Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دریغ بانو فخری نیکزاد (۱۳۲۰- ٧ اردیبهشت۱۴۰۲)، گویندۀ نامدار برنامۀ گل‌ها و مجری رادیو و تلویزیون ملّی ایران، در لندن چشم از جهان فروبست. پس از انقلاب به ایشان اجازۀ فعالیت داده نشد و این مجری توانا بعد از آنکه خواهرش «سوزان» را در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیت سیاسی اعدام کردند، از ایران به اروپا مهاجرت کرد.

دکلمه‌ای با صدا و تصویر بانو فخری نیکزاد:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند

همراه با بیتی از #سایه با آواز محمدرضا #شجریان و آهنگ محمدرضا #لطفی:
درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی‌زند

@sayeoMusighi
دسترنجِ دستِ رنج است این جهان
به مناسبت ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر

کارگران در چشم سایه بسیار ارزشمندند. البته او در نگاهی کلی انسان را، در هر پیشه و کشور و فرهنگ و دین و گروهی که باشد، والا می‌شمارد. هرگاه با سایه دربارۀ امید به بهبود اوضاع جهان در آینده سخن گفته‌ام این مثال را زده است که: در جوانی من اینکه کارگر تنها هشت ساعت در شبانه‌روز کار بکند (و نه بیشتر) یک رؤیا به نظر می‌رسید و برای رسیدن به آن تلاش‌های بسیار شد. امروز می‌بینیم که این حق طبیعی شمرده می‌شود و کارگران یک یا دو روز در هفته هم از تعطیلی بهره‌مند شده‌اند. درست است که بسیاری از رویدادهای جهان ناامیدکننده و تلخ است، باید امید داشت و برای رسیدن به اهداف و آرمان‌ها شکیبا بود؛ زیرا تغییر و پیشرفت‌ همیشه شتابان صورت نمی‌پذیرد. به‌هرروی بشر رو به پیشرفت و تعالی دارد و این راهی است که انسان نخستین از زمان درآمدن از غار و پایه‌ریزی تمدن در آن گام برداشته است.
#سایه در منظومۀ بانگ نی، درد بشر امروز را با زبانی هنرمندانه و استوار بازگفته است. هرچند ساختار شعر (قالب مثنوی) و ادبیت و سختگی زبان ممکن است ساده‌اندیشان را به این گمان نادرست بیندازد که سخن سایه کهنه و مکرر است، با اندکی درنگ درمی‌یابیم که او اندیشه‌هایی نو را در قالبی کهن بیان کرده است.
سایه در جایگاه شاعری آگاه، حساس و انسان‌دوست، رنج آدمیان را از نابرابری‌ها درمی‌یابد و از آن رنج می‌برد و بی‌آن‌که سخنش رنگ مانیفستی دربارۀ طبقات اجتماعی و تقابل پرولتاریا و بورژوازی بگیرد، با ستودنِ «دستِ رنج»، که رمز #کارگر است، ستایشی شایسته از کارگران زحمتکش می‌کند و با زبانی شاعرانه و سخنی آهنگین (که برخاسته از واج‌آرایی «ج» و «ن» و تکرار هجای «اَست» و جناس «دسترنج» و «دستِ رنج» است) این جهان را «دسترنجِ دستِ رنج» می‌داند. در چشم سایه، که متأثر از اندیشه‌های #مارکس است، کارگرانِ گرانقدرند که چرخِ زندگی را می‌گردانند و سرنوشت آدمی را رقم می‌زنند:

دستِ رنج است این که هر دم بر زمین
می‌فشاند گنج‌ها از آستین

دست رنج است این که چرخ زندگی
دارد از نیروی او گردندگی

دست رنج است این که بر لوح زمی
می‌نویسد سرنوشت آدمی

آشکارا را چرا دارم نهان؟
دسترنجِ دستِ رنج است این جهان


✍️ مهدی #فیروزیان

https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
Audio
🍀 غزل «راهی و آهی»
اثری از سایه برای محمدرضا لطفی

صدای #سایه
تار #لطفی

@sayeoMusighi
به‌مناسبت سالروز درگذشت محمدرضا #لطفی
بخشی برگزیده از کتاب #موسیقی_ایرانی_در_شعر_سایه

🔶 لطفی
بی‌ تو دیگر غزل سایه ندارد لطفی
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم

«ندارد لطفی» یعنی خوشایند نیست؛ اما این بیت در مقطع غزل «راهی و آهی» آمده که برای محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳) سروده شده است. لطفی، آهنگ‌ساز، ردیف‌دان، پژوهشگر موسیقی و نوازندۀ برجستۀ تار و سه‌تار بود که در نواختن کمانچه و دف نیز توانایی داشت و جز آن‌ کمابیش همۀ سازهای ایرانی را (به‌گونه‌ای که یادآور صبا بود) می‌شناخت و می‌نواخت. او نخستین‌بار با پشتیبانی #سایه در برنامۀ #گل‌های_تازه شمارۀ ۱۲۶ به رادیو پا می‌گذارد و پس از آن به‌ پیشنهاد سایه گروه شیدا را در سال ۱۳۵۴ بنیاد می‌نهد و برای برنامۀ گلچین هفته، که سرپرست و بنیان‌گذار آن سایه بود، خوراکِ موسیقایی فراهم می‌آورد. سایه و لطفی پس از آنکه در اعتراض به کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ از کار در رادیو کناره‌گیری می‌کنند، همراه چند هنرمند دیگر ازجمله #شجریان، #مشکاتیان و #علیزاده کانون فرهنگی و هنری #چاووش را پدید می‌آورند. لطفی از نزدیک‌ترین خنیاگران به سایه و تنها موسیقی‌دانی است که سایه دو غزل خود را پیشکش او کرده است.
در بیت یادشده «لطفی» بر پایۀ پیشکش‌نامۀ شعر ایهام‌ساز می‌شود و با «راهی بزن» (آهنگی بنواز) ایهام تناسب می‌سازد.

✍️ مهدی #فیروزیان

https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
خون سیاووش
شعر #سایه
آواز ناصر مسعودی
نی محمد موسوی

می جوش می‌زند به دلِ خُم بیا ببین
یادی اگر ز خونِ سیاووش می‌کنی
یکی از شگردهای سایه در غزل‌سرایی، گنجاندن اشارات اجتماعی و سیاسی در دل مضامین غنایی و تغزلی است. در اینجا هم، برخلاف آنچه از مصرع نخست برداشت می‌شود، هدف او فراخواندن ما به باده‌نوشی و عیش و عشرت و بی‌خبری نیست. سایه در این شعر، که آن را حدود پنج سال پس از تیرباران یار جوانش مرتضی #کیوان سروده است، می‌خواهد با نشان دادن جوشش می سرخ‌رنگ در خم، مخاطب را به یاد خونِ سیاووش بیندازد؛ شاهزادۀ شایسته و پاکدامن ایرانی، فرزند کی‌کاووس و پروردۀ رستم، که بی‌گناه کشته شد و #حافظ هم از مظلمۀ خون او یاد کرده است:
شاهِ ترکان سخنِ مدّعیان می‌شنود
شرمی از مظلمۀ خونِ سیاووشش باد
سایه سیاووش را به‌عنوان نمادی برای جوانان کشته‌شده در راه آزادی یا میهن‌دوستی به‌کار برده است. او همین مضمون را در بیتی از ساقی‌نامه‌اش هم پرورده است:
بیا ساقی آن می که چون بنگریم
ز خون سیاووش یادآوریم

💐 ۱۲ اردیبهشت زادروز محمد موسوی (۱۳۲۵، اهواز)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Khiale Khame Palange Man @sayeoMusighi
Hossein Monzavi & Babak Shahraki
به مناسبت سالروز درگذشت حسین #منزوی

🌙 غزل زیبای «ماه و پلنگ»
با صدای شاعر

خیال خام پلنگِ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود

@sayeoMusighi
havayezemzeme@sayeoMusighi
هوای زمزمه‌هایت
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلام‌رضا صادقی
آواز همایون #شجریان

#منزوی:
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه‌هایت
تهی‌ست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی؟ که جان من به فدایت
به قصۀ تو هم امشب، درون بستر سینه
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت

#سایه:
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه
غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
هوای زمزمه‌هایت
شعر حسین منزوی و سایه
آهنگ غلام‌رضا صادقی
آواز همایون شجریان


همایون #شجریان، در این اثر (برگرفته از سریال می‌خواهم زنده بمانم) ابیاتی برگزیده از غزل دو تن از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر را خوانده است. هر دو غزل در حال و هوای ابری دوری و دلتنگی سروده شده‌ است و همین پیوند و همسانی، ناهمگونی دو شعر را کمرنگ‌تر می‌نماید.

#منزوی:
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه‌هایت
تهی‌ست دستم، اگر نه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی؟ که جان من به فدایت
به قصۀ تو هم امشب، درون بستر سینه
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت

#سایه:
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه
غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

💐 ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی (۱۳۲۵-۱۳۸۳)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از سرگشته
آهنگ همایون خرّم
ترانه #سایه
آواز حسین قوامی


شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه‌ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی

💐 ۱۷ اردیبهشت زادروز حسین قوامی (۱۲۸۸-۱۳۶۸)

#ترانه‌سرایی_سایه
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی (Soheila Habb)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کنج صبوری (هنر گام زمان)
شعر #سایه
آهنگ پرویز #مشکاتیان
آواز علی رستمیان
همخوانی سپیده رئیس‌السادات
دکلمه سهیلا حبیبی

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده ازان‌روست که خونابه‌فشان است

دردا و دریغا که درین بازی خونین
بازیچۀ ایام دل آدمیان است

خون می‌چکد از دیده درین کنج صبوری
این صبر که من می‌کنم افشردن جان است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی‌ست درین سینه که همزاد جهان است

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی

@sayeoMusighi
دل ماتم‌زده (اجرای خصوصی)
شعر #سایه
آواز عبدالوهاب شهیدی
تار فریدون احتشامی

با این دل ماتم‌زده، آواز چه سازم؟
بشکسته نی‌ام، بی‌لبِ دمساز چه سازم؟

در کنج قفس می‌کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم؟

گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این‌همه افسونگری و ناز چه سازم؟

خونابه شد آن دل که نهان‌گاه غمت بود
از پرده درافتد اگر این راز، چه سازم؟

باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت (عراقی)

باز زنجیر جنون برداشتند
بند بر پاى خرد بگذاشتند (نشاط)

گیرم که نهان برکشم این آه جگرسوز
با اشک تو ای دیدۀ غماز چه سازم؟

تار دل من چشمۀ الحان خدایی‌ست
از دست تو ای زخمۀ ناساز چه سازم؟


شهیدی در میان غزل سایه دو بیت از فخرالدین عراقی و نشاط اصفهانی را خوانده است.

🎶 همراه با ۱۲۰ تصویر از استادان #سایه، #شهیدی و احتشامی (در برخی تصاویر هنرمندانی چون #بهاری، #عبادی، #بنان، #تهرانی، #تجویدی، #شهناز، #پایور، #ملک، #یاحقی، #گلچین، #ظریف، #شجریان، #ناهید، #ستایشگر، #ناظری، #معتمدی و... هم حضور دارند)

💐 ۲۰ اردیبهشت سالروز درگذشت عبدالوهاب شهیدی (۱۳۰۱-۱۴۰۰)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
🥀 با دریغ حسین زمان (۱۸ مرداد ۱۳۳۸ – ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲) درگذشت. جمهوری اسلامی بیش از دو دهه فعالیت هنری این خواننده را، که از رزمندگان جنگ ایران و عراق بود (او تحصیل در امریکا را رها کرد و به وطن برگشت تا در جبهه‌ها از کشور خود دفاع کند) و مدتی نیز در سیاست دست داشت و بعد از آن در شمار منتقدان و معترضان قرار گرفت، ممنوع کرده بود. در ماه گذشته نیز دخترِ او، زینب زمان، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد. حسین زمان مدت‌ها به سرطان ابتلا داشت؛ اما علت اصلی مرگ او غریبانه زیستن در این خانه بود.

غریبانه
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا چراغعلی
آواز حسین زمان

بگردید، بگردید، درین خانه بگردید
درین خانه غریبید، غریبانه بگردید

یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانۀ او نیست، پی لانه بگردید

یکی ساقی مست است پس پرده نشسته‌ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
سخنرانی سایه در بزرگداشت شهیدی
(کانون زبان پارسی، بنیاد موقوفات افشار، یکشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۴)

از بازی‌های روزگار یکی این است که استاد عبدالوهاب شهیدی در روزی درگذشت که درست شش سال پیش از آن در همان روز برایش بزرگداشتی با حضور استادانی چون هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمدرضا شجریان، هوشنگ‌ ظریف، حسن ناهید، شهرام میرجلالی و.. برگزار شده بود.

@sayeoMusighi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میهن (مرثیۀ جنگل)
شعر #سایه
آهنگ و سه‌تار و آواز پرویز #مشکاتیان


امشب همه غم‌های عالم را خبر کن
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن
ای جنگل ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من ای خموش گریه‌آگین!
در پرده‌های اشک پنهان کرده بالین!

ای جنگل ای داد!
از آشیانت بوی خون می‌آورد باد
بر بال سرخ کشکرت پیغام شومی‌ست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟


ای جنگل ای غم!
چنگ هزارآوای باران‌های ماتم!
در سایه‌افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که می‌خواند
مرغی که می‌خواست
پرواز باشد

ای جنگل ای پیر!
بالندۀ افتاده،‌ آزاد زمینگیر!
خون می‌چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای جنگل! اینجا سینۀ من چون تو زخمی‌ست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت پیر می‌کوبد، دمادم


🔺 توضیح: مشکاتیان بی اجازۀ سایه در شعر او دست برده و به‌ جای «جنگل» واژۀ «میهن» را قرار داده است.

💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
دو پاره
شعر #سایه
سه‌تار و آواز مهدی #فیروزیان

           گر جهان را نبودی این آیین
           کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
           خرد و داد از جهان گم شد
           ورنه بودی همه جهان من و دوست

با گرامیداشت یاد حکیم فردوسی توسی، در  ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت ایشان
اجرایی موسیقایی و گزارشی از دو بیت #سایه که در آن به نقش «خرد» و «داد» اشاره‌ای حکیمانه شده است:

اگر بخواهیم دو گوهر شبچراغ از شاهنامه برگزینیم «خرد» و «داد» را فروزنده‌ترین گوهرها می‌یابیم.
کارآمدی خرد و داد یا عقل و عدل بر کسی پوشیده نیست؛ اما بازدارندگی آن دو را نیز فراموش نباید کرد. اگر آدمی خرد را به‌کار گیرد، خود به خود از دروغ، فریب، ریا، حسادت، دزدی و خیانت فاصله می‌گیرد. نمی‌خواهم بگویم همۀ کسانی که دروغ می‌گویند مطلقاً بی‌خردند. سخن این است که انسان خردمند در لحظه‌ای که به دروغ تن می‌دهد، از خرد دور شده است. یعنی خرد او در آن لحظه حضور ندارد؛ وگرنه حاضر نمی‌شد آرامش و آسودگی خاطرش را با پوشاندن واقعیتی که همواره جلوی چشمانش خودنمایی می‌کند، از میان بردارد و خود را اسیرِ گفته‌ای نادرست و هراسِ فاش شدن آن دروغ بکند. همچنین اگر آدمیزاد به داد پایبند باشد، دل نمی‌شکند، خاطری را نمی‌آزارد، زیاده‌خواه نمی‌شود، طمع نمی‌ورزد و در نتیجه دشمنی نمی‌کند.
هرچه دشمنی در جهان هست، زادۀ بی‌خردی و بیدادگری بشر است. شاعر توانا، هوشنگ ابتهاج (سایه)، در قطعه‌ای دو بیتی با نام «دو پاره» که زیبِ آغاز این یادداشت بود، سخن از همین نکته می‌گوید. او می‌گوید اگر روش جهان و آیین جهانیان چنین نبود هرگز دو دستۀ «دوست» و «دشمن» پدید نمی‌آمد که در پیِ آن دسته‌هایی دیگر چون «دشمنِ دوست» و «دوستِ دشمن» پدید آید. اگر گوهر خرد و داد یاوه نمی‌شد و از دست نمی‌رفت، هر کس جز خود،‌ یا همان «من»، دیگران را، یعنی سراسر جهان را، «دوست» می‌یافت. تمام جهان «من و دوست» بود و بدیهی است در چنان دنیایی، جنگ، کشمکش و ناآرامی جایگاهی نداشت.
درست است که ما نمی‌توانیم سراسر جهان را به «من و دوست» بدل کنیم؛ اما با به‌کارگیریِ بیشتر خرد و داد، و با کمتر کردنِ تعداد لحظاتی که خرد و داد در زندگیمان «حضور» ندارند، می‌توانیم دایرۀ «دوستان» خود را بگستریم. منظور این نیست که با افراد بیشتری از نزدیک دوست شویم؛ مراد آن است که خرد بورزیم و دادگر باشیم تا این مفهومِ عمیق و والا در وجدان و ذهن و شعور و ناخودآگاه ما ریشه بدواند که همه لایق دوست داشته شدن هستند و ما برای داشتن زندگی بهتر، نیازی به دشمنی نداریم. نیاز به کسانی نداریم که آنها را «بد» بدانیم تا خود را در دستۀ مردمان «خوب» بنشانیم. کسانی که فرهنگ و نژاد و زبان و باور و دین و آداب و رسوم و روش زیست دیگری دارند، تا زمانی که آسیبی عملی به ما نرسانده‌اند (بسیاری از آسیب‌هایی که ما در نظر می‌گیریم موهوم هستند؛ مثلاً برخی اعتقاد نداشتن دیگران به خدایی را که خود می‌پرستند آسیبی به خود یا حتی جهان تلقی می‌کنند. این نوع آسیب‌ها موهوم‌اند. آسیب عملی آن است که کسی مثلاً به‌صورت شما سیلی بزند یا اموال شما را بدزدد)، «دوست» هستند، نه «دشمن». هرچه بیشتر آنها را دوست بداریم و درک کنیم، آرام‌تر و شادتر خواهیم زیست.
✍️ مهدی #فیروزیان

@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کوچه‌سارِ شب
شعر #سایه
آهنگ، کمانچه و آواز آریا طبیب‌زاده

درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی‌زند

یکی ز شب‌گرفتگان چراغ برنمی‌کند
کسی به کوچه‌سار شب در سحر نمی‌زند

نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند

طبیب‌زاده تصنیفش را با همکاری عارف شاهدنواز و با الهام از تصنیف «در کوچه‌سارِ شب» محمدرضا #لطفی ساخته و به پیروی از او در میانۀ آن واژه‌های «عزیز»، «رفیق» و «رفیقانم» را گنجانده است.

@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💐 اول خرداد، زادروز جلیل شهناز گرامی باد.
بیتی از سایه
تار #شهناز
آواز محمدرضا #شجریان

شرح بیت از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی (ص ۹۹):

سایه در شماری از شعرها با زنی اثیری و معشوقی دست‌نیافتنی سخن می‌گوید که گویی از چنبر زمین و زمان رهاست:
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات
که بر مراد دل بی‌قرار من باشی
معشوق چند سده پیش، در روزگار حافظ، می‌زیسته است و اکنون، در روزگار سایه، می‌زید و گویا در آینده هم خواهد بود: «تو با خواجه حافظ هنرور یار نگشتی. پس کجا یار من می‌شوی؟». مخاطب نمی‌تواند خداوند باشد و اندیشۀ سایه در بیت پیشین با عرفان دینی پیوندی ندارد. در سنجش با چنین نمونه‌ای، درمی‌یابیم چون سایه از «شاهد سرمدی» سخن می‌گوید، هرچند این صفت تنها دربارۀ خداوند راست می‌نماید، باز عشقی زمینی، اما آمیخته به خیال و تداعی مفاهیم عرفانی، ‌را پیش چشم دارد:
شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من
عشقِ هزارساله را بر تو گواه می‌کند

@sayeoMusighi
بهار عمر
شعر #سایه
آهنگ و آواز کیمیا قربانی
تقدیم به ری‌را اسماعیلیون و درسا قندچی (بازنشر به مناسبت دوم خرداد زادروز ری‌را اسماعیلیون، که اگر بود امروز سیزده‌ساله می‌شد)

در بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان!
تا نه پنداری ز یادت غافلم
گریه می‌جوشد شب و روز از دلم!
داغ ماتم‌هاست بر جانم بسی
در دلم پیوسته می‌گرید کسی!
ارغوانم، ارغوانم، لاله‌ام!
در غمت خون می‌چکد از ناله‌ام!


این آهنگ کیمیا قربانی با الهام از آهنگ ایتالیایی سرد است روی ابیاتی از بانگ نی #سایه جان ساخته شده که در آن‌ها از شهیدان راه آزادی با بیانی سخت اثرگذار یاد شده است. هرچند متأسفانه قربانی ابیات را به‌شکلی نادرست جابه‌جا کرده و به ساختار و مفهوم شعر آسیب رسانده، همچنان کارش شنیدنی است.

#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پروانگان پرشکسته‌
شعر #سایه
آواز فاروق کسمایی
ویلن قدرت‌الله مالکی‌فر
گیتار بابک مالکی‌فر

بهار آمد، گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد

پرستو آمد و از گل خبر نیست
چرا گل با پرستو همسفر نیست؟

چه افتاد این گلستان را چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد

چرا خون می‌چکد از شاخۀ گل
چه پیش آمد؟ کجا شد بانگ بلبل؟

چه درد است این؟ چه درد است این؟ چه درد است؟
که در گلزار ما این فتنه کرده‌ست

چرا در هر نسیمی بوی خون است؟
چرا زلف بنفشه سرنگون است؟

چرا پروانگان را پر شکسته‌ست؟
چرا هر گوشه گرد غم نشسته‌ست؟

چرا مطرب نمی‌خواند سرودی؟
چرا ساقی نمی‌گوید درودی؟

بهارا، تلخ منشین، خیز و پیش آی
گره وا کن ز ابرو، چهره بگشای

بهارا شور شیرینم برانگیز
شرار عشق دیرینم برانگیز

بهارا شور عشقم بیشتر کن
مرا با عشق او شیر و شکر کن

گهی چون جویبارم نغمه آموز
گهی چون آذرخشم رخ برافروز

خواننده این اثر را با یاد ناصر ملک‌مطیعی (۸ فروردین ۱۳۰۹- ۴ خرداد ۱۳۹۷)، منتشر کرده است؛ بازیگری که هرچند پس از انقلاب امکان ادامهٔ فعالیت نیافت، هنوز سرشناس است و امروز سالروز درگذشت اوست.
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
2024/11/16 09:43:59
Back to Top
HTML Embed Code: