبحًا طَوِیلًا وَ اذکُرُ اسمِ رَبِّکَ وَ تَبَتَّل اِلَیهِ تَبتِیلَا» (مزمل: 5).
بی تردید عبادتی که در دل شب انجام می گیرد، پایدارتر و گفتار در آن استوارتر و درستتر است. تو را در روز (برای مشاغل فراوان معنوی و هدایت مردم و حل مشکلات نیازمندان) رفتوآمدی طولانی است، پس ساعتهای شب برای عبادت فرصتی بهتر است.
در حدیث از امام صادق(ع) نیز درباره فایده خلوت چنین آمده است:
«صَاحِبُ العُزلَهِ مُتِحصِّنٌ بِحُصنِ اللهِ وَ مُحتَرِسٌ بِحِرَاسَتِهِ فَیَا طُوبَی لِمَن تَفَرَّدَ بِهِ سِرًّا وَ عَلاَنِیَّهٍ» (مجلسی، 1377 : 181). هرکه عزلت و گوشه گیری اختیار کرد، متحصن شد به حصار عافیت و خود را به حفظ و حراست الهی کشید، پس خوشا به حال کسی که متفرد و یگانه شد به خدای خود و به ظاهر و باطن، متوجه او شد و به او مستانس و از غیر او متوحش گردید.
بستهشدن درهای حواس پنجگانه، مهم ترین سازوکاری است که در هنگام خلوتنشینی، سالک را برای آغاز دریافت های عالی روحانی آماده می کند. «در خلوت، حواس آدمی از دریافت محرکاتی که موجب تهییج قلب می-شوند، مصون می گردد و در نتیجه، ناچار به انجام اعمالی نمی گردد که این تحریکات داعی آنها هستند»
. وقتی حواس ظاهر از عمل و فعالیت خود معزول می شوند، مجالی برای فعالیت بهتر حواس باطن پدید می آید و احتمال این بیشتر می شود که درهای غیب بر روی سالک گشوده شود.
فواید مختلف دیگری برای خلوت نشین یادآوری شده، که عبارت است از:
1. رهایییافتن از ریا؛
2. رهایییافتن از مردم و حفظ دین؛
3. رهایی از گناهان مردم؛
4. مجالی برای تمرکز و تفکر؛
5. خودشناسی؛
6. محاسبه.
لازم به ذکر است که خلوت گزینی و خلوت نشینی در اسلام هیچگاه به معنی ترک اجتماع و ترک صله ارحام نیست که به این مهم در قسمت های آتی بطور مشروح پرداخته خواهد شد.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
@sserfan
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت پنجم )
ادامه...
از امور بنیادین و ارکان سیر و سلوک ،خلوت و دوری از خلق است تا انقطاع و جمعیت خاطر برای سالک میسر گردد. عارفان فواید بسیاری برای خلوتنشینی بر شمردهاند. در قرآن به بیان فواید خلوت کردن در دل شب اشاره شده و اینکه بیداری در شب بهتر و استوارتر است؛ چراکه در طول روز تمرکز و فرصت کافی برای خلوت وجود ندارد:
«اِنَّ نَاشِئَهِ الَلیلِ هِیَ اَشَدُّ وَطاً وَاَقوَمَ قِیلَا اِن لَکَ فِی النَّهارِ سَبحًا طَوِیلًا وَ اذکُرُ اسمِ رَبِّکَ وَ تَبَتَّل اِلَیهِ تَبتِیلَا» (مزمل: 5).
بی تردید عبادتی که در دل شب انجام می گیرد، پایدارتر و گفتار در آن استوارتر و درستتر است. تو را در روز (برای مشاغل فراوان معنوی و هدایت مردم و حل مشکلات نیازمندان) رفتوآمدی طولانی است، پس ساعتهای شب برای عبادت فرصتی بهتر است.
در حدیث از امام صادق(ع) نیز درباره فایده خلوت چنین آمده است:
«صَاحِبُ العُزلَهِ مُتِحصِّنٌ بِحُصنِ اللهِ وَ مُحتَرِسٌ بِحِرَاسَتِهِ فَیَا طُوبَی لِمَن تَفَرَّدَ بِهِ سِرًّا وَ عَلاَنِیَّهٍ» (مجلسی، 1377 : 181). هرکه عزلت و گوشه گیری اختیار کرد، متحصن شد به حصار عافیت و خود را به حفظ و حراست الهی کشید، پس خوشا به حال کسی که متفرد و یگانه شد به خدای خود و به ظاهر و باطن، متوجه او شد و به او مستانس و از غیر او متوحش گردید.
بستهشدن درهای حواس پنجگانه، مهم ترین سازوکاری است که در هنگام خلوتنشینی، سالک را برای آغاز دریافت های عالی روحانی آماده می کند. «در خلوت، حواس آدمی از دریافت محرکاتی که موجب تهییج قلب می-شوند، مصون می گردد و در نتیجه، ناچار به انجام اعمالی نمی گردد که این تحریکات داعی آنها هستند»
. وقتی حواس ظاهر از عمل و فعالیت خود معزول می شوند، مجالی برای فعالیت بهتر حواس باطن پدید می آید و احتمال این بیشتر می شود که درهای غیب بر روی سالک گشوده شود.
فواید مختلف دیگری برای خلوت نشین یادآوری شده، که عبارت است از:
1. رهایییافتن از ریا؛
2. رهایییافتن از مردم و حفظ دین؛
3. رهایی از گناهان مردم؛
4. مجالی برای تمرکز و تفکر؛
5. خودشناسی؛
6. محاسبه.
لازم به ذکر است که خلوت گزینی و خلوت نشینی در اسلام هیچگاه به معنی ترک اجتماع و ترک صله ارحام نیست که به این مهم در قسمت های آتی بطور مشروح پرداخته خواهد شد.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
@sserfan
تقوا شرط رسیدن به خلوت درونی :
داشتن سکوت و خلوت درونی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این امر به منزله داشتن آزادی در جهت حرکت و پرواز به سوی معبود است. گذشته از اینها، خیر و خوبی ، فقط در خلوت ذهن قادر به گُل کردن است، همانطور که تقوی وقتی گل می کند که رهایی از وابستگی ها در درون سالک شروع شده باشد.
ممکن است ما آزادی سیاسی داشته باشیم ولی دروناً آزاد نباشیم، در نتیجه سکوت و خلوتی وجود ندارد. تقوا است که منجر به خلوت درونی می گردد ، اینکه کسی بخواهد بدون رعایت تقوا در مراتب عالیه آن ،به خلوت درونی دست یابد خیالی خام و محال است . خلوت و سکوت، لازم و ضروری هستند. زیرا وقتی که ذهن، تحت نفوذ افکار و خیالات دنیوی قرار نگرفته باشد ، ، فقط در آن حال می تواند به کیفیتی کاملاً نو و جدید دست یابد. انسان می تواند بی واسطه ببیند که فقط در حالت سکوت و آرامش ذهن، امکان درک و حضور خداوند وجود دارد.
#مراقبه
#سکوت
#خلوت
@sserfan
داشتن سکوت و خلوت درونی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این امر به منزله داشتن آزادی در جهت حرکت و پرواز به سوی معبود است. گذشته از اینها، خیر و خوبی ، فقط در خلوت ذهن قادر به گُل کردن است، همانطور که تقوی وقتی گل می کند که رهایی از وابستگی ها در درون سالک شروع شده باشد.
ممکن است ما آزادی سیاسی داشته باشیم ولی دروناً آزاد نباشیم، در نتیجه سکوت و خلوتی وجود ندارد. تقوا است که منجر به خلوت درونی می گردد ، اینکه کسی بخواهد بدون رعایت تقوا در مراتب عالیه آن ،به خلوت درونی دست یابد خیالی خام و محال است . خلوت و سکوت، لازم و ضروری هستند. زیرا وقتی که ذهن، تحت نفوذ افکار و خیالات دنیوی قرار نگرفته باشد ، ، فقط در آن حال می تواند به کیفیتی کاملاً نو و جدید دست یابد. انسان می تواند بی واسطه ببیند که فقط در حالت سکوت و آرامش ذهن، امکان درک و حضور خداوند وجود دارد.
#مراقبه
#سکوت
#خلوت
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت ششم)
ادامه...
مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی :
از مفاهیمی که به انسان کمک می کند تا بستر مناسبی برای درک شناخت عمیق خداوند پیدا کند و از تعلقات دنیوی و منیّت خود دور شود خلوت است. مفهوم خلوت باید به خوبی تبیین گردد تا معنای آن با رهبانیت و گوشه نشینی مذموم، مشتبه نگردد. تا این که خلوت گزینی مقدمه ای باشد برای حضور در اجتماع نه اینکه عاملی گردد برای دور ماندن از مسئولیت های اجتماعی. در اینجا به تبیین برخی از مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی پرداخته می شود که عبارتند از : عزلت، رهبانیت، تفرید ( تنهایی )، چله نشینی و اعتکاف.
عزلت:
ابن عربی خلوت و عزلت را گوشهگیری وکنارهگیری و برکنارشدن می داند . «خلوت که در عرف دین و عرفان عزلت نیز نامیده می شود، یک صورت متعالی از تنهایی گزیدن و کناره گیری و دوری گزینی از خلق است؛ به گونه ای که سالک غیر خدای سبحان را نبیند» .
در تعريف عزلت چنین گفته شده: «عزلت گوشه گيري و كناره گيري و بركنارشدن و منفصلشدن است و مشايخ طريقت، عزلت، خلوت، انقطاع و انزوا را از آن جهت اختيار كرده اند تا حواس ظاهر بسته شود و از اعمال خود معزول گردند، كه هر حجابي كه به روح انساني رسد او را از مشاهده جمال مولي محجوب گرداند» .
برخی از محققان، خلوت و عزلت را مترادف هم دانستهاند و برخی نیز میان آن دو فرق نهاده و گفته اند: عزلت، عزلت از خلق و اغیار است. درحالی که خلوت، عزلت از نفس است (عوارف المعارف، 1364 : 424). با این معنی می توان نتیجه گرفت که مرتبه عزلت بالاتر از خلوت است. در تعریف این واژه یکی از عارفان می گوید:
«خلوت صفت اهل برگزیده شدگان است و عزلت از نشانه های وصلت و عزلت در حقیقت باز شدن از خصلت های نکوهیده است؛ زیراکه تأثیر در بدل کردن صفات نکوهیده است به صفات پسندیده، نه دور شدن از وطن و برای این گفته اند که عارف کیست؟ گفتند: « کائنٌ بائنٌ » با مردمان بودن به ظاهر و از ایشان دور بودن به سرّ .
به این معنی که عارف هم دارای خلوت است و هم به عزلت می پردازد، عده ای از عرفا خلوت باطنی را همان عزلت می دانند. ابن عربی نیز چنین می گوید: «اما خلوت نشین را می باید که پیش از خلوت، عزلت اختیار کند و نفسش را به تنهایی و کمی طعام و کلام و خواب امتحان کند. وقتی که نفس را کامیاب یافت، آنگاه به خلوت درآید و به ذکر بپردازد و خاطر را جمع سازد تا آنکه نفس ناطقهی او از هیکل جسمانی جدا گردد و در بحر محبت غرق گردد. پس مراد از عزلت (که مقدمهی خلوت است) تمرین نفس است بر انفراد و کمی طعام و خواب و کلام و حفظ قلب از خواطر متعلقه به دیگران»
بنابراین با وجود مناسبت مفهومی میان عزلت و خلوت، سالک ابتدا باید عزلت اختیار کند و از خود و غیر الله فارغ شود و به مراقبه نفس و ریاضت بپردازد و سپس به خلوت رفته و آداب خلوت را انجام دهد. بنابراین اگر انسان از مشغلهها و تشویش های مختلف ذهنی و مادی رهایی یابد و با مراقبه، محاسبه، تفکر و عبادت صحنه قلب خویش را آماده کند، آنگاه به توفیق الهی نائل میآید و سالک الهی چیزی را میفهمد که او را آرام می کند و هیچگاه از گوهر اصلی خود غافل نمی گردد.
اما آنچه باید مورد عنایت قرار گیرد این است که مبادا خلوت و عزلت، رنگی از رهبانیت به خود بگیرد و سالک را از شریعت نورانی اسلام منحرف گرداند و به وادی ریاضت مذموم کشاند.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
@sserfan
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت ششم)
ادامه...
مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی :
از مفاهیمی که به انسان کمک می کند تا بستر مناسبی برای درک شناخت عمیق خداوند پیدا کند و از تعلقات دنیوی و منیّت خود دور شود خلوت است. مفهوم خلوت باید به خوبی تبیین گردد تا معنای آن با رهبانیت و گوشه نشینی مذموم، مشتبه نگردد. تا این که خلوت گزینی مقدمه ای باشد برای حضور در اجتماع نه اینکه عاملی گردد برای دور ماندن از مسئولیت های اجتماعی. در اینجا به تبیین برخی از مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی پرداخته می شود که عبارتند از : عزلت، رهبانیت، تفرید ( تنهایی )، چله نشینی و اعتکاف.
عزلت:
ابن عربی خلوت و عزلت را گوشهگیری وکنارهگیری و برکنارشدن می داند . «خلوت که در عرف دین و عرفان عزلت نیز نامیده می شود، یک صورت متعالی از تنهایی گزیدن و کناره گیری و دوری گزینی از خلق است؛ به گونه ای که سالک غیر خدای سبحان را نبیند» .
در تعريف عزلت چنین گفته شده: «عزلت گوشه گيري و كناره گيري و بركنارشدن و منفصلشدن است و مشايخ طريقت، عزلت، خلوت، انقطاع و انزوا را از آن جهت اختيار كرده اند تا حواس ظاهر بسته شود و از اعمال خود معزول گردند، كه هر حجابي كه به روح انساني رسد او را از مشاهده جمال مولي محجوب گرداند» .
برخی از محققان، خلوت و عزلت را مترادف هم دانستهاند و برخی نیز میان آن دو فرق نهاده و گفته اند: عزلت، عزلت از خلق و اغیار است. درحالی که خلوت، عزلت از نفس است (عوارف المعارف، 1364 : 424). با این معنی می توان نتیجه گرفت که مرتبه عزلت بالاتر از خلوت است. در تعریف این واژه یکی از عارفان می گوید:
«خلوت صفت اهل برگزیده شدگان است و عزلت از نشانه های وصلت و عزلت در حقیقت باز شدن از خصلت های نکوهیده است؛ زیراکه تأثیر در بدل کردن صفات نکوهیده است به صفات پسندیده، نه دور شدن از وطن و برای این گفته اند که عارف کیست؟ گفتند: « کائنٌ بائنٌ » با مردمان بودن به ظاهر و از ایشان دور بودن به سرّ .
به این معنی که عارف هم دارای خلوت است و هم به عزلت می پردازد، عده ای از عرفا خلوت باطنی را همان عزلت می دانند. ابن عربی نیز چنین می گوید: «اما خلوت نشین را می باید که پیش از خلوت، عزلت اختیار کند و نفسش را به تنهایی و کمی طعام و کلام و خواب امتحان کند. وقتی که نفس را کامیاب یافت، آنگاه به خلوت درآید و به ذکر بپردازد و خاطر را جمع سازد تا آنکه نفس ناطقهی او از هیکل جسمانی جدا گردد و در بحر محبت غرق گردد. پس مراد از عزلت (که مقدمهی خلوت است) تمرین نفس است بر انفراد و کمی طعام و خواب و کلام و حفظ قلب از خواطر متعلقه به دیگران»
بنابراین با وجود مناسبت مفهومی میان عزلت و خلوت، سالک ابتدا باید عزلت اختیار کند و از خود و غیر الله فارغ شود و به مراقبه نفس و ریاضت بپردازد و سپس به خلوت رفته و آداب خلوت را انجام دهد. بنابراین اگر انسان از مشغلهها و تشویش های مختلف ذهنی و مادی رهایی یابد و با مراقبه، محاسبه، تفکر و عبادت صحنه قلب خویش را آماده کند، آنگاه به توفیق الهی نائل میآید و سالک الهی چیزی را میفهمد که او را آرام می کند و هیچگاه از گوهر اصلی خود غافل نمی گردد.
اما آنچه باید مورد عنایت قرار گیرد این است که مبادا خلوت و عزلت، رنگی از رهبانیت به خود بگیرد و سالک را از شریعت نورانی اسلام منحرف گرداند و به وادی ریاضت مذموم کشاند.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
@sserfan
فهم معنای واقعی زلزله در خلوت درون:
اگر می خواهی معنای واقعی زلزله را بدانی در ساعتی از شب از همه کناره بگیر و در تاریکی مطلق به سکوت نشسته و پیرامون حقیقت وجودی خود به تفکّر بپرداز.
یعنی در یک سکوت محض، سرت را خم کن و روی مشتت بگذار و در آن تاریکی از فکر هر چه این و آن است بیرون بیا، به طوری که هیچ گونه صدایی اعم از تیک تیک ساعت و صدای جیک جیک پرندگان و غیر آن و هیچ گونه شکل و رنگ و بو و اندازه ای و حتّی هیچ خاطره و حادثه ای از گذشته تو را مشغول نکند، در آن هنگام اگر خوب از هرچه بیرون ذات تو است انقطاع یافته و حتّی از ظاهر اعضاء و جوارح خود نیز گذشتی و غرق در اندرون ذات خود شدی، خواهی دید معنای حقیقی زلزله چیست که قرآن کریم می فرماید اِذَا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزَالَهَا وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقَالَهَا.
استاد صمدی آملی
شرح دروس معرفت النفس
#خلوت_درونی
@sserfan
اگر می خواهی معنای واقعی زلزله را بدانی در ساعتی از شب از همه کناره بگیر و در تاریکی مطلق به سکوت نشسته و پیرامون حقیقت وجودی خود به تفکّر بپرداز.
یعنی در یک سکوت محض، سرت را خم کن و روی مشتت بگذار و در آن تاریکی از فکر هر چه این و آن است بیرون بیا، به طوری که هیچ گونه صدایی اعم از تیک تیک ساعت و صدای جیک جیک پرندگان و غیر آن و هیچ گونه شکل و رنگ و بو و اندازه ای و حتّی هیچ خاطره و حادثه ای از گذشته تو را مشغول نکند، در آن هنگام اگر خوب از هرچه بیرون ذات تو است انقطاع یافته و حتّی از ظاهر اعضاء و جوارح خود نیز گذشتی و غرق در اندرون ذات خود شدی، خواهی دید معنای حقیقی زلزله چیست که قرآن کریم می فرماید اِذَا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزَالَهَا وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقَالَهَا.
استاد صمدی آملی
شرح دروس معرفت النفس
#خلوت_درونی
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت هفتم )
ادامه...
خلوت و تفاوت آن با عزلت :
خلوت» حصار عبوديت و بناي سلوک راه دين و از آداب و ارکان سلوک در عرفان است که در قرآن، سيره پيامبر(ص)، ائمه اطهار(ع) و عارفان بزرگ به عنوان يکي از عوامل مهم در پرورش روح و تهذيب نفس مطرح گرديده است. «خلوت» براي سالک، بستري مناسب جهت رهايي از آشفتگي ها و تعلقات دنيوي ايجاد مي کند، تا متوجه عالم غيب و وحدت گردد.
هيچ پيامبر و امامي نيست مگر اينکه مدتي از عمرش را عزلت گزيده است، حال چه در ابتدا مأموريت و رسالتش يا در انتهاي آن.
تفاوت عزلت و خلوت:
عزلت يعني دوري جستن از کساني که مقصد اعلايشان خداوند نيست. يعني همراه نشدن با اهل دنيا و کساني که به ماسوي الله دل بستهاند.
از امام رضا عليه السلام پرسيدند: مردمان پست کيانند؟ فرمود: «هرکس چيزي داشته باشد که او را از خدا بازدارد» (بحارالانوار،ج۷۵، ص۳۳۵.)
پس عزلت يعني دوري از انسانهاي پست و دون همّت که به چيزي غير حق دل بستهاند اگرچه آن چيز حور و قصور باشد.
به قول شاعر:
خدايا زاهد از تو حور ميخواهد قصورش بين
به جنّت از درت بگريزد او يا رب شعورش بين
اين عزلت و کناره گيري در ظاهر و باطن از مردم غافل، مرتبه شديدتري نيز دارد که از آن تعبير به خلوت شده است که در واقع عزلتي بر عزلتي ديگر است و اهل خلوت و وحدت در اين مقام به اسرار عرفاني زيادي دست مي يابند که در وصف آن بسيار سخن گفته شده است.
اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبي است و عزلت و خلوت ظاهري جز در مواردي خاص به دستور استاد عرفان توصيه نمي شده و نمي شود، آن هم براي مدت زماني محدود. همچنان که پيامبر اسلام در غار حرا براي مدتي عزلت اختيار مي نمود.
معناي حقيقي و باطني خلوت در واقع تمرين و تمرکز براي رهايي از تکثرات وافکار دنيوي و دائمالحضور بودن خداوند در تمامي عرصههاي فردي و اجتماعي است.
پس عزلت عبارت است از كناره گيري از غير اهل الله از مردمان، سيما از نسوان و طفلان و عوام و ارباب عقول ناقصه و اهل عصيان و طالبين دنيا مگر به قدر ضرورت و حاجت و مصاحبت و مجالست به اهل طاعت منافي اين خلوت نيست. اما خلوت بيشتر مربوط به خلوت دل است با خداوند که همان عزلت باطني است.
عزلت باطني يعني اينكه ظاهر با مردم است اما باطن خود را ازمردم جدا نگهدارد . خلوت و عزلتي در تصوف و عرفان اسلامي پسنديده و موردتائيد پيران صاحب ولايت است كه انسان مومن از نفس خويش عزلت گيرد و پيرو هواي نفس نباشد.
در روايت است که: کن في الناس و لا تکن معهم. با مردم باش اما از مردم مباش.
هرگز وجود حاضر و غايب شنيده اي من درميان جمع ودلم جاي ديگراست.
ادامه دارد...
#خلوت
#عزلت
#معاشرت
@sserfan
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت هفتم )
ادامه...
خلوت و تفاوت آن با عزلت :
خلوت» حصار عبوديت و بناي سلوک راه دين و از آداب و ارکان سلوک در عرفان است که در قرآن، سيره پيامبر(ص)، ائمه اطهار(ع) و عارفان بزرگ به عنوان يکي از عوامل مهم در پرورش روح و تهذيب نفس مطرح گرديده است. «خلوت» براي سالک، بستري مناسب جهت رهايي از آشفتگي ها و تعلقات دنيوي ايجاد مي کند، تا متوجه عالم غيب و وحدت گردد.
هيچ پيامبر و امامي نيست مگر اينکه مدتي از عمرش را عزلت گزيده است، حال چه در ابتدا مأموريت و رسالتش يا در انتهاي آن.
تفاوت عزلت و خلوت:
عزلت يعني دوري جستن از کساني که مقصد اعلايشان خداوند نيست. يعني همراه نشدن با اهل دنيا و کساني که به ماسوي الله دل بستهاند.
از امام رضا عليه السلام پرسيدند: مردمان پست کيانند؟ فرمود: «هرکس چيزي داشته باشد که او را از خدا بازدارد» (بحارالانوار،ج۷۵، ص۳۳۵.)
پس عزلت يعني دوري از انسانهاي پست و دون همّت که به چيزي غير حق دل بستهاند اگرچه آن چيز حور و قصور باشد.
به قول شاعر:
خدايا زاهد از تو حور ميخواهد قصورش بين
به جنّت از درت بگريزد او يا رب شعورش بين
اين عزلت و کناره گيري در ظاهر و باطن از مردم غافل، مرتبه شديدتري نيز دارد که از آن تعبير به خلوت شده است که در واقع عزلتي بر عزلتي ديگر است و اهل خلوت و وحدت در اين مقام به اسرار عرفاني زيادي دست مي يابند که در وصف آن بسيار سخن گفته شده است.
اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبي است و عزلت و خلوت ظاهري جز در مواردي خاص به دستور استاد عرفان توصيه نمي شده و نمي شود، آن هم براي مدت زماني محدود. همچنان که پيامبر اسلام در غار حرا براي مدتي عزلت اختيار مي نمود.
معناي حقيقي و باطني خلوت در واقع تمرين و تمرکز براي رهايي از تکثرات وافکار دنيوي و دائمالحضور بودن خداوند در تمامي عرصههاي فردي و اجتماعي است.
پس عزلت عبارت است از كناره گيري از غير اهل الله از مردمان، سيما از نسوان و طفلان و عوام و ارباب عقول ناقصه و اهل عصيان و طالبين دنيا مگر به قدر ضرورت و حاجت و مصاحبت و مجالست به اهل طاعت منافي اين خلوت نيست. اما خلوت بيشتر مربوط به خلوت دل است با خداوند که همان عزلت باطني است.
عزلت باطني يعني اينكه ظاهر با مردم است اما باطن خود را ازمردم جدا نگهدارد . خلوت و عزلتي در تصوف و عرفان اسلامي پسنديده و موردتائيد پيران صاحب ولايت است كه انسان مومن از نفس خويش عزلت گيرد و پيرو هواي نفس نباشد.
در روايت است که: کن في الناس و لا تکن معهم. با مردم باش اما از مردم مباش.
هرگز وجود حاضر و غايب شنيده اي من درميان جمع ودلم جاي ديگراست.
ادامه دارد...
#خلوت
#عزلت
#معاشرت
@sserfan
معاشرت اهل سلوک :
گوشه نشينى ملازم با معرفت نيست ،
ولى كسى كه مى خواهد اهل معرفت شود
بايد معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنيا كم كند،
و فرش هر مجلسى نباشد، و كار شبانه روزى او در مجالس بيهوده صرف نشود
و از معاشرتهاى بى فايده و بى مغز تا مى تواند اجتناب نمايد.
علامه طباطبایی ره
به لطافت باران، ص 76
#معاشرت
#خلوت
@sserfan
گوشه نشينى ملازم با معرفت نيست ،
ولى كسى كه مى خواهد اهل معرفت شود
بايد معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنيا كم كند،
و فرش هر مجلسى نباشد، و كار شبانه روزى او در مجالس بيهوده صرف نشود
و از معاشرتهاى بى فايده و بى مغز تا مى تواند اجتناب نمايد.
علامه طباطبایی ره
به لطافت باران، ص 76
#معاشرت
#خلوت
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت هشتم )
ادامه...
خلوت و رهبانیت :
رهبانیت در لغت از ماده رهب به معنی خوف و ترس آمیخته با پرهیز و اضطراب است و مراد از آن خوف و ترس از خدا است. و در اصطلاح بمعنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی، است . و از انواعی برخوردار است:
1. گوشه گیری کامل و همیشگی.
2. گوشه گیری ناقص و مقطعی.
گوشه گیری، قسم اول جایز نمی باشد، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد.
هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند [3] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند.
منظور ما در این بحث رهبانیت از نوع اول است که در جوامع مسیحی و کلیسایی رایج است. تاریخ برجای مانده از مسیحیت نشان مىدهد که رهبانیت به صورت فعلى در قرون اول مسیحیت وجود نداشته، و پیدایش آن بعد از قرن سوم میلادى، هنگام ظهور امپراطورى رومى به نام" دیسیوس" و مبارزه شدید او با پیروان مسیح (ع) بوده است. آن ها بر اثر شکست از این امپراطور (خونخوار) به کوهها و بیابانها پناه بردند."
"ویل دورانت" مسیحى می گوید: پیوستن" راهبهها" (زنان تارک دنیا) به" راهبان" از قرن چهارم میلادى شروع شد و روز به روز کار رهبانیت بالا گرفت تا در قرن دهم میلادى به اوج خود رسید."
قرآن کریم نیز در این زمینه می فرماید:"... رهبانیّتى را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم ...." ، به همین دلیل، اسلام به شدت آن را محکوم کرده است.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: « رهبانیت در اسلام نیست.»
از جمله بدعت هاى مسیحیان در زمینه ی رهبانیت، "تحریم ازدواج" براى مردان و زنان تارک دنیا و " انزواى اجتماعى" و پشتپا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و دیرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود که در پی آن مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رهبان ها به وجود آمد .
در دائرة المعارف قرن بیستم مىخوانیم:" بعضى از رهبان ها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شیطانى مىدانستند که حاضر نبودند حیوان مادهاى را به خانه ببرند! مبادا روح شیطانى آن به روحانیت آنها صدمه بزند"!! اما با این حال تاریخ فجایع زیادى را از دیرها به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته" ویل دورانت"پاپ انیوسان" سوم یکى از دیرها را به عنوان فاحشه خانه توصیف کرد! و بعضى از آنان مرکزى براى اجتماع شکم پرستان و دنیاطلبان و خوشگذران ها شده بود تا آنجا که بهترین شراب ها در دیرها پیدا مىشد.
درست است که زنان و مردان تارک دنیا (راهب ها و راهبهها) خدمات مثبتى نیز انجام مىدادند، از جمله پرستارى بیماران صعب العلاج و خطرناک، همچون جذامیان، و تبلیغ در نقاط بسیار دوردست و در میان اقوام وحشى و مانند این ها، و همچنین اجرای برنامه هاى مطالعاتى و تحقیقاتى، ولى در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.
رهبانیت رایج در بین مسیحییان خلاف فطرت انسانی است و بدیهی است که مفاسد زیادی را در پی داشته باشد. در ذیل به گوشه ای از این مفاسد اشاره می شود:
1. با روح مدنی بودن آدمی می جنگد و جوامع انسانی را به انحطاط و عقب گرد می کشاند.
2. منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور، عُجب و خودبینی و مانند آن می شود.
3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه فقط کمالی نمی آفریند بلکه موجب پیدایش عقده ها و بیماری های روانی می گردد.
امام علی (ع) در باره ی راهبان در ذیل آیه ی: « بگو به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش هایشان در زندگی دنیا کم شده با این حال گمان می کنند کار نیک انجام می دهند. »، حدیثی زیبا فرموده اند: « یکی از مصادیق بارز آنها رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوه ها و بیابان ها محبوس داشتند و گمان می کردند کار خوبی انجام می دهند. » بنا بر این رهبانیت رایج بین مسیحیان از نظر اسلام مردود است .
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
#رهبانیت
@sserfan
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت هشتم )
ادامه...
خلوت و رهبانیت :
رهبانیت در لغت از ماده رهب به معنی خوف و ترس آمیخته با پرهیز و اضطراب است و مراد از آن خوف و ترس از خدا است. و در اصطلاح بمعنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی، است . و از انواعی برخوردار است:
1. گوشه گیری کامل و همیشگی.
2. گوشه گیری ناقص و مقطعی.
گوشه گیری، قسم اول جایز نمی باشد، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد.
هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند [3] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند.
منظور ما در این بحث رهبانیت از نوع اول است که در جوامع مسیحی و کلیسایی رایج است. تاریخ برجای مانده از مسیحیت نشان مىدهد که رهبانیت به صورت فعلى در قرون اول مسیحیت وجود نداشته، و پیدایش آن بعد از قرن سوم میلادى، هنگام ظهور امپراطورى رومى به نام" دیسیوس" و مبارزه شدید او با پیروان مسیح (ع) بوده است. آن ها بر اثر شکست از این امپراطور (خونخوار) به کوهها و بیابانها پناه بردند."
"ویل دورانت" مسیحى می گوید: پیوستن" راهبهها" (زنان تارک دنیا) به" راهبان" از قرن چهارم میلادى شروع شد و روز به روز کار رهبانیت بالا گرفت تا در قرن دهم میلادى به اوج خود رسید."
قرآن کریم نیز در این زمینه می فرماید:"... رهبانیّتى را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم ...." ، به همین دلیل، اسلام به شدت آن را محکوم کرده است.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: « رهبانیت در اسلام نیست.»
از جمله بدعت هاى مسیحیان در زمینه ی رهبانیت، "تحریم ازدواج" براى مردان و زنان تارک دنیا و " انزواى اجتماعى" و پشتپا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و دیرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود که در پی آن مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رهبان ها به وجود آمد .
در دائرة المعارف قرن بیستم مىخوانیم:" بعضى از رهبان ها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شیطانى مىدانستند که حاضر نبودند حیوان مادهاى را به خانه ببرند! مبادا روح شیطانى آن به روحانیت آنها صدمه بزند"!! اما با این حال تاریخ فجایع زیادى را از دیرها به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته" ویل دورانت"پاپ انیوسان" سوم یکى از دیرها را به عنوان فاحشه خانه توصیف کرد! و بعضى از آنان مرکزى براى اجتماع شکم پرستان و دنیاطلبان و خوشگذران ها شده بود تا آنجا که بهترین شراب ها در دیرها پیدا مىشد.
درست است که زنان و مردان تارک دنیا (راهب ها و راهبهها) خدمات مثبتى نیز انجام مىدادند، از جمله پرستارى بیماران صعب العلاج و خطرناک، همچون جذامیان، و تبلیغ در نقاط بسیار دوردست و در میان اقوام وحشى و مانند این ها، و همچنین اجرای برنامه هاى مطالعاتى و تحقیقاتى، ولى در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.
رهبانیت رایج در بین مسیحییان خلاف فطرت انسانی است و بدیهی است که مفاسد زیادی را در پی داشته باشد. در ذیل به گوشه ای از این مفاسد اشاره می شود:
1. با روح مدنی بودن آدمی می جنگد و جوامع انسانی را به انحطاط و عقب گرد می کشاند.
2. منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور، عُجب و خودبینی و مانند آن می شود.
3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه فقط کمالی نمی آفریند بلکه موجب پیدایش عقده ها و بیماری های روانی می گردد.
امام علی (ع) در باره ی راهبان در ذیل آیه ی: « بگو به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش هایشان در زندگی دنیا کم شده با این حال گمان می کنند کار نیک انجام می دهند. »، حدیثی زیبا فرموده اند: « یکی از مصادیق بارز آنها رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوه ها و بیابان ها محبوس داشتند و گمان می کردند کار خوبی انجام می دهند. » بنا بر این رهبانیت رایج بین مسیحیان از نظر اسلام مردود است .
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
#رهبانیت
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت نهم )
ادامه...
خلوت و چله نشینی :
در مورد چله نشینی، اربعین و شرایط آن احادیث زیادی به چشم نمیخورد، هرچند شواهدی در احادیث و سنت پیامبر (ص) در برگزاری آن وجود دارد که مهم ترین آنها حدیث اخلاص اربعین است: «هر بندهای که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند». شاید نبود شیوع احادیث در مورد چلهنشینی به علت قلیل بودن برگزاری اربعین توسط عامه مردم بوده است. در واقع، چله نشینی از آداب سیر و سلوک است که با رعایت آداب و شرایط در ایام خاصی صورت میگیرد.
عارفان برای مراقبههای لازم - که در مدت چهل شبانه روز باید رعایت شود - دستورالعمل های خاصی توصیه کرده اند که به طورکلی بیشترین آن پرهیز از خوردن، خوابیدن و سخن گفتن بوده است؛ در مقابل، همت سالک در این مدت باید مصروف در ذکر مدام و عبادت باشد. لازم به ذکر است که بر اساس آموزه های دینی، چنین رفتارهایی باید در تمام عمر انسان مورد عمل قرارگیرد و محدود کردن آنها به چهل روز، تنها جنبه تمرین و تقویت روحی دارد.
دریافت عارفان از آیه 142 سوره اعراف درکنار حدیث اخلاص اربعین درباب چله نشینی از پیامبر اکرم (ص) موجب شد تا خلوت در بسیاری از نوشتههای عرفا، در کل عبارت از چله نشینی تلقی گردد. « از رسوم اهل سیر و سلوک است که با رعایت آداب خاصی چهل روز به ریاضت می پردازند» (سجادی، 1389: 305).
از نظر مرحوم عزیز الدین نفسی چله وسیله ای است برای استیلای سالک بر نفس خود که منتهی به کمال انسانی می شود. سالک به مدت چهل روز به ریاضت و عبادت مشغول می شود ضمن اینکه فرمانبرداری از اوامر شیخ می کند (نسفی، 1378 : 217). «به دلیل آنکه مدت خلوت سالک چهل روز طول می کشد، آن را چهله یا اربعین می خوانند. اهل حق، به حدیث پیامبر(ص) که فرمود: هر آن کس که چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از دل او به زبان او جاری میشود، استناد کرده اند و چنانچه خداوند، اربعین(چله) موسی را به ذکر مخصوص کرده، آنان نیز چله خود را، با ذکر و یاد خدا، صادقانه طی می کنند و روزه می گیرند و در خلوت می نشینند و با حق مناجات می کنند» (شجاعی، 1379 : 88).
گاهی در عرف چنین برداشت می شود که اربعین یا چله نشینی باید با عزلت ظاهری و فیزیکی همراه گردد و اینکه سالک باید در مکانی خلوت و دور از مخالطت با مردم به عبادت مشغول شود. اما در واقع چنین ضرورتی وجود نداشته، بلکه اگر سالکی بتواند در عین حضور در اجتماع، اعمال خود را خالص کند و با رویگردانی از کثرت به وحدت برآید و به گونهای یقینی بداند که خدای سبحان وجود بیکرانی است که سراسر هستی را در برگرفته و بر همهی موجودات احاطه مالکی دارد و بر احوال آنان بینا است، آنگاه خود را همانند دیگر موجودات عبد تمام خدای سبحان می داند، چنین یافتهی وجدانی اندک اندک تعلقات نفسانی وی را در هم میشکند و کعبه دل را از تعلقات پاک و مطهر میسازد؛ زیرا عبودیت تعلقشکن است و باعث میشود سالک در عین اختلاط و در اجتماع بودن در خلوت باطنی خود حضور مستمر خداوند سبحان را احساس کند.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
#چله_نشینی
@sserfan
عامل شانزدهم :خلوت و معاشرت
(قسمت نهم )
ادامه...
خلوت و چله نشینی :
در مورد چله نشینی، اربعین و شرایط آن احادیث زیادی به چشم نمیخورد، هرچند شواهدی در احادیث و سنت پیامبر (ص) در برگزاری آن وجود دارد که مهم ترین آنها حدیث اخلاص اربعین است: «هر بندهای که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند». شاید نبود شیوع احادیث در مورد چلهنشینی به علت قلیل بودن برگزاری اربعین توسط عامه مردم بوده است. در واقع، چله نشینی از آداب سیر و سلوک است که با رعایت آداب و شرایط در ایام خاصی صورت میگیرد.
عارفان برای مراقبههای لازم - که در مدت چهل شبانه روز باید رعایت شود - دستورالعمل های خاصی توصیه کرده اند که به طورکلی بیشترین آن پرهیز از خوردن، خوابیدن و سخن گفتن بوده است؛ در مقابل، همت سالک در این مدت باید مصروف در ذکر مدام و عبادت باشد. لازم به ذکر است که بر اساس آموزه های دینی، چنین رفتارهایی باید در تمام عمر انسان مورد عمل قرارگیرد و محدود کردن آنها به چهل روز، تنها جنبه تمرین و تقویت روحی دارد.
دریافت عارفان از آیه 142 سوره اعراف درکنار حدیث اخلاص اربعین درباب چله نشینی از پیامبر اکرم (ص) موجب شد تا خلوت در بسیاری از نوشتههای عرفا، در کل عبارت از چله نشینی تلقی گردد. « از رسوم اهل سیر و سلوک است که با رعایت آداب خاصی چهل روز به ریاضت می پردازند» (سجادی، 1389: 305).
از نظر مرحوم عزیز الدین نفسی چله وسیله ای است برای استیلای سالک بر نفس خود که منتهی به کمال انسانی می شود. سالک به مدت چهل روز به ریاضت و عبادت مشغول می شود ضمن اینکه فرمانبرداری از اوامر شیخ می کند (نسفی، 1378 : 217). «به دلیل آنکه مدت خلوت سالک چهل روز طول می کشد، آن را چهله یا اربعین می خوانند. اهل حق، به حدیث پیامبر(ص) که فرمود: هر آن کس که چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از دل او به زبان او جاری میشود، استناد کرده اند و چنانچه خداوند، اربعین(چله) موسی را به ذکر مخصوص کرده، آنان نیز چله خود را، با ذکر و یاد خدا، صادقانه طی می کنند و روزه می گیرند و در خلوت می نشینند و با حق مناجات می کنند» (شجاعی، 1379 : 88).
گاهی در عرف چنین برداشت می شود که اربعین یا چله نشینی باید با عزلت ظاهری و فیزیکی همراه گردد و اینکه سالک باید در مکانی خلوت و دور از مخالطت با مردم به عبادت مشغول شود. اما در واقع چنین ضرورتی وجود نداشته، بلکه اگر سالکی بتواند در عین حضور در اجتماع، اعمال خود را خالص کند و با رویگردانی از کثرت به وحدت برآید و به گونهای یقینی بداند که خدای سبحان وجود بیکرانی است که سراسر هستی را در برگرفته و بر همهی موجودات احاطه مالکی دارد و بر احوال آنان بینا است، آنگاه خود را همانند دیگر موجودات عبد تمام خدای سبحان می داند، چنین یافتهی وجدانی اندک اندک تعلقات نفسانی وی را در هم میشکند و کعبه دل را از تعلقات پاک و مطهر میسازد؛ زیرا عبودیت تعلقشکن است و باعث میشود سالک در عین اختلاط و در اجتماع بودن در خلوت باطنی خود حضور مستمر خداوند سبحان را احساس کند.
ادامه دارد...
#خلوت
#معاشرت
#چله_نشینی
@sserfan