Telegram Web Link
بردرگه جانانه جز سجده مقامی نیست
اندر دل دیوانه جز عشق مرامی نیست

شوریده و آشفته دل در غم او خفته
دل را همه حرف از او وز خویش کلامی نیست

بی نام شده جاری از هرچه صفت عاری
صدنامه از او لیکن وابسته به نامی نیست

از بهرمدد حاضر ، منظور دل وناظر
کان حضرت شاهی را دوری ز غلامی نیست

خورشیدجهان افروز کز او همه دم چون روز
وین روز مخلد را بااو شب وشامی نیست

در دام غمش بس دل آزاد ز خاک وگل
جز با غم اودل را آزاد زدامی نیست

رندانه نظر باید تادل به یقین آید
جز باده ی عشق او اندر دل جامی نیست

#شعر_قواعد"

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه

(قسمت دوم )
ادامه...
از آنجا که هر فردي با فرد ديگر متفاوت است و سلوکي که طي مي کند کاملا هماهنگ و موافق با ساختار دروني و رواني خود اوست و در طول سلوک نيز تغييراتي که در سالک ايجاد مي شود و حالاتي که به او دست مي دهد کاملا متفاوت و حتي گاه مغاير با ديگري است، ارائه ي يک نسخه ي مشخص و چهارچوب معين از مراقبه ي عرفاني ممکن نيست . عرفا معتقدند  شريعت يک قالب مشخص است براي همه ي مؤمنان که به طور يکسان به آن ها عرضه شده و يک نسخه همگاني است، ولي کار باطن و طريق قلب، نظم و انضباطي ندارد و مقدار و اندازه و چهارچوب معيني را نمي توان برايش تعريف نمود.  لذا نمي توان مرز دقيقي براي مراقبه تعيين کرد و يا شيوه ي مشخص و متمايزي را که همه ي اجزاء و عناصر آن معلوم و ثابت باشند به عنوان مراقبه معرفي نمود. به همين دليل است که تا کنون در عرفان اسلامي براي مراقبه يک شيوه ي مراقبتي جامع و کامل و همه جانبه، براي هر کس که مي خواهد وارد سلوک بشود عرضه نشده است و مراقبه همواره از فرقه اي به فرقه ي ديگر و از مرشدي به مرشد ديگر متفاوت بوده است و آنچه عرفاي اسلامي به عنوان مراقبه ارائه کرده اند، بيشتر الگوسازي از شيوه ي زندگي و رفتار و حالات پيامبر (ص) و ائمه (ع) و صحابه و عرفاي بزرگ است. به عنوان مثال ابن عربي کتابي به نام مراقبه دارد که در آن صرفاً به حالات و مقامات و اعمال صوفيه مي پردازد.اگرچه تعيين يک ساختار دقيق، ناممکن است ولي عناصر و ارکان (آداب و شرايط) مراقبه مي تواند تا حدودي تعيين کننده ي مرزهاي اين طريق در عرفان اسلامي باشد. لذا در اين قسمت  مراقبه را که موجب برداشته شدن حجب از فطرت انسان و کشف حقايق الهي در درون او و کشاندن وي از ساحت انسانيت به الهيت و از ساعت عبوديت به ابديت مي شود، با بررسي مفصل آن دسته از عناصر که ساختار بيروني و شکل ظاهري آن را تشکيل مي دهند، ادامه خواهد يافت.در تعيين ارکان و عناصر دخيل در ساختار ظاهري مراقبه به سه منبع توجه داشته ايم:
يکي به مراقبه در افراد با مطالعه ي زندگي و حالات و احوال عارفان،

دوم مراقبه در فرق با مطالعه در روش هايي که هر فرد براي مراقبه پيروان خود در نظر مي گيرند .

و سوم در آثار و منابع و کتب عرفاني با مطالعه در تأليفاتي که در زمينه ي معاملات و مراقبات وسلوک عرفاني نوشته شده اند.اينک اجزاي مورد نظر را توضيح داده و به ربط و پيوند هر يک از آن ها با مراقبه اشاره مي شود:يکي از ارکان ضروري مراقبه و زينت و آراستگي آن، ادب است. مراقبه، محافظت و مواظبت از نفس و محافظت و مراقبت بر حرکات، همان ادب است. وقتي سالک در تمام حرکات خود خداوند را مراقبت کند، مثلاً همواره رو به قبله بنشيند، يا هنگام خواب بر روي دست راست و رو به قبله بخوابد و همه ي آداب الهي ديگر را ـ که در کتب اخلاقي و عرفاني به تفصيل آمده است ـ مراعات کند، توانسته با نيت و حسن فعل و رعايت ادب، خداوند را بپرستد. اهميت ادب در عرفان باعث شده تا آداب پيرو مريدي به صورت گسترده و آداب خانقاهيان در يک نظم و نسق خاص کم کم ايجاد شود و توسعه پيدا کند.از ارکان اساسي در مراقبه، مراعات وقت است عرفا در بحث از مقامات مراقبه، گاه مقام اول مراقبه را اين مي دانند که سالک به يقين بداند که تربيت و رشد و پرورش او به اوقاتش واگذار شده است و اين اوقات که موجب رشد حيات الهي او هستند در برزخ به او باز مي گردند و روز قيامت نتيجه ي آن ها را مي بيند. شخص براي اوقاتش مورد سؤال قرار مي گيرد و براي ساعت هايش محاسبه مي شود.وقت به اين معناست که سالک يک طرفه العين سرخويش را از حق برنگرداند، مبادا در آن دم از جانب خدا معنايي به امر يا به نهي يا به مشاهده يا به کرامت در او تجلي کند و او حاضر نباشد. در وقت بايد به سه امر، يعني حفظ آن از شيطان و نفس، حفظ ادب و کتمان احوال از اغيار توجه نمود.  بنده در جلب يا دفع وقت، اراده اي ندارد و بزرگان گفته اند: «الوقت سيف قاطع» اگر کسي هزار سال شمشيري را حمل کند و او را خدمت کند، هنگام بريدن، براي شمشير تفاوتي ندارد که شانه ي صاحبش را دو نيم مي کند يا کسي ديگر را و اين نشانه ي قهري بودن وقت است.  به اين ترتيب مراعات اوقات از ارکان مهم مراقبه محسوب مي گردد.
ادامه دارد...

#مراقبه

@sserfan
عشق
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
قسمت سوم
ادامه..
ذکر و فکر از ديگر عناصر مراقبه است. عارفان، ذکر خدا را بر سالک واجب و انقطاع از ذکر خداوند را سبب عقوبت وي مي دانند.تأکيد همه ي عرفا و صاحبان آثار عرفاني بر ذکر و تاليف آثاري راجع به ذکر بيانگر اهميت آن در سلوک عرفاني و آداب مراقبتي سالک است.  خود نماز نزد عرفا بزرگترين و بهترين ذکر است که هر سالکي ناگزير از پرداختن به آن است.در مراقبه، اگرچه عرفا براي اصل تنوع و تعدد«اذکار»و«زمان » و«مکان» براي افراد مختلف اهميت زيادي قائلند، ولي بر خلاف همه ي عبادات که داراي حريم و حدود و ارکان خاصي هستند، ذکر هيچ محدوديتي ندارد و در همه ي شرايط و زمان ها و مکان ها و احوال، مطلوب  است.در درجه بندي عبادت ها، ذکر را برتر از همه محسوب کرده اند و گفته اند هيچ کس به خدا نمي رسد مگر به دوام ذکر و هر که توفيق ذکر پيدا کند به منشور ولايت دست يافته است، زيرا حقيقت ذکر جدا شدن غفلت از سر بنده است به طوري که جز مذکور همه چيز را فراموش کند. تفکر، ابزار کسب علم و معرفت است و علم و شناخت خود از عناصر مهم مراقبه اند. لذا عرفا سالکان را همواره به تأمل و تفکر توصيه نموده اند. همچنين نقش اساسي تدبر در مراقبه و کنترل خواطر بيانگر اهميت تأمل و تفکر است. فکر و انديشه در آيات و نشانه هاي الهي است که موجب معرفت در نعمت هاي او، محبت در وعده هاي او و رغبت در طاعات او مي شود و از طرفي فکر در وعيد و عقاب موجب ترس از مخالفت مي گردد.توجه به اعداد، حروف، زمان و مکان اگرچه نيازمند بحثي مستقل است اما از آنجا که از آداب مؤکد اذکار و اوراد است، آن را ضمن اين بحث مطرح مي کنيم.در عرفان، اعداد خاص، نتايج بخصوصي در بردارند، به همين دليل همواره مراعات تعداد اوراد و اذکار از طرف عارف و پير به سالک مراقب توصيه شده است. همچنين عرفا براي هر يک از حروف جايگاه ويژه اي قائلند و انجام مراقبات و اوراد و اذکار و… با تعداد معين در زمان ها و مکان هاي خاص، مطلبي است که در طي مراقبه ي يک سالک حضور دارند. به عنوان مثال اعداد چهل و هفت و ماههاي رجب، شعبان، رمضان و حروف مقطعه قرآن در رسيدن سالک به شهود و در مراتب قرب تأثير گذارند.

خلوت عملي است که زمينه ساز مقام و منزل مراقبه است. خلوت گزيدن از مستحسنات عرفا است، خلوت در حقيقت محادثه ي سّر با خداوند و خالي بودن از تزاحم اغيار و انقطاع از خلق و اشتغال به حق است. .صورت خلوت را مجموعه اي از کم خوري و کم خوابي و کم گويي و ترک صحبت با مردم و مداومت بر ذکر و نفي خواطر و دوام مراقبه دانسته اند که نشانه ي آن ظهور حکمت است و ظهور حکمت نيز علامت رفع حجاب و مشاهده است.
ادامه دارد...


#مراقبه

@sserfan
عشق
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
(قسمت چهارم)
ادامه...
مراقبه به معنای حضور دل است با خدا . و عبارت است از یقین بنده به اینکه خداوند درجمیع احوال عالم بر قلب و ضمیر و از رازهای درونی آگاه است.

اصل مراقبه آن است که بداند خداوند تبارک وتعالی مطلع است بر او درهر آنچه که می کند و می اندیشد . اگر خلق ظاهر او را می بینند خدا بیننده ظاهر و باطن و حاضر و ناظر بر اعمال اوست.

خداوند می فرماید:"اَ لَم یَعلَم بِاَنَّ الله یَری"نمی دانی که خدا تورا می بیند؟

ایمان اصحاب مثال زدنیست: یکی از صحابه به پیغمبر( ص) عرض کرد گناه بسیار کرده ام آیا خداوند توبه مرا می پذیرد؟ فرمود آری می پذیرد. عرض کرد آیا خدا در موقعی که گناه می کردم می دید؟ فرمود آری می دید. صحابه از شرم خداوند تبارک و تعالی تنها یک آه کشید و یک نعره زده و درجا جان سپرد.

پیغمبر(ص) می فرماید: خدای را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی و اگر نمی توانی این حس را درخود ایجاد کنی به حقیقت بدان که او تو را می بیند.

یکی از پیران طریقت را مریدان فراوان بود که دربین همه به یک نفر بیشتر توجه داشت و مراعات او را می کرد. مریدان دیگر غیرتشان به جوش آمد و به پیر اعتراض کردند. به هرکدام از آنان یک مرغ داد و گفت بروید درجاییکه کس نباشد و کس نبیند مرغ را سرببرید و نوش جان کنید. مریدان هریک رفتند وجایی خلوت را یافتند ومرغ را کشتند و تناول نمودند اما آن مرید که مورد نظر شیخ بود مرغ را زنده برگرداند شیخ گفت فرزندم چرا مرغ را سر نبریدی؟ گفت هرچه گشتم جای خلوتی که کس نباشد وکس نبیند نیافتم چون به هرجا که رفتم خدا حاضر بود. به این صورت شیخ درجه مرید را به دیگران نشان داد که وی دائم درحال مراقبه و مشاهده است و به کسی دیگر التفاتی نمی کند.

هنگامی که زلیخا یوسف را به نزد خود دعوت کرد قبل از آن روی بت خود را که خدایش بود با پارچه ای پوشاند و از یوسف تقاضای آن کار را کرد. یوسف فرمود تو از سنگی شرم می کنی و من از آفریدگار هفت آسمان شرم نکنم که هم می شنود و هم می بیند؟
ادامه دارد...

#مراقبه

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
(قسمت پنجم )

ادامه...
مراقبت بر دو وجه است: مراقبت صدیقان و مراقبت پارسایان

1- مراقبت صدیقان:دل آنان به عظمت وبزرگی حق تعالی مستغرق است ودرآن جای التفاط و فکر کردن به غیر حق نیست. اگر با آنان سخن بگویی صدایت را نمی شنوند و اگر درجلوی آنان ردشوی تو را نمی بینند.یکی از عرفا از راهی می گذشت که مسیر آن از بازار بود ازاو پرسیدند در راه چه کسی را دیدی گفت کسی را ندیدم. شیخ ابوبکر شبلی به نزد شیخ ابوالحسن نوری رفت و او را دید در حال مراقبه .چنان مستغرق بود که حتی یک تار مو ازبدن وی تکان نمی خورد. گفت این مراقبه به این نیکویی را از چه کسی آموخته ای گفت از گربه که دیدم بر در سوراخ موش چنان به انتظار نشسته و حواسش جمع است که از این طرز مراقبه ای که ازمن دیدی بهتر بود.

2-مراقبت پارسایان:این افراد می دانند که خدای متعال براحوال دل ایشان مطلع است و از او شرم دارند .اما چنان مدهوش ومستغرق درعظمت حق تعالی نیستند که از خود و از احوال عالم بی خبر شده باشند. در این وجه از مراقبه آدمی باید احوال و خواطر و حرکات خود را مواظبت نماید و درقصد برای انجام هرکاری دو نظر داشته باشد: نظر اول قبل از انجام هرکاری خدای را بیاد بیاورد و ببیند آیا این کار که انجام می دهد مورد تایید خداست یا در موافقت هوای نفس است. نظر دوم مراقبت است در وقت عمل که این سه حالت دارد:یا طاعتیست یا معصیتی و یا مباحی.مراقبت در طاعات آن است که با اخلاص و با حضور دل باشد و آداب را نگاه دارد.مراقبت در معصیت آن است که شرم دارد و توبه کند و به کفارت مشغول شود.مراقبت درمباح آن است که با ادب باشد و احساس کند که در همه وقت درحضور خداست .

مثلاً درهنگام نشستن با ادب بنشیند و به هنگام خوابیدن رو به قبله و بر دست راست بخوابد و هنگام خوردن طعام از تفکر فارغ نباشد.

اگر آدمی شناخت این را نداشته باشد که آنچه که از ذهنش می گذرد و آن کاری که انجام می دهد آیا در موافقت حق تعالی است یا در موافقت هوای نفس،باید همیشه تحت نظر عالمی وارع باشد و این علم وارع باید یکی از مشایخ و عرفا باشد تا انوار او بر وی سرایت کند .

انسان باید از علمایی که بر دنیا حریص هستند حذر کند چون شیطان نیابت خود را به آنان داده است.

پیغمبر(ص)می فرماید:خداوند دوست دارد کسی را که در وقت شبهت تیزبین و در وقت غلبه ی شهوت کامل عقل باشد.
منبع : کیمیای سعادت
ادامه دارد...


#مراقبه

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
(قسمت ششم )

ادامه...
مراقبه و ثمرات آن :
در مراقبه نسبت به گناه و آلودگى ها، در آغاز راه كه سالك هنوز اراده و تقواى راسخ و مستحكمى ندارد، با شناختى كه از ضعفها و آسيب پذيرىهاى خود دارد، از حضور در صحنه هايى كه مي‌داند زمينه ى مساعدى براى لغزش او مى باشند و احتمال آلوده شدنش به معصيت در آن محيط ها زياد است، بايد حتّي‌الامكان اجتناب كند تا دچار لغزش و گناه نشود. و اگر در موردى، در عين نفرت و انزجار از بودن در چنان محيط هايى، وادار و ناچار به حضور شد، بايد به خدا پناه ببرد و با اقرار و اعتراف به ضعف خود در پيشگاه الهى، از خداوند براى نلغزيدن به ورطه ى گناه و پليدى، مدد بطلبد و در طول مدّت حضور در آن محيط، به‌دقّت مراقب حالات و رفتار خويش باشد و ظاهر و باطن خود را به طور مضاعف تحت كنترل گيرد تا به مدد الهى از آلودگى به معصيت مصون بماند. حالت مراقبه ى چنين شخصى را به كسى مى توان تشبيه كرد كه در حالى كه مي‌داند كف كفشش عاج ندارد و كاملاً صاف است، مى خواهد روى زمين يخ زده و لغزنده‌اى راه برود. چنين شخصى با دقّت و حساب شده گام برمي‌دارد و با تمام وجود مراقب قدم گذاردن خود است.

با استمرار مراقبه، دستاوردهاى ارزشمندى نصيب سالك مى شود كه به مهمترين آنها اشاره مى شود :

1. مراقبه در آغاز با نوعى تقلّا و زحمت عبد انجام مى شود. امّا در صورت استمرار، به تدريج ملكه ى مراقبه در روح شخص ايجاد مى شود و در پى آن، بدون زحمت و تقلّا، شخص دائماً مراقب ظاهر و باطن خود است و درون و برون خويش را در كنترل دارد.

2. استمرار مراقبه، روح تقوا و ورع را در درون شخص ايجاد مى كند و اراده ى ايمانى او را براى پايدارى در مسير پاكى ها و نيكى ها استحكام مى بخشد؛ به نحوى كه شخص قادر مى شود به‌آسانى بر تمنّيات نفسانى و وساوس شيطانى غلبه كند و در راه طاعت و بندگى خداى متعال ثابت قدم بماند.


3. با استمرار مراقبه، به تدريج سطح مراقبه ى سالك بالا مي‌رود. مراقبه ى سالك در ابتدا محدود به عدم ارتكاب معصيت، يعنى ترك نكردن واجب و انجام ندادن حرام است. در مرتبه ى بعد سالك مراقبت مى كند فكر معصيت به ذهن و دل او راه پيدا نكند و اگر در موردى انديشه ى آلوده‌اى به ذهن و دل او خطور كرد، بي‌درنگ آن را از وجود خود بيرون كند. در مرحله ى بعد سالك از انجام  آنچه حرمت آن قطعى نيست، امّا شبهه ناك است و احتمال حرام بودن دارد، خويشتن را مراقبت مى كند. پرهيز از شبهه به منزله ى مراعات حاشيه ى امنيتى براى نيفتادن در پرتگاه گناه و حرام است. از آن پس، مراقب خويش است كه مرتكب مكروهى نشود و يا عمل مستحبّى را از دست ندهد. در پى آن، مراقبت مىكند به قصد لذّت جويى و بر اساس تجمّل گرايى و تنوّع طلبى، بيش از حدّ رفع ضرورت هاى واقعى، به مباحات نپردازد و فرصت گرانبها و تجديدناپذير عمر را در امورى كه هيچ سازندگى و نقش مثبتى در ترقّى و تعالى او ندارد، صرف نكند. در گام بعد، مراقب خويش است كه در عرصه ى انتخاب و عمل، بين امورى كه جايز و مباحند، تنها با معيار رضايت الهى، انتخاب و فقط براى جلب رضايت خداوند، اقدام كند و بر اساس هواى خويش انتخاب و براى تأمين خواسته ى نفس و يا جلب رضايت خلق اقدام نكند. درنهايت، مراقبه به مرحله‌اى مي‌رسد كه شخص مراقب است جز خدا چيزى و كسى به دل او راه نيابد و انديشه و توجّه او را به خود مشغول نكند.
منبع: کتاب شراب طهور، تألیف استاد مهدی طیّب
ادامه دارد....


#مراقبه

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
(قسمت هفتم )
ادامه...
مراقبت اخلاقی و عرفانی:
وقتي روشن شد بندگي جداي از زندگي نيست و زندگي عين بندگي است؛ معنايش اين خواهد بود كه هيچ خاطره ذهني، هيچ تعقّل و توهّم و تخيّل ذهني، هيچ گرايش و اراده و نيّت در فضاي نفس بدون رهنمود ذات أقدس إله نخواهد بود و هيچ عمل خارجي هم بدون هدايت الهي صورت نمي‌پذيرد. هرگز زندگي انسان جداي از بندگي نيست؛ اگر اين معنا كاملاً روشن شد و سالك الهي اين معنا را ادراك كرد و طي كرد؛ يا به مقام شهود مي‌رسد كه عبادت آن است: اَنْ تَعبُدَ اللهْ كَاَنَّكَ تَراه  ، يا به مقام مراقبت مي‌رسد؛ نه اينكه مراقب خودش باشد، مي‌فهمد ( الله) مراقب اوست.

تفسير « اَلمُؤمِنُ مِرآهًُْ المُؤمِن »
با توجه به مراقبت عرفاني :
يك مراقبت اخلاقي داريم كه انسان مراقب خودش باشد، نه بيراهه برود، نه راه كسي را ببندد؛ يك مراقبت عرفاني داريم كه بداند در محضر و مشهد ذات أقدس إله است و خدا رَقيب و مراقب اوست: اِنَّ اللهَ كانَ عَلِيكُمْ رَقيباً ، اين مراقبت با ادب حضور همراه است. بركت اين مراقبت آن است كه انسان هرگز كاري نمي‌كند كه خدایي كه مراقب ماست، آن را نپسندد. رفته رفته انساني كه به مقام مراقبت در پرتو عبادت بار يافت؛ چون خود را در محضر ذات أقدس إله مي‌بيند و الله را كه حاضر هست، با جمال و جلال و شكوه مشاهده مي‌كند؛ مي‌كوشد كه مظهر او بشود، آينه او بشود؛ چون در محضر اوست، او را دارد نشان مي‌دهد.
آنگاه اين جمله معروف معناي خاصي پيدا مي‌كند كه: اَلمُؤمِنُ مِرآه المُؤمِن؛اين يك بحث اخلاقي دارد. غالب بزرگاني كه فن اخلاق را مطرح كرده‌اند، يا مسائل اجتماعي را مطرح كرده‌اند؛ اَلمُؤمِنُ مِرآه المُؤمِن را اينچنين معنا كرده‌اند: برادر مؤمن آينه برادر ديگر است، عيوب او را به او مي‌گويد، هدايت مي‌كند، اهداء مي‌كند،‌ او هم مي‌پذيرد و با يكديگر كنار هم هستند و زندگي‌شان شكوفا خواهد بود.
امّا يكي از القاب برجسته خداي سبحان «مؤمن» است كه در بخش پاياني سوره حشر آمده است: اَلمُؤمِنُ المُهَيمِن. (الله) مؤمن است، بنده الله هم مؤمن است؛ هر دو مؤمنند، مؤمن آينه مؤمن است: اَلمُؤمِنُ مِرآهًُْ المُؤمِن. اين حديث را عارف طوري معنا مي‌كند، فن اخلاق و اخلاقي جور ديگر معنا مي‌كند. فن اخلاقي آن مرآت متقابل بين دو انسان را از لحاظ مسائل اخلاقي و اجتماعي معنا مي‌كند؛ امّا عارف اين را از نظر سلوكي مطرح مي‌كند كه سالك آينه مقصد و مقصود است، مقصد و مقصود آينه سالك است. سالك هويت خود را در آينه الهي مي‌بيند، الله جمال و جلال خود را در آينه اين عبد سالك مي‌بيند.
ادامه دارد...


#مراقبه

@sserfan
2024/09/30 05:17:26
Back to Top
HTML Embed Code: