Telegram Web Link
شنیدن خبر ورود بیش از سه میلیون مسافر به گیلان به‌عنوان یک فرصت اقتصادی، بسیار مسرت‌بخش است. آیا مقامات کشوری و استانی توانسته‌اند از فرصت موجود استفاده کنند؟ بیتوته‌ی مسافران در خیابان خبر از نیازمندی هر چه بیشتر به تفرجگاه و اقامتگاه می‌دهد. دولت و مقامات استان چه برنامه‌ای برای استفاده‌ی مطلوب از این امکان دارند. استقبال هر ساله از طبیعت و موقعیت گیلان نشان می‌دهد که باید بر ظرفیت‌های جذب توریست افزود. عجیب است که گیلان هنوز فاقد هتل پنج‌ستاره است. هنوز فاقد بسیاری از مراکز گردشگری جذاب است. پارکینگ، اقامتگاه و مراکز تفریحی از نیازهای اولیه‌ی گردشگری به‌شمار می‌رود. بسیاری از استان‌ها با تبلیغات بسیار، آرزوی چنین موقعیتی را دارند. ما داریم اما برایش برنامه‌ای اندیشه نشده است. گیلان، برای گردشگران بهشت است اما برای شهروندانش چیزی شبیه جهنم! وقتی مسافر رفت، ما می‌مانیم و انبوهی از زباله که نمی‌دانیم آن را کجا دفن کنیم، اگر دفن کردیم، با بویش چه کنیم، با فاضلاب عریانش در رودخانه‌ها؟ مسافر، زیبایی‌های طبیعی را می‌بیند و استان را ترک می‌کند، اما این ما هستیم که همچنان دوره می‌کنم شب را و هنوز را.

#مزدک_پنجه‌ای
@mazdakpanjehee
صبح جمعه با ارس

بچه‌ که بودیم یک کوچه بود و بچه‌های محله. یک خانه‌ی مادربزرگ و نوه‌هایی که از در و دیوار بالا می‌رفتند. آزادي عمل ما و تجربیات بیرون از خانه‌مان خیلی بیشتر از کودکان امروز بود اما محدود به همان محله می‌شد.. امنیت، مواظبت همسایه‌ها از هم و تعدد رفت‌و‌آمد خویشان با یکدیگر بسیار بیشتر بود. دوران ما که می‌گویم، منظور دوران جنگ و بحران است. بحران‌هایی تمام ناشدنی که تا امروز هم دچار آن هستیم. نسل ما، نسل خودخور و مقاومت است. شاید هم به‌بحران عادت کرده‌ است. ما خوب یادگرفته‌ایم چگونه موج‌های سهمگین را یکی پس از دیگری بگذرانیم. هر بار که سنگی جلوی پایمان گذاشتند، اگر نتوانستیم آن را برداریم، راه عبوری دیگر برایش ایجاد کردیم. نسل جدید بی‌گمان مطالبه‌گر است. قطعاً محدودیت‌ها، ترس‌های ما را نخواهد داشت.

امروز که در پیاده راه فرهنگی رشت قدم گذاشتم، دیدم همین کبوترها چه‌قدر برای بچه‌ها جذاب هستند، اگر چه از دست آنها دانه می‌خورند اما آزاد و رها هستند.

ارس پیاده راه را بسیار دوست دارد. دنبال کبوترها دویدن برایش جذاب است، اما با تردد هر از گاه موتورسواران، آن احساس امنیت را ندارد. به او یاد داده‌ایم شهر پر از غریبه است، باید سخت اعتماد کند. مدام باید چشم‌ها کار کند. کسی آسیبی، تعدی و... نکند. آگاهی بیشتر شده اما دامنه‌ی فرهنگ‌ها محدود است. این را حتی در نحوه‌ی مدیریت شهری هم می‌توان دید. بچه‌ها که از منازل، خانه‌های بازی، شهر بازی خسته شدند، باید به کجا بروند. شهرهای بزرگ مثل تهران پر از مراکز تفریحی و فرهنگی مناسب بچه‌هاست؟ ما فقط یک پیاده راه داریم؟ مقابل مجسمه‌ی میرزاکوچک ایستادم تا از روی نوشته برای ارس شخصیت میرزا را معرفی کنم؟ لوح‌نگاره‌ای که بر دیواره‌ی مجسمه نصب بود، رنگ و رو رفته، تاب برداشته، کثیف بود. طرف دیگرش تبلیغ شهر خوراک بود. آن هم چیزی شبیه افتضاح بود. بیش از چهار میلیون گردشگر به گیلان آمده حداقل حفظ آبرو می‌کردید، برای ما و ارس نه، برای آنها چه برنامه‌های فرهنگی‌ای تدارک دیده شده است.

من، همسرم، پدر بزرگ، مادربزرگ‌ها، اقوام چه‌قدر می‌توانیم فرهنگ زادبومی را به نسل بعد منتقل کنیم. دامنه‌ی فرهنگ را وسیع کنیم. نهادهای دیگر مثل شهرداری، اداره‌ی فرهنگ و ارشاد، گردشگری چه برنامه‌ای برای ایام تعطیل، روزهای جمعه و فراغت بچه‌ها دارند. گاه هزینه‌ی تفریح در ایران زیاد است و در چنین وضعیت اقتصادی‌ای مردم توان هزینه‌کردن مضاعف را ندارند. هزینه سینما رفتن، خرید کتاب، اسباب‌بازی، کلاس‌های مهارت‌افزایی، فرهنگی و هنری زیاد است، خیلی وقت‌ها در توان خانواده‌ها نیست. زمان ما کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان، و مدرسه بخشی از خدمات فرهنگی را ارایه می‌کرد. اما نقش کانون پرورشی امروز بسیار کمرنگ است، یعنی بودجه مناسب ندارد. مدارس دولتی هم آنقدر دچار محدودیت و دستورالعمل هستند، که بسیاری به مدارس غیرانتفاعی پناه می‌برند. چاره چیست؟

ارس، جنگل را بیشتر از دریا دوست دارد. جنگل برایش جایی است که می‌تواند رهایی بیشتری را تجربه کند. نسل امروز قید پذیر نیست، برای پذیرش هر چیزی دنبال منطق آن است. کنجکاوتر و باهوش‌تر از نسل‌های گذشته است. بدون برنامه، پیوست تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و عدم شناخت نیازها و منطق آنان نمی‌توان به گفتگو نشست. این نسل، عبور را یاد گرفته است. آنها منتظر نمی‌مانند، خودخوری نمی‌کنند، بی‌پروا و جسور دست‌هایشان را باز می‌کنند. آنها برای آرزوهایشان بادبادک نمی‌سازند، پرواز را تجربه می‌کنند. می‌فهمید که پرواز را!

#ارس
#پیاده_راه_فرهنگی_رشت

@mazdakpanjehee
چرا شعر نوعی رویای معکوس است...
از کتاب وهم و واقعیت
پژوهشی در خاستگاه‌های شعر
کریستوفر کادول
کاظم فیروزمند
نشر ثالث 1401
برگ 250 و 251
@mazdakpanjehee
2024/09/21 09:50:43
Back to Top
HTML Embed Code: