معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
چیزی که باعث میشود خیلی راحت رویداد های دنبالهای را دستکم بگیریم این است که دستکم گرفتن نحوة مرکب شدن چیزها کار راحتی است. مثلاً، ۱۱ سپتامبر چگونه فدرال رزرو را وادار کرد تا نرخهای بهره را کاهش دهد، که به افزایش حباب مسکن کمک کرد، که منجر به بحران مالی شد، که منجر به بازار شغلی ضعیف شد، که دهها میلیون نفر را به تحصیل در دانشگاه سوق داد، که منجر به ۱.۶ تریلیون دلار وام دانشجویی با نرخ نکول ۱۰.۸ درصد شد.
پیونددادن نوزده هواپیما با به میزان کنونی وامهای دانشجویی شهودی نیست، اما چیزی است که در دنیایی اتفاق میافتد که با چند رویداد پرت و دنبالهای هدایت میشود. می توان بیشتر اتفاقاتی را که در هر لحظه در اقتصاد جهانی روی میدهند به تعداد انگشت شماری از رویدادهای گذشته مرتبط دانست که پیشبینی آنها تقریباً ناممکن بود.
رایجترین موضوع در تاریخ اقتصاد نقش غافلگیری است. این غافلگیریها به این دلیل رخ نمیدهند که مدلهای ما اشتباه هستند یا هوشمان کم است. پیشبینی درباره فناوری سخت است، زیرا اگر دانشمندی مانند جونس سالک بد خلق میشد و تلاشش برای یافتن واکسن را رها میکرد، ممکن بود بیل گیتس بر اثر فلج اطفال بمیرد. ما نتوانستیم رشد وام دانشجویی را پیش بینی کنیم؛ چون ممکن بود یک نگهبان امنیتی در فرودگاه چاقوی یکی از هواپیمارباها را در یازده سپتامبر مصادره کند.
همین و بس.
مشکل این است که ما هنگام فکرکردن به بازده سرمایهگذاریهای آتی اغلب از رویداد هایی مانند رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم برای هدایت دیدگاههایمان در مواردی مانند بدترین سناریوها استفاده میکنیم. اما آن رویدادها برای اولینبار اتفاق افتادند و در زمان وقوعشان هیچ نمونهای نداشتند.بنابراین پیشبینیکنندهای که فرض میکند بدترین (و بهترین) رویدادهای گذشته با بدترین و بهترین رویدادهای آینده مطابقت دارند تاریخ را دنبال نمیکند؛ او تصادفاً فرض میکند تاریخچة رویداد های بیسابقه در مورد آینده صدق نمی کند.
Www.meyarco.ir
پیونددادن نوزده هواپیما با به میزان کنونی وامهای دانشجویی شهودی نیست، اما چیزی است که در دنیایی اتفاق میافتد که با چند رویداد پرت و دنبالهای هدایت میشود. می توان بیشتر اتفاقاتی را که در هر لحظه در اقتصاد جهانی روی میدهند به تعداد انگشت شماری از رویدادهای گذشته مرتبط دانست که پیشبینی آنها تقریباً ناممکن بود.
رایجترین موضوع در تاریخ اقتصاد نقش غافلگیری است. این غافلگیریها به این دلیل رخ نمیدهند که مدلهای ما اشتباه هستند یا هوشمان کم است. پیشبینی درباره فناوری سخت است، زیرا اگر دانشمندی مانند جونس سالک بد خلق میشد و تلاشش برای یافتن واکسن را رها میکرد، ممکن بود بیل گیتس بر اثر فلج اطفال بمیرد. ما نتوانستیم رشد وام دانشجویی را پیش بینی کنیم؛ چون ممکن بود یک نگهبان امنیتی در فرودگاه چاقوی یکی از هواپیمارباها را در یازده سپتامبر مصادره کند.
همین و بس.
مشکل این است که ما هنگام فکرکردن به بازده سرمایهگذاریهای آتی اغلب از رویداد هایی مانند رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم برای هدایت دیدگاههایمان در مواردی مانند بدترین سناریوها استفاده میکنیم. اما آن رویدادها برای اولینبار اتفاق افتادند و در زمان وقوعشان هیچ نمونهای نداشتند.بنابراین پیشبینیکنندهای که فرض میکند بدترین (و بهترین) رویدادهای گذشته با بدترین و بهترین رویدادهای آینده مطابقت دارند تاریخ را دنبال نمیکند؛ او تصادفاً فرض میکند تاریخچة رویداد های بیسابقه در مورد آینده صدق نمی کند.
Www.meyarco.ir
معیار
واضح است که ما انسانها عدم قطعیت و ابهام را دوست نداریم و میخواهیم همه چیز مشخص، قابل پیش بینی و قابل برنامه ریزی باشد. دوست داریم همه چیز تحت کنترلمان باشد و با کمترین تلاش ذهنی، بتوانیم مسیر و گامهای لازم برای رسیدن به اهدافمان را مشخص کنیم و اتفاقات…
وقتی در پی درس گرفتن از نتایج زندگی هستیم، مرتکب اشتباه کوچک بودن جامعه آماری میشویم. زندگی ما آن قدر کوتاه است که نمیتوانیم از تجربه های شخصی خود داده های کافی به دست آوریم. بنابراین بررسی کیفیت تصمیم گیری از روی مجموعه کوچکی از نتایجی که در زندگی تجربه میکنیم، کار آسانی نیست. اگر خانه ای بخریم، کمی آن را بازسازی کنیم و سه سال بعد ۵۰ درصد گرانتر از مبلغی که خریدیم بفروشیم، به این معنی است که در خریدوفروش ملک هوشمند هستیم یا در بازسازی خانه ها؟ شاید این طور باشد اما این احتمال هم وجود دارد که قیمت ها در بازار مسکن روند صعودی داشته و تقریباً خرید هر قطعه ملکی به همان اندازه سود میداده است. یا شاید صرفاً با خرید همین خانه و بازسازی نکردن آن همان سود) یا حتی بیشتر (نصیبمان میشد. بسیاری از افراد موفق در خرید و فروش املاک از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ با این احتمالات مواجه بودند.
فیرشتاین هم در کتاب و هم در این سخنرانی اشاره میکند که در علم، "نمیدانم" یک شکست نیست بلکه گامی ضروری به سوی روشنگری است. او با ذکر نقل قولی از جیمز کلرک ماکسول فیزیکدان، از این ایده دفاع میکند: "نادانی کاملاً آگاهانه، پیش درآمد هر پیشرفت واقعی در عرصه علم است". اجازه دهید این را هم من اضافه کنم که نادانی مقدمه هر تصمیم بزرگی است که تا به حال گرفته شده است.
آنچه باعث میشود تصمیمی عالی باشد، نتیجه عالی آن نیست. تصمیم عالی نتیجه یک فرایند خوب است و این فرایند باید شامل تلاشی برای نمایش دقیق سطح دانشمان باشد. این سطح دانش به نوبۀ خود شکل دیگری از "مطمئن نیستم" است.
"مطمئن نیستم" به این معنی نیست که هیچ حقیقت عینی وجود ندارد. در واقع، جان کلام فیرشتاین این است که پذیرفتن عدم قطعیت اولین گام در اجرای هدف ما یعنی نزدیک شدن به آنچه از نظر عینی درست است، محسوب میشود. برای انجام این کار، باید دیدگاهمان را نسبت به جملاتی نظیر "نمیدانم" و "مطمئن نیستم" به عنوان جملاتی نامطلوب و ناپسند تغییر دهیم.
آنچه میان بازیکنان خوب پوکر و تصمیم گیرندگان خوب مشترک است، کنار آمدن آنها با این قضیه است که جهان نامطمئن و غیر قابل پیش بینی است. آنها میدانند تقریباً هرگز نمیتوانند به طور دقیق بفهمند اوضاع چطور پیش میرود. این عدم اطمینان را میپذیرند و به جای تمرکز روی مطمئن بودن، سعی میکنند دریابند چقدر مطمئن نیستند و بهترین حدس ممکن را در مورد احتمال وقوع نتایج مختلف بزنند. درستی این حدسها به میزان اطلاعاتی که در اختیار دارند و تجربه شان در حدس زدنهای این چنینی بستگی خواهد داشت. این بخشی از اساس همه شرط بندی هاست.
Www.meyarco.ir
فیرشتاین هم در کتاب و هم در این سخنرانی اشاره میکند که در علم، "نمیدانم" یک شکست نیست بلکه گامی ضروری به سوی روشنگری است. او با ذکر نقل قولی از جیمز کلرک ماکسول فیزیکدان، از این ایده دفاع میکند: "نادانی کاملاً آگاهانه، پیش درآمد هر پیشرفت واقعی در عرصه علم است". اجازه دهید این را هم من اضافه کنم که نادانی مقدمه هر تصمیم بزرگی است که تا به حال گرفته شده است.
آنچه باعث میشود تصمیمی عالی باشد، نتیجه عالی آن نیست. تصمیم عالی نتیجه یک فرایند خوب است و این فرایند باید شامل تلاشی برای نمایش دقیق سطح دانشمان باشد. این سطح دانش به نوبۀ خود شکل دیگری از "مطمئن نیستم" است.
"مطمئن نیستم" به این معنی نیست که هیچ حقیقت عینی وجود ندارد. در واقع، جان کلام فیرشتاین این است که پذیرفتن عدم قطعیت اولین گام در اجرای هدف ما یعنی نزدیک شدن به آنچه از نظر عینی درست است، محسوب میشود. برای انجام این کار، باید دیدگاهمان را نسبت به جملاتی نظیر "نمیدانم" و "مطمئن نیستم" به عنوان جملاتی نامطلوب و ناپسند تغییر دهیم.
آنچه میان بازیکنان خوب پوکر و تصمیم گیرندگان خوب مشترک است، کنار آمدن آنها با این قضیه است که جهان نامطمئن و غیر قابل پیش بینی است. آنها میدانند تقریباً هرگز نمیتوانند به طور دقیق بفهمند اوضاع چطور پیش میرود. این عدم اطمینان را میپذیرند و به جای تمرکز روی مطمئن بودن، سعی میکنند دریابند چقدر مطمئن نیستند و بهترین حدس ممکن را در مورد احتمال وقوع نتایج مختلف بزنند. درستی این حدسها به میزان اطلاعاتی که در اختیار دارند و تجربه شان در حدس زدنهای این چنینی بستگی خواهد داشت. این بخشی از اساس همه شرط بندی هاست.
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
درک این که آینده ممکن است هیچ شباهتی به گذشته نداشته باشد نوع خاصی از مهارت است که عموماً جامعة پیشبینیکنندگان مالی چندان به آن توجهی ندارند.
در یک مهمانی شام در سال ۲۰۱۷ که من هم در آن حضور داشتم، از دنیل کاهنمن پرسیده شد وقتی پیشبینیهای ما اشتباه است، سرمایه گذاران چگونه باید واکنش نشان دهند. او گفت:
هرگاه از چیزی غافلگیر میشویم، حتی اگر اعتراف کنیم که اشتباه کردهایم، میگوییم: "اوه، من هرگز آن اشتباه را تکرار نخواهم کرد." اما در واقع، وقتی اشتباهتان این است که چیزی را پیشبینی نکردهاید، آنچه باید یاد بگیرید این است که پیشبینی دنیا دشوار است. این نکتة صحیحی است که باید از غافل گیریها آموخت: این که دنیا غافل گیرکننده است.
درس مهمی که میتوان از غافلگیریها گرفت این است که دنیا غافلگیرکننده است. نه این که باید از غافلگیریهای گذشته بهعنوان راهنمای حد و مرزهای آینده استفاده کنیم؛ بلکه باید از آنها برای این اعتراف استفاده کنیم که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی ممکن است بیفتد.
مهمترین رویدادهای اقتصادی آینده - اتفاقاتی که بیش از همه تأثیر گذارند - مواردی هستند که تاریخ راهنماییهای کمی درباره آنها به ما ارائه میدهد. آنها رویدادهای بیسابقهای خواهند بود. ماهیت بیسابقة آنها به این معنی است که برایشان آماده نخواهیم بود؛ این بخشی از چیزی است که آنها را بسیار تأثیرگذار میکند. تاریخ میتواند راهنمای گمراهکنندهای برای آیندة اقتصاد و بازار سهام باشد، زیرا تغییرات ساختاری مرتبط با دنیای امروز را در نظر نمیگیرد.
Www.meyarco.ir
در یک مهمانی شام در سال ۲۰۱۷ که من هم در آن حضور داشتم، از دنیل کاهنمن پرسیده شد وقتی پیشبینیهای ما اشتباه است، سرمایه گذاران چگونه باید واکنش نشان دهند. او گفت:
هرگاه از چیزی غافلگیر میشویم، حتی اگر اعتراف کنیم که اشتباه کردهایم، میگوییم: "اوه، من هرگز آن اشتباه را تکرار نخواهم کرد." اما در واقع، وقتی اشتباهتان این است که چیزی را پیشبینی نکردهاید، آنچه باید یاد بگیرید این است که پیشبینی دنیا دشوار است. این نکتة صحیحی است که باید از غافل گیریها آموخت: این که دنیا غافل گیرکننده است.
درس مهمی که میتوان از غافلگیریها گرفت این است که دنیا غافلگیرکننده است. نه این که باید از غافلگیریهای گذشته بهعنوان راهنمای حد و مرزهای آینده استفاده کنیم؛ بلکه باید از آنها برای این اعتراف استفاده کنیم که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی ممکن است بیفتد.
مهمترین رویدادهای اقتصادی آینده - اتفاقاتی که بیش از همه تأثیر گذارند - مواردی هستند که تاریخ راهنماییهای کمی درباره آنها به ما ارائه میدهد. آنها رویدادهای بیسابقهای خواهند بود. ماهیت بیسابقة آنها به این معنی است که برایشان آماده نخواهیم بود؛ این بخشی از چیزی است که آنها را بسیار تأثیرگذار میکند. تاریخ میتواند راهنمای گمراهکنندهای برای آیندة اقتصاد و بازار سهام باشد، زیرا تغییرات ساختاری مرتبط با دنیای امروز را در نظر نمیگیرد.
Www.meyarco.ir
معیار
واضح است که ما انسانها عدم قطعیت و ابهام را دوست نداریم و میخواهیم همه چیز مشخص، قابل پیش بینی و قابل برنامه ریزی باشد. دوست داریم همه چیز تحت کنترلمان باشد و با کمترین تلاش ذهنی، بتوانیم مسیر و گامهای لازم برای رسیدن به اهدافمان را مشخص کنیم و اتفاقات…
مطمئناً، یک بازیکن پوکر با تجربه نسبت به یک بازیکن تازه کار شانس بیشتری برای حدس درست راجع به پیروزی در یک دست یا واگذار کردن آن دارد. بازیکنان با تجربه ریاضیات و احتمال میدانند و بهتر میتوانند کارتهای حریف را بر اساس نحوه رفتار آنها در دستهای مشخصی از بازی حدس بزنند. آنها همچنین در حدس این که حریفانشان احتمالاً چه گزینههایی را انتخاب میکنند، عملکرد بهتری دارند. بنابراین میتوان گفت بله، تجربه به بازیکن این امکان را میدهد تا گزینههای موجود را محدودتر کند. با این حال، هیچ یک از این تجربهها چنین امکانی به بازیکن نمیدهد که بداند یک دست دقیقاً چطور پیش میرود.
این موضوع در هر زمینهای صادق است. یک متخصص در هر زمینه ای نسبت به یک تازه کار برتری دارد. اما نه آن پیشکسوت و نه آن تازه کار هیچ یک نمیتوانند مطمئن باشند که حرکت بعدی چه خواهد بود. شخص با تجربه تر فقط میتواند حدسهای بهتری بزند.
غالباً این طور است که حتی بهترین انتخاب ما هم احتمال بالای خاصی برای موفقیت ندارد.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد پذیرفتن عدم قطعیت با آغوش باز به ما کمک میکند تصمیم گیرندههای بهتری شویم. اینجا به دو دلیل اشاره میکنیم؛ اول این که "مطمئن نیستم" واقعاً نمایش دقیقتری از جهان است. دلیل دوم که مرتبط با اولی است این که وقتی بپذیریم نمیتوانیم مطمئن باشیم، احتمال این که در تله تفکر سیاه و سفید (تفکر صفر و یک) بیفتیم کمتر است.
اگر به اشتباه جهان را به دو قطب درست و غلط تقسیم کنیم و هیچ حد وسطی برای این دو قائل نباشیم، از تواناییمان برای انتخاب گزینههای خوب (انتخابهایی در مورد چگونگی استفاده از منابعمان، نوع تصمیماتی که باید بگیریم و نوع اقداماتی که میخواهیم اجرا کنیم) کاسته خواهد شد.
راز این است که با دنیایی که میدانیم هیچ چیزش قطعی نیست آشتی کنیم و بدانیم مطمئن نبودن هیچ عیبی ندارد. هر چقدر بیشتر در مورد نحوه عملکرد مغز یاد می گیریم، متوجه میشویم جهان را منصفانه و بیطرفانه درک نمیکنیم. اما هدف ما باید تلاش کردن باشد.
Www.meyarco.ir
این موضوع در هر زمینهای صادق است. یک متخصص در هر زمینه ای نسبت به یک تازه کار برتری دارد. اما نه آن پیشکسوت و نه آن تازه کار هیچ یک نمیتوانند مطمئن باشند که حرکت بعدی چه خواهد بود. شخص با تجربه تر فقط میتواند حدسهای بهتری بزند.
غالباً این طور است که حتی بهترین انتخاب ما هم احتمال بالای خاصی برای موفقیت ندارد.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد پذیرفتن عدم قطعیت با آغوش باز به ما کمک میکند تصمیم گیرندههای بهتری شویم. اینجا به دو دلیل اشاره میکنیم؛ اول این که "مطمئن نیستم" واقعاً نمایش دقیقتری از جهان است. دلیل دوم که مرتبط با اولی است این که وقتی بپذیریم نمیتوانیم مطمئن باشیم، احتمال این که در تله تفکر سیاه و سفید (تفکر صفر و یک) بیفتیم کمتر است.
اگر به اشتباه جهان را به دو قطب درست و غلط تقسیم کنیم و هیچ حد وسطی برای این دو قائل نباشیم، از تواناییمان برای انتخاب گزینههای خوب (انتخابهایی در مورد چگونگی استفاده از منابعمان، نوع تصمیماتی که باید بگیریم و نوع اقداماتی که میخواهیم اجرا کنیم) کاسته خواهد شد.
راز این است که با دنیایی که میدانیم هیچ چیزش قطعی نیست آشتی کنیم و بدانیم مطمئن نبودن هیچ عیبی ندارد. هر چقدر بیشتر در مورد نحوه عملکرد مغز یاد می گیریم، متوجه میشویم جهان را منصفانه و بیطرفانه درک نمیکنیم. اما هدف ما باید تلاش کردن باشد.
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
تاریخ میتواند راهنمای گمراهکنندهای برای آیندة اقتصاد و بازار سهام باشد، زیرا تغییرات ساختاری مرتبط با دنیای امروز را در نظر نمیگیرد.
مثلا سرمایهگذاری خطرپذیر را در نظر بگیرید. ۲۵ سال پیش بهندرت چنین موضوعی وجود داشت. امروزه صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر وجود دارند که بهتنهایی بزرگتر از کل صنعت نسل پیش هستند. فیل نایت، بنیانگذار نایک، در خاطراتش از روزهای اولیه حضورش در کسبوکار مینویسد:
چیزی به نام سرمایهگذاری خطرپذیر وجود نداشت. یک کارآفرین جوان و مشتاق مکان های بسیار کمی برای مراجعه داشت و همه آن مکانها را مسئولانی خطرگریز با تخیل، صفر بهعبارتدیگر بانکداران محافظت میکردند.
این در واقع به این معنی است که تمام داده های تاریخی حتی همین چند دهه قبل دربارة نحوة تأمین مالی کسبوکارهای نوپا قدیمی هستند دانستههای ما از چرخههای سرمایه گذاری و نرخ شکست کسبوکارهای نوپا پایة تاریخی عمیقی ندارد که بتوان از آن درس گرفت؛ زیرا روشی که امروزه شرکتها با آن تأمین مالی میشوند الگوی تاریخی جدیدی است.
یا بازارهای عمومی را در نظر بگیرید اس اندپی ۵۰۰ تا سال ۱۹۷۶ شامل سهام مالی نمیشد، درحالیکه امروز ۱۶ درصد از این شاخص را سهام مالی تشکیل میدهد. سهام بخش فناوری تقریباً پنجاه سال پیش وجود نداشت؛ امروز؛ بیش از یکپنجم شاخص را تشکیل میدهد قوانین حسابداری در طول زمان تغییر کرده است؛ شفافسازی، حسابرسی و میزان نقدینگی بازار هم همین طور. اوضاع تغییر کرده است.
Www.meyarco.ir
مثلا سرمایهگذاری خطرپذیر را در نظر بگیرید. ۲۵ سال پیش بهندرت چنین موضوعی وجود داشت. امروزه صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر وجود دارند که بهتنهایی بزرگتر از کل صنعت نسل پیش هستند. فیل نایت، بنیانگذار نایک، در خاطراتش از روزهای اولیه حضورش در کسبوکار مینویسد:
چیزی به نام سرمایهگذاری خطرپذیر وجود نداشت. یک کارآفرین جوان و مشتاق مکان های بسیار کمی برای مراجعه داشت و همه آن مکانها را مسئولانی خطرگریز با تخیل، صفر بهعبارتدیگر بانکداران محافظت میکردند.
این در واقع به این معنی است که تمام داده های تاریخی حتی همین چند دهه قبل دربارة نحوة تأمین مالی کسبوکارهای نوپا قدیمی هستند دانستههای ما از چرخههای سرمایه گذاری و نرخ شکست کسبوکارهای نوپا پایة تاریخی عمیقی ندارد که بتوان از آن درس گرفت؛ زیرا روشی که امروزه شرکتها با آن تأمین مالی میشوند الگوی تاریخی جدیدی است.
یا بازارهای عمومی را در نظر بگیرید اس اندپی ۵۰۰ تا سال ۱۹۷۶ شامل سهام مالی نمیشد، درحالیکه امروز ۱۶ درصد از این شاخص را سهام مالی تشکیل میدهد. سهام بخش فناوری تقریباً پنجاه سال پیش وجود نداشت؛ امروز؛ بیش از یکپنجم شاخص را تشکیل میدهد قوانین حسابداری در طول زمان تغییر کرده است؛ شفافسازی، حسابرسی و میزان نقدینگی بازار هم همین طور. اوضاع تغییر کرده است.
Www.meyarco.ir
معیار
واضح است که ما انسانها عدم قطعیت و ابهام را دوست نداریم و میخواهیم همه چیز مشخص، قابل پیش بینی و قابل برنامه ریزی باشد. دوست داریم همه چیز تحت کنترلمان باشد و با کمترین تلاش ذهنی، بتوانیم مسیر و گامهای لازم برای رسیدن به اهدافمان را مشخص کنیم و اتفاقات…
جهان به گونه ای ساخته شده که اگر بخواهیم خودمان را با نتایج ارزیابی کنیم، در احساس بد ناشی از اشتباهاتمان غرق می شویم. اسیر این دام نشوید!
ما از آثار دنیل کانمن و آموس تورسکی در مورد زیان گریزی، بخشی از نظریه چشم انداز (که در سال ۲۰۰۲ جایزه نوبل اقتصاد را برای کانمن به ارمغان آورد) میآموزیم که به طور کلی احساس ناشی از شکست دو برابر احساس ناشی از پیروزی است (به بیان دیگر افراد تمایل بیشتری دارند نکنند تا این که سود کنند). بنابراین احساس خوبی که از برنده شدن یک ۱۰۰ دلاری میگیریم با احساس بدی که از باختن یک ۵۰ دلاری میگیریم، در یک سطح است. از آن جا که درست بودن به ما احساس برنده شدن میدهد و اشتباه کردن احساس شکست را در پی دارد، پس به ازای هر نتیجه نامطلوب به دو نتیجه مطلوب نیاز داریم تا از نظر احساسی فرو نریزیم. وقتی شکستها نسبت به پیروزیها تأثیر شدیدتری بر ما دارند، چرا بی خیال تر و بی دغدغه تر زندگی نکنیم؟
Www.meyarco.ir
ما از آثار دنیل کانمن و آموس تورسکی در مورد زیان گریزی، بخشی از نظریه چشم انداز (که در سال ۲۰۰۲ جایزه نوبل اقتصاد را برای کانمن به ارمغان آورد) میآموزیم که به طور کلی احساس ناشی از شکست دو برابر احساس ناشی از پیروزی است (به بیان دیگر افراد تمایل بیشتری دارند نکنند تا این که سود کنند). بنابراین احساس خوبی که از برنده شدن یک ۱۰۰ دلاری میگیریم با احساس بدی که از باختن یک ۵۰ دلاری میگیریم، در یک سطح است. از آن جا که درست بودن به ما احساس برنده شدن میدهد و اشتباه کردن احساس شکست را در پی دارد، پس به ازای هر نتیجه نامطلوب به دو نتیجه مطلوب نیاز داریم تا از نظر احساسی فرو نریزیم. وقتی شکستها نسبت به پیروزیها تأثیر شدیدتری بر ما دارند، چرا بی خیال تر و بی دغدغه تر زندگی نکنیم؟
Www.meyarco.ir