Şêrko_bêkes
#سرودهای_سنگی (سفر "دانته"وار شیرکو) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت "۱" نی لبکی سبکسار و خیرهسر نبودم من که ره دهم به هر لبی تا بدمد.. بر لب من و نه یکی بلور نوباوهی برف که با نخستین هُرم دهانِ اخگر آب شوم من و نه غنچهیی نوشکفته که با…
#سرودهای_سنگی
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۲"
سلام
سلام.. ای دختر همسایه پیرهن خجولِ
سینه جسور!
سلام
اینان همه
پیک آه های شعر مناند
گهگاه
گر از این کفتر سیه فام
از بغبغوی چکیدهی آستان دروازهاش
حالی بپرسی..
تو آنگاه پنجرهای از آبی آسمان و
آلالهیی از تبسم میان اندوه و
به تاریکای تنهایی من میگشایی!
از سپیده به فرا دست
از ترس بر شدم و
به دهلیز شفق خزیدم
این درهها و تنگهها
رد پای روزگاران پیکرتراشاند
و ستیغها دستها و بازوان سنگستان
سنگلاخ.. سنگلاخ
دریاچهای از تاریخ سنگ
هر سنگی را حکایتی است
من از روی داستان.. گذر میکنم
از روی جغرافیای درد
یک هفتهی آزگار است
میان این رمانِ سیب و گیلاس
باد.. تبر به دست وزیدن میگیرد و
سنگها میگریزند... میگریزند...
به فرو دست
به دامن شعلهور سنگزار
میان دود و دم خانهای
دیدم.. زنی را
که شبیه یکی کتری حبلی.. به سیاهی میزد
میجوشید و میجوشید... اما
دستی از روی شعلهاش برنمیداشت
گویی بوتهی درختچهی سوخته بود...
بوته... زبان کوهسار خویش
فراموش کرده بود
میجوشید و.. میجوشید و
همچنان کف برمیآورد
زنی.. از عصارهی بیکسی
از پرسشهای بی پاسخ و
از نگاههای غربت و بیهودهگی
درهیی
انباشتهی لاشهی دامها...
یکی اسب و.. دو اسب و.. ده اسب
سد رأس گوسفند شرحه شرحه
لاشه.. لاشه.. لاشه
چند کرکس.. چندین کرکس
حلقههای مرگ.. دور میزدند..
حلقه حلقه دور میزدند
یک هفتهی آزگار بود
که خشم سلطان "بغداد"
از این آسمان مسین فرو باریده بود
پیرمردی کهنسال.. کنار الاغ مردارش
چمباتمه نشسته بود و
میگفت و میگفت:
"هیچ.. هیچی نماندهست.. هیچ"
لاشه.. لاشه.. لاشه
کوهها.. مشام خویش را گرفته بودند
رنگها.. از هوش رفته بودند
درختی چند.. از شدت هراس
به فراز تپه گریخته بودند و.. آنجا
دنبال ریشههایشان میگشتند
به سوی "آب"ی مات و مبهوت.. پیچیدم و
سلامش کردم
او اما.. چیزی نگفت
زبانش بند آمده بود..
نه سلامم را پاسخ گفت
نه سری برایم جنباند..
پوپکی دیدم.. با تارکی عریان
کاکلش افتاده بود و
از ترس.. روی تخته سنگی
خم شده بود.. نماز میخواند
اشکفتها.. کامِ گشودهی کوهها بودند
"نیاکان ما.. در این اشکفتها.. چارزانو نشسته سبیلشان را میتافتند و چُپق میکشیدند و سر خویش را گلخن درون سخنهای دودناک میکردند و.. لبریز کرمهای کاهلی بودند...
نیاکان ما.. آینده را تیپا میکردند و پای افزارهایشان را به دهان هم فرو میکردند و تارکشان.. بی نور و نوا و.. دلهایشان همچون مگس.. آنها الاغهایشان را بیشتر از دختران و زنانش دوست میداشتند.."
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۲"
سلام
سلام.. ای دختر همسایه پیرهن خجولِ
سینه جسور!
سلام
اینان همه
پیک آه های شعر مناند
گهگاه
گر از این کفتر سیه فام
از بغبغوی چکیدهی آستان دروازهاش
حالی بپرسی..
تو آنگاه پنجرهای از آبی آسمان و
آلالهیی از تبسم میان اندوه و
به تاریکای تنهایی من میگشایی!
از سپیده به فرا دست
از ترس بر شدم و
به دهلیز شفق خزیدم
این درهها و تنگهها
رد پای روزگاران پیکرتراشاند
و ستیغها دستها و بازوان سنگستان
سنگلاخ.. سنگلاخ
دریاچهای از تاریخ سنگ
هر سنگی را حکایتی است
من از روی داستان.. گذر میکنم
از روی جغرافیای درد
یک هفتهی آزگار است
میان این رمانِ سیب و گیلاس
باد.. تبر به دست وزیدن میگیرد و
سنگها میگریزند... میگریزند...
به فرو دست
به دامن شعلهور سنگزار
میان دود و دم خانهای
دیدم.. زنی را
که شبیه یکی کتری حبلی.. به سیاهی میزد
میجوشید و میجوشید... اما
دستی از روی شعلهاش برنمیداشت
گویی بوتهی درختچهی سوخته بود...
بوته... زبان کوهسار خویش
فراموش کرده بود
میجوشید و.. میجوشید و
همچنان کف برمیآورد
زنی.. از عصارهی بیکسی
از پرسشهای بی پاسخ و
از نگاههای غربت و بیهودهگی
درهیی
انباشتهی لاشهی دامها...
یکی اسب و.. دو اسب و.. ده اسب
سد رأس گوسفند شرحه شرحه
لاشه.. لاشه.. لاشه
چند کرکس.. چندین کرکس
حلقههای مرگ.. دور میزدند..
حلقه حلقه دور میزدند
یک هفتهی آزگار بود
که خشم سلطان "بغداد"
از این آسمان مسین فرو باریده بود
پیرمردی کهنسال.. کنار الاغ مردارش
چمباتمه نشسته بود و
میگفت و میگفت:
"هیچ.. هیچی نماندهست.. هیچ"
لاشه.. لاشه.. لاشه
کوهها.. مشام خویش را گرفته بودند
رنگها.. از هوش رفته بودند
درختی چند.. از شدت هراس
به فراز تپه گریخته بودند و.. آنجا
دنبال ریشههایشان میگشتند
به سوی "آب"ی مات و مبهوت.. پیچیدم و
سلامش کردم
او اما.. چیزی نگفت
زبانش بند آمده بود..
نه سلامم را پاسخ گفت
نه سری برایم جنباند..
پوپکی دیدم.. با تارکی عریان
کاکلش افتاده بود و
از ترس.. روی تخته سنگی
خم شده بود.. نماز میخواند
اشکفتها.. کامِ گشودهی کوهها بودند
"نیاکان ما.. در این اشکفتها.. چارزانو نشسته سبیلشان را میتافتند و چُپق میکشیدند و سر خویش را گلخن درون سخنهای دودناک میکردند و.. لبریز کرمهای کاهلی بودند...
نیاکان ما.. آینده را تیپا میکردند و پای افزارهایشان را به دهان هم فرو میکردند و تارکشان.. بی نور و نوا و.. دلهایشان همچون مگس.. آنها الاغهایشان را بیشتر از دختران و زنانش دوست میداشتند.."
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
💢کەناڵەکانی سەر بە لێژنەی #تاپوی_نووسراوە:
#هاوڕێمان_بن
👇👇
@tapuynusrawe
تاپوی نووسراوە
@sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
@English_for_kurdistan
ئینگلیزی بۆ کوردستان
@abdulla_pashew
عەبدووڵڵا پەشێو
@bextiyar_eli
بەختیار عەلی
جوانترینەکان لە کەناڵەکانی سەر بە لێژنەی تاپوی نووسراوە ببینن و بخوێننەوە🌺🍃
#هاوڕێمان_بن
👇👇
@tapuynusrawe
تاپوی نووسراوە
@sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
@English_for_kurdistan
ئینگلیزی بۆ کوردستان
@abdulla_pashew
عەبدووڵڵا پەشێو
@bextiyar_eli
بەختیار عەلی
جوانترینەکان لە کەناڵەکانی سەر بە لێژنەی تاپوی نووسراوە ببینن و بخوێننەوە🌺🍃
#مووتوربە
پاییزێکی درەنگ وەخت
لە کاغەزێکی بەردەمما
شەتڵی تەنیایی خۆمم ڕووان
دواتر کاغەز وەنەوشەی گرت.
پاییزێکی درەنگ وەخت
تۆوی یادی چاوی هەموو ئازیزانم
کرد بە مێزی بەردەممەوە..
مێزیش گوڵە بەڕۆژەی گرت.
بەڵام وەختێ
تەنیاییم و یادی ئێوەم
بە قەترەیەک خوێنی شەهید مووتوربە کرد
گشت ماڵەکەم گوڵاڵەی گرت!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئاوێنە_بچکۆلەکان
.
پاییزێکی درەنگ وەخت
لە کاغەزێکی بەردەمما
شەتڵی تەنیایی خۆمم ڕووان
دواتر کاغەز وەنەوشەی گرت.
پاییزێکی درەنگ وەخت
تۆوی یادی چاوی هەموو ئازیزانم
کرد بە مێزی بەردەممەوە..
مێزیش گوڵە بەڕۆژەی گرت.
بەڵام وەختێ
تەنیاییم و یادی ئێوەم
بە قەترەیەک خوێنی شەهید مووتوربە کرد
گشت ماڵەکەم گوڵاڵەی گرت!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئاوێنە_بچکۆلەکان
.
#میرات
شاعیری خەمە سپیەکان
پۆلە مەلن
لەبەر ئاوێنەی جوانیدا
پەڕوباڵی وشە و ڕستە ڕەنگ ئەکەن و
لە فەزایشدا بۆ خۆشەویستی باران و
خۆر باڵ ئەگرن.
شاعیرەکان
پۆلە هەورن
کە ئەیشمرن
لە دوای خۆیان
میراتێ لە.. شنەشن و لە پەپووله و نمەنم و
میراتێ لە.. کەپرەکانی مانگەشەو و
نۆتەکانی گمەگم و
سامانێ لە.. پێکەنینی وردە شەپۆل
بۆ عاشقانی سەرزەمین بە جێ دێڵن.
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#تۆ_ئەتوانی_بە_قومێ_ماچ
#بمخەیتەوە_هەڵقوڵین
.
شاعیری خەمە سپیەکان
پۆلە مەلن
لەبەر ئاوێنەی جوانیدا
پەڕوباڵی وشە و ڕستە ڕەنگ ئەکەن و
لە فەزایشدا بۆ خۆشەویستی باران و
خۆر باڵ ئەگرن.
شاعیرەکان
پۆلە هەورن
کە ئەیشمرن
لە دوای خۆیان
میراتێ لە.. شنەشن و لە پەپووله و نمەنم و
میراتێ لە.. کەپرەکانی مانگەشەو و
نۆتەکانی گمەگم و
سامانێ لە.. پێکەنینی وردە شەپۆل
بۆ عاشقانی سەرزەمین بە جێ دێڵن.
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#تۆ_ئەتوانی_بە_قومێ_ماچ
#بمخەیتەوە_هەڵقوڵین
.
Şêrko_bêkes
#سرودهای_سنگی (سفر "دانته"وار شیرکو) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت "۲" سلام سلام.. ای دختر همسایه پیرهن خجولِ سینه جسور! سلام اینان همه پیک آه های شعر مناند گهگاه گر از این کفتر سیه فام از بغبغوی چکیدهی آستان دروازهاش حالی بپرسی.. تو…
#سرودهای_سنگی
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۳"
لمیده بودم..
لاشخوری بر لاشهی استری
فرود آمده بود..
او هم نماز میخواند
رنگ و روی و
منقار و پیشانی این لاشخور
به سیمای حاجی رباخوار گرانفروش مادرم میماند
آنسوی من
آخوند آبادی.. اذان میگفت..
ندای او میان تعفن لاشهها و
خُر خُر شغالها و گرازها و
سوت زنجرهها.. محو میگشت
یکی پسری نوجوان... چنان کرّهی به گِل غلیده
پیش ما آمد...
مادر بزرگش را.. میان دودهای فرادست..
گم کرده بود..
وقتی بە زیارت امامزادهی رفته بود..
که میان مزارش را تبرک بدارد و
تنها ماکیان خود را.. نذر او کند.
به او گفتیم که باید... میان اذان و دعا و
زیر سنگ و ضریح و
درون جیب امامزاده و بارگاه خدا را
به جست و جویش بگردد!
شب.. مرا همراه خود میبرد
شب مهتابی بی باک و.. مهتابی سنگدل
که نشان از اندوه.. به سیما نداشت
گام مینهادیم.. جرقههای زیر سُم ستور
به سان ستارههای ریز و درشت پراکنده میشدند..
سبزهها... یکه میخوردند و
آبشاران... شگفتی میکردند
ناگهان... روبهی "گم کرده آشیان"
با چشمانی فروزان
از پیش روی ما برجهید و گریخت...
شرشر آرام جوبیاران
به مویههای مادرم میماند..
"اینک او به چشمان نیلگونِ چراغ والور.. خیره گشته و... میان شعلهی کبود.. مرا میبیند. دقت میکند.. ببیند چه قدر لاغر شدهام.. در آینهی شعلهی کبود... اگر که من بخندم، او هم میخندد.. سر برمیدارد و از خدا میخواهد.. نگه دار من باشد.. با تسبیح بلند سبزرشتهاش، نسیههای ماهانه را میشمارد.. هنوز تخم مرغها نپختهاند.. پیازی را خُرد میکند.. اشک به چشمانش حلقه میبندد.. گربهی واقعی با آب پیاز، در میآمیزد.. و او با گوشهی چارقد بوسیدهاش، گونەهای فرسودهاش را میزداید.."
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۳"
لمیده بودم..
لاشخوری بر لاشهی استری
فرود آمده بود..
او هم نماز میخواند
رنگ و روی و
منقار و پیشانی این لاشخور
به سیمای حاجی رباخوار گرانفروش مادرم میماند
آنسوی من
آخوند آبادی.. اذان میگفت..
ندای او میان تعفن لاشهها و
خُر خُر شغالها و گرازها و
سوت زنجرهها.. محو میگشت
یکی پسری نوجوان... چنان کرّهی به گِل غلیده
پیش ما آمد...
مادر بزرگش را.. میان دودهای فرادست..
گم کرده بود..
وقتی بە زیارت امامزادهی رفته بود..
که میان مزارش را تبرک بدارد و
تنها ماکیان خود را.. نذر او کند.
به او گفتیم که باید... میان اذان و دعا و
زیر سنگ و ضریح و
درون جیب امامزاده و بارگاه خدا را
به جست و جویش بگردد!
شب.. مرا همراه خود میبرد
شب مهتابی بی باک و.. مهتابی سنگدل
که نشان از اندوه.. به سیما نداشت
گام مینهادیم.. جرقههای زیر سُم ستور
به سان ستارههای ریز و درشت پراکنده میشدند..
سبزهها... یکه میخوردند و
آبشاران... شگفتی میکردند
ناگهان... روبهی "گم کرده آشیان"
با چشمانی فروزان
از پیش روی ما برجهید و گریخت...
شرشر آرام جوبیاران
به مویههای مادرم میماند..
"اینک او به چشمان نیلگونِ چراغ والور.. خیره گشته و... میان شعلهی کبود.. مرا میبیند. دقت میکند.. ببیند چه قدر لاغر شدهام.. در آینهی شعلهی کبود... اگر که من بخندم، او هم میخندد.. سر برمیدارد و از خدا میخواهد.. نگه دار من باشد.. با تسبیح بلند سبزرشتهاش، نسیههای ماهانه را میشمارد.. هنوز تخم مرغها نپختهاند.. پیازی را خُرد میکند.. اشک به چشمانش حلقه میبندد.. گربهی واقعی با آب پیاز، در میآمیزد.. و او با گوشهی چارقد بوسیدهاش، گونەهای فرسودهاش را میزداید.."
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
#کۆتەڵ
خانوویەک ژوورێکی لێ مرد
لە پرسەدا چاوی گێڕا
بۆ ژوورەکانی دراوسێ
ئەوەی نەیدی
ئەوەی نەهات
لەناو دڵی پەنجەرەیدا بوو بە گرێ!
گەڕەکێ ماڵێکی کوژرا
لە پرسەدا چاوێ گێڕا
بۆ ڕێ و بان و
بۆ گەڕەکی ئەم لاو ئەولا
ئەوەی نەیدی
ئەوەی نەهات
لەناو دڵی بەرهەیوان و سەرکۆڵان و
گۆڕەپانیا بوو بە گرێ!
ئاخر خۆ من کوردستانم
لەیەک تروکەی چاوا بوو
پێنج هەزار کانی لێ کوژرا
پێنج هەزار ڕەزی لێ خنکا
پێنج هەزار شیعری لێ کوژرا
پێنج، پێنج، پێنج، پێنج..
وا شەش مانگە لە پرسەدایە مەولەویم
دار بەدارم گوێ هەڵئەخا
بەرد بە بەردم سۆراخ ئەکا و
شاخ بە شاخم چاو ئەگێڕێ
ئەوەی دووکەڵی جەرگمی ناسی و نەهات
ئەوەی نەمدی
چۆن لەبەر چاوی ئەم مێژووە سک سووتاوەم
ڕەش، ڕەش، ڕەش، ڕەش
داناگەڕێ!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئاوێنە_بچکۆلەکان
.
خانوویەک ژوورێکی لێ مرد
لە پرسەدا چاوی گێڕا
بۆ ژوورەکانی دراوسێ
ئەوەی نەیدی
ئەوەی نەهات
لەناو دڵی پەنجەرەیدا بوو بە گرێ!
گەڕەکێ ماڵێکی کوژرا
لە پرسەدا چاوێ گێڕا
بۆ ڕێ و بان و
بۆ گەڕەکی ئەم لاو ئەولا
ئەوەی نەیدی
ئەوەی نەهات
لەناو دڵی بەرهەیوان و سەرکۆڵان و
گۆڕەپانیا بوو بە گرێ!
ئاخر خۆ من کوردستانم
لەیەک تروکەی چاوا بوو
پێنج هەزار کانی لێ کوژرا
پێنج هەزار ڕەزی لێ خنکا
پێنج هەزار شیعری لێ کوژرا
پێنج، پێنج، پێنج، پێنج..
وا شەش مانگە لە پرسەدایە مەولەویم
دار بەدارم گوێ هەڵئەخا
بەرد بە بەردم سۆراخ ئەکا و
شاخ بە شاخم چاو ئەگێڕێ
ئەوەی دووکەڵی جەرگمی ناسی و نەهات
ئەوەی نەمدی
چۆن لەبەر چاوی ئەم مێژووە سک سووتاوەم
ڕەش، ڕەش، ڕەش، ڕەش
داناگەڕێ!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئاوێنە_بچکۆلەکان
.
ئەو وەختەی کە بووی بە عاشق
عەشق ئەتکا بە شمشاڵ و
ئەتنێ بە لێوی خۆیەوە
ئەوسا ئیتر تۆ دڵۆپی حەسرەتیت و
لە بەردەمی ماشقەدا
وردە ورد ئەتوێیتەوە!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئێستا_کچێک_نیشتمانمه
عەشق ئەتکا بە شمشاڵ و
ئەتنێ بە لێوی خۆیەوە
ئەوسا ئیتر تۆ دڵۆپی حەسرەتیت و
لە بەردەمی ماشقەدا
وردە ورد ئەتوێیتەوە!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#ئێستا_کچێک_نیشتمانمه
Forwarded from اتچ بات
#ئێستا_کچێک_نیشتمانمە
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بەشی "۳۷"
🎀 @Sherko_bekas
هەندێ لەو شیعرە ورد و بچووکانەی کە لە شەوانی پاسەوانیدا لە عەمباری کتێبەکاندا و لەو دە شەوەدا نووسیمن!
یەکەم شەو
زەوییەک بووم
سخار.. سخار
ڕەش و بەدبەخت
وام دانابوو لە دواییدا
یان کوندهپەپوو بمکڕێ
یان گۆڕستان!
وەلێ ڕۆژێ عەشقی کیژۆڵەیەک هات و
ڕەشی کردەوە بە سپی و
کچیش خۆی کرد بە ڕێژنە و
گوڵی باران!
دووەم شەو
کە بانگت کرد شیعر نایەت
با سەد دەرگایش لەبەردەمیا بکەیتەوە
ئەو وەختێ دێ بانگ نەکراوە و
چی دەرگایشە داخراوە و
بەسەر حەساردا بازئەدا و
لە درزێکی باریکەوە
دێتە ژوورێ!
سێیەم شەو
هەزار ماچی نیشتمانەکەی خۆم کرد و
ئەو یەک ماچی نەکردمەوە.
بە زۆر نییە
خۆشەویستی ئاڵا نییه دروستی کەم
یان تابلۆیەک بیکڕمەوە.
چوارەم شەو
ئەو وەختەی کە بووی بە عاشق
عەشق ئەتکا به شمشاڵ و
ئەتنێ بە لێوی خۆیەوە
ئەوسا ئیتر تۆ دڵۆپی حەسرەتیت و
لە بەردەمی ماشقەدا
وردە وردە ئەتوێیتەوە!
بە بێ ئەوەی پێبزانێ
عاشق سەری خۆی داوەتە
دەست نادیارێ
جارێک ئەبێ بە گەواڵەی
شێت و وێتی کەنار زەریا و
جارێکی دی بە باگژەی نیوەشەوی
جادەی شارێ!
من ئەوەندە بەسەر عەشقی
ڕۆزانادا نووشتامەوە
ئەوەندە سەیری چاویم کرد
تا تەنیاییم بووە بە هەڵم و
هەڵم بە گۆمی ئیلهامی و
لە دواییشدا بە ئیجگاری
خۆم و شیعرم تیا توانیەوە!
پێنجەم شەو
شەوانی تر بە دەم درۆی
سەوز و سوور و
بەڵێنی ترش و شیرینی
ئەو نیشتمانەی خۆمەوە
نیگاکانم ئەچوونە خەو.
کە ئەنووستم خەوەکانم لەناو خەودا
ئەهاتنە دی.
بەڵام وەختێ کە بەیانیان هەڵئەسام و
چاوەکانم ئەکردەوە
جگە لە تراویلکەیەک
ئیتر من هیچم نەئەدی.!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#اینک_دختری_سرزمین_من_است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۳۷"
تعدادی از شعرهای خرد و ریزی که در شبهای نگهبانی و در انبار کتابها و در آن ده شب نوشتم!
شب اول
زمینی بودم
سخت.. سنگلاخ
سیاه و سیه روز
چنین فرض کرده بودم در نهایت
یا جغد مرا بخرد یا گورستان!
ولی روزی عشقِ دخترکی آمد و
سیاهم را سفید کرد و
دختر هم خود را
به رگبار و گُلِ باران!
شب دوم
وقتی که صدایش زدی شعر نمیآمد
حتی اگر صد در برویش بگشایی.
او وقتی میآمد صدایش نکرده باشند و
هرچه در است بسته است و
از روی دیوار میجهد،
از یک جرزِ باریک داخل میشود
شب سوم
هزار بوسه بر میهنِ خود زدم و
او حتی یک بار مرا نبوسید.
زورکی نیست
دوست داشتن که پرچم نیست،
درست کنم
یا تابلویی که دوباره آنرا بخرم.
شب چهارم
وقتی که عاشق شدی
عشق تو را نیلبک میکند و
بر لبانش میگذارد و
آنگاه تو قطرهٔ حسرت هستی و
در مقابلِ معشوق
ذره ذره آب میشوی!
بدون اینکه احساس کند
عاشق، سر خود را بدست
ناپیدایی سپرده است
یکبار به ابر پاره و
واله و شیدای ساحل و دریا،
بار دگر
باد خزان نیمه شب
جاده شهر!
من آنقدر بر روی عشق
رُزانا خم شدم
آنقدر در چشمانش خیره شدم
تا تنهاییم بخار شد و
بخار بە دریاچهٔ الهام و
دست آخر
به یکباره
خود و شعرم در آن ذوب شدیم!
شب پنجم
شبهای دیگر به همراه دروغهای
سبز و سرخ و
وعدههای ترش و شیرینِ
این میهنِ خودم
نگاههایم بخواب میرفتند.
که میخوابیدم رؤیاهایم در خواب
به حقیقت میپیوستند.
اما وقتی که بامداد برمیخواستم و
چشمانم را باز میکردم
بجز سراب
چیزی دیگر نمیدیدم!
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمه: #سیامند_شاهسواری
با صدای دلنشین امپراتور شعر دنیا
"شێرکۆ بێکەس"
ادامه دارد...
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بەشی "۳۷"
🎀 @Sherko_bekas
هەندێ لەو شیعرە ورد و بچووکانەی کە لە شەوانی پاسەوانیدا لە عەمباری کتێبەکاندا و لەو دە شەوەدا نووسیمن!
یەکەم شەو
زەوییەک بووم
سخار.. سخار
ڕەش و بەدبەخت
وام دانابوو لە دواییدا
یان کوندهپەپوو بمکڕێ
یان گۆڕستان!
وەلێ ڕۆژێ عەشقی کیژۆڵەیەک هات و
ڕەشی کردەوە بە سپی و
کچیش خۆی کرد بە ڕێژنە و
گوڵی باران!
دووەم شەو
کە بانگت کرد شیعر نایەت
با سەد دەرگایش لەبەردەمیا بکەیتەوە
ئەو وەختێ دێ بانگ نەکراوە و
چی دەرگایشە داخراوە و
بەسەر حەساردا بازئەدا و
لە درزێکی باریکەوە
دێتە ژوورێ!
سێیەم شەو
هەزار ماچی نیشتمانەکەی خۆم کرد و
ئەو یەک ماچی نەکردمەوە.
بە زۆر نییە
خۆشەویستی ئاڵا نییه دروستی کەم
یان تابلۆیەک بیکڕمەوە.
چوارەم شەو
ئەو وەختەی کە بووی بە عاشق
عەشق ئەتکا به شمشاڵ و
ئەتنێ بە لێوی خۆیەوە
ئەوسا ئیتر تۆ دڵۆپی حەسرەتیت و
لە بەردەمی ماشقەدا
وردە وردە ئەتوێیتەوە!
بە بێ ئەوەی پێبزانێ
عاشق سەری خۆی داوەتە
دەست نادیارێ
جارێک ئەبێ بە گەواڵەی
شێت و وێتی کەنار زەریا و
جارێکی دی بە باگژەی نیوەشەوی
جادەی شارێ!
من ئەوەندە بەسەر عەشقی
ڕۆزانادا نووشتامەوە
ئەوەندە سەیری چاویم کرد
تا تەنیاییم بووە بە هەڵم و
هەڵم بە گۆمی ئیلهامی و
لە دواییشدا بە ئیجگاری
خۆم و شیعرم تیا توانیەوە!
پێنجەم شەو
شەوانی تر بە دەم درۆی
سەوز و سوور و
بەڵێنی ترش و شیرینی
ئەو نیشتمانەی خۆمەوە
نیگاکانم ئەچوونە خەو.
کە ئەنووستم خەوەکانم لەناو خەودا
ئەهاتنە دی.
بەڵام وەختێ کە بەیانیان هەڵئەسام و
چاوەکانم ئەکردەوە
جگە لە تراویلکەیەک
ئیتر من هیچم نەئەدی.!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#اینک_دختری_سرزمین_من_است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۳۷"
تعدادی از شعرهای خرد و ریزی که در شبهای نگهبانی و در انبار کتابها و در آن ده شب نوشتم!
شب اول
زمینی بودم
سخت.. سنگلاخ
سیاه و سیه روز
چنین فرض کرده بودم در نهایت
یا جغد مرا بخرد یا گورستان!
ولی روزی عشقِ دخترکی آمد و
سیاهم را سفید کرد و
دختر هم خود را
به رگبار و گُلِ باران!
شب دوم
وقتی که صدایش زدی شعر نمیآمد
حتی اگر صد در برویش بگشایی.
او وقتی میآمد صدایش نکرده باشند و
هرچه در است بسته است و
از روی دیوار میجهد،
از یک جرزِ باریک داخل میشود
شب سوم
هزار بوسه بر میهنِ خود زدم و
او حتی یک بار مرا نبوسید.
زورکی نیست
دوست داشتن که پرچم نیست،
درست کنم
یا تابلویی که دوباره آنرا بخرم.
شب چهارم
وقتی که عاشق شدی
عشق تو را نیلبک میکند و
بر لبانش میگذارد و
آنگاه تو قطرهٔ حسرت هستی و
در مقابلِ معشوق
ذره ذره آب میشوی!
بدون اینکه احساس کند
عاشق، سر خود را بدست
ناپیدایی سپرده است
یکبار به ابر پاره و
واله و شیدای ساحل و دریا،
بار دگر
باد خزان نیمه شب
جاده شهر!
من آنقدر بر روی عشق
رُزانا خم شدم
آنقدر در چشمانش خیره شدم
تا تنهاییم بخار شد و
بخار بە دریاچهٔ الهام و
دست آخر
به یکباره
خود و شعرم در آن ذوب شدیم!
شب پنجم
شبهای دیگر به همراه دروغهای
سبز و سرخ و
وعدههای ترش و شیرینِ
این میهنِ خودم
نگاههایم بخواب میرفتند.
که میخوابیدم رؤیاهایم در خواب
به حقیقت میپیوستند.
اما وقتی که بامداد برمیخواستم و
چشمانم را باز میکردم
بجز سراب
چیزی دیگر نمیدیدم!
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمه: #سیامند_شاهسواری
با صدای دلنشین امپراتور شعر دنیا
"شێرکۆ بێکەس"
ادامه دارد...
.
Telegram
ئەمڕۆ 2 گەلاوێژ #ساڵڕۆژی کۆچی دوایی نووسەر،وەرگێڕ،رۆژنامەوان و شاعیری مەزن"ئەحمەد شاملوو"
ڕۆحیان شاد 🌹
🎀 @Sherko_bekas
ڕۆحیان شاد 🌹
🎀 @Sherko_bekas
Forwarded from Şêrko_bêkes
🎀 @Sherko_bekas
#خاک
دەسـتم برد بۆ چڵی دارێ
لەتاو ئازار لق داچڵەکی!
کە دەستم برد بۆ لقەکە
ناوقەدی دار
کەوتە هـاوار!
کە باوەشم کرد بە قەد دا
خاک لەریەوە لە ژێر پێم دا
بەرد ناڵاندی..!
ئەمجارەیان کە دانەوییم،
خۆڵم هەڵگرت
گشت کـوردستان زریـکانی!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#خاک
دستم را بە سوی شاخەی
درختی دراز کردم
شاخە از شدت درد از جا پرید
همین کە دستم را بە سوی شاخە بردم
تنە یک درخت بە لرزە در آمد
همین کە تنە درخت را در آغوش گرفتم
خاک زیر پایم بە لرزە افتاد
سنگ نالید
آنگاە کە خم شدم و خاک را برداشتم
تمامی کُردستان بە ضجە در آمد
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمە: #احمد_شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
له کتێبی" #ئاوێنە_بچکۆلەکان "
با صدای شاملو و صدای امپراتوری شعر جهان " شیرکو بیکس"
.
#خاک
دەسـتم برد بۆ چڵی دارێ
لەتاو ئازار لق داچڵەکی!
کە دەستم برد بۆ لقەکە
ناوقەدی دار
کەوتە هـاوار!
کە باوەشم کرد بە قەد دا
خاک لەریەوە لە ژێر پێم دا
بەرد ناڵاندی..!
ئەمجارەیان کە دانەوییم،
خۆڵم هەڵگرت
گشت کـوردستان زریـکانی!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#خاک
دستم را بە سوی شاخەی
درختی دراز کردم
شاخە از شدت درد از جا پرید
همین کە دستم را بە سوی شاخە بردم
تنە یک درخت بە لرزە در آمد
همین کە تنە درخت را در آغوش گرفتم
خاک زیر پایم بە لرزە افتاد
سنگ نالید
آنگاە کە خم شدم و خاک را برداشتم
تمامی کُردستان بە ضجە در آمد
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمە: #احمد_شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
له کتێبی" #ئاوێنە_بچکۆلەکان "
با صدای شاملو و صدای امپراتوری شعر جهان " شیرکو بیکس"
.
Forwarded from اتچ بات
#دەربەندی_پەپوولە
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بەشی "۲۰"
🎀 @Sherko_bekas
برووسکەیەک.. پەلە نییە.. شیعریش نییە.
بەناوی ھەڵەبجە و پێنج ھەزار "مانگ"ەوە
بەناوی مەولەوی و پێنج ھەزار گوڵەوە.
بەناوی گۆران و پێنج ھەزار کۆترەوە،
بۆ زانا بلیمەتەکانی: وڵاتی پوشکین، وڵاتی جاک لەندن.
وڵاتی بایرۆن، وڵاتی جان دارک، وڵاتی بسمارک.
وڵاتی گاریباڵدی، وڵاتی ڤان کوخ.. وڵاتی.. وڵاتی.. وڵاتی
سوپاس بۆ ئەو دیارییەی کە بە کۆمەڵ سەرلەبەیانیی ڕۆژی ١٦/٣/١٩٨٨ لە
ڕێگەی بەغداوە بۆ گوڵ و کۆتر و منداڵ و شیعری کوردستانتان ناردبوو.
- ئەم شەوە سوورانە "تارا"ن یان
بالیفی خوێناویی ژێر سەری کەژ و کۆ؟
ئەم ھەموو دووکەڵە
دووکەڵی یەک "مانگ"ی سووتاوە
یان مێژووی سەرزەمین ھەر ھەمووی پێکەوە ئەسووتێ؟
- سەرەتای نیسان بوو، ژنێکی لادێیی
گوندەکەی بە گڕوکڵپەوە خستبووە ناو دڵی و ڕای ئەکرد
وەکوو دار، وەکوو بەرد، وەکوو ئاو
شێت بووبوو:
«دووکەڵ، دووکەڵ، دووکەڵ..
ڕەنگە خوا سووتابێ و ئەم ھەموو دووکەڵە
لەو ھەڵسێ!»
ڕای ئەکرد وای ئەوت.
ئەی دووکەڵی بەژنی دایکم
لە وەختی نزاکردندا!
ئەی دووکەڵی بەژنی مێژووم
لەوەختی ھەتاو چاندندا!
تۆ ڕۆحی سەوزی گژوگیا و دارستان و
کێڵگە فڕیوەکانی ئێمەی بە دەوری
ئەم شاخانەدا خول ئەخۆی.
تۆ باخ و مەزرا باڵگرتووەکانی ئێمەی
سەرت ناوە بە بنمیچی تاریکیی کەشکەڵانەوە.
تۆ گیانی سپیی بێشکە و پنە و بەرماڵ و
حیکایەتی گوێ ئاگردانی ئێمە بووی
ئەوا ئیستا بە ئاسمانەوە پەرت ئەبی.
تۆ گیانی سەرخۆشی ڕەزەکانی ئێمەی
وا قاچت لە دووت نایەن و سەرسم ئەدەی.
ئەی دووکەڵی خەوەکانم!
تۆ ڕەنگە ڕۆحی قۆشمەی گۆچانەکەی مام بایز و
تەشیەکەی نەنە ڕێحان بی
وا لەسەرخۆ ھـەڵ ئەسووڕێیت و با ئەخۆی.
ئەی دووکەڵی ڕەنجەکانم!
لەسەر ناوچەوانی گرژی
ئەم ئاسمانە بێباکە چیم بۆ ئەنووسیت؟!
من ئەتوانم فریای خوێندنەوەی چەند ھیوا و
بەھاری سووتاو بکەوم؟!
من کێ بکەم بە شایەتی
ئەم ھەڵقرچانەی ژیانم؟!
- تۆ زەردەشتێکی سووتاوی
ئەوەتەی ھەی گڕ ئەتخوات و ھەر گڕ ئەگری
ئەوەتەی ھەی ئەم جیهانەیش
ئاسمانێکی کوێر و کەڕە و
تۆیش بەردەوام ھەر دووکەڵی!
ھەر ھەمان ئەشکەوتی چارەنووس
یەک زاری قریشکەی وێرانە،
ھەر ھەمان کەروێشکی خەونێکی ڕاونراو
یەک لانەی خەڵتانی شەوەزەنگ.
ھەر ھەمان نەقشی سەر
ئەم بەردی مێژووە
یەک پەیژەی حیکایەت.
ھەر ھەمان ھەڵمی ژان
یەک گوڵی گۆرانی.
- لەسەر ئەم تاوێری ئاواتە، وەستاوی.
ئەزانی جاربەجار ئەلەقێ و وەستاوی.
«بوەستە! ھیوایەک بشڵەقێ
لە قولـلەی چەسپاوی تاریکی چاکترە تیا بژیت»
ئەم پەندە
دووکەڵی شەرابیی
ئەو ھەموو ڕەزانە بۆی نووسیت!
ھەموو جار من کێوێ ھاوار و زریکە
تلاوتل ئەبەم و ئەیخەمە ناو زەریای
بێدەنگیی دنیاوە.. ناشڵەقێ.
ھەموو جار من سەری بڕراوی ساڵێکم، شارێکم
ھەڵئەگرم ئەیبەمە بەردەمی
بۆ ئەوەی بپرسێ
ئەم سەرەت لە کوێوە ھێناوە؟!
ناپرسێ
- «گاڵۆنێ لە دەنگم بشڵەقێ
ئەم زەریای ویژدانی جیهانەیش
لەگەڵیا ئەشڵەقێ»
ئەم پەندە
بەرمیلە نەوتێکی سیاسی بۆی نووسیم!
- ھەر لەبەر نەزانیی سوار نییە
ئەم شاخە ھەمووجار ئەگلێ.
دارخورمای خواستراوی سووریا
لە بەردەقارەمان سوارتر بوو؟!
ئەم کێوە بە تەنها و بە سکی برسی ھەر
ئەوەندە غار ئەکا!
بۆ کەلـلەی حەسارۆست
لە ئۆراس پووتترە؟!
خۆ مێشە سەگانەیش بە تەنها
لە ئەسپی ئەم کوردە ناورووکێ؟!
ئەم پەندەیش
گوڵێکی ژێر ھەرەس بۆی نووسیم.
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
بە دەنگی پڕ سۆزی ئیمپراتۆری شیعری جیهان
"شێرکۆ بێکەس"
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بەشی "۲۰"
🎀 @Sherko_bekas
برووسکەیەک.. پەلە نییە.. شیعریش نییە.
بەناوی ھەڵەبجە و پێنج ھەزار "مانگ"ەوە
بەناوی مەولەوی و پێنج ھەزار گوڵەوە.
بەناوی گۆران و پێنج ھەزار کۆترەوە،
بۆ زانا بلیمەتەکانی: وڵاتی پوشکین، وڵاتی جاک لەندن.
وڵاتی بایرۆن، وڵاتی جان دارک، وڵاتی بسمارک.
وڵاتی گاریباڵدی، وڵاتی ڤان کوخ.. وڵاتی.. وڵاتی.. وڵاتی
سوپاس بۆ ئەو دیارییەی کە بە کۆمەڵ سەرلەبەیانیی ڕۆژی ١٦/٣/١٩٨٨ لە
ڕێگەی بەغداوە بۆ گوڵ و کۆتر و منداڵ و شیعری کوردستانتان ناردبوو.
- ئەم شەوە سوورانە "تارا"ن یان
بالیفی خوێناویی ژێر سەری کەژ و کۆ؟
ئەم ھەموو دووکەڵە
دووکەڵی یەک "مانگ"ی سووتاوە
یان مێژووی سەرزەمین ھەر ھەمووی پێکەوە ئەسووتێ؟
- سەرەتای نیسان بوو، ژنێکی لادێیی
گوندەکەی بە گڕوکڵپەوە خستبووە ناو دڵی و ڕای ئەکرد
وەکوو دار، وەکوو بەرد، وەکوو ئاو
شێت بووبوو:
«دووکەڵ، دووکەڵ، دووکەڵ..
ڕەنگە خوا سووتابێ و ئەم ھەموو دووکەڵە
لەو ھەڵسێ!»
ڕای ئەکرد وای ئەوت.
ئەی دووکەڵی بەژنی دایکم
لە وەختی نزاکردندا!
ئەی دووکەڵی بەژنی مێژووم
لەوەختی ھەتاو چاندندا!
تۆ ڕۆحی سەوزی گژوگیا و دارستان و
کێڵگە فڕیوەکانی ئێمەی بە دەوری
ئەم شاخانەدا خول ئەخۆی.
تۆ باخ و مەزرا باڵگرتووەکانی ئێمەی
سەرت ناوە بە بنمیچی تاریکیی کەشکەڵانەوە.
تۆ گیانی سپیی بێشکە و پنە و بەرماڵ و
حیکایەتی گوێ ئاگردانی ئێمە بووی
ئەوا ئیستا بە ئاسمانەوە پەرت ئەبی.
تۆ گیانی سەرخۆشی ڕەزەکانی ئێمەی
وا قاچت لە دووت نایەن و سەرسم ئەدەی.
ئەی دووکەڵی خەوەکانم!
تۆ ڕەنگە ڕۆحی قۆشمەی گۆچانەکەی مام بایز و
تەشیەکەی نەنە ڕێحان بی
وا لەسەرخۆ ھـەڵ ئەسووڕێیت و با ئەخۆی.
ئەی دووکەڵی ڕەنجەکانم!
لەسەر ناوچەوانی گرژی
ئەم ئاسمانە بێباکە چیم بۆ ئەنووسیت؟!
من ئەتوانم فریای خوێندنەوەی چەند ھیوا و
بەھاری سووتاو بکەوم؟!
من کێ بکەم بە شایەتی
ئەم ھەڵقرچانەی ژیانم؟!
- تۆ زەردەشتێکی سووتاوی
ئەوەتەی ھەی گڕ ئەتخوات و ھەر گڕ ئەگری
ئەوەتەی ھەی ئەم جیهانەیش
ئاسمانێکی کوێر و کەڕە و
تۆیش بەردەوام ھەر دووکەڵی!
ھەر ھەمان ئەشکەوتی چارەنووس
یەک زاری قریشکەی وێرانە،
ھەر ھەمان کەروێشکی خەونێکی ڕاونراو
یەک لانەی خەڵتانی شەوەزەنگ.
ھەر ھەمان نەقشی سەر
ئەم بەردی مێژووە
یەک پەیژەی حیکایەت.
ھەر ھەمان ھەڵمی ژان
یەک گوڵی گۆرانی.
- لەسەر ئەم تاوێری ئاواتە، وەستاوی.
ئەزانی جاربەجار ئەلەقێ و وەستاوی.
«بوەستە! ھیوایەک بشڵەقێ
لە قولـلەی چەسپاوی تاریکی چاکترە تیا بژیت»
ئەم پەندە
دووکەڵی شەرابیی
ئەو ھەموو ڕەزانە بۆی نووسیت!
ھەموو جار من کێوێ ھاوار و زریکە
تلاوتل ئەبەم و ئەیخەمە ناو زەریای
بێدەنگیی دنیاوە.. ناشڵەقێ.
ھەموو جار من سەری بڕراوی ساڵێکم، شارێکم
ھەڵئەگرم ئەیبەمە بەردەمی
بۆ ئەوەی بپرسێ
ئەم سەرەت لە کوێوە ھێناوە؟!
ناپرسێ
- «گاڵۆنێ لە دەنگم بشڵەقێ
ئەم زەریای ویژدانی جیهانەیش
لەگەڵیا ئەشڵەقێ»
ئەم پەندە
بەرمیلە نەوتێکی سیاسی بۆی نووسیم!
- ھەر لەبەر نەزانیی سوار نییە
ئەم شاخە ھەمووجار ئەگلێ.
دارخورمای خواستراوی سووریا
لە بەردەقارەمان سوارتر بوو؟!
ئەم کێوە بە تەنها و بە سکی برسی ھەر
ئەوەندە غار ئەکا!
بۆ کەلـلەی حەسارۆست
لە ئۆراس پووتترە؟!
خۆ مێشە سەگانەیش بە تەنها
لە ئەسپی ئەم کوردە ناورووکێ؟!
ئەم پەندەیش
گوڵێکی ژێر ھەرەس بۆی نووسیم.
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
بە دەنگی پڕ سۆزی ئیمپراتۆری شیعری جیهان
"شێرکۆ بێکەس"
.
Telegram
Şêrko_bêkes
#سرودهای_سنگی (سفر "دانته"وار شیرکو) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت "۳" لمیده بودم.. لاشخوری بر لاشهی استری فرود آمده بود.. او هم نماز میخواند رنگ و روی و منقار و پیشانی این لاشخور به سیمای حاجی رباخوار گرانفروش مادرم میماند آنسوی من آخوند…
#سرودهای_سنگی
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۴"
شبتابی.. از فرادست
به سوی بیشه میخزید..
از پسِ گامی.. میافروخت و
از پس گامی دگر.. به بالین خموشی میخفت
از پس هر دو گام.. سوسویی..
روی سنگها به رقص برمیخواست..
انگار به شبتاب دختر همسایهشان.. چشمک میزد
و یا شاید شاعر بود و..
بر سنگها شعر مینگاشت.
"دختر همسایه.. نازک اندام بود.. به سان آهوی منقوش بر قالیِ یکی از اقوام فرش فروش ما بود.. هر روز سه بار، نگاههای ما.. به هم گره میخورد.. نگاهها، غرشهایی خاموش بودند.. لبریزِ حسرت و آرزو بودند.. نگاهها.. افروخته.. افروخته.. افروختهی افروخته میشدند.. خواهشی بودند به سوی بستر آرمیدن..
پستانهای پنهان، میجنبیدند.. هرگز اما خود را به انگشتهای من نمینمودند.. انگشتهایم دیوانه شده بودند.. نهان کردن، دیوانهشان کرده بود.. پرسشهای بی پایانِ اندام مستور.. چنان زبانههای آتش، میان علفزار خشکیدهی درون من.. نشت میکردند و هر لحظه بزرگ و بزرگ تر میشدند و.. تهیگاه را، اخگری زمخت میساختند.. و در فرجام، نهانکاریهای خلوتگاه.. برفابی بر آتش میریخت!
دختر همسایه.. هر روزِ تابستان.. از روی پشت بام.. دستبوی و عشقهای خوش خط و خال و.. گهگاه نیز، سنگریزه.. به سوی من میافکند! از شکاف میان نیهای چیغ، دست برون میکرد و دروغکی صدایم میزد.. زلنگ و زلونگ النگوهای او و.. تاپ تاپ قلب من.. آتشِ نهاد مرا شعلهورتر میکرد... داغ بودم و میافروختم.. سپید بودم و به سرخی مینشستم..
دیرگاهان.. بر سینهی آسمان، ستارهی خیاط را نشان میکردم و صدایش میزدم.. آرام آرام فرود میآمد و درون ایوان مینشست.. عریان میشد و مرا به خود میدوخت.. وقتی از هم جدا میشدیم.. با هم به خواب میرفتیم!"
چوبی.. همسفرم بود
که تارکش.. به کمرگاهم میرسید
سبزهرویی.. پُر خط و خال
با چهرهای.. پُرچین و چروک و
پاهایی گِلآلود..
به دیدارِ درخت بنهی عموزادهاش
در آنسوی مرز میرفت
تا نیمههای راه.. همسفرم بود
دستهایش همچنان.. میان دستان من بود
هنگام گذر از روی سنگهای لیز و بلند و..
از کنار سگهای آبادی
به فریاد دستها و.. پایها و
به فریاد شعرهای کوچک من میشتافت
عصاکش من بود..
گهگاه چند وجب از من جلو میافتاد
با من سخن میداشت و
با او سخن میداشتم
او از تبارِ جنگلی جنگاور بود
همچو ما
بریدنها و کندنها و شکستنها سوختنها و
راندنها و شب بیداریها.. کشیده بود
اما آنسان که خود میگفت...
سالها بود.. کز میان قبلیهی آنان
خائنی.. سر بر نداشته و
چوبهی دار نگشته بود!
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
(سفر "دانته"وار شیرکو)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت "۴"
شبتابی.. از فرادست
به سوی بیشه میخزید..
از پسِ گامی.. میافروخت و
از پس گامی دگر.. به بالین خموشی میخفت
از پس هر دو گام.. سوسویی..
روی سنگها به رقص برمیخواست..
انگار به شبتاب دختر همسایهشان.. چشمک میزد
و یا شاید شاعر بود و..
بر سنگها شعر مینگاشت.
"دختر همسایه.. نازک اندام بود.. به سان آهوی منقوش بر قالیِ یکی از اقوام فرش فروش ما بود.. هر روز سه بار، نگاههای ما.. به هم گره میخورد.. نگاهها، غرشهایی خاموش بودند.. لبریزِ حسرت و آرزو بودند.. نگاهها.. افروخته.. افروخته.. افروختهی افروخته میشدند.. خواهشی بودند به سوی بستر آرمیدن..
پستانهای پنهان، میجنبیدند.. هرگز اما خود را به انگشتهای من نمینمودند.. انگشتهایم دیوانه شده بودند.. نهان کردن، دیوانهشان کرده بود.. پرسشهای بی پایانِ اندام مستور.. چنان زبانههای آتش، میان علفزار خشکیدهی درون من.. نشت میکردند و هر لحظه بزرگ و بزرگ تر میشدند و.. تهیگاه را، اخگری زمخت میساختند.. و در فرجام، نهانکاریهای خلوتگاه.. برفابی بر آتش میریخت!
دختر همسایه.. هر روزِ تابستان.. از روی پشت بام.. دستبوی و عشقهای خوش خط و خال و.. گهگاه نیز، سنگریزه.. به سوی من میافکند! از شکاف میان نیهای چیغ، دست برون میکرد و دروغکی صدایم میزد.. زلنگ و زلونگ النگوهای او و.. تاپ تاپ قلب من.. آتشِ نهاد مرا شعلهورتر میکرد... داغ بودم و میافروختم.. سپید بودم و به سرخی مینشستم..
دیرگاهان.. بر سینهی آسمان، ستارهی خیاط را نشان میکردم و صدایش میزدم.. آرام آرام فرود میآمد و درون ایوان مینشست.. عریان میشد و مرا به خود میدوخت.. وقتی از هم جدا میشدیم.. با هم به خواب میرفتیم!"
چوبی.. همسفرم بود
که تارکش.. به کمرگاهم میرسید
سبزهرویی.. پُر خط و خال
با چهرهای.. پُرچین و چروک و
پاهایی گِلآلود..
به دیدارِ درخت بنهی عموزادهاش
در آنسوی مرز میرفت
تا نیمههای راه.. همسفرم بود
دستهایش همچنان.. میان دستان من بود
هنگام گذر از روی سنگهای لیز و بلند و..
از کنار سگهای آبادی
به فریاد دستها و.. پایها و
به فریاد شعرهای کوچک من میشتافت
عصاکش من بود..
گهگاه چند وجب از من جلو میافتاد
با من سخن میداشت و
با او سخن میداشتم
او از تبارِ جنگلی جنگاور بود
همچو ما
بریدنها و کندنها و شکستنها سوختنها و
راندنها و شب بیداریها.. کشیده بود
اما آنسان که خود میگفت...
سالها بود.. کز میان قبلیهی آنان
خائنی.. سر بر نداشته و
چوبهی دار نگشته بود!
ادامه دارد..
🎀 @Sherko_bekas
شیرکو بیکس
مترجم: #رضا_کریم_مجاور
.
#بەردەوام_تۆ
ئەڵێن "ئاو" زۆر ئێسک سووکه
ئەو وەختەی لەبەر ئاوێنەی
کانییەکدا پێئەکەنێ!
ئەڵێن "دار" زۆر ئێسک سووکە
ئەو وەختەی یەکەم گوڵ ئەدا
لە ئەگریجەی.
ئەڵێن "کەژ" زۆر ئێسک سووکە
ئەو دەمەی یەکەم کراسی
بەفر ئەپۆشی
ئەڵێن "دەشت" زۆر ئێسک سووکە
ئەو وەختەی ئێوارە دێت و
هەر لە پاڵیا ڕائەکشێ.
ئەڵێن "شەقامی" نێو شاریش
گەلێ گەلێ ئێسک سووکن
وەختێ پاییز دێت و لەسەر
قەراغی شۆستەکان تەنیا و
بەپۆشاکێکی زەردەوە دائەنیشێ
ئەڵێن و ئەڵێن و ئەڵێن...
بەڵام بۆ من و شیعری من
ئەو جوانییانە سارد و سڕن
هەموو شوێنێ.. هەموو شتێ
بە بەهەشتەکەی خوایشەوە
هەر خوێن تاڵن
ئەگەر بێت و
لەوێ نەبی و
تۆی لێ نەبی!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#تۆ_ئەتوانی_بە_قومێ_ماچ
#بمخەیتەوە_هەڵقوڵین
.
ئەڵێن "ئاو" زۆر ئێسک سووکه
ئەو وەختەی لەبەر ئاوێنەی
کانییەکدا پێئەکەنێ!
ئەڵێن "دار" زۆر ئێسک سووکە
ئەو وەختەی یەکەم گوڵ ئەدا
لە ئەگریجەی.
ئەڵێن "کەژ" زۆر ئێسک سووکە
ئەو دەمەی یەکەم کراسی
بەفر ئەپۆشی
ئەڵێن "دەشت" زۆر ئێسک سووکە
ئەو وەختەی ئێوارە دێت و
هەر لە پاڵیا ڕائەکشێ.
ئەڵێن "شەقامی" نێو شاریش
گەلێ گەلێ ئێسک سووکن
وەختێ پاییز دێت و لەسەر
قەراغی شۆستەکان تەنیا و
بەپۆشاکێکی زەردەوە دائەنیشێ
ئەڵێن و ئەڵێن و ئەڵێن...
بەڵام بۆ من و شیعری من
ئەو جوانییانە سارد و سڕن
هەموو شوێنێ.. هەموو شتێ
بە بەهەشتەکەی خوایشەوە
هەر خوێن تاڵن
ئەگەر بێت و
لەوێ نەبی و
تۆی لێ نەبی!
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس
#تۆ_ئەتوانی_بە_قومێ_ماچ
#بمخەیتەوە_هەڵقوڵین
.
Forwarded from عکس نگار
◼️◼️◼️◼️
ئەمڕۆ ۴ی ئاگۆستی ۲۰۱۷ی زایینی بەرانبەرە لەگەڵ ۱۳ی گەلاوێژی ۲۷۱۷ی کوردی
ساڵڕۆژی کۆچی دوایی ئیمپراتۆری شیعری جیهان و شاعیری ئازادی خواز مامۆستا #شێرکۆ_بێکەس،(۲۰۱۳ـ۱۹۴۰ز) یادیان بۆ هەتاهەتایە لە بیر و هەستماندا بەرز و زیندوو ڕادەگرین، ڕێگایان پڕ ڕێبوار.
🎀 @Sherko_bekas
◼️◼️◼️◼️
ئەمڕۆ ۴ی ئاگۆستی ۲۰۱۷ی زایینی بەرانبەرە لەگەڵ ۱۳ی گەلاوێژی ۲۷۱۷ی کوردی
ساڵڕۆژی کۆچی دوایی ئیمپراتۆری شیعری جیهان و شاعیری ئازادی خواز مامۆستا #شێرکۆ_بێکەس،(۲۰۱۳ـ۱۹۴۰ز) یادیان بۆ هەتاهەتایە لە بیر و هەستماندا بەرز و زیندوو ڕادەگرین، ڕێگایان پڕ ڕێبوار.
🎀 @Sherko_bekas
◼️◼️◼️◼️
کورتەیەک لە ژیاننامەی شاعیری نەتەوەیی:
#شێرکۆ_بێکەس
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس، کوڕی شاعیری ناوداری کورد فایەق بێکەس و لە ٢ی ئایاری ساڵی ١٩٤٠ لە شاری سلێمانی لەدایکبووە و ٤ی ئابی ٢٠١٣ لە ستۆکھۆڵمی پایتەخی سوید بەھۆی شێرپەنجە کۆچی دوایی کرد.
لە ١٩٨٦ وڵاتی عێراقی بە جێھێشت. لە ساڵەکانی ١٩٨٧-١٩٩٢ لە و سوید ژیاوە و پاشان گەڕاوەتەوە بۆ کوردستان.
شێرکۆ بێکەس بە یەکێ لە شاعیرە نوێخوازەکانی ھاوچەرخی کورد دادەنرێت و خاوەنی چەندین نامیلکە و دیوانی شیعرییە و زۆرێک لە شیعرەکانی بۆ چەندین زمانی زیندووی جیھانی وەرگێڕدراون. ساڵی ١٩٨٧ لە سوێد “خەڵاتی تۆخۆڵسکی” وەردەگرێت.
خەڵاتەکەی لە لایەن سەرۆک وەزیرانی ئەو دەمی سوێد ئیگڤار کالرسۆنەوە پێشکەش دەکرێت وە لەساڵی ١٩٩٢ دەبێتە وەزیری ڕۆشەنبیری حکوومەتی ھەرێمی کوردستان ئەمەش لەیەکەم کابینەی حکوومەتی ھەرێمی کوردستان بوو، لە ساڵی ١٩٩٨ بە یارمەتی کۆمەڵێ کەس و ھاوڕێکانی “دەزگای چاپ و پەخشی سەردەم”ی دامەزراند.
لە ساڵی ٢٠٠٩ تەواوی بەرھەمەکانی لە ھەشت ھەزار پەڕە لە چاپ دا.
🌹 ژیان
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس ڕۆژی ٢ی مەیی ساڵی ١٩٤٠ لە گەڕەکی گۆییژەی شاری سلێمانی لەدایکبوو. شێرکۆ یەکەمین شعری خۆی لە تەمەنی ١٧ ساڵیدا بڵاو کردەوە. ساڵی ١٩٦٨ یەکەمین پەرتووکی شعری خۆی بە ناوی “تریفەی ھەڵبەست” لە بەغدا لە چاپ دا.
لە ساڵی ١٩٧٠ لەگەڵ کۆمەڵێک لە شاعرانی بەناوبانگی ئەو سەردەمە بانگەوازێکیان بۆ گۆڕانکاری لە شعری کوردی و بە تایبەت چوون بە لای شعری نوێی کوردییەوە بڵاو کردەوە.
شێرکۆ بێکەس
ساڵی ١٩٨٨ لە وڵاتی سوید خەڵاتی “تۆخۆڵسکی” پێ بەخشرا و شعرەکانی بە زۆر زمانی دنیا وەرگێڕا. لە ساڵی ١٩٩٨ەوە ھەتا کۆتایی ژیان، ئەندامی ئەنتەلۆجیای خوێندنی پۆلەکانی ئامریکا و کانادا بوو. لە ھەمان ساڵدا بە یارمەتی کۆمەڵێ کەس و ھاوڕێ “دەزگای چاپ و پەخشی سەردەم”ی دامەزراند.
🎀 @Sherko_bekas
لە ساڵی ٢٠٠١ ناوەندی چاپ و راگەیاندنی “خاک” خەڵاتی پیرەمێردی شاعری بە شێرکۆ بەخشی. لە ساڵی ٢٠٠٩دا تەواوی بەرھەمەکانی لە ھەشت ھەزار پەڕەدا لە چاۆ دا.
شێعر
شێرکۆ بێکەەس یەکێک بوو لە دامەزرێنەرانی سەردەمی شعری نوێی کوردی و ھونەری کوردی بە زمانی شعری نوێ ناساند. شعری شێرکۆ زۆرجار باسی لە نیشتمانپەروەری و خۆشەویستی ئاو و خاک کردووە.
نموونە ھەڵبەستێک لە شێرکۆ بێکەس:
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
دەستی چەپم حەزی ئەکرد
وەک دەستی منداڵی پۆشتەی دراوسێمان،
سەعاتێکی تیابێ ئەویش.
وڕکم ئەگرت،
دایکم ناچار گازی ئەگرت لە مەچەکم
بە جێگەی دان سەعاتێکی بۆ ئەکردم
ئای.. کە دڵخۆشی ئەکردم…!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
واتەی کامەرانیی لای من
لەوەدا بوو: لە حەماما
بەسەر پەشتەماڵی جاما
فوو بە کەفی سابووناکەم
گڵۆپێکی سەوزو سووری لێ دروست کەم!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
لە زستانا، لەبەر تینی ئاگردانا دائەنیشتم
سەرنجم ئەدا لە پشکۆی،
گەشاوە و ئاڵ
وام حەز ئەکرد، منی منداڵ
بچمە ناو پشکۆکانەوە..
دابنیشم.. بیکەم بە ماڵ!.
کە منداڵ بووم.. زۆر ئێوارە ئەیان ناردم.
لە ماڵی پوورە "مەنیجە"
ترشیات بکڕم
کام تام لەو تامە خۆشتر بوو
لە دوای ئاوڕ، لە پێچی تەنگی کۆڵانا
کاتێ یەک دوو قوومی خێرام
ئەدا لە ترشیاتی ناو جام!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
خۆشەویستی لام ئەوە بوو:
شەوی جەژن، تا بەیانیی.. چاو ھەڵدێنم
لەگەڵ خۆما..دەس لەملان
پێڵاوی تازە بنوێنم!
کە گەورە بووم دەستی چەپم
زۆر سەعاتی ڕاستەقینەی جوانی… بینی
بەڵام ھیچیان وەک سەعاتی
جێگەدانی دایکم… لەسەر قۆڵ و دەستم
وەھا دڵخۆشیان نەکردم.
کە گەورە بووم
ھیچ چلچراو گڵۆپێکی ژوورەکانم
وەک گڵۆپی کەفی سابوون
پێکەنینیان… پێ نەگرتم.
کە گەورە بووم
ھیچ گڕێکی زۆپای ئێستا
نەکردە ماڵ و تیا بژیم.
کە گەورە بووم ھیچ خواردنێ
تامی ئەو قومە ترشیاتەی پێ نەبەخشیم.
کە گەورە بووم
ھیچ کراس و بۆینباخ و قاتێکێ نوێم
نەھێنایەوە ژێر جێگەوە
وەکوو پێڵاوەکەی جەژن
تا بەیانیی چاو ھەڵدێنم، لەگەڵ خۆما بیان نوێنم
ھیچیان.. ھیچیان!
#وەسیەت_نامە
من نامەوێت لە ھیچ کام لە گرد و گردۆڵەکەکاندا بنێژرێم کە دیارن و ناویان ئەبرێ، یەکەم لەبەر ئەوەی پڕ بوونەتەوە و دوەم لەبەر ئەوەی من حەز بە قەرەباڵغی زۆر ناکەم، من ئەمەوێ ئەگەر سەرۆکی شارەوانی و ئەنجومەنی شارەوانی شارەکەم رێگەم پێبدا و ئەوەم پێ رەوا ببینن کە لە پارکی ئازادیدا و بە تەنیشت مۆنۆمێنتەکەی شەھیدانی (١٩٦٣)ی سلێمانیەوە بمنێژن، ئەوێ خۆشترە و تەنگەنەفەس نابم،
من حەز ئەکەم بە مردوویش نزیکی ئەو خەڵکەو ژن و پیاوی شارەکەم و دەنگی مۆسیقا و گۆر بم.
🎀 @Sherko_bekas
#شێرکۆ_بێکەس
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس، کوڕی شاعیری ناوداری کورد فایەق بێکەس و لە ٢ی ئایاری ساڵی ١٩٤٠ لە شاری سلێمانی لەدایکبووە و ٤ی ئابی ٢٠١٣ لە ستۆکھۆڵمی پایتەخی سوید بەھۆی شێرپەنجە کۆچی دوایی کرد.
لە ١٩٨٦ وڵاتی عێراقی بە جێھێشت. لە ساڵەکانی ١٩٨٧-١٩٩٢ لە و سوید ژیاوە و پاشان گەڕاوەتەوە بۆ کوردستان.
شێرکۆ بێکەس بە یەکێ لە شاعیرە نوێخوازەکانی ھاوچەرخی کورد دادەنرێت و خاوەنی چەندین نامیلکە و دیوانی شیعرییە و زۆرێک لە شیعرەکانی بۆ چەندین زمانی زیندووی جیھانی وەرگێڕدراون. ساڵی ١٩٨٧ لە سوێد “خەڵاتی تۆخۆڵسکی” وەردەگرێت.
خەڵاتەکەی لە لایەن سەرۆک وەزیرانی ئەو دەمی سوێد ئیگڤار کالرسۆنەوە پێشکەش دەکرێت وە لەساڵی ١٩٩٢ دەبێتە وەزیری ڕۆشەنبیری حکوومەتی ھەرێمی کوردستان ئەمەش لەیەکەم کابینەی حکوومەتی ھەرێمی کوردستان بوو، لە ساڵی ١٩٩٨ بە یارمەتی کۆمەڵێ کەس و ھاوڕێکانی “دەزگای چاپ و پەخشی سەردەم”ی دامەزراند.
لە ساڵی ٢٠٠٩ تەواوی بەرھەمەکانی لە ھەشت ھەزار پەڕە لە چاپ دا.
🌹 ژیان
🎀 @Sherko_bekas
شێرکۆ بێکەس ڕۆژی ٢ی مەیی ساڵی ١٩٤٠ لە گەڕەکی گۆییژەی شاری سلێمانی لەدایکبوو. شێرکۆ یەکەمین شعری خۆی لە تەمەنی ١٧ ساڵیدا بڵاو کردەوە. ساڵی ١٩٦٨ یەکەمین پەرتووکی شعری خۆی بە ناوی “تریفەی ھەڵبەست” لە بەغدا لە چاپ دا.
لە ساڵی ١٩٧٠ لەگەڵ کۆمەڵێک لە شاعرانی بەناوبانگی ئەو سەردەمە بانگەوازێکیان بۆ گۆڕانکاری لە شعری کوردی و بە تایبەت چوون بە لای شعری نوێی کوردییەوە بڵاو کردەوە.
شێرکۆ بێکەس
ساڵی ١٩٨٨ لە وڵاتی سوید خەڵاتی “تۆخۆڵسکی” پێ بەخشرا و شعرەکانی بە زۆر زمانی دنیا وەرگێڕا. لە ساڵی ١٩٩٨ەوە ھەتا کۆتایی ژیان، ئەندامی ئەنتەلۆجیای خوێندنی پۆلەکانی ئامریکا و کانادا بوو. لە ھەمان ساڵدا بە یارمەتی کۆمەڵێ کەس و ھاوڕێ “دەزگای چاپ و پەخشی سەردەم”ی دامەزراند.
🎀 @Sherko_bekas
لە ساڵی ٢٠٠١ ناوەندی چاپ و راگەیاندنی “خاک” خەڵاتی پیرەمێردی شاعری بە شێرکۆ بەخشی. لە ساڵی ٢٠٠٩دا تەواوی بەرھەمەکانی لە ھەشت ھەزار پەڕەدا لە چاۆ دا.
شێعر
شێرکۆ بێکەەس یەکێک بوو لە دامەزرێنەرانی سەردەمی شعری نوێی کوردی و ھونەری کوردی بە زمانی شعری نوێ ناساند. شعری شێرکۆ زۆرجار باسی لە نیشتمانپەروەری و خۆشەویستی ئاو و خاک کردووە.
نموونە ھەڵبەستێک لە شێرکۆ بێکەس:
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
دەستی چەپم حەزی ئەکرد
وەک دەستی منداڵی پۆشتەی دراوسێمان،
سەعاتێکی تیابێ ئەویش.
وڕکم ئەگرت،
دایکم ناچار گازی ئەگرت لە مەچەکم
بە جێگەی دان سەعاتێکی بۆ ئەکردم
ئای.. کە دڵخۆشی ئەکردم…!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
واتەی کامەرانیی لای من
لەوەدا بوو: لە حەماما
بەسەر پەشتەماڵی جاما
فوو بە کەفی سابووناکەم
گڵۆپێکی سەوزو سووری لێ دروست کەم!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
لە زستانا، لەبەر تینی ئاگردانا دائەنیشتم
سەرنجم ئەدا لە پشکۆی،
گەشاوە و ئاڵ
وام حەز ئەکرد، منی منداڵ
بچمە ناو پشکۆکانەوە..
دابنیشم.. بیکەم بە ماڵ!.
کە منداڵ بووم.. زۆر ئێوارە ئەیان ناردم.
لە ماڵی پوورە "مەنیجە"
ترشیات بکڕم
کام تام لەو تامە خۆشتر بوو
لە دوای ئاوڕ، لە پێچی تەنگی کۆڵانا
کاتێ یەک دوو قوومی خێرام
ئەدا لە ترشیاتی ناو جام!
لە کاتێکدا کە منداڵ بووم
خۆشەویستی لام ئەوە بوو:
شەوی جەژن، تا بەیانیی.. چاو ھەڵدێنم
لەگەڵ خۆما..دەس لەملان
پێڵاوی تازە بنوێنم!
کە گەورە بووم دەستی چەپم
زۆر سەعاتی ڕاستەقینەی جوانی… بینی
بەڵام ھیچیان وەک سەعاتی
جێگەدانی دایکم… لەسەر قۆڵ و دەستم
وەھا دڵخۆشیان نەکردم.
کە گەورە بووم
ھیچ چلچراو گڵۆپێکی ژوورەکانم
وەک گڵۆپی کەفی سابوون
پێکەنینیان… پێ نەگرتم.
کە گەورە بووم
ھیچ گڕێکی زۆپای ئێستا
نەکردە ماڵ و تیا بژیم.
کە گەورە بووم ھیچ خواردنێ
تامی ئەو قومە ترشیاتەی پێ نەبەخشیم.
کە گەورە بووم
ھیچ کراس و بۆینباخ و قاتێکێ نوێم
نەھێنایەوە ژێر جێگەوە
وەکوو پێڵاوەکەی جەژن
تا بەیانیی چاو ھەڵدێنم، لەگەڵ خۆما بیان نوێنم
ھیچیان.. ھیچیان!
#وەسیەت_نامە
من نامەوێت لە ھیچ کام لە گرد و گردۆڵەکەکاندا بنێژرێم کە دیارن و ناویان ئەبرێ، یەکەم لەبەر ئەوەی پڕ بوونەتەوە و دوەم لەبەر ئەوەی من حەز بە قەرەباڵغی زۆر ناکەم، من ئەمەوێ ئەگەر سەرۆکی شارەوانی و ئەنجومەنی شارەوانی شارەکەم رێگەم پێبدا و ئەوەم پێ رەوا ببینن کە لە پارکی ئازادیدا و بە تەنیشت مۆنۆمێنتەکەی شەھیدانی (١٩٦٣)ی سلێمانیەوە بمنێژن، ئەوێ خۆشترە و تەنگەنەفەس نابم،
من حەز ئەکەم بە مردوویش نزیکی ئەو خەڵکەو ژن و پیاوی شارەکەم و دەنگی مۆسیقا و گۆر بم.
🎀 @Sherko_bekas
Forwarded from Şêrko_bêkes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای شهر من! شهر پری!
من تو را دریافتەام تو نیز مرا دریاب!
بعد از این کوچ و این زمهریر
لابد نمیخندی اگر یکی از
تابلوهایم چنین باشد.
🎀 @Sherko_bekas
#زندگی_نامە_شیرکو_بیکس
#صدای_آمریکا_VOA
من تو را دریافتەام تو نیز مرا دریاب!
بعد از این کوچ و این زمهریر
لابد نمیخندی اگر یکی از
تابلوهایم چنین باشد.
🎀 @Sherko_bekas
#زندگی_نامە_شیرکو_بیکس
#صدای_آمریکا_VOA
Forwarded from Şêrko_bêkes
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🎀 @Sherko_bekas
#میرات
کە کەو ئەمرێ
دوای خۆی بۆ شاخ
چەند قاسپەیەک بە جێ دێڵێ.
کە هەنگ ئەمرێ
دوای خۆی بۆ باخ
هەندێ ماچ شیرین شیرین
بە جێ دێڵێ.
کە وەختێکیش تاوس ئەمرێ
دوای خۆی هەندێ تێلی ڕەنگین
بۆ ناو گوڵدان بە جێ دێڵێ.
کە وەختێکیش ئاسک ئەمرێ
دوای خۆی مسک بە جێ دێڵێ.
هەر کاتێکیش کە من مردم
دوای خۆم بۆ ئێوە و کوردستان
هەندێ شیعری نازدار و جوان
بە جێ دێڵم.
🎀 @Sherko_bekas
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#میراث
وقتی کبک میمیرد،
بعد از مرگش برای کوه
چند آواز بە یادگار میگذارد.
زنبور کە میمیرد،
چندین بوسە شیرین شیرین
برای باغ بە یادگار میگذارد.
طاووس کە میمیرد،
چندین پر رنگین
برای گلدان بە یادگار میگذارد.
وقتی آهو میمیرد،
بعد از مرگش، مُشک بە یادگار میگذارد.
وقتی هم که من بمیرم،
برای شما و کُردستان،
چند شعر زیبا بە یادگار میگذارم.
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمه: #هیوا_باباحاجیانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لە کتێبی " #ئاوێنە_بچکۆلەکان "
با صدای دلنشین امپراتور شعر جهان
"شێرکۆ بێکەس"
.
#میرات
کە کەو ئەمرێ
دوای خۆی بۆ شاخ
چەند قاسپەیەک بە جێ دێڵێ.
کە هەنگ ئەمرێ
دوای خۆی بۆ باخ
هەندێ ماچ شیرین شیرین
بە جێ دێڵێ.
کە وەختێکیش تاوس ئەمرێ
دوای خۆی هەندێ تێلی ڕەنگین
بۆ ناو گوڵدان بە جێ دێڵێ.
کە وەختێکیش ئاسک ئەمرێ
دوای خۆی مسک بە جێ دێڵێ.
هەر کاتێکیش کە من مردم
دوای خۆم بۆ ئێوە و کوردستان
هەندێ شیعری نازدار و جوان
بە جێ دێڵم.
🎀 @Sherko_bekas
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#میراث
وقتی کبک میمیرد،
بعد از مرگش برای کوه
چند آواز بە یادگار میگذارد.
زنبور کە میمیرد،
چندین بوسە شیرین شیرین
برای باغ بە یادگار میگذارد.
طاووس کە میمیرد،
چندین پر رنگین
برای گلدان بە یادگار میگذارد.
وقتی آهو میمیرد،
بعد از مرگش، مُشک بە یادگار میگذارد.
وقتی هم که من بمیرم،
برای شما و کُردستان،
چند شعر زیبا بە یادگار میگذارم.
🎀 @Sherko_bekas
شعر: #شێرکۆ_بێکەس
ترجمه: #هیوا_باباحاجیانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لە کتێبی " #ئاوێنە_بچکۆلەکان "
با صدای دلنشین امپراتور شعر جهان
"شێرکۆ بێکەس"
.