Telegram Web Link
"آگاهی طبقاتی" و "ماده باوری تاریخی" :پاسخی به منتقدین جبرگرایی مارکسیستی


محمد امین سلیمانی

🔻رابطه تنگاتنگی فی‌مابین دو رکن مورد بحث از ارکان فلسفه‌مارکسیستی وجود دارد.نظریه مارکسیستی مدعی است که پس مطالعه و تجرید از مراحل مختلف تکامل تاریخی, به قواعدعامی دست پیدا کرد که مبتنی بر تضاد‌طبقاتی است و طی هر مرحله از ان انباشت‌کمی رخ می‌دهد که با رسیدن به استانه خاصی به تفاوت‌های کیفی یا انقلابات‌طبقاتی می‌انجامد.

🔻در این بین فاعل‌شناسا که مخاطب دستگاه‌ فکری‌مارکسیستی است و سعی در نگریستن به تاریخ‌بشر دارد, خود را در مقام یک "سوبژه سوم شخص" و عاری از اراده در کنش‌تاریخی بازمی‌یابد که در رقم خوردن حوادث نقشی ندارد.
انگاه که سوبژه با روایت ماتریالیسم‌تاریخی همراه می‌شود و قدم به قدم صفحات مختلف انقلابات اجتماعی را پشت سر می‌گذارد,بیش از پیش اسباب فراهم امدن شرایطی را ضروری‌ می‌بیند که این شرایط‌معین تاریخی با مراحل‌پیشین تفاوتی چشمگیر دارد.

🔻در این مرحله فاعل‌شناسا دیگر قائل به تفکیک شناخت‌خود و کنش‌ بشر در رقم خوردن رویداد های تاریخی نیست. بلکه با فرارسیدن مرحله‌کنونی از تاریخ بشریت که اخرین پرده از روایت‌تاریخی است, او خود را هم در مقام کنشگر و هم در مقام فاعل‌شناسا می‌یابد. به عبارتی دیگر نسبت سوبژه و ماتریالیسم‌تاریخی چونان خواننده‌ای است که به مطالعه روایتی که گذشتگان نگاشته‌اند,می‌پردازد.
در مقابل با سر براوردن شرایط‌کنونی از بطن‌تاریخ, سوبژه از یک خواننده‌محض بدل به بازیگر نمایشنامه‌ای می‌شود که خود نویسنده ان است. فاعل‌شناسا با گذار از ماده‌باوری تاریخی به اگاهی‌طبقاتی عاملیت و اراده خود را بازمی‌یابد.

"اگاهی‌طبقاتی" انکشاف "ماده‌باوری تاریخی" است...

@kavosh_garan
📶درسگفتارهای جامعه شناسی
قدرت بی قدرتان در چیست؟ یک نظام ایدئولوژیک به قول سولژنتسین با هزار چفت و بست از دروغ پایدار شده. مردمی که تحت این نظامند از نظر سیاسی قدرتی ندارند اما قدرت این بی‌قدرتان در رها کردن خودشان از چفت و بست‌های دروغ است.
"قدرت بی قدرتان در چیست؟

عباس سیدین

یک نظام ایدئولوژیک به قول سولژنتسین با هزار چفت و بست از دروغ پایدار شده. مردمی که تحت این نظامند از نظر سیاسی قدرتی ندارند اما قدرت این بی‌قدرتان در رها کردن خودشان از چفت و بست‌های دروغ است.

واسلاو هاول در مقاله‌ی بلند «قدرت بی‌قدرتان» سعی می‌کند نشان دهد که یک نظام ایدئولوژیک چطور کار می‌کند و چطور به قول سولژنتسین با هزار چفت و بست از دروغ پایدار شده. مردمی که تحت این نظامند از نظر سیاسی قدرتی ندارند اما قدرت این بی‌قدرتان در رها کردن خودشان از همان چفت و بست‌های دروغ است.


نگاهی به کتاب قدرت بی‌قدرتان
هاول که بعد از فروپاشی نظام کمونیستی به مقام ریاست‌جمهوری چکسلواکی هم رسید، نمایشنامه‌نویس و اصطلاحاً «دگراندیش سیاسی» بود. در اکتبر سال ۱۹۷۸  مقاله‌ی نسبتاً بلند قدرت بی‌قدرتان را نوشت. این مقاله که از تک‌تک جملاتش آتش می‌بارد روحیه‌ی تازه‌ای به همه‌ی کسانی داد که می‌خواستند به طریقی با وضع موجود مبارزه کنند. حرف‌های ساده و روشن هاول یک چارچوب فکری تازه به اهالی چکسلواکی می‌داد تا بتوانند معنای مبارزه را طور دیگری بفهمند و اهداف و دلایلشان را برای خودشان روشنتر کنند. 

 

🔻تقدیم به معلم قربانی


 هاول قدرت بی‌قدرتان را به یان پاتوچکا تقدیم کرده. پاتوچکا معلم فکری هاول بود؛ متفکر، فیلسوف و از نویسندگان بیانیه‌ی حقوق بشری معروف به منشور ۷۷ بود. پاتوچکا پس از انتشار منشور ۷۷ بازداشت شد و بعد از یک بازجویی ۱۱ ساعته توسط پلیس مخفی درگذشت. در اثر سکته‌ی قلبی.


🔻نظام «پساتوتالیتر» هاولی


نویسنده از اینجا شروع می‌کند که نظام امروز چکسلواکی یک سیستم سیاسی دیکتاتوری به معنای سنتی آن نیست؛ طوری که در آن یک گروه کوچک با اعمال زور مستقیم و دلبخواهی بر بقیه حکومت کنند. بلکه یک سیستم پیچیده‌ی ایدئولوژیک است که جهانی از تصورهای خودش را ساخته و سعی دارد این جهان را به جای دنیای واقعی به همه‌ی مردم بقبولاند.

هاول اسم این نظام را «پساتوتالیتر» می‌گذارد نه به خاطر اینکه تمامیت‌خواه نیست، بلکه به این دلیل که نوع تازه‌ای از آن است. تحلیل عمیق و جذاب هاول نشان می‌دهد که باورهای ایدئولوژیک در برابر دنیای واقعی قرار می‌گیرند و به همین دلیل هر نوع بروز و ظهور نشانه‌های دنیای واقعی به معنای به خطر افتادن و به خطر انداختن کلیت نظام است. برای همین هم هست که کمترین نشانه‌ای از نافرمانی با برخوردی جدی روبرو می‌شود.

 

🔻تحریف ترجیح آقای سبزی‌فروش


نویسنده‌ی کتاب «حقایق نهان، دروغ‌های عیان» با اشاره به همین مقاله هاول مثال یک سبزی‌فروش را به عنوان نمونه‌ای از تحریف ترجیح نقل می‌کند؛ سبزی‌فروشی که در ویترینش کنار گوجه و کاهوها یک پوستر هم گذاشته که رویش نوشته «کارگران جهان متحد شوید». هاول می‌گوید من می‌فهمم که آن سبزی‌فروش چرا پوستر را آنجا گذاشته: چون نمی‌خواهد برای خودش دردسر درست کند. سبزی‌فروش مثال ما احتمالاً به موقع به کاندیدای مورد تایید حزب رای می‌دهد و در برنامه‌ها و راه‌پیمایی‌های حزبی شرکت می‌کند و به وقتش برای سخنران‌ها به قدر کافی کف هم می‌زند. اما او فقط دنبال این است که زندگیش را بگذراند.

اما این پوستر چه‌کار می‌کند؟ این پوستر کوچک بخشی از یک نمای بزرگ را می‌سازد. هرجا در شهر راه بروی نمادهای ایدئولوژی را می‌بینی. و این یکی از راهکارها و روش‌هایی است که نظام ایدئولوژیک با آن تلاش می‌کند تا دنیای دروغین خودش را در برابر دنیای واقعی بسازد. به احتمال زیاد آن سبزی‌فروش و مسئولی هم که پوستر را به سبزی‌فروش داده هیچ کدام هیچ اصرار و تاکید یا حتی موافقتی با پیام روی آن پوستر ندارند. اما همه دارند با آن کنار می‌آیند. اینطور نیست که سبزی‌فروش خیالی و البته واقعی ما آنقدر به این شعار باور داشته باشد که بخواهد آن را به هر روشی که می‌تواند فریاد بزند. نه! او فقط دنبال دردسر نمی‌گردد.

 

🔻پل دو طرفه‌ی ایدئولوژی


از طریق همین فرآیند است که ایدئولوژی به پلی دو طرفه بین مردم و نظام تبدیل می‌شود. نظام با این اعمال کوچک و بزرگ به مردم متصل می‌شود و از آنها استفاده می‌کند. از طرف دیگر مردم هم با همین کارها و کنار آمدن‌ها جزئی از نظام می‌شوند. این شهروندان هم تحت سیطره‌ی نظام هستند و هم جزئی از خود نظام. قبلاً از سولژنتسین در «مجمع‌الجزایر گولاگ» خوانده بودیم که نظام کمونیستی با میلیاردها چفت و بست کوچک دروغ سرپا است. چفت‌ و بست‌هایی که همه‌ی مردم را به سیستم متصل کرده. به همین دلیل هر حرکتی، حتی کوچک‌ترین حرکت، که این ارتباط دوطرفه را خدشه‌دار کند انگار دارد کل نظام را به‌خطر می‌اندازد.

 
🔻قدرت بی‌قدرتان

این شهروندان چه قدرتی برای مقابله با چنین نظام فراگیر و قدرتمندی دارند؟
هاول می‌گوید قدرت بی‌قدرتان درست در همین است که می‌توانند تاروپود دروغی را بشکافند که سیستم ایدئولوژیک روی واقعیت می‌کشد. این بی‌قدرتان فقط هم روشنفکرها و فعالان مدنی و نیروهای سیاسی اپوزیسیون نیستند. علاوه بر آنها، بی‌قدرتان همه و تک‌تک آدم‌هایی هستند که تحت این نظام دارند زندگی می‌کنند. آنها هستند که باید خودشان را از زندگی تحت دروغ رها کنند. این حرف‌ها را قبل‌تر از سولژنتسین هم در مقاله‌ی «با دروغ زندگی نکن» شنیده بودیم. هاول با تحلیلی مفصل‌تر هم سازوکار نظام ایدئولوژیک کمونیستی حاکم بر چکوسلواکی را نشان می‌دهد و هم از بررسی آن نتیجه می‌گیرد که چرا باید خود را از آن خلاص کرد، حتی اگر نتیجه‌ی کار و اصطلاحاً‌ فایده‌ی این کج‌روی‌ها روشن و ملموس و نزدیک نباشد.

@kavosh_garan
2024/11/16 13:34:19
Back to Top
HTML Embed Code: