Forwarded from سید مهدی موسوی
سگ بزن روی مستیِ اعصاب
شبِ این جمع را خراب بکن
جبر با احتمالِ صد در صد
روی من واقعا حساب بکن!
گریه کن باز و «داریوش» بخوان
خفه کن رقص و پایکوبی را
تا که «فریاد زیر آب» شویم
طعمِ تهماندههای خوبی را
توی زیباییات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز
با همه مثل آفتاب بخواب
اهل عصیانِ توی عصیان باش
شام را در کنار گرگ بخور
خارِ در چشمِ گوسفندان باش
روی من واقعا حساب بکن
حل شو در استکان، «چرا»یت را
مخفیام پشت عینک دودی
جنبشِ سبزِ چشمهایت را
دود سیگار باش و سیگاری
دستها را بمال بر سقفِ...
گیج و دیوانهوار ارضا شو
توی یک ارتباط بیوقفه
سبز شو مثل برگهای لجوج
توی تهرانِ تا ابد دودی
فکر کن من، توام!... تو، من هستی...
درک کن عاشق جنون بودی!
چشم را خیره کن به این گلّه
سگ شو از خشمِ آن دو تا برّاق
با زمین و زمان و مضمونش
حرفت این بود و هست: استفراغ!
قایمم کن تهِ عروسکهات
شهر، آدمبزرگ هم دارد
زوزه سر کن به شوق همراهیم
بیشه جز موش، گرگ هم دارد!
مشتها را بکوب بر دنیا
که کسی ریده توی اعصابت
خندهای باش مثل پیروزی
جلوی چشمهای قصّابت
توی زنجیر هم نمیخواهم
پیشِ آدمفروش گریه کنیم
بغلم کن «شقایق» غمگین
تا که با «داریوش» گریه کنیم
گریه کن مثل انتخاب جنون
گریههایی که از سرِ شادیست
آخرین پیک را زیاد بریز
لذتِ محض، رمز آزادیست...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شبِ این جمع را خراب بکن
جبر با احتمالِ صد در صد
روی من واقعا حساب بکن!
گریه کن باز و «داریوش» بخوان
خفه کن رقص و پایکوبی را
تا که «فریاد زیر آب» شویم
طعمِ تهماندههای خوبی را
توی زیباییات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز
با همه مثل آفتاب بخواب
اهل عصیانِ توی عصیان باش
شام را در کنار گرگ بخور
خارِ در چشمِ گوسفندان باش
روی من واقعا حساب بکن
حل شو در استکان، «چرا»یت را
مخفیام پشت عینک دودی
جنبشِ سبزِ چشمهایت را
دود سیگار باش و سیگاری
دستها را بمال بر سقفِ...
گیج و دیوانهوار ارضا شو
توی یک ارتباط بیوقفه
سبز شو مثل برگهای لجوج
توی تهرانِ تا ابد دودی
فکر کن من، توام!... تو، من هستی...
درک کن عاشق جنون بودی!
چشم را خیره کن به این گلّه
سگ شو از خشمِ آن دو تا برّاق
با زمین و زمان و مضمونش
حرفت این بود و هست: استفراغ!
قایمم کن تهِ عروسکهات
شهر، آدمبزرگ هم دارد
زوزه سر کن به شوق همراهیم
بیشه جز موش، گرگ هم دارد!
مشتها را بکوب بر دنیا
که کسی ریده توی اعصابت
خندهای باش مثل پیروزی
جلوی چشمهای قصّابت
توی زنجیر هم نمیخواهم
پیشِ آدمفروش گریه کنیم
بغلم کن «شقایق» غمگین
تا که با «داریوش» گریه کنیم
گریه کن مثل انتخاب جنون
گریههایی که از سرِ شادیست
آخرین پیک را زیاد بریز
لذتِ محض، رمز آزادیست...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دنیا پر از غمه
سرشار ماتمه
بعد از تو زندگی
مثل جهنمه
ای ماهِ پشت ابر
خورشیدِ توی قبر
از من نخواه صبر
من طاقتم کمه
ای بغضِ سینهسوز
اشکِ شبانهروز
میخونی از چشام
از غربت صدام
که عاشقم هنوز
دلگیرم از خودم
دلگیرم از همه
چیزی بگو از عشق
من طاقتم کمه
این روح خسته رو
قلب شکسته رو
درهای باز رو
ساکای بسته رو
این قصهی بَدو
این درد ممتدو
درمون نمیشه کرد
دست منو بگیر
دستات مرهمه
دست منو بگیر
من طاقتم کمه
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سرشار ماتمه
بعد از تو زندگی
مثل جهنمه
ای ماهِ پشت ابر
خورشیدِ توی قبر
از من نخواه صبر
من طاقتم کمه
ای بغضِ سینهسوز
اشکِ شبانهروز
میخونی از چشام
از غربت صدام
که عاشقم هنوز
دلگیرم از خودم
دلگیرم از همه
چیزی بگو از عشق
من طاقتم کمه
این روح خسته رو
قلب شکسته رو
درهای باز رو
ساکای بسته رو
این قصهی بَدو
این درد ممتدو
درمون نمیشه کرد
دست منو بگیر
دستات مرهمه
دست منو بگیر
من طاقتم کمه
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
گاو، موجود نیمهخوشبختیست
جفت دارد، کمی علف دارد!
دست سلّاخ چیز برّاقیست
که به این زندگی شرف دارد
عشق، بیماری غمانگیزیست
جمع یک عضو جنسی و عادت
خنده در چند خانهی دلگیر
گریه با تیکتاک یک ساعت
مرگ، اسمیست شکل یک چاقو
بر سرِ گاوِ نیمهخوشبختم
عشق، یک اسم دیگر از آن است
که نشستهست داخل تختم
زندگی بچّهای بدون توپ
گیج، در یک زمین خاکی بود
باختن بی مسابقه، بی هیچ!
زندگی چیز دردناکی بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
جفت دارد، کمی علف دارد!
دست سلّاخ چیز برّاقیست
که به این زندگی شرف دارد
عشق، بیماری غمانگیزیست
جمع یک عضو جنسی و عادت
خنده در چند خانهی دلگیر
گریه با تیکتاک یک ساعت
مرگ، اسمیست شکل یک چاقو
بر سرِ گاوِ نیمهخوشبختم
عشق، یک اسم دیگر از آن است
که نشستهست داخل تختم
زندگی بچّهای بدون توپ
گیج، در یک زمین خاکی بود
باختن بی مسابقه، بی هیچ!
زندگی چیز دردناکی بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
از گلیمم درازتر شده است
قسمتی از زبان من عربیست!
هیچ چیزی نگو! مواظب باش!
شعر من گریه کرده و عصبیست
دردها را چگونه شرح دهم؟!
ترسناک است یا که بیادبیست
کیک و ساندیس یا تُنِ ماهی
ای مخاطب بگو چه میخواهی؟!
.
تو که از جنس ململ صبحی!
ای پُر از خوابِ کاشیِ آبی!
تو که عطر و گلاب میرینی!
تو که شب با زنت نمیخوابی!
ای مودب! تمیز! خوب! قشنگ!
ای مخاطبنمای قلابی!
دوستدار کتابهای کلفت!
شعر ویژه برات خواهم گفت:
.
توی چشمت شراب شیراز است
جنس لبهات شهد و قند و عسل
بستری ساز از گل و لبخند
تا خود صبحگاه، بوس و بغل
نغمهی عشق، بلبلانه بخوان
زیر مهتاب در دل جنگل...
.
میشود گفت و ساخت تا به ابد!
ای مخاطب! تو که خوشت آمد!!
.
شعر من فرق میکند اما
ناامید است، بوی خون دارد
قابل گفتن و نگفتن نیست!
دردهایی که در درون دارد
میزند توی گوش خواننده
شعر من واقعا جنون دارد
داغیِ آتش است و آتش نیست
نظر هیچکس به تخمش نیست
شعر من نعره در شب مستیست
سبقت از سمت راست در اتوبان
گریهی بیصدای یک سرباز
اعتصاب غذاست در زندان
یک "اتوبوس پیر" توی کویر
یک مسافر، کنار یک چمدان
شعر من اسم دیگر درد است
توی هر بیت، خودکشی کردهست
اهل دیوانگی و تجربه است
چند شب توی غار خوابیده
همزمان سکس کرده با شش مرد
با زن باردار خوابیده
مست، افسرده، با لباس کثیف
روی ریل قطار خوابیده
بی توجّه به هر درست و غلط
شعر من مثل زندگیست فقط
شعر من یک زن برهنه شدهست
در دلش رمز و راز هم دارد
خواهش زائریست توی حرم
به خدا اعتراض هم دارد
پسری مذهبیست حین بلوغ
خواب غیرمجاز هم دارد!
خون که روی ملافه میپاشد
میتواند شبیه من باشد
میتواند که بغض کارگری
از حقوق ندادهاش باشد
دختری بعد تست حاملگی
گریهی بیارادهاش باشد
گرمی بچّهات در آغوشت
خندهی فوقالعادهاش باشد
قصهی برگ توی پاییز است
اوّل و آخرش غمانگیز است
من خودم یک کتاب فلسفیام
که فقط گفته که نمیدانم
ساکن قطبهای یخزدهام
سالها میشود زمستانم
خندهام یک نقاب تکراریست
تا ابد ناامید میمانم
شعر، یک لحظه مکث در گیجیست
زندگی یک سقوط تدریجیست
لحظهی حال هست و دیگر هیچ!
لحظه را توی لحظه قاب بگیر
با لب عاشقت سوال بکن
از تن خستهام جواب بگیر
من شبم! شعرهام غرق شب است
برو حمّام آفتاب بگیر!
الکل خونم افت کرده عزیز
پیک من را کمی زیاد بریز
حذف کردم من و تو را از شعر
خواستم مختصر کنم خود را
توی هر بیت، توی هر کلمه
از جنون شعلهور کنم خود را
بغلم کن، یکی بشو با من
تا فراموشتر کنم خود را
قفل و زنجیر کن مرا با لب
ترسناک است واقعا این شب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
قسمتی از زبان من عربیست!
هیچ چیزی نگو! مواظب باش!
شعر من گریه کرده و عصبیست
دردها را چگونه شرح دهم؟!
ترسناک است یا که بیادبیست
کیک و ساندیس یا تُنِ ماهی
ای مخاطب بگو چه میخواهی؟!
.
تو که از جنس ململ صبحی!
ای پُر از خوابِ کاشیِ آبی!
تو که عطر و گلاب میرینی!
تو که شب با زنت نمیخوابی!
ای مودب! تمیز! خوب! قشنگ!
ای مخاطبنمای قلابی!
دوستدار کتابهای کلفت!
شعر ویژه برات خواهم گفت:
.
توی چشمت شراب شیراز است
جنس لبهات شهد و قند و عسل
بستری ساز از گل و لبخند
تا خود صبحگاه، بوس و بغل
نغمهی عشق، بلبلانه بخوان
زیر مهتاب در دل جنگل...
.
میشود گفت و ساخت تا به ابد!
ای مخاطب! تو که خوشت آمد!!
.
شعر من فرق میکند اما
ناامید است، بوی خون دارد
قابل گفتن و نگفتن نیست!
دردهایی که در درون دارد
میزند توی گوش خواننده
شعر من واقعا جنون دارد
داغیِ آتش است و آتش نیست
نظر هیچکس به تخمش نیست
شعر من نعره در شب مستیست
سبقت از سمت راست در اتوبان
گریهی بیصدای یک سرباز
اعتصاب غذاست در زندان
یک "اتوبوس پیر" توی کویر
یک مسافر، کنار یک چمدان
شعر من اسم دیگر درد است
توی هر بیت، خودکشی کردهست
اهل دیوانگی و تجربه است
چند شب توی غار خوابیده
همزمان سکس کرده با شش مرد
با زن باردار خوابیده
مست، افسرده، با لباس کثیف
روی ریل قطار خوابیده
بی توجّه به هر درست و غلط
شعر من مثل زندگیست فقط
شعر من یک زن برهنه شدهست
در دلش رمز و راز هم دارد
خواهش زائریست توی حرم
به خدا اعتراض هم دارد
پسری مذهبیست حین بلوغ
خواب غیرمجاز هم دارد!
خون که روی ملافه میپاشد
میتواند شبیه من باشد
میتواند که بغض کارگری
از حقوق ندادهاش باشد
دختری بعد تست حاملگی
گریهی بیارادهاش باشد
گرمی بچّهات در آغوشت
خندهی فوقالعادهاش باشد
قصهی برگ توی پاییز است
اوّل و آخرش غمانگیز است
من خودم یک کتاب فلسفیام
که فقط گفته که نمیدانم
ساکن قطبهای یخزدهام
سالها میشود زمستانم
خندهام یک نقاب تکراریست
تا ابد ناامید میمانم
شعر، یک لحظه مکث در گیجیست
زندگی یک سقوط تدریجیست
لحظهی حال هست و دیگر هیچ!
لحظه را توی لحظه قاب بگیر
با لب عاشقت سوال بکن
از تن خستهام جواب بگیر
من شبم! شعرهام غرق شب است
برو حمّام آفتاب بگیر!
الکل خونم افت کرده عزیز
پیک من را کمی زیاد بریز
حذف کردم من و تو را از شعر
خواستم مختصر کنم خود را
توی هر بیت، توی هر کلمه
از جنون شعلهور کنم خود را
بغلم کن، یکی بشو با من
تا فراموشتر کنم خود را
قفل و زنجیر کن مرا با لب
ترسناک است واقعا این شب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
.
شبيه شهر پس از جنگ، گيج و متروكم
به مالكيّت يك اسم تازه مشكوكم
به مالكيّت هر چيز زنده و بیجان
به مالكيّت تصويرهای سرگردان
به مالكيّت اين روزهای دربهدری
به مالكيّت پاييزهای يكنفری
قرار شد كه ته قصّهها دری باشد
دری كه پشتش دنيای بهتری باشد
مهم نبود كه عشقت چقدر دووور شود
مهم نبود اگر مال ديگری باشد!
مهم نبود اگر عاشقانه لخت شود
اگر كه موهايش زير روسری باشد!
كه صبح و ظهر به مسجد رود برای نماز
كه پشت پنجره در حال دلبری باشد!
تمام اينها تصوير بیخیال زنیست
كه هيچچيز به جز او مهم نبوده و نيست
مهم تصوّر نور است در دل شبهاش
مهم فقط لبخندیست گوشهی لبهاش
شبيه شهر پس از جنگ، مملو از خونم
كه زنده زنده ميان اتاق، مدفونم
زنیست در بغلم: قهرمان افسرده!
كه ديو آمده و بچّههاش را خورده
كه سالهاست به خودكارهاش مصلوب است
زنی كه رابطهاش با فرشتهها خوب است
پرندهایست ولی غرق خون و پركنده
برهنهتر جلوی چشمهای شرمنده
كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك میريزد با تصوّر خنده
زنی كه گوشهی سلّولها دراز كشيد
زنی كه قربانی بود توی پرونده
زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زنی به هيأت عصيان و خون، زنی زنده!
زنی كه شوق تنش را به ياد داشته است
زنی كه رابطههایی زياد داشته است
زنی كه مثل خودش بود اگر كمی بد بود
زنی كه مال كسی نيست و نخواهد بود
شبيه شهر پس از جنگ، غرق اندوهم
نشسته زخم تو در تكّه تكّهی روحم
شبيه گريه شدن بعد لحظهای شادی
به خواب ديدنِ چيزی شبيه آزادی
شعار دادن اسمت جلوی دانشگاه
شبيه ديدن زن، بعد چشمبند سياه
چقدر زرد شده صورتم كه پاييزم
اگر هلم بدهی مثل برگ میريزم
گذشتهای بدبختم به حال وصل شده
كه زل زدهست به آيندهی غمانگيزم
از آنهمه فرياد و از آنهمه رؤيا
فقط دو تكّه ورق مانده است بر ميزم
زنیست در بغلم مثل خواب و بيداری
زنی كه میشود از او دوباره برخيزم
دو تا به هيچ رسيده، دو آدم غمگين
دو خودكشی كه نكرديم توی زيرزمين
دو تا سياهی خودكار خسته روی ورق
دو تا اميد در اين نااميدی مطلق
شبيه شهر پس از جنگ، خالی و بیابر
نشستهايم برای ادامه دادنِ صبر...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شبيه شهر پس از جنگ، گيج و متروكم
به مالكيّت يك اسم تازه مشكوكم
به مالكيّت هر چيز زنده و بیجان
به مالكيّت تصويرهای سرگردان
به مالكيّت اين روزهای دربهدری
به مالكيّت پاييزهای يكنفری
قرار شد كه ته قصّهها دری باشد
دری كه پشتش دنيای بهتری باشد
مهم نبود كه عشقت چقدر دووور شود
مهم نبود اگر مال ديگری باشد!
مهم نبود اگر عاشقانه لخت شود
اگر كه موهايش زير روسری باشد!
كه صبح و ظهر به مسجد رود برای نماز
كه پشت پنجره در حال دلبری باشد!
تمام اينها تصوير بیخیال زنیست
كه هيچچيز به جز او مهم نبوده و نيست
مهم تصوّر نور است در دل شبهاش
مهم فقط لبخندیست گوشهی لبهاش
شبيه شهر پس از جنگ، مملو از خونم
كه زنده زنده ميان اتاق، مدفونم
زنیست در بغلم: قهرمان افسرده!
كه ديو آمده و بچّههاش را خورده
كه سالهاست به خودكارهاش مصلوب است
زنی كه رابطهاش با فرشتهها خوب است
پرندهایست ولی غرق خون و پركنده
برهنهتر جلوی چشمهای شرمنده
كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك میريزد با تصوّر خنده
زنی كه گوشهی سلّولها دراز كشيد
زنی كه قربانی بود توی پرونده
زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زنی به هيأت عصيان و خون، زنی زنده!
زنی كه شوق تنش را به ياد داشته است
زنی كه رابطههایی زياد داشته است
زنی كه مثل خودش بود اگر كمی بد بود
زنی كه مال كسی نيست و نخواهد بود
شبيه شهر پس از جنگ، غرق اندوهم
نشسته زخم تو در تكّه تكّهی روحم
شبيه گريه شدن بعد لحظهای شادی
به خواب ديدنِ چيزی شبيه آزادی
شعار دادن اسمت جلوی دانشگاه
شبيه ديدن زن، بعد چشمبند سياه
چقدر زرد شده صورتم كه پاييزم
اگر هلم بدهی مثل برگ میريزم
گذشتهای بدبختم به حال وصل شده
كه زل زدهست به آيندهی غمانگيزم
از آنهمه فرياد و از آنهمه رؤيا
فقط دو تكّه ورق مانده است بر ميزم
زنیست در بغلم مثل خواب و بيداری
زنی كه میشود از او دوباره برخيزم
دو تا به هيچ رسيده، دو آدم غمگين
دو خودكشی كه نكرديم توی زيرزمين
دو تا سياهی خودكار خسته روی ورق
دو تا اميد در اين نااميدی مطلق
شبيه شهر پس از جنگ، خالی و بیابر
نشستهايم برای ادامه دادنِ صبر...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
حال و گذشته، سرد و سیاهند
آیندهی نیامده سخت است!
از موریانهها گلهای نیست
این آخرین پیام درخت است
این برگهای سبز، دروغیست
رنگیست روی چهرهی زردم
با دستهام جمله نوشتند
با اینکه اعتراف نکردم
شکل مسیر، دایرهای بود
آن مرد که نرفت، رسیده!
از من نخواه سبز شدن را
که ریشهام به نفت رسیده
حرفی نزن! نپرس، از آنچه...
که خستهایم و حوصلهای نیست
وقتی که شاخههام تبر شد
از موریانهها گلهای نیست
با موشها معامله کردند
در خوابهای گربهی شرقی
لبخند میزدیم جلویِ
فریادهای ارّهی برقی
خشکیده توی چشم من امّید
ماسیده بر لبان تو خنده
نه روزهای خوب تو آمد
نه آخرین نجاتدهنده
چیزی نبوده تا که بمانم
جایی نمانده تا بگریزم
میترسم از ادامهی این راه
دست مرا بگیر عزیزم
باید که از لبان کبودت
در بُهت و گریه، بوسه بگیرم
در اوج خستگی بغلم کن
بگذار ایستاده بمیرم...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آیندهی نیامده سخت است!
از موریانهها گلهای نیست
این آخرین پیام درخت است
این برگهای سبز، دروغیست
رنگیست روی چهرهی زردم
با دستهام جمله نوشتند
با اینکه اعتراف نکردم
شکل مسیر، دایرهای بود
آن مرد که نرفت، رسیده!
از من نخواه سبز شدن را
که ریشهام به نفت رسیده
حرفی نزن! نپرس، از آنچه...
که خستهایم و حوصلهای نیست
وقتی که شاخههام تبر شد
از موریانهها گلهای نیست
با موشها معامله کردند
در خوابهای گربهی شرقی
لبخند میزدیم جلویِ
فریادهای ارّهی برقی
خشکیده توی چشم من امّید
ماسیده بر لبان تو خنده
نه روزهای خوب تو آمد
نه آخرین نجاتدهنده
چیزی نبوده تا که بمانم
جایی نمانده تا بگریزم
میترسم از ادامهی این راه
دست مرا بگیر عزیزم
باید که از لبان کبودت
در بُهت و گریه، بوسه بگیرم
در اوج خستگی بغلم کن
بگذار ایستاده بمیرم...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from Maria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدئوی "خانه سرد است" منتشر شد.
خواننده: ماریا
شعر: سید مهدی موسوی و فاطمه اختصاری
آهنگساز: کاوه صالحی نیا
تنظیمکننده و کارگردان: میلاد باستانیپور
تدوین: عبد کاظمی
T.me/mariah_music
خواننده: ماریا
شعر: سید مهدی موسوی و فاطمه اختصاری
آهنگساز: کاوه صالحی نیا
تنظیمکننده و کارگردان: میلاد باستانیپور
تدوین: عبد کاظمی
T.me/mariah_music
برنامه هفته گذشته «بامداد» خدمت عزیزانم
هر جمعه با شعر و ترانه و موسیقی در خدمت شما هستم
برای خواندن شعر و ترانه به صورت زنده
در ساعات پخش برنامه با شماره واتساپ بامداد تماس بگیرید
یا در طول هفته دکلمههای خود را به واتساپ این شماره ارسال کنید.
https://youtu.be/_Uwn0XEGAko
هر جمعه با شعر و ترانه و موسیقی در خدمت شما هستم
برای خواندن شعر و ترانه به صورت زنده
در ساعات پخش برنامه با شماره واتساپ بامداد تماس بگیرید
یا در طول هفته دکلمههای خود را به واتساپ این شماره ارسال کنید.
https://youtu.be/_Uwn0XEGAko
YouTube
شعر و ترانه و موسیقی با سید مهدی موسوی در مجله ادبی بامداد در ۶ اسفند
@Mehdi Mousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Forwarded from سید مهدی موسوی
.
محکوم به ادامهی یکشنبهی سیاه
محکوم به بدون تو در صحن دادگاه
به ردّ گریههای تو در آخرین تماس
به اعتراف کردن یک اسم ناشناس
به یک شماره زنگ زدن در کیوسکها
به قتلعام مورچهها بعد سوسکها
اندازهگیری همهی طول و عرضها
به انفجار بمب در آنسوی مرزها!
لو دادن شکافتن هستهی اتم
به مرگ چند شیخ نود ساله توی قم!
به بوسهی یواشکیام داخل قطار
به اعتراف کردنِ جاسوسی بهار
از اعترافِ نفرتم از کاسهلیسها
تا اعترافِ خیره شدن به پلیسها
خسته از آن فضا و از این اتّفاقها
در میروم به شهر قشنگ الاغها!
در جنگ و صلح دائمی بین زن... و مرد
ارضای گوش و لب وسط شایعات زرد
بحثی جدید بین کراوات و ریشها
برنامههای تلویزیون با کشیشها
آیندهی عروسیِ با آدمآهنی
سیگارهای توی شب شعر کردنی
تریاک قبل چرت، پس از چرت، پشت چرت
دنیای خوبِ جمع شده توی جیب و شورت
پخش کلیپ کشتن بامزهی دو خوک!!
در روز دستگیری ما توی فیسبوک
کمپین جمع کردن امضا علیه قند!!
در روز گریه کردن ما پشت چشمبند
ارسال دستهجمعی مشتی جوک جدید
در سالگرد کشتن ما توی سررسید
محکوم به قیافهی آقای پشت میز
محکوم به تحمّل این مردم عزیز!
از شاخهها رها شده در باد مثل برگ
در انتخاب دائمی مرگ یا که مرگ...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
محکوم به ادامهی یکشنبهی سیاه
محکوم به بدون تو در صحن دادگاه
به ردّ گریههای تو در آخرین تماس
به اعتراف کردن یک اسم ناشناس
به یک شماره زنگ زدن در کیوسکها
به قتلعام مورچهها بعد سوسکها
اندازهگیری همهی طول و عرضها
به انفجار بمب در آنسوی مرزها!
لو دادن شکافتن هستهی اتم
به مرگ چند شیخ نود ساله توی قم!
به بوسهی یواشکیام داخل قطار
به اعتراف کردنِ جاسوسی بهار
از اعترافِ نفرتم از کاسهلیسها
تا اعترافِ خیره شدن به پلیسها
خسته از آن فضا و از این اتّفاقها
در میروم به شهر قشنگ الاغها!
در جنگ و صلح دائمی بین زن... و مرد
ارضای گوش و لب وسط شایعات زرد
بحثی جدید بین کراوات و ریشها
برنامههای تلویزیون با کشیشها
آیندهی عروسیِ با آدمآهنی
سیگارهای توی شب شعر کردنی
تریاک قبل چرت، پس از چرت، پشت چرت
دنیای خوبِ جمع شده توی جیب و شورت
پخش کلیپ کشتن بامزهی دو خوک!!
در روز دستگیری ما توی فیسبوک
کمپین جمع کردن امضا علیه قند!!
در روز گریه کردن ما پشت چشمبند
ارسال دستهجمعی مشتی جوک جدید
در سالگرد کشتن ما توی سررسید
محکوم به قیافهی آقای پشت میز
محکوم به تحمّل این مردم عزیز!
از شاخهها رها شده در باد مثل برگ
در انتخاب دائمی مرگ یا که مرگ...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شبها سکوت فارسیام باش
هی فارسی بچسب به لبهام
هر حرف را بریز درونم
جاری شو در ادامهی شبهام
من غربتِ تمامِ جهانم
در فارسی به آه بگو آه!
آهی که توی یک چمدان است
با فارسی برهنهترم کن
هر حسّ و فکر، توی زبان است
پس مک بزن به زن به زبانم
او فارسیست با بد و خوبش
با بغضهای قابلتشخیص
با ترسِ از رها شدنِ گیس
با آن نگاهِ فارسیِ خیس
ساکت شده که شعر بخوانم
آغوش میشود تهِ هر حرف
تا پا به جملهای بگذارد
زن نیست، مرد نیست، نبوده!
او فارسیست، جنس ندارد!
من فعلِ غرقِ در هیجانم
میترسم از کلام به جز تو
میترسم از سکوت، عزیزم!
از اینکه گم شوی وسط شهر
از دست دادنِ همهچیزم!
باید که توی خانه بمانم
فحشم بده به فارسیِ محض
وصلم به ذرّههای حیاتت
هر حرف را بریز درونم
ارضام کن تهِ کلماتت
که خسته از زمین و زمانم
از یاد بردهام همهام را
غربت گرفته کلّ جهانم
چیزی نمانده است برایم
غیر از لبت به روی لبانم
جز طعم بوسه توی دهانم
پس بیشتر مواظب من باش
پس بیشتر مواظب من باش
در روزهای ابریِ تبعید...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
هی فارسی بچسب به لبهام
هر حرف را بریز درونم
جاری شو در ادامهی شبهام
من غربتِ تمامِ جهانم
در فارسی به آه بگو آه!
آهی که توی یک چمدان است
با فارسی برهنهترم کن
هر حسّ و فکر، توی زبان است
پس مک بزن به زن به زبانم
او فارسیست با بد و خوبش
با بغضهای قابلتشخیص
با ترسِ از رها شدنِ گیس
با آن نگاهِ فارسیِ خیس
ساکت شده که شعر بخوانم
آغوش میشود تهِ هر حرف
تا پا به جملهای بگذارد
زن نیست، مرد نیست، نبوده!
او فارسیست، جنس ندارد!
من فعلِ غرقِ در هیجانم
میترسم از کلام به جز تو
میترسم از سکوت، عزیزم!
از اینکه گم شوی وسط شهر
از دست دادنِ همهچیزم!
باید که توی خانه بمانم
فحشم بده به فارسیِ محض
وصلم به ذرّههای حیاتت
هر حرف را بریز درونم
ارضام کن تهِ کلماتت
که خسته از زمین و زمانم
از یاد بردهام همهام را
غربت گرفته کلّ جهانم
چیزی نمانده است برایم
غیر از لبت به روی لبانم
جز طعم بوسه توی دهانم
پس بیشتر مواظب من باش
پس بیشتر مواظب من باش
در روزهای ابریِ تبعید...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
زنیست در بغلم: قهرمان افسرده!
كه ديو آمده و بچّههاش را خورده
كه سالهاست به خودكارهاش مصلوب است
زنی كه رابطهاش با فرشتهها خوب است
پرندهایست ولی غرق خون و پَركنده
برهنهتر جلوی چشمهای شرمنده
كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك میريزد با تصوّر خنده
زنی كه گوشهی سلّولها دراز كشيد
زنی كه قربانی بود توی پرونده
زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زنی به هيأت عصيان و خون، زنی زنده!
زنی كه شوق تنش را به ياد داشته است
زنی كه رابطههایی زياد داشته است
زنی كه مثل خودش بود اگر كمی بد بود
زنی كه مال كسی نيست و نخواهد بود...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
كه ديو آمده و بچّههاش را خورده
كه سالهاست به خودكارهاش مصلوب است
زنی كه رابطهاش با فرشتهها خوب است
پرندهایست ولی غرق خون و پَركنده
برهنهتر جلوی چشمهای شرمنده
كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك میريزد با تصوّر خنده
زنی كه گوشهی سلّولها دراز كشيد
زنی كه قربانی بود توی پرونده
زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زنی به هيأت عصيان و خون، زنی زنده!
زنی كه شوق تنش را به ياد داشته است
زنی كه رابطههایی زياد داشته است
زنی كه مثل خودش بود اگر كمی بد بود
زنی كه مال كسی نيست و نخواهد بود...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگهای تدریجی...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگهای تدریجی...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Khorshid - Hamed Nikpay - Ramin Behna - Aidin Tarkian - Sed Mehdi…
<unknown>
خورشید
خواننده: حامد نیکپی
شاعر: مهدی موسوی
آهنگساز: آیدین ترکیان
تنظیمکننده: رامین بهنا
@seyedmehdimoosavi2
خواننده: حامد نیکپی
شاعر: مهدی موسوی
آهنگساز: آیدین ترکیان
تنظیمکننده: رامین بهنا
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
سفرهای از سکوت میچینم
خسته از انتظار و دوریها
سالهایی که آتشم زدهاند
وسط چارشنبهسوریها...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خسته از انتظار و دوریها
سالهایی که آتشم زدهاند
وسط چارشنبهسوریها...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from فاطمه اختصاری
Tashdid.pdf
3.7 MB
گاهنامهی ادبی «تشدید»
شمارهی شش
ویژهنامهی ترجمه
زمستان ۱۴۰۰
.
لینک دانلود رایگان در وبسایت
www.ekhtesari.com/nashrieh
.
این شماره منتخبی است از آثار ترجمه شده به زبان فارسی.
.
همکاران این شماره:
سردبیر: فاطمه اختصاری
گرافیک: محمدحسن فروزانفر
مشاور ادبی: سیدمهدی موسوی
هیئت تحریریه: عاطفه اسدی، سارا شاملو، مژگان حاجیزادگان، اعظم اسعدی
.
ممنون که با اطلاعرسانی، این گاهنامهی ادبی را حمایت میکنید.
@fateme_ekhtesari
شمارهی شش
ویژهنامهی ترجمه
زمستان ۱۴۰۰
.
لینک دانلود رایگان در وبسایت
www.ekhtesari.com/nashrieh
.
این شماره منتخبی است از آثار ترجمه شده به زبان فارسی.
.
همکاران این شماره:
سردبیر: فاطمه اختصاری
گرافیک: محمدحسن فروزانفر
مشاور ادبی: سیدمهدی موسوی
هیئت تحریریه: عاطفه اسدی، سارا شاملو، مژگان حاجیزادگان، اعظم اسعدی
.
ممنون که با اطلاعرسانی، این گاهنامهی ادبی را حمایت میکنید.
@fateme_ekhtesari