Telegram Web Link
•◇• کرونا
و چشمان دخترکی که
در انتظار آغوش مادرش خشکید...

| زهرا عابدی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• - چیه دوباره چی شده بذار کله‌ی مرگمو بذارم، دیشب تا ساعت سه خواب نرفتم.
- بلند شو پسر دیرت میشه‌ها، مگه نگفتی استادت گفته اگه دوتا غیبتت شد سه تا خودت درسو حذف کن؟
- مامان حالت خوبه؟ مگه نمی‌دونی کرونا اومده دانشگاه تعطیله؟!
- کرونا؟ کرونا دیگه چیه تو باز دیشب پرخوری کردی خواب دیدی؟ بلند شو صبحانتو بخور دیرت نشه.

| فرهاد میرزایی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [همراهی]

- خانم پرستار، من معلمم. یه شارژر بهم بدین. یک ربع دیگه کلاس آنلاین دارم باید به بچه‌ها درس بدم.
- شما که سرفه امانت نمی‌ده، چطوری درس می‌دی؟ استراحت کن.
- اگه درس ندم، عصبی‌تر می‌شم بیشتر سرفه‌ام می‌گیره.
- باید چی درس بدی؟
- ا ُ استثنا.
- خب من پیشت می‌مونم، درس می‌دم هر جا رو اشتباه گفتم شما اصلاح کن. اینطوری نفس کم نمیاری بهتره...نگران نباش، پسر خودم اول ابتداییه، بلدم.

| زهرا اسدی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [اپلیکیشن]

پسر زیرنویس تلویزیون را می‌خواند: "دانش‌آموزان عزیز برای بهره‌مندی از آموزش مجازی، اپلیکیشن شاد را روی گوشی‌ هوشمند یا تبلت خود نصب نمایید."
جوری که پدرش متوجه بغض او نشود، می‌گوید: "بابا! دارم از همه درسا عقب می‌افتم. پس کِی برام موبایل می‌گیری؟
پدر به پایین چشم می‌دوزد و می‌گوید: "دعا کن یه بارون حسابی بیاد تا مزرعه جون بگیره و محصول خوبی بده. چند تا مشتریِ حسابی که براشون پیدا بشه، می‌فروشمشون و با پولشون برات یه موبایل می‌خرم."

| الهه ایزدی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [ریاضی]

- دو دوتا؟
- خیلی!
- ریاضیاتت ضعیف شده‌‌ها! جواب دو دوتا که خیلی راحته!
- اخبار گوش نمی‌کنی؟ هر یک‌ نفری که از خونه بره بیرون و ناقل باشه، می‌تونه ویروس رو به چندین نفر انتقال بده.
- خب، چه ربطی داره؟
- اگه خونه نمونیم، دو دوتا می‌شه خیلی.

| الهه ایزدی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [بیداریِ وجدان]

با اینکه آقاجون لبو دوست نداشت و به باقالی حساسیت داشت ولی هر روز چند هزار تومانی از عموحسن لبو و باقالی می‌خرید...!

| وحیده یوسفی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• [نمره ۲۰]

در یکی از پست اینستاگرام دوستم خوندم:
- به بابام گفتم کووید -۱۹ گرفتم.
گفت: بیشتر تلاش کن ۲۰ بگیری.
مادر گفت: اِ وا، بچه‌ام.

| الهام یارمحمدی امیر آبادی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• پسر اسباب بازی‌اش را رها کرد دوید بغل بابا و گفت: مامان کجاست؟
پدر دستی به پیراهن سیاهش کشید و گفت: کرونا گرفت و رفت پیش خدا.
پسر موی پریشان پدر را نگاه کرد و گفت: به مامان بگو کروناشو پس بده و زود برگرده...

| حبیبه چوری

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• برف آمد...
از تو جز ردِ پایی باقی نخواهد ماند..
با طلوع خورشید به جای ردپایت، گل‌های شقایق خواهند رویید.

| حسین صادقی‌زاده

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [سرقت مرگ]

مردی که ماسک به صورتش زده بود و عینک دودی به چشم داشت، با باز شدن درب بانک اسلحه‌اش را از جیب لباس کلاهدارش درآورد و با شتاب وارد بانک شد و فریاد کشید:
این یه سرقته! همه کارمندها از پشت میزاشون بیان اینور و بخوابن رو زمین.
همه با ترس و لرز وسط بانک، به صورت افقی جمع شدند و منتظر دستور بعدی آقای دزد شدند.
پول‌های نقد را که از بانک خارج می‌کرد یکی از مشتری‌ها پوزخندی زد و گفت: مراقب باش رفیق. عزرائیل رو بغل کردی داری با خودت بیرون می‌بریا…

| مجید حسینی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• آمدی بی‌خبر،
ولی نخواهی ماند...
این قانون خلقت است.

| حسین صادقی زاده

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• یه ماژیک قرمز گرفتم توی دستم و با عجله راه افتادم توی شهر.
شهر هنوز خواب بود!
همه جا پر بود از صورتک و جمله: لطفا با لبخند وارد شوید.
جای همشون ماسک کشیدم.
الان لبخند بکارمون نمیاد، به‌نظرت قرمز جلب توجه می‌کنه؟

| فروزان حسینخانی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• قیل‌وقال جمعیت بلند می‌شود. مردی چهارشانه‌ دستش را روی پیشانی پینه‌بسته‌اش گذاشته است و از لای انگشتانش خون بیرون می‌جهد. سنگ‌ریزه‌ی خون‌مالی شده را برمی‌دارد، تا صحن نجس‌تر نشود. صدای آژیر ماشین ‌‌پلیس بلند و جمعیت پراکنده می‌شود؛ تنها زن سالخورده‌‌ای، پشت حفاظ‌ها میخکوب مانده است. با چشمانی بارانی لنگان‌لنگان جلو می‌آید. پارچه‌ا‌ی پلاستیک‌کشیده در دستش هست.
_ الهی بمیرم برات مادر.
_ خدا نکنه مادر جان.
_ بیا این دستمال متبرک به حرمو بگیر؛ یادته چند هفته پیش تو بیمارستان بهم هدیه‌‌ش دادی؟ ببند به سرت، تا آمبولانس به رسه.
خادم مشهدی، لبخند‌زنان به سمت پیرزن بهبود‌یافته می‌رود.

| حجت لطفی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [اندوه]

پشت پنجره ایستاده بود و پرواز پرنده‌ها را تماشا می‌کرد.
با خود گفت: این حیوونای زبون‌بسته انگار این روزا می‌خوان آزادیشونو به رخ آدما بکشن!
سیگاری روشن کرد و با اولین پک، سرفه‌هایش شروع شد.
دکمه پیغام‌گیر تلفن را فشار داد،
الو ...سلام بابا، چیزایی که خواستی خریدم، دیگه تأکید نکنم بیرون نری، خطرناکه، هرچی خواستی بگو برات بیارم.
نگاهش به آن سوی نرده‌های پنجره افتاد،
پرنده‌ای لبه طاقچه کوچک جلوی پنجره نشسته بود و انگار به او زل زده بود!
از آن نگاه‌هایی که آدم‌ها از پشت میله‌های قفس به پرنده‌های محبوس می‌کنند!

| مهلا روحبخش

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [اژدر]

کاپیتان اژدر همه‌ی بچه‌های کار رو جمع کرد گوشه‌ی حیاط گاراژ و با اون صدای خش‌دارش شروع به امر و نهی کرد: خوبیه این درد بی‌درمون اینه که دخل شوما فسقلیا رو نمیاره...از فردا هر کی ماکس و جِل و از این بند و بساطا بیشتر بیاره آبش سرد‌تره و نونش گرم‌تر...به هر سولاخ سمبه‌ای که مفتی می‌دن سر بزنین.. مشتری دست به نقد پاشون خوابیده.. حالام تا سه نشده بزنین به چاک..
ممدعلی رو کرد به قاسم:
چرا اژدر از این مریضی نمی‌گیره سقط شه، یه نفس راحت بکشیم؟
- آخه این مریضی رو حیوونا اثر نمی‌کنه...

| مرضیه کوکبی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• در سنه‌ی ۲٠۲٠ میلادی، دیو سپید، گردی بر جهان پاشید و کرونا همه‌ی جهان را گرفت. مردم از هم روی برتافته، هرکس به گوشه‌ی خانه‌ی خود خزیده و چرخه‌ی اقتصاد خوابیده و روز به روز تعداد مبتلایان فزون می‌گشت. عالمیان در دفع این بلا بازماندند. وانگهی رستم ابتکار عمل را به دست گرفت. پر سیمرغ را آتش زد و سیمرغ به او اکسیری داد که دفع این بلا کرد.

| مریم دانیالی

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [جهیزیه]

جهیزیه‌ام را که خریدم؛ می‌گفتند: "محصولات چینی همه‌شان بنجل‌اند".
ولی از وقتی تو آمدی، باورها عوض شد...

| بهاره کوثری

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• مهمان حبیب خداست...
اما تو مهمانی ناخوانده بودی.. در دیگ باز بود و گربه هم بی‌حیا‌تر از همیشه

| حسین صادقی‌‌زاده

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• آخرین مهلت شرکت در مسابقه
تا ۳۱ فروردین ماه است.
این مهلت تمدید نمی‌شود و شرکت‌کنندگان می‌توانند در این مدت باقی‌مانده، آثار خود را از طریق دایرکت برای ما بفرستند.

برای ارسال اثر به موارد زیر دقت کنید:
۱. کمتر از ۱۰۰ کلمه
۲. تعداد کلمات بر اساس شمارش word
۳. فایل وُرد یا عکس پذیرفته نمی‌شود
۴. بررسی اثر از سوی داورها، یک روز زمان می‌برد.
۵. درصورت تایید، سه الی چهار روز بعد منتشر می‌شود
۶. داوری نهایی براساس محتوای آثار است نه تعداد آرای مردمی[لایک]
۷. در نگارش متن دقت کنید. نسخه‌ی اولیه را دریافت می‌کنیم و ویرایش‌شده‌ها قابل‌قبول نیستند
۸. با یک اکانت اثر خود را ارسال کنید و از ارسال چندباره‌ی آن اجتناب کنید.


#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
•◇• امید من، طلوع کن از میان پیله تاریکت و بخر آبروی باران چشمانم را که رنگین کمانش در سکوت رعد و برق بغضم رنگ باخته بود...
طلوع کن... آرزوها هنوز زنده‌اند...
با تار و پود خاکستری هم می‌توان رنگین‌کمانی از رویا بافت...


| حسین صادقی‌زاده

#کلمات_علیه_کرونا

@khodnevis_ir
2024/09/23 09:17:20
Back to Top
HTML Embed Code: