Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 از سلسله گفتگوهای اندیشه ملی - ضرورت گفتمان نو

🎥 #گفتگوی آقای دکتر امیر رزاقی با آقای دکتر سعید پیوندی جامعه شناس و استاد دانشگاه لورن فرانسه و مدیر آکادمیک انستیتوی علوم انسانی و اجتماعی ( ایران آکادمیا) در صفحه اینستاگرام اندیشه ملی

🔹 موضوع گفتگو: ضرورت شکل گیری تخیل اجتماعی و گفتمان نو در جامعه امروز ایران

🔹 گروه تلگرامی و صفحه اینستاگرام اندیشه ملی - گفتمان نو

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #افلاطون و #جامعه‌ی_افلاطونی

افلاطون در یک خانواده اشرافی بدنیا امد و وقتی پدرش مرد ، عمویش او را بزرگ کرد ، اسم واقعی او آریستوکلیس بود ، شاگرد سقراط بود.
از نظر افلاطون اخلاق(فلسفه) و سیاست جدا نیستند و هردو در یک چارچوب کلی قابل برسی هستند.
شکل حکومت در یونان باستان دو شکل بود :
دموکراسی مبتنی بر برده‌داری.
یک دموکراسی برای عده‌ای خاص و استثمار دیگران بود.
نوع دوم حکومت ، الیگارشی اسپارت بود ، با اینکه ارتجاعی به شمار میرفت از نظر افلاطون ، ولی در عین حال جنبه انضباط شخصی و تعلیم و تربیت قابل تحسینی داشت.

مدینه فاضله افلاطون
جامعه‌ی خیالی افلاطون بر پایه‌ی مدینه فاضله استوار است.
این مدینه فاضله ، یک پولیس یا دولت شهر است که تعداد ساکنان آن باید حتی الامکان ثابت بماند و جمعیت این پولیس باید کنترل شود.
او معتقد است با افزایش جمعیت ، مصرف کالای تجملی ، تجمل پرستی ، به وجود می‌آید و اداره جامعه سخت‌تر است.
این جامعه (مدینه فاضله) سه طبقه دارد :
1 : فرمانروایان
2 : پاسداران
3 : عامّه
هر یک از این طبقات دارای وظایف خاصی هستند و مطابق با دستورات افلاطون باید انجام وظیفه کنند.
طبقه حکمران هم دولت را تشکیل میدهد و تصمیم گیری بر مسائل داخل و خارج را برعهده دارد.
نوع حکومت افلاطون ، اشرافیت اشتراکی هست ، یعنی اشراف حق گردآوری ثروت خصوصی ندارد و باید از اموال اشتراکی استفاده کند.
او میگفت اشراف وقتی حکومت را در دست بگیرند ، ممکن است برای بدست اوردن سود بیشتر ، دست به سو استفاده بزنند و به دلیل افکار بازرگانی و علاقه به سود ، نتوانند حکومتی بر اساس عدالت داشته باشند.
افلاطون معتقد است بین افراد از نظر هوش و استعداد ، اختلاف طبیعی وجود دارد و همین طرز تفکر او را به مسئله تقسیم جامعه به طبقات مختلف هدایت میکند.
افلاطون معتقد بود که طبقه نجبا ، قابلیت فراگیری دانش سیاست را دارند و به همین دلیل میتوانند مدینه فاضله را کنترل کنند.(نمیتوان افلاطون را یک سوسیالیست دانست ، یکی از دلایل این هست که مارکس تمام جنبش‌های سوسیالیستی قبل از خود را ، پیرو سوسیالیسم تخیلی میدانسته و معتقد است تنها کسی که سوسیالیسم را بر اساس و پایه علم طرح کرده خودش است.)
درمورد طبقه پاسدار ، افلاطون معتقد بوده این افراد و طبقه نباید آموزش آتنی ، بلکه باید آموزش اسپارتی ببینند ، زیرا این طبقه محافظ مدینه فاضله هستند و باید قوی باشند.
افلاطون درست هست که با ماهیت ارتجاعی اسپارتی مخالف بود ولی برای تعلیم پاسداران لازم بود  این کار.
طبقه سوم ، عامه مردم هستند که کار کشاورزی ، صنعتی و .. ، کارهای بازرگانی نیز بر عهده این طبقه هست.
تکلیف این طبقه معلوم نیست به درستی ، افلاطون از یک طرف با مالکیت خصوصی مشکل دارد ولی در کتاب جمهوریت میگوید تنها طبقات پایین حق دارند برای بدست اوردن ثروت فعالیت کنند ، به شرط آنکه جانب اعتدال و میانه‌روی را نگه دارند.
نظر او در رابطه با تقسیم کار این است که او تقسیم کار را یک نهاد طبیعی میدید ، زیرا معتقد بود هوش افراد متفاوت است و این یک اختلاف طبیعی هست که باعث شد به سمت نهاد طبیعی هدایت شود.
افلاطون میگفت ، هدف تشکیل اجتماع ، منافع اقتصادی است اما وقتی وقتی جامعه تشکیل شد ، انسان به دلیل شخصیت فرامادی‌ش ، جامعه انسانی نمیتواند دارای ویژگی‌های مادی باشد.
منشا اجتماع اقتصاد ، اما روح آن فضیلت آن است.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄#زمینه_تکامل_اجتماعی

تاریخ از دیدگاه مارکس به وسیله استدلال دیالکتیک و کاربرد قانون تز، آنتی تز، سنتز و از طریق پیداش تضاد میان ابزار تولید و روابط تولیدی از مراحل جامعه‌های اولیه برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری عبور کرده و به سوی سوسیالیسم و کمونیسم می‌رود:

جامعه اولیه: در این جوامع (کمون اولیه) شیوه اشتراکی تولید و توزیع اولین سازمان اجتماعی بوده که با گذشت زمان انسان‌های نخستین به تدریج به ابزارهای تولید بهتر دست یافتند و با رشد نیروهای تولیدی مالکیت خصوصی پدیدار گردید. بدین ترتیب گروهی بر گروه دیگر تسلط یافت و عصر برده‌داری و بردگی آغاز گردید.

نظام برده‌داری: در این دوران تضاد میان روابط تولیدی و نیروهای تولیدی شروع شد بدین معنی که نظام اجتماعی برده‌داری به عنوان نیروهای تولیدی بهره‌کشی می‌کرد. برده‌داران مالکیت کامل ابزار تولید و بردگان (نیروهای تولید) و همه محصول آن‌ها را در دست داشتند. سرانجام شورش بردگان شیوه بردگی را در هم کوبید و سیستم جدیدی را به نام فئودالیسم به وجود آورد.

نظام فئودالی: در این نظام دو طبقه اجتماعی ارباب و رعیت به وجود آمد. شیوه تولید این عصر از شیوه بردگی پیشرفته‌تر بود چون از یک طرف صنایع دستی پیشرفت کرد و از طرف دیگر ابزار و ماشین‌های تازه‌ای اختراع شد. در قرن شانزدهم با اکتشافات جغرافیایی (قاره آمریکا و راه هند) و با گسترش بازرگانی بین‌الملل تقاضا برای کالاهای مختلف بالا رفت ولی نظام اقتصادی فئودالیسم با شرایط اقتصادی که داشت نمی‌توانست پاسخگوی این تقاضاها باشد تا اینکه صنایع ماشینی جای صنایع دستی را گرفت و کارخانجات احداث گردید. تضاد بین نیروهای تولیدی جدید و روابط تولیدی قدیم عصر فئودالیسم را به پایان رسانید و باعث شد که سرمایه‌داری جایگزین آن گردد.

سرمایه‌داری: در سرمایه‌داری دو طبقه سرمایه‌دار و کارگر ظاهر می‌شوند. سرمایه‌داران مالک زمین و ابزار تولید هستند ولی کارگران برای امرار معاش باید کار کنند. از آنجا که جامعه سرمایه‌داری بر انگیزه سود استوار است سرمایه‌داران در وضعی قرار می‌گیرند که می‌توانند کارگران را استثمار کنند بدین معنی که تولید توسط هزاران کارگرانی که در کارخانه‌ها به کار اشتغال دارند انجام می‌گیرد، حال آنکه محصول کار آن‌ها به صورت سود به جیب سرمایه‌گذاران می‌رود. تضاد ماهوی سرمایه‌داری با ایجاد بحران‌های اقتصادی و بیکاری به مبارزه طبقاتی منجر می‌گردد و سرانجام کارگران به شورش دست می‌زنند و سوسیالیسم به وجود می‌آید.

سوسیالیسم: در سوسیالیسم مالکیت شخصی و استثمار کارگران از میان می‌رود و توزیع بر مبنای کمیت و کیفیت کار انجام می‌گیرد.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #نظریه_مزیت_مطلق و #نظریه_مزیت_نسبی

🔹#مزیت_مطلق
آدام اسميت(Adam Smith) در سال 1776 در كتاب ثروت ملل فروض مكتب سوداگران راکه ثروت يك كشور به ميزان دارائي آن كشور (طلا و نقره) بستگي دارد و كشورها فقط به ضرر ساير كشورهامیتوانند از تجارت سود ببرند رازیر سوال برد.او عقيده داشت كه تجارت آزاد بين كشورها باعث تقسيم كار شده و عوامل توليد كشورها بر توليد كالايي متمركز خواهد شد كه آن كالا در مقايسه با كالاي ساير كشورها ارزانتر توليد شود در اين صورت است كه هر دو كشور از تجارت سود مي‌برند. او استدلال نمود كه از طريق تجارت آزاد هر كشور مي‌تواند در توليد كالايي تخصص پيدا كند كه در آنها داراي مزيت مطلق است (يعني آن كالا را با كارآيي بيشتر نسبت به كشورهاي ديگر توليد كند) و كالايي را وارد كند كه در آنها مزيت مطلق ندارد (يعني داراي كارآيي لازم براي توليد آن نيست) بدين ترتيب با تخصص بهينة عوامل توليد در سطح جهان، توليد جهان افزايش مي‌يابد و رفاه همة كشورها افزايش مي‌يابد. از اينرو ديگر يك كشور به ضرر سايرين منتفع نگرديده و همه كشورها منتفع خواهند شد.
براساس نظر آدام اسميت تجارت بين دو كشور تنها براساس اصل مزيت مطلق انجام مي‌شود. وقتي يك كشور كالائي را با كارائي بيشتر نسبت به كشور ديگر توليد مي‌كند (يا مزيت مطلق دارد) و كالاي دوم را نسبت به كشور ديگر با كارائي كمتر توليد مي‌كند (عدم مزيت مطلق دارد) در اين صورت هر دو كشور با تخصص در توليد كالائي كه در آن مزيت مطلق دارند و مبادلة آن با يكديگر منتفع مي‌شوند. واضح است كه نظريه مزيت مطلق فقط بخش كوچكي از اقتصاد را در بر مي‌گيرد كه مزيت مطلق در آن وجود دارد.

🔹 #نظريه_مزيت_نسبي ريكاردو : ريكاردو حدود 40 سال بعد نظرية مزيت نسبي را ارائه نمود كه بخش مهم تجارت جهاني را شامل مي‌شود. سئوالي كه آدام اسميت نتوانست به آن جواب بدهد اين بود كه آيا تجارت بين كشورهايي كه در توليد تمامي كالاها داراي مزيت مطلق هستند بر قرار مي‌باشد يا خير؟

بر طبق نظريه ريكاردو اگر كشوري در توليد هر كالا داراي مزيت مطلق باشد هنوز هم تجارت براي هر دو كشور سودآور خواهد بود زيرا كه هر كشور در توليد كالايي تخصص مي‌يابد كه هزينة نسبي توليد آن در داخل كشور پايين تر باشد وكالايي را وارد مي‌نمايد كه هزينه نسبي توليد آن در داخل نسبت به كالاي ديگر بالاتر باشد. ريكاردو اظهار داشت حتي اگر كشوري در توليد هر دو كالا داراي مزيت مطلق در مقايسه با كشور ديگر نباشد باز داد و ستدي كه حاوي منافع متقابل است مي‌تواند بين هر دو طرف صورت بگيرد و كشوري كه داراي كارآيي كمتري است بايد در صدور و توليد كالايي تخصص پيدا كند.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄#صنعتی_سازی

صنعتی‌سازی فرایند تغییر اجتماعی و اقتصادی است که یک گروه انسانی را از یک جامعهٔ پیشاصنعتی به صنعتی تبدیل می‌کند. صنعتی‌سازی بخشی از فرایند گسترده‌تر مدرن‌سازی است که در آن تغییرات اجتماعی و توسعهٔ اقتصادی با نوآوری فناورانه و به‌ویژه با توسعهٔ تبدیل انرژی و متالورژی در مقیاس بزرگ ارتباطی تنگاتنگ دارد. صنعتی‌سازی سازمان وسیع یک اقتصاد به‌منظور تولید است.

همچنین صنعتی‌سازی معرف شکلی از تغییر فلسفی است که مردم رویکرد متفاوتی نسبت به درک طبیعت، و فرایند جامعه‌شناسانهٔ عُقَلائی‌کردن فراگیر پیدا می‌کنند.
صنعتی‌سازی فرایند تغییر اجتماعی و اقتصادی است که یک گروه انسانی را از یک جامعهٔ پیشاصنعتی به صنعتی تبدیل می‌کند. صنعتی‌سازی بخشی از فرایند گسترده‌تر مدرن‌سازی است که در آن تغییرات اجتماعی و توسعهٔ اقتصادی با نوآوری فناورانه و به‌ویژه با توسعهٔ تبدیل انرژی و متالورژی در مقیاس بزرگ ارتباطی تنگاتنگ دارد. صنعتی‌سازی سازمان وسیع یک اقتصاد به‌منظور تولید است.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #اندیشه_ورز ‌#شرقی‌، #ابن‌خلدون

⭕️ نظریه‌ی فراز و نشیب تمدن‌ها از دیدگاه ابن خلدون
ابن خلدون در کتاب‌العبر ، نظریه فراز و نشیب تمدن‌ها را تجزیه و تحلیل و برسی میکند :
مرحله اول : مرحله آغازین تمدن بشری است ، از نظر ابن خلدون ، اجتماع بشری خیلی ضروری است و باید‌اول بیایم جامعه را برسی کنیم که بر چه اساسی شکل گرفته ، او معتقد است جامعه‌بشری بر دوپایه استوار است :
صحرا نشینی - شهرنشینی.
صحرانشینی برای او اهمیت زیادی دارد ، زیرا مواد غذایی و لبنیات و .. به تولید میرساند و بر اساس کشاورزی است ، این مرحله در نهایت به شهر نشینی میرسد.
در شهر نشینی،مردم به کالاهای لوکس علاقه دارند ،در نهایت انقدر مورد توجه قرارمیگیرند ، به کالای ضروری تبدیل میشوند
وقتی کالاهای لوکس ، تبدیل میشوند به کالاهای ضروری ، نیازهای جدیدی شکل میگیرد و در نهایت یک اجتماع‌تجمل‌گرا شکل میگیرد ، در این وضعیت ، آدمیان به نیازهای اساساً ضروری کمتر توجه میکنند و مصرف‌گرا میشوند ، برای ارضای خواسته‌های خود دست به طغیان علیه یک دیگر میزنند.
از نظر او مطالعه جامعه ، اول باید از انسان در مقام جهان شروع شود و برای اینکه انسان از جایگاه روحانی خود سقوط نکند ، باید نفس اماره‌ی خود را از طریق ریاضیات ، قوی و کنترل کند.
مرحله دوم : مرحله‌ی تشکیل بازار با توجه به اهمیت کالا و سود تمدن بشری است ، هر آنچه که انسان با کوشش خود به دست اورد ، کسب نامیده میشود ، بازرگانی در رابطه با کسب ، عبارت است از خرید اجناس و کالاها و ذخیره‌کردن آنها برای زمانی که گردش و نوسان بازار ایجاب کند که بازرگانان سود بیشتری بفروشند.
مرحله سوم : مرحله عمران اقتصادی در تمدن بشر است.
او میگوید هرگاه عمران شروع شود و افزایش یابد ، همراه با آن جمعیت بالا برود ، قیمت‌ کالاهای ضروری کاهش و قیمت کالاهای تجملی افزایش میابد.
[او میگوید کالاهای ضروری مثل گندم زیاد تولید میشوند و مازاد هستند بر نیاز ، به همین دلیل قیمت آن کاهش میابد.]
مرحله چهارم : مرحله عاقبت عمران بشر است ، بعد از آنکه تمدن سه مرحله را طی کرد ، به این مرحله میرسیم از دیدگاه ابن خلدون.
ابن خلدون معتقد است که با رفاه زیاد و انباشت ثروت ، سلطه گروهی بر گروه دیگر آغاز میشود و ثروت در دست گروهی از افراد جامعه که تعداد آنها کم هست متمرکز میشود و تعداد زیادی از افراد فقیر میشوند ، این وضعیت خود باعث فساد در شهروندان میشود و فساد اخلاقی باعث سقوط تمدن میشود و بعد باز تمدن بعدی شکل میگیرد .(عامل درونی تمدن ها برای ابن خلدون اهمیت زیادی دارد.)
⭕️ نظریات اقتصادی ابن خلدون
نظریات او ، شبیه به نظریات اقتصاد معاصر کینز است.
ابن خلدون برخلاف نظر اقتصاددان کلاسیک مبنی بر این که دولت نباید در امور اقتصادی کشور دخالت کند ، طرفدار دخالت دولت در امور اقتصادی بوده و نابسامانی‌های اقتصادی را در رابطه با سیاست عدم دخالت دولت میداند.
کینز نیز همینطور فکر میکند ، او(کینز) طرفدار دخالت دولت در بخشی از اقتصاد است ، بیشتر در صنایع سنگین ، مانند اب برق تلفن و ‌... وظایف دولت است.
⭕️ ابن خلدون دخالت دولت را به دو دلیل توجیه میکند :
بعضی از فعالیت‌های اقتصادی در جامعه به علت ماهیتی که دارند ، منجر به تولید کالاها و خدماتی به نام کالاها و خدمات عمومی میشوند و دولت کارایی بیشتری در این زمینه‌ها دارد.( شهرسازی ، آموزش پرورش و .. )
اگر بخش خصوصی در این بخش‌ها سرمایه‌گذاری کند ، به دلیل خواست منافع خود ، به منافع عموم لطمه میزند.
او کالاهایی مثل گندم و پیاز و .. را ضد تورم میبیند ، یعنی این کالاها از نظر ابن خلدون ، قیمت‌شان ملاحظه شده است و کمتر تابع تقاضا است و بیشتر تابع نیروی عرضه است و به همین دلیل قیمتش کاهش میابد ، ولی کالاهای لوکس به دلیل تقاضای زیاد ، قیمت‌ آنها افزایش میابد.
او ارزش کار را معادل با کار متبلور میداند ، همچنین ابن خلدون قرن‌ها قبل از آدام اسمیت ، مسئله تقسیم کار را مطرح کرده و به اهمیت آن در تولید واقف بوده است.
ابن خلدون بر طبع جمع و همکاری در تولید معتقد است.

بر گرفته از کتاب تاریخ عقاید اقتصادی ، فریدون تفضلی

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه

@sociology_economic_development
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد

پاک کن از چهره اشکت را زجا برخیز
تو در من، من در تو ، ماهرگز نمی میریم
من و تو با هزاران دگر این راه را دنبال میگیریم.

جدای از هنرمندی و صدای آسمانیش
کسی بود که شرافتمندانه در مردم و با مردم زیست و همراه و هم درد آنان بود و بر این باور بود که هنر باید زبان حال مردم سرزمینش باشد؛ این ویژگی بود که او را از دیگر هنرمندان هم عصرش متمایز کرد و قلب ملتی را خانه خود نمود و اینک ملت به سوگ او نشسته است.

درگذشت استاد مسلم و کم همتای آواز و هنر ایران و سرمایه ملی کشورمان را دل آرامی می گوییم.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #شرحی_بر_نظریۀ_ساخت‌یا‌بی #گیدنز: #ساختار_عاملیت

✍️ حسین شیران

برخی، به دلیل عدم تدقیق و مطالعۀ عمیق در توضیحات و تفاسیر نظریۀ ساخت‌یا‌بی گیدنز، که به ظن بنده بخشی از آن مربوط می‌شود به ترجمه‌های نامیزان و نارسا با عدم توضیحات تکمیلی از سوی مترجمان در حوزۀ علوم اجتماعی، بحث ساختار-عاملیت گیدنز را در وجه تقابل درک می‌کنند به این معنی که میان این دو عنصر اصلی و اساسی نظریۀ ساخت‌یابی گیدنز یک نوع دوگانگی در نظر گرفته و به طور مشخص در فضای ذهنی ناسازمان یافته‌ای عاملیت و ساختار مطرح شده در این نظریه را عملا در برابر هم تصور می‌کنند در حالی که این تصور از نظریۀ ساخت‌یابی صحیح نیست چه در آن نه فقط هیچ تقابلی میان این دو عنصر مطرح نیست بلکه برعکس تمام تلاش گیدنز بر اینست که از منظر تلفیق با ترسیم یک نوع تعامل و توافق ذهنی و عینی میان این دو عنصر به وجه غالب اساس نظم در جوامع انسانی را تبیین نماید. این نوشته در اصل تلاشی است در راستای روشن شدن این بحث!

مقدمه
در سلسله مطالب "سیری سریع بر جریانات جامعه‌شناسی" پارسونز را باید نخستین تلفیق‌گر حوزۀ نظری جامعه‌شناسی بدانیم که به جدّ انشقاق تدریجی نظریات جامعه‌شناسی را مورد توجه قرار داد و با علاقۀ توأمانی که به "کنش" و "نظام" و یا عاملا به "وبر" و "دورکیم" داشت تلاش کرد با ارائۀ یک نظریۀ جامع بر این انشقاق نظری فائق آید اما در نهایت ماحصل کار او یعنی "کارکردگرایی ساختاری" با تأکید آشکاری که بر الزامات ساختار فرهنگی بجای گذاشت یک نظریۀ ساختارگرای کلان تمام‌عیار از آب درآمد تا یک نظریۀ تلفیقی! اگر چه این نظریه با سررسیدن شاگردان سرآمدی همچون مرتون، دیویس و مور توانست دهه‌های 40 و 50 را به سیطره از سر گذراند اما در دهۀ 60 "کودتای فکری و نظری" منتقدان قدرتمندی همچون میلز، لاکوود، گولدنر، هوروویتز و هومنز سرانجام به سلطه و سیطرۀ آن پایان داد.

با به پایین کشیده شدن پرچم کارکردگرایی ساختاری در دهۀ 60 میلادی عرصه بتدریج برای طرح نظریات دیگر هم باز شد و در مدت زمان کوتاهی اینجا و آنجا طیف گسترده‌ای از نظریات هم‌سو و غیرهم‌سو، از هر سو اعلام وجود کردند و به یک‌باره عرصۀ کشتی متلاطم جامعه‌شناسی پر شد از نظریات و رویکردهای متعدد و متنوعی که جزئا و گاه کلا تاب تحمل یکدیگر را نداشتند و به این ترتیب خیلی زود در بیرون که دریا زیر پای کشتی جامعه‌شناسی مواج و متلاطم بود از درون هم کشتی جامعه‌شناسی درگیر تنش‌ها و تکان‌های تند و توفانی گردید.

میلز که میدان‌دار اصلی کودتا علیه پارسونزِ متمایل به دورکیم و وبر بود با بازگشت به مارکس با "جامعه‌شناسی رادیکال" اعلام وجود کرد؛ در بازگشت به مارکس تعداد دیگری همچون آلتوسر، پولانزاس، سوئیزی و بریورمن، والرشتاین و ... با او هم‌سفر شدند و به این ترتیب نظریات متعددی همچون مارکسیسم ساختاری، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و ... پی‌درپی هم در حوزۀ نظری جامعه‌شناسی پدیدار شدند.

جورج هومنز به اسکینر و رفتارگرایی محض او روی آورد و رویکرد جدیدی تحت عنوان "نظریۀ تبادل" از دل آن بیرون کشید. با این نظریه او نه به کنش‌گر بها داد و نه به ساختار، تنها رفتار را اصل قرار داد و دکل بلند کشتی توفان‌زدۀ جامعه‌شناسی را در کمال تعجب به ریش رفتار شرطی بست!

و بعد آلفرد شوتس از راه رسید و به هوسِرل و پدیدارشناسی فلسفی‌اش علاقه نشان داد و تلاش کرد همان را در عرصۀ جامعه‌شناسی پیاده سازد؛ به تأسی از او برگر و لاکمن کارش را پی گرفتند و "جامعه‌شناسی پدیدارشناختی" را پدید آوردند؛ هارولد گارفینکل هم این راه را رفت و با اقتدا به شوتس با برداشتی متفاوت "روش‌شناسی مردمنگارانه" را عرضه کرد. این هر دو رویکرد وظیفۀ جامعه‌شناسی را پرداختن به زندگی روزمرۀ انسان قلمداد کردند نه چیزی فراتر از این.

تأثیر هوسرل بر جامعه‌شناسی به اینجا ختم نشد و به واسطۀ سارتر در جریان جدید دیگری با عنوان "جامعه‌شناسی وجودی" جلوه‌گر شد. در جایی دیگر با سرچشمه و جریانی دیگر "ساختارگرایی" از علم زبان‌شناسی به علم جامعه‌شناسی راه پیدا کرد و خلاصه چنین و چنان شد که عرصۀ متلاطم کشتی جامعه‌شناسی با ورود جریان‌های متفاوت و متناقض و متخاصم درگیر کش‌وقوس‌ها و کشمکش‌های مهلک گردید! در این برهه از زمان گرد و درد چندپارگی عارضه‌ای بود که بر جمال جوان جامعه‌شناسی نشست!

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه 👇👇
دهۀ 1960 را باید دهۀ بحران جدی در جریانات جامعه‌شناسی دانست؛ این دهه نقطۀ عطفی است در سیر تاریخ نه چندان دراز کشتی نوساز جامعه‌شناسی که با هزار امید و آرزو در دهۀ 1840 در فرانسه به آب افتاد و حالا دوازده دهۀ بعد در سواحل متلاطم آمریکا به دلیل توفان‌های سهمگین درونی و بیرونی به نظر می‌رسید که به سختی به گل نشسته است!

به واقع امر، جریانات مخالف بیرونی به کنار، بیش از همه این جریانات ناهمساز درونی بودند که این کشتی نوساز را به خاک سیاه فرونشانده بودند؛ تصور کنید حال و هوایی که در این هنگامه در عرصۀ کشتی به پا بود: یکی به سوی عمل می‌کشید یکی به سوی نظر! یکی به سوی سطح خرد یکی به سوی سطح کلان! یکی به سوی کنش‌گر یکی به سوی ساختار! یکی به سوی روان‌شناسی یکی به سوی فلسفه! یکی به سوی ذهن یکی به سوی عین! یکی به سوی ارزش یکی به سوی واقع! ... و در این میان هیچ جریان مشروع و مقتدری که بتواند ناخدایی کرده و همه را قانع یا دستکم آرام سازد و کشتی فرونشسته را رو به سویی به راه اندازد هم در کار نبود!

در این حال و هوا بود که به تدریج زمزمه‌های ناخوشایند بسیاری پیرامون این وضع ناگوار از هر گوشه به گوش رسید؛ یکی همچون گولدنر از "بحران در جامعه‌شناسی" سخن گفت؛ یکی همچون ترنر آن را "علم ناممکن" خواند، یکی دیگرش "علم پاره‌پاره" و دیگری "شبه‌علم"، و فوکو که بی‌پروا "ضدعلم"اش خواند و سرانجام یکی هم همچون هوروویتز از راه رسید و بی‌رحمانه از تلاشی و از مرگ نابهنگام آن خبر داد! با این اوضاع و احوال دهۀ 1970 از راه رسید.

دهۀ 1970 ترس از غرق شدن کشتی نوساز جامعه‌شناسی همه را به فکر چاره واداشت؛ نخستین واکنش به این ترس، فروکاستن از "واگرایی‌ها" و افزودن به "هم‌گرایی‌ها" در حوزۀ نظری جامعه‌شناسی بود. نیمۀ دوم دهۀ هفتاد جریان هم‌گرایی جان گرفت و در طی دهۀ هشتاد منجر به ظهور "گفتمان تلفیق‌گری" در جامعه‌شناسی گردید. در طول این دوران تفکر غالب در حوزۀ نظری جامعه‌شناسی اندیشه به تلفیق‌گری بود. این مهم با ظهور اندیشمندان بزرگی همچون گیدنز، بوردیو، هابرماس، الگزندر، کلمن، هکتر، آیزنشتاد، هل، امرسون و چندی دیگر به انحاء مختلف پی گرفته شد و به ترتیب منجر به ارائۀ نظریات تلفیقی متعدد و متنوعی گردید.

نظریات تلفیقی اگرچه در نحوۀ نگرش و ورود و خروج به مسألۀ واگرایی و چندپارگی در جامعه‌شناسی تفاوت‌هایی باهم داشتند با این حال کمابیش همه دنبال هدف واحدی بودند و آن بازگرداندن وحدت و یکپارچگی درونی به علم جامعه‌شناسی پاره‌پاره بود؛ در این راستا راهبردهای نظری این اندیشمندان عموما در مواردی همچون پیوند دادن دوگانگی‌های خرد و کلان، عین و ذهن، کنش‌گر و ساختار و ... خلاصه می‌شد. هرچه بود با این رشته تدابیر جامعه‌شناسی توانست به هر شکل ممکن دستکم تا چندی خود را از ورطۀ گرداب برهاند و با برنامه‌ای جدید به سمت و سویی جدید حرکت دهد. در پیش‌برد این تحول مهم و حیاتی یکی از مهم‌ترین محرکان و مؤثران آنتونی گیدنز و نظریۀ تلفیقی‌اش تحت عنوان ساخت‌یابی‌ بود.

باری، گیدنز زمانی به سر وقت نظریه‌سازی اجتماعی رسید که کشتی نوساز علم جامعه‌شناسی چندی بود به شدت در تلاطم امواج دوگرایی‌ها سرگردان بود. نظریۀ «ساخت‌یابی Structuration» او که در دهۀ هشتاد ارائه شد تلاش تلفیق‌گرانه‌ای بود در جهت رهایی از این وضع ناگوار و نگران‌کننده؛ در این نظریه تأکید گیدنز نه بر آزادی عمل کنش‌گر بود و نه بر الزام‌آوری نظام‌های اجتماعی، بلکه با مراتبی از تلفیق و تلطیف بر تعامل دوسویۀ این دو در قالب ترکیب مفهومی عاملیت-ساختار بود.

مراتب تلفیق گیدنز این بود که پیش از هر چیز، مفاهیم «کنش Action» (رفتاری برآمده از انگیزه یا معنا یا نیت یا سود) و «کنش‌گر Actor» را فاقد ظرفیت لازم برای تبیین رفتار انسان در زندگی روزمره دانست و هر دو را از معادلات فکری خود کنار گذاشت و به جای آن‌ها به ترتیب «کردار Praxis» (رفتاری از سر عادت یا آموزه) یا «رویّه Practice» (شیوۀ تکرار کردار) و «عامل Agent» (کارگزار؛ انجام دهندۀ کردار؛ کردارگر) را برگزید و به این ترتیب مفهوم «عاملیت Agency» را به عنوان یکی از ارکان نظریۀ تلفیقی‌اش‌ در یک سو نهاد.

در سوی دیگر به جای مفهوم «نقش Role» (ویژگی کنش‌گر) مفهوم «موقعیت Situation» (ویژگی زمانی- مکانی کرد

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه 👇👇
را برگزید و به جای مفهوم «نظام System» (الگوهای ثابت و عینی قابل مشاهده) هم مفهوم «ساختار Structure» (مجموعه‌ای از قواعد و منابع لازم برای کردار) را ترجیح داد و آن را در تعامل دوسویه با مفهوم عاملیت قرار داد و به این ترتیب ترکیب تلفیقی «عاملیت–ساختار» را به عنوان مهم‌ترین و محوری‌ترین مفهوم نظریۀ خود ارائه داد (استونز، 1383؛ کرایب، 1390؛ کلهون، 1387؛ صدیقی، 1389).

هدف گیدنز از این همه ترجیحات مفهومی این بود که بگوید در زندگی روزمره آنچه به اعمال آدمیان نظم می‌دهد نه نظام‌های اجتماعی بلکه قواعد و منابعی است که خود از تکرار این اعمال پدید آمده‌اند و بازمی‌آیند، برای همین در این میان نه کاربرد کنش و کنش‌گر که مبین و متضمن انگیزه و نیت قبلی است توجیحی دارند و نه کاربرد نقش و نظام که هر دو به نوعی مبین و متضمن الزام و اجبار هستند.

در واقع امر آن‌چه اغلب از سوی آدمیان مورد عمل واقع می‌شود از روی عادت و آموزه است پس باید آن را کردار و رویّه نامید (نه کنش) و آن کس هم که این اعمال را انجام می‌دهد از روی قاعده و برنامۀ از پیش تعیین شده (ساختار) انجام می‌دهد پس باید آن را عامل (کارگزار) نامید (نه کنش‌گر)؛ از این جهت رابطۀ عاملیت-ساختار را نه در تقابل با هم بلکه در تعامل و توافق با یکدیگر به عنوان واقعیت زندگی روزمرۀ بشر و دو روی یک سکه در نظر گرفت.

این طرز تلقی در بادی امر چنین جلوه می‌نماید که در باور گیدنز رفتار انسان در زندگی روزمره فاقد انگیزه و ویژگی است و آدمی به عنوان یک عامل و کارگزار دربست هر آنچه ساختار (قواعد و منابع) حکم می‌کند آن می‌کند؛ این آن نکته‌ایست که نیازمند توضیح است؛ فرض کنیم شما در خانه نشسته‌اید و تصمیم می‌گیرید که برخیزید و به یک شهر دیگری بروید؛ در راستای انجام این تصمیم شما از خانه که خارج می‌شوید وارد کوچه‌ها و خیابان‌ها و جاده‌ها و اتوبان‌هایی می‌شوید که از پیش موجود هستند و شما مبتنی بر یک سری اصول و قواعد که آن‌ها هم از پیش در ذهن شما سازمان یافته‌اند در این ساختارها حرکت می‌کنید و به مقصد خود می‌رسید.

این حرکت بی‌انگیزه و بی‌هدف نیست، غیرآگاهانه هم نیست، یعنی شما دقیقا می‌دانید که دارید چه می‌کنید، منتهی بخش اعظم این حرکت نیندیشیده است به این معنی که شما اندیشه‌ای که بدیع باشد پیشه‌ نمی‌سازید، ساختاری هم که لازم باشد نمی‌سازید بلکه مبتنی بر اندیشه و ساختارهای از پیش ساخته شده (قواعد حرکت و مسیر حرکت) به راه می‌افتید و به مقصد خود می‌رسید. این نوع حرکت، نه یک "کنش Action" (رفتاری از روی ارادۀ آزاد) بلکه مصداق بارز یک "کردار Praxis" (رفتاری از روی عادت یا آموزه) است که در سایۀ تمرین و تکرار به یک "رویه Practice" تبدیل شده است.

گیدنز رابطه عاملیت_ساختار که در کردار اجتماعی نمود و عینیت پیدا می‌کند را فاقد انگیزه و ویژگی نمی‌داند و «تأمین امنیت وجودی» را انگیزۀ پرقدرت کردارهای اجتماعی (استونز، 1383: 430) و «قدرت» را هم به عنوان ابزار و توانایی انجام کردار برای رسیدن به هدف، یک ویژگی تعیین کننده برای عوامل انسانی در نظر می‌گیرد و در این ارتباط از مفهوم «عامل ماهر یا مقتدر Competent Agent» برای توصیف هر عامل انسانی که به نحو احسن از قواعد و منابع (ساختارها) در تنظیم کردارهای خود استفاده کرده و زندگی خود را در راستای رسیدن به هدف مدیریت می‌کند استفاده می‌کند (گیدنز، 1384: 23).

در شرح ناخودآگاه نبودن کردار اجتماعی، گیدنز آگاهی را در سه سطح تحلیلی «آگاهی استدلالی Discursive Consciousness»، «آگاهی عملی Practical Consciousness» و «ناخودآگاهی Unconsciousness» مورد بحث قرار می‌دهد؛ آگاهی استدلالی را در مورد اعمالی که با ذکر دلیل و هدف و انگیزه و نیت انجام می‌شوند مطرح می‌داند، آگاهی عملی را در مورد اعمالی که از روی عادت تکرار می‌شوند و ناخودآگاهی را هم به انگیزه‌های رفتاری ناخودآگاه ربط می‌دهد (استونز، 1383؛ کلهون، 1387). گیدنز آگاهی عملی یعنی معرفت به چگونگی انجام عمل (کردار اجتماعی) را مبنای نظریۀ ساخت‌یابی خود در نظر می‌گیرد.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه 👇👇
"عاملیت" در چارچوب "ساختار" یا به بیان ساده‌تر تکرار عادت‌وار رفتار (کردار اجتماعی) بر اساس قواعد و منابع در موقعیت‌های اجتماعی (شرایط زمانی و مکانی خاص) دقیقا آن چیزیست که در رویکرد "سبک زندگی سلامت‌محور" مد نظر و مورد نیاز است. عموما تحقیقات سلامت‌محور که اغلب از سوی پزشکان و پیراپزشکان صورت می‌پذیرند با موضوع سلامت سبک زندگی به مثابۀ یک "موضوع فردی" برخورد می‌کنند، به بیانی روشن‌تر، مسئولیت سلامت یا ناسلامتی سبک زندگی افراد را به خود آن‌ها باز می‌گردانند و در مقام ارائۀ "راهبرد" هم بیش و پیش از هر چیزی بر عامل "آموزش" افراد تأکید می‌کنند.

از نقطه‌نظر جامعه‌شناختی این دیدگاه غالب در تحقیقات سلامت‌محور مورد نقد است، بیش و پیش از هر چیز، به این دلیل که نقش "ساختارها" در این دیدگاه بسی مغفول مانده و بیش‌تر نقش "کنش‌گر" مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. در حالی‌که از نقطه‌نظر جامعه‌شناختی تحقق سبک زندگی سلامت‌محور را نباید به عهدۀ خود افراد و به امید انگیزه و عزم و علاقه و یا هر چیزی دیگری که منوط به ارادۀ کنش‌گر است وانهاد؛ آن‌ها به هر دلیل شاید نخواهند یا که نتوانند به نحو اصولی مبانی آن را به کار ببندند در این صورت عواقب ناشی از آن بیش از خود فرد به خود جامعه بازخواهد گشت؛ باید کاری کرد تا افراد به صورت «خودکار» (از روی عادت) بر اساس قواعد سبک زندگی سلامت‌محور عمل نموده و سلامت خود را تعقیب و تضمین نمایند. ...

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
انسان های اهل اندیشه، دانش و هنر نا میرایند.

روان استاد برجسته جامعه شناسی زنده یاد دکتر غلامعباس توسلی در مینوی جاوید آرام گرفت.

دکتر توسلی در حوزه علوم اجتماعی و در دانش جامعه شناسی انسانی برجسته بود و در این میدان بسیار گفت و بسیار نوشت.
به جرات باید گفت اگر امروز، دانش علوم اجتماعی و رشته جامعه شناسی در ایران پس از انقلاب، پابرجا مانده است نتیجه تلاش آیشان و چند تن از اساتید برجسته علوم اجتماعی بوده است، که با درایت و تدبیر سکانداری نمودند و از دریای نامتلاطم آن دوران به سلامت دانش علوم اجتماعی را گذراندند و ان را گسترش دادند.
پس بجاست که گفته شود ایشان حق بزرگی بر گردن علوم اجتماعی ایران دارد و دانش آموختگان و دانشجویان علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی وام دار او هستند.
دکتر توسلی کنشگری فعال بود هم در عرصه دانش و هم در عرصه سیاست. او تحقق عینی بود از یک اندیشه ورز برجسته و یک سیاست ورز درستکار.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #کسب_و_کارهایی_که_تا_سال 2025 #حذف_میشوند

🔹در گزارشی که روز چهارشنبه مجمع جهانی اقتصاد منتشر شد، این سازمان اعلام کرد که افزایش استفاده از ماشین‌آلات و اتوماسیون 85 میلیون شغل را تا سال 2025 از بین خواهد برد، اما درعین‌حال، این سازمان انتظار دارد که 97 میلیون شغل جدید ایجاد شود. یعنی 12 میلیون شغل بیشتر از قبل.
 
🔹طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، پیشرفت در زمینه رباتیک و هوش مصنوعی منجر به افزایش خالص مشاغل در 5 سال آینده خواهد شد، اما ویروس کرونا باعث اختلال مضاعف برای کارگران شده است. سی‌ان‌بی‌سی با توجه به گزارش مجمع جهانی اقتصاد، گزارشی از آینده مشاغل منتشر کرده است.
 
🔹در گزارشی که روز چهارشنبه منتشر شد، این سازمان اعلام کرد که افزایش استفاده از ماشین‌آلات و اتوماسیون 85 میلیون شغل را تا سال 2025 از بین خواهد برد، اما درعین‌حال، این سازمان انتظار دارد که 97 میلیون شغل جدید ایجاد شود. یعنی 12 میلیون شغل بیشتر از قبل.
 
🔹سعدیا زاهدی، رییس مجمع جهانی اقتصادی در گفتگو با سی‌ان‌بی‌سی گفت: میزان ایجاد شغل کند شده است. البته با توجه به محدودیت‌هایی که در حال حاضر اعمال می‌شود و رکود اقتصادی که متعاقب آن رخ داده، این موضوع تعجب‌آور نیست.
 
🔹به گفته او، پیش‌بینی ما این است که به‌طورکلی میزان ایجاد اشتغال همچنان از میزان نابودی مشاغل پیشی خواهد گرفت. بااین‌وجود، مجمع جهانی اقتصاد از وضعیت راضی نیست.
 
🔹این موسسه انتظار دارد با کامپیوترهایی که با پردازش داده‌ها، بسیاری از کارهای سنگین، وظایف اداری، کارهای یدی معمولی برای کارگران یقه‌سفید و آبی را انجام می‌دهند، کار و اشتغال تا سال 2025 به‌طور مساوی میان انسان و ماشین تقسیم شود.
 
🔹طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد این امر به سطح قابل‌توجهی از بازیابی و بالا بردن مهارت از سوی کارفرمایان نیاز دارد تا این اطمینان حاصل شود که کارکنان به‌اندازه کافی برای آینده کار مجهز خواهند بود. براساس این گزارش، نیمی از کل کارمندان در 5 سال آینده نیاز به بازآموزی دارند.
 
 اختلال مضاعف
 
🔹شیوع کووید 19 اقتصاد جهانی را ویران کرده است، با پیش‌بینی صندوق بین‌المللی پول اقتصاد جهان 4.4 درصد کاهش خواهد یافت که به دلیل تأثیر محدودیت‌های بهداشت عمومی برای مهار کرونا بوده است. این بحران همچنین میلیون‌ها شغل مانند شغل‌هایی در صنایع سفر و گردشگری را بیشتر از بقیه در معرض خطر قرار داده است.
 
🔹طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، اتوماسیون، هم‌زمان با رکود اقتصادی کووید 19، در حال ایجاد سناریوی ایجاد اختلال مضاعف برای کارگران است. علاوه بر اختلال فعلی در محاصره‌های ناشی از همه‌گیری کرونا و کاهش رشد اقتصادی، پذیرش فناوری توسط شرکت‌ها، وظایف، مشاغل و مهارت‌ها را تا سال 2025 تغییر خواهد داد.
 
🔹طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، دورکاری که در فصل بهار رخ داد، هم در این ماجرا دخیل است. دورکاری که به دلیل شیوع ویروس تعطیلی دفاتر کار رخ‌داده بود. کارفرمایان می‌توانند 44 درصد از نیروی کار خود را برای دورکاری بسیج کنند، اما 78 درصد از رهبران کسب‌وکارها انتظار دارند که روش‌های فعلی کار تأثیر منفی بر بهره‌وری داشته است و برای سازگاری صنایع تلاش می‌کنند.
 
 🔹مشاغلی که مجموع جهانی اقتصاد انتظار دارد تا سال 2025 توسط ماشین‌آلات از بین بروند:
 
-متصدیان واردکردن اطلاعات
 
-منشی‌های اداری و اجرایی
 
-کارمندان حسابداری، دفترداری
 
-حسابداران و حسابرسان
 
-کارگران کارخانه‌های مونتاژی و تولیدی
 
-مدیران اداری و خدمات کسب‌وکار
 
-کارمندان اطلاعات و خدمات مشتری
 
-مدیران عمومی و عملیاتی
 
-تعمیرکاران مکانیک و ماشین‌آلات
 
-متصدیان ثبت و نگهداری دارایی و انبارداری
 
 🔹شغل هایی جدیدی که انتظار می‌رود در سال‌های آینده ایجاد شود:
 
-تحلیلگران داده و دانشمندان
 
-متخصصان هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی
 
-متخصصان داده‌های عظیم
 
-متخصصان استراتژی بازاریابی دیجیتال
 
-متخصصان پردازش اتوماسیون
 
-متخصصان توسعه کسب‌وکار
 
-متخصصان تحولات دیجیتال
 
-تحلیلگر امنیت اطلاعات
 
-توسعه‌دهندگان نرم‌افزار و برنامه‌ها
 
-متخصصان اینترنت اشیا

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #نظام_سیاست‌گذاری_و #تناقض_پارادایمی!

#حسن_مایلی

🔸 مقدمه

🔺با نظری گذرا بر نظام سیاست‌گذاری در ایران و ارزیابی سیاست‌های تدوین شده ضعف و ناکارآمدی نظام سیاست‌گذاری در سطوح مختلف به سهولت قابل رؤیت است. گرچه عوامل بسیاری در ضعف و ناکارآمدی نظام سیاست‌گذاری نقش دارند؛ اما این نوشتار صرفاً درصدد است بی‌توجهی به نقش مردم و گروه‌های ذی‌نفع را در فرآیند سیاست‌گذاری به‌عنوان یکی از پیشران‌های ناکارآمدی‌های موجود به صورت اجمالی مورد بررسی قرار دهد.

🔸 مفهوم پارادایم سیاست‌گذاری

🔺توماس کوهن (Thomas Kuhn) در سال ۱۹۶۲ در کتابی با عنوان ساختار انقلاب‌های علمی عنوان کرد پیشرفت‌های علمی مهم نتیجه انباشت تدریجی علوم نیست؛ بلکه پیامد انقلاب علمی است که موجب می‌شود دانشمندان با مفروضات جدید از منظری متفاوت به پدیده‌ها بنگرند. کوهن استدلال کرد در هر دوره زمانی علم در سیطره یک پارادایم قرار دارد و به مرور زمان مسائلی جدید مطرح می‌شود که قابل تبیین با پارادایم موجود نیست؛ لذا بی‌قاعدگی‌‌ها انباشت و بحران شکل می‌گیرد و نهایتاً منجر به انقلاب علمی می‌شود و پارادایم جدید با مفروضاتی نو غالب می‌شود.

🔺در ادبیات سیاست‌گذاری سه مفهوم پارادایم سیاست‌گذاری، مرجعیت سیاست‌گذاری و رویکرد ائتلاف حامی به‌عنوان رویکردهای جدید به بررسی نقش ایده‌ها و ارزش‌ها در فرآیند سیاست‌گذاری می‌پردازند که به ترتیب توسط پیتر هال (Peter Hall)، پیر مولر (Pierre Muller) و پل ساباتیر (Paul Sabatir) مطرح شدند.

🔺پیتر هال با بهره‌گیری از مفهوم تغییر پارادایم از دنیای علوم طبیعی به تعریف مفهوم پارادایم سیاست‌گذاری پرداخت. مطابق تعریف، پارادایم سیاست‌گذاری یک نظام معنایی را شکل می‌دهد که با احاطه بازیگران و تصمیم‌گیران آن‌ها را در تفسیر واقعیات و شناسایی و تعریف مسائل و همچنین ارائه راه‌حل‌های آن‌ها کمک می‌کند. پارادایم سیاست‌گذاری ابزار مفیدی برای تحلیل فضای حاکم بر فرایند سیاست‌گذاری به شمار می‌رود و با بهره‌گیری از آن و شناسایی پارادایم غالب می‌توان گذارها و تغییر پارادایم‌های محتمل را از صافی نظر گذراند.

🔹 پارادایم حکومت‌محور

🔺در پارادایم حکومت محور رابطه نظام سیاست‌گذار با مردم و گروه‌های ذی‌نفع رابطه عمودی، سلسله مراتبی و درختی است. این پارادایم مبتنی بر تجویزِ توأم با فشار و تحمیل بوده و فاقد توجه لازم به مشارکت مردم و جامعه مدنی در فرایند سیاست‌گذاری است. رویکرد سنتی حاکم بر این پارادایم روابطی آمرانه را نسبت به مردم و جامعه مدنی در نظر می‌گیرد و توأم با دستور و کنترل و مهارهای مدیریتی برای اعمال سیاست‌های تدوین شده است. با پیچیده‌تر شدن جوامع، ناتوانی و ناکارآمدی پارادایم حکومت‌محور در پاسخ به مسائل جدید رخ‌نمون و ناهنجاری‌ها انباشت و سپس بحران بروز یافت. ناتوانی پارادایم حکومت‌محور از فقدان ظرفیت کافی حکومت برای پاسخ به مسائل پیچیده و جدید پرده برداشت و بر ضرورت توجه به نقش شهروندان و جامعه مدنی برای ارتقای ظرفیت نظام سیاست‌گذاری صحه گذاشت.

🔸 پارادایم حکمرانی

🔺 با بروز ناتوانی‌ها در پارادایم حکومت‌محور و انباشت بی‌قاعدگی‌ها بحران بروز یافت و گذار به پارادایم حکمرانی در دستور کار قرار گرفت.

🔺ژیل دلوز (Gilles Deleuze) و فیلیکس گاتاری (Felix Guattari) با ارائه مفهوم ریزوم (زمین ساقه) یکی از بنیان‌های منطق حکمرانی را بنا نهادند. دلوز با استفاده از شکل ظاهری ریزوم به تشریح دو نگاه و تفکر پرداخت. وی تفکر و نگاه درختی را شامل ارتباطات خطی، عمودی و سلسله مراتبی و تفکر و نگاه ریزومی را شامل ارتباطات افقی، چندگانه و همه‌جانبه توصیف کرد. در نگاه دلوز تفکر ریزومی فاقد مرکز و رده‌بندی و برخلاف نگاه درختی با به چالش کشیدن فعل بودن، فعل شدن را به نمایش می‌گذارد. مطابق نگاه دلوز ارتباط و الگوی حاکم بر روندها و پدیده‌ها الگویی ریزوم‌وار و افقی است. این پارادایم بر تعامل حکومت و سازمان‌های اجتماعی و مشارکت مردم و جامعه مدنی در فرآیند سیاست‌گذاری تأکید دارد. در این پارادایم مذاکره و اقناع و ارائه توضیح و تفسیر سیاست‌ها جای دستور، کنترل و تحمیل را می‌گیرد و روابط ریزوم‌وار و افقی جایگزین روابط سلسله مراتبی و عمودی می‌شود. نظام سیاست‌گذاری جلب حمایت افکار عمومی و تبدیل خواست عمومی به سیاست‌های دولت و نیز تشکیل شبکه‌های سیاستی منبعث از تعامل حاکمیت و دولت با مردم و گروه‌های مدنی را در دستور کار قرار می‌دهد و فرآیند سیاست‌گذاری در تمامی مراحل آن نموداری از بازتاب خواست عمومی است.

🔹 نقش مردم و گروه‌های ذی‌نفع در مسلخ پارادیمِ غالب!

🔺اگر با نگاهی کلی فرآیند سیاست‌گذاری را مشتمل بر چهار مرحله‌ی انتخاب و تعریف مسئله، تدوین سیاست‌ها، اجرای سیاست‌ها و ارزیابی پسینی بدانیم؛

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
نقش مردم و جامعه مدنی در اثربخشی هر یک از چهار مرحله یادشده امری ضروری و حائز اهمیت است و در صورت بهره‌گیری از این ظرفیت بالقوه ضمن ارتقاء ظرفیت و کارآمدی نظام سیاست‌گذاری، اعتماد و سرمایه اجتماعی نیز افزایش خواهد یافت. با این وصف با نظری بر نظام سیاست‌گذاری در ایران غفلت از مشارکت فعال مردم و جامعه مدنی در مراحل فرایند سیاست‌گذاری و در تمامی سطوح و حوزه‌ها به وضوح قابل رویت است. سیاست‌گذاری با رویکردی سنتی و سلسله مراتبی با تجویزهای توام با فشار، بی‌توجهی به تبیین و تشریح سیاست‌ها و غفلت از مشارکت مردم و نهادهای مدنی در فرایند سیاست‌گذاری را از شاخص‌های اصلی نظام سیاست‌گذار در ایران به شمار می‌رود. شاخص‌های مذکور و بروز نارسایی‌های یاد شده ضرورت گذار به پارادایم حکمرانی در نظام سیاست‌گذاری را بیش از پیش یادآور می‌شود.

🔺 با وجود آنکه مطابق قانون اساسی به نقش مردم و گروه‌های ذی‌نفع در فرآیند سیاست‌گذاری (با مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر) توجه شده است؛ اما این پرسش مطرح است که آیا صرفاً با سازوکار انتخابات، مشارکت مردم در فرایند سیاست‌گذاری تضمین می‌شود؟ به‌علاوه آیا نظام انتخاباتی در ایران بازتاب دهنده همه گروه‌ها و سلایق فکری و سیاسی جامعه می‌باشد تا همه سلایق را در روند مشارکت در فرآیند سیاست‌گذاری دخیل نماید؟ همچنین این پرسش مطرح است که توان سیاست‌گذاری نهادهای انتخابی یادشده در مقابل توان سیاست‌گذاری نهادهای انتصابی چه میزان است؟ و آیا این توان یارای اعمال خواست عمومی در فرآیند سیاست‌گذاری را دارد؟ و به علاوه آیا محمل یا سازوکاری برای نقش‌آفرینی مردم و جامعه مدنی برای مشارکت در فرآیند سیاست‌گذاری پس از انتخابات تعبیه شده است؟

🔺گرچه پاسخِ پرسش‌های مذکور منفی و ناامیدکننده است؛ اما این امر را باید در تناقض پارادایمی حاکم بر نظام سیاست‌گذاری در ایران ( البته با غلبه‌ی محتوایی پارادایم حکومت محوری) جست‌و‌جو کرد. تناقض در پارادایم نظام سیاست‌گذاری منبعث از ضعف در طراحی نظام سیاسی و ترکیب نامتجانس پارادایم امت و پارادایم ملت (البته با غلبه‌ی محتوایی پارادایم امت) را می‌توان از پیشران‌های بی‌توجهی به مشارکت فعال و پویای جامعه مدنی و گروه‌های ذی‌نفع در فرایند سیاست‌گذاری در تمامی مراحل و سطوح آن برشمرد.

🔺 تضاد سیاست‌های تدوین‌شده با خواست عمومی و حقوق فردی در برخی موارد و نیز طرد برخی گروه‌های فکری و سیاسی، شکاف‌های تمدنی و هویتی، رتبه پایین در شاخص‌های حکمرانی، عدم پذیرش آراء و اندیشه‌های متکثر و ممانعت از بروز، ظهور و به رسمیت شناختن مشارکت گروه‌های مدنی در فرآیند سیاست‌گذاری سبب زوال سرمایه و اعتماد اجتماعی و در نتیجه آن عدم اقناع، اجماع و حمایت همه‌جانبه از سیاست‌های تدوین شده را در پی داشته است.

🔸 سخن پایانی

🔺از این‌رو ضرورت اصلاح منطق سیاست‌گذاری، توجه به نقش گروه‌های مدنی و مردم و لذا حرکت در مسیر پارادایم حکمرانی در نظام سیاست‌گذاری ایران اهمیت می‌یابد. غفلت از مشارکت مردم و نهادهای مدنی در تمامی مراحل فرایند سیاست‌گذاری و استمرار بر امتداد مسیر در تناقض پارادایمی موجود (با هژمونی پارادایم حکومت‌محور) رهاوردی جز تنش، التهاب و افول سرمایه اجتماعی در پی نخواهد داشت و از این‌رو گذار پارادایمی با تأکید بر سیاست‌گذاری بر بستر مصالح عمومی و منافع ملی با تعبیه ساز و کارهای متناسب (در نظام سیاست‌گذاری) برای فراهم آوردن مشارکت فعال مردم و نهادهای مدنی (جهت ارتقای ظرفیت سیاست‌گذاری) برای برون‌رفت از بحران‌های کنونی ضرورت می‌یابد. در نوشتار آتی با بیان مصادیق و جزئیات، ضعف نظام سیاست‌گذاری در فراهم آوردن سازوکار مشارکت فعال و مؤثر مردم و نهادهای مدنی در فرآیند سیاست‌گذاری مورد تدقیق قرار خواهد گرفت.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #برسی_مکتب_کلاسیک

🔳#بخش_اول (اصول اقتصادی مکتب و نظریات اسمیت)

اصول اقتصادی مکتب کلاسیک

مسئله اساسی در اقتصاد کلاسیک ، رشد اقتصاد در بلند مدت است و  اقتصاددانان کلاسیک ، عالمان اقتصاد کلان بودند و با روش اقتصاد بلند مدت دست به برسی اقتصاد زدند.
دیدگاه مشترک بین کلاسیک‌ها در یکسری از بخش‌ها وجود دارد ، مانند مالتوس ، اسمیت ، ریکاردو ، در بحث جمعیت ، کلاسیک‌ها میگویند بحث توسعه اقتصادی بدون توجه به رشد جمعیت ممکن نیست.
اما در بین برخی نظریات تفاوت‌هایی بین آنان نیز وجود دارد :
اسمیت به این نتیجه رسید که ، جمعیت ، محرک توسعه اقتصادی است و فرایند رشد سرمایه‌داری منظم است .
ریکاردو و مالتوس میگفتند جمعیت مانع بزرگ توسعه اقتصادی است و نظام سرمایه‌داری در بلند مدت با مسائلی از قبیل فشار جمعیت ، کاهش میزان رشد اقتصادی و بحران و بیکاری روبه‌رو خواهد شد.

نظریه دست نامرئی ادام اسمیت
ادام اسمیت با توجه به دیدگاهی که در رابطه با جهان‌بینی سرمایه‌داری داشت ، اصالت فرد را همراه با گردش طبیعی اقتصاد را محترم میشمرد و میگفت این کار باعث افزایش تولید و ثروت و رفاه جامع خواهد شد ، او از سیستم آزادی طبیعی طرفداری میکرد که در آن هر فرد برای تعقیب و دستیابی به منافع خویش آزاد است و از نظر اسمیت این سیستم باعث میشود ثروت در حالت حداکثری برای جامعه حفظ شود ، یعنی فعالیت هر فرد برای دستیابی به منابع خویش ، باعث حداکثری شدن منافع جامعه میشود.
یعنی فعالیت فرد برای رسیدن به منابعش دربازار و محیط رقابتی بازار منجر به افرایش تولید و ثروت میشود.
این قاعده بر مفروضات زیر استوار است  :
1 : مالکیت خصوصی ازاد و محترم است و بهره‌برداری از مالکیت خصوصی باید بدون دخالت دولت باشد.
2 : افراد در بازار به دنبال منافع شخصی هستند و باکارهای خیرخوانه‌ آنها در غیر از محیط بازار منافاتی ندارد.
3 : انسان یک موجود عقلایی است و در فعالیت‌های اقتصادی رفتاری عقلانی دارد یعنی از بین گزینه‌ها ، بهترین را انتخاب میکند.
4 : محیط اقتصادی یک محیط رقابتی است و در بازارها رقابت بر قرار است.

📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
2024/11/12 03:02:00
Back to Top
HTML Embed Code: