Telegram Web Link
علم خداوند، حصولی یا حضوری؟!


@madraseh_kalam || اینستاگرام
علم خداوند، حصولی یا حضوری؟!



اختلاف بین فلاسفه و متکلمین درباره علم خدا:

از گذشته های بسیار دور، همیشه بین فلاسفه و متکلمین در زمینه علم خداوند تعالی اختلاف بوده است. فلاسفه بر این عقیده رفته اند که علم خداوند حضوری است، ولی متکلمین و متشرعه به پیروی از فرستادگان الهی، با این عقیده به مخالفت پرداخته اند، نزد ایشان علم خداوند تبارک و تعالی نه حصولی است و نه حضوری‌. از آنجایی که فهم این بحث تا حدودی مشکل است، لازم است مقدماتی مطرح کنیم.

علم حصولی و ویژگی آن:

"علم حصولی" عبارت است از وجودِ مفهومِ شئ در ذهن ما. مثلا وجود مفهوم میز در ذهن ما که همان آگاهی ما نسبت به میز است. یا مثلا وجود مفهوم درخت در ذهن ما که همان آگاهی ما نسبت به درخت است. از ویژگی های علم حصولی اینست که مورد فراموشی و غفلت واقع می شود، یعنی ممکن است که شخص موجود باشد و علمی که نسبت به چیزی داشته را از دست بدهد؛ مثل شخصی که در اثر تغذیه از بعضی خوراکی ها یا مواد دارویی خاصی دچار فراموشی شود.

علم حضوری و ویژگی آن:

"علم حضوری" عبارت است از حضور چیزی در چیزی. برای مثال: شما یک کتاب را در نظر بگیرید که دارای دویست صفحه است، این کتاب نسبت به صفحه پنجم خود علم حضوری دارد زیرا این صفحه در ذات کتاب، حضور دارد و معنای علم حضوری هم چیزی غیر از این نیست. همچنین این کتاب نسبت به کُل خودش علم حضوری دارد زیرا کُل خودش در خودش حاضر است. از ویژگی های علم حضوری اینست که جهل و غفلت و فراموشی در آن نیست زیرا علم حضوری معنایش دانستن نیست، بلکه صرف حضور چیزی در چیزی است.

مستنداتی درباره علم حصولی و حضوری:

معمولا مردم [چه اهل علم باشند و چه نباشند] بعد از توضیح مطلب، معنای علم حصولی را راحت درک می کنند و می پذیرند ولی معنای علم حضوری را درک نمی کنند و نمی پذیرند، بابت همین هم لازم است به مستندات واضحی که ارائه می شود خوب توجه کرد:

متن: من الواضح ان العلم ینقسم قسمه حاصره الی علم حضوری وهو حضور المعلوم لدی العالم بنفس وجوده، والی علم حصولی وهو حضور المعلوم لدی العالم بماهیته او مفهومه.

ترجمه: و از موارد واضح است که علم، منحصرا به دو قسم تقسیم می شود: 1- علم حضوری و آن حضور عالم نزد معلوم است به نفس وجودش. 2- علم حصولی و آن حضور معلوم نزد عالم است به ماهیت [همان وجود ذهنی] یا مفهوم آن.

شرح نهایه الحکمه، سید کمال الحیدری، ج۱۱ ص۴۱۲.

نگارنده در جای دیگر با تاکید تصریح می فرمایند که در علم حضوری، علم، عین معلوم است نه تابع معلوم، و این مطلب فهم معنای علم حضوری را واضح تر می کند:

ان العلم الحضوری عین المعلوم لا تابع له.

شرح نهایه الحکمه، سید کمال الحیدری، ج۱۲ ص۱۲.

با توجه به توضیحات و مستنداتی که بیان شد، مشخص می شود که وقتی فلاسفه می گویند خدا به شخص زید عالم است، منظورشان اینست که دقیقا شخص زید خودش علم خدا است به این معنا که او تعین عارض بر ذات خدا است، یعنی خدا خودش را متطور به شکل زید کرده و در نتیجه وجود او عین [جز] وجود خدا است. چنانکه یکی از عرفای معاصر، خودشان را علم خدا می دانند:

الهى چگونه حاضر نباشم كه معلوم تو بلكه علم توام وسع ربى كل شىء علما .

الهي نامه، حسن زاده آملی، ص۴۳.

خلاصه سخن: علم حضوری خدا به اشیا معنایش اینست که وجود هر شئ تکه و جزئی از وجود خدا است.

اشکالی مهم درباره تقسیم علم به حصولی و حضوری:

معنای علم، همان دانستن است و دانستن هم فقط در علم حصولی است، نه در علم حضوری. زیرا همان طوری که در بالا اشاره کردیم علم حضوری، صرف حضور چیزی در چیزی است و واضح است که حضور چیزی در چیزی اصلا از مقوله دانستن نیست! و بخاطر همین هم بود که قائلین به علم حضوری گفتند که در علم حضوری جهل راه ندارد! زیرا اصلا از مقوله دانستن نیست بلکه به معنای حضور است. برای واضح شدن مطلب به این مثال توجه کنید: شخصی به نام زید دچار مرض تب شده است در حالی که خواب است، مشخص است که زید تازه در خواب تب کرده و خودش نسبت به تب داشتنش هیچ اطلاع و آگاهی ندارد ولی نسبت به تب علم حضوری دارد زیرا تب در بدنش حاضر است بعد که زید از خواب بیدار می شود، مفهوم تب داشتن خودش در ذهنش حاصل می شود، یعنی آگاه می شود از این که تب دارد... پس کسی که علم را تقسیم به حصولی و حضوری می کند کار اشتباهی انجام می دهد زیرا این تقسیم، تقسیم شئ به خودش و غیر خودش است مثل کسی که بگوید انسان بر چند قسم است: ایرانی و اروپایی و طاووس!!! و... در واقع کسی که علم را تقسیم به حصولی و حضوری می کند، در مقام تقسیم لفظ علم به معانی متباینش است  مثل کسی که لفظ عین را بر اساس معانی آن، تقسیم می کند به فواره ! و سرباز ! و چشم ! و چشمه ! و... !
🔽🔽
🔼🔼
نظر صحیح درباره علم خداوند تعالی:

قطعا علم خدا، علم حصولی نیست زیرا ذات خدا متجزی نیست تا او تعالی هم علمش مانند ما مفاهیم عارضه در ذهنش باشد. همچنین علم خدا، علم حضوری نیست زیرا ما علم را به معنای دانستن برای خدا ثابت می کنیم و علم حضوری اصلا به معنای دانستن نیست بلکه علم حضوری همان جز و کل است که بر اساس مبنای وحدت وجود بدست می آید و این خلاف آموزه های عقلی فرستادگان الهی مبنی بر متجزی نبودن خدا است. آن چیزی که صحیح است، اینست که ما با برهان عقلی و اخبار فرستادگان الهی میدانیم خداوند متعال موجودی عالِم است و درباره علم خدا فقط و فقط همین را می دانیم که علم او [به معنای دانستن او] دقیقا همان ذات او است همین، نه بیشتر و نه کمتر، و هیچ کسی نمی تواند علم خدا را به کُنهش بشناسد.

@madraseh_kalam
علم خداوند به اشیاء قبل از خلقت


@madraseh_kalam || اینستاگرام
علم خداوند به اشیاء قبل از خلقت

در این مطلب تلاش میکنیم به یکی از شبهاتی که درباره علمِ خداوندِ تبارک و تعالی مطرح میشود، پاسخ دهیم.


متنِ شبهه:

خدا به ذاتِ خودش عالم است. اما به مخلوقاتش عالم نیست، زیرا اگر خدا به مخلوقاتش عالم باشد، این عالم بودنِ ذاتش باید ازلی باشد در حالی که مخلوقات نبودند و موجود شدند(حادث هستند). پس علم به آن ها تعلق نمی گیرد، زیرا علم تابع معلوم است و قبل از ایجاد مخلوقات، معلومی نبوده است، پس خدا قبل از ایجاد مخلوقات به آن ها عالم نبوده است.

جوابِ شبهه بر اساس مبانی متکلمین:

اولاً: آن چیزی که فرستادگانِ الهی به وسیله برهان عقلی به ما آموخته اند، این است که ذاتِ عالمِ خداوندِ تبارک و تعالی، موجودی بدونِ زمان است. بر این اساس شبهه از ریشه باطل خواهد بود زیرا کسی که چنین شبهه ای را مطرح می کند، مبنای شبهه اش این است که ذاتِ عالمِ خداوند در زمان قبل از ایجاد اشیا بوده و در زمان بعد از ایجاد اشیا هم هست! در حالی که خداوند تبارک و تعالی نه قبل از ایجاد مخلوقات است و نه همراه با مخلوقات است و نه بعد از مخلوقات است! او مطلقا زمان ندارد و به قبل و بعد و همراه بودن زمانی توصیف نمی شود.


ثانیاً: معنای تبعیت علم از معلوم، این است که: مُتعلقِ علم [یا همان معلوم] واقعش همان چیزی باشد که علم می گوید. برای مثال اگر زید عالم به موجود بودن عمرو است، باید در واقع هم عمرو موجود باشد و الا این جهل خواهد بود، نه علم. اما باید توجه داشت که این مطلب، غیر از این است که هستیِ علم، تابع هستی معلوم باشد. بله ما تایید می کنیم که علم تابع معلوم است، اما نمی پذیریم که هستیِ علم، تابع هستیِ معلوم باشد. قطعا علم خدا تابع معلوم است به این معنا که متعلق علم خدا [یا همان معلوم] واقعش همان گونه است که علمِ خدا می گوید. ولی هستیِ علمِ خدا، تابع هستی معلوم نیست تا اشکال شود که در فرض معدوم بودن شئ، علم نباید به آن تعلق بگیرد!

@madraseh_kalam
آیا علمِ خداوند سببِ جبرِ بندگان میشود؟


@madraseh_kalam || اینستاگرام
2024/09/28 19:28:31
Back to Top
HTML Embed Code: