Telegram Web Link
Audio
محمد الحجيرات
حضرت عباس علیه السلام خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها
Forwarded from سیدمحمد طباطبایی یزدی
Forwarded from سیدمحمد طباطبایی یزدی
تعلیقه یکی از دوستان اهل فضل:
با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است .
برخی از اشکالات به شرح زیر است:
1. شماره ی صفحه های نسخه که درج نشده است .
2. مصادر مطالب مولف را مضحکانه به جای اینکه از مصادری که مولف دیده آدرس دهد، به منابعی از معاصرین ما ارجاع داده است .( تصویر شماره 1 )
Forwarded from سیدمحمد طباطبایی یزدی
تصویر شماره (1)
|بررسی‌های کلامی|
تعلیقه یکی از دوستان اهل فضل: با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است . برخی از اشکالات به شرح زیر است: 1. شماره ی صفحه های نسخه که درج نشده…
باسمه تعالی
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
عظم الله اجورنا و اجورکم

ضمن تشکر از همه بزرگواران و سروران ارجمند که کتاب منتشر شده از جانب حقیر را مورد بررسی قرار داده‌‌اند و مخصوصا از عزیزی که تعلیقه زده‌اند.
اما مختصر اشاره ما به همین نقد:
ما نمی‌دانیم این سید بزرگوار به دوست فاضلشان چه پاسخی داده‌اند، اما من از جانب خود این سید عزیز، به آن دوستشان پاسخی عرض می‌کنم:

اینکه در اشکال اولتان به این بنده خدا ایراد گرفته‌اید که چرا شماره صفحات نسخه خطی را درج نکرده است؛ خب مگر این یک قانون آسمانی است که مصحح حتما باید شماره صفحات نسخه را نیز درج کند؟! شما با این اشکالتان در واقع فاتحه کار اکثر بزرگان این عرصه را خوانده‌اید! مگر خودِ پدر مرحوم بنده [آقا عزیز طباطبایی] در تصحیح کتاب «فهرست اسماء علماء الشیعة» ابن بابویه رازی، و یا در کتاب «فهرست کتب شیعة واصولهم» شیخ طوسی و... شماره نسخه درج کرده‌اند که شما الان به این بنده خدا این اشکال را می‌کنید؟
اصلا مگر خود بنده در کتاب «فضائل امیر المؤمنین» احمد ابن حنبل که آن را بعد از وفات مرحوم پدرم چاپ کردم، شماره صفحه نسخه درج کرده‌ام؟!
پس شما در واقع پدر من، خود من، و بسیاری از بزرگان این عرصه را به نقد می‌کشید، آن هم با یک مطلب من‌درآوردی. (بله اگر نسخه ملاحظات خاصی داشته باشد درج کردن شماره در آن مطلوب می‌تواند باشد ولی شاید تعبیر خودتان در اینجا برای خودتان قابل استفاده باشد که نقدتان «مضحکانه» است)

اما اشکال شماره دو، که نوشته‌اید مثلا وقتی مجلسی اول می‌گوید فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، چرا این بنده خدا به معاصرین آدرس داده است نه به فلاسفه قبل از مجلسی اول.
پاسخش مشخص است دوست فاضل:
این بندۀ خدای مصحح، هدفش آن است که نشان دهد عقاید بزرگان فلاسفه در امهات مطالب، خلاف اصول توحیدی است؛ لذا برای اینکه آدرس به امثال ابن رشد و... بدهد، به بزرگان و فحول معاصر این فن آدرس داده که مخاطب امروزی ادعا نکند نظر علامه طباطبایی و علامه حسن‌زاده و مطهری و... چیز دیگری است. و در واقع او با این نوع آدرس‌دهی به مخاطب نشان داده است که چنانکه مجلسی در آن زمان ادعا کرده فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، حتی امروزی‌ها نیز بر همین منهج‌اند. و اصلا طرفداران امروزین فلسفه در باب اینکه چه فیلسوفی از فلاسفه گذشته مقام والاتری داشته‌اند گوش به دهان علامه‌های مذکور امروزی هستند، پس آدرس دادن به علامه طباطبایی و حسن‌زاده و مطهری، در این مقام نه تنها بلا اشکال است، بلکه مزایای بیشتری دارد.

دوست فاضل من، اکنون می‌ماند اشکال مقدماتی تو درباره بحث انتساب و عدم انتساب نسخه:
از آنجا که این دو اشکال اخیر شما نیازی به مراجعه به نسخه تصحیح شده نداشت و یک مطلب عمومی بود و شما در آن به این نحو اشکال کرده‌اید، اجازه دهید من با دقت بیشتری درباره آن اشکال دیگرتان برخورد کنم. به نظرم طریقه صحیح بحث آن است که شما عین متن و نوشته و ادعای آن مصحح را نقل کنید تا ما با مدعای او آشنا شویم بعد بتوانیم داوری کنیم که حقیقتا آن بنده خدا تا چه اندازه حق یا باطل گفته است.

در انتها ضمن تشکر از سید بزرگوار جناب آقای محمد طباطبایی، و پوزش از تکلم از لسان ایشان، به احتمال بسیار خود ایشان پاسخ‌های مناسب دیگری نیز افزون بر عرایض حقیر بیان کرده‌اند که به وقت مناسب از آنها بهره‌مند خواهیم شد ان شاءالله.
افزودن این نکته نیز مناسب است که حقیر هرگونه آمادگی خود را برای جلسات حضوری در نقد و بررسی سیاهه‌های خود را اعلام می‌دارم، اما نقدهای جسته و گریخته تلگرامی را هم هرچند مفید می‌دانم، اما ممکن است جسته و گریخته جواب دهم، البته اگر از سوی افراد سرشناس و... باشد به دیده منت نهاده و همیشه مورد توجه قرار خواهم داد. و در مجموع اگر جوابی به نقدها به گمانم رسید مرقوم داشته و در غیر اینصورت حتما تمامی ما اشتباهات خود را بر عهده خواهیم گرفت ان‌شاءالله.

https://www.tg-me.com/kalam_shia/336
لعن الله قاتلیك یا زهرا (سلام الله علیها)
#ارسالی_مخاطبان

ضمن تشکر از نقد جالب‌تان، احتمالا آقای سیدمحمدطباطبایی غیر از نام بردن از آثار پدر مرحوم‌شان، و آثار خودشان مثال‌های دیگری بر «مضحکه» بودن این نقد آورده‌اند؛ مثلا گفته باشند:
مگر رفیق‌ما آقای جعفریان، در آثار خود هنگام تصحیح متن نسخه شماره هر برگ را هم در متن تایپی درج کرده‌اند؟!
مگر آقای جویا جهانبخش در تصحیح کتاب رساله تصحیفات میرداماد چنین کرده‌اند؟
مگر آقای هادی مکارم در «الرسائل الکلامیة» چنین کرده‌اند؟
مگر آقای علی فاضلی در تصحیح «خمس فوائد کلامیة» و ده‌ها رساله دیگری که کار کرده‌اند چنین کرده‌اند؟
مگر اساتید فاضل این فن آقایان جلالی و اشکوری و مرعشی و رجایی و... چنین کرده‌اند؟!
لذا حداقل بخاطر این افراد نقدهای «مضحکانه» را رها کنید و این مطلب را تداعی نکنید که گویا به هر طریقی دنبال بیان کردن نقد هستید.
البته منت‌ نهاده‌اید که به نوع فونت، جنس کاغذ و قطع کتاب نیز اشکال نکرده‌اید!
[اضافه ادمین: بله همینطور است، از آنجا که آقای سیدمحمد طباطبایی شخصی فاضل هستند احتمالا مثال‌های بین المللی نیز زده‌اند: مانند مثال به کار رابرت گلیو در تصحیح رساله طهارت شراب، یا برخی کارهای اشمیتکه، هانری کربن، و حتی سیدحسین نصر و...]
@nosakh_shii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاسخی از پسِ پرده غیب، و جواب ما به آن پرده نشین

سید عزیز آقای محمد طباطبایی، باز حامل پیامی شده‌اند از جانب رفیق ناشناخته خود در پاسخ به جوابیه ما:

ابتدا به سه پاسخ ما، به سه نقد قبلی‌شان جوابی مرقوم داشته و سپس نقدهای جدیدتری ذکر کرده‌اند.
ما چند قدمی با نقدهای ایشان مشی می‌کنیم:

درباره پاسخ اول ما گفته‌اند که صرفا سؤالی در این باره کرده‌اند.
ما هم می‌گوییم: ما هم صرفا جوابی دادیم و می‌توانید تعالیم بیشتر را از افرادی که نام بردیم اخذ کنید. (از جمله همین سید گرامی آقای سید محمد طباطبایی! از او بپرسید که چرا شماره نسخه هر صفحه را در کتاب احیایی ذکر نکرده‌اند، و فلسفه وجودی شماره صفحه نسخه چیست؟ و...)
درباره پاسخ دوم ما جواب داده‌اند که مثلا علم غیب ندارند که بدانند مزیت ارجاع دادن به کتب امثال علامه طباطبایی و حسن‌زاده و... چیست؟
گوییم: علم غیب نمی‌خواست و قدری فطانت کافی بود، هر چند که اکنون نیز اتفاق خاصی نیافتاده و مشکلی ندارد که پس از اشکال کردن به ما، پی به حکمتش برده باشید و فهمیده باشید که تا اینجا دو اشکال اولتان که آن را با تمسخر بیان کرده‌اید تبدیل به هیچ شد.

درباره انتساب نسخه:
ما پاسخی نداریم جز حواله دادن خود مخاطبین به مطالعه مقدمه تحقیق. ما در اواخر مقدمه بیان کرده‌ایم ورود ما در این نسخه به گونه‌ای خواهد بود که امهات نقدهای مجلسی در این رساله را از کتب دیگرش نیز نشان خواهیم داد، لذا هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت که کسی منکر انتساب رساله حاضر شود و اصلا آن را نپذیرد. ولی گویا پرده نشین میلی به بیان کامل سخنان ما ندارد.

ایشان اشکالات دیگری نیز بیان کرده‌اند که اجمالا به برخی اشاره می‌کنیم:
گفته‌اند چرا با وجود نسخه چاپی یک اثر، ما به نسخه خطی آن آدرس داده‌ایم. لابد از وجود اثر چاپی بی‌خبر بودیم یا مثلا شاید خواسته‌ایم ادعای فضل و... بکنیم.
گوییم: خب شما هر کدام از این دلیل را که بیشتر مایل هستید اتخاذ کنید، ثم ماذا؟ نقد اساسی‌تان بعد از آن همه هوچی‌گری همین هاست؟
اما پاسخ: من علاوه بر این اثر، در جایی دیگری نیز به جای آدرس به کتاب چاپی، به متن نسخه آدرس داده‌ام؛ آنجا دلیلم این بود که مطلب موجود در متن چاپی دارای اشتباهاتی بود که ارجاع به آن استدلال من را دقیق نمی‌رساند. اما درباره آدرس ندادن به کتاب چاپی شرح صحیفه مرحوم مجلسی و به جای آن آدرس دادن به نسخه خطی کتاب؛ دلیلش این بود که دسترسی من به نسخه خطی این کتاب آسان‌تر از دسترسی به کتاب چاپی بود و گمان نمی‌کردم نزد برخی حضرات، چنین کاری عیبی نابخشودنی باشد!

اشکال پایانی‌شان نیز این است که چرا در فهرست منابع، سال چاپ کتبی مانند آموزش فلسفه آقای مصباح، و انه الحق آقای حسن‌زاده و... را ننوشته‌ایم.
گوییم: بله قبول دارم که شایسته بود سال چاپ کتب را باید دقیق بیان می‌کردم، و این اشکال موجود در سه کتاب تصحیح شده را در کارهای بعدی رفع کرده‌ام.

در انتها گوییم، به فرض که اصلا تمامی این اشکالات شما وارد باشد، حقیقتا نقدهای شما همین‌ها بود؟!
عمق نقدها، با میزان حرارات و نحوه ورودتان سنخیت زیادی نداشت.
در انتها، از آنجا که پشت آقای سیدمحمد طباطبایی مخفی شده‌اید! و این ضعف علمی‌تان را ممکن است به اسم این سید بزرگوار ثبت کنید، و نیز از آنجا که مصاف با «شبح پشت پرده» چنگی به دل نمی‌زند، فعلا التفات به نقدهای شما را در همین مقدار به پایان می‌رسانیم؛ مگر آنکه رخی بنمایید ببینیم با که مخاطبه می‌کنیم. (هر چند که به نظر ما پرده نشینی عیب تلقی نمی‎شود ولی ما فعلا با پرده نشین‌ها وقت زیادی نمی‌توانیم صرف کنیم).
@kalam_shia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رد صوفیه بهبهانی.pdf
1.6 MB
رد صوفیه [رد طریق النجات]
محمدجعفر بهبهانی آل آقا [فرزند صاحب خیراتیه و نوه علامه وحید بهبهانی]

تحقیق و تصحیح: رضا مختاری خویی
@kalam_shia
رد مذهب حکما.pdf
2 MB
رد مذهب حکما
[مخالفت‌ها و نقدهای مجلسی اول بر فلاسفه]

تحقیق و تصحیح: رضا مختاری خویی
@kalam_shia
رد صوفیه؛ ملا طاهر.pdf
1.9 MB
رد صوفیه
ملا محمدطاهر قمی

تحقیق و تصحیح: رضا مختاری خویی
@kalam_shia
ان شاءالله در اواسط سال جدید میلادی اثری مرتبط با ابن سینا را بصورت فاکسیمیله و همراه با مقدمه‌ای، با یکی از اساتید دانشگاه ییل امریکا منتشر خواهیم کرد.
کتاب قبلی نیز ان شاءالله ماه‌های آتی منتشر خواهد شد.
@kalam_shia
یکی از بحث‌کنندگان در تاریخ اسلام و شبهه افکنان در این زمینه در مطلبی جدید گریه شبانه‌روزی حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارشان و وجود بیت الأحزان را انکار کرده و منبع و منشاء آن را تنها یک روایت جعلی در بحار الأنوار اعلام کرده است.
پیشتر این شبهه و انکار توسط مقتدای لبنانی او مطرح شده بود و مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی در «مأساة الزهرا سلام الله علیها» به زیبایی و با اسناد فراوان جواب محکمی به او داده بود، اما گویا شیخ شبهه افکن نفع خود را در پخش دروغ‌ها و شبهات می‌بیند.
ما با کمک گرفتن از مطالب مرحوم سیدجعفر پاسخی به این شبهه افکنان می‌دهیم.
ایشان در کلیپی که منتشر کرده است می‌گوید:

اینکه معروف شده است حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری در فراق پدرشان گریه می‌کردند به حدی که دیگر مورد اعتراض اهل مدینه قرار می‌گیرند که درخواست می‌کنند حضرت فقط یا روزها گریه کنند و یا شبها، و اینکه حضرت برای گریه به محلی به نام بیت الأحزان می‌روند هیچ اساسی جز یک روایت جعلی واضح در بحار الأنوار ندارد. و این تنها و تنها سند گریه شبانه روزی حضرت و بیت الأحزان است! و باید واویلا گفت و به حال حوزه تأسف خورد و... .


گوییم: این یک دروغ بزرگ است که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی آن را آشکار کرده بود؛ خصال، امالی صدوق، تفسیر عیاشی، کشف الغمه، مناقب آل ابی‌طالب و... از جمله کتبی است که قبل از بحار الأنوار این مطالب را نقل کرده بودند. [با رجوع به مأساة می‌توانید لیست کامل‌تری از این منابع را ببینید]
امالی صدوق:
«أَمَّا فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَبَكَتْ عَلَى رَسول الله حتّى تَأَذّى بِهَا أَهلُ المدينة وقالُوا لها قَد آذَيْتِنَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ فَكَانَت تَخرُج إِلى المقابر مقابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتّى تَقضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنصرف. شیخ صدوق، امالی، ص۱۲۱
و اما فاطمه دختر محمد صلی الله علیه وآله آنقدر بر رسول خدا گريست تا مردم مدينه از وى در آزار شدند و گفتند از فزونى گريه‏ایت ما را آزار دادى، پس حضرت به مقابر شهداء می‌‏رفت و تا می‌خواست می‌گريست‏ و سپس باز می‌گشت».

شیخ صدوق همچنین در خصال روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
«الْبَکاؤونَ خَمْسَة: آدَمُ و یعقُوبُ و یوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدِ وَ عَلِی بنُ الحُسَینِ (علیهم السلام)... وَ أَمَّا فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکثْرَةِ بُکائِک! إِمَّا أَنْ تَبْکی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکی بِالنَّهَارِ. فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ؛ خصال، ج۱، ص۲۷۲
گریه کنندگان [تاریخ] پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، حضرت فاطمه زهرا و امام سجاد (علیهم السلام). ... و اما حضرت فاطمه سلام الله علیها در فراق رسول خدا به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریه‌ات ما را اذیّت می‌کنی! باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی! لذا حضرت زهرا سلام الله علیها از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء می‌رفت و تا می‌خواست می‌گریست، سپس به سوی مدینه باز می‌گشت».


افزون بر روایات، از لحاظ تاریخی نیز در اینکه جایی به نام بیت الاحزان یا بیت الحزن در مدینه منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها بوده شکی نیست:

- ابن جبیر متوفای ۶۱۴ق در سفری که در قرن ششم به مدینه داشته اینچنین مشاهداتش را نقل می‌کند:
«یلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمه بنت الرسول(ص) یقال انه الذی آوَتْ الیه والتزمت فیه الحزن علی موت ابیها المصطفی». رحله ابن جبیر، چاپ دارالکتب ص۱۴۴

- علی بن ابی بکر بن علی هروی متوفای ۶۱۱ق می نویسد: «وبيت الأحزان لفاطمة، وبه قبر فاطمة، وقيل: إن فاطمة دفنت فى القبة التى فيها الآن ولدها الحسن رضى الله عنها» (الاشارات، ج۱، ص۷۹)

- سمهودی شافعی متوفای ۹۱۱ق از بیت الاحزان یاد کرده است: «إنه المعروف ببيت الحزن؛ لأن فاطمة رضي الله تعالى عنها أقامت به أيام حزنها على أبيها صلى اللّه عليه و سلم‏» (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج۳، ص۹۱۸، و نیز پاورقی ص۴۹۸).
ادامه:
بخش دوم پاسخ:
ما تصور نمی‌کنیم که صدای گریه حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زده و موجب اعتراض آنان شده باشد، بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت حالت حزن و اندوهی بود که از غم حضرت زهرا سلام الله علیها حاصل می‌شد.
درواقع آن مردم از گریه اذیت می‌شدند و نه صدای گریه! گریه حضرت فضای غم را در مدینه حاکم می‌کرد و آنها اعتراض داشتند. البته این اثر گریه حضرت برای آنها یک امر عادی بود، چرا که معجزات فراوانی از پیامبر خدا و امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام دیده بودند. مانند آنهایی که معجزاتی از دیگر پیامبران می‌دیدند و نورانیت آنها را متوجه می‌شدند اما با آنها مبارزه می‌کردند.
و در حقیقت این گریه حضرت یک تنبه و تذکر دیگر بود به آنهایی که گمراه شده بودند و این هدایت توسط حجتهای خدا همیشه باعث آزار دشمنان دین بوده است.
ظلم و جنایت در حق حضرت به اندازه‌ای زیاد بود که کسانی که فرستاده خدا را رها کردند و به او ظلم نمودند و آسیب رساندند و او را به گریه انداختند، اکنون می‌گفتند گریه اذیتمان می‌کند!
با اینکه کل زمین و... ملک حضرت زهرا سلام الله علیها و متعلق به حجت خداست اما آن مردم نه تنها با ظلم و ستم خود در مقابل حق ایستادند و حاضر به پیروی از دینی که آن همه معجزه از آن دیده بودند نشدند بلکه زبان به اعتراض بر حضرت گشودند! حق این جماعت عذاب الیم الهی است که بعد از مردن به آن می‌رسند.
[مطالب بیان شده حاصل ترکیب نوشته‌های چند فرد، و از جمله بخش اساسی‌اش از مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی بود]
چون کلیپ مستشکل زیرنویس انگلیسی داشت ما هم مختصر مطالب فوق را به انگلیسی می‌آوریم:
@kalam_shia
The Issue of “Beit-ol-Ahzan”

According to Islamic history, the holy prophet’s only daughter Sayedah Fatima (SA) was mourning continuously after him both for missing her father and for what people did to her husband and deviated Islam from its true path. As the people of Madinah were feeling the atmosphere of grief and sadness resulting from her continuous crying which affected their daily lives, instead of returning to the true Islam and following the orders of the holy prophet (SAA), they complained this to her husband, Amir-ol-Momenin Ali (SA). Therefore, Amir-ol-Momenin Ali (SA) prepared a small place outside of the city (apparently near the graves of the martyrs) for Sayedah Fatima (SA) to go there and mourn. This place is known as “Beit-ol-Ahzan”, meaning the house of sorrow. This event has been under special attention by Shia Muslims as they are intended to follow the orders of the prophet (SA) and real Islam, which guided them to obey and love his household, the most important figures of whom being Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatima (SA).
Recently, a (fake) scholar calling himself Shia claimed that this story was not true and we don’t have trustable narrations, even inside Shia school of taught, to accept it. He claims that the continuous mourning of Sayedah Fatimah (SA) after her father and the complaints of people of Madinah and existence of a place for her to grief, are all based on a made-up narration!!! Similar claims have already been done before this and the great scholar Sayed Jaafar Mortaza Ameli[1] has given a complete response to them[2]. As he mentioned, many books confirm the occurrence of this event, including Khesal[3] , Amali Sheikh Sadouq[4] , Tafsir Ayyashi[5], Kashf-ol-Ghommah[6], Manaqeb Ale-Abi-Taleb[7] , etc. In addition to the narration books, there are also many history books stating the existence of Beit-ol-Ahzan. Just to mention a few, Ibn-Jobair[8] , Ali-ibn-Abibakr-ibn-Ali Heravy[9] , and Samhoudi Shafie[10] all reported the existence of a place called Beit-ol-Ahzan in which Sayedah Fatimah used to mourn for her father.
Once again, we have to emphasize that our understanding is it wasn’t the voice of crying that bothered the people of Madinah, but its effect and the sadness atmosphere resulting from it. Such effects were not strange for those people as they had already seen so many miracles from the prophet (SAA) and his Ahl-ol-Bait (as it can be proved using both Shia and Sonni narrations, the term “Ahl-ol-Bait” which means the household of the prophet (SAA) refers to Amir-ol-Momein Ali, Sayedah Fatimah and their successors). Actually, it has been always the same in the history of religion: some people stood against the prophets even though they had already seen a lot of miracles from them. The point is, the prophets and their true successors always tried to guide people to the path of God by several different means. This mourning and crying of Sayedah Fatimah could also have similar effects on people who wanted to follow the truth. Sadly however, only a few were faithful and the rest didn’t accept the guidance given by Ahl-ol-Bait. Instead of rethinking of what they did to Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatimah (SA) and trying to compensate part of their injustice and unfaithful deeds, they complained to the grief of Sayedah Fatimah (SA)!!! This was their great sin which resulted into the deviation of real Islam, the effects of which can still be seen, for example in the appearance of terrorist groups like ISIS, etc.
________________________
1. سیدجعفر مرتضی عاملی
2. «مأساة الزهرا سلام الله علیها», V1, p 336 -343
3. خصال, V2, P 272
4. امالی, V2, P121
5. تفسیر عیاشی, V2, P188
6. کشف الغمه, V2, P 124
7. مناقب آل ابی‌طالب, V3, P322
8. رحله ابن جبیر, P 144
9. الاشارات, V1, P 79
10. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى, V3, P918, and also the footnote at P498

@kalam_shia
Forwarded from درایت
🔴 به مناسبت روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله
" اصول دین را بطوری که علمای ما ثابت کرده اند خالی از روش فلاسفه یونانی بلکه مطابق با این کتاب تجرید که بهترین کتاب است تعلیم دهند ".
( مقدمه شرح فارسی بر تجرید، شعرانی، ابوالحسن، 10 )
@derayat1
Forwarded from درایت
🔴 رنگ فلسفی
برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تاثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن استشهاد می کنند به کلامی از مرحوم مطهری: " وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. مجموعه آثار، 88/3 ".
ولکن باید دانست که در عصور متاخره متاسفانه به غلط واژه فلسفه بجای واژه تعقل در السنه معروف و مشهور شده است. یعنی بجای کاربرد بحثهای تعقلی از بحثهای فلسفی استفاده می شود لذا باعث مغالطه و گمراهی اذهان می شود. بعنوان مثال: " در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی در متن مذهب رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلالی و تعقلی به خود گرفته است. همان، 35/3 - 81/2 ".
بنابراین اگر گفته می شود کلام بعد از خواجه بیشتر رنگ فلسفی گرفته است یعنی بیشتر استدلالی شده است نه آنکه مبانی فلسفه در آن مورد پذیرش واقع شده باشد و الا کتابی که بخواهد بیش از نود درصد مبانی فلسفی را ارائه دهد دیگر کتابی کلامی نیست بلکه فلسفی است و باید از کتب فلسفی شمرده شود، و قبلا گذشت که ایشان می فرماید: " کتاب تجرید الاعتقاد خواجه یکی از معروفترین کتب کلام است. کلیات علوم اسلامی، مطهری، 156 ".
@derayat1
2024/10/01 22:33:22
Back to Top
HTML Embed Code: