Telegram Web Link
يکی از کتاب هایی که به غلط به فارابی نسبت داده شده کتاب التعليقات است. فارابی کتاب تعليقات نداشته و آنچه در متن بالا آمده نسبتی با فارابی ندارد. قبلا در کاتبان مختصری در اين زمينه نوشته بودم. در يادداشتی اين مطلب را بيشتر به بحث می گذارم.

https://www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi
التعلیقات فارابی و التعلیقات ابن سینا

تصویر صفحه اول قدیمی‌ترین نسخه موجود از تعلیقات ابن سینا که توسط ابوالعباس لوکری شاگرد بهمنیار در سال 503ق تدوین شده. [تاریخ ذکر شده در انتهای رساله: في شهور سنة ثلث وخمسمائة]

چنانکه ملاحظه می‎شود عنوان زده است:
فهرست کتاب التعلیقات عن الشیخ الحکیم ابی نصر الفارابي والشیخ أبي علي سینا، روایة بهمنیار

مشخصات نسخه:
کتابخانه ایاصوفیه استانبول به شماره نسخه 2390

حال با وجود گزارش و روایت بهمنیار _که خود شاگرد ابن سینا بوده_ چگونه باید انتساب آن به فارابی را انکار کرد و التعلیقات فارابی را چکیده و تلخیص التعلیقات ابن سینا دانست؟
@kalam_shia
التعلیقات فارابی و التعلیقات ابن سینا

دکتر حسن انصاری به مانند برخی پژوهشگران غربی انتساب برخی آثار فارابی به وی را نمی‌پذیرد [از جمله عیون المسائل، فصوص الحکمة، التعلیقات و...]
دکتر انصاری توضیح چندانی درباره عدم انتساب التعلیقات به فارابی نداده‌اند، اگر ایشان مدعای خود را بصورت دقیق‌تری بیان کنند بیشتر قابل استفاده خواهد بود:
۱. التعلیقات فارابی چکیده و تلخیصی از همان التعلیقات ابن سینا است که بعدها عده‌ای به نام فارابی منتشر کرده‌اند
۲. التعلیقات فارابی از خود او نیست و ابن سینا و شاگردانش به اشتباه آن را از فارابی می‌پنداشتند
۳. نه فارابی و نه ابن سینا هیچیک کتابی به نام التعلیقات نداشتند و بعدها برخی چنین کتبی را به ایشان نسبت داده‌اند
برای بحث دقیق‌تر باید مشخص شود مدعای منکران انتساب التعلیقات به فارابی چیست؟

@kalam_shia

پاسخ‌ها و تبیین دکتر حسن انصاری درباره التعلیقات فارابی و ابن سینا

ضمن تشکر از ایشان، برخی اشکالاتی که در ارائه ایشان به ذهن می‌رسد بزودی عرض خواهد شد تا در صورت صلاح‌دید پاسخ بفرمایند تا بحث روشن‌تر شود.
[نتیجه گفتگوی مختصر با دکتر نصرالله حکمت (استاد فاضل فلسفه دانشگاه بهشتی و صاحب کتاب زندگی و اندیشه حکیم ابونصر فارابی) این بود که نظر ایشان نیز تأیید صحت انتساب کتاب به فارابی است _مخصوصا به خاطر قرائن متنی موجود در آثار فارابی_ ولی اگر آقای انصاری ادله محکمی در رد انتساب داشته باشند مایل به شنیدن و خواندن هستند].

@kalam_shia
ماهيت کتاب التعليقات منسوب به ابن سينا (در سه فرسته)

کتاب
تعليقات را منابع کهن شرح حال نگاری ابن سينا از او نشمرده اند؛ گرچه اين کتاب از دورانی کهن و از سده ششم قمری گاه به عنوان اثری از ابن سينا مورد اشاره و نقل قرار گرفته. عنوان کتاب در آغاز نسخه آياصوفيا چنين است: کتاب التعليقات عن الشيخ الحکيم أبي نصر الفارابي والشيخ الرئيس أبي علي بن سينا و در دنباله آمده: رواية بهمنيار. از اين عنوان چه می توان فهميد:

نخست اينکه اين کتاب در ژانر تعليق/ تعليقات/ تعاليق است. دوم اينکه مضامين آن (و شايد عبارات آن) به نحوی به فارابی و ابن سينا مربوط می شود؛ و سوم اينکه: اين کتاب به روايت بهمنيار است. حالا همين را هم می توان یه شيو های مختلف فهميد: کل کتاب اثر ابن سينا (و فارابی؟) است اما روايت آن از سوی بهمنیار صورت گرفته است؟؛ يا اينکه اين کتاب مجموعه ای است از متون/ يا مضامينی از فارابی و ابن سينا که آنها را بهمنيار در اين اثر روايت می کرده اما نويسنده و در واقع گردآورنده مجموعه حاضر معلوم نيست کيست؟ آيا گردآورنده اين مجموعه ابو العبّاس لوکري است؛ شاگرد بهمنيار؛ همو که برای کل کتاب فهرستی هم در سال 503 ق فراهم کرده که متن آن در آغاز نسخه آياصوفيا ديده می شود؟ بايد به اين پرسش ها پاسخ گفت.

آنچه برای پاسخ به اين پرسش ها نخست بايد بدانيم اين است که هيچ يک از بندهای موجود در اين کتاب نه در آثار ديگر فارابی عينا نقل شده و نه در هيچ کدام از آثار ابن سينا. البته بخش ها و تکه هایی از بندهای مختلف اين کتاب را می توان در پيوند با برخی آثار شناخته شده ابن سينا سراغ گرفت اما نمی توان جایی را نشان داد که در اين اثر مطلبی عينا از کتابی از ابن سينا نقل شده باشد. پس اين احتمال که بهمنيار يادداشت هایی از آثار فارابی و ابن سينا در اين کتاب گرد آورده قابل قبول نيست. اگر چنين بود بايد دست کم تعدادی از بندهای اين کتاب در آثار موجود و پر شمار ابن سينا (و حتی فارابی) قابل پی گيری بود.

احتمال ديگر اين است: اين کتاب متنی است تبييض نشده از ابن سينا که بهمنيار آن را سر و سامانی داده و تلاش کرده آنها را در نظم و نسقی قرار دهد چرا که ابن سينا مؤفق به تدوين نهایی اين اثر نشده. اين مطلب آشکارا با واقعيت اين کتاب و نظم پراکنده آن و ماهيت آنچه از آثار ابن سينا می شناسيم سازگار نيست. به همين دليل اين کتاب را هم نمی توان چنانکه محقق ويرايش جديد کتاب التعليقات احتمال داده مرتبط با کتاب اللواحق دانست که گفته می شود ابن سينا قصد تحرير آن را داشت. وانگهی اگر اين کتاب نوشته ای تحرير نشده از ابن سيناست نام فارابی در عنوان پيشگفته چه می کند؟
ممکن است گفته شود با توجه به عنوان تعليقات، اين کتاب مجموعه ای است از يادداشت هایی که بهمنيار عینا از مجموعه درس های ابن سينا و يا مجموعه پاسخ های او به پرسش های بهمنيار فراهم کرده. اينجا هم چند اشکال وجود دارد: نخست اینکه ابن سينا مدرس مدرسه ای نبود تا بسان آنچه بعد از او به ويژه در سنت های مدرسی معمول شد درس های منظمی ارائه داده باشد. متن کتاب هم نشان نمی دهد که اينها مطالبی بوده که کسی از مجموعه درسی منظم به صورت آنچه در سنت تقريرات نويسی می شناسيم فراهم کرده باشد. ابن سينا کتاب های خود را املاء می کرد و شاگردانی محدود داشت که در محضر او اين کتاب ها را تحریر و تبییض می کردند. اگر کتاب تعليقات از اين شمار بود می بايست مقدمه ای می داشت و مهمتر از آن از نظمی تبعيت می کرد؛ در حالی که تعليقات کتابی است که به مجموعه ای از يادداشت های نا منظم که در پی هم آمده اند بيشتر شباهت دارد؛ با اينکه گاهی چندين يادداشت پی در پی مرتبط با يک موضوع است. وانگهی مجموعه ای از مکاتبات بهمنيار با ابن سينا بخشی از کتاب المباحثات را تشکيل می دهد و قسمتی از آن هم مشتمل بر يادداشت هایی است از ابن سينا که ظاهرا برگرفته از گفتگوهای بهمنیار است با او و یا تکه هایی که از گفتارهای تحریر نشده ابن سینا بعدها از مجموعه آثار و نوشته ها و دست خط های ابن سینا به دست آمد. پس با اين حساب يا بايد تعليقات را به کتاب مباحثات پيوند می دادند و با همان عنوان و يا مباحثات را به کتاب تعليقات ملحق می کردند. چنين به نظر می رسد که ماهيت کتاب تعليقات متفاوت از کتاب مباحثات بوده و انتساب آن به ابن سينا نمی توانسته همچون کتاب مباحثات مقبول باشد. از ديگر سو بسياری از بندهای کتاب تعليقات مطلقا حالت توضيحی و يا تفسيری ندارند و روشن است که به عنوان پاسخ به پرسشی مطرح نشده اند؛ در واقع صرفا باوری مشهور نزد فلاسفه را ارائه می دهند. به همين دليل نه تنها نمی توان تصور کرد که در مقام پاسخ به پرسشی اساسی که توضيح ابن سينا را طلب کند ارائه شده اند بلکه حتی نقل آنها به صورت يادداشت از روی آثار فارابی و ابن سينا را هم مستبعد نشان می دهد. اين را هم اضافه کنم که اگر کتاب تعليقات مجموعه يادداشت ها و پاسخ های ابن سيناست پس سهم فارابی در اين تعليقات چيست؟ مصصح کتاب، آقای موسويان با وجود اينکه به روشنی متن همه آنچه در کتاب تعليقات فارابی آمده را يا عينا و يا با توضيحاتی بيشتر در متن کتاب ابن سينا نشان داده اند با اين وصف همچنان اصرار دارند که تعليقات فارابی اثری مستقل از تعليقات ابن سيناست و در واقع ابن سينا (و يا بهمنيار) گاه عين مطالب فارابی را در تعليقات تکرار کرده و يا اينکه آن را همراه با شرح و توضيحی نقل کرده است. اين در حالی است که بايد اين نسبت را بر عکس می ديدند: در واقع متنی که به نام تعليقات فارابی معروف است تنها هيئتی است برگزيده از تعليقات ابن سينا.

با توجه به سنت تعليق نگاری که ما قبلا مفصلا در نوشته های خود توضيح داده ايم تنها تفسير مقبول از کتاب تعليقات ابن سينا را می توان در ذيل چنين توضيح داد:

تعليقات منسوب به ابن سينا در واقع متن های مکتوب از سوی او نيست؛ کما اينکه ربطی به فارابی به شکل مستقيم ندارد. اين کتاب مجموعه ای از تعاليق (يادداشت ها) است به قلم بهمنيار که در طی تحصيل نزد ابن سينا و بهره گيری از محضر او فراهم کرده بود و بنابراين برداشت های او از درس های ابن سيناست که به منظور اینکه اصل مطالب و برهان ها و نحوه دقيق تقرير مطالب و براهين برای او محفوظ باشد آنها را در طی يادداشت هایی شخصی نگاشته بوده بی آنکه به آنها نظمی دهد. به احتمال زياد تفاوت هيئت های مختلف اين کتاب در نسخه های خطی متعددی که از آن در دست است به دليل اين است که در دفعات متعددی تلاش هایی برای تنظيم و يا دست کم نسخه برداری از مجموعه ياداشت های او صورت گرفته بوده. آنچه در هيئت موجود در نسخه آياصوفيا و شماری ديگر از نسخه هایی که ريشه آنها به این نسخه می رسد ديده می شود چنين می نمايد که فراهم آمده ابو العباس لوکري است و به همين دليل هم خود او برای اين مجموعه فهرستی تنظيم کرد. هيئت های ديگر اين مجموعه يادداشت ها را می توان در شکل های ديگری که هم در تعداد يادداشت ها، و هم در ترتيب با نسخه لوکري تفاوت دارند ديد.

هيئتی که به عنوان تعليقات فارابی شناخته می شود و مکرر چاپ شده يکی از مجموعه هایی است که از مجموعه تعليقات بهمنیار برگزيده شده است. به هرحال اين احتمال وجود دارد که بهمنيار در تدريس فلسفه از اين مجموعه يادداشت های خود استفاده می کرده و همين موجب اهتمام شاگردانش به اين يادداشت ها بوده است. می دانیم که استادان از يادداشت ها و يا تقريرات درسی دوران تحصيلی شان در ايام تدريس استفاده می کرده اند (اين سنت را در فقه و اصول و خلاف اهل سنت سنت تعليقه/ تعليق می ناميده اند).
حال برگرديم به سهم فارابی در تعليقات منسوب به ابن سينا: در واقع کاری که بهمنيار در طی اين يادداشت ها انجام داده و از آن در عنوان کتاب به "رواية" تعبير شده تقرير و "روايت" اوست از مباحث فلسفی و تقريرهای براهين آنها که در دوران تحصيلات فلسفی اش نزد ابن سينا برای خود گرد آورده بود. در واقع مجموعه ای از تعاليمی بود که از ديدگاه بهمنيار (و يا حتی نه او بلکه لوکري) تعاليم فارابی و ابن سينا را تشکيل می داد. اينکه نمی توان عبارات بندهای متعددی از اين کتاب را عينا در آثار فارابی و ابن سينا سراغ گرفت به اين دليل است؛ و الا اگر اين کتاب مجموعه ای از يادداشت هایی بود که بهمنيار در کلام خود ابن سينا ديده و برگزيده بود بايد بخش قابل توجهی از عبارات اين کتاب را عينا (و نه صرفا ناظر به) در آثاری مانند شفاء و اشارات می ديديم. وجود برخی آرای اختصاصی ابن سينا در اين کتاب (و همچنين مباحثات) در واقع تبلور آرای بسيار متأخر ابن سيناست که مجالی برای طرح در آثار مکتوب ابن سينا نيافت اما بهمنيار از آنها آگاه بود (در اين زمينه مستقلا خواهم نوشت). مطرح شدن نام فارابی در عنوان نسخه آياصوفيا که گفتيم به احتمال قوی کار لوکري است بعدا موجب شد که گزيده ای از اين مجموعه يادداشت ها نه تحت عنوان نام ابن سينا بلکه صرفا تحت نام فارابی شهرت پيدا کند و کتابی به نام تعليقات برای فارابی قلم برده شود. جريان فارابی گرایی در خراسان سده ششم احتمالا در اين زمينه سهم مهمی داشته است.

https://www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi
چند نکته درباره تعليقات منسوب به ابن سينا و چاپ تازه آن

کتابی که تحت عنوان التعليقات ابن سينا در سنت فلسفه اسلامی معروف است از مهمترين آثاری است که در سنت سينوی خراسان و برای شناخت آرای فلسفی ابن سينا در اختيار داريم. اين کتاب تاکنون دست کم دو باری چاپ شده بود و همينک در برابر خود چاپ سومی از اين کتاب در اختيار دارم که به کوشش سيد حسين موسويان و با همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران منتشر شده است. مصحح در تصحيح خود از کتاب عمدتاً اعتمادش بر نسخه کهنسال آياصوفياست و البته نسخه پرينستون را هم که در همان خانواده نسخه آياصوفيه بايد قرارش داد زير نظر داشته است. نسخه های ديگری هم در کار تصحيح مورد استفاده قرار گرفته، اما مصحح نسخه مهم کتابخانه تيموريه را در اختيار نداشته و آن را بر اساس چاپی از آن که پيشتر عبدالرحمان بدوی فراهم کرده بود مدّ نظر قرار داده است. نسخه تيموريه از سنتی ديگر از نسخه های کتاب تعليقات است. نسخه های ديگری هم مورد توجه مصحح قرار گرفته اما متأسفانه مصحح کتاب به شماری از نسخه هايی با تمايزهايي در اندازه کتاب که خود آنها را در شماری از کتابخانه های ترکيه نشان داده چندان عنايتی نشان نداده و بسيار گذرا بدانها پرداخته در حالی که خود تصريح می کند که در آغاز برخی از اين نسخه ها عنوان "التعليقات علی رواية أخری" ديده می شود. گوتاس در کتابش ابن سينا و سنت ارسطويی (چاپ دوم، ص 164) به اهميت نسخه کتابخانه تيموريه توجه می دهد و با وجود آنکه همانند مصحح کتاب نسخه های التعليقات را در چهار روايت/ هيئت قرار می دهد اما او به دليل توجه به تمايز روشن نسخه کتابخانه تيموريه، آن را روايت نخست قرار می دهد و روايت چهارم در گزارش آقای موسويان را در واقع نسخه های گزيده ای می داند که بر اساس روايت نخست (بنابر تقسيم بندی خودش) شکل گرفته اند. در عوض گوتاس روايت چهارم را روايتی می داند از کتاب التعليقات که در شکل و ساختار با نسخه های ديگر متفاوتند و به طور شاخص در آن ميان بايد نسخه ای را از التعليقات ابن سينا معرفی کرد که با عنوان التعليقات فارابی شناخته است و از آن نسخه های زيادی با اين عنوان موجود است و تاکنون هم چند باری به چاپ رسيده است.

چنانکه گذشت متأسفانه مصحح فاضل کتاب تعليقات، نسخه های دسته چهارم بنابر تقسيم بندی خود را که عمدتاً وجود آنها را در کتابخانه های ترکيه نشان داده مورد استفاده تفصيلی قرار نداده و از آنها در سازواره انتقادی استفاده نکرده است؛ چرا که به نظر می رسد اين نسخه ها، با وجود آنکه بنابر نظر گوتاس تنها نسخه های کوتاه شده ای اند از نسخه های شناخته شده التعليقات (و به طور خاص به نظر او نسخه ای است که بدوی چاپ کرده) اما به هر حال ممکن است که مراحلی ميانی در شکل گيری روايتهای کاملتر متن التعليقات را نمايندگی می کنند. اين مسئله از آنجا اهميت بيشتری می يابد که بدانيم شکل گيری متن التعليقات، در هيئتهای امروزی آن چندان بر ما روشن نيست: درست معلوم نيست که اين اثر چگونه اثری است و چگونه شکل گرفته و معنای "تعليقات" دقيقاً چيست؟ همچنين معلوم نيست که سازنده متن دقيقاً کيست؟ آيا خود ابن سينا آن را تحرير کرده و يا شاگردانش؟ اگر شاگردانش آن را تحرير کرده اند کدام يک از آنها اين متن را تحرير کرده و آيا اين کتاب حاصل چند متن فراهم آمده از سوی شاگردان متعددی است و يا اينکه يک شاگرد ابن سينا همه آنها را تنظيم کرده است؟ سهم شاگرد/ شاگردان ابن سينا در تنظيم اين متن چه بوده و آيا آنها خود مطالبی را بدان از خود افزوده اند يا خير؟ به ويژه اينکه در پاره ای از مسائل اين کتاب بحثهايی مطرح می شود که سابقه آنها به طور روشنی در آثار ديگر ابن سينا ديده نمی شود. همينجا اين را هم تذکر دهم که در برخی از کتابهای دوران صفوی چند موردی از التعليقات در مباحثی بسيار مهم و سرنوشت ساز درباره ديدگاه های ابن سينا نقل شده است که در نسخه های اساس چاپهای اين کتاب نمی توان سراغ آنها را گرفت (درباره اين موضوع مستقلا مقاله ای را ان شاء الله خواهم نوشت).

شيوه تصحيح انتقادی در موردی که ما هيئت ها و روايات مختلف از يک متن در نسخه های متفاوت در اختيار داريم اين است که هر کدام از روايات کتاب مستقلا و بدون آميختن هيئت های مختلف با يکديگر منتشر شوند.

https://www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi
|بررسی‌های کلامی|
ماهيت کتاب التعليقات منسوب به ابن سينا (در سه فرسته) کتاب تعليقات را منابع کهن شرح حال نگاری ابن سينا از او نشمرده اند؛ گرچه اين کتاب از دورانی کهن و از سده ششم قمری گاه به عنوان اثری از ابن سينا مورد اشاره و نقل قرار گرفته. عنوان کتاب در آغاز نسخه آياصوفيا…
برای جمع بندی بحث تعلیقات ابن سینا و فارابی:

بی‌شک پروفسور گوتاس از متخصص‌ترین افراد جهان معاصر درباره ابن سینا است. و اگر بخواهیم درباره تاریخ ابن سینا چیزی بنویسیم ولی توجه و ارجاعی به آثار گوتاس نداشته باشیم به احتمال بسیار کاری پر عیب خواهیم داشت. ارجاع در اینجا نه به معنای تأیید گوتاس است، بلکه حداقل باید بدانیم او درباره تعلیقات ابن سینا چه گفته است و ادله‌اش در تشکیک آن کتاب چیست؟ حال می‌توان آن را نقد یا تأیید کرد ولی بی‌خبر بودن از تحقیقات وی قبل از دست به قلم شدن بی‌شک آسیب‌زا خواهد بود. و واقعا جای تأسف است که رسمی‌ترین نهاد فلسفی ایران_مؤسسه حکمت و فلسفه ایران_ کتبی درباره ابن سینا و فارابی چاپ می‌کند ولی هیچ خبری از تحقیقات جدید بزرگ‌ترین ابن سینا پژوه معاصر ندارد! نه ارجاعی به آن می‌دهد و نه ادله ایشان را نقد و بررسی می‌کند.

در انتها از آقای حسن انصاری بابت نوشتن پستهای فوق و تذکر دادن نظر گوتاس تشکر می‌کنیم.
@kalam_shia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بررسی_نقش_میرلوحی_در_انتساب_تصوف_به_مجلسی_اول.pdf
806.9 KB
بررسی نقش میرلوحی در انتساب تصوف به مجلسی اول

ابوالحسن غفاری [دانشیار گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی]
رضا مختاری خویی [دانش‌آموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه ‌اسلامی دانشگاه تهران]
دوفصلنامه شیعه‌شناخت، سال دوم، شماره سوم

@kalam_shia
بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)

نویسندگان:
رضا مختاری [دانش آموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران]
فاطمه سلیمانی‌پور [دانش آموخته شیعه شناسی و دانشجوی دکتری دانشگاه باقر العلوم]
سید قاسم حسینی [عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم دانشگاه قم]
📕فصلنامه آینه معرفت، دانشگاه شهید بهشتی «اینجا»
________________________

بررسی جایگاه عقل و برهان در معرفت دینی از منظر مکتب تفکیک

غلامرضا جمشیدیها [مدیر گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران]
رضا مختاری خویی
رحمت الله محمودی [دانشجوی دکتری فلسفه غرب دانشگاه تهران]
📕دو فصلنامه نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان؛ دانشگاه تهران «اینجا»
_______________________

آیا محمد امین استرآبادی یک مجتهد بود؟ [بررسی آثار و اندیشه‌های محمد امین استرآبادی]

رولا جُردی ابی‌صعب [استاد مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل کانادا]
رضا مختاری خویی
📕فصلنامه پژوهش در تاریخ، دانشگاه تهران «اینجا»
_______________________

بررسی و تبیین آراء کلامی میرزای قمی

حسین کلباسی اشتری [استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تهران]
رضا مختاری خویی | «اینجا»
_______________________

بررسی نقش میرلوحی در انتساب تصوف به مجلسی اول

ابوالحسن غفاری [دانشیار گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی]
رضا مختاری خویی | «اینجا»
در مقاله «آیا محمدامین استرآبادی یک مجتهد بود؟» اشاره شد که منظور استرآبادی از استادش که نام آن را مخفی می‌کند و با رمز «م‌.ن» درباره آن سخن می‌گوید همان میرزا جان باغنوی شیرازی شافعی (متوفی حدود ۹۹۵ق) است.
دلیل دیگری بر اینکه منظور از «م.ن» همان میرزا جان است:
استرآبادی در رساله المباحث الثلاثة می‌گوید: وقال استادنا المحقق م‌‌.ن في حاشیة التجرید...
سپس چند صفحه از متن او را ذکر می‌کند. (تصاویر سفید مربوط به استرآبادی است)
تصاویر رنگی فوق نسخه خطی حاشیة التجرید میرزا جان، موجود در کتابخانه مسجد اعظم است که مشاهده می‌شود استرآبادی عینا کلام او را ذکر کرده است.
@kalam_shia
دستخط محمد امین استرآبادی

پاسخ استرآبادی به سؤالات ظهیری عاملی
دانشگاه تهران، شماره نسخه ۱۰۶۷/۴

[در نسخه چاپی این رساله که به ضمیمه الفوائد المدنیة به چاپ رسیده است، نسخه دیگری غیر از نسخه حاضر مبنا قرار داده شده است؛ رساله حاضر علاوه بر اینکه نسخه مؤلف است یکی دو صفحه نیز بیشتر از نسخه چاپی دارد]
@kalam_shia
2024/10/01 22:28:58
Back to Top
HTML Embed Code: