@literature9
صیاد را نگر که چه بیداد میکند
نه میکشد مرا و نه آزاد میکند
بنگر که یار خاطر ما شاد میکند
با غیر همنشین و مرا یاد میکند
مرغ دلم که این همه فریاد میکند
فریاد از تغافل صیاد میکند
خوشنغمهبلبلان چمن را چه شد که زاغ
بر شاخ گل نشسته و فریاد میکند؟
بر ما روا مدار ستم بیشازین که دل
تا کی مگر تحمل بیداد میکند؟
من سادهلوح و دلبر عاشقفریبِ من
هردم به وعدهای دل من شاد میکند
آن بیوفا طبیب که ذکرش بهخیر باد
دانستهای که هیچ تو را یاد میکند؟
#طبیب_اصفهانی
صیاد را نگر که چه بیداد میکند
نه میکشد مرا و نه آزاد میکند
بنگر که یار خاطر ما شاد میکند
با غیر همنشین و مرا یاد میکند
مرغ دلم که این همه فریاد میکند
فریاد از تغافل صیاد میکند
خوشنغمهبلبلان چمن را چه شد که زاغ
بر شاخ گل نشسته و فریاد میکند؟
بر ما روا مدار ستم بیشازین که دل
تا کی مگر تحمل بیداد میکند؟
من سادهلوح و دلبر عاشقفریبِ من
هردم به وعدهای دل من شاد میکند
آن بیوفا طبیب که ذکرش بهخیر باد
دانستهای که هیچ تو را یاد میکند؟
#طبیب_اصفهانی
چه_زنجیرههایی_فعلمرکّب_نیستند؟_1.pdf
357.1 KB
چه زنجیرههایی فعل مرکب نیستند.
@literature9
🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟
@literature9
🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟
*دیکتاتور شخص نیست
دیکتاتور یک فرهنگ است*
@literature9
✍ #کارل_پوپر
🔹اگر دیکتاتورترین ایرانی را برای حکومت کردن به مَهد دموکراسی و کشوری مانند فرانسه ببرند مردم آن کشور ظرف شش ماه از این دیکتاتور یک " دموکرات " خواهند ساخت.
🔹 اما برعکس؛ اگر رئیس جمهور فرانسه را برای حکومت کردن به ایران بیاورند، بسیاری از مردم ایران به کمک چاپلوسان و دستمالبدستان و بادمجان دورقابچینهای حرفهای، دستبوسی و تعریف و تمجیدهای مهوّع و نسبت دادن القاب و عناوین مختلف به او، در کوتاهترین مدت از این فرد یک دیکتاتور منحصر به فرد و بیبدیل خواهند ساخت، به نحوی که پس از مدتی ممکن است سودای خدایی کردن هم به سرش بزند.
🔹بنابراین می توان نتیجه گرفت مشکل اصلی خود ما هستیم و مادامی که "ما" تغییر نکردهایم روزگارمان بهتر از این نخواهد شد.
👤کارل پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن اشاره می کند:
🔹جامعهی منفعل و بیتفاوت خودش مقدمات جنایت را فراهم می کند و جنایتکاران صرفا ابزار اجرای آن هستند، و اینکه دیکتاتور شخص نیست دیکتاتور یک فرهنگ است یک شیوهی خاص از زندگیست که اساس آن در فرهنگ فرمانروایی و فرمانبری تعریف می شود،
مسلم است که دیکتاتورها نه در دامن مادر بلکه در دامن جامعه پرورش مییابد.
دیکتاتور یک فرهنگ است*
@literature9
✍ #کارل_پوپر
🔹اگر دیکتاتورترین ایرانی را برای حکومت کردن به مَهد دموکراسی و کشوری مانند فرانسه ببرند مردم آن کشور ظرف شش ماه از این دیکتاتور یک " دموکرات " خواهند ساخت.
🔹 اما برعکس؛ اگر رئیس جمهور فرانسه را برای حکومت کردن به ایران بیاورند، بسیاری از مردم ایران به کمک چاپلوسان و دستمالبدستان و بادمجان دورقابچینهای حرفهای، دستبوسی و تعریف و تمجیدهای مهوّع و نسبت دادن القاب و عناوین مختلف به او، در کوتاهترین مدت از این فرد یک دیکتاتور منحصر به فرد و بیبدیل خواهند ساخت، به نحوی که پس از مدتی ممکن است سودای خدایی کردن هم به سرش بزند.
🔹بنابراین می توان نتیجه گرفت مشکل اصلی خود ما هستیم و مادامی که "ما" تغییر نکردهایم روزگارمان بهتر از این نخواهد شد.
👤کارل پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن اشاره می کند:
🔹جامعهی منفعل و بیتفاوت خودش مقدمات جنایت را فراهم می کند و جنایتکاران صرفا ابزار اجرای آن هستند، و اینکه دیکتاتور شخص نیست دیکتاتور یک فرهنگ است یک شیوهی خاص از زندگیست که اساس آن در فرهنگ فرمانروایی و فرمانبری تعریف می شود،
مسلم است که دیکتاتورها نه در دامن مادر بلکه در دامن جامعه پرورش مییابد.
شعری از #محمود_درویش
با ترجمهی امید آدینه
@literature9
زنان سیاسی
زیباترند!
این زخمههای زیتون را
مزارع مهتابی
شهادت خواهند داد
تفنگی که بر پیلهزار فقر
به تعبیر نان
میغرد
یا حتا
گیاهی که در پرگار گودالی
قد میکشد تا دیوار،
هر دو از ترانهای در خاطرات زنانه
آغاز میشوند
زیرا
مادرانمان
خورشیدها زاییدهاند.
با ترجمهی امید آدینه
@literature9
زنان سیاسی
زیباترند!
این زخمههای زیتون را
مزارع مهتابی
شهادت خواهند داد
تفنگی که بر پیلهزار فقر
به تعبیر نان
میغرد
یا حتا
گیاهی که در پرگار گودالی
قد میکشد تا دیوار،
هر دو از ترانهای در خاطرات زنانه
آغاز میشوند
زیرا
مادرانمان
خورشیدها زاییدهاند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پيش از آن که در اشک، غرقه شوم
از عشق، چيزی بگو!
هر چه باشد
@literature9
مستند «این بامداد خسته»
این فیلم دو ساعته حاوی تصاویر و گفتگوهای احمد شاملو و خانوادهاش است.
کارگردان: فرشاد فداییان
امروز، ۲۱ آذر ماه، نود و هفتمین سال تولد #احمد_شاملو
از عشق، چيزی بگو!
هر چه باشد
@literature9
مستند «این بامداد خسته»
این فیلم دو ساعته حاوی تصاویر و گفتگوهای احمد شاملو و خانوادهاش است.
کارگردان: فرشاد فداییان
امروز، ۲۱ آذر ماه، نود و هفتمین سال تولد #احمد_شاملو
#معرفی_کتاب
بدایعالوقایع و نظریهی انواع ادبی
نویسنده: جواد روستا
انتشارات نخبگان ۱۴۰۱
چاپ اول: ۱۷۶صفحه، رقعی
نقد ادبی، انواع ادبی، ژانر، قرن۹ و ۱۰
قیمت: ۹۹ هزار تومان
سفارش: @belg999
#book_introduction
The beginnings of events and the theory of literary types
Author: Javad Roosta
Elite Publications 1401
First edition: 176 pages, Roqa'i
Literary criticism, literary types, genre, 9th and 10th centuries
The price is 99 thousand tomans
Order: @belg999
بدایعالوقایع و نظریهی انواع ادبی
نویسنده: جواد روستا
انتشارات نخبگان ۱۴۰۱
چاپ اول: ۱۷۶صفحه، رقعی
نقد ادبی، انواع ادبی، ژانر، قرن۹ و ۱۰
قیمت: ۹۹ هزار تومان
سفارش: @belg999
#book_introduction
The beginnings of events and the theory of literary types
Author: Javad Roosta
Elite Publications 1401
First edition: 176 pages, Roqa'i
Literary criticism, literary types, genre, 9th and 10th centuries
The price is 99 thousand tomans
Order: @belg999
@literature9
عبدوی جط دوباره میآید
بر سينهاش هنوز مدال عقيق زخم
از تپههای آن سوی گزدان خواهدآمد
از تپههای ماسه كه آنجا ناگاه
ده تير نارفيقان گل كرد
و ده شقايق سرخ
بر سينه ستبر عبدو
گل داد
بهت نگاه ديرباور عبدو
هنوز هم
در تپههای آن سوی گزدان
احساس درد را به تاخير میسپارد
خون را
هنوز عبدو از تنگچين شال
باور نمیكند
پس خواهرم ستاره چرا در ركابم عطسه نكرد؟
آيا عقاب پير خيانت
تازاندهتر
از هوش تيز ابلق من بود؟
كه پيشتر ز شيهه شكاك اسب
بر سينه تذرو دلم بنشست؟
آيا شبانعلی
پسرم را هم؟
باد ابرهای خيس پراكنده را
به آبياری قشلاق بوشكان میبرد
و ابر خيس
پيغام را سوی اطراقگاه
امسال ايل
بی وحشت معلق عبدوی جط
آسودهتر ز تنگه ديزاشكن خواهد گذشت
ديگر پلنگ برنو عبدو
در كچه نيست منتظر قوچهای ايل
امسال
آسودهتر
از گردنه سرازير خواهيد شد
امسال
اي قبيله وارث
دوشيزگان عفيف مراتع يتيماند
در حجلهگاه دامنه زاگرس
دوشيزگان يتيم مراتع
به كامتان باد
در تپههای آن سوی گزدان
در كنده تناور » خرگ «ی
از روزگار خون
ماری دوسر به چله
لميده است
و بوتههای سرخ شقايق
انبوهتر شكفتهتر
اندوهبارتر
بر پيكر برهنه دشتستان
در شيبهای ماسه
دميدهاست
گهگاه
با عصرهای غمناك پاييزی
كه باد با كپرها
بازيگر شرارت و شنگولی ست
آوازهای غمباری
آهنگ شروههای فايز
از شيبهای ماسه
از جنگل معطر سدر و گز
در پهنه بيابان میپيچد
مثل كبوترانی
كه از صفير گلوله سرسام يافته
از فوج خواهران پريشان جداشده
در آسمان وحشت چرخان
سرگردان
آوازهای خارج از آهنگی
مانند روح عبدو
مي گردد در گزدان
آيا شبانعلی پسرم
سرشاخه درخت تبارم را
بر سينه دلاور
ده تير نارفيقان
گلهای سرخ سرب
نخواهد كاشت ؟
از تنگچين شالش چرم قطارش آيا از خون خيس ؟
عبدوی جط دوباره میآید
اما شبانعلی
سرشاخه تبار شتربانان را
ده تير نارفيقان
بر كوهه فلزی زين خم نكرد
زخم دل شبانعلی
از زخمهای خونی دهگانه پدر
كاریتر بود
كاریتر و عميق تر
اما سياه
جط زاده را نگاه كن
اين كرمجی ادای جمازه در میآورد
او خواستار شاتی زيبای كدخداست
كار خداست ديگر
هی هو شبانعلی
زانوی اشتران اجدادت را محكم ببند
كه بنههای گندم امسال كدخدا
از پارسال سنگينتر است
هی های هو
شبانعلی عاشق
آيا تو شيرمرد شاتی را
آن ناقه سفيد دو كوهان خواهی داد ؟
شهزاده شترزاد
آری شبانعلی را
زخم زبان
و آتش نگاه شاتی بی خيال
سركوفت مداوم جط زادی
و درد بی دوای عشق محال
از استر چموش جوانی
به خاك كوفت
اما
در كنده ستبر خرگ كهن هنوز
مار دو سر به چله لميده است
با او شكيب تشنگی خشك انتقام
با او سماجت گز انبوه شوره زار
نيش بلند كينه او را
شمشير جانشكار زهریاست در نيام
او
ناطور دشت سرخ شقايق
و پاسدار روح سرگردان عبدوست
عبدوی جط دوباره میآید
از تپههای ساكت گزدان
بر سينهاش هنوز مدال عقيق زخم
در زير ابر انبوه میآید
در سال آب
در بيشه بلند باران
تا ننگ پر شقاوت جط بودن را
از دامن عشيره بشويد
و عدل و داد را
مثل قناتهای فراوان آب
از تپههای بلند گزدان
بر پهنه بيابان جاری كند.
شعر #ظهور
از دفتر #آواز_خاک
#منوچهر_آتشی
عبدوی جط دوباره میآید
بر سينهاش هنوز مدال عقيق زخم
از تپههای آن سوی گزدان خواهدآمد
از تپههای ماسه كه آنجا ناگاه
ده تير نارفيقان گل كرد
و ده شقايق سرخ
بر سينه ستبر عبدو
گل داد
بهت نگاه ديرباور عبدو
هنوز هم
در تپههای آن سوی گزدان
احساس درد را به تاخير میسپارد
خون را
هنوز عبدو از تنگچين شال
باور نمیكند
پس خواهرم ستاره چرا در ركابم عطسه نكرد؟
آيا عقاب پير خيانت
تازاندهتر
از هوش تيز ابلق من بود؟
كه پيشتر ز شيهه شكاك اسب
بر سينه تذرو دلم بنشست؟
آيا شبانعلی
پسرم را هم؟
باد ابرهای خيس پراكنده را
به آبياری قشلاق بوشكان میبرد
و ابر خيس
پيغام را سوی اطراقگاه
امسال ايل
بی وحشت معلق عبدوی جط
آسودهتر ز تنگه ديزاشكن خواهد گذشت
ديگر پلنگ برنو عبدو
در كچه نيست منتظر قوچهای ايل
امسال
آسودهتر
از گردنه سرازير خواهيد شد
امسال
اي قبيله وارث
دوشيزگان عفيف مراتع يتيماند
در حجلهگاه دامنه زاگرس
دوشيزگان يتيم مراتع
به كامتان باد
در تپههای آن سوی گزدان
در كنده تناور » خرگ «ی
از روزگار خون
ماری دوسر به چله
لميده است
و بوتههای سرخ شقايق
انبوهتر شكفتهتر
اندوهبارتر
بر پيكر برهنه دشتستان
در شيبهای ماسه
دميدهاست
گهگاه
با عصرهای غمناك پاييزی
كه باد با كپرها
بازيگر شرارت و شنگولی ست
آوازهای غمباری
آهنگ شروههای فايز
از شيبهای ماسه
از جنگل معطر سدر و گز
در پهنه بيابان میپيچد
مثل كبوترانی
كه از صفير گلوله سرسام يافته
از فوج خواهران پريشان جداشده
در آسمان وحشت چرخان
سرگردان
آوازهای خارج از آهنگی
مانند روح عبدو
مي گردد در گزدان
آيا شبانعلی پسرم
سرشاخه درخت تبارم را
بر سينه دلاور
ده تير نارفيقان
گلهای سرخ سرب
نخواهد كاشت ؟
از تنگچين شالش چرم قطارش آيا از خون خيس ؟
عبدوی جط دوباره میآید
اما شبانعلی
سرشاخه تبار شتربانان را
ده تير نارفيقان
بر كوهه فلزی زين خم نكرد
زخم دل شبانعلی
از زخمهای خونی دهگانه پدر
كاریتر بود
كاریتر و عميق تر
اما سياه
جط زاده را نگاه كن
اين كرمجی ادای جمازه در میآورد
او خواستار شاتی زيبای كدخداست
كار خداست ديگر
هی هو شبانعلی
زانوی اشتران اجدادت را محكم ببند
كه بنههای گندم امسال كدخدا
از پارسال سنگينتر است
هی های هو
شبانعلی عاشق
آيا تو شيرمرد شاتی را
آن ناقه سفيد دو كوهان خواهی داد ؟
شهزاده شترزاد
آری شبانعلی را
زخم زبان
و آتش نگاه شاتی بی خيال
سركوفت مداوم جط زادی
و درد بی دوای عشق محال
از استر چموش جوانی
به خاك كوفت
اما
در كنده ستبر خرگ كهن هنوز
مار دو سر به چله لميده است
با او شكيب تشنگی خشك انتقام
با او سماجت گز انبوه شوره زار
نيش بلند كينه او را
شمشير جانشكار زهریاست در نيام
او
ناطور دشت سرخ شقايق
و پاسدار روح سرگردان عبدوست
عبدوی جط دوباره میآید
از تپههای ساكت گزدان
بر سينهاش هنوز مدال عقيق زخم
در زير ابر انبوه میآید
در سال آب
در بيشه بلند باران
تا ننگ پر شقاوت جط بودن را
از دامن عشيره بشويد
و عدل و داد را
مثل قناتهای فراوان آب
از تپههای بلند گزدان
بر پهنه بيابان جاری كند.
شعر #ظهور
از دفتر #آواز_خاک
#منوچهر_آتشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎓 خاکسپاری
@literature9
گزارش ویژه پرژن میرور
مراسم خاکسپاری دکتر براهنی، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی نامدار ایرانی، روز شنبه ۹ آوریل ۲۰۲۲ در گورستان الگین ميلز، در شمال شهر تورنتو انجام شد.
دکتر رضا براهنی، روز ۲۴ مارس، پس از یک دوره طولانی بیماری در شهر ریچموندهیل، در شمال شهر تورنتو در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
خانواده براهنی اعلام کرده بودند که در صورت امکان مایل هستند پیکر او را به ایران منتقل کنند تا طبق تمایل خودش در خاک وطن دفن شود.
اما پس از دوهفته بررسی، به دلیل وجود نگرانیهایی در زمینه رفتارهای اهانت آمیز برخی از گروهها و افراد نسبت به مزار برخی از هنرمندان و نویسندگان که در ایران به خاک سپرده شدهاند، تصمیم گرفتند پیکر همسر و پدرشان را در غربت به خاک بسپارند.
در مراسم تشییع و خاکسپاری دکتر براهنی چند صد تن از دوستان و دوستداران فرهنگ و ادبیات ایران، در هوایی سرد و متلاطم گردهم آمدند و یکی از معروفترین نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر ایران را با ادای احترام به خاک سپردند.
دکتر رضا براهنی متولد سال ۱۹۳۵ میلادی در شهر تبريز بود و بیست شش سال پیش همراه با خانواده خود به کانادا مهاجرت کرده بود.
@goharmorads
@literature9
گزارش ویژه پرژن میرور
مراسم خاکسپاری دکتر براهنی، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی نامدار ایرانی، روز شنبه ۹ آوریل ۲۰۲۲ در گورستان الگین ميلز، در شمال شهر تورنتو انجام شد.
دکتر رضا براهنی، روز ۲۴ مارس، پس از یک دوره طولانی بیماری در شهر ریچموندهیل، در شمال شهر تورنتو در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
خانواده براهنی اعلام کرده بودند که در صورت امکان مایل هستند پیکر او را به ایران منتقل کنند تا طبق تمایل خودش در خاک وطن دفن شود.
اما پس از دوهفته بررسی، به دلیل وجود نگرانیهایی در زمینه رفتارهای اهانت آمیز برخی از گروهها و افراد نسبت به مزار برخی از هنرمندان و نویسندگان که در ایران به خاک سپرده شدهاند، تصمیم گرفتند پیکر همسر و پدرشان را در غربت به خاک بسپارند.
در مراسم تشییع و خاکسپاری دکتر براهنی چند صد تن از دوستان و دوستداران فرهنگ و ادبیات ایران، در هوایی سرد و متلاطم گردهم آمدند و یکی از معروفترین نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر ایران را با ادای احترام به خاک سپردند.
دکتر رضا براهنی متولد سال ۱۹۳۵ میلادی در شهر تبريز بود و بیست شش سال پیش همراه با خانواده خود به کانادا مهاجرت کرده بود.
@goharmorads
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غریزهی مرگ در اندیشهی فروید
▪️ترجمه و زیرنویس: مسعود شایگان
▪️ترجمه و زیرنویس: مسعود شایگان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@literature9
سکانس درخشان اعدام کشیش مبارز علیه فاشیسم و نازیسم در جنگ جهانی دوم در فیلم «رُم شهر بی دفاع»
▪️کارکردان: روبرتو روسلینی
▫️محصول: ایتالیا، ۱۹۴۵ میلادی
▪️کشیش: شجاع باش دُن پیترو
دُن پیترو: مردن کار سختی نیست، کار سخت، خوب زندگی کردن است...
سکانس درخشان اعدام کشیش مبارز علیه فاشیسم و نازیسم در جنگ جهانی دوم در فیلم «رُم شهر بی دفاع»
▪️کارکردان: روبرتو روسلینی
▫️محصول: ایتالیا، ۱۹۴۵ میلادی
▪️کشیش: شجاع باش دُن پیترو
دُن پیترو: مردن کار سختی نیست، کار سخت، خوب زندگی کردن است...
@literature9
چگونه کم بکنم مدت نیامدنت را؟
بیا که ترک کنم عادت نیامدنت را
چقدر چشم بر این کوچۀ دراز بدوزم؟
به من دقیق بگو ساعت نیامدنت را
فقط تویی که مرا رفته و نیامده، آری
نگاهداشتهام حرمت نیامدنت را
چه کوهها که به هم ریخته، چو زمزمه کردم
به گوششان کمی از شدت نیامدنت را
به عصر خستۀ جمعه چُنان غمی است که گویا
به او سپرده خدا غربت نیامدنت را
تو هم مگو به کسی، بین ما بماند و من هم
نگفتهام به کسی علت نیامدنت را
دوباره نذر خودت میکنم تمام خودم را
بیاورم من اگر طاقت نیامدنت را
مناره تا به مناره، کسی نشسته که خواند
به گوش من همه «قد قامت» نیامدنت را
اگر تو را به غمِ آمدن دچار نمودم
بگوی تا نکنم صحبت نیامدنت را
کلام آخرم این که، که میستاند و از که؟
تقاص عمر من از بابت نیامدنت را
م. میرزارسولزاده
چگونه کم بکنم مدت نیامدنت را؟
بیا که ترک کنم عادت نیامدنت را
چقدر چشم بر این کوچۀ دراز بدوزم؟
به من دقیق بگو ساعت نیامدنت را
فقط تویی که مرا رفته و نیامده، آری
نگاهداشتهام حرمت نیامدنت را
چه کوهها که به هم ریخته، چو زمزمه کردم
به گوششان کمی از شدت نیامدنت را
به عصر خستۀ جمعه چُنان غمی است که گویا
به او سپرده خدا غربت نیامدنت را
تو هم مگو به کسی، بین ما بماند و من هم
نگفتهام به کسی علت نیامدنت را
دوباره نذر خودت میکنم تمام خودم را
بیاورم من اگر طاقت نیامدنت را
مناره تا به مناره، کسی نشسته که خواند
به گوش من همه «قد قامت» نیامدنت را
اگر تو را به غمِ آمدن دچار نمودم
بگوی تا نکنم صحبت نیامدنت را
کلام آخرم این که، که میستاند و از که؟
تقاص عمر من از بابت نیامدنت را
م. میرزارسولزاده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخه کامل فیلم به امید دیدار
@literature9
نویسنده و کارگردان: محمد رسولاف
محصول: ۲۰۱۰ / اکران : ۲۰۱۱
با بازی لیلا زارع، فرشته صدرعرفایی
@literature9
نویسنده و کارگردان: محمد رسولاف
محصول: ۲۰۱۰ / اکران : ۲۰۱۱
با بازی لیلا زارع، فرشته صدرعرفایی
@literature9
#معرفی_کتاب
جستارهایی درباره ادبیات کرامیه خراسان
حسن انصاری
چاپ اول ۱۴۰۱، انتشارات علمی
قطع رقعی، ۱۵۷صفحه، جلد سخت
قیمت: ۲۵۵۰۰۰تومان
خرید اینترنتی:
toosbook.ir/p/ادبیات-کرامیه
#معرفی_کتاب
جستارهایی درباره ادبیات کرامیه خراسان
حسن انصاری
چاپ اول ۱۴۰۱، انتشارات علمی
قطع رقعی، ۱۵۷صفحه، جلد سخت
قیمت: ۲۵۵۰۰۰تومان
خرید اینترنتی:
toosbook.ir/p/ادبیات-کرامیه
برای ...
که مطلع خوبیاش از ثریا تا بناتنعش است
اگر قبول بیفتد...
@literature9
از دور، وَصلهای سپید را در دست تکان میدهم
بر صبای صبح؛
صبای قاصدک در دست
صبای پیچیده در مُردادی مانا
که خُنَکای نَفَساش، عطرِ یخیِ تمشکِ نوبر دارد
□□□
نگاهاش، نفوذ چشمان گربهایاست گیاهخوار
در عَرش
با شفافیت شیطانی رنگ
که رُویتاش، کیفیتی یا نشئهای
که نه لَرزهایاست جانفزا مُنتشَر در بدن...
□□□
وآنگاه که روحِ "مصدق" یا "منزوی" را میخواند
یا تحریر ِ خطوطِ "گلنراقی" را میسنجد
دردها و رنجهایش را میتوان به جان خرید
چگونهآیاچهچیز از رمز مییابد
که در زمان ما نمیگنجد؟!
□□□
تنها و قاطع و بیشراب
در خود تکرار میشود
چنانچه زاگرسبانویخردمند؛
با هزار بلوط در دامن
با هزار زبانِ بیگنجشک
بینگاه به سرنوشت؛
بیاعتنا به مسجد و قطار و علف
بر اسبِ تعبیرِ صندلی
در کافهای مینشیند
و دو قاجاریکانش
سپاه روس را هزیمت میکند....
□□□
وآنگاه که به سرود میایستد
عسلهای سبز شبابش را در صدا میریزد
و همسو باآگیتا - آن نابکاردوست -
جهان را به دو نیم مقسوم میکند...
□□□
دیدهایم "زندگی زیباست" را
دستی تکان میدهم از دور
آنقدر دور
آنقدر دور
که کنارش بیدار میشوم از خواب :
او با تمشکی بر لب در جمهوری تهران
من در بلوطزارانِ زاگرس گم...
اگر قبول بیفتد...
@literature9
از دور، وَصلهای سپید را در دست تکان میدهم
بر صبای صبح؛
صبای قاصدک در دست
صبای پیچیده در مُردادی مانا
که خُنَکای نَفَساش، عطرِ یخیِ تمشکِ نوبر دارد
□□□
نگاهاش، نفوذ چشمان گربهایاست گیاهخوار
در عَرش
با شفافیت شیطانی رنگ
که رُویتاش، کیفیتی یا نشئهای
که نه لَرزهایاست جانفزا مُنتشَر در بدن...
□□□
وآنگاه که روحِ "مصدق" یا "منزوی" را میخواند
یا تحریر ِ خطوطِ "گلنراقی" را میسنجد
دردها و رنجهایش را میتوان به جان خرید
چگونهآیاچهچیز از رمز مییابد
که در زمان ما نمیگنجد؟!
□□□
تنها و قاطع و بیشراب
در خود تکرار میشود
چنانچه زاگرسبانویخردمند؛
با هزار بلوط در دامن
با هزار زبانِ بیگنجشک
بینگاه به سرنوشت؛
بیاعتنا به مسجد و قطار و علف
بر اسبِ تعبیرِ صندلی
در کافهای مینشیند
و دو قاجاریکانش
سپاه روس را هزیمت میکند....
□□□
وآنگاه که به سرود میایستد
عسلهای سبز شبابش را در صدا میریزد
و همسو با
جهان را به دو نیم مقسوم میکند...
□□□
دیدهایم "زندگی زیباست" را
دستی تکان میدهم از دور
آنقدر دور
آنقدر دور
که کنارش بیدار میشوم از خواب :
او با تمشکی بر لب در جمهوری تهران
من در بلوطزارانِ زاگرس گم...
@literature9
پیام فروید و مارکس یکی است.
هر دو میگویند: بشریت برپا، انسانها عصیان کنید.
مارکس میگوید: «بر ضد قیود تحمیلی بیرونی.»
فروید میگوید: «بر ضد قیود تحمیلی درونی.»
هر دو دم از جبر میزنند.
یکی «جبر اجتماعی یا تاریخی» دیگری «جبر فردی یا روانی».
هر دو میخواهند با استناد به جبر، انسانها را به دولت «آزادی» برسانند.
آزادی کارل مارکس آزادی است از «سنن اجتماعی» آزادی فروید آزادی است از «عقدههای روانی.» هر دو هوادار آزادیاند. زیرا «صلح و سلم» بشری را بدون آزادی میسر نمیبینند...
هر دو پیامبر انقلاب جهانیاند.
مقدمهای بر روانشناسی فروید : 371
#ادوارد_اروین
پیام فروید و مارکس یکی است.
هر دو میگویند: بشریت برپا، انسانها عصیان کنید.
مارکس میگوید: «بر ضد قیود تحمیلی بیرونی.»
فروید میگوید: «بر ضد قیود تحمیلی درونی.»
هر دو دم از جبر میزنند.
یکی «جبر اجتماعی یا تاریخی» دیگری «جبر فردی یا روانی».
هر دو میخواهند با استناد به جبر، انسانها را به دولت «آزادی» برسانند.
آزادی کارل مارکس آزادی است از «سنن اجتماعی» آزادی فروید آزادی است از «عقدههای روانی.» هر دو هوادار آزادیاند. زیرا «صلح و سلم» بشری را بدون آزادی میسر نمیبینند...
هر دو پیامبر انقلاب جهانیاند.
مقدمهای بر روانشناسی فروید : 371
#ادوارد_اروین