Telegram Web Link
🔹معنای جبر، تفویض، امر بین الامرین و اختيار

(قسمت اول)

@madraseh_kalam || اینستاگرام
معنای جبر، تفویض، امربین الامرین و اختيار (قسمت اول)


توصیه میشود پیش از مطالعه این نوشته، پستِ "آیا واسطه ای میانِ جبر و اختیار وجود دارد" را مطالعه کنید. برای معنا کردن و ارائه مفهوم هر یک از این اصطلاحات ابتداً توضیحات شیخ مفید(ره) را ارائه میکنیم و سپس نکاتی را در تکمیل بحث بیان خواهیم نمود.

شیخ مفید(ره) در کتاب تصحیح الاعتقاد میفرمایند:
جبر، واداشتنِ بر انجامِ فعل و الزامِ بر آن به صورتِ قهری و غلبه است، و حقیقتِ آن[جبر]، ایجادِ فعل در شخص است[توسطِ خداوند]، بدونِ اینکه[شخص] قدرتِ دفع و دوری یا سرباز زدن از ایجاد آن را داشته باشد؛ ... و اصلِ جبر، آن چیزی است که بدونِ قدرتِ آدمی بر امتناع و جلوگیری از آن، انجام شود... و هرگاه گفتار در جبر به گونه ای که توصیف نمودیم، محقق شد؛ باید گفت این[گفتار] و اعتقادِ جبریون از "اصحابِ مخلوق"[یعنی اشاعره و اهل حدیثِ سنی مذهب] که گمان میکنند، خداوند در آدمی، طاعت را خلق نموده، بدونِ آنکه[انسان] قدرتی برضدِ اطاعت و امتناع از طاعت داشته باشد، همچنین معصیت را خداوند مانندِ طاعت در او آفریده است...!

همچنین ایشان، درباره معنای تفویض میفرمایند: و تفویض، اعتقادِ به برداشته شدن، رفعِ حظر و منع ["حَظَر" به معنی: بازداشتنِ کسی از چیزی است و در مقابلِ اباحه قرار دارد و حظر، منع از عملی است که در ترکِ آن ثواب و در انجام آن عِقوبت وجود دارد. "رفعِ حَظَر" یعنی برداشته شدن و عدمِ اعتقاد به ممانعت ها و تکالیفِ شرعی و عقلی] از بشر و آزاد و بدونِ تکلیف گذاشتنِ[انسان ها] در افعالی است که میخواهند انجام دهند. و این اعتقادِ ملحدان و اباحه گرایان[کسانی که اهلِ انجامِ شریعت نیستند، مانندِ کافران بی اعتقاد و یا مذاهبی که برخی احکامِ شرعی را تعطیل میکنند، مانندِ غُلات و صوفیه] میباشد.

سپس ایشان در ادامه، معنای امر بین الامرین را اینگونه شرح میدهد:
و حدِ میانه این دو نظریه[یعنی جبر و تفویض] آن است که خداوند، انسانها را توانمند و قادر در انجامِ کارهای خود قرار داده[همان اختیار]، و قدرت بر انجام افعال را به آنها عطا کرده و برای ایشان حدود کارهایشان را مشخص نموده و روش و راه[صحیح] را ترسیم کرده است، و ایشان را از انجامِ زشتی ها با منع کردن و ترساندن و بشارت و تهدید، نهی نموده است[همان تکلیف]. بنابراین خداوند به سبب بهره مند ساختنِ انسان ها از توانایی انجامِ کار های خودشان، آنها را مجبور نساخته[رد نظریه جبر و اثبات اختیار] و به سبب منع کردن اکثر کردار های نادرست، تعیینِ حدودِ معین برای کارها، و اینکه به کارهای پسندیده امر کرده و از کارهای زشت نهی کرده است؛ نوعِ انجامِ عمل را به ایشان واگذار و تفویض نکرده است[رد نظریه تفویض و اثباتِ تکلیف]؛ و این است فاصله و واسطه میانِ جبر و تفویض به گونه ای که ما آن را بیان کردیم.

تصحيح اعتقادات الإمامية، فصل في الفرق بين الجبر و التفويض‌، شیخ مفید، ص۴۶ تا ۴۷

نکاتِ تکمیلیِ بحث:

۱.
از نظرِ انجامِ فعل و فاعلِ آن، جبر در مقابلِ اختیار قرار دارد، یعنی شخص یا مجبور است و یا مختار و واسطه ای در این بین نیست. تفویض به هیچ عنوان هم معنایِ اختیار نیست و در فضای دیگری مطرح میشود.

۲.
بحثِ امر بین الامرین و تفویض زمانی مطرح میشود که عنصرِ "تکلیف" یا "عدمِ تکلیف" نیز به بحثِ ما اضافه شوند. مجبره در عین اینکه انجام دهنده افعالِ بشر را خدا میدانستند، انسان را مکلف قلمداد میکردند که عقیده ای باطل و بیهوده است. اما در مقابل، مفوضه یا اهلِ تفویض در عین اینکه انسان را مختار میدانستند، قائل به تکلیف نبودند، یا به آن اعتقادی نداشتند و یا آن را تعطیل میکردند. امر بین الامرین از دیدگاه شیخ مفید بیانگر این حقیقت است که نه "جبرِ همراه با تکلیف" درست است و نه "اختیارِ همراه با عدمِ تکلیف" بلکه مذهب صحیح یا امر بین الامرین همان "اختیارِ همراه با تکالیفِ عقلی و شرعی است".

۳. اینکه برخی ناآشنایانِ به معانی عقلی از علمای متاخرین، تفویض را به معنای اختیارِ کامل در نظر گرفته اند و امربین الامرین را به معنای اختیارِ نیم بند و ترکیبی از جبر و اختیار تلقی کرده اند، فاقدِ ارزش و اعتبارِ عقلی میباشد. کما اینکه در پستِ قبل اثبات کردیم که حدِ وسط، مخلوط و ترکیبِ جبر و اختیار اصلا فرضِ عقلی ندارد. لذا وقتی جبر باطل شد به صورتِ خودکار، اختیارِ کامل در ترک و فعل به معنای عقیده صحیح ثابت میشود و همان طور که گفتیم تفویض ارتباط عمیقی با عنصر مکلف بودن یا نبودن انسان ها دارد. لذا مذمتِ مفوضه نه از جهتِ اعتقاد آنها به اختیار است، بلکه از جهتِ اعتقادِ آنها به مُهمَل رها شدن انسان ها و بی توجهی به تکالیف و اوامر و نواهیِ شرعی میباشد‌.
🔽
🔼
۴.
آنچه در این پست مورد اشاره و توضیح قرار گرفت بر اساس تقریر مدنظر شیخ مفید(ره) از مسئله تفویض و اعتقاد مفوضه میباشد. ان شاء الله ما در پست بعد تقریر دیگری از این بحث را مورد توجه قرار خواهیم داد.

@madraseh_kalam
🔹معنای جبر، تفویض، امربین الامرین و اختيار

(قسمت دوم)

@madraseh_kalam || اینستاگرام
معنایِ جبر، تفویض، امربین الامرین و اختيار
(قسمت دوم)

در ادامه پستِ شماره یک، ما به تقریر و بیانِ دیگری از مسئله، جبر، تفویض و اختیار خواهیم پرداخت. این تقریر ناظر بر معنای استقلال یا عدم استقلال انسان در انجام افعال خود، توضیح مفاهیمِ مربوط به آن و توجه به نقشِ خداوندِ متعال در افعالِ انسان ها، خواهد بود.

۱) مستقل یا غیرمستقل بودن انسان در انجام افعال خود به چه معناست؟!

گاهی گفته میشود که فعل، عمل و اراده ما مستقل از فعل، عمل و اراده الهی میباشد و در عین حال گاهی گفته میشود که اراده و فعل ما وابسته به اراده و مشیتِ خداوندِ متعال میباشد؛ این مسئله ممکن است باعثِ نوعی ابهام در ذهنِ ما شود، برای روشن تر شدن این موضوع، لازم است توضیحاتی ارائه گردد؛ زمانی که گفته میشود اراده و فعلِ اختیاریِ انسان، مستقل و جدا از اراده و فعلِ خداوند است به این معناست که حقیقتا انجام دادن و انجام ندادن های انسان یا به عبارتی همان ترک و فعلِ او ناشی از اراده خودِ اوست و نه اراده خداوند. خداوندِ متعال، اعمالِ خطا و ثوابِ انسان را انجام نمیدهد، خلق نمیکند و مشارکتی در آن ندارد. لذا این مفهوم از استقلال و جدایی فعل و اراده ما از خدا صحیح است و موجبِ تنزیه خداوند از ظلم و برقراری ثواب و عِقاب میباشد.

اما زمانی که گفته میشود اراده و فعلِ انسان، وابسته به اراده و مشیتِ خداوندِ متعال است به این معناست که قوه اختیار، اراده و توانایی ترک و فعل و اذنِ بهره مندی از این قوا از سوی خداوند به انسان داده شده است. این قدرت، توانایی و قوه در استمرار و بقای خود نیز نیازمندِ اذن و خواستِ خداوند است و همچنین اگر این اذن خداوند بر توانایی و استطاعتِ انسان برقرار نباشد، هیچ گاه انسان نمیتواند کاری کند و عملِ او نتیجه بخش نخواهد شد. لذا به این معنا اراده و فعلِ انسان، وابسته به اراده و مشیتِ خداوندِ متعال میباشد و هرگز مستقل نیست.


۲) آیا خداوند انسان ها را خلق کرد و آنها را رها نمود تا هر چه میخواهند انجام دهند و خود هیچ دخالتی نمیکند؟!
پاسخ این سوال منفی است. خداوندِ متعال، ذاتِ انسان، قدرت، توانایی و قوای او را خلق کرده است؛ و توانایی بر میراندن، معدوم نمودن و سلبِ قدرت و اختیار از او را دارد. همچنین خداوندِ متعال میتواند انسان را در انجام کارهایش از "توفیق، کمک و لطفِ" خود برخوردار کند. و یا با او از طریقِ "خذلان، عدمِ توفیق و ممانعت از انجامِ فعل" برخورد نماید. از طرفی آفریننده جهان، با امرِ ارسالِ رُسُل، هدایت، وحی، تعیینِ تکالیف و حدودِ کارها و تعیینِ پیشوا؛ انسان ها را رها نکرده است و همواره جهان تحتِ ربوبیت، نظارت، هدایت و دخالتِ آفریننده خویش است؛ و لذا چنانچه اعتقادِ برخی مفوضه یا اهلِ تفویض بر این بوده است که امورِ انسان از سوی خدا رها شده است، امری باطل و ناشایست است.

۳) بنابر آنچه تاکنون از این تقریر بیان شد
، انسان نه مجبور است به این معنا که ترک و فعل او را خدا اراده و خلق کند، که لازمه اش ابطالِ حکمت و عدل خدا شود العیاذ بالله(ردِ نظریه جبر)؛ و نه تفویض برقرار است به این معنا که انسان بعد از خلق شدن هر کاری که بخواهد انجام دهد و خداوند در امورِ او دخالت نکند، قضا و قدر، حساب و کتاب و توفیق و ممانعتی برقرار نباشد(ردِ نظریه برخی مفوضه). بلکه اندیشه صحیح یا همان نظریه اختیار آن است که خداوند، خالقِ انسان و قدرتِ اوست؛ اذنِ خداوند بر توانایی انجامِ کارها همواره موثر است، خداوند انسان را با توفیق یا ممانعت و خذلانِ خود رها نمیکند. هدایتِ خداوند، امر و نهی او و قضا و قدرش برقرار است و در عین حال، حقیقتاً انسان افعالش را خودش انجام میدهد و خداوند عادل و حکیم میباشد و افعالِ بشر را خلق نمیکند و انجام نمیدهد.

۴) "توحیدِ افعالی" نیز اگر به این معنا باشد که هر فعل و عملی در جهان همانا فعل و عمل خداوندِ متعال میباشد و هیچ کسی غیر از خداوند قادر به انجام کاری نیست. سخنِ باطل و اشتباهی است. اما اگر به این معنا باشد که خداوند در افعالِ خاص خود و مربوط به خود مانندِ خلقِ آسمان ها، زمین، کهکشان ها و انسان ها؛ واحد و متفرد است و هیچ کسی غیر از خودِ خداوند جهان را خلق نکرده است و در کارهای خداوند مشارکتی ندارد و در عینِ حال اعمال و حرکاتِ موجوداتِ مختار توسطِ خودِ آنها انجام میشود و پدید می آید، حرفِ صحیحی است.

@madraseh_kalam
معمایِ حَشویه، اخباریه و اهل حدیث


@madraseh_kalam || اینستاگرام
معمایِ حَشویه، اخباریه و اهل حدیث

🖋به قلم دکتر حسن انصاری:

معنای حشویه و ارتباط آن با اخباریه و اهل الاخبار

از من پرسش شد درباره نظر یکی از فضلای معاصر که جایی ابراز داشته اند که: اخباری یا حَشْویه یا حَشَویه به کسی می‌گویند که هرچه می‌شنود نقل می‌کند و کاری به صحت و سقم آن ندارد. اینجا سه چهار خطی درباره این موضوع می نویسم:

اصطلاح اخباری در کتاب های قدما را طبعا نباید با اصطلاح آن در مقابل اصولی خَلط کرد؛ گرچه بی ارتباط با آن هم نیست. اما به هرحال ما با دو معنای متفاوت این کلمه سر و کار داریم. اخباری و یا اهل الاخبار اصالتا در متون قدما به معنی راویان اخبار و به طور خاص راویان اخبار تاریخی اطلاق می شده و بنابراین محدثان را معمولا اخباری نمی گفته اند مگر آنکه در مقام تشبیه شیوه شماری از آنان بوده باشند با اهل الاخبار. راوی اخبار تاریخی عموما کاری به صحت و سقم روایات خود نداشته و تنها آنچه در اختیارش بوده و یا شنیده بوده را نقل می کرده اما در مورد محدثان فرض بر این بوده که آداب نقل حدیث را رعایت کنند. به همین دلیل برخی از محدثان را اگر می خواسته اند نقد کنند می گفته اند آنان شیوه های مقبول در نقل حدیث را رعایت نمی کرده و مانند اهل الاخبار و یا اخباریان هر چه می شنیده اند را ضبط و نقل می کرده اند. متکلمان هم گاهی محدثان را اخباری می نامیدند باز به همین دلیل نه اینکه متوجه فرق میان اخباری و محدث نباشند. در واقع آنان در معنای کلمه اخباری توسعه ای می داده اند. همین توسعه بعداً سببی شد که آن را در مقابل کلمه "اصولی" قرار دهند.

اما اخباری برخلاف نظر این فاضل معاصر ربطی به اصطلاح حشویه ندارد. اصطلاح حشویه را در اصل جهمیه و معتزله برای رد اصحاب حدیث سنی و مخالفان با عقاید تنزیهی معتزله و جهمیه به کار می بردند و مقصودشان این بود که آنان به عقایدی باور دارند که هیچ پایه و اساسی ندارد و با اصول نظر و تحصیل مخالف است. آدم های عوامی هستند که تنها به ظواهر الفاظ عنایت می کنند و قدرت فهم آیات و احادیث را ندارند. آنان اسلاف حنبلیان را در سده های دوم و سوم به حشوی گری متهم می کرده و آنان را حشویه می خوانده اند. به ویژه در عصر محنه این اصطلاح بیشتر مطرح شد گرچه اندکی قبل از آن هم مطرح بود. در داستان محنه حشویه را نابته و غوغا سالاران و غوغاء و عوام هم می خوانده اند که باز اشاره ای بود به اینکه آنها اهل نظر و تحصیل نیستند و افکار عوام گرا و نه خاص گرا دارند. طبعا مقصود معتزله از حشویه فقیهان حنفی و یا کسانی مانند امام شافعی نبود گرچه آنها هم و به ویژه شافعی خود راوی حدیث بودند.

بعدها البته اخباریانِ مخالفِ متکلمان را گاه به طعنه حشویه و نابته می خوانده اند. اما چنانکه گفتم ربطی میان اصطلاح اصلی اخباری و اهل الاخبار با حشویه نیست. اهل الاخبار هم ربطی به محدثان در اصل ندارد. بنابراین اینکه گفته شود حشویه کسانی بوده اند که هر حدیثی را نقل می کرده اند و کاری به صحت و سقم مطالب نداشته اند درست نیست و خلط اصطلاحات است.  احمد بن حنبل را معتزلیان حشوی می خوانده اند در حالی که در نقل حدیث کاملا رعایت اصول مقبول خود محدثان را می کرد و هر حدیثی را نقل نمی کرد و ضبط دقیق داشت و اهمال کاری نمی کرد.

منبع: کانال یادداشت های حسن انصاری

@madraseh_kalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطرِ نفوذ و گسترشِ تصوف و غُلو

🎙استاد معاونیان

@madraseh_kalam
2024/09/28 17:21:06
Back to Top
HTML Embed Code: