•◇• پدرم داشت اخبار میدید. بهش گفتم: پدر برای چی اینقدر میخندی؟ جواب داد: میخواستم هیچوقت دیگر رای ندهم ولی اگه کرونا تا ۱۴۰۰ بمونه بهش رای میدم. هوای پاکیزه و کمبود ترافیک از کارهای مفید این ویروس است.
| آروین صلاحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| آروین صلاحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• - بابا! چرا شهردار برای تشکر از دکترا رفت بیمارستان ولی یه بارم یه تشکر خشک و خالی از شما نکرد؟ چرا هیشکی به فکر تو و دوستات نیست؟ آخه تو هم که فداکاری میکنی تا شهر تمیز بمونه.
- مهم نیست دخترم من به جاش تو رو دارم که همیشه به فکر منی.
| رسول جعفرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
- مهم نیست دخترم من به جاش تو رو دارم که همیشه به فکر منی.
| رسول جعفرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [عشقیست کرانه ناپدید]
قدم به قدم بر یال زمین با طبلی در دست بر پشت زین آمدم. آمدم تا افسار زمین را رها کنند تا بتازد و بنازد. رودها بروند و بیایند و بمانند. زمین بنگرد بر آسمان وقتی پایی نرود بر روی آن.
امّا دریغ؛ وقتی کوه را دیدم با آهی فسرده، درددلی برایم گذاشت. دریا با سکوت روزه نگاهم کرد...
در این ظلمت صدای فریادهای خاموشم چشم انتظارم را سیراب نکرد. چشم دوختم زمین برای لبخندی. او دست زد و گفت: میان ما و انسان عشقیست کرانه ناپدید امّا حال در فراق و نوای خاموش در ما. تو با ما چه کردی؟
| مریم آبیار
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
قدم به قدم بر یال زمین با طبلی در دست بر پشت زین آمدم. آمدم تا افسار زمین را رها کنند تا بتازد و بنازد. رودها بروند و بیایند و بمانند. زمین بنگرد بر آسمان وقتی پایی نرود بر روی آن.
امّا دریغ؛ وقتی کوه را دیدم با آهی فسرده، درددلی برایم گذاشت. دریا با سکوت روزه نگاهم کرد...
در این ظلمت صدای فریادهای خاموشم چشم انتظارم را سیراب نکرد. چشم دوختم زمین برای لبخندی. او دست زد و گفت: میان ما و انسان عشقیست کرانه ناپدید امّا حال در فراق و نوای خاموش در ما. تو با ما چه کردی؟
| مریم آبیار
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [کرونا، نوید تحوّل]
مدت زیادی استراحت نکرده و اوضاع جسمیاش خوب نبود.
شبها بسیار کم میخوابید و روزها نمینشست.
آرزو داشت فرصتی بیابد تا با فرزندانش غذا بخورد، به دلخواهشان آشپزی کند یا یک دلِ سیر آنها را ببیند.
اما با هیچ یک از مرخصیهایش موافقت نمیشد.
کرونا، نوید تحوّلی نو بود.
| شیما پوراسماعیل
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
مدت زیادی استراحت نکرده و اوضاع جسمیاش خوب نبود.
شبها بسیار کم میخوابید و روزها نمینشست.
آرزو داشت فرصتی بیابد تا با فرزندانش غذا بخورد، به دلخواهشان آشپزی کند یا یک دلِ سیر آنها را ببیند.
اما با هیچ یک از مرخصیهایش موافقت نمیشد.
کرونا، نوید تحوّلی نو بود.
| شیما پوراسماعیل
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [قتل غیر عمد]
صداش کردم.
برگشت و گفت: جان.
عطسهام گرفت...
| نرگس اخگری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
صداش کردم.
برگشت و گفت: جان.
عطسهام گرفت...
| نرگس اخگری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• + مامان برگشت.
با لبخند بدو بدو رفتم و خودمو انداختم تو بغلش.
+ خیلی دوست دارم مامان، قول بده زود زود برگردی.
چشماش غمگین شد و گفت:
- باشه عزیزم اگه کرونا بذاره زودی میام، میدونی ک جون آدمای سرزمینم خیلی مهمه.
به خودم اومدم دیدم صورتم خیسِ خیسه، اگه میدونستم آخرین روز بود الان به جای عکسش خودشو محکمتر بغل میکردم.
| کوثر دهقانی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
با لبخند بدو بدو رفتم و خودمو انداختم تو بغلش.
+ خیلی دوست دارم مامان، قول بده زود زود برگردی.
چشماش غمگین شد و گفت:
- باشه عزیزم اگه کرونا بذاره زودی میام، میدونی ک جون آدمای سرزمینم خیلی مهمه.
به خودم اومدم دیدم صورتم خیسِ خیسه، اگه میدونستم آخرین روز بود الان به جای عکسش خودشو محکمتر بغل میکردم.
| کوثر دهقانی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [فالبین]
- دستِت بده فالُت ببینُم.
- من اعتقادی به کفبینی ندارم.
- کفبینی مُنو بشنوی اعتقاد پیدا میکنی.
- بیا، اینم کف دستم.
- ووویی! عمرت کوتاهه گلُم.
- (با خنده) از کجا فهمیدی؟
- خط عمر نِداری!
- اون ۱۸ و ۸۱ کف دست رو میگی؟ داشتم. اینقدر دستم رو این مدت شستم که پاک شده!
| الهه ایزدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
- دستِت بده فالُت ببینُم.
- من اعتقادی به کفبینی ندارم.
- کفبینی مُنو بشنوی اعتقاد پیدا میکنی.
- بیا، اینم کف دستم.
- ووویی! عمرت کوتاهه گلُم.
- (با خنده) از کجا فهمیدی؟
- خط عمر نِداری!
- اون ۱۸ و ۸۱ کف دست رو میگی؟ داشتم. اینقدر دستم رو این مدت شستم که پاک شده!
| الهه ایزدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [پلونا]
کرونا آمده کار نیست
بابا پول ندارد
پدر شاد نیست
مادر آرامش ندارد...
| روژین صالحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
کرونا آمده کار نیست
بابا پول ندارد
پدر شاد نیست
مادر آرامش ندارد...
| روژین صالحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• عزیزم بیا بریم خرید برای یه هفته که بیرون نریم!
باشه اما این کرونا کی تموم میشه؟ آخه ۱۷۰۰ هزار بیمه بیکاری رو چطور برسونیم فقط یک میلیونشو میدیم اجاره خونه و ...
بیا ناشکری نکن دو تا ماسک هم بیار؛ باشه بریم...
خدای من پیرمرد رو ببین داره تو آشغالها ضایعات جمع میکنه، ماسک هم نداره برو پایین این ماسک رو بهش بده. من نمیام از ماشین پایین تنهایی خرید کن؛ باشه...
بابا جون بذار این ماسک رو بزنم برات مریض میشی.
خیر ببینی پسرم اما امروز تو بهم ماسک میدی فردا چه کنم، خدا بزرگه فردا رو به اون بسپار و...
| فرهاد عباسپور
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
باشه اما این کرونا کی تموم میشه؟ آخه ۱۷۰۰ هزار بیمه بیکاری رو چطور برسونیم فقط یک میلیونشو میدیم اجاره خونه و ...
بیا ناشکری نکن دو تا ماسک هم بیار؛ باشه بریم...
خدای من پیرمرد رو ببین داره تو آشغالها ضایعات جمع میکنه، ماسک هم نداره برو پایین این ماسک رو بهش بده. من نمیام از ماشین پایین تنهایی خرید کن؛ باشه...
بابا جون بذار این ماسک رو بزنم برات مریض میشی.
خیر ببینی پسرم اما امروز تو بهم ماسک میدی فردا چه کنم، خدا بزرگه فردا رو به اون بسپار و...
| فرهاد عباسپور
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [دانشمند دیوانه]
هر روز ویروس تکثیر شدهای را از جعبه خارج میکرد و در الکل اعدام میکرد و چوب خطی روی دیوار آزمایشگاهش میکشید.
هیچوقت نتوانست خودش را بابت اینکه نتوانسته بود واکسن این ویروس کوچک را بسازد، ببخشد!
تعداد چوب خطهای روی دیوار هنوز با تعداد مقتولان این ویروس خیلی فاصله داشتند.
این کوچولو یک دانشمند دیوانه دیگر به جهان تقدیم کرده بود!
| مجید حسینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
هر روز ویروس تکثیر شدهای را از جعبه خارج میکرد و در الکل اعدام میکرد و چوب خطی روی دیوار آزمایشگاهش میکشید.
هیچوقت نتوانست خودش را بابت اینکه نتوانسته بود واکسن این ویروس کوچک را بسازد، ببخشد!
تعداد چوب خطهای روی دیوار هنوز با تعداد مقتولان این ویروس خیلی فاصله داشتند.
این کوچولو یک دانشمند دیوانه دیگر به جهان تقدیم کرده بود!
| مجید حسینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• کفن کردن میت که تمام میشود، دستکش را درمیآورد و دوباره شماره میگیرد. بوق آزاد میپیچد توی گوشی. غم مینشیند روی پلکهایش. زن دیگری را برای غسل و کفن میآورند. کار این یکی که تمام میشود، میرود پیش سرپرست.
- باید برم بیمارستان. شوهرم بخش کروناییها کار میکنه. چند روزه جوابمو نمیده!
از کنار اتاقک مردانهی غسالخانه رد میشود. چشمش به اسم روی جنازهی کاور شدهای میافتد. فکر نمیکرد شوهرش زودتر از او به دیدنش بیاید.
| فاطمه اکبری اصل
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
- باید برم بیمارستان. شوهرم بخش کروناییها کار میکنه. چند روزه جوابمو نمیده!
از کنار اتاقک مردانهی غسالخانه رد میشود. چشمش به اسم روی جنازهی کاور شدهای میافتد. فکر نمیکرد شوهرش زودتر از او به دیدنش بیاید.
| فاطمه اکبری اصل
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• - حالا که دیگه نمیتونم لمسش کنم و دستاش دیگه تو دستام نیست، باید یه کاری کنم کس دیگهای هم دستاشو نگیره. تو که میدونی اگر کسی رو کنارش ببینم میمیرم...
+ عزیز دلم آخه جز تحمل که نمیشه کاری کرد
- فکر میکنم ساخت covid 19 گزینه خوبی باشه...
| زهره احمدیفرد
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
+ عزیز دلم آخه جز تحمل که نمیشه کاری کرد
- فکر میکنم ساخت covid 19 گزینه خوبی باشه...
| زهره احمدیفرد
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• سی و دو سال پیش، یک "شب" حلبچه را قرنطینه کردند
"و "
دما دم "صبح" به هنگام پرواز خفاشهای صدام، از فراز آسمانش کرونا بارید!
| مهتاب شاه محمدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
"و "
دما دم "صبح" به هنگام پرواز خفاشهای صدام، از فراز آسمانش کرونا بارید!
| مهتاب شاه محمدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [هرچه افزون شد مصیبت، دوستی افزون کنید]
نسخه را گرفت، و از جا بلند شد.
باید میرفت.
به جنگِ هرچه بخواهد: عزیزش، ضعیف باشد، مریض باشد، مُ ر د ه باشد.
یاد جبهه افتاد.
«ولی هیچ یک از دشمنایی که باهاشون جنگیدم، به این ناپیدایی نبود!
فرقیَم نمیکنه. بزرگ، کوچیک، مهم اینه که؛ به قصد کشت اومده.
کرونای منحوس، آدرسو اشتباهی اومدی. اینجا سختتر از تو رو شکست دادن. تو شروع کردی؟ باشه. ما تمومش میکنیم.
با قرنطینه...با امید...با نشاط...»
به تخت که رسید؛ خودکار رو برداشت و پشت نسخه نوشت:
«امیدواری، هر چهارساعت یک قاشق.
نشاط، هرشش ساعت یک حبه.
لبخند، هر یک ساعت بمالد به تمام صورت.»
| شیدا اصغرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
نسخه را گرفت، و از جا بلند شد.
باید میرفت.
به جنگِ هرچه بخواهد: عزیزش، ضعیف باشد، مریض باشد، مُ ر د ه باشد.
یاد جبهه افتاد.
«ولی هیچ یک از دشمنایی که باهاشون جنگیدم، به این ناپیدایی نبود!
فرقیَم نمیکنه. بزرگ، کوچیک، مهم اینه که؛ به قصد کشت اومده.
کرونای منحوس، آدرسو اشتباهی اومدی. اینجا سختتر از تو رو شکست دادن. تو شروع کردی؟ باشه. ما تمومش میکنیم.
با قرنطینه...با امید...با نشاط...»
به تخت که رسید؛ خودکار رو برداشت و پشت نسخه نوشت:
«امیدواری، هر چهارساعت یک قاشق.
نشاط، هرشش ساعت یک حبه.
لبخند، هر یک ساعت بمالد به تمام صورت.»
| شیدا اصغرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• تلفن رو برداشتم، تا گفتم سلام
یکی پشت تلفن زد زیر گریه
مادر جون بود، گفت:
این چی چیه ننه جون...کوفت 19...کویت 19...من پیرزنو تنهاتر از قبل کرده،
پوسیدم تو این آلونک بیصدا...
| زهرا عابدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
یکی پشت تلفن زد زیر گریه
مادر جون بود، گفت:
این چی چیه ننه جون...کوفت 19...کویت 19...من پیرزنو تنهاتر از قبل کرده،
پوسیدم تو این آلونک بیصدا...
| زهرا عابدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [غذا حضرتی]
شام قیمه داشتیم. یاد غذا حضرتی امام رضا افتادم.
از بابام پرسیدم: بابا جون امسال نذرمونو چیکار کنیم؟
۷ سال پشت سرِ هم سال تحویل حرم امام رضا بودیم فقط امسال مونده بود.
بابام لبخندی زد و گفت: امسال میخوام پول گوسفند رو بدم به آقا رضا.
گفتم: کدوم آقا رضا؟
گفت: همون آقایی که ۸ سال پیش ریههای پسرشو به تو هدیه داد.
| محمدرضا حسینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
شام قیمه داشتیم. یاد غذا حضرتی امام رضا افتادم.
از بابام پرسیدم: بابا جون امسال نذرمونو چیکار کنیم؟
۷ سال پشت سرِ هم سال تحویل حرم امام رضا بودیم فقط امسال مونده بود.
بابام لبخندی زد و گفت: امسال میخوام پول گوسفند رو بدم به آقا رضا.
گفتم: کدوم آقا رضا؟
گفت: همون آقایی که ۸ سال پیش ریههای پسرشو به تو هدیه داد.
| محمدرضا حسینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [رنگین کمان]
خواب دیدم زنم مُرده است، سرآسیمه بیدار شدم، همسرم کنار دخترم خوابیده بود، صورتش رنگین کمان سرخی داشت که از سی و پنج روز کشیک در بیمارستان حکایت میکرد، دلم لرزید، آرام گونهاش را بوسیدم. یادم نبود کرونا آمده است.
| محمدرضا پُستک
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
خواب دیدم زنم مُرده است، سرآسیمه بیدار شدم، همسرم کنار دخترم خوابیده بود، صورتش رنگین کمان سرخی داشت که از سی و پنج روز کشیک در بیمارستان حکایت میکرد، دلم لرزید، آرام گونهاش را بوسیدم. یادم نبود کرونا آمده است.
| محمدرضا پُستک
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [گرگ بیابان]
آه گابریل تو زمان خوبی مردی وقتی فکرش را میکنم که من باید زودتر از مادرم بمیرم نفسم میگیرد چون او باید شاهد جان کندن من باشد دنیای مزخرفی شده همه به طرز فاجعهآمیزی میمیرند. جنازهی آدم هم معلوم نیست نصیب گرگهای بیابان میشود یا تمساحهای رودخانهها یا کوسههای گرسنهی اقیانوس یا معلوم نیست جنازهی آدم چند متری زمین دفن میشود.
| کاظم رستمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
آه گابریل تو زمان خوبی مردی وقتی فکرش را میکنم که من باید زودتر از مادرم بمیرم نفسم میگیرد چون او باید شاهد جان کندن من باشد دنیای مزخرفی شده همه به طرز فاجعهآمیزی میمیرند. جنازهی آدم هم معلوم نیست نصیب گرگهای بیابان میشود یا تمساحهای رودخانهها یا کوسههای گرسنهی اقیانوس یا معلوم نیست جنازهی آدم چند متری زمین دفن میشود.
| کاظم رستمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• وقتی خاک میریخت صدایِ بلند گفت: "قبرش کدومه؟"
حوصلهاش رو نداشتم، کشش این فاصله اجباری رو هم!
نگام کرد: "منتقل هم کرد؟"
از ته حلقم گفتم: "بهبود پیدا کردم."
ایستاد: "عاشقی؟"
ای گورکن سمج!
| میثم محمدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
حوصلهاش رو نداشتم، کشش این فاصله اجباری رو هم!
نگام کرد: "منتقل هم کرد؟"
از ته حلقم گفتم: "بهبود پیدا کردم."
ایستاد: "عاشقی؟"
ای گورکن سمج!
| میثم محمدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir