|بررسیهای کلامی|
🔴 رنگ فلسفی برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تاثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن استشهاد می کنند به کلامی از مرحوم مطهری: " وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود…
تأیید این پیام، سخنرانی آقای منوچهر صدوقی سها است که در روز بزرگداشت خواجه فرمودند:
اینکه میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است، زیرا ام المعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث مشتمل بر بسیاری از مسائل فلسفی هستند.
پس چنانکه مشخص است تنها وجه درست این جمله که «خواجه کلام را فلسفی کرد» این خواهد بود که روش و کلام خواجه طبق مبانی عقلی بود.
و البته چون خواجه در شرح تجرید با اکثر قواعد و مبانی فلسفه مخالفت کرده پس وجهی نمیماند که کتاب ایشان را فلسفی بنامیم الا با همان تسامح اشتباه!
http://www.ibna.ir/fa/report/303303/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF
@kalam_shia
اینکه میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است، زیرا ام المعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث مشتمل بر بسیاری از مسائل فلسفی هستند.
پس چنانکه مشخص است تنها وجه درست این جمله که «خواجه کلام را فلسفی کرد» این خواهد بود که روش و کلام خواجه طبق مبانی عقلی بود.
و البته چون خواجه در شرح تجرید با اکثر قواعد و مبانی فلسفه مخالفت کرده پس وجهی نمیماند که کتاب ایشان را فلسفی بنامیم الا با همان تسامح اشتباه!
http://www.ibna.ir/fa/report/303303/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF
@kalam_shia
IBNA
کلام جدید پیش از خواجه در قرآن و حدیث موجود است
منوچهر صدوقی سها گفت: این که میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است زیرا امالمعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) مشتمل بر بسیاری مسائل فلسفی هستند.
|بررسیهای کلامی|
How do we know Abu-Bakr from Quran.pdf
در این مقاله ضمن بررسی ادعاهای عامه، نشان داده شده است که آیه غار نه تنها شامل هیچ فضیلتی برای ابوبکر نیست، بلکه نشان دهنده این است که او ایمان نداشت، که نتیجتا هرگز نمیتواند جانشین به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.
https://www.tg-me.com/kalam_shia/302
https://www.tg-me.com/kalam_shia/302
Telegram
بررسیهای کلامی
How do we know Abu-Bakr from Quran?
Abstract: Sunnis (one of the two main sects of Islam) claim that the verse 40 of Sourah Tawbah in the holly Quran is the greatest virtue of their first Khalif, Abu-Bakr (who is not accepted as a true Khalif by Shia Muslims).…
Abstract: Sunnis (one of the two main sects of Islam) claim that the verse 40 of Sourah Tawbah in the holly Quran is the greatest virtue of their first Khalif, Abu-Bakr (who is not accepted as a true Khalif by Shia Muslims).…
|بررسیهای کلامی|
#شیخیه 📕رد رد هدیة النملة شیخ محمد هادی تهرانی نجفی (مکفَّر) کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه 3638 مرحوم آیت الله شیخ هادی تهرانی در ابتدای رساله با اشاره به برخی مبانی شیخیه میگوید ایشان این سخنان را از ابن عربی و صوفیه گرفتهاند. 💠بعد از آنکه همدانی کتاب…
شیخ هادی طهرانی:
اتباع شیخ احمد احسایی طریقه و مزخرفات خود را از امثال ابن عربی و اتباع او اخذ نمودهاند، هر چند که جهت گول زدن عوام بسیار بر ایشان طعن میزنند و عداوت با ایشان نشان میدهند.
رساله پاسخ به دو پرسش، کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه ۴۲۶۵/۴، ص۳۵۸-۳۵۷
ادامه پست:
⬇️
https://www.tg-me.com/kalam_shia/358
اتباع شیخ احمد احسایی طریقه و مزخرفات خود را از امثال ابن عربی و اتباع او اخذ نمودهاند، هر چند که جهت گول زدن عوام بسیار بر ایشان طعن میزنند و عداوت با ایشان نشان میدهند.
رساله پاسخ به دو پرسش، کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه ۴۲۶۵/۴، ص۳۵۸-۳۵۷
ادامه پست:
⬇️
https://www.tg-me.com/kalam_shia/358
متکلم خبیر، شیخ هادی طهرانی در پاسخ به چند شبههای که درباره عقاید شیخیه از ایشان پرسیدهاند [این رساله با عنوان پاسخ به دو پرسش در فهرستگان نسخههای خطی آمده است] در ده بخش به نقد عقاید شیخ احمد احسایی و شاگردان او میپردازد. در بخش دهم این رساله آمده است:
«این طایفه ضاله مضله خذلهم الله تعالی، این طریقه را چون سایر مزخرفات خود از صوفیه مانند محیی الدین و اتباع او _لعنة الله علیهم وعلی من تأمّل في لعنهم بعد الإطّلاع علی ما یقولون_ اخذ نمودهاند هرچند بسیار بر ایشان طعن میزنند و نهایت خصومت و عداوت را با ایشان اظهار مینمایند به جهت گول زدن عوام کالأنعام».
شیخ هادی طهرانی برای دیدن انحرافات شیخ احمد احسایی و اتباع او ارجاع به رساله مفصل خود میدهد. ظاهرا مراد او همان رسالهای است که آقا بزرگ طهرانی در الذریعة با عنوان رد رد هدیة النملة معرفی کرده است.
این رساله که در تملک مرحوم محدث ارموی بود اکنون در کتابخانه مرکز احیاء نگهداری میشود.
لازم به ذکر است در زندگینامه و معرفی آثار شیخ هادی طهرانی که فاضل محترم آقای هادی مکارم در ابتدای «رسائل کلامیه شیخ هادی طهرانی» آوردهاند هیچ اشارهای به نسخه «رد رد هدیة النملة» نشده است، و درباره رساله «پاسخ به دو پرسش» نیز صرفا چنین القا شده است که نقد بر شیخیه از جانب سؤال کننده و به دلیل ناآشنایی او با شیخیه بوده است! و هیچ اشارهای نشده است که شیخ هادی طهرانی اساس مطالب شیخ احمد احسایی و اتباع او را به نقد کشیده است.
#شیخیه
@kalam_shia
«این طایفه ضاله مضله خذلهم الله تعالی، این طریقه را چون سایر مزخرفات خود از صوفیه مانند محیی الدین و اتباع او _لعنة الله علیهم وعلی من تأمّل في لعنهم بعد الإطّلاع علی ما یقولون_ اخذ نمودهاند هرچند بسیار بر ایشان طعن میزنند و نهایت خصومت و عداوت را با ایشان اظهار مینمایند به جهت گول زدن عوام کالأنعام».
شیخ هادی طهرانی برای دیدن انحرافات شیخ احمد احسایی و اتباع او ارجاع به رساله مفصل خود میدهد. ظاهرا مراد او همان رسالهای است که آقا بزرگ طهرانی در الذریعة با عنوان رد رد هدیة النملة معرفی کرده است.
این رساله که در تملک مرحوم محدث ارموی بود اکنون در کتابخانه مرکز احیاء نگهداری میشود.
لازم به ذکر است در زندگینامه و معرفی آثار شیخ هادی طهرانی که فاضل محترم آقای هادی مکارم در ابتدای «رسائل کلامیه شیخ هادی طهرانی» آوردهاند هیچ اشارهای به نسخه «رد رد هدیة النملة» نشده است، و درباره رساله «پاسخ به دو پرسش» نیز صرفا چنین القا شده است که نقد بر شیخیه از جانب سؤال کننده و به دلیل ناآشنایی او با شیخیه بوده است! و هیچ اشارهای نشده است که شیخ هادی طهرانی اساس مطالب شیخ احمد احسایی و اتباع او را به نقد کشیده است.
#شیخیه
@kalam_shia
Telegram
|بررسیهای کلامی|
تابستان ۱۳۹۷ در مجله آینه معرفت دانشگاه شهید بهشتی مقالهای چاپ کردیم تحت عنوان:
بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
در این مقاله تحریف و وارونه کردن معنای معرفت فطری را توسط تفکیکیان نشان دادیم، و با ادلهای ثابت کردیم که میرزامهدی اصفهانی به شدت مخالف استدلال عقلی و برهانآوری بود و آن را کج راهه میدانست و سپس خداشناسی صحیح را شهود ذات خدا معرفی میکرد.
نقدها و مطالب بیشتر را میتوانید در همان مقاله دنبال کنید.
یکسال بعد از آن در تابستان۹۸، آقای محمدتقی سبحانی رئیس انجمن کلام حوزه در مجله زیر نظر همان انجمن و متعلق به انجمن کلام، مقالهای چاپ کردهاند تحت عنوان:
«فطرت و معرفت فطری از دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی»
چنانکه ملاحظه میشود عنوان مقاله ایشان تقریبا با مقاله ما یکسان حساب میشود و طبق قوانین علمی چون هر دو مقاله بالاترین رده علمی [علمی_پژوهشی] را دارند ایشان باید به عنوان پیشینه تحقیق در مقاله خود ادله خود درباره اینکه مقاله مشابه پیشین چه کمبودها و نقصهایی داشته که ایشان اقدام به چاپ مقاله خود کردهاند را درج میکردند و به استدلالهای مقاله پیشین پاسخ میدادند؛ اما نهایت کاری که کردهاند در پاورقی یکی از صفحات چنین درج کردهاند:
«متأسفانه برخی از محققان که به مبانی میرزای اصفهانی آشنا نیستند، گمان کردهاند که معرفت فطری همان علم حضوری در فلسفه است و دیدگاه میرزا را بر وحدت وجود و امثال آن حمل کردهاند».¹
کسانی که با روند چاپ مقاله با رده علمی_پژوهشی و مخصوصا در دانشگاههای معتبر آشنا هستند میدانند که مقاله علمی فقط جای بحث و استدلال است و باید برای هر ادعا، دلیل بیان کرد؛ حتی برخی مجلات دانشگاه تهران اجازه نمیدهد از الفاظی چون متأسفانه و... برای نقد دیدگاه طرف مقابل استفاده کنید، چه رسد به اینکه این تأسف تنها نحوه مواجهه شما با ادله طرف مقابل باشد و بدون درج استدلالها صرفا تأسف بخورید و رد شوید! باید استدلالها بیان شود تا مخاطبین، خود بین ضعف و قوت ادله طرفین داوری کنند.
در انتها لینک هر دو مقاله را جهت مطالعه مخاطبین درج میکنیم شاید مشخص شود دلیل واهمه طرفداران مکتب تفکیک از پرداختن به مطالب منتقدین چیست.
البته لازم به ذکر نام پژوهشگر دیگری نیز در مقاله کنار اسم آقای محمدتقی سبحانی درج شده است و احتمال کمی وجود دارد بعدا مشخص شود آقای سبحانی با این همه مشغله و پست و همایش و... اصلا فرصت کار علمی نداشتند و اسمشان جهت حل مشکلات و تسهیل روند چاپ ذیل مقاله خورده است ولی چون این کار را ناپسند میدانیم فعلا با همان دید اول به مقاله فوق پرداختیم. [پیشتر یکی از تفکیکیان که نامشان ذیل مقالهای خورده بود که ما به نقدش پرداخته بودیم، مسئولیت مطالب را به عهده دانشجوی خود دانسته بود! و البته این آفتی شایع در جوامع علمی ماست]
مقاله ما در تابستان۹۷
مقاله ایشان در تابستان۹۸
@kalam_shia
.
بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
در این مقاله تحریف و وارونه کردن معنای معرفت فطری را توسط تفکیکیان نشان دادیم، و با ادلهای ثابت کردیم که میرزامهدی اصفهانی به شدت مخالف استدلال عقلی و برهانآوری بود و آن را کج راهه میدانست و سپس خداشناسی صحیح را شهود ذات خدا معرفی میکرد.
نقدها و مطالب بیشتر را میتوانید در همان مقاله دنبال کنید.
یکسال بعد از آن در تابستان۹۸، آقای محمدتقی سبحانی رئیس انجمن کلام حوزه در مجله زیر نظر همان انجمن و متعلق به انجمن کلام، مقالهای چاپ کردهاند تحت عنوان:
«فطرت و معرفت فطری از دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی»
چنانکه ملاحظه میشود عنوان مقاله ایشان تقریبا با مقاله ما یکسان حساب میشود و طبق قوانین علمی چون هر دو مقاله بالاترین رده علمی [علمی_پژوهشی] را دارند ایشان باید به عنوان پیشینه تحقیق در مقاله خود ادله خود درباره اینکه مقاله مشابه پیشین چه کمبودها و نقصهایی داشته که ایشان اقدام به چاپ مقاله خود کردهاند را درج میکردند و به استدلالهای مقاله پیشین پاسخ میدادند؛ اما نهایت کاری که کردهاند در پاورقی یکی از صفحات چنین درج کردهاند:
«متأسفانه برخی از محققان که به مبانی میرزای اصفهانی آشنا نیستند، گمان کردهاند که معرفت فطری همان علم حضوری در فلسفه است و دیدگاه میرزا را بر وحدت وجود و امثال آن حمل کردهاند».¹
کسانی که با روند چاپ مقاله با رده علمی_پژوهشی و مخصوصا در دانشگاههای معتبر آشنا هستند میدانند که مقاله علمی فقط جای بحث و استدلال است و باید برای هر ادعا، دلیل بیان کرد؛ حتی برخی مجلات دانشگاه تهران اجازه نمیدهد از الفاظی چون متأسفانه و... برای نقد دیدگاه طرف مقابل استفاده کنید، چه رسد به اینکه این تأسف تنها نحوه مواجهه شما با ادله طرف مقابل باشد و بدون درج استدلالها صرفا تأسف بخورید و رد شوید! باید استدلالها بیان شود تا مخاطبین، خود بین ضعف و قوت ادله طرفین داوری کنند.
در انتها لینک هر دو مقاله را جهت مطالعه مخاطبین درج میکنیم شاید مشخص شود دلیل واهمه طرفداران مکتب تفکیک از پرداختن به مطالب منتقدین چیست.
البته لازم به ذکر نام پژوهشگر دیگری نیز در مقاله کنار اسم آقای محمدتقی سبحانی درج شده است و احتمال کمی وجود دارد بعدا مشخص شود آقای سبحانی با این همه مشغله و پست و همایش و... اصلا فرصت کار علمی نداشتند و اسمشان جهت حل مشکلات و تسهیل روند چاپ ذیل مقاله خورده است ولی چون این کار را ناپسند میدانیم فعلا با همان دید اول به مقاله فوق پرداختیم. [پیشتر یکی از تفکیکیان که نامشان ذیل مقالهای خورده بود که ما به نقدش پرداخته بودیم، مسئولیت مطالب را به عهده دانشجوی خود دانسته بود! و البته این آفتی شایع در جوامع علمی ماست]
مقاله ما در تابستان۹۷
مقاله ایشان در تابستان۹۸
@kalam_shia
.
Telegram
بررسیهای کلامی
JIPT_Volume 18_Issue 2_Pages 63-82.pdf
284.6 KB
مجله آینه معرفت، دانشگاه شهید بهشتی، تابستان۱۳۹۷: بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
|بررسیهای کلامی|
تابستان ۱۳۹۷ در مجله آینه معرفت دانشگاه شهید بهشتی مقالهای چاپ کردیم تحت عنوان: بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی) در این مقاله تحریف و وارونه کردن معنای معرفت فطری را توسط تفکیکیان نشان…
پاسخ آقای محمدتقی سبحانی به مطلب ما، و جواب مجدد من به پاسخ ایشان:
سبحانی:
اولا، مقاله ما قبل از انتشار آن مقاله تدوین شده بود و از وجود چنین مقالهای مطلع نبودیم.
مختاری:
مقاله ما تابستان۹۷ منتشر شده و مقاله شما چند ماه بعد از آن و حدود اسفند۹۷ تحویل مجله انجمن خودتان داده شده است و ضرورت وجود «پیشینه تحقیق» دقیقا همین است که کسی که خود را در یک زمینه متخصص میداند و مقاله مینویسد بعدا اعلام نکند من از فلان مقاله بیخبر بودم!
سبحانی:
ثانیا، در مقالات علمی ضرورتی ندارد که به پیشینه تحقیق پرداخته شود، مهم این است که محتوای مقاله جدید باشد، خواه از نظر روش و یا رویکرد و یا محتوا که از این هر سه جهت هیچ تشابهی میان دو مقاله نیست.
مختاری:
خودتان اعتراف کردید از وجود مقاله ما بیخبر بودید پس مهمترین اشکال من به شما به قوت خود باقی میماند. [اشکال من این بود که وقتی در یک زمینهای مقاله مینویسید به پیشینه پژوهش دقت ندارید و این اعتراف شما کفایت میکند در اینکه اشکال من وارد است] حال به فرض که حتی از خوششانسیتان مطالب شما جدید هم باشد باز از زیر بار اشکال من فرار نکردید و پذیرفتید.
سبحانی:
ثالثا، مقاله ما برگرفته از یکی از درسگفتارهای بنده است و زیر نظر بنده تحقیق و تنظیم شده است و محتوای مقاله مورد بازبینی و تایید اینجانب میباشد. به یاد ندارم که تاکنون مقالهای بدون نظارت علمی بنده با نام من چاپ شده باشد.
مختاری:
اعتراضی از این جهت ندارم و خدا خیرتان دهد.
سبحانی:
رابعا، در مقاله ما، رویکرد اصلی توصیف و تبیین نظریه میرزای اصفهانی در باب فطرت است و درصدد نقد برداشتهای دیگران نبودهایم و طبعا نقد وبررسی برداشتهای دیگران، نیازمند یک مقاله دیگری است که انشاالله انجام خواهیم داد.
مختاری:
اشکال من به آقای سبحانی این بود که چرا صرفا ادعا کردید که ما مبانی میرزا را متوجه نشدیم؟ و چرا ادله ما را نشان مخاطب ندادید و صرفا تأسف خوردید؟
و پاسخ آقای سبحانی این است که خب بنا نداشتیم ادله شما را به مخاطب نشان دهیم!
سبحانی:
خامسا، مقاله یادشده فاقد روش علمی است و تنها به دنبال نقد و تخریب بوده است و برخلاف عنوان آن، نه به معنای معرفت فطری از دیدگاه میرزای اصفهانی پرداخته است و نه به ادله و شواهد بسیار ایشان اشاره شده است. بسیاری از مطالب مقاله نسبت به عنوان بحث، جنبه حاشیه ای دارد و نویسنده به بهانه فطرت گویا به دنبال عقده گشائی است.
مختاری:
گویا آقای سبحانی یا به هر طریقی خواهان جواب دادن هستند و میخواهند به هر روشی منتقد را از میدان به در کنند و یا از میرزا آنچنان بتی در ذهن ایشان شکل گرفته که کوچکترین بحث علمی را عقدهگشایی میدانند.
آقای سبحانی در جلسات مختلفی و بارها علیه ما صحبت کردهاند و اتهاماتی به ما زدهاند، من از اساتید محترمی که پیام حاضر را میخوانند خواهشمندم مقاله ما را که به پیوست همین پیام ارسال میشود تورقی کنند؛ و اصلا هم نمیخواهم داوری کنند که اشکالات ما به میرزا وارد است یا نه، صرفا با این نگاه مقاله را تورق کنند که آقای سبحانی آن را عقدهگشایی و تخریب میرزا میدانند، بینی و بین الله ببینید حق با آقای سبحانی است یا اینکه ما با یک فرقه عجیب و حزبی طرف هستیم؟!
اصلا چاپ مقالهای که جز مطلب علمی چیزی داشته باشد در دانشگاه بهشتی و تهران ممکن نیست و آقای سبحانی مجله انجمن خود را با جاهای دیگر اشتباه گرفتهاند و این مجله انجمن خود آقای سبحانی است که بدون درج ادله طرف مقابل صرفا اتهام میزند و تأسف میخورد و رد میشود.
سبحانی:
سادسا، خلطهای بسیاری هم در مقاله وجود دارد هم در معنای تعقل و معرفت عقلی و هم در معنای فطرت و معرفت فطری و...
مختاری:
مشتاقانه آماده بحث و گفتگوی علمی هستیم و با صرف ادعا چیزی عاید مخاطبین نمیشود.
@kalam_shia
سبحانی:
اولا، مقاله ما قبل از انتشار آن مقاله تدوین شده بود و از وجود چنین مقالهای مطلع نبودیم.
مختاری:
مقاله ما تابستان۹۷ منتشر شده و مقاله شما چند ماه بعد از آن و حدود اسفند۹۷ تحویل مجله انجمن خودتان داده شده است و ضرورت وجود «پیشینه تحقیق» دقیقا همین است که کسی که خود را در یک زمینه متخصص میداند و مقاله مینویسد بعدا اعلام نکند من از فلان مقاله بیخبر بودم!
سبحانی:
ثانیا، در مقالات علمی ضرورتی ندارد که به پیشینه تحقیق پرداخته شود، مهم این است که محتوای مقاله جدید باشد، خواه از نظر روش و یا رویکرد و یا محتوا که از این هر سه جهت هیچ تشابهی میان دو مقاله نیست.
مختاری:
خودتان اعتراف کردید از وجود مقاله ما بیخبر بودید پس مهمترین اشکال من به شما به قوت خود باقی میماند. [اشکال من این بود که وقتی در یک زمینهای مقاله مینویسید به پیشینه پژوهش دقت ندارید و این اعتراف شما کفایت میکند در اینکه اشکال من وارد است] حال به فرض که حتی از خوششانسیتان مطالب شما جدید هم باشد باز از زیر بار اشکال من فرار نکردید و پذیرفتید.
سبحانی:
ثالثا، مقاله ما برگرفته از یکی از درسگفتارهای بنده است و زیر نظر بنده تحقیق و تنظیم شده است و محتوای مقاله مورد بازبینی و تایید اینجانب میباشد. به یاد ندارم که تاکنون مقالهای بدون نظارت علمی بنده با نام من چاپ شده باشد.
مختاری:
اعتراضی از این جهت ندارم و خدا خیرتان دهد.
سبحانی:
رابعا، در مقاله ما، رویکرد اصلی توصیف و تبیین نظریه میرزای اصفهانی در باب فطرت است و درصدد نقد برداشتهای دیگران نبودهایم و طبعا نقد وبررسی برداشتهای دیگران، نیازمند یک مقاله دیگری است که انشاالله انجام خواهیم داد.
مختاری:
اشکال من به آقای سبحانی این بود که چرا صرفا ادعا کردید که ما مبانی میرزا را متوجه نشدیم؟ و چرا ادله ما را نشان مخاطب ندادید و صرفا تأسف خوردید؟
و پاسخ آقای سبحانی این است که خب بنا نداشتیم ادله شما را به مخاطب نشان دهیم!
سبحانی:
خامسا، مقاله یادشده فاقد روش علمی است و تنها به دنبال نقد و تخریب بوده است و برخلاف عنوان آن، نه به معنای معرفت فطری از دیدگاه میرزای اصفهانی پرداخته است و نه به ادله و شواهد بسیار ایشان اشاره شده است. بسیاری از مطالب مقاله نسبت به عنوان بحث، جنبه حاشیه ای دارد و نویسنده به بهانه فطرت گویا به دنبال عقده گشائی است.
مختاری:
گویا آقای سبحانی یا به هر طریقی خواهان جواب دادن هستند و میخواهند به هر روشی منتقد را از میدان به در کنند و یا از میرزا آنچنان بتی در ذهن ایشان شکل گرفته که کوچکترین بحث علمی را عقدهگشایی میدانند.
آقای سبحانی در جلسات مختلفی و بارها علیه ما صحبت کردهاند و اتهاماتی به ما زدهاند، من از اساتید محترمی که پیام حاضر را میخوانند خواهشمندم مقاله ما را که به پیوست همین پیام ارسال میشود تورقی کنند؛ و اصلا هم نمیخواهم داوری کنند که اشکالات ما به میرزا وارد است یا نه، صرفا با این نگاه مقاله را تورق کنند که آقای سبحانی آن را عقدهگشایی و تخریب میرزا میدانند، بینی و بین الله ببینید حق با آقای سبحانی است یا اینکه ما با یک فرقه عجیب و حزبی طرف هستیم؟!
اصلا چاپ مقالهای که جز مطلب علمی چیزی داشته باشد در دانشگاه بهشتی و تهران ممکن نیست و آقای سبحانی مجله انجمن خود را با جاهای دیگر اشتباه گرفتهاند و این مجله انجمن خود آقای سبحانی است که بدون درج ادله طرف مقابل صرفا اتهام میزند و تأسف میخورد و رد میشود.
سبحانی:
سادسا، خلطهای بسیاری هم در مقاله وجود دارد هم در معنای تعقل و معرفت عقلی و هم در معنای فطرت و معرفت فطری و...
مختاری:
مشتاقانه آماده بحث و گفتگوی علمی هستیم و با صرف ادعا چیزی عاید مخاطبین نمیشود.
@kalam_shia
Telegram
|بررسیهای کلامی|
مجله آینه معرفت، دانشگاه شهید بهشتی، تابستان۱۳۹۷: بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
دو نوشته پیشین ما درباره ادعاهای آقای محمدتقی سبحانی درباره عظمت مکتب میرزا مهدی اصفهانی⬇
نگاهی به سخنان آقای محمد تقی سبحانی درباره میرزا مهدی اصفهانی در نشریه حریم امام که در آبان۱۳۹۷ منتشر شده است. [صفحه۶الی۹]
ما از دو منظر به سخنان آقای سبحانی ورود میکنیم؛
۱. تناقضاتی که در کلام ایشان موجود است
۲. معرفی نادرست از میرزا مهدی اصفهانی
----------------------------------
◀استاد سبحانی مینویسند:
"در گذشته تاریخ تشیع، دو جریان در درون اندیشه شیعه وجود داشت؛ یکی جریان محدثان و دیگری جریان متکلمان. جریان محدثان بر میراث وحیانی تکیه میکردند اما کار اجتهادی عمیق و گسترده روی این میراث انجام نمیدادند".
◀از آقای سبحانی میپرسیم این تقسیم بندی را بر چه اساسی انجام دادهاید، مصداق این محدثان که حدیث نقل میکنند و کار اجتهادی عمیق نمیکنند کیست؟ شیخ صدوق؟! شیخ مفید؟! شیخ طوسی؟! علامه مجلسی؟!
ایشان قسم دوم این تقسیم را که در مقابل این محدثان هستند اینگونه معرفی میکنند:
"از سوی دیگر، متکلمان که دستگاه معرفتی ارائه میدادند، هر چند از قرآن و سنت استفاده میکردند اما چندان کار اجتهادی مستقل بر این میراث وحیانی انجام نمیدادند".
◀گوییم: این متکلمان چه کسانی هستند که دستگاه معرفتی ارائه میدهند اما کار اجتهادی مستقل بر میراث وحیانی انجام نمیدهند؟ شیخ صدوق؟! شیخ مفید؟! شیخ طوسی؟! علامه مجلسی؟!
آقای سبحانی پس از دو دسته کردن بیمبنای اندیشه تشیع، سخن از میرزا مهدی اصفهانی میگویند که "در عین حال که بر منابع وحیانی تکیه میکند به اجتهاد در این منابع میپردازد".
◀از آقای سبحانی میپرسیم:
آیا اکنون در واقع سه دسته در درون شیعه داریم، ۱. محدثان، که کار اجتهادی عمیقی نمیکردند. ۲. متکلمان، که دستگاه معرفتی ارائه میدادند اما توجهشان به وحی و سنت کم بود. ۳. میرزا مهدی اصفهانی، که هم به وحی و سنت توجه داشت و هم نگاه اجتهادی؟
◀سؤال دوممان از آقای سبحانی این است:
آیا میرزا تنها فرد موجود در این قسم سوم است یا بزرگانی از شیعه هم داخل در آن هستند؟ اگر مانند اکثر تفکیکیان میرزا را تحفهای آسمانی و یگانه و بیبدیل و نوظهور ندانید و پاسخ دهید نه بزرگان دیگری از شیعه هم مانند شیخ کلینی، صدوق و مجلسی داخل در آن هستند، میگوییم پس به چه دلیل در ابتدا تقسیم را دو قسم کردید؟!
◀اصلا فرض کنید میرزا مهدی اصفهانی هیچگونه انحراف اعتقادی نداشتند و یکی از علمای صحیح العقیده شیعه بودند، آیا سزاوار بود چنین بتی از او ساخته شود که بزرگان شیعه پیش پای او ذبح شوند؟
--------------------------
بخش دوم:
آقای سبحانی میفرمایند میرزا خودش را از تبار محدثان و متکلمان نام میبرد.
◀گوییم: اولا آنکه میرزا چنین کاری نکرده است، بلکه منهج میرزا تجهیل و تحقیر متکلمان و بلکه تحقیر عقل و تعقل است و بارها شواهدش را در کانال ارائه دادهایم.
ثانیا بر فرض که میرزا چنین کاری کرده است، طبق تقسیم بندی حضرتعالی کار اشتباهی کرده است؛ چون محدثان کسانی هستند که کار عمیق اجتهادی بر روی وحی و سنت نمیکردند و متکلمان هم کسانی بودند که نظام معرفتی ارائه میدادند ولی کار عمیقی بر روی وحی و سنت نمیکردند.
@kalam_shia
ما از دو منظر به سخنان آقای سبحانی ورود میکنیم؛
۱. تناقضاتی که در کلام ایشان موجود است
۲. معرفی نادرست از میرزا مهدی اصفهانی
----------------------------------
◀استاد سبحانی مینویسند:
"در گذشته تاریخ تشیع، دو جریان در درون اندیشه شیعه وجود داشت؛ یکی جریان محدثان و دیگری جریان متکلمان. جریان محدثان بر میراث وحیانی تکیه میکردند اما کار اجتهادی عمیق و گسترده روی این میراث انجام نمیدادند".
◀از آقای سبحانی میپرسیم این تقسیم بندی را بر چه اساسی انجام دادهاید، مصداق این محدثان که حدیث نقل میکنند و کار اجتهادی عمیق نمیکنند کیست؟ شیخ صدوق؟! شیخ مفید؟! شیخ طوسی؟! علامه مجلسی؟!
ایشان قسم دوم این تقسیم را که در مقابل این محدثان هستند اینگونه معرفی میکنند:
"از سوی دیگر، متکلمان که دستگاه معرفتی ارائه میدادند، هر چند از قرآن و سنت استفاده میکردند اما چندان کار اجتهادی مستقل بر این میراث وحیانی انجام نمیدادند".
◀گوییم: این متکلمان چه کسانی هستند که دستگاه معرفتی ارائه میدهند اما کار اجتهادی مستقل بر میراث وحیانی انجام نمیدهند؟ شیخ صدوق؟! شیخ مفید؟! شیخ طوسی؟! علامه مجلسی؟!
آقای سبحانی پس از دو دسته کردن بیمبنای اندیشه تشیع، سخن از میرزا مهدی اصفهانی میگویند که "در عین حال که بر منابع وحیانی تکیه میکند به اجتهاد در این منابع میپردازد".
◀از آقای سبحانی میپرسیم:
آیا اکنون در واقع سه دسته در درون شیعه داریم، ۱. محدثان، که کار اجتهادی عمیقی نمیکردند. ۲. متکلمان، که دستگاه معرفتی ارائه میدادند اما توجهشان به وحی و سنت کم بود. ۳. میرزا مهدی اصفهانی، که هم به وحی و سنت توجه داشت و هم نگاه اجتهادی؟
◀سؤال دوممان از آقای سبحانی این است:
آیا میرزا تنها فرد موجود در این قسم سوم است یا بزرگانی از شیعه هم داخل در آن هستند؟ اگر مانند اکثر تفکیکیان میرزا را تحفهای آسمانی و یگانه و بیبدیل و نوظهور ندانید و پاسخ دهید نه بزرگان دیگری از شیعه هم مانند شیخ کلینی، صدوق و مجلسی داخل در آن هستند، میگوییم پس به چه دلیل در ابتدا تقسیم را دو قسم کردید؟!
◀اصلا فرض کنید میرزا مهدی اصفهانی هیچگونه انحراف اعتقادی نداشتند و یکی از علمای صحیح العقیده شیعه بودند، آیا سزاوار بود چنین بتی از او ساخته شود که بزرگان شیعه پیش پای او ذبح شوند؟
--------------------------
بخش دوم:
آقای سبحانی میفرمایند میرزا خودش را از تبار محدثان و متکلمان نام میبرد.
◀گوییم: اولا آنکه میرزا چنین کاری نکرده است، بلکه منهج میرزا تجهیل و تحقیر متکلمان و بلکه تحقیر عقل و تعقل است و بارها شواهدش را در کانال ارائه دادهایم.
ثانیا بر فرض که میرزا چنین کاری کرده است، طبق تقسیم بندی حضرتعالی کار اشتباهی کرده است؛ چون محدثان کسانی هستند که کار عمیق اجتهادی بر روی وحی و سنت نمیکردند و متکلمان هم کسانی بودند که نظام معرفتی ارائه میدادند ولی کار عمیقی بر روی وحی و سنت نمیکردند.
@kalam_shia
◀آقای محمد تقی سبحانی میفرمایند میرزا مهدی اصفهانی مبتکر روش اجتهادی در حوزه عقاید دینی بود.
گوییم: استاد سبحانی، حضرتعالی از مدیران و اساتید بزرگ انجمن کلام حوزه هستید، این متکلمین امامیه [شیخ طوسی، علامه حلی، فاضل مقداد، علامه مجلسی و...] در طول این قرنها چه میکردند که میرزا مهدی از راه رسید و مبتکر روش اجتهادی در عقاید دینی شد؟! آیا بزرگان شیعه در طول ۱۲۰۰سالی که گذشت مشغول تقلید از همدیگر بودند تا اینکه میرزا آمد و مبتکر روش اجتهادی در حوزه عقاید شد؟!
[در پست قبل هم نشان دادیم که آقای سبحانی چگونه به متکلمان ظلم میکنند و ایشان را کسانی معرفی میکنند که نظام معرفتی ارائه میدهند ولی کار عمیق اجتهادی روی وحی و سنت انجام نمیدهند!]
این هم از مظلومیت کلام است که کسانی از بزرگان انجمن کلام حوزه هستند که دیدشان به متکلمین این است.
◀در انتها از استاد سبحانی میخواهیم به جای این سخنان و قربانی کردن متکلمان به پای میرزا مهدی، یک مسأله از مسائل اعتقادی را مطرح کنند و بیان آن مسأله را از زبان میرزا مهدی اصفهانی و متکلمین شیعه نشان دهند تا ببینیم این سخنان به شعار میماند یا زیبنده میرزاست.
@kalam_shia
گوییم: استاد سبحانی، حضرتعالی از مدیران و اساتید بزرگ انجمن کلام حوزه هستید، این متکلمین امامیه [شیخ طوسی، علامه حلی، فاضل مقداد، علامه مجلسی و...] در طول این قرنها چه میکردند که میرزا مهدی از راه رسید و مبتکر روش اجتهادی در عقاید دینی شد؟! آیا بزرگان شیعه در طول ۱۲۰۰سالی که گذشت مشغول تقلید از همدیگر بودند تا اینکه میرزا آمد و مبتکر روش اجتهادی در حوزه عقاید شد؟!
[در پست قبل هم نشان دادیم که آقای سبحانی چگونه به متکلمان ظلم میکنند و ایشان را کسانی معرفی میکنند که نظام معرفتی ارائه میدهند ولی کار عمیق اجتهادی روی وحی و سنت انجام نمیدهند!]
این هم از مظلومیت کلام است که کسانی از بزرگان انجمن کلام حوزه هستند که دیدشان به متکلمین این است.
◀در انتها از استاد سبحانی میخواهیم به جای این سخنان و قربانی کردن متکلمان به پای میرزا مهدی، یک مسأله از مسائل اعتقادی را مطرح کنند و بیان آن مسأله را از زبان میرزا مهدی اصفهانی و متکلمین شیعه نشان دهند تا ببینیم این سخنان به شعار میماند یا زیبنده میرزاست.
@kalam_shia
دهها شاهد ارائه کردیم که میرزا مهدی اصفهانی بحث و استدلال عقلی را قبول ندارد و خداشناسی را فقط وجدان و شهود ذات خدا و به معنای حضوری میداند. بعد آقای سبحانی ما را تجهیل میکند و تأسف میخورد که مبانی میرزا را نفهمیدهایم. (البته توضیحی هم درباره آن همه شواهد و ادلهای که آوردهایم هم نداده و صرفا تأسف خورده و رد شدهاند)
در تصویر فوق تصریح یکی از تفکیکیان را میبینید که اعتراف میکند «میرزا مهدی اصفهانی معرفت را به معنای حضوری میداند و اصلا معرفت حصولی را قبول ندارد».
بهتر است آقای سبحانی به جای تجهیل مخالفین مکتب تفکیک، در چیزی که تخصص ندارند دخالت نکنند.
@Arshvetashih
@kalam_shia
در تصویر فوق تصریح یکی از تفکیکیان را میبینید که اعتراف میکند «میرزا مهدی اصفهانی معرفت را به معنای حضوری میداند و اصلا معرفت حصولی را قبول ندارد».
بهتر است آقای سبحانی به جای تجهیل مخالفین مکتب تفکیک، در چیزی که تخصص ندارند دخالت نکنند.
@Arshvetashih
@kalam_shia
اتحاد علم و عالم و معلوم
شیخ محمود حلبی تصریح میکند که ابن عربی هم در بحث علم بلا معلوم با ایشان مشترک بوده و همان حرف صاحب شریعت را زده!
تصریح شیخ محمود حلبی بر اینکه صاحب شریعت مدعی اتحاد علم و عالم و معلوم است و ابن عربی و قیصری در این بحث حرف صاحب شریعت را میزنند!
شیخ محمود حلبی در رساله نقد فصوص، ص۶ - آنجا که قیصری علم الله في الأشياء را شرح می دهد و میگوید:
"علم در مرتبه احدیت عین ذات است مطلقا پس عالم و معلوم و علم یک چیز هستند[به حسب آن مرتبه] و مغایرتی در آن [مرتبه یا در آن سه] نیست"
مینویسد:
اقول: هذا هو العلم بلا معلوم الذي یدعیه صاحب الشرع بقوله عالم اذ لا معلوم، فتبصر ایها الزکي.
این [اتحاد علم و عالم و معلوم] همان علم بلا معلوم است که صاحب شریعت مدعی آن است آنجا که فرموده است: عالم إذ لا معلوم، پس آگاه باش ای پاکیزه."
شیخ محمود حلبی تصریح میکند که ابن عربی هم در بحث علم بلا معلوم با ایشان مشترک بوده و همان حرف صاحب شریعت را زده!
تصریح شیخ محمود حلبی بر اینکه صاحب شریعت مدعی اتحاد علم و عالم و معلوم است و ابن عربی و قیصری در این بحث حرف صاحب شریعت را میزنند!
شیخ محمود حلبی در رساله نقد فصوص، ص۶ - آنجا که قیصری علم الله في الأشياء را شرح می دهد و میگوید:
"علم در مرتبه احدیت عین ذات است مطلقا پس عالم و معلوم و علم یک چیز هستند[به حسب آن مرتبه] و مغایرتی در آن [مرتبه یا در آن سه] نیست"
مینویسد:
اقول: هذا هو العلم بلا معلوم الذي یدعیه صاحب الشرع بقوله عالم اذ لا معلوم، فتبصر ایها الزکي.
این [اتحاد علم و عالم و معلوم] همان علم بلا معلوم است که صاحب شریعت مدعی آن است آنجا که فرموده است: عالم إذ لا معلوم، پس آگاه باش ای پاکیزه."
|بررسیهای کلامی|
دهها شاهد ارائه کردیم که میرزا مهدی اصفهانی بحث و استدلال عقلی را قبول ندارد و خداشناسی را فقط وجدان و شهود ذات خدا و به معنای حضوری میداند. بعد آقای سبحانی ما را تجهیل میکند و تأسف میخورد که مبانی میرزا را نفهمیدهایم. (البته توضیحی هم درباره آن همه شواهد…
آقای برنجکار پاسخی به مطلب ما دادهاند که عین آن را قرار میدهیم و سپس مطالبی را متذکر میشویم.
www.tg-me.com/kalam_shia/366
www.tg-me.com/kalam_shia/366
|بررسیهای کلامی|
دهها شاهد ارائه کردیم که میرزا مهدی اصفهانی بحث و استدلال عقلی را قبول ندارد و خداشناسی را فقط وجدان و شهود ذات خدا و به معنای حضوری میداند. بعد آقای سبحانی ما را تجهیل میکند و تأسف میخورد که مبانی میرزا را نفهمیدهایم. (البته توضیحی هم درباره آن همه شواهد…
آقای برنجکار به این پست ما پاسخی دادهاند به قرار زیر:
اینها کارشان مغالطه است اصلا بحث من در خداشناسی نبود بلکه در شناخت جهان بود. و اینجا حضوری به معنای نفی مدخلیت مفهوم در اصل معرفت است نه حضوری به معنای اتحاد عالم و معلوم.
و میگویند جواب همه اینها را در مناظره با آقای میلانی دادهام ولی ایشان نمیخواهد بفهمد و بنا بر مغالطه دارد و...
عین پیام ایشان را ضمیمه میکنیم
www.tg-me.com/kalam_shia/369
گوییم:
ما از مخاطبان میخواهیم خدا را گواه بگیرند و دوباره به پست فوق که تصویر عین کلام آقای برنجکار از سایت مباحثات است را ببینند که چگونه ایشان تصریح میکنند میرزا در بحث خداشناسی و جهانشناسی و... منکر علم حصولی است و فقط قائل به علم حضوری است!
اکنون در روز روشن ما را به دروغ و مغالطه متهم میکنند و هشتگ کذاب هم میزنند.
بینی و بین الله ببینید ما با چه فرقهای طرف هستیم!
اضافه میکنیم:
میرزا اساسا منکر علم حصولی است و معرفت را فقط حضوری میداند.
شما هم که در مصاحبه مذکورتان که درباره علم کلام و اعتقادات داشتید فرمودید میرزا در بحث خداشناسی و جهانشناسی و... منکر علم حصولی است و فقط علم حضوری را قبول دارد.
حال اگر از برخی قسمتهای مصاحبهتان پشیمان شدید و گمان میکنید میرزا تنها در جهانشناسی معرفت حصولی را منکر است نه در خداشناسی، جواب میدهیم که نه اینگونه نیست و شواهدش را دهها بار ارائه دادیم که او در بحث خداشناسی معرفت را فقط حضوری و شهودی میداند.
پاسخ آقای برنجکار از این جهت نیز جالب است که در ابتدا تهمت مغالطه و تقطیع میزنند و میگویند منظور من این بود که میرزا فقط در بحث جهانشناسی قائل به علم حضوری است، ولی در ادامه همین جواب جدیدشان باز هم اعتراف میکنند که در خداشناسی هم قائل به علم حضوری است البته نه به معنای اتحاد عالم و معلوم!
پس چنانکه ملاحظه میکنید ایشان مثل همیشه در ابتدا به ما بد و بیراه میگویند و متهم به تقطیع و مغالطه میکنند ولی در ادامه آنچه را که بابتش ما را متهم کرده بودند را خودشان اعتراف میکنند!
پس چکیده جواب آقای برنجکار این میشود:
۱. شما اهل مغالطه و تقطیع هستید و من نگفتم میرزا در خداشناسی قائل به علم حضوری است
۲. میرزا قائل به علم حضوری هست ولی نه مثل فلاسفه که قائل به اتحاد عالم و معلوماند.
چنانکه مشخص است پاسخ اول آقای برنجکار صرفا یک تهمتی است که خودشان در پاسخ دوم واضحش کردند.
اما جواب اصلی ایشان همین است که منظور از علم حضوری همان اتحاد عالم و معلوم نیست.
و پاسخ ما نیز این است:
اتفاقا شیخ محمود حلبی در رساله نقد فصوص ابن عربی ذیل بخش اتحاد علم و عالم و معلوم حاشیه میزنند و تصریح میکنند که سخن ابن عربی در اتحاد علم و عالم و معلوم همان حرف صاحب شریعت است! [اینجا]
جالبتر اینکه آقای میلانی در همان مناظرهای که آقای برنجکار از آن نام میبرند همه این مطالب را بیان کردند و اسناد را ارائه دادند ولی جالب این است که در عین این حال آقای برنجکار میگویند این ما هستیم که خود را به نفهمی زدیم و میخواهیم حق را انکار کنیم و غرض و... داریم!
اما چون ما مثل آقای برنجکار علم غیب نداریم و دلیل اصرار ایشان بر مطالب باطلشان را نمیدانیم نمیگوییم ایشان غرض و مرض دارند بلکه میگوییم ایشان مکلف نیستند و حقیقتا چون از کودکی با مطالب باطل بزرگ شدهاند اصلا متوجه سخنان باطل خود نمیشوند و حب و عشق به میرزا چشمانشان را کور کرده است چنانکه در انتهای همان مناظره به استاد میلانی فرمودند به اندازه موهای سرت در جهنمی!
.
اینها کارشان مغالطه است اصلا بحث من در خداشناسی نبود بلکه در شناخت جهان بود. و اینجا حضوری به معنای نفی مدخلیت مفهوم در اصل معرفت است نه حضوری به معنای اتحاد عالم و معلوم.
و میگویند جواب همه اینها را در مناظره با آقای میلانی دادهام ولی ایشان نمیخواهد بفهمد و بنا بر مغالطه دارد و...
عین پیام ایشان را ضمیمه میکنیم
www.tg-me.com/kalam_shia/369
گوییم:
ما از مخاطبان میخواهیم خدا را گواه بگیرند و دوباره به پست فوق که تصویر عین کلام آقای برنجکار از سایت مباحثات است را ببینند که چگونه ایشان تصریح میکنند میرزا در بحث خداشناسی و جهانشناسی و... منکر علم حصولی است و فقط قائل به علم حضوری است!
اکنون در روز روشن ما را به دروغ و مغالطه متهم میکنند و هشتگ کذاب هم میزنند.
بینی و بین الله ببینید ما با چه فرقهای طرف هستیم!
اضافه میکنیم:
میرزا اساسا منکر علم حصولی است و معرفت را فقط حضوری میداند.
شما هم که در مصاحبه مذکورتان که درباره علم کلام و اعتقادات داشتید فرمودید میرزا در بحث خداشناسی و جهانشناسی و... منکر علم حصولی است و فقط علم حضوری را قبول دارد.
حال اگر از برخی قسمتهای مصاحبهتان پشیمان شدید و گمان میکنید میرزا تنها در جهانشناسی معرفت حصولی را منکر است نه در خداشناسی، جواب میدهیم که نه اینگونه نیست و شواهدش را دهها بار ارائه دادیم که او در بحث خداشناسی معرفت را فقط حضوری و شهودی میداند.
پاسخ آقای برنجکار از این جهت نیز جالب است که در ابتدا تهمت مغالطه و تقطیع میزنند و میگویند منظور من این بود که میرزا فقط در بحث جهانشناسی قائل به علم حضوری است، ولی در ادامه همین جواب جدیدشان باز هم اعتراف میکنند که در خداشناسی هم قائل به علم حضوری است البته نه به معنای اتحاد عالم و معلوم!
پس چنانکه ملاحظه میکنید ایشان مثل همیشه در ابتدا به ما بد و بیراه میگویند و متهم به تقطیع و مغالطه میکنند ولی در ادامه آنچه را که بابتش ما را متهم کرده بودند را خودشان اعتراف میکنند!
پس چکیده جواب آقای برنجکار این میشود:
۱. شما اهل مغالطه و تقطیع هستید و من نگفتم میرزا در خداشناسی قائل به علم حضوری است
۲. میرزا قائل به علم حضوری هست ولی نه مثل فلاسفه که قائل به اتحاد عالم و معلوماند.
چنانکه مشخص است پاسخ اول آقای برنجکار صرفا یک تهمتی است که خودشان در پاسخ دوم واضحش کردند.
اما جواب اصلی ایشان همین است که منظور از علم حضوری همان اتحاد عالم و معلوم نیست.
و پاسخ ما نیز این است:
اتفاقا شیخ محمود حلبی در رساله نقد فصوص ابن عربی ذیل بخش اتحاد علم و عالم و معلوم حاشیه میزنند و تصریح میکنند که سخن ابن عربی در اتحاد علم و عالم و معلوم همان حرف صاحب شریعت است! [اینجا]
جالبتر اینکه آقای میلانی در همان مناظرهای که آقای برنجکار از آن نام میبرند همه این مطالب را بیان کردند و اسناد را ارائه دادند ولی جالب این است که در عین این حال آقای برنجکار میگویند این ما هستیم که خود را به نفهمی زدیم و میخواهیم حق را انکار کنیم و غرض و... داریم!
اما چون ما مثل آقای برنجکار علم غیب نداریم و دلیل اصرار ایشان بر مطالب باطلشان را نمیدانیم نمیگوییم ایشان غرض و مرض دارند بلکه میگوییم ایشان مکلف نیستند و حقیقتا چون از کودکی با مطالب باطل بزرگ شدهاند اصلا متوجه سخنان باطل خود نمیشوند و حب و عشق به میرزا چشمانشان را کور کرده است چنانکه در انتهای همان مناظره به استاد میلانی فرمودند به اندازه موهای سرت در جهنمی!
.
Telegram
بررسیهای کلامی
آقای برنجکار پاسخی به مطلب ما دادهاند که عین آن را قرار میدهیم و سپس مطالبی را متذکر میشویم.
www.tg-me.com/kalam_shia/366
www.tg-me.com/kalam_shia/366
|بررسیهای کلامی|
آقای برنجکار به این پست ما پاسخی دادهاند به قرار زیر: اینها کارشان مغالطه است اصلا بحث من در خداشناسی نبود بلکه در شناخت جهان بود. و اینجا حضوری به معنای نفی مدخلیت مفهوم در اصل معرفت است نه حضوری به معنای اتحاد عالم و معلوم. و میگویند جواب همه اینها را…
پاسخ مجدد آقای برنجکار به نقد ما، طبق شگرد همیشگی و انکار همه چیز!
آقای برنجکار نوشتهاند:
«آقایان برای اثبات این که در اطلاعیه قبلیشان مغالطه نکردهاند این بار دو مغالطه کردهاند. اول این که از این مطلب که موضوع بحث مصاحبه بنده مطلق شناخت بود نه خصوص خداشناسی، نتیجه گرفتهاند که این بحث شامل خداشناسی نمیشود، در حالی که مطلق شناخت شامل همه موجودات میشود و بنده تصریح کردم که «علم حصولی را هیچ جا قبول ندارند».
___________
گوییم:
آقای برنجکار ما کی از فرمایش شما نتیجه گرفتیم که سخن شما _ مبنی بر حضوری بودن معرفت از نگاه میرزا_ شامل خداشناسی نمیشود؟! ما که اتفاقا همین را گفتیم که فرمایش شما شامل خداشناسی هم میشود و طبق بیان شما، معرفت به خدای تعالی از نظر میرزا همان معرفت حضوری است. و این خود جنابعالی بودید که ما را متهم به مغالطه کردید و گفتید حرفتان درباره جهان شناسی بود نه خداشناسی!!
جناب برنجکار! حضرتعالی در اینجا تصریح کردید که فرمایشتان در آن مصاحبه شامل خداشناسی هم میشود و میرزا معرفت به خدا را هم معرفت حضوری میداند، لکن در مطلب قبلیتان ما را متهم به مغالطه کردید و نوشتید:
«اینها کارشان مغالطه است. اصلا بحث من خداشناسی نبود بلکه به طور کلی شناخت جهان است...»
مخاطبین عزیز شاهد هستند که روش بحث این جماعت تفکیکی چگونه است و در عین حال چگونه با کمال خونسردی و اعتماد به نفس، تهمت دروغگویی و... به ما میزنند! این همان روش آقای برنجکار در مناظره تفکیکیان با آقای میلانی بود. در ابتدا یک چیز را انکار میکرد و تهمت و دروغ میخواند ولی در ادامه از همان مطلب دفاع میکرد و خلاف آن عقیده را باطل میدانست!
با تشکر از دوستان در ارسال این پیام، لازم به ذکر است کسانی که قصد دیدن بحث عمیق و علمی درباره انحرافات تفکیکیان را دارند به کتاب «مناظره با تفکیکیان» مراجعه کنند. بعد از مطالعه کتاب خواهند دید چرا تفکیکیان از ما بخاطر چاپ این کتاب شکایت کرده و تمام سعیشان را کردند که این کتاب چاپ نشود. اما از آنجا که به فضل الهی مناظره را چنان دقیق پیاده کرده بودیم و کارمان بدون نقص بود تفکیکیان دست از پا درازتر برگشتند.
@kalam_shia
آقای برنجکار نوشتهاند:
«آقایان برای اثبات این که در اطلاعیه قبلیشان مغالطه نکردهاند این بار دو مغالطه کردهاند. اول این که از این مطلب که موضوع بحث مصاحبه بنده مطلق شناخت بود نه خصوص خداشناسی، نتیجه گرفتهاند که این بحث شامل خداشناسی نمیشود، در حالی که مطلق شناخت شامل همه موجودات میشود و بنده تصریح کردم که «علم حصولی را هیچ جا قبول ندارند».
___________
گوییم:
آقای برنجکار ما کی از فرمایش شما نتیجه گرفتیم که سخن شما _ مبنی بر حضوری بودن معرفت از نگاه میرزا_ شامل خداشناسی نمیشود؟! ما که اتفاقا همین را گفتیم که فرمایش شما شامل خداشناسی هم میشود و طبق بیان شما، معرفت به خدای تعالی از نظر میرزا همان معرفت حضوری است. و این خود جنابعالی بودید که ما را متهم به مغالطه کردید و گفتید حرفتان درباره جهان شناسی بود نه خداشناسی!!
جناب برنجکار! حضرتعالی در اینجا تصریح کردید که فرمایشتان در آن مصاحبه شامل خداشناسی هم میشود و میرزا معرفت به خدا را هم معرفت حضوری میداند، لکن در مطلب قبلیتان ما را متهم به مغالطه کردید و نوشتید:
«اینها کارشان مغالطه است. اصلا بحث من خداشناسی نبود بلکه به طور کلی شناخت جهان است...»
مخاطبین عزیز شاهد هستند که روش بحث این جماعت تفکیکی چگونه است و در عین حال چگونه با کمال خونسردی و اعتماد به نفس، تهمت دروغگویی و... به ما میزنند! این همان روش آقای برنجکار در مناظره تفکیکیان با آقای میلانی بود. در ابتدا یک چیز را انکار میکرد و تهمت و دروغ میخواند ولی در ادامه از همان مطلب دفاع میکرد و خلاف آن عقیده را باطل میدانست!
با تشکر از دوستان در ارسال این پیام، لازم به ذکر است کسانی که قصد دیدن بحث عمیق و علمی درباره انحرافات تفکیکیان را دارند به کتاب «مناظره با تفکیکیان» مراجعه کنند. بعد از مطالعه کتاب خواهند دید چرا تفکیکیان از ما بخاطر چاپ این کتاب شکایت کرده و تمام سعیشان را کردند که این کتاب چاپ نشود. اما از آنجا که به فضل الهی مناظره را چنان دقیق پیاده کرده بودیم و کارمان بدون نقص بود تفکیکیان دست از پا درازتر برگشتند.
@kalam_shia
Forwarded from حسن میلانی
بیاساس بودنِ جمله «اصول دین بر خلاف فروع دین تقلیدی نیست»!
اینکه گفته میشود اصول دین برخلاف فروع دین تقلیدی نیست نه تنها اساسی ندارد بلکه مطلب اشتباهی است.
آنچه اساس مطلب است شناخت امام معصوم و وجوب تسلیم محض شدن در مقابل او بالعقل است، چه در عقاید باشد چه در احکام و فروع دین، چه دلیلش را بیان کنند و چه بیان نکنند. چه اینکه اگر بیان کردند ما بفهمیم یا نفهمیم. [چه سخن معصوم را از خودشان شنیده باشیم چه از عالمِ قابل اعتماد] در هر صورت بعد از حکم عقل به وجوب تسلیم در مقابل صاحب معجزه در هر مسأله و حکمی باید تابع و تسلیم ایشان باشیم. و میتوان همین امر عقلی را اصل دین و بلکه تنها اصل دین دانست.
هر چند که تعداد اصول دین به اعتبارات مختلف متفاوت میشود مثلا برخی اصول دین را پنج مورد میدانند، و برخی با نگاه فقهی این موضوع را بررسی میکنند؛ به عنوان مثال: عدهای با بیان اصول دین میخواهند شیعه را از اهل سنت جدا کنند لذا امامت و عدل را هم از اقسام اصول دین میشمارند. در مقابل، عدهای سعی دارند که شیعه را از غیر شیعه تفکیک نکنند لذا اصول دین را عبارت از «توحید، عدل و معاد» میدانند.
اما باید پذیرفت که: اصل و اساس دین، معرفت حجت (پیغمبر و امام) است. مجموع روایات نشان میدهد که «معرفت حجت» امری است که اگر کسی آن را داشت، سعادتمند است و اگر شخصی معتقد به آن نباشد، هیچ ندارد.
حقیقت آن است که هیچ شخصی نیست که به توحید صحیح رسیده باشد مگر اینکه اهلبیت را پذیرفته باشد.
کسانی که از راه معصومین علیهم السلام وارد نشده باشند، یا معتقد به قدم عالم و وحدت وجود میشوند، یا بتپرست و خورشیدپرست و یا معتقد به جبر و...؛ گویا یکی از معجزات الهی این است که اجازه نمیدهد کسی از غیر طریق اهلبیت علیهم السلام به حقیقت برسد. لذا اساس اصول دین، امامت است.
در روایتی آمده که شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان فرمودند:
«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ».
«معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد».
و در روایت دیگری آمده:
عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام إِنِّي تَرَكْتُ مَوَالِيَكَ مُخْتَلِفِينَ يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض،ٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ إِنَّمَا كُلِّفَ اَلنَّاسُ ثَلاَثَةً مَعْرِفَةَ اَلْأَئِمَّةِ وَ اَلتَّسْلِيمَ لَهُمْ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ وَ اَلرَّدَّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ.
برای توضیحات بیشتر بنگرید به: حسن میلانی، معرفة الله تعالی بالله
https://www.tg-me.com/Hmilani/2785
@Hmilani
اینکه گفته میشود اصول دین برخلاف فروع دین تقلیدی نیست نه تنها اساسی ندارد بلکه مطلب اشتباهی است.
آنچه اساس مطلب است شناخت امام معصوم و وجوب تسلیم محض شدن در مقابل او بالعقل است، چه در عقاید باشد چه در احکام و فروع دین، چه دلیلش را بیان کنند و چه بیان نکنند. چه اینکه اگر بیان کردند ما بفهمیم یا نفهمیم. [چه سخن معصوم را از خودشان شنیده باشیم چه از عالمِ قابل اعتماد] در هر صورت بعد از حکم عقل به وجوب تسلیم در مقابل صاحب معجزه در هر مسأله و حکمی باید تابع و تسلیم ایشان باشیم. و میتوان همین امر عقلی را اصل دین و بلکه تنها اصل دین دانست.
هر چند که تعداد اصول دین به اعتبارات مختلف متفاوت میشود مثلا برخی اصول دین را پنج مورد میدانند، و برخی با نگاه فقهی این موضوع را بررسی میکنند؛ به عنوان مثال: عدهای با بیان اصول دین میخواهند شیعه را از اهل سنت جدا کنند لذا امامت و عدل را هم از اقسام اصول دین میشمارند. در مقابل، عدهای سعی دارند که شیعه را از غیر شیعه تفکیک نکنند لذا اصول دین را عبارت از «توحید، عدل و معاد» میدانند.
اما باید پذیرفت که: اصل و اساس دین، معرفت حجت (پیغمبر و امام) است. مجموع روایات نشان میدهد که «معرفت حجت» امری است که اگر کسی آن را داشت، سعادتمند است و اگر شخصی معتقد به آن نباشد، هیچ ندارد.
حقیقت آن است که هیچ شخصی نیست که به توحید صحیح رسیده باشد مگر اینکه اهلبیت را پذیرفته باشد.
کسانی که از راه معصومین علیهم السلام وارد نشده باشند، یا معتقد به قدم عالم و وحدت وجود میشوند، یا بتپرست و خورشیدپرست و یا معتقد به جبر و...؛ گویا یکی از معجزات الهی این است که اجازه نمیدهد کسی از غیر طریق اهلبیت علیهم السلام به حقیقت برسد. لذا اساس اصول دین، امامت است.
در روایتی آمده که شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان فرمودند:
«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ».
«معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد».
و در روایت دیگری آمده:
عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام إِنِّي تَرَكْتُ مَوَالِيَكَ مُخْتَلِفِينَ يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض،ٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ إِنَّمَا كُلِّفَ اَلنَّاسُ ثَلاَثَةً مَعْرِفَةَ اَلْأَئِمَّةِ وَ اَلتَّسْلِيمَ لَهُمْ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ وَ اَلرَّدَّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ.
برای توضیحات بیشتر بنگرید به: حسن میلانی، معرفة الله تعالی بالله
https://www.tg-me.com/Hmilani/2785
@Hmilani
Telegram
حسن میلانی
🅾اگر اهلبیت علیهم السلام نبودند احدی نمیتوانست به توحید و معرفت خداوند دست یابد.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«إنّ الله خلق الناس كلّهم... لا یعرفون إیماناً بشـریعة ولا كفراً بجحود ثمّ بعث الله الرسل تدعوا العباد إلى الإیمان به».
◀️خداوند تعالی…
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«إنّ الله خلق الناس كلّهم... لا یعرفون إیماناً بشـریعة ولا كفراً بجحود ثمّ بعث الله الرسل تدعوا العباد إلى الإیمان به».
◀️خداوند تعالی…
|بررسیهای کلامی|
بیاساس بودنِ جمله «اصول دین بر خلاف فروع دین تقلیدی نیست»! اینکه گفته میشود اصول دین برخلاف فروع دین تقلیدی نیست نه تنها اساسی ندارد بلکه مطلب اشتباهی است. آنچه اساس مطلب است شناخت امام معصوم و وجوب تسلیم محض شدن در مقابل او بالعقل است، چه در عقاید باشد…
اینکه برخی گفتهاند «هرکس باید اصول دین و مذهب را به اندازه فهم خود از روی دلیل بداند و تقلید جایز نیست» اگر منظور این است که مثلا توحید، معاد و... را خودش با دلیل بفهمد نه صرفا با اعتماد به کلام معصوم! در اینصورت همچنان که بیان شد گوییم: طبق حکم عقل تبعیت از صاحب معجزه و امام معصوم واجب است چه دلیلِ مطلبی را بیان کرده باشند چه بیان نکرده باشند، و یا بعد از بیان چه آن را بفهمیم و چه نفهمیم به بهانههای واهی از جمله اینکه اصول دین تقلیدی نیست نمیتوان آن را رد کرد، چه اینکه رد کلام معصوم علیه السلام کفر است.
اما اگر منظور از تقلیدی نبودن اصول دین آن است که هر شخص باید خودش بطور مستقیم به کتب روایی مراجعه کند نه آنکه از علمای متخصص و مورد اعتماد دین قبول کند، باطل بودن چنین تکلیفی برای عموم نیز واضح است.
حالت سوم آن است که منظور این باشد:
مردم باید با دلیل و سند متوجه شوند که چه چیزهایی از آموزهها و تعالیم معصومین علیهم السلام است، نه آنکه مثل شکیات نماز صرفا قول مجتهد را بپذیرند و دیگر از وی دلیل نخواهند که به دلیل کدام آیه و روایت باید بپذیرم که در فلان مسأله فقهی نظر اهل بیت علیهم السلام چه بوده است.
در اینصورت همان ادله در اینجا نیز جاری خواهد بود و تکلیف کردن عموم مردم به اینکه مثلا بدانند که خداوند به چه دلیل متجزی نیست و یا آیات و روایات هر یک از اصول دین را خودشان بررسی کنند تکلیف ما لایطاق است و خلاف عقل.
آنچه مهم است این است که فرد به یقین برسد که در فلان مسأله اعتقادی قول حجت خدا چه بوده است، حال این یقین را چه از راه تقلید بدست آورده باشد چه از غیر آن.
@kalam_shia
اما اگر منظور از تقلیدی نبودن اصول دین آن است که هر شخص باید خودش بطور مستقیم به کتب روایی مراجعه کند نه آنکه از علمای متخصص و مورد اعتماد دین قبول کند، باطل بودن چنین تکلیفی برای عموم نیز واضح است.
حالت سوم آن است که منظور این باشد:
مردم باید با دلیل و سند متوجه شوند که چه چیزهایی از آموزهها و تعالیم معصومین علیهم السلام است، نه آنکه مثل شکیات نماز صرفا قول مجتهد را بپذیرند و دیگر از وی دلیل نخواهند که به دلیل کدام آیه و روایت باید بپذیرم که در فلان مسأله فقهی نظر اهل بیت علیهم السلام چه بوده است.
در اینصورت همان ادله در اینجا نیز جاری خواهد بود و تکلیف کردن عموم مردم به اینکه مثلا بدانند که خداوند به چه دلیل متجزی نیست و یا آیات و روایات هر یک از اصول دین را خودشان بررسی کنند تکلیف ما لایطاق است و خلاف عقل.
آنچه مهم است این است که فرد به یقین برسد که در فلان مسأله اعتقادی قول حجت خدا چه بوده است، حال این یقین را چه از راه تقلید بدست آورده باشد چه از غیر آن.
@kalam_shia