Telegram Web Link
این زن برهنه است، برهنه
در کوچه‌اش پلیس ندارد
ابروش را مداد کشیده
چشم خمار و گیس ندارد
پیغمبری‌ست خسته و تنها
که آیه و حدیث ندارد
که سال‌هاست گریه‌ی محض است
با اینکه چشم خیس ندارد

@seyedmehdimoosavi2
Audio
بوسه
خواننده: ستاره سردار
ترانه‌سرا: سید مهدی موسوی
تنظیم‌کننده: عامر گوهری
در من بیا برقصا
با وزن این ترانه
این شعر عاشقانه
این آخرین بهانه
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
این فصل، گریه‌دار است
یک دوست توی زندان
یک دوست روی دار است
یک دوست زیر بار است
از هر طرف فشار است
گوریل روی کار است!
که موسم بهار است!!
.
در من بیا برقصا
تا شعر، شاد باشد
در خانه‌های مردم
شادی زیاد باشد
با من برقص در خون
با ناله‌های مجنون
با توده‌ها و افیون
با سطرهای قانون
با نارگیلِ میمون
با یونجه‌های قاطر
با گریه‌های شاعر
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
«کشتی شکستگانیم»
بدجور خستگانیم!
از هم گسستگانیم
با من برقص یکسر
در جنگ نابرابر
«آسایش دو گیتی!!
تفسیر این دو حرف است:»
از دشمنان گلوله
از دست دوست، خنجر
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
با نغمه‌ی هَزاران
با ناله‌های یاران
با اشک سوگواران
با خون سربداران!
یعنی به ما چه جنگ است!
باید که شاد باشیم
که زندگی قشنگ است!!
دنیا امیدوار است
هر حرف بد، شعار است
که موسم بهار است

آرام باش جانم
«ای یار مهربانم!
دارم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم»
از روزهای تبعید
از روزهای زندان
از روزهای اوّل
از روزهای پایان
باید که شاد باشم
این روزها بهاری ست
روز درختکاری ست
لبخندهای زوری ست
نارنجک و ترقّه
باتوم یا گلوله
یا چارشنبه‌سوری ست
مامور در کمین است
یا بحث عقل و دین است
یا طول آستین است
یا «سیلی» برادر
که کلّ «هفت‌سین» است
در من بیا برقصا

تاریخ سرزمینم
چیزی به غیر غم نیست
جز پوچی و عدم نیست
جز اشک متّهم نیست
امّا سکوت کردیم
با اینکه حرف، کم نیست
از من نخواه شادی
من تا ابد همینم!
«می‌جویمت چنان آب»
در چشم‌های بی‌خواب
در دست‌های قصّاب
در شعرهای حافظ
در شعرهای سعدی
ای اسم خارج از وزن:
آزادی...
از من نخواه شادی
لعنت به سال قبلی
لعنت به سال بعدی
لعنت به روز تعطیل
لعنت به سال تحویل
ای بین هیچ و هرگز
ای تا به صبح در تب
ای از جنون، لبالب
با چشم‌های قرمز
با من برقص امشب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بر چادر قدیمی مادر
بگذار مثل ابر ببارم
شاید خدات معجزه‌ای کرد
با اینکه اعتقاد ندارم!...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از زمين و زمان گرفته دلم
از تمامِ جهانيان سيرم
اوّل قصه گفته باشم كه
آخرين بند شعر، می‌ميرم!

هيچ حرفی نزن از اين كابوس
هيچ چيزی نگو از اين فرياد
نفرِ سوّمی ست آن‌ورِ خط
كه به اين گريه گوش خواهد داد

مثلاً از ستاره شعر بخوان
يا كه از خاطراتِ خوبِ شمال!!
به سكوت تو گوش خواهد داد
يك نفر پشتِ گوشیِ اِشغال

يا كه از گيسوانِ يار بگو!
يا كه از هجر و از غم دوری!
با صداي ترقّه‌ها خفه شو
توی اين چارشنبه‌ی زوری

به تو چه حبس ماه، آن‌ورِ ابر
به تو چه برگِ سبزِ رفته به باد؟!
اس‌ام‌اس كن به دوست و دشمن:
عيد بر عاشقان مبارك باد!!
.
به تو چه از گرسنگی مردن
به تو چه روزنامه تعطيل است
عيدی‌ات را بگير با لبخند
وقت زيبای سال‌تحويل است!

به خودت ياد هيچ چيز نيُفت
پرت كن از جهان حواسش را
جلوی دوربينِ مخفیِ شب
بو نكن آخرين لباسش را

يك نفر توی كوچه پشت سرت
يك نفر پشتِ گوشیِ تلفن
با خودت توی خواب حرف نزن
با صدای بلند گريه نكن

تن بده... تن بده به بازیِ تن
كه از اين روزها گريزی نيست
آخرِ قصّه، آخر قصّه ست!
آخرِ قصّه هيچ چيزی نيست

اسم يك ناشناس روی لبم
تكّه‌ای از لباس تو در مشت
تا كه در روزنامه بنويسند:
مهدیِ موسوی خودش را کشت!

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Bi Meyli
Amir Azimi - Www.Bia2Music.Ws
بی میلی
خواننده و آهنگساز: امیر عظیمی
تنظیم: بابک خزایی
ترانه: سید مهدی موسوی
(کورس ترانه: میلاد مفرد)
@seyedmehdimoosavi2
از مجموعه "دلقک‌بازی جلوی جوخه اعدام":
.
دارد صدایت می‌زنم... بشنو صدایم را!
بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را

داری کنار شوهرت از بغض می‌میری
شب‌ها که از درد تو می‌گیرم کجایم را

هر بوسه‌ات یک قسمت از کا/بوس‌هایم شد
از ابتدا معلوم بودم انتهایم را

در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد!
شاید ببیند شوهر تو اشک‌هایم را

هیچم! ولی دارم عزیزم «هیچ» را از تو
مستیم از نوشابه‌ی مشکی‌ست یا از تو؟!
.
دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم
حالا «دکارت» مسخره ثابت کند «هستم»!
.
«بودم!» بله! مثل جهانی از تصوّرها
«بودم!» بله! در رختخوابت، توی خرخرها
.
«بودم» شبیه رفتنت هر صبح از پیشم
«بودم» شبیه مشت کوبیدن به آجرها

حالا منم! که پاک کرده ردّپایم را
می‌کوبم از شب‌ها به تو سردردهایم را

با تخت صحبت می‌کنم از فرط تنهایی
«هستم!» ولی در یاد تو وقت خودارضایی
.
«بودم!» کنار شوهری که عاشقِ زن بود
خاموش کردم برق را... تکلیف، روشن بود

خاموش ماندم از فشار بوسه بر لب‌هام
از چشم‌های بچّه‌ات! که بچّه‌ی من بود!!
.
خاموش ماندم مثل یک محکوم به اعدام
خاموش/ ماندی توی گریه... وقت رفتن بود...
.
روشن شدم مثل چراغی آن‌ورِ دیوار
سیگار با سیگار با سیگار با سیگار

می‌ریخت اشک و ریملت بر سینه‌ی لختم
با دست لرزانت برایش شام می‌پختم

روحت دو قسمت شد... میان ما ترک خوردی
خوردی به لب‌هایم... مرا نان و نمک خوردی

بوسیدمت، بوسیدمت، بوسیدمت از دور
هر شب کتک خوردی، کتک خوردی، کتک خوردی

راه فراری نیست از این خواب پیچاپیچ
از هیچ در رفتم برای گم شدن در هیچ!

بالا بیاور آسمان را از خدا، از من
مستیت از نوشابه‌ی مشکی‌ست یا از من؟!
.
دست مرا از دورهای دووور می‌گیری
داری تلو... داری تلو... از درد می‌میری

خاموش گریه می‌کنی بر سینه‌ی دیوار
با بغض روشن می‌کنی سیگار با سیگار

باید بخوابی توی آغوشی که مجبوری
داری تنت را داخل حمّام می‌شوری!

با گریه، با خون، با صدای شوهرت در تخت
کز می‌کند کنج خودش این سایه‌ی بدبخت
.
«من» باختم... اما کسی جز «ما» نخواهد برد
بوی مرا این آب و صابون‌ها نخواهد برد

جای مرا خالی بکن وقتِ هماغوشی
از بچّه‌ای که سقط کردی در فراموشی

از شوهرت، از هر نفس، از سردی لب‌هات
جای مرا خالی بکن در گوشه‌ی شب‌هات

حس کن مرا که دست برده داخل گیست
حس کن مرا بر لکه‌های بالش خیست

حس کن مرا در «دوستت دارم» درِ گوشت
حس کن مرا در شیطنت‌هایم در آغوشت!

حس کن مرا در آخرین سطر از تشنّج‌هام
حس کن مرا... حس کن مرا... که مثل تو تنهام!

حس کن مرا و ذوب شو در داغی دستم
بگذار تا دنیا بداند «هستی» و «هستم»
.
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
مرثیه‌ای برای یک ذهن زیبا
(یادداشتی برای مرگ دکتر رضا براهنی):
https://tarna.ir/News/1421
ممنونم که می‌خوانید 💚

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Baghalam Kon (Embrace Me)
Hamed Moghaddam
"بغلم کن"، نسخهٔ صوتی (ام پی تری)

خواننده و آهنگساز: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مسترینگ: طاهر علیرمضانی
«حسن» آن گوشه نشسته‌ست که دودی بکند
خسته بر سیخ رود... بعد صعودی بکند

«عاطفه» گوشه‌ی هال است در آغوش کسی
نه که از سکس... که «مهشید» حسودی بکند!

«مریمِ» مست به دنبال «علی» می‌گردد
باید آن کار که دیر است به زودی بکند


ضبط روشن شد و یکباره همه کنده شدند
اسم‌ها در وسط خانه پراکنده شدند

جام‌ها رفت هوا... نوش! [صدایی آمد]
خنده در گریه شده... گریه‌ی در خنده شدند

سرِ من گیج از اندیشه‌ی در هستی بود
زن عقدیم کمی آن‌ورِ بدمستی بود

لب به لب بود در آغوش کسی، کنج اتاق
من پیِ جاذبه‌ی فلسفه‌ام در اخلاق

عشق آن است که از قدرت «من» می‌کاهد
لذّت آن است که او خواسته، او می‌خواهد

بوسه می‌داد به رحمانیتِ عامش که...
من، پُر از لذّتِ دیدن وسط آتش که...

خانه از هوش شد و پنجره دیواری شد
زنِ عقدیم به رقص آمده و ماری شد

بعد پیچید در آغوش زنانی دیگر
من به خود آمدم از طیّ جهانی دیگر

بسته شد، باز شد و بسته‌ی لذّت، مشتش
مردی آهسته در آغوش گرفت از پشتش

همه راضی و منِ سوخته بدتر راضی
بعد سیگار درآورد به آتشبازی

آتشِ فندکِ دلخسته، لبِ سیگارش
او پیِ کار خود و جمع، همه در کارش

بَعد رفتیم به مستیِ اتاقی دیگر
بُعد تنهایی و لذّت، وسطِ ما سه نفر

شب سه قسمت شده از چشم و لب بیهوشش
عادلانه وسط مرد و من و آغوشش

شب سه قسمت شده از مرد و منِ در بندش
عادلانه وسطِ حادثه‌ی لبخندش

حرکت دست و لبش حالت بازی دارد!
شبِ موهاش سرانجام درازی دارد

همه‌ی فلسفه‌ها جمع شده در شادی
زن عقدیم، برهنه! وسطِ آزادی

گوشه‌ای پرت شده غیرتم و تن‌پوشش
عشق در چشمم و در چشمش و در آغوشش


پچ‌پچِ جمع‌شده توی اتاق بغلی
حسن و عاطفه و مریم و مهشید و علی

جمعِ آماده شده، خنده‌ی آماده شده
پچ‌پچ و حرکت سرهای تکان داده شده

جمع بیمار، شبِ بی‌هدفِ سرگردان
بحث داغ من و تو، باعثِ خوشحالیِ‌شان!

بحث بدبختی من، بحثِ توِ هرجایی
باعث حرف زدن در وسط تنهایی

تا دمِ خانه سرِ ما هیجان و لبخند
تا فراموش کنند این‌همه تنها هستند

بعد مسواک زدن، توی توالت ریدن
بعد بی‌حرف‌زدن پشت به هم خوابیدن...


فلسفه خواندن ما در وسط تختی که...
بُهت و ترسیدنِ از این‌همه خوشبختی که...

نقشه‌ی فانتزی و تجربه‌هایی تازه
عشق و دیوانگیِ درهم و بی‌اندازه

خواب من روی کتاب و صفحاتِ باقی
پایبندی تو به نسبیتِ اخلاقی

خانه‌ای ساخته از عشق و کتاب و کاغذ
بغلی سفت‌تر از سفت‌تر از سفت‌تر از...

طرح انسانی یک حسّ فراانسانی
طرح لبخند تو در خواب و شب طولانی...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شرّم و شر به معنی شر نیست!
که شترمرغ، قابلِ پَر نیست!
یا که خرگوش، دوست خر نیست!
بازیِ بچّه‌ها کلاغ‌پر است
که پس از تو به خانه‌اش نرسید

شرّم و عاشق حقوق بشر!
بازیِ فوتبالِ چند پسر
با سرِ بچه‌های همسایه!
قصه‌ی بین خسرو و فرهاد
به تهِ عاشقانه‌اش نرسید

هدف از سکس چیست؟ زن پرسید
مجری از حال هموطن پرسید!
گریه از عاشقت شدن پرسید
در اتاقی که بسته بود به هر
من به موزیک گوش می‌دادم

یک نفر با خودش تصادف کرد
یک نفر در پیاده‌رو تف کرد
من به تخمم نبود و در ذهنم
مثل یک عاشقانه‌ی آرام
به ترافیک گوش می‌دادم

بسته‌ی قرص و الکلِ حاضر
چیپس یا که شماره‌ی سوپر
یا ورق‌پاره‌های جرواجر...
می‌تواند که گاه یک شاعر
با همین چیزها خوشی بکند

با تو شب بود و بوی همخوابه
بی تو کنسرو و شیشه‌نوشابه
با و بی را اگر که خط بزنید
یک نفر در اتاق می‌ماند
تا که با قرص خودکشی بکند

مثل پیچی که خسته از پیچ است
بعد تو مثل قبل تو هیچ است
هیچ یعنی که خوب، خوبی بد!
پوچی یک شکنجه تا به ابد
کاشکی که به انتها نرسد

من که کارم فقط خودآزاری‌ست
من که کابوس‌هام بیداری‌ست
قصّه‌ام یک سکانس تکراری‌ست
جیغ را می‌کشم به زیر پتو
تا به گوش کسی صدا نرسد

شرّم و ناامید از هر شر
خوبم و ناامید از هر خوب
تلخیِ جمعه‌هام وقت غروب
در اتاقم به تخت خود مصلوب
می‌جوم پوست لب و ناخن

من شبِ گریه‌دارم و
- «به‌به!»
تا ابد بی‌قرارم و
- «به‌به!»
از خودم شرمسارم و
- «به‌به!»
یک کلاغم که تا ابد نرسید...
[بعد کف می‌زنند در سالن]

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
تو خوبی
شبیه غروبی که از پشت شیشه همیشه به من، به وطن ربط دارد
ستون‌های چوبی این خانه‌ی عاشقانه
بدون دلیل و بهانه به زن ربط دارد
به نزدیکی و دوریِ دوست
به حسّ سرانگشت بر پوست
به تاریکیِ مطلقِ هیچ در مشت
به عاشق شدن ربط دارد

تو خوبی
شبیه یک آهنگِ دلتنگ را از دو سوی جهان گوش دادن
به گوشیِ خاموش و آغوش او فکر کردن
به بغضِ پلنگِ پتو فکر کردن
به بوی تنش که مرا می‌سپارد به هر موج
که دفنم کند توی دریاچه‌ای باستانی
به جنگِ جهانیِ در خواب‌هایم
که می‌آیم از اوج پایین و پایین
به یک جوجه که مادرش دیر کرده
به یک بغض سنگین که توی گلو گیر کرده

تو خوبی
شبیه کشش‌های آتش به پنبه
پس از هفته‌ها دیدنت چندشنبه
از این مردِ آماده‌ی مرگ
از آن آخرین برگ
به تو پل زدن
تو را دیدن و بو کشیدن به محض رسیدن
هوس کردنِ بوسه بر گردنت
بغل کردنت از زمین و زمان مثل بادی رها
به آن چشم‌ها زل زدن

تو خوبی
صدای «حمیرا»ی در جاده‌های شمالی
شبیه تکان خوردنِ شانه در رقص‌های جنوبی
در این روزهایی که با سوز از چشمِ خیسم به تو می‌نویسم
در آن لحظه‌ای که رفیقانِ نزدیک
در آن راهِ بی‌ماهِ تاریک
پس از دیدن برق شلّیک
مردّد شدند
من از اسب افتادم و عاشقانم
همه از کنارم فقط رد شدند
اگر دوستان بد شدند
در آن روزهای عمودیِ دودی
پس از بر تنم جای زخم و کبودی
تو بودی
در این روزهای فقط گریه در حال مستی
تو هستی

من از یاد بردم که از یاد بردم
زمین را، زمان را، غم جاودان را
همه دوستان را، همه دشمنان را
غم عشق و نان را
فراموش کردم
تو ماندی فقط بر تنم مثل یک خالکوبی
به آغوش تو فکر کردم
به آواز خاموش تو فکر کردم
تو خوبی
تو خوبی...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Khasteh (SedaBaran.IR)
Amir Azimi (SedaBaran.IR)
خسته
خواننده: امیر عظیمی
شعر: سید مهدی موسوی
آهنگساز: بابک خزایی
@seyedmehdimoosavi2
بذار از اوّل قصّه بگم: می‌میره اون مردی
که من تنها دلیلِ واقعیِ رفتنش می‌شم
گلوله می‌زنه توو مغزم و آهسته رد می‌شه
پلیس احمقی که فکر می‌کرده زنش می‌شم

.
به چشمات زل زدم اون تیله‌های خیس جادویی
که پشتش یه دریچه رو به یه شهر خیالی بود
بهم گفتی یه روز خوب توو راهه.. بهم گفتی...
بهم گفتی ولی انگار که لحنت سوالی بود!

بغل کردی منو جوری که جونم رو بدم واسه‌ت
واسه اون چشم‌های لعنتی که غرق اندوهه
صدای در زدن اومد، صدای پچ پچ جنّا!
نترسیدم! که پشت من تویی... که پشت من کوهه...
.
به چشمات زل زدم اون قهوه‌های تلخِ بیداری
به اون چشما که از هر چی که هست و نیست، عاصی بود
با شعرات، با تنت، با پیرهنت، با درد خوابیدم
توو اون روزا که عشق و عشقبازی هم سیاسی بود!

بهت گفتم برو با اینکه بی تو از تو می‌مردم
منی که با جنون، با عشق، با خون زندگی کردم
بهت گفتم برو... رفتی! ولی هر شب ولی هر شب
با اسمت روی دیوارای زندون زندگی کردم

بهت گفتم برو! این خاک مرده جای موندن نیست
بهت گفتم طلسم مرگ دیوا اون‌ورِ مرزه
بغل کردی منو جوری که حس کردم تنم سِر شد
بهت گفتم که لبخند تو به دوریت می‌ارزه

بذار از آخر قصّه بگم که مثل من تلخه
که خوبی‌های تو از اوّل تاریخ لو رفته!
بذار از آخر قصّه بگم از مرد غمگینی
که می‌بینه تفنگاشونو امّا باز جلو رفته

بذار از آخر قصّه بگم که مثل تو تلخه
پلیسایی که می‌خوان فک کنم یه آدم دیگه‌م
منو توو انفرادی فرض کن توو فکر آغوشت
منو زیر شکنجه فرض کن که اسمتو میگم!

.
چرا گریه کنم از اوّل قصّه که می‌دونم
که هر چی که بشه قصّه نه غمگینه! نه دلگیره!
که ما مردیم و می‌میریم توو تاریخ... امّا عشق
نمی‌میره، نمی‌میره، نمی‌میره، نمی‌میره...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/09/25 06:29:22
Back to Top
HTML Embed Code: