رابطه درمانی چطور مؤثر واقع میشود؟
دکتر استیون هِیز
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است.
ادبیات پژوهشی گستردهای نشان میدهد که رابطه درمانی با موفقیت رواندرمانی مرتبط است. بااینحال تصدیق اهمیت این رابطه و انجام دادن کاری درباره آن دو امر متفاوت است. بسیاری از نویسندگان انسانگرا ادعا میکنند که "تکنیک" سهم کمی درنتیجه رواندرمانی دارد؛ درحالیکه رابطه درمانی و درمانگر متغیرهایی هستند که سهم تبیینگر بیشتر دارند. بسیاری سعی کردهاند تا از این نقطه تمرکز انسانگرا دفاع کنند و آینده این سنت مهم را به یافتههای مبتنی بر همبستگیهای آماری پیداشده درباره فرایند تغییر و برخی اوقات راهبرد بحثبرانگیز فرا تحلیل گره بزنند. این کار خردمندانه نیست...
برای ادامه مطلعه مقاله میتوانید به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
http://www.mrmz.ir/خانه/رابطه-درمانی-چطور-مؤثر-واقع-میشود
#فیضی
@PersianACBS
دکتر استیون هِیز
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است.
ادبیات پژوهشی گستردهای نشان میدهد که رابطه درمانی با موفقیت رواندرمانی مرتبط است. بااینحال تصدیق اهمیت این رابطه و انجام دادن کاری درباره آن دو امر متفاوت است. بسیاری از نویسندگان انسانگرا ادعا میکنند که "تکنیک" سهم کمی درنتیجه رواندرمانی دارد؛ درحالیکه رابطه درمانی و درمانگر متغیرهایی هستند که سهم تبیینگر بیشتر دارند. بسیاری سعی کردهاند تا از این نقطه تمرکز انسانگرا دفاع کنند و آینده این سنت مهم را به یافتههای مبتنی بر همبستگیهای آماری پیداشده درباره فرایند تغییر و برخی اوقات راهبرد بحثبرانگیز فرا تحلیل گره بزنند. این کار خردمندانه نیست...
برای ادامه مطلعه مقاله میتوانید به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
http://www.mrmz.ir/خانه/رابطه-درمانی-چطور-مؤثر-واقع-میشود
#فیضی
@PersianACBS
حتی اگر کلی ویلسون هم باشی، ذهنت میتواند برایت حال و روز بدی را تدارک ببیند؛ بیایید ببینیم کلی با حال بدش چه میکند؟!
Kelly Wilson:
Some may think that I spring out of bed each day, excited to go run barefoot and then head later to yoga and then eat a super healthy meal and tuck myself in early to bed.
In fact, I tend towards melancholy. I have been so for as long as I remember. What has changed is my practices.
This past week I have felt the tug towards immobility and darkness. And, I took pretty good care. Sometimes when I begin some action of self-care, I start off feeling very unmotivated. It is not uncommon that motivation changes _after_ I have begun. But not always. Yesterday afternoon, I took myself to yoga feeling flat as a pancake. And, I ended feeling the same. But I went, and, then I went again this morning. I did not go extra hard. I went gently, but I went.
Do I fall off?
Sure.
But not as often and not for as long as I once did.
Each day of small practices prepares me for the next fall and the next return.
My practices of self-care are all about the pattern. And an essential _part_ of the pattern is that there is a TON of forgiveness in the system. It must be so, because I have so frequently need another chance. #deepestkindness #gentlepersistence # smallthingsmatte
@PersianACBS
Kelly Wilson:
Some may think that I spring out of bed each day, excited to go run barefoot and then head later to yoga and then eat a super healthy meal and tuck myself in early to bed.
In fact, I tend towards melancholy. I have been so for as long as I remember. What has changed is my practices.
This past week I have felt the tug towards immobility and darkness. And, I took pretty good care. Sometimes when I begin some action of self-care, I start off feeling very unmotivated. It is not uncommon that motivation changes _after_ I have begun. But not always. Yesterday afternoon, I took myself to yoga feeling flat as a pancake. And, I ended feeling the same. But I went, and, then I went again this morning. I did not go extra hard. I went gently, but I went.
Do I fall off?
Sure.
But not as often and not for as long as I once did.
Each day of small practices prepares me for the next fall and the next return.
My practices of self-care are all about the pattern. And an essential _part_ of the pattern is that there is a TON of forgiveness in the system. It must be so, because I have so frequently need another chance. #deepestkindness #gentlepersistence # smallthingsmatte
@PersianACBS
این نوشته ها ما را بیاد این واقعیت میندازه که لازمه زندگی کردن داشتن احساسات خوشایند برای زندگی کردن نیست. اگرچه ما انسانها بالطبع خواهان این هستیم همیشه احساسات و عواطفی را که دوست داریم تجربه کنیم و در حال تلاشیم که روزمان را به شادی بگذرانیم و واقعا لذت بخش است. غافل از اینکه احساسات ما همچون امواجی بالا و پایین میروند و چه زندگی سخت خواهد بود اگر بگذاریم این احساسات زندگی را برایمان تعریف کنند و ما در دام این تعاریف دست و پا بزنیم. اینجاست که علم رفتاری بافتاری اکت راه زندگی کردن را حتی در حضور این احساسات و افکار گوناگون به ما میآموزد.
ترجمهای آزاد از شعر سفر سروده ماری اولیور
آن هنگام که جیغ و جار افکار در ذهن تو ادامه دارد
و آرامشت شروع به ویران شدن کرده است
چه میخواهی بکنی؟ چه کاری را میخواهی آغاز کنی
تو زنجیری کهنه را بر دستان خویش احساس میکنی
هر خاطره دردناک، هر نگرانی، هر کینه، هر حسرت در ذهن تو میغرّد:
زندگیات را وقف من کن
با اینکه در میان طوفانی
با اینکه اضطراب و اندوه آن افکار وحشتناک است
اما تو متوقف نمیشوی! از پای نمیافتی!
میدانی که چه باید بکنی؟
هم اکنون هم دیر است
با اینکه شب تاریک است
و راه ناهموار و آکنده از خار
از پای نیفت، ادامه بده
چون آهسته آهسته که فراتر از وحشت افکار خود رفتی
ستارگان از ورای ابرها درخشیدن خواهند گرفت
و صدایی نو خواهی شنید
خواهی دانست که در ادامه سفرت به سوی قله کوه
بهترین همراه خود هستی
مصممی که تنها کار ممکن را انجام بدهی
مصممی که زندگیات را، این هدیه زیبا و سهمگین طبیعت را نجات دهی
#فیضی
@PersianACBS
آن هنگام که جیغ و جار افکار در ذهن تو ادامه دارد
و آرامشت شروع به ویران شدن کرده است
چه میخواهی بکنی؟ چه کاری را میخواهی آغاز کنی
تو زنجیری کهنه را بر دستان خویش احساس میکنی
هر خاطره دردناک، هر نگرانی، هر کینه، هر حسرت در ذهن تو میغرّد:
زندگیات را وقف من کن
با اینکه در میان طوفانی
با اینکه اضطراب و اندوه آن افکار وحشتناک است
اما تو متوقف نمیشوی! از پای نمیافتی!
میدانی که چه باید بکنی؟
هم اکنون هم دیر است
با اینکه شب تاریک است
و راه ناهموار و آکنده از خار
از پای نیفت، ادامه بده
چون آهسته آهسته که فراتر از وحشت افکار خود رفتی
ستارگان از ورای ابرها درخشیدن خواهند گرفت
و صدایی نو خواهی شنید
خواهی دانست که در ادامه سفرت به سوی قله کوه
بهترین همراه خود هستی
مصممی که تنها کار ممکن را انجام بدهی
مصممی که زندگیات را، این هدیه زیبا و سهمگین طبیعت را نجات دهی
#فیضی
@PersianACBS
تمرین غیر رسمی: تنما
یک شیوه غیر رسمی برای استفاده از توجهآگاهی به منظور کاهش استرس و اضطراب در زندگی روزمره یک رشته اقدام است که با مخفف تنما شناخته میشود که روشی بسیار ساده و موثر برای به تعادل رساندن ذهن و بدن است:
ت = توقف کن
ن = نفس بکش
م = مشاهده کن
ا = ادامه بده
در طول روز مواقع زیادی وجود دارد که شما از آنچه درونتان اتفاق میافتد بی خبر هستید. با صرف لحظاتی بر توقف، نفس کشیدن و مشاهده کردن هز چیزی که اتفاق میافتد از جمله افکار، هیجانات و حسهای بدنیتان، میتوانید با تجربه خودتان ارتباط برقرار کنید و بعد ادامعه بدهید و واکنش موثرتری نشان بدهید. این تمرین میتواند خیلی آگاهی بخش باشد. شاید متوجه بشوید که در شانههایتان تنش دارید، دندانهایتان را به هم میفشارید یا بدنتان به شیوه دیگری تنش دارد. شاید گرسنه یا خسته هستید یا نیاز به استراحتی کوتاه دارید. شاید وقت آن رسیده به خودتان یادآوری کنید که وقت برگشتن به زمان حال رسیده است. میتوانید هر وقت که احساس تنش یا ناراحتی کردید یا هر وقت که دلتان خواست تمرین کنید. شاید بخواهید که قبل و بعد از فعالیتهای خاصی تمرین کنید یا حتی اوقات مختلفی را در طول روز برنامه ریزی کنید تا تنما را انجام بدهید. خلاق باشید و راههای مختلفی را برای تمرین تنما و برگشت به لحظه امتحان کنید. هر کدام از ما میتواند که فعالانه برای سلامت خود تلاش کند و پتانسیل تجربه متعادلتر و سازگارانهتر هر لحظه را فارغ از دشواری یا شدت آن لحظه در خود گسترش بدهد.
#فیضی
@PersianACBS
یک شیوه غیر رسمی برای استفاده از توجهآگاهی به منظور کاهش استرس و اضطراب در زندگی روزمره یک رشته اقدام است که با مخفف تنما شناخته میشود که روشی بسیار ساده و موثر برای به تعادل رساندن ذهن و بدن است:
ت = توقف کن
ن = نفس بکش
م = مشاهده کن
ا = ادامه بده
در طول روز مواقع زیادی وجود دارد که شما از آنچه درونتان اتفاق میافتد بی خبر هستید. با صرف لحظاتی بر توقف، نفس کشیدن و مشاهده کردن هز چیزی که اتفاق میافتد از جمله افکار، هیجانات و حسهای بدنیتان، میتوانید با تجربه خودتان ارتباط برقرار کنید و بعد ادامعه بدهید و واکنش موثرتری نشان بدهید. این تمرین میتواند خیلی آگاهی بخش باشد. شاید متوجه بشوید که در شانههایتان تنش دارید، دندانهایتان را به هم میفشارید یا بدنتان به شیوه دیگری تنش دارد. شاید گرسنه یا خسته هستید یا نیاز به استراحتی کوتاه دارید. شاید وقت آن رسیده به خودتان یادآوری کنید که وقت برگشتن به زمان حال رسیده است. میتوانید هر وقت که احساس تنش یا ناراحتی کردید یا هر وقت که دلتان خواست تمرین کنید. شاید بخواهید که قبل و بعد از فعالیتهای خاصی تمرین کنید یا حتی اوقات مختلفی را در طول روز برنامه ریزی کنید تا تنما را انجام بدهید. خلاق باشید و راههای مختلفی را برای تمرین تنما و برگشت به لحظه امتحان کنید. هر کدام از ما میتواند که فعالانه برای سلامت خود تلاش کند و پتانسیل تجربه متعادلتر و سازگارانهتر هر لحظه را فارغ از دشواری یا شدت آن لحظه در خود گسترش بدهد.
#فیضی
@PersianACBS
موجهای رفتاردرمانی: هرکدام راه خود را میرویم
استیون هِیز
مترجم: علی فیضی
مفروضه بنیادی رفتاردرمانی این بود که مهمترین تکلیف بالینی این است که تغییر رفتاری و هیجانی مستقیم از طریق کاربرد همایندیهای مستقیم یا اصول رفتاری مبتنی بر تداعی حاصل شود. با رشد و پیشرفت مدلهای شناختی سنتی، CBT با این فرضیه منطبق شد که برای تغییر رفتار تغییر افکار و احساسات ضروری است. درون این موج، پنداشته میشد که آسیبدیدگی بهوسیله شیوههای سوگیرانه یا مبالغهآمیز تفکر تداوم پیدا میکند یا بدتر میشود. وظیفه درمانگر نیز این بود که به بیمار کمک کند سبک ویژه تفکر خود را شناسایی و آن را از طریق کاربرد منطق و شواهد تغییر بدهد. بیستوپنج سال پیش نظریهپردازان ACT هردوی این مفروضهها را رد کردند و این دیدگاه را برگرفتند که افکار و احساسات علت بروز رفتار نمیشود، اما بااینحال در بافتار یک اجتماع کلامی/اجتماعی که این رویدادهای درونی را به اقدام آشکار ربط میدهد اهمیت بسیاری دارند.
ما سلسلهای از پژوهشها را با استفاده از روشهای شناختی به راه انداختیم و دریافتیم این روشها مؤثرند اما صرفاً در بافتارهای خاص کلامی و اجتماعی این تأثیر را نشان میدهند. هشت مورد از این پژوهشها توسط گروه پژوهشی من در بین سالهای 1983 و 1985 میلادی منتشر شد. ما دریافتیم که مثلاً اظهارات مقابلهای مؤثر است اما به شرطی که مراجع بداند که درمانگر از آن اظهارات خبر دارد. ما در تحلیل مؤلفهای درمان شناختی دریافتیم که فاصلهگیری ویژگی اصلی درمان است اما شک داشتیم که از طریق تغیر شناختی مؤثر واقع میشود بلکه بر این باور بودیم که اثربخشی این ویژگی از طریق فرایند رفتاری کمک به مراجع برای تماس مؤثرتر با پیامدهای طبیعی حولوحوش فعالیتهای لذتبخش حاصل میشود. ما ACT را ایجاد کردیم تا ببینیم که اگر روی تغییر آن بافتارهای کلامی و اجتماعی که به باور ما افکار و احساسات را به اقدام آشکار مرتبط میکند تمرکز کنیم و سپس شیوههای رفتاری را درون بافتاری جدید ادغام کنیم چه اتفاقی میافتد. ACT در آغاز فاصلهگیری فراگیر نامیده میشد تا این نقطه تمرکز را بازتاب دهد اما مرور پروتکلهای اولیه ACT نشان میدهد که در آن شیوههای متنوعی از پذیرش، گسلش و توجهآگاهی (mindfulness) به کار میرفت و کاربست این شیوهها بسیار فراتر از رویکرد اختصاصی بک نسبت به فاصلهگیری بود.
توجه: همه مؤلفههای فاصلهگیری فراگیر تا به امروز در ACT باقی است. هرآن چه که به آن اضافهشده در همان اوایل اضافهشده و بهروشنی چیزی از CBT سنتی برگرفته نشده است؛ پس علیرغم این تغییر نام کار اولیه ما را بایستی ACT اولیه دید. تاریخچه ACT/RFT نشان میدهد که ما تنها پس از تشخیص تفاوت کار خود با آنچه موجود بود تصمیم گرفتیم تا برای رشد و تدوین راهی جایگزین وقت صرف کنیم؛ پس استفاده از واژه فاصلهگیری بهعنوان اسم هرگز به این منظور نبود که نشان داده شود ACT صرفاً یک مؤلفه CBT سنتی است.
منبع:
Hayes, S. C. (2008). Climbing our hills: A beginning conversation on the comparison of acceptance and commitment therapy and traditional cognitive behavioral therapy. Clinical Psychology: Science and Practice, 15(4) , 286-295.
#فیضی
@PersianACBS
استیون هِیز
مترجم: علی فیضی
مفروضه بنیادی رفتاردرمانی این بود که مهمترین تکلیف بالینی این است که تغییر رفتاری و هیجانی مستقیم از طریق کاربرد همایندیهای مستقیم یا اصول رفتاری مبتنی بر تداعی حاصل شود. با رشد و پیشرفت مدلهای شناختی سنتی، CBT با این فرضیه منطبق شد که برای تغییر رفتار تغییر افکار و احساسات ضروری است. درون این موج، پنداشته میشد که آسیبدیدگی بهوسیله شیوههای سوگیرانه یا مبالغهآمیز تفکر تداوم پیدا میکند یا بدتر میشود. وظیفه درمانگر نیز این بود که به بیمار کمک کند سبک ویژه تفکر خود را شناسایی و آن را از طریق کاربرد منطق و شواهد تغییر بدهد. بیستوپنج سال پیش نظریهپردازان ACT هردوی این مفروضهها را رد کردند و این دیدگاه را برگرفتند که افکار و احساسات علت بروز رفتار نمیشود، اما بااینحال در بافتار یک اجتماع کلامی/اجتماعی که این رویدادهای درونی را به اقدام آشکار ربط میدهد اهمیت بسیاری دارند.
ما سلسلهای از پژوهشها را با استفاده از روشهای شناختی به راه انداختیم و دریافتیم این روشها مؤثرند اما صرفاً در بافتارهای خاص کلامی و اجتماعی این تأثیر را نشان میدهند. هشت مورد از این پژوهشها توسط گروه پژوهشی من در بین سالهای 1983 و 1985 میلادی منتشر شد. ما دریافتیم که مثلاً اظهارات مقابلهای مؤثر است اما به شرطی که مراجع بداند که درمانگر از آن اظهارات خبر دارد. ما در تحلیل مؤلفهای درمان شناختی دریافتیم که فاصلهگیری ویژگی اصلی درمان است اما شک داشتیم که از طریق تغیر شناختی مؤثر واقع میشود بلکه بر این باور بودیم که اثربخشی این ویژگی از طریق فرایند رفتاری کمک به مراجع برای تماس مؤثرتر با پیامدهای طبیعی حولوحوش فعالیتهای لذتبخش حاصل میشود. ما ACT را ایجاد کردیم تا ببینیم که اگر روی تغییر آن بافتارهای کلامی و اجتماعی که به باور ما افکار و احساسات را به اقدام آشکار مرتبط میکند تمرکز کنیم و سپس شیوههای رفتاری را درون بافتاری جدید ادغام کنیم چه اتفاقی میافتد. ACT در آغاز فاصلهگیری فراگیر نامیده میشد تا این نقطه تمرکز را بازتاب دهد اما مرور پروتکلهای اولیه ACT نشان میدهد که در آن شیوههای متنوعی از پذیرش، گسلش و توجهآگاهی (mindfulness) به کار میرفت و کاربست این شیوهها بسیار فراتر از رویکرد اختصاصی بک نسبت به فاصلهگیری بود.
توجه: همه مؤلفههای فاصلهگیری فراگیر تا به امروز در ACT باقی است. هرآن چه که به آن اضافهشده در همان اوایل اضافهشده و بهروشنی چیزی از CBT سنتی برگرفته نشده است؛ پس علیرغم این تغییر نام کار اولیه ما را بایستی ACT اولیه دید. تاریخچه ACT/RFT نشان میدهد که ما تنها پس از تشخیص تفاوت کار خود با آنچه موجود بود تصمیم گرفتیم تا برای رشد و تدوین راهی جایگزین وقت صرف کنیم؛ پس استفاده از واژه فاصلهگیری بهعنوان اسم هرگز به این منظور نبود که نشان داده شود ACT صرفاً یک مؤلفه CBT سنتی است.
منبع:
Hayes, S. C. (2008). Climbing our hills: A beginning conversation on the comparison of acceptance and commitment therapy and traditional cognitive behavioral therapy. Clinical Psychology: Science and Practice, 15(4) , 286-295.
#فیضی
@PersianACBS
به دلیل استقبال شرکت کنندگان و درخواست مکرر متقاضیان تکرار می شود:
کارگاه آموزشی پایه پذیرش و تعهد درمانی
تهران
مدرسین:
علی فیضی دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی سلامت . دانش آموخته کارگاه ACT دکتر راس هریس و دانشآموزدوره آموزشی بلندمدت ACT دکتر متیو ویلیت
مهرنوش اثباتی کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی و دانش آموخته کارگاه ACT دکتر راس هریس
با حضور آنلاین دکتر سیروس مومن زاده سرپرست بخش فارسی انجمن بین المللی علوم رفتاری بافتگرا
زمان و محل برگزاری:
28 و 29 آبان ماه
"ظرفیت محدود است"
تهران فلکه اول تهرانپارس، خیابان برادران قانع (142 شرقی)، پلاک 53، واحد 4، موسسه تغییر سبک زندگی، دفتر علوم رفتاری بافتگرا
02177883317
09124362608
@PersianACBS
کارگاه آموزشی پایه پذیرش و تعهد درمانی
تهران
مدرسین:
علی فیضی دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی سلامت . دانش آموخته کارگاه ACT دکتر راس هریس و دانشآموزدوره آموزشی بلندمدت ACT دکتر متیو ویلیت
مهرنوش اثباتی کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی و دانش آموخته کارگاه ACT دکتر راس هریس
با حضور آنلاین دکتر سیروس مومن زاده سرپرست بخش فارسی انجمن بین المللی علوم رفتاری بافتگرا
زمان و محل برگزاری:
28 و 29 آبان ماه
"ظرفیت محدود است"
تهران فلکه اول تهرانپارس، خیابان برادران قانع (142 شرقی)، پلاک 53، واحد 4، موسسه تغییر سبک زندگی، دفتر علوم رفتاری بافتگرا
02177883317
09124362608
@PersianACBS
Forwarded from Sajad Bahrami
سلام به همه همكاران و دوستان عزيز 👆👆
با توجه به استقبال و تقاضاي مكرر دوستان در رابطه با تكرار كارگاه پايه ACT ، توانستيم موافقت مدرسين و مسئولين چپتر را براي اين كار جلب كنيم . اين دوره براي آخرين بار در سال ٩٤ برگزار ميشه و كساني كه در دوره هاي پايه چپتر شركت كردند اولويت ثبت نام در كارگاه پيشرفته و ماتريكس ACT هستند .
براي ثبت نام ميتوانيد طي هفته جاري با شماره ٧٧٨٨٣٣١٧-٠٢١( خانم رخشانفر) تماس بگيرد.
با توجه به استقبال و تقاضاي مكرر دوستان در رابطه با تكرار كارگاه پايه ACT ، توانستيم موافقت مدرسين و مسئولين چپتر را براي اين كار جلب كنيم . اين دوره براي آخرين بار در سال ٩٤ برگزار ميشه و كساني كه در دوره هاي پايه چپتر شركت كردند اولويت ثبت نام در كارگاه پيشرفته و ماتريكس ACT هستند .
براي ثبت نام ميتوانيد طي هفته جاري با شماره ٧٧٨٨٣٣١٧-٠٢١( خانم رخشانفر) تماس بگيرد.
Forwarded from Sajad Bahrami
در تحقیقی که در سال 2005 انجام شد، کرس ول، از دانشجویان خواست تا ارزشهاي خود را از يك تا پنج رتبه بندی کنند و سپس در معرض یک تکلیف آزمایشگاهی پراسترس قرار گرفتند يعني ملزم شدند یک سخنرانی پنج دقیقه ای، در مورد ارزش رتبه ی اول یا پنجم ارائه دهند.
محققان واکنش به تکلیف استرس آور را از سه راه اندازه گیری کردند: فشار خون، ضربان قلب و هورمون کورتیزول. کورتیزول، هورمونی ست که در شرایط استرس زا ترشح می شود. میزان بالای کورتیزول مضر نیست در صورتیکه با طول مدت کم رخ دهد و گاه و بيگاه اتفاق نيوفتد. با این وجود در طولانی مدت، میزان بالای کورتیزول باعث می شود افراد انعطاف کمتری داشته باشند و مستعد بیماری های روحی و جسمی باشند. هر چند میزان ضربان قلب و فشار خون در افرادی که هر دو نوع سخنرانی را دادند، به میزان مساوی بالا رفت اما میزان کورتیزول متفاوت بود. دانشجویانی که درباره ی ارزش با پایین ترین رتبه صحبت کردند، میزان ترشح کورتیزول بالاتری نسبت به دانشجویانی که درباره ی ارزش با بالاترین رتبه صحبت کردند را داشتند. بنابراین حتی دانشجویانی که درباره ی ارزش با بالاترین رتبه صحبت کردند در طی این موقعیت استرس زا مضطرب شدند، اما میزان کورتیزول مضر آنها بسیار پایین تر بود، چون آنها مشغول فعالیتی معنادار بودند (کرس ول و همکاران، 2005)
شواهد علمی به شدت تأکید می کنند که مشغولیت فعال با ارزش هایتان، مقاومت شما را بالا می برد، فکر کردن به ارزش ها، مثل یک رژیم غذایی خوب عمل می کند. اگر رژیم غذایی تان خوب باشد، بسیاری از بیماری ها می آیند و می روند. هر چه رژیم غذایی تان، سالم تر باشد، احتمالش کمتر است که بیمار شوید، یا اگر بیمار شوید مدت آن طولانی نيست. ارزش ها نیز به همین شکل عمل می کنند. اگر خود را با ارزش ها تغذیه کنید، برای هر نتیجه ای قوی تر می شوید.
https://www.tg-me.com/persianACBS
محققان واکنش به تکلیف استرس آور را از سه راه اندازه گیری کردند: فشار خون، ضربان قلب و هورمون کورتیزول. کورتیزول، هورمونی ست که در شرایط استرس زا ترشح می شود. میزان بالای کورتیزول مضر نیست در صورتیکه با طول مدت کم رخ دهد و گاه و بيگاه اتفاق نيوفتد. با این وجود در طولانی مدت، میزان بالای کورتیزول باعث می شود افراد انعطاف کمتری داشته باشند و مستعد بیماری های روحی و جسمی باشند. هر چند میزان ضربان قلب و فشار خون در افرادی که هر دو نوع سخنرانی را دادند، به میزان مساوی بالا رفت اما میزان کورتیزول متفاوت بود. دانشجویانی که درباره ی ارزش با پایین ترین رتبه صحبت کردند، میزان ترشح کورتیزول بالاتری نسبت به دانشجویانی که درباره ی ارزش با بالاترین رتبه صحبت کردند را داشتند. بنابراین حتی دانشجویانی که درباره ی ارزش با بالاترین رتبه صحبت کردند در طی این موقعیت استرس زا مضطرب شدند، اما میزان کورتیزول مضر آنها بسیار پایین تر بود، چون آنها مشغول فعالیتی معنادار بودند (کرس ول و همکاران، 2005)
شواهد علمی به شدت تأکید می کنند که مشغولیت فعال با ارزش هایتان، مقاومت شما را بالا می برد، فکر کردن به ارزش ها، مثل یک رژیم غذایی خوب عمل می کند. اگر رژیم غذایی تان خوب باشد، بسیاری از بیماری ها می آیند و می روند. هر چه رژیم غذایی تان، سالم تر باشد، احتمالش کمتر است که بیمار شوید، یا اگر بیمار شوید مدت آن طولانی نيست. ارزش ها نیز به همین شکل عمل می کنند. اگر خود را با ارزش ها تغذیه کنید، برای هر نتیجه ای قوی تر می شوید.
https://www.tg-me.com/persianACBS
متیو ویلیت
مترجم: علی فیضی
گسلش فرایند قدرتمندی است و به همین دلیل شاید مهمترین مورد از فرایندهای ACT باشد که هدفشان افزایش انعطافپذیری روانشناختی است (منظور از دیگر فرایندها در اینجا پذیرش، تماس با زمان حال و خود به عنوان بافتار است). چرا؟ چون آمیختگی منجر به اجتناب، قطع ارتباط با زمان حال و دلبستگی به خودپنداشت میشود. مدل ACT به خاطر هدف کاربردیاش با شش فرایند معرفی میشود (فرایندهای پیشین به علاوه ارزشها و اقدام متعهدانه) اما آمیختگی مهمترین فرایند انعطافناپذیری و گسلش بهترین متحد درمانجو برای تغییر است. منظور این نیست که دیگر فرایندها مهم نیستند اما آنها بیشتر نمونههایی از گسلش هستند تا اینکه فرایندهای کاملا مجزایی باشند.
https://www.tg-me.com/persianACBS
مترجم: علی فیضی
گسلش فرایند قدرتمندی است و به همین دلیل شاید مهمترین مورد از فرایندهای ACT باشد که هدفشان افزایش انعطافپذیری روانشناختی است (منظور از دیگر فرایندها در اینجا پذیرش، تماس با زمان حال و خود به عنوان بافتار است). چرا؟ چون آمیختگی منجر به اجتناب، قطع ارتباط با زمان حال و دلبستگی به خودپنداشت میشود. مدل ACT به خاطر هدف کاربردیاش با شش فرایند معرفی میشود (فرایندهای پیشین به علاوه ارزشها و اقدام متعهدانه) اما آمیختگی مهمترین فرایند انعطافناپذیری و گسلش بهترین متحد درمانجو برای تغییر است. منظور این نیست که دیگر فرایندها مهم نیستند اما آنها بیشتر نمونههایی از گسلش هستند تا اینکه فرایندهای کاملا مجزایی باشند.
https://www.tg-me.com/persianACBS
سلام خدمت همكاران عزيز
دوستاني كه در كارگاه پايه ثبت نام انجام دادند ، لطفا طي اين هفته حتمي ثبت نام رو نهايي كنند تا صندلي براشون رزرو بشه
با تشكر
دوستاني كه در كارگاه پايه ثبت نام انجام دادند ، لطفا طي اين هفته حتمي ثبت نام رو نهايي كنند تا صندلي براشون رزرو بشه
با تشكر
بیماری ارزشها
جوآنه داهل و توبیاس لاندگرین
مترجم: علی فیضی
در مدل ACT، بیماری ارزشها وقتی به وجود میآید که یک فرد فعالیتهای ارزشمندش را رها میکند تا علایم و نشانههای بیماریاش را کاهش بدهد. در مورد درد مزمن همچنان که اشتغال به مدیریت درد وقت بیشتری و بیشتری از زندگی فرد را به خود اختصاص میدهد، دیگر فعالیتهای ارزشمند نادیده گرفته میشود. برای بسیاری از افراد معنای زندگی فعالیتهای ارزشمندی نظیر ارتباط اجتماعی، ورزش، روابط صمیمانه، فرزندپروری، کار حرفهای یا فعالیت اجتماعی نهفته است. با نادیده گرفتن این فعالیتها که به طور طبیعی تقویتکنندهاند ما آنچه را که معنابخش است از دست داده و افسرده میشویم. وقتی مدیریت درد به اشتغال خاطر اصلی ما تبدیل میشود مبتلا به بیماری ارزشها میشویم.
https://www.tg-me.com/persianACBS
جوآنه داهل و توبیاس لاندگرین
مترجم: علی فیضی
در مدل ACT، بیماری ارزشها وقتی به وجود میآید که یک فرد فعالیتهای ارزشمندش را رها میکند تا علایم و نشانههای بیماریاش را کاهش بدهد. در مورد درد مزمن همچنان که اشتغال به مدیریت درد وقت بیشتری و بیشتری از زندگی فرد را به خود اختصاص میدهد، دیگر فعالیتهای ارزشمند نادیده گرفته میشود. برای بسیاری از افراد معنای زندگی فعالیتهای ارزشمندی نظیر ارتباط اجتماعی، ورزش، روابط صمیمانه، فرزندپروری، کار حرفهای یا فعالیت اجتماعی نهفته است. با نادیده گرفتن این فعالیتها که به طور طبیعی تقویتکنندهاند ما آنچه را که معنابخش است از دست داده و افسرده میشویم. وقتی مدیریت درد به اشتغال خاطر اصلی ما تبدیل میشود مبتلا به بیماری ارزشها میشویم.
https://www.tg-me.com/persianACBS
Forwarded from Deleted Account
آزمایش روزنهان (Rosenhan experiment)
یافته های حاصل از این آزمایش نشان داد که برچسب گذاری روی بیمار چه پیامدهایی در بر دارد.
این آزمایش، پژوهشی پیرامون میزان اعتبارِ تشخیص روانپزشکان و روانشناسان در شناسایی و تشخیص اختلالات روانی بود که در سال 1972 توسط دیوید روزنهان (David Rosenhan) در چند بیمارستان روانی ایالات متحده انجام شد.
نتایج این آزمایش پس از مدتی در سال ۱۹۷۳ در یک مجله علمی- پژوهشی با عنوان "در باب جنون در دارالمجانین" (On being منتشر شد در این آزمایش هشت تن از همکاران روزنهان با تظاهر به اینکه از لحاظ روانی مشکل دارند هر کدام به یک بیمارستان روانی در ایالات متحده مراجعه کردند و خواستار پذیرش شدند. همه این افراد از لحاظ روانی، طبیعی و نرمال بودند و مشکل جسمانی و روانی خاصی نداشتند.روزنهان
آنها در جلسه ارزیابی اولیه که توسط تیم روانپزشکان روانشناسان بیمارستان به عمل آمد مدعی شدند که صداهای مبهم و عجیب و غریبی می شنوند. جالب اینجا بود که در مصاحبه روانی ای که برای ورود به بیمارستان روانی از آنها به عمل آمد به غیر از تظاهر به شنیدن این صداهای مبهم، سایر اطلاعاتی که از خودشان در اختیار مصاحبه گر قرار دادند صحیح و صادقانه بود. پس از انجام بررسی های اولیه توسط تیم تخصصی بیمارستان، تمامی این هشت نفر پذیرفته شدند!
بعدها که روزنهان پرونده بالینی این افراد را مطالعه کرد دریافت که در پرونده بالینی تمامی این هشت نفر،اختلال اسکیزوفرنی (schizophrenia) تشخیص داده شده بود! این افراد در طول مدتی هم که در بیمارستان بودند به جز ادعای شنیدن این صداهای عجیب و غریب، رفتاری کاملاً طبیعی داشتند.
روزنهان دریافت که حتی اکثر رفتارهای طبیعی این هشت نفر نیز در طول مدت زمانی که در بیمارستان بودند توسط تیم تخصصی و کارکنان بیمارستان به عنوان رفتارهایی غیر نرمال تشخیص داده شده بود. به عنوان مثال، همکاران روزنهان در طول مدتی که در بیمارستان بودند دایماً درباره وضعیت خود یادداشت برداری می کردند.
علیرغم اینکه کارکنان و تیم تخصصی بیمارستان، متوجه این رفتار یادداشت برداری آنها بودند اما آن را نوعی رفتار مشکل دار و مرتبط با اختلال روانی این افراد قلمداد می کردند. جالب اینجا بود که سایر بیماران واقعی بیمارستان بر خلاف تیم تخصصی بیمارستان فکر می کردند که این شبه بیمار (همکار روزنهان) محقق و پژوهشگری است که قصد دارد درباره بیماران روانی، تحقیقی انجام دهد. کارکنان و تیم تخصصی بیمارستان های روانی حتی بعد از مرخص کردن این افراد از بیماستان نیز تشخیص نداده بودند که این افراد واقعاً بیمار نبودند و تظاهر به بیماری می کردند.
بد نیست که در همین رابطه اشاره ای داشته باشیم به نظریه برچسب زنی (Labeling Theory) یا انگ زنی (stigmatization) که توسط جامعه شناسان در دههٔ ۶۰ میلادی توسعه یافت. نظریهٔ برچسب زنی معتقد است که انحراف از قانون، ذاتی نیست، و به جای آن، بر تمایل اکثریت به چسباندن برچسب منفی به اقلیت، یا کسانی که آنها را منحرف از هنجارهای معمول تلقی میکند، متمرکز میشود.
اعتقاد این نظریه این است که چگونه هویت و رفتار افراد ممکن است توسط واژگانی که برای تشریح یا طبقه بندیشان به کار می رود، ارزیابی شده یا تحت تأثیر قرار گیرد.
در واقع، نظریه پردازان نظریه برچسب زنی معتقدند انحراف یک پدیدۀ اجتماعی است و بر این باورند که کجرویهای اجتماعی ناشی از عوامل روانشناختی یا زیست شناختی نیست، بلکه این جامعه است که هویت انحرافی را در افراد پدید می آورد. فرانک تانن ببام (frank Tannenbaum)migna.ir در کتاب معروف خود به نام "جرم و اجتماع" (1938) معتقد است که وقتی فردی به عنوان بزهکار دستگیر می شود این برچسب (بزهکاری)، علاوه بر اینکه می تواند تصور شخص را از خودش تغییر دهد موجب می شود تا دیگران نیز نسبت به آن برچسب (بزهکار بودن) و نه به خودِ آن فرد واکنش نشان دهند.
یکی دیگر از نکات جالب توجه آزمایش روزنهان این بود که بیماران بستری شده واقعی در بیمارستان بر خلاف روانپزشکان و تیم تخصصی بیمارستان، خیلی زود به نرمال بودن این هشت نفر پی بردند! نتایج این آزمایش، اعتبار تشخیصی روانپزشکان و روانشناسان را زیر سؤال برد.
همچنین یافته های حاصل از این آزمایش نشان داد که برچسب گذاری روی بیمار چه پیامدهایی در بر دارد. در این رابطه بد نیست که فیلم سینمایی "دیوانه از قفس پرید "- 1975- (One Flew Over the Cuckoo's Nest) ساخته میلِش فورمن (Miloš Forman) را حتماً ببینید.
ضمناً توصیه می کنم که کتاب "تاریخ جنون" و "پیدایش کلنیک" اثر میشل فوکو را نیز حتماً مطالعه فرمایید.
برگرفته از میگنا
“ آزمایش روزنهان (Rosenhan experiment) ”
یافته های حاصل از این آزمایش نشان داد که برچسب گذاری روی بیمار چه پیامدهایی در بر دارد.
این آزمایش، پژوهشی پیرامون میزان اعتبارِ تشخیص روانپزشکان و روانشناسان در شناسایی و تشخیص اختلالات روانی بود که در سال 1972 توسط دیوید روزنهان (David Rosenhan) در چند بیمارستان روانی ایالات متحده انجام شد.
نتایج این آزمایش پس از مدتی در سال ۱۹۷۳ در یک مجله علمی- پژوهشی با عنوان "در باب جنون در دارالمجانین" (On being منتشر شد در این آزمایش هشت تن از همکاران روزنهان با تظاهر به اینکه از لحاظ روانی مشکل دارند هر کدام به یک بیمارستان روانی در ایالات متحده مراجعه کردند و خواستار پذیرش شدند. همه این افراد از لحاظ روانی، طبیعی و نرمال بودند و مشکل جسمانی و روانی خاصی نداشتند.روزنهان
آنها در جلسه ارزیابی اولیه که توسط تیم روانپزشکان روانشناسان بیمارستان به عمل آمد مدعی شدند که صداهای مبهم و عجیب و غریبی می شنوند. جالب اینجا بود که در مصاحبه روانی ای که برای ورود به بیمارستان روانی از آنها به عمل آمد به غیر از تظاهر به شنیدن این صداهای مبهم، سایر اطلاعاتی که از خودشان در اختیار مصاحبه گر قرار دادند صحیح و صادقانه بود. پس از انجام بررسی های اولیه توسط تیم تخصصی بیمارستان، تمامی این هشت نفر پذیرفته شدند!
بعدها که روزنهان پرونده بالینی این افراد را مطالعه کرد دریافت که در پرونده بالینی تمامی این هشت نفر،اختلال اسکیزوفرنی (schizophrenia) تشخیص داده شده بود! این افراد در طول مدتی هم که در بیمارستان بودند به جز ادعای شنیدن این صداهای عجیب و غریب، رفتاری کاملاً طبیعی داشتند.
روزنهان دریافت که حتی اکثر رفتارهای طبیعی این هشت نفر نیز در طول مدت زمانی که در بیمارستان بودند توسط تیم تخصصی و کارکنان بیمارستان به عنوان رفتارهایی غیر نرمال تشخیص داده شده بود. به عنوان مثال، همکاران روزنهان در طول مدتی که در بیمارستان بودند دایماً درباره وضعیت خود یادداشت برداری می کردند.
علیرغم اینکه کارکنان و تیم تخصصی بیمارستان، متوجه این رفتار یادداشت برداری آنها بودند اما آن را نوعی رفتار مشکل دار و مرتبط با اختلال روانی این افراد قلمداد می کردند. جالب اینجا بود که سایر بیماران واقعی بیمارستان بر خلاف تیم تخصصی بیمارستان فکر می کردند که این شبه بیمار (همکار روزنهان) محقق و پژوهشگری است که قصد دارد درباره بیماران روانی، تحقیقی انجام دهد. کارکنان و تیم تخصصی بیمارستان های روانی حتی بعد از مرخص کردن این افراد از بیماستان نیز تشخیص نداده بودند که این افراد واقعاً بیمار نبودند و تظاهر به بیماری می کردند.
بد نیست که در همین رابطه اشاره ای داشته باشیم به نظریه برچسب زنی (Labeling Theory) یا انگ زنی (stigmatization) که توسط جامعه شناسان در دههٔ ۶۰ میلادی توسعه یافت. نظریهٔ برچسب زنی معتقد است که انحراف از قانون، ذاتی نیست، و به جای آن، بر تمایل اکثریت به چسباندن برچسب منفی به اقلیت، یا کسانی که آنها را منحرف از هنجارهای معمول تلقی میکند، متمرکز میشود.
اعتقاد این نظریه این است که چگونه هویت و رفتار افراد ممکن است توسط واژگانی که برای تشریح یا طبقه بندیشان به کار می رود، ارزیابی شده یا تحت تأثیر قرار گیرد.
در واقع، نظریه پردازان نظریه برچسب زنی معتقدند انحراف یک پدیدۀ اجتماعی است و بر این باورند که کجرویهای اجتماعی ناشی از عوامل روانشناختی یا زیست شناختی نیست، بلکه این جامعه است که هویت انحرافی را در افراد پدید می آورد. فرانک تانن ببام (frank Tannenbaum)migna.ir در کتاب معروف خود به نام "جرم و اجتماع" (1938) معتقد است که وقتی فردی به عنوان بزهکار دستگیر می شود این برچسب (بزهکاری)، علاوه بر اینکه می تواند تصور شخص را از خودش تغییر دهد موجب می شود تا دیگران نیز نسبت به آن برچسب (بزهکار بودن) و نه به خودِ آن فرد واکنش نشان دهند.
یکی دیگر از نکات جالب توجه آزمایش روزنهان این بود که بیماران بستری شده واقعی در بیمارستان بر خلاف روانپزشکان و تیم تخصصی بیمارستان، خیلی زود به نرمال بودن این هشت نفر پی بردند! نتایج این آزمایش، اعتبار تشخیصی روانپزشکان و روانشناسان را زیر سؤال برد.
همچنین یافته های حاصل از این آزمایش نشان داد که برچسب گذاری روی بیمار چه پیامدهایی در بر دارد. در این رابطه بد نیست که فیلم سینمایی "دیوانه از قفس پرید "- 1975- (One Flew Over the Cuckoo's Nest) ساخته میلِش فورمن (Miloš Forman) را حتماً ببینید.
ضمناً توصیه می کنم که کتاب "تاریخ جنون" و "پیدایش کلنیک" اثر میشل فوکو را نیز حتماً مطالعه فرمایید.
برگرفته از میگنا
“ آزمایش روزنهان (Rosenhan experiment) ”
پذیرش تجربی لزوما به معنای پذیرش موقعیت و شرایط خارجی نیست. اگر این موقعیت قابل تغییر باشد ما از اقدام متعهدانه برای تغییر موقعیت استفاده میکنیم. پذیرش تجربی به معنای پذیرفتن افکار، احساسات، هیجانها و خاطراتی است که برای فرد در این موقعیت پدیدار میشود.
#راس هریس
#فیضی (مترجم)
https://www.tg-me.com/persianACBS
#راس هریس
#فیضی (مترجم)
https://www.tg-me.com/persianACBS
Forwarded from F B
🔰پذيرش🔰
⚜ شايد پذيرش دشوارترين جنبه شفقت باشد. پذيرش يعنى قبول كردن واقعيت، بدون اينكه هيچگونه قضاوتى درباره آن بكنيد. به بيان ديگر، يعنى اينكه چه واقعيت موردپسند شما باشد و چه نباشد، آن را بپذيريد. براى مثال، جمله "اين واقعيت را ميپذيرم كه هيكلم بد است"، به اين معنى نيست كه "هيكلم بد است و من اصلاً از اين موضوع ناراحت نيستم"، بلكه به اين معنى است كه "هيكلم بد است و اين را ميدانم. ممكن است از اين موضوع ناراحت باشم، ولى در حال حاضر احساساتم را كنار ميگذارم، هيچ قضاوتى درباره هيكلم نميكنم، و صرفاً واقعيت را ميپذيرم."
⚜ براى پذيرش ديگران نيز بايد واقعيتهاى مربوط به آنها را بدون قضاوتهاى معمول قبول كرد.
منبع: كتاب "رشد و افزايش عزت نفس"
نوشته: دكتر ماتيو مك كى، پاتريك فنينگ
ترجمه: دكتر مهرناز شهرآراى
انتشارات: آسيم
🔸🔸🔹🔷🔶🔷🔹🔸🔸
⚜ شايد پذيرش دشوارترين جنبه شفقت باشد. پذيرش يعنى قبول كردن واقعيت، بدون اينكه هيچگونه قضاوتى درباره آن بكنيد. به بيان ديگر، يعنى اينكه چه واقعيت موردپسند شما باشد و چه نباشد، آن را بپذيريد. براى مثال، جمله "اين واقعيت را ميپذيرم كه هيكلم بد است"، به اين معنى نيست كه "هيكلم بد است و من اصلاً از اين موضوع ناراحت نيستم"، بلكه به اين معنى است كه "هيكلم بد است و اين را ميدانم. ممكن است از اين موضوع ناراحت باشم، ولى در حال حاضر احساساتم را كنار ميگذارم، هيچ قضاوتى درباره هيكلم نميكنم، و صرفاً واقعيت را ميپذيرم."
⚜ براى پذيرش ديگران نيز بايد واقعيتهاى مربوط به آنها را بدون قضاوتهاى معمول قبول كرد.
منبع: كتاب "رشد و افزايش عزت نفس"
نوشته: دكتر ماتيو مك كى، پاتريك فنينگ
ترجمه: دكتر مهرناز شهرآراى
انتشارات: آسيم
🔸🔸🔹🔷🔶🔷🔹🔸🔸
وقتی داریم به پایان نومیدی سازنده می رسیم درمانجو احتمال دارد بگوید «منظور شما این است که من بایستی احساسات، افکار و هیجانهای منفی را تحمل کنم؟». پاسخ درمانگر اینطور خواهد بود که «تحمل آن، کنار آمدن با آنها، متوقف کردن آنها، تسلیم شدن در برابر آنها همان تداوم روال قبلی است. قصد شما هنوز این است که از دست آنها خلاص شوی فقط تلاش کمتری بکنی. این کار هم باعث خستگی تو شده و می شود و هم سلامتی و سرزندگی ات را کمتر میکند. اینجا ممکن است درمانجو از راه حل پرسیده و بگوید که «پس چکار باید بکنم؟».
در این نقطه درمانگر مجبور است در مورد درمانجو قضاوت کند و ببینید که آیا درمانجو ناکارآمدی تلاش برای کنترل را متوجه شده است؟ اگر درمانجو متوجه ناکارآمدی راهبردهای قبلی شده است می توان مستقیم و فعالانه وارد مرحله پذیرش و گسلش شد. البته رایجتر این است که به این مسئله پرداخته شود که تلاش برای کنترل (اجتناب) خود مشکل اصلی است و نه راه حل و بعد به سمت آموزش دو نکته برود:
1. تمایل به کنترل طبیعی است
2. تمایل به کنترل یک پندار و باور نادرست است.
برای آموزش این دو نکته میتوان از تمرین ها و استعاره های فراوانی مثل گرایش همه انسان ها از جمله درمانگر به کنترل تجارب درونی و گیر افتادن در تله شادمانی، توهم کنترل، طناب کشی با هیولا و غیره استفاده کرد.
https://www.tg-me.com/persianACBS
در این نقطه درمانگر مجبور است در مورد درمانجو قضاوت کند و ببینید که آیا درمانجو ناکارآمدی تلاش برای کنترل را متوجه شده است؟ اگر درمانجو متوجه ناکارآمدی راهبردهای قبلی شده است می توان مستقیم و فعالانه وارد مرحله پذیرش و گسلش شد. البته رایجتر این است که به این مسئله پرداخته شود که تلاش برای کنترل (اجتناب) خود مشکل اصلی است و نه راه حل و بعد به سمت آموزش دو نکته برود:
1. تمایل به کنترل طبیعی است
2. تمایل به کنترل یک پندار و باور نادرست است.
برای آموزش این دو نکته میتوان از تمرین ها و استعاره های فراوانی مثل گرایش همه انسان ها از جمله درمانگر به کنترل تجارب درونی و گیر افتادن در تله شادمانی، توهم کنترل، طناب کشی با هیولا و غیره استفاده کرد.
https://www.tg-me.com/persianACBS
Forwarded from Sajad Bahrami
🔵🔴 كارگاه پايه ACT 🔵🔴
با توجه به درخواست مكرر متقاضيان و استقبال شركت كنندگان ، كارگاه پايه پذيرش و تعهد درماني(ACT) در تاريخ ٢٦ و ٢٧ آذر تكرار ميشود. به اميد خدا بعد از برگزاري اين دوره پايه وارد كارگاه هاي تخصصي خواهيد شد .
به اميد ديدار
بهرامي
با توجه به درخواست مكرر متقاضيان و استقبال شركت كنندگان ، كارگاه پايه پذيرش و تعهد درماني(ACT) در تاريخ ٢٦ و ٢٧ آذر تكرار ميشود. به اميد خدا بعد از برگزاري اين دوره پايه وارد كارگاه هاي تخصصي خواهيد شد .
به اميد ديدار
بهرامي
یک متن عالی درباره اهمیت ارزش ها و رفتار بر اساس آنها در دنیای مدرن
خیلی عجیب نیست که همه چیز شگفتانگیز است و بااینحال بعضی مردم خوشحال به نظر نمیرسند. افلاطون باور داشت که بهترین زندگی مبتنی بر پرسش و جستوجویی دشوار است. در نظر افلاطون کسانی که حقیقت را جستوجو میکنند، با بیشترین شور و جدیت و حتی شادی و نشاط زندگی میکنند. آنها به ظواهر زندگی موفق اهمیت زیادی نمیدهند. آنها ممکن است به خرتوپرتهای ما بخندند؛ مگر آنکه این خرتوپرتها وسیلهای باشند برای رسیدن به هدف؛ یعنی کشف حقیقت و ارتباط با واقعیت!
http://tarjomaan.com/vdcd.f052yt0kna26y.html
خیلی عجیب نیست که همه چیز شگفتانگیز است و بااینحال بعضی مردم خوشحال به نظر نمیرسند. افلاطون باور داشت که بهترین زندگی مبتنی بر پرسش و جستوجویی دشوار است. در نظر افلاطون کسانی که حقیقت را جستوجو میکنند، با بیشترین شور و جدیت و حتی شادی و نشاط زندگی میکنند. آنها به ظواهر زندگی موفق اهمیت زیادی نمیدهند. آنها ممکن است به خرتوپرتهای ما بخندند؛ مگر آنکه این خرتوپرتها وسیلهای باشند برای رسیدن به هدف؛ یعنی کشف حقیقت و ارتباط با واقعیت!
http://tarjomaan.com/vdcd.f052yt0kna26y.html
ترجمان | علوم انسانی و ترجمه
همه چیز شگفتانگیز است و هیچکس شاد نیست
خیلی عجیب نیست که همه چیز شگفتانگیز است و بااینحال بعضی مردم خوشحال به نظر نمیرسند. افلاطون باور داشت که بهترین زندگی مبتنی بر پرسش و جستوجویی دشوار است. در نظر افلاطون کسانی که حقیقت را جستوجو میکنند، با بیشترین شور و جدیت و حتی شادی و نشاط زندگی میکنند.…
پس از گذران بخش عمده زندگيم در تلاش براي زنده كردن گذشته ، يا تجربه آينده قبل از آمدن آن ، به اين باور رسيدم كه آرامش، زندگي بين اين دو قطب است.
همكاران و اساتيد گرامي لطفا در صورت تمایل از طريق لينك زير در كانال Persian ACBS chapter عضو بشويد و این پیام را در گروه هايي كه هستيد به اشتراك بگذاريد.
https://www.tg-me.com/persianACBS
همكاران و اساتيد گرامي لطفا در صورت تمایل از طريق لينك زير در كانال Persian ACBS chapter عضو بشويد و این پیام را در گروه هايي كه هستيد به اشتراك بگذاريد.
https://www.tg-me.com/persianACBS