بهار بی رخ...
شعر #سایه
آهنگ امیرحسین تفرشیپور
آواز فایضه کامیاب
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بی رخ تو رسید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جای من؟ که درین روزگار بیفریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ امیرحسین تفرشیپور
آواز فایضه کامیاب
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بی رخ تو رسید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جای من؟ که درین روزگار بیفریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
بهار بی رخ...
شعر #سایه
آهنگ امیرحسین تفرشیپور
آواز فایضه کامیاب
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بی رخ تو رسید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از…
شعر #سایه
آهنگ امیرحسین تفرشیپور
آواز فایضه کامیاب
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بی رخ تو رسید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار تا قصه (خونۀ مادربزرگه)
آهنگ گروه پالت
آواز امید نعمتی
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد...
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
#سایه
💐 به مناسبت چهلسالگی امید نعمتی (۱۷ فروردین ۱۳۶۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
آهنگ گروه پالت
آواز امید نعمتی
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد...
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
#سایه
💐 به مناسبت چهلسالگی امید نعمتی (۱۷ فروردین ۱۳۶۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
تضمین موسیقایی
چند سطری از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در بررسی آهنگ «هزار تا قصه» از گروه پالت:
از دید ما کار گروه پالت با بهرهگیری از شعر «یادگار خون سرو» با نمونۀ ادبی پیشین (سرودن مسمط تضمین) سنجیدنی است. اثر با دو بیت آغازین مثنوی سایه آغاز میشود:
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
سپس با کاستن یک «مفاعیلن» از وزن شعر، با بهرهگیری از واژههای همین دو بیت، چهار لخت زیر ساخته شده است. آهنگ این بخش، برگرفته از آهنگ کودکانۀ مجموعۀ «خونۀ مادربزرگه» (آهنگ: بهرام دهقانیار، ترانه: مرضیه برومند) است که پس از این خوانده میشود و ازهمینرو این بخش مفصلی است که در کلام، هنوز به بخش شعر سایه نزدیک است و در آهنگ با بخش پایانی پیوند پدید آورده است:
که خورشید از شب سرد
چو آتش سر برون کرد
که از خون دل ما
تذروی نغمه سر کرد
سپس بار دیگر فضای آغازین پی گرفته میشود و بیت دیگری از مثنوی سایه با همان آهنگِ آغازین میآید:
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
چنانکه میدانید، و در بخش «یادگار خون سرو» گفتهایم، مثنوی سایه نخست با آواز محمدرضا #شجریان در روزهای پرتبوتاب آغاز انقلاب شنیده شده و در یکی از آثار چاووش (شمارۀ شش) آمده است. ازهمینرو سازندگان تصنیف بهیاد اثر دیگری از #لطفی و شجریان در چاووش (شمارۀ دو) افتادهاند و بخشی از ترانۀ «شبنورد» (آهنگ: محمدرضا لطفی، ترانه: اصلان اصلانیان) را با ملودی «خونۀ مادربزرگه» و افزودن دو لخت دیگر، که در اشاره به دمیدن «خورشید» یادآور بیت نخست مثنوی سایه است، به کار افزودهاند:
برادر نوجوونه
برادر غرق خونه
برادر مثل خورشید
سر میکشه تو خونه
در اینجا حرکت گامبهگام سازندگان برای رسیدن از شعر سایه به ترانۀ کودکانه به نقطۀ اوج میرسد. پس از ترکیب کلامی برگرفته از شعر سایه با ملودی «خونۀ مادربزرگه»، که تنها در ملودی با بخش پایانی پیوند داشت، ترانۀ «شبنورد» با زبان شکسته هم در کلام و هم در ملودی با ترانۀ کودکانۀ پایانی پیوند مییابد. «خونه»، که در معنایی دیگر (برابر با «خون است») قافیۀ ترانۀ «شبنورد» بود (میان دو «خونه» جناس تام هست)، در بخشِ افزودهشده، این بخش از ترانه را در لفظ نیز به «خونۀ مادربزرگه» میرساند:
خونۀ مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونۀ مادربزرگه شادی و غصه داره
میتوان بدین آمیزش ناهمگون به دیدۀ انکار و ریشخند نگریست یا آن را ریشخندِ موسیقی چاووش شمرد (چنانکه برخی شمردهاند) و میتوان آن را آزمونی در راه ترکیب چند آهنگ خاطرهانگیز و بیرون کشیدن یا آفریدن مفهومی مشترک از دل آنها شمرد. نگارنده رویکرد دوم را میپسندد؛ اما در اینجا سخن از پسند ما و دیگران نیست و از گزارش مفهومی اثر درمیگذریم. نکتۀ اصلی این است که در کار یادشده درآمیختن سرودهها همراه با گونهای آفرینشگری و آمیختن آهنگهاست. چنین نیست که کسی دو شعر را برگزیند و آن دو را در یک آهنگ به کار گیرد، بلکه این اثر در بن آمیزۀ دو آهنگ است و آمیختگی سرودهها با مفصلهایی که در گزارش کار به آنها اشاره کردیم، بهگونهای سنجیده بهانجام رسیده است و از آغاز تا انجام، در عین دوگانگی زبان و آهنگ، پیوستگی آشکاری دیده میشود. چنانکه گفته شد کار گروه پالت را میتوان با سرودن مسمط تضمین در هنر شاعری سنجید.
✍️ مهدی فیروزیان
@sayeoMusighi
چند سطری از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در بررسی آهنگ «هزار تا قصه» از گروه پالت:
از دید ما کار گروه پالت با بهرهگیری از شعر «یادگار خون سرو» با نمونۀ ادبی پیشین (سرودن مسمط تضمین) سنجیدنی است. اثر با دو بیت آغازین مثنوی سایه آغاز میشود:
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
سپس با کاستن یک «مفاعیلن» از وزن شعر، با بهرهگیری از واژههای همین دو بیت، چهار لخت زیر ساخته شده است. آهنگ این بخش، برگرفته از آهنگ کودکانۀ مجموعۀ «خونۀ مادربزرگه» (آهنگ: بهرام دهقانیار، ترانه: مرضیه برومند) است که پس از این خوانده میشود و ازهمینرو این بخش مفصلی است که در کلام، هنوز به بخش شعر سایه نزدیک است و در آهنگ با بخش پایانی پیوند پدید آورده است:
که خورشید از شب سرد
چو آتش سر برون کرد
که از خون دل ما
تذروی نغمه سر کرد
سپس بار دیگر فضای آغازین پی گرفته میشود و بیت دیگری از مثنوی سایه با همان آهنگِ آغازین میآید:
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
چنانکه میدانید، و در بخش «یادگار خون سرو» گفتهایم، مثنوی سایه نخست با آواز محمدرضا #شجریان در روزهای پرتبوتاب آغاز انقلاب شنیده شده و در یکی از آثار چاووش (شمارۀ شش) آمده است. ازهمینرو سازندگان تصنیف بهیاد اثر دیگری از #لطفی و شجریان در چاووش (شمارۀ دو) افتادهاند و بخشی از ترانۀ «شبنورد» (آهنگ: محمدرضا لطفی، ترانه: اصلان اصلانیان) را با ملودی «خونۀ مادربزرگه» و افزودن دو لخت دیگر، که در اشاره به دمیدن «خورشید» یادآور بیت نخست مثنوی سایه است، به کار افزودهاند:
برادر نوجوونه
برادر غرق خونه
برادر مثل خورشید
سر میکشه تو خونه
در اینجا حرکت گامبهگام سازندگان برای رسیدن از شعر سایه به ترانۀ کودکانه به نقطۀ اوج میرسد. پس از ترکیب کلامی برگرفته از شعر سایه با ملودی «خونۀ مادربزرگه»، که تنها در ملودی با بخش پایانی پیوند داشت، ترانۀ «شبنورد» با زبان شکسته هم در کلام و هم در ملودی با ترانۀ کودکانۀ پایانی پیوند مییابد. «خونه»، که در معنایی دیگر (برابر با «خون است») قافیۀ ترانۀ «شبنورد» بود (میان دو «خونه» جناس تام هست)، در بخشِ افزودهشده، این بخش از ترانه را در لفظ نیز به «خونۀ مادربزرگه» میرساند:
خونۀ مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونۀ مادربزرگه شادی و غصه داره
میتوان بدین آمیزش ناهمگون به دیدۀ انکار و ریشخند نگریست یا آن را ریشخندِ موسیقی چاووش شمرد (چنانکه برخی شمردهاند) و میتوان آن را آزمونی در راه ترکیب چند آهنگ خاطرهانگیز و بیرون کشیدن یا آفریدن مفهومی مشترک از دل آنها شمرد. نگارنده رویکرد دوم را میپسندد؛ اما در اینجا سخن از پسند ما و دیگران نیست و از گزارش مفهومی اثر درمیگذریم. نکتۀ اصلی این است که در کار یادشده درآمیختن سرودهها همراه با گونهای آفرینشگری و آمیختن آهنگهاست. چنین نیست که کسی دو شعر را برگزیند و آن دو را در یک آهنگ به کار گیرد، بلکه این اثر در بن آمیزۀ دو آهنگ است و آمیختگی سرودهها با مفصلهایی که در گزارش کار به آنها اشاره کردیم، بهگونهای سنجیده بهانجام رسیده است و از آغاز تا انجام، در عین دوگانگی زبان و آهنگ، پیوستگی آشکاری دیده میشود. چنانکه گفته شد کار گروه پالت را میتوان با سرودن مسمط تضمین در هنر شاعری سنجید.
✍️ مهدی فیروزیان
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
هزار تا قصه (خونۀ مادربزرگه)
آهنگ گروه پالت
آواز امید نعمتی
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد...
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
#سایه
💐 به مناسبت چهلسالگی امید نعمتی (۱۷ فروردین ۱۳۶۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی…
آهنگ گروه پالت
آواز امید نعمتی
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد...
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
#سایه
💐 به مناسبت چهلسالگی امید نعمتی (۱۷ فروردین ۱۳۶۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی…
هنر گام زمان
شعر #سایه
آهنگ بهزاد عبدی
آواز غلامرضا رضایی
دکلمه سهیلا حبیبی
چند سطر از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در وصف بیتی از تصنیف «هنر گام زمان»:
شاعران گاه بهشیوهای نهفتهتر در موسیقی کناری به هنرنمایی میپردازند. یکی از نمونههای برجستۀ آن بیت زیر است:
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
وزن شعر «مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف/ فعلن» است. چنین وزنی بخشپذیر به دو پارۀ همسان نیست و ازهمینرو بهکارگیری قافیۀ میانی در آن روایی ندارد؛ اما سایه در بخشهایی ناهمسان قافیۀ میانی را بهکار گرفته است. «آبی که برآسود» و «دریا شود آن رود» ششهجایی (برابر با «مستفعلُ مستف») و «زمینش بخورد زود» هفتهجایی (برابر با «لُ مستفعلُ مستف» در رکنبندی اصلی شعر) است و ساختار وزن بهگونهای است که خوانندۀ شعر پس از پارههای یادشده (جز «زود» در پایان مصرع) درنگی را شایسته نمیبیند. سخندوستانی که غزل «هنر گام زمان» را در سیاهمشق میخوانند و میگذرند کمتر به هماهنگی سه قافیۀ میانی پی میبرند. سایه در «بال در بال»، هنگام دکلمۀ «هنر گام زمان»، بیت یادشده را با درنگی کوتاه پس از واژههای قافیه («آسود»، «زود» و «رود») خوانده و بدینسان هماهنگیهای موسیقی کناری شعر را تا اندازهای نشان داده است. خنیاگران میتوانند با برخورداری از امکانات کششهای دراز و سکوتهای بلند در موسیقی، هماهنگی یادشده را بهتر نمود ببخشند.
بهزاد عبدی در آهنگی که بر «هنر گام زمان» ساخته بهخوبی این کار را به انجام رسانده است. او هجای «اود» را در هر سه واژۀ قافیهساز کشیده و پس از هر قافیه سکوتی یکثانیهای قرار داده است.
✍️ مهدی #فیروزیان
💐 ۲۰ فروردین زادروز بهزاد عبدی (۱۳۵۲، تهران)
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ بهزاد عبدی
آواز غلامرضا رضایی
دکلمه سهیلا حبیبی
چند سطر از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در وصف بیتی از تصنیف «هنر گام زمان»:
شاعران گاه بهشیوهای نهفتهتر در موسیقی کناری به هنرنمایی میپردازند. یکی از نمونههای برجستۀ آن بیت زیر است:
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
وزن شعر «مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف/ فعلن» است. چنین وزنی بخشپذیر به دو پارۀ همسان نیست و ازهمینرو بهکارگیری قافیۀ میانی در آن روایی ندارد؛ اما سایه در بخشهایی ناهمسان قافیۀ میانی را بهکار گرفته است. «آبی که برآسود» و «دریا شود آن رود» ششهجایی (برابر با «مستفعلُ مستف») و «زمینش بخورد زود» هفتهجایی (برابر با «لُ مستفعلُ مستف» در رکنبندی اصلی شعر) است و ساختار وزن بهگونهای است که خوانندۀ شعر پس از پارههای یادشده (جز «زود» در پایان مصرع) درنگی را شایسته نمیبیند. سخندوستانی که غزل «هنر گام زمان» را در سیاهمشق میخوانند و میگذرند کمتر به هماهنگی سه قافیۀ میانی پی میبرند. سایه در «بال در بال»، هنگام دکلمۀ «هنر گام زمان»، بیت یادشده را با درنگی کوتاه پس از واژههای قافیه («آسود»، «زود» و «رود») خوانده و بدینسان هماهنگیهای موسیقی کناری شعر را تا اندازهای نشان داده است. خنیاگران میتوانند با برخورداری از امکانات کششهای دراز و سکوتهای بلند در موسیقی، هماهنگی یادشده را بهتر نمود ببخشند.
بهزاد عبدی در آهنگی که بر «هنر گام زمان» ساخته بهخوبی این کار را به انجام رسانده است. او هجای «اود» را در هر سه واژۀ قافیهساز کشیده و پس از هر قافیه سکوتی یکثانیهای قرار داده است.
✍️ مهدی #فیروزیان
💐 ۲۰ فروردین زادروز بهزاد عبدی (۱۳۵۲، تهران)
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
هنر گام زمان
آهنگ بهزاد عبدی
آواز غلامرضا رضایی
دکلمه سهیلا حبیبی
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سودای بیسود هنر
بیتی از #سایه
آواز وحید تاج
تار مریم رضایینژادیان
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیانآورده من بودم که دنبالِ هنر رفتم
💐 پانزدهم آوریل روز جهانی هنر
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
بیتی از #سایه
آواز وحید تاج
تار مریم رضایینژادیان
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیانآورده من بودم که دنبالِ هنر رفتم
💐 پانزدهم آوریل روز جهانی هنر
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریۀ شبانه
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا چراغعلی
آواز شکوه پوریان (چکاوک)
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریۀ بیطاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانهام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
دل گرفتۀ من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریۀ شبانه گرفت
امید عافیتم بود، روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم، زمانه گرفت
چو دود بیسر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
💐 ۲۹ فروردین زادروز دکتر محمدرضا چراغعلی (۱۳۵۱، تهران)
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا چراغعلی
آواز شکوه پوریان (چکاوک)
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریۀ بیطاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانهام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
دل گرفتۀ من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریۀ شبانه گرفت
امید عافیتم بود، روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم، زمانه گرفت
چو دود بیسر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
💐 ۲۹ فروردین زادروز دکتر محمدرضا چراغعلی (۱۳۵۱، تهران)
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوای روی تو
شعر #سعدی و #سایه
آهنگ پویا سرایی
تنظیم امین عطایی
آواز ابوالفضل دهقان
تصنیف (سعدی):
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین بهْ ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم، ولیکن نه تو لایق جفایی
آواز (سایه):
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم
من آن ستارۀ شبزندهدار امّیدم
که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
💐 اول اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سعدی و #سایه
آهنگ پویا سرایی
تنظیم امین عطایی
آواز ابوالفضل دهقان
تصنیف (سعدی):
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین بهْ ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم، ولیکن نه تو لایق جفایی
آواز (سایه):
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم
من آن ستارۀ شبزندهدار امّیدم
که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
💐 اول اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
بهمناسبت روز بزرگداشت سعدی
شکایت هجران
شعر #سایه
آواز محمد اصفهانی
سهتار آریا عظیمینژاد
همراه با مطالبی به نقل از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی (جلد دوم از مجموعۀ #سایهوموسیقی)
🔶 یکی از بهترین نمونههای گفتوگوی شاعرانۀ سایه با سخنوران پیش از خود را در بیت زیر از غزل «بینشان» میبینیم که پیام دردمندانۀ آن را محمد اصفهانی نیز بهخوبی در آواز خود بازتاب بخشیده است:
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
زیبایی بیتی را که خواندید هنگامی بهدرستی درخواهید یافت که بدانید سایه آن را با نگاه به شعر #سعدی و #حافظ و در پاسخ یا دنبالۀ سخن آنان سروده است. مطلع غزل سایه چنین است:
زینگونهام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران، غریب نیست
سایه غزل خود را بر وزن و قافیه و ردیف غزلی از سعدی سروده که در بیت یادشده (عاشق منم که...) به مصرع نخست آن اشاره شده و مصرع دوم غزل سایه (گر سر کنم...) هم به مصرع دوم آن غزل نزدیک است:
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمندِ عشق بنالد غریب نیست
پس از سعدی، حافظ همین وزن و قافیه را برگزیده و تنها با وارونه کردن معنی فعل، در ردیف بهجای «نیست»، واژۀ «هست» را نهاده است. حافظ در یکی از بیتهای غزل یادشده به مطلع غزل سعدی اشاره کرده و گفته است:
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
حافظ عاشقان نالان و گلهمند از یار را نکوهیده و سرزنشگرانه پرسیده است: تا کنون چه کسی عاشق شده و یار او را نادیده گرفته است؟ تو درد نداری ای بزرگوار! وگرنه یار آمادۀ درمان کردن است.
به زبان دیگر حافظ وارونۀ سعدی میپندارد که درد عشق درمانپذیر است و عاشق نباید بنالد. «خواجه» چنانکه در گزارش ما آمده بهمعنی «بزرگوار» است؛ اما بر پایۀ این پیوند بینامتنی و ناسازی معنایی که میان دو بیت حافظ و سعدی پدید آمده است، سعید حمیدیان دربارۀ بیت حافظ میگوید: «بعید هم نیست که مراد از ای خواجه، سعدی بوده باشد».
سایه هم مانند حافظ در بیت خود «خواجه» را
آورده؛ ولی خواست او سعدی، که بیشتر «شیخ» خوانده میشود، نیست؛ بلکه او اشاره به حافظ دارد که همگان او را «خواجه حافظ» و حتی گاه بهتنهایی «خواجه» میخوانند. از همینرو اگر با حمیدیان همداستان باشیم و «خواجه» را خطاب حافظ به شاعر پیش از خود بدانیم، خطابِ سایه به حافظ را از اشارۀ حافظ به سعدی نغزتر مییابیم: ای خواجه! آن عاشقی که تو با پرسش سرزنشگرانهات وجودش را انکار کردی، منم! من که درد داشتم و درمانگری نیافتم. من که مهر ورزیدم و مهربانی ندیدم.
باری! سایه چنانکه روشن ساختیم در شعر خویش دو شاعر بزرگ را به گفتوگو فراخوانده و تلاقی اندیشۀ آن دو را در آیینۀ شعر خود نمودی شگرف بخشیده است.
مهدی #فیروزیان
https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
شکایت هجران
شعر #سایه
آواز محمد اصفهانی
سهتار آریا عظیمینژاد
همراه با مطالبی به نقل از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی (جلد دوم از مجموعۀ #سایهوموسیقی)
🔶 یکی از بهترین نمونههای گفتوگوی شاعرانۀ سایه با سخنوران پیش از خود را در بیت زیر از غزل «بینشان» میبینیم که پیام دردمندانۀ آن را محمد اصفهانی نیز بهخوبی در آواز خود بازتاب بخشیده است:
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
زیبایی بیتی را که خواندید هنگامی بهدرستی درخواهید یافت که بدانید سایه آن را با نگاه به شعر #سعدی و #حافظ و در پاسخ یا دنبالۀ سخن آنان سروده است. مطلع غزل سایه چنین است:
زینگونهام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران، غریب نیست
سایه غزل خود را بر وزن و قافیه و ردیف غزلی از سعدی سروده که در بیت یادشده (عاشق منم که...) به مصرع نخست آن اشاره شده و مصرع دوم غزل سایه (گر سر کنم...) هم به مصرع دوم آن غزل نزدیک است:
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمندِ عشق بنالد غریب نیست
پس از سعدی، حافظ همین وزن و قافیه را برگزیده و تنها با وارونه کردن معنی فعل، در ردیف بهجای «نیست»، واژۀ «هست» را نهاده است. حافظ در یکی از بیتهای غزل یادشده به مطلع غزل سعدی اشاره کرده و گفته است:
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
حافظ عاشقان نالان و گلهمند از یار را نکوهیده و سرزنشگرانه پرسیده است: تا کنون چه کسی عاشق شده و یار او را نادیده گرفته است؟ تو درد نداری ای بزرگوار! وگرنه یار آمادۀ درمان کردن است.
به زبان دیگر حافظ وارونۀ سعدی میپندارد که درد عشق درمانپذیر است و عاشق نباید بنالد. «خواجه» چنانکه در گزارش ما آمده بهمعنی «بزرگوار» است؛ اما بر پایۀ این پیوند بینامتنی و ناسازی معنایی که میان دو بیت حافظ و سعدی پدید آمده است، سعید حمیدیان دربارۀ بیت حافظ میگوید: «بعید هم نیست که مراد از ای خواجه، سعدی بوده باشد».
سایه هم مانند حافظ در بیت خود «خواجه» را
آورده؛ ولی خواست او سعدی، که بیشتر «شیخ» خوانده میشود، نیست؛ بلکه او اشاره به حافظ دارد که همگان او را «خواجه حافظ» و حتی گاه بهتنهایی «خواجه» میخوانند. از همینرو اگر با حمیدیان همداستان باشیم و «خواجه» را خطاب حافظ به شاعر پیش از خود بدانیم، خطابِ سایه به حافظ را از اشارۀ حافظ به سعدی نغزتر مییابیم: ای خواجه! آن عاشقی که تو با پرسش سرزنشگرانهات وجودش را انکار کردی، منم! من که درد داشتم و درمانگری نیافتم. من که مهر ورزیدم و مهربانی ندیدم.
باری! سایه چنانکه روشن ساختیم در شعر خویش دو شاعر بزرگ را به گفتوگو فراخوانده و تلاقی اندیشۀ آن دو را در آیینۀ شعر خود نمودی شگرف بخشیده است.
مهدی #فیروزیان
https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
شکایت هجران
شعر #سایه
آواز محمد اصفهانی
سهتار آریا عظیمینژاد
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
به مناسبت ۱۴ تیرماه زادروز محمد اصفهانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آواز محمد اصفهانی
سهتار آریا عظیمینژاد
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
به مناسبت ۱۴ تیرماه زادروز محمد اصفهانی
@sayeoMusighi
هنر گام زمان
شعر #سایه
موسیقی زمینه مجید درخشانی
دکلمه سپیده خداوردی
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
💐 ۶ اردیبهشت زادروز سپیده خداوردی (۱۳۶۰) بازیگر و نوازنده
@sayeoMusighi
شعر #سایه
موسیقی زمینه مجید درخشانی
دکلمه سپیده خداوردی
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
💐 ۶ اردیبهشت زادروز سپیده خداوردی (۱۳۶۰) بازیگر و نوازنده
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با فرارسیدن ۱۲ اردیبهشت، ده سال از درگذشت خنیاگر بزرگ روزگار، محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳)، گذشت.
رسم کجروان
شعر #سایه
آواز محمد #معتمدی
تار محمدرضا #لطفی
آنکه به رسم کجروان سر ز خط تو میکشد
هر رقمی که میزند نامه سیاه میکند
مایۀ عیش و خوشدلی در غم اوست سایه جان
آن که غمش نمیخورد عمر تباه میکند
لطفی برخلاف رسم کجروانِ آزمند و نیازمند، با عشق و راستی و درستی به کار هنر میپرداخت. دل در گرو هنر و فرهنگ اصیل ایرانی داشت. غم موسیقی ستمدیدۀ ایران را میخورد و این غم را مایۀ عیش و خوشدلی میشمرد. ازهمینرو نیز سرمایۀ عمر خویش را در راه شناختن و شناساندن موسیقی دستگاهی ایرانزمین صرف کرد.
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
رسم کجروان
شعر #سایه
آواز محمد #معتمدی
تار محمدرضا #لطفی
آنکه به رسم کجروان سر ز خط تو میکشد
هر رقمی که میزند نامه سیاه میکند
مایۀ عیش و خوشدلی در غم اوست سایه جان
آن که غمش نمیخورد عمر تباه میکند
لطفی برخلاف رسم کجروانِ آزمند و نیازمند، با عشق و راستی و درستی به کار هنر میپرداخت. دل در گرو هنر و فرهنگ اصیل ایرانی داشت. غم موسیقی ستمدیدۀ ایران را میخورد و این غم را مایۀ عیش و خوشدلی میشمرد. ازهمینرو نیز سرمایۀ عمر خویش را در راه شناختن و شناساندن موسیقی دستگاهی ایرانزمین صرف کرد.
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
هوای زمزمههایت
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلامرضا صادقی
آواز همایون شجریان
همایون #شجریان، در این اثر (برگرفته از سریال میخواهم زنده بمانم) ابیاتی برگزیده از غزل دو تن از بزرگترین غزلسرایان معاصر را خوانده است. هر دو غزل در حال و هوای ابری دوری و دلتنگی سروده شده است و همین پیوند و همسانی، ناهمگونی دو شعر را کمرنگتر مینماید.
#منزوی:
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
تهیست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی؟ که جان من به فدایت
به قصۀ تو هم امشب، درون بستر سینه
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
#سایه:
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
💐 ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی (۱۳۲۵-۱۳۸۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلامرضا صادقی
آواز همایون شجریان
همایون #شجریان، در این اثر (برگرفته از سریال میخواهم زنده بمانم) ابیاتی برگزیده از غزل دو تن از بزرگترین غزلسرایان معاصر را خوانده است. هر دو غزل در حال و هوای ابری دوری و دلتنگی سروده شده است و همین پیوند و همسانی، ناهمگونی دو شعر را کمرنگتر مینماید.
#منزوی:
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
تهیست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی؟ که جان من به فدایت
به قصۀ تو هم امشب، درون بستر سینه
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
#سایه:
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
💐 ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی (۱۳۲۵-۱۳۸۳)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
هوای زمزمههایت
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلامرضا صادقی
آواز همایون شجریان
همایون #شجریان، در این اثر (برگرفته از سریال میخواهم زنده بمانم) ابیاتی برگزیده از غزل دو تن از بزرگترین غزلسرایان معاصر را خوانده است. هر دو غزل در حال و هوای ابری دوری و دلتنگی…
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلامرضا صادقی
آواز همایون شجریان
همایون #شجریان، در این اثر (برگرفته از سریال میخواهم زنده بمانم) ابیاتی برگزیده از غزل دو تن از بزرگترین غزلسرایان معاصر را خوانده است. هر دو غزل در حال و هوای ابری دوری و دلتنگی…
Forwarded from مجله و انتشارات هنر موسیقی
🔹 #سی_و_پنجمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
🗓 زمان برگزاری: ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
📚 #انتشارات_هنر_موسیقی دریچهای برای آشنایی با آثار فاخر هنری و پژوهشی موسیقی
🔗 #هنر_موسیقی را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗 نمایشگاه مجازی کتاب
@honaremusighimag
🆔@honaremusighii
🗓 زمان برگزاری: ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
📚 #انتشارات_هنر_موسیقی دریچهای برای آشنایی با آثار فاخر هنری و پژوهشی موسیقی
🔗 #هنر_موسیقی را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗 نمایشگاه مجازی کتاب
@honaremusighimag
🆔@honaremusighii
دو جلد اول از طرح پژوهشی سایه و موسیقی به قلم مهدی #فیروزیان (#انتشارات_هنر_موسیقی) در #سی_و_پنجمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
📕موسیقی ایرانی در شعر سایه
و
📙 شعر سایه در موسیقی ایرانی
📆 ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
📚 خرید کتاب با کلیک روی نام هر کتاب.
@sayeoMusighi
📕موسیقی ایرانی در شعر سایه
و
📙 شعر سایه در موسیقی ایرانی
📆 ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
📚 خرید کتاب با کلیک روی نام هر کتاب.
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ازین شبهای ناباور
شعر #سایه
آهنگ سورنا صفاتی
آواز مژگان #شجریان
دکلمه سهیلا حبیبی و مهدی فیروزیان
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشم روشنبین که خورشیدی عجب زادم
ز هر چاک گریبانم چراغی تازه میتابد
که در پیراهن خود آذرخشآسا درافتادم
تنم افتاده خونین زیر این آوار شب، اما
دری زین دخمه سوی خانۀ خورشید بگشادم
الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شبهای ناباور منت آواز میدادم
سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت
که من بر دُرجِ دل مُهری بهجز مِهر تو ننهادم
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ سورنا صفاتی
آواز مژگان #شجریان
دکلمه سهیلا حبیبی و مهدی فیروزیان
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشم روشنبین که خورشیدی عجب زادم
ز هر چاک گریبانم چراغی تازه میتابد
که در پیراهن خود آذرخشآسا درافتادم
تنم افتاده خونین زیر این آوار شب، اما
دری زین دخمه سوی خانۀ خورشید بگشادم
الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شبهای ناباور منت آواز میدادم
سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت
که من بر دُرجِ دل مُهری بهجز مِهر تو ننهادم
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میهن (مرثیۀ جنگل)
شعر #سایه
آهنگ و سهتار و آواز پرویز #مشکاتیان
امشب همه غمهای عالم را خبر کن
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن
ای جنگل ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من ای خموش گریهآگین!
در پردههای اشک پنهان کرده بالین!
ای جنگل ای داد!
از آشیانت بوی خون میآورد باد
بر بال سرخ کشکرت پیغام شومیست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای جنگل ای غم!
چنگ هزارآوای بارانهای ماتم!
در سایهافکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که میخواند
مرغی که میخواست
پرواز باشد
ای جنگل ای پیر!
بالندۀ افتاده، آزاد زمینگیر!
خون میچکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای جنگل! اینجا سینۀ من چون تو زخمیست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت پیر میکوبد، دمادم
🔺 توضیح: مشکاتیان بی اجازۀ سایه در شعر او دست برده و به جای «جنگل» واژۀ «میهن» را قرار داده است.
💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ و سهتار و آواز پرویز #مشکاتیان
امشب همه غمهای عالم را خبر کن
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن
ای جنگل ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من ای خموش گریهآگین!
در پردههای اشک پنهان کرده بالین!
ای جنگل ای داد!
از آشیانت بوی خون میآورد باد
بر بال سرخ کشکرت پیغام شومیست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای جنگل ای غم!
چنگ هزارآوای بارانهای ماتم!
در سایهافکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که میخواند
مرغی که میخواست
پرواز باشد
ای جنگل ای پیر!
بالندۀ افتاده، آزاد زمینگیر!
خون میچکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای جنگل! اینجا سینۀ من چون تو زخمیست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت پیر میکوبد، دمادم
🔺 توضیح: مشکاتیان بی اجازۀ سایه در شعر او دست برده و به جای «جنگل» واژۀ «میهن» را قرار داده است.
💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
دو پاره
شعر #سایه
سهتار و آواز مهدی #فیروزیان
گر جهان را نبودی این آیین
کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
خرد و داد از جهان گم شد
ورنه بودی همه جهان من و دوست
با گرامیداشت یاد حکیم فردوسی، در ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت ایشان
اجرایی موسیقایی و گزارشی از دو بیت #سایه که در آن به نقش «خرد» و «داد» اشارهای حکیمانه شده است:
اگر بخواهیم دو گوهر شبچراغ از شاهنامه برگزینیم «خرد» و «داد» را فروزندهترین گوهرها مییابیم.
کارآمدی خرد و داد یا عقل و عدل بر کسی پوشیده نیست؛ اما بازدارندگی آن دو را نیز فراموش نباید کرد. اگر آدمی خرد را بهکار گیرد، خود به خود از دروغ، فریب، ریا، حسادت، دزدی و خیانت فاصله میگیرد. نمیخواهم بگویم همۀ کسانی که دروغ میگویند مطلقاً بیخردند. سخن این است که انسان خردمند در لحظهای که به دروغ تن میدهد، از خرد دور شده است. یعنی خرد او در آن لحظه حضور ندارد؛ وگرنه حاضر نمیشد آرامش و آسودگی خاطرش را با پوشاندن واقعیتی که همواره جلوی چشمانش خودنمایی میکند، از میان بردارد و خود را اسیرِ گفتهای نادرست و هراسِ فاش شدن آن دروغ بکند. همچنین اگر آدمیزاد به داد پایبند باشد، دل نمیشکند، خاطری را نمیآزارد، زیادهخواه نمیشود، طمع نمیورزد و در نتیجه دشمنی نمیکند.
هرچه دشمنی در جهان هست، زادۀ بیخردی و بیدادگری بشر است. شاعر توانا، هوشنگ ابتهاج (سایه)، در قطعهای دو بیتی با نام «دو پاره» که زیبِ آغاز این یادداشت بود، سخن از همین نکته میگوید. او میگوید اگر روش جهان و آیین جهانیان چنین نبود هرگز دو دستۀ «دوست» و «دشمن» پدید نمیآمد که در پیِ آن دستههایی دیگر چون «دشمنِ دوست» و «دوستِ دشمن» پدید آید. اگر گوهر خرد و داد یاوه نمیشد و از دست نمیرفت، هر کس جز خود، یا همان «من»، دیگران را، یعنی سراسر جهان را، «دوست» مییافت. تمام جهان «من و دوست» بود و بدیهی است در چنان دنیایی، جنگ، کشمکش و ناآرامی جایگاهی نداشت.
درست است که ما نمیتوانیم سراسر جهان را به «من و دوست» بدل کنیم؛ اما با بهکارگیریِ بیشتر خرد و داد، و با کمتر کردنِ تعداد لحظاتی که خرد و داد در زندگیمان «حضور» ندارند، میتوانیم دایرۀ «دوستان» خود را بگستریم. منظور این نیست که با افراد بیشتری از نزدیک دوست شویم؛ مراد آن است که خرد بورزیم و دادگر باشیم تا این مفهومِ عمیق و والا در وجدان و ذهن و شعور و ناخودآگاه ما ریشه بدواند که همه لایق دوست داشته شدن هستند و ما برای داشتن زندگی بهتر، نیازی به دشمنی نداریم. نیاز به کسانی نداریم که آنها را «بد» بدانیم تا خود را در دستۀ مردمان «خوب» بنشانیم. کسانی که فرهنگ و نژاد و زبان و باور و دین و آداب و رسوم و روش زیست دیگری دارند، تا زمانی که آسیبی عملی به ما نرساندهاند (بسیاری از آسیبهایی که ما در نظر میگیریم موهوم هستند؛ مثلاً برخی اعتقاد نداشتن دیگران به خدایی را که خود میپرستند آسیبی به خود یا حتی جهان تلقی میکنند. این نوع آسیبها موهوماند. آسیب عملی آن است که کسی مثلاً بهصورت شما سیلی بزند یا اموال شما را بدزدد)، «دوست» هستند، نه «دشمن». هرچه بیشتر آنها را دوست بداریم و درک کنیم، آرامتر و شادتر خواهیم زیست.
✍️ مهدی #فیروزیان
@sayeoMusighi
شعر #سایه
سهتار و آواز مهدی #فیروزیان
گر جهان را نبودی این آیین
کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
خرد و داد از جهان گم شد
ورنه بودی همه جهان من و دوست
با گرامیداشت یاد حکیم فردوسی، در ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت ایشان
اجرایی موسیقایی و گزارشی از دو بیت #سایه که در آن به نقش «خرد» و «داد» اشارهای حکیمانه شده است:
اگر بخواهیم دو گوهر شبچراغ از شاهنامه برگزینیم «خرد» و «داد» را فروزندهترین گوهرها مییابیم.
کارآمدی خرد و داد یا عقل و عدل بر کسی پوشیده نیست؛ اما بازدارندگی آن دو را نیز فراموش نباید کرد. اگر آدمی خرد را بهکار گیرد، خود به خود از دروغ، فریب، ریا، حسادت، دزدی و خیانت فاصله میگیرد. نمیخواهم بگویم همۀ کسانی که دروغ میگویند مطلقاً بیخردند. سخن این است که انسان خردمند در لحظهای که به دروغ تن میدهد، از خرد دور شده است. یعنی خرد او در آن لحظه حضور ندارد؛ وگرنه حاضر نمیشد آرامش و آسودگی خاطرش را با پوشاندن واقعیتی که همواره جلوی چشمانش خودنمایی میکند، از میان بردارد و خود را اسیرِ گفتهای نادرست و هراسِ فاش شدن آن دروغ بکند. همچنین اگر آدمیزاد به داد پایبند باشد، دل نمیشکند، خاطری را نمیآزارد، زیادهخواه نمیشود، طمع نمیورزد و در نتیجه دشمنی نمیکند.
هرچه دشمنی در جهان هست، زادۀ بیخردی و بیدادگری بشر است. شاعر توانا، هوشنگ ابتهاج (سایه)، در قطعهای دو بیتی با نام «دو پاره» که زیبِ آغاز این یادداشت بود، سخن از همین نکته میگوید. او میگوید اگر روش جهان و آیین جهانیان چنین نبود هرگز دو دستۀ «دوست» و «دشمن» پدید نمیآمد که در پیِ آن دستههایی دیگر چون «دشمنِ دوست» و «دوستِ دشمن» پدید آید. اگر گوهر خرد و داد یاوه نمیشد و از دست نمیرفت، هر کس جز خود، یا همان «من»، دیگران را، یعنی سراسر جهان را، «دوست» مییافت. تمام جهان «من و دوست» بود و بدیهی است در چنان دنیایی، جنگ، کشمکش و ناآرامی جایگاهی نداشت.
درست است که ما نمیتوانیم سراسر جهان را به «من و دوست» بدل کنیم؛ اما با بهکارگیریِ بیشتر خرد و داد، و با کمتر کردنِ تعداد لحظاتی که خرد و داد در زندگیمان «حضور» ندارند، میتوانیم دایرۀ «دوستان» خود را بگستریم. منظور این نیست که با افراد بیشتری از نزدیک دوست شویم؛ مراد آن است که خرد بورزیم و دادگر باشیم تا این مفهومِ عمیق و والا در وجدان و ذهن و شعور و ناخودآگاه ما ریشه بدواند که همه لایق دوست داشته شدن هستند و ما برای داشتن زندگی بهتر، نیازی به دشمنی نداریم. نیاز به کسانی نداریم که آنها را «بد» بدانیم تا خود را در دستۀ مردمان «خوب» بنشانیم. کسانی که فرهنگ و نژاد و زبان و باور و دین و آداب و رسوم و روش زیست دیگری دارند، تا زمانی که آسیبی عملی به ما نرساندهاند (بسیاری از آسیبهایی که ما در نظر میگیریم موهوم هستند؛ مثلاً برخی اعتقاد نداشتن دیگران به خدایی را که خود میپرستند آسیبی به خود یا حتی جهان تلقی میکنند. این نوع آسیبها موهوماند. آسیب عملی آن است که کسی مثلاً بهصورت شما سیلی بزند یا اموال شما را بدزدد)، «دوست» هستند، نه «دشمن». هرچه بیشتر آنها را دوست بداریم و درک کنیم، آرامتر و شادتر خواهیم زیست.
✍️ مهدی #فیروزیان
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
دو پاره
شعر #سایه
سهتار و آواز مهدی #فیروزیان
گر جهان را نبودی این آیین
کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
خرد و داد از جهان گم شد
ورنه بودی همه جهان من و دوست
گزارشی از این دو بیت در اینجا آمده است.
@sayeoMusighi
شعر #سایه
سهتار و آواز مهدی #فیروزیان
گر جهان را نبودی این آیین
کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
خرد و داد از جهان گم شد
ورنه بودی همه جهان من و دوست
گزارشی از این دو بیت در اینجا آمده است.
@sayeoMusighi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بزم تو
شعر #سایه
آهنگ علی قمصری
آواز همایون #شجریان
(اجرای زنده در تالار وحدت، پاییز ۱۳۹۰)
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی*
بزم تو مرا میطلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانۀ پرواز بود مرغ هوایی
افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در آینهات دید و ندانست کجایی
* آهنگساز تصنیف را با بیت دوم غزل آغاز کرده و بیت نخستِ آن را در پایان تصنیف آورده است.
💐 ۳۱ اردیبهشت زادروز همایون شجریان (۱۳۵۴)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر #سایه
آهنگ علی قمصری
آواز همایون #شجریان
(اجرای زنده در تالار وحدت، پاییز ۱۳۹۰)
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی*
بزم تو مرا میطلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی
تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانۀ پرواز بود مرغ هوایی
افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در آینهات دید و ندانست کجایی
* آهنگساز تصنیف را با بیت دوم غزل آغاز کرده و بیت نخستِ آن را در پایان تصنیف آورده است.
💐 ۳۱ اردیبهشت زادروز همایون شجریان (۱۳۵۴)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
یادها انبوه شد
ملیحه مرادی
برای باران
شعر شفیعی کدکنی و #سایه
آهنگ احسان مطوری
آواز ملیحه مرادی
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر شفیعی کدکنی و #سایه
آهنگ احسان مطوری
آواز ملیحه مرادی
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
ویرانگری در تصنیفسازی
بهتازگی آلبومی با آهنگسازی احسان مطوری و خوانندگی هنرمند آزاده بانو ملیحه مرادی با نام «ماتمِ ما» منتشر شده است. در این مجموعه از شعر شاعران بزرگ زبان فارسی از خاقانی شروانی و امیر خسرو دهلوی گرفته تا شاعران نامدار معاصر مانند نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمدرضا شفیعی کدکنی و حسین منزوی بهره برده شده است؛ اما افسوس که تلفیق شعر و موسیقی در این مجموعه دچار کاستیهای بسیار است.
احسان مطوری دو شعر «برای باران» از شفیعی کدکنی و «زندگینامه» از #سایه را، که هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند، در یک تصنیف با هم درآمیخته و با حذف کردن بخشهایی از دو شعر به هر دو آسیب رسانده است.
او از شعر شفیعی کدکنی تنها سه سطر را برگزیده و با این کار کمابیش مفهوم شعر را از بین برده است:
باران! سرود دیگری سر کن...
[اما نمیگویم]
دیگر نخواهد رست در این* باغ
خونبرگ آتشبوتهای
آنچه در کروشه قرار دادهایم در تصنیف نیامده و چنانکه میبینید آهنگساز با حذف آن سطر، منظور شاعر را وارونه کرده است. شفیعی میگوید: «من نمیگویم نخواهد رست»؛ ولی ما در تصنیف از زبان خواننده میشنویم که: «نخواهد رست». این دقیقاً برعکس گفتۀ شاعر است.
بلایی که آهنگساز بر سر شعر دوم آورده بهمراتب بزرگتر است؛ زیرا کلّ شعر سایه چهار سطر بوده و آهنگساز یک سطر غیر قابل حذف از آن را کنار گذاشته است:
یادها انبوه شد
در سر پر سرگذشت
[جز طنین خستۀ افسوس نیست]
رفتهها را بازگشت
آهنگساز سطر سوم (یعنی آنچه در کروشه است) را حذف کرده و بدینسان شعر بیمعنی شده است. سایه میگوید: «از جانب رفتهها چیزی جز طنین خستۀ افسوس به سوی ما بازنمیگردد». آهنگساز که روشن است هیچ درکی از مفهوم شعر ندارد بخشی از جمله یعنی «رفتهها را بازگشت» را که فعلی هم در آن نیامده، جدا کرده و در تصنیف خود آورده است.
✍️ مهدی فیروزیان
________________________
* برای رعایت وزن در این مصرع، «در این» بر وزن فعلن خوانده میشود؛ اما مطوری آن را به صورت «درین» (بر وزن فعَل) آورده و وزن را نادیده گرفته است.
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
بهتازگی آلبومی با آهنگسازی احسان مطوری و خوانندگی هنرمند آزاده بانو ملیحه مرادی با نام «ماتمِ ما» منتشر شده است. در این مجموعه از شعر شاعران بزرگ زبان فارسی از خاقانی شروانی و امیر خسرو دهلوی گرفته تا شاعران نامدار معاصر مانند نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمدرضا شفیعی کدکنی و حسین منزوی بهره برده شده است؛ اما افسوس که تلفیق شعر و موسیقی در این مجموعه دچار کاستیهای بسیار است.
احسان مطوری دو شعر «برای باران» از شفیعی کدکنی و «زندگینامه» از #سایه را، که هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند، در یک تصنیف با هم درآمیخته و با حذف کردن بخشهایی از دو شعر به هر دو آسیب رسانده است.
او از شعر شفیعی کدکنی تنها سه سطر را برگزیده و با این کار کمابیش مفهوم شعر را از بین برده است:
باران! سرود دیگری سر کن...
[اما نمیگویم]
دیگر نخواهد رست در این* باغ
خونبرگ آتشبوتهای
آنچه در کروشه قرار دادهایم در تصنیف نیامده و چنانکه میبینید آهنگساز با حذف آن سطر، منظور شاعر را وارونه کرده است. شفیعی میگوید: «من نمیگویم نخواهد رست»؛ ولی ما در تصنیف از زبان خواننده میشنویم که: «نخواهد رست». این دقیقاً برعکس گفتۀ شاعر است.
بلایی که آهنگساز بر سر شعر دوم آورده بهمراتب بزرگتر است؛ زیرا کلّ شعر سایه چهار سطر بوده و آهنگساز یک سطر غیر قابل حذف از آن را کنار گذاشته است:
یادها انبوه شد
در سر پر سرگذشت
[جز طنین خستۀ افسوس نیست]
رفتهها را بازگشت
آهنگساز سطر سوم (یعنی آنچه در کروشه است) را حذف کرده و بدینسان شعر بیمعنی شده است. سایه میگوید: «از جانب رفتهها چیزی جز طنین خستۀ افسوس به سوی ما بازنمیگردد». آهنگساز که روشن است هیچ درکی از مفهوم شعر ندارد بخشی از جمله یعنی «رفتهها را بازگشت» را که فعلی هم در آن نیامده، جدا کرده و در تصنیف خود آورده است.
✍️ مهدی فیروزیان
________________________
* برای رعایت وزن در این مصرع، «در این» بر وزن فعلن خوانده میشود؛ اما مطوری آن را به صورت «درین» (بر وزن فعَل) آورده و وزن را نادیده گرفته است.
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Telegram
سایه و موسیقی
برای باران
شعر شفیعی کدکنی و #سایه
آهنگ احسان مطوری
آواز ملیحه مرادی
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
شعر شفیعی کدکنی و #سایه
آهنگ احسان مطوری
آواز ملیحه مرادی
#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi