Telegram Web Link
[برویر خطاب به نیچه] پرسید:
«چرا این‌گونه از خود خشمگینی؟ خاطرم هست می‌گفتی همه ما  سگ‌هایی وحشی در درون خود داریم که در سرداب وجودمان پارس می‌کنند. کاش می‌شد با انسانیت خود کمی مهربان‌تر و بخشنده‌تر باشی!»
📖
وقتی نیچه گریست، اروین د. یالوم، ترجمه: سپیده حبیب، ١٣٨۴، ص ۴٣٢

📚مثنوی ، دفتر پنجم:
چون در آن کوچه خری مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرص‌های رفته اندر کتم غیب
تاختن آورد سر بر زد ز جیب
مو به موی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند
چون شکاری نیستْشان بنهفته‌اند
دکتر #فریده_بهرامی
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
داگ ویل دندان‌های تیزش را نشان می‌دهد. زن یادآور شخصیت معلم مدرسه‌ای مهربان و خستگی‌ناپذیر وسترن‌ها است که برای باسواد کردن نسل بعدی تلاش می‌کند. اما بچه‌های شهر سویهٔ سیاه شخصیت‌شان را رو می‌کنند تا کودکان دوست‌داشتنی-تام سایر-را فراموش کنیم. پسر بچه‌ای در پاسخ زن که می‌پرسد: «چرا دفتر مشقت را پاره کردی؟» صراحتا پاسخ می‌دهد: «می‌خواهم بد باشم». حرکت او با چشمان شرارت‌باری دور زن آغازگر خشونت و رو شدن ماهیت اصلی مردم شهر است.
صحنهٔ تجاوز به زن توسط یکی از مردان شهر، در شرایطی که مأموران اف‌بی‌آی به دنبال زن آمده‌اند، پرداخت ساده‌ای دارد، ولی خشونت آن کم‌تر از توحش ضربه‌های چاقوی ادوکایر به امیلی واتسن در شکستن امواج نیست. این فصل فاقد نمایش برهنگی آدم‌ها است و عریانی صحنهٔ قساوت جاری در آن را تکان‌دهنده کرده. در نمای عمومی که مأموران قانون در یک سو و مردم شهر در نقاط مختلف ایستاده‌اند، زن مورد تجاوز قرار می‌گیرد و وجه نمادین «این‌جامعه است که از زن، هتک حرمت می‌کند و همهٔ آن‌ها گناهکارند» ترکیب بصری یافته. دوربین از نمای نزدیک صورت زن که معصوم‌تر از همیشه به نظر می‌رسد، چرخیده و بالا می‌رود تا او را در نمای دور ببینیم. او همان زن دیرآشنای فون تری‌یه است؛ زن زخمی، زن قربانی، زن له‌شده، زن تک‌افتاده.
#حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فیلم، حتی شده با آزار دادن و احساس ناراحتی در وجودتان در دیدگاهتان تغییری ایجاد کند. این هدف فیلمساز است که شما را به این فضا راهی کند.
«داگویل» یکی از جنجال‌برانگیزترین فیلم‌های فون‌تریه است. البته به طور کل فیلم‌ها و شخصیت فون‌تریه همیشه جنجال‌برانگیز بوده و ما می‌توانیم در سه سطح این اتفاق را دسته‎‌بندی کنیم. 
اولین مورد مربوط به موضوعاتی است که او در فیلم‌هایش به آنها می‌پردازد؛ استفاده از موضوعات سیاسی و مذهبی و نقدی که نسبت به این مسائل دارد همیشه حواشی زیادی را به همراه داشته است.
دوم مربوط به شخصیت خودش و حرف‌هایی است که بعضا درباره مسائل و افراد مختلف می‌زند؛ او سعی نمی‌کند از جنجال فرار کند و بر همین اساس درباره پولانسکی و جورج بوش حرف‌هایی زده است که آنچنان قابل گفتن نیست.
سومین مورد نیز مربوط به نمایش سکانس‌های بی‌پروای جنسی است که در فیلم‌های او به نمایش گذاشته می‌شود.
همه این‌ها، مواردی است که فون‌تریه را تبدیل به فیلمسازی بسیار جنجالی کرده که فراتر از ارزش فیلمش، این کنجکاوی را برای همه ایجاد می‌کند که پس از هر کار تازه‌اش بپرسیم این بار درباره چه چیزی صحبت کرده و نقد او چه بوده است.

گریس وارد جامعه‌ای می‌شود که هیچ المانی از حاکمیت در آن وجود دارد. حتی کلیسای شهر کشیش ندارد. هیچ مامور قانونی وجود ندارد. بنابراین قانونی نیست که مردم از آن اطاعت کنند. اما توافق جمعی وجود دارد که در نتیجه آن گریس به بردگی کشیده می‌شود. ما در اینجا شاهدیم که ظاهرا طبقه فرادست این قانون را قرار داده تا بتواند فرد ضعیف‌تر را کنترل کند. به همین دلیل به دیدگاه فوکو نزدیک می‌شویم. زیرا می‌بینیم گریس را به برده جسمی و جنسی خود تبدیل می‌کنند.
در داگویل همه افراد و حتی بچه‌ها در آزار دادن گریس شریک هستند. به همین دلیل می‌توان گفت که همه آدم‌های درون آن شبیه هم هستند. آنها ایدئولوژی دارند که اصلا نمی‌خواهند آن را تغییر دهند. به همین دلیل وقتی گریس وارد شهر می‌شود، هیچکدامشان تغییری نمی‌کنند. در داگویل هیچ خبری از قانون و مواردی که از آن صحبت کردیم نیست؛ فردی به نام تام وجود دارد که ظاهرا فیلسوف آنجاست. او تصمیم می‌گیرد آزمایشی انجام دهد تا متوجه شود آدم‌ها چقدر پذیرنده هستند. بر همین اساس گریس را به عنوان یک هدیه وارد داستان می‌کند و آدم‌ها را در این موقعیت قرار می‌دهد که آنها را پذیرنده کند. اما اتفاقی که رخ می‌دهد، قانون بده و بستان است.
#اشکان_راد
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
وقتی «چاک»(باغبان داگویلی) با زور  ودر حیوانی ترین شکل آن، به گریس تجاوز می کند می گوید «همه تو را می خواهند وچرا من یکی که اکنون می توانم، این کار را نکنم».

سوء استفاده جنسی از نقش زن
گریس نه تنها غریبه است، بلکه زن نیز هست و این عنصری است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. و به دلیل زیبایی خود مورد احترام است. او مورد سو استفاده قرار می گیرد. دورادور دوستش دارند، اما مورد سوء استفاده قرار می گیرد. به این معنا که یک صحنه نمایانگر تجاوز به گریس توسط چاک است.
این صحنه در خانه اتفاق می افتد و به همین دلیل پشت درهای بسته اما از آنجا که دیوارهای خانه ها در صحنه تصور شده توسط کارگردان فقط از خطوط ترسیم شده روی زمین تشکیل شده است، تماشاگر واقعیت ناامید کننده تجاوز را مشاهده می کند که در جلوی چشم همه ساکنان داگویل اتفاق می افتد، اما آنها چیزی نمی بینند و هشدار نمی دهند.
این قطعاً یک استعاره قوی و قدرتمند از نگرش جامعه در مقابل خشونت های صورت گرفته بر نقش زن است. این مشکل واضح و آشکار است و توسط همه افراد شهر دیده می شود، اما هیچ کس برای تغییر این وضعیت اقدامی نمی کند و چیزی نمی گوید.
گریس سپس به عنوان یک شی، یک برده واقعی جامعه داگویل، تا پایان فیلم یا تا زمان ورود گانگسترها (همان چیزی که شخص قهرمان در فصل اول فیلم از آن فرار کرده است) باقی می ماند.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
داگویل، روایت مردمی که از بهشت اخراج شدند.

تحلیل فیلم: #مصطفی_خسروی

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
‍ ‍
▪️ایده اولیه فیلمبردارى داگویل در استودیو و به شیوه تئاترى از کجا آمد؟

▫️لارس فون‌تریه: قصه فیلم الهام گرفته از «آواز جنی» در «اپراى سه پولى» برتولت برشت و کورت ویل بود. خب وقتی متنی را ساده مى‌کنید با سوال‌هاى زیادى روبه رو مى‌شوید: حالا باید چه بخشی را نگه دارم؟ چه بخشی را حذف کنم؟ پیدا کردن سبکى خاص براى آن متن، کار راحتی نبود. سبک روایى و ساختارى آن مى‌بایست معنی و مفهوم مشخصی را القا مى‌کرد. قرار گذاشتیم هر چه که روى صحنه قرار گرفت و در قاب تصویر ما دیده شد حتماً به منظور خاصی در آنجا تعبیه شده ‌باشد. اگر با دقت فیلم را تماشا کرده باشید کاملاً به این مسئله پى مى‌برید.‏ البته این تکنیک را در بازى‌هاى کامپیوترى هم مى‌بینید. فیلمنامه فیلم را براى فیلمبردارى در مکان‌هاى واقعى نوشته بودم. یک روز که به ماهیگیرى رفته بودم، از بالاى یک بلندى، به شهر زیر پایم نگاه کردم و همان جا به فکر نقشه افتادم. ناگهان احساس کردم مى‌بایست فیلمى دقیقاً با همان نگاه بسازم. این شیوه نوعى نگاه برشتی را هم بر کل کار حاکم مى‌کرد؛ شهر کوچکى که هر وقت اراده کنی مى‌توانى تمام اعمال و رفتار ساکنانش را از پس دیوار خانه‌هایشان ببینی و خب به نظرم این نوع نگاه بى‌بر‌و‌برگرد منطقى بود. با این شیوه بیش از هر چیزى تمام توجه‌ام را به شخصیت‌ها معطوف کردم. مى‌خواستم فضاى شهر را به تخیل تماشاگر واگذار کنم.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
گریس را برای جلوگیری از فرار او و به نام حفظ کیان اجتماع، درست مانند روزگاران قدیم به قلاده می بندند، اما نرم نرمک می گویند: «گریس! این یک تنبیه نیست، زنجیر گردنت چنان است که راحت بتوانی با آن راه بروی ودر رختخواب بیاسایی! ».
همۀ نهادها وتأسیسات داگویل، به شرارت ورذالت کمین کرده در تکه ای از  طبیعت بشری آلوده شده است؛ از  کلیسا، گاراژ، کامیون و معدن تا مجمع بظاهر دموکراتیک شهر و آسیاب و خیابان و مزرعه! همه جا رد پایی از تظاهر ودروغ وهرزگی و ریاکاری است؛ چه آنگاه که گریس را  تکفیر مذهبی می کنند وچه احکام ایدئولوژیک قضاوتهای متجددانه و تحلیل های روشنفکرانۀ شان.
تصویر بشر در داگویل، جنبنده های پر مدعایی است که از همدیگر بدترین توقعات را دارند،  معاملۀ ابزاری با یکدیگر روا  می دارند، نگاهشان به هم، ریاکارانه و بددلانه است، به راحتی وسوسه می شوند، نیروی کار زن را  به همراه نیروی زندگی وزنانگی او استثمار می کنند، خیانت  می ورزند و یا انتقام می کشند. قربانیان نیز با همان مشکلی دست به گریبان می شوند که ستمگران ونابکاران هستند.
در این وضعیت سگی ما،  فیلم، هیچ افقی از راه برون شدن ندارد که برای مان نشان بدهد؛ جز پنجره ای که یکبار به طرز مبهمی گشوده می شود، آن هم در جایی که چشمی از داگویل برای دیدن آن نیست، تنها یکی از ساکنان در آنجاست و او نابینای میانسال شهر است. اما او را نیز در پشت تمامی غرور مردانۀ خود و البته مانند همۀ مردان دیگر، سرانجام اسیر حقارت حس لامسه ای می بینیم که در میان پاهای لرزان گریس، به هرزه، می گردد.
در این فیلم می توانیم کودکان را ببینیم که از کودکی با وقاحت و خشونت و کینه رشد می یابند. برخورد تنها پسر بچه دهکده با گریس را می توان دید که چه طور دروغ می گوید و تهمت می زند.
#مقصود_فراستخواه
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
قاب های مشابه و افسردگی در سینمای #فون_تریه: از بالا

ضد مسیح، داگویل، ملانکولیا(مالیخولیا)، رقصنده در تاریکی


Join 👉 @honar7modiran
▪️لارس فون‌تریه

ـــ فیلم «داگویل» نشان می‌دهد که «شر» همه جا حی و حاضر است و این حضور الزاما در شخصیتی که در وسترن‌های کلاسیک به عنوان آدم خبیث ماجرا می‌بینیم، نمود پیدا نمی‌کند. شر در وجود همه خانه کرده و می‌تواند در شرایط خاص خودش را رو کند. «شر» بخشی از وجود ماست.
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
زن شهر را ترک می‌کند. اما آیا راه فراری هست؟ فیلم در این فصل درخشان اسارت ناگزیر زن را به صورت حیرت انگیزی عرضه می‌کند. زن درون کامیون رو باز حامل سیب، دراز کشیده و دوربین با دقت هندسی فراوان او را از بالا نشان می‌دهد. قاب ثابت مانده و حرکت کامیون با جابه‌جایی آرام سیب‌ها به نمایش درمی‌آید. زن گازی به سیب زده و لحظاتی بعد توسط راننده کامیون که دقایقی توقف می‌کند-و سیب‌ها آرام می‌گیرند-مورد کامجویی قرار می‌گیرد. وقتی کامیون دوباره به حرکت درآمده و سپس توقف می‌کند به نقطهٔ اول بازگشته‌ایم، به داگ ویل. حقیقت این بود که می‌دانستیم راه گریزی از این محیط وجود ندارد، چرا که مرز بین این محیط و جهان بزرگ‌تر، برداشته شده. اهمیت این فصل نه فقط در به کمال رساندن مضمون اثر بلکه در فرم آن است. اجرایی تغزلی با ترکیب بصری یگانهٔ آن-رنگ لباس زن و سیب‌ها و شکل کودکانه و فرشته‌آسایی که زن دراز کشیده-این فصل ‌ را برای همیشه در ذهن ما جای می‌دهد.
فون تری‌یه با نمایش به غل و زنجیر کشیده شدن زن توسط مردم شهر، قدم نهایی را برداشته و مایهٔ استثمار در سرزمین فرصت‌های طلایی را با مشت به چهرهٔ ما می‌کوبد. آن‌چه که زمینه‌های موردنظر او-سیاهان لینچ شده و سگ‌های به زنجیر درآمده-را هم برجسته می‌کند. مضمون «رسیدن به رستگاری با عذاب جسمی و روحی» همیشه مورد علاقهٔ فون تری‌یه بوده-نه فقط در شکستن امواج و رقصنده در تاریکی به عنوان آثار نام آشنایش-او آن را در فیلم کوتاه فارغ التحصیلی‌اش با عنوان تصاویری از یک آسودگی (1982 ) نیز ارائه داده بود. قصهٔ فیلم سال 1945 پس از شکست نازی‌ها در جنگ دوم می‌گذشت و زن دانمارکی چشمان محبوبش را که یک سرباز ژرمن بود از حدقه درمی‌آورد تا او به آرامش برسد و طعم رستگاری را بچشد.
#حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
بیل زنجیر رو به حدی بلند ساخته که تو بتونی توی تخت بخوابی.


🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
نمایی از آشکار شدن روح وحشی انسان و نابودی انسانیت. وای به روزی که انسانیت بمیرد و سگ ها جای انسان ها را بگیرند.

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
.
_ تو مردم رو به خاطر خطایی می بخشی که اگر تو مرتکب شده بودی نمی بخشیدنت !!


🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
.
ــ به چه امید بسته‌اید؟
به این که کَران، به سخنان شما گوش بسپارند؟
آزمندان به شما چیزی ببخشند؟
گرگ‌ها به جای دریدنتان، به شما غذایی بدهند؟
و ببرهای درنده به مهربانی از شما دعوت کنند؟
که دندان‌هایشان را بکشید؟

به این امید بسته‌اید؟

👤 #برتولت_برشت

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
داگویل جهانی است رو در روی ما؛ پنجره ای به درون تاریک انسان ها؛ داگویل صرفا تخیل کارگردان نیست بلکه ژرفای ذهن من و شماست، هر آنجا که روابط انسان ها حاکم باشد هر کجا که اثری از تمدن باشد. داگویل نمایش تقابل فرد و جامعه، تقابل جبر و اختیار است، تصویری دال بر سرگردانی انسان در مسیر مبهم زندگی است که شناخت نیک و بد برایش بی اندازه دشوار گشته! همه مفاهیم فیلم ابعادی فرامرزی و جهانی پیدا می کنند و داگویل یکسره نمایش رنج و مشقت انسان هاست.
 شخصیت گریس که در لغت به معنای فضیلت است الهیات مسیحی را مخاطره می کند او نماد خوش قلبی و خوش نیتی معنوی به طبیعت بشری است، او از زندگی گانگستری فرار کرده و در میان ساکنان داگویل تا آخر مهرورزانه می کوشد، بر آموزش و تغییر رفتار انسانی دل می بندد و همچون مسیح خویش را وقف ساکنان داگویل می کند ولی مورد آزار و اذیت آنان قرار می گیرد تا جایی که همه مردان داگویل همچون ملکی رایگان از او بهره می برند و نهایتا پس از تلاشی نافرجام برای فرار؛ او را چون برده ای به زنجیر می کشند. 
 فیلم تلاشی است روشنگر در جهت آشکار ساختن وجوه منفی و تاریک در وجودمان که در پس انواع دعاوی اخلاقی، فلسفی و ایدئولوژیک پنهان می داریم و همچنین ناتوانی نهادهای اجتماعی و قانونی در برقراری جامعه ای متمدن که انسان ها بتوانند درکنار هم صادقانه زندگی کنند. در هرجای داگویل ردپای تظاهر، ریاکاری و خودخواهی را می بینیم. در پشت رفتارهای خوش مشربانه همه ساکنان داگویل انگیزه ای شیطانی نهان است حتی روشنفکرترین آنها که تام باشد. درواقع فیلم ما را به درون پنهانمان پیوند می دهد و نشان می دهد چگونه در رفتارهای روزمره دچار لغزش های اخلاقی هستیم و از این رهگذر به میل سرکش و خودخواهانه انسان طعنه می زند.
داگویل اینجا، آنجا و همه جاست! جایی در حد فاصل میان تک تک افراد. میان من و ما...
#مهدی_جلالی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
با آمدن پلیس مردم داگویل نگران می شوند. از نو در یک نشست همگانی رای می دهند که هر چند گریس می تواند همچنان در داگویل بماند، اما به دلیل خطری که از سوی او متوجه اهالی ست، می بایست سختکوش تر باشد و مزد کمتری بگیرد. کم کم گریس مورد آزار قرارمی گیرد و زن ها از او مثل یک برده کار می کشند ومردها او را وسیله هوسرانی خود می کنند. دست آخر او را مانند یک سگ به زنجیر بسته و همچنان از جسم، زنانگی و نیروی کار او بهره می گیرند.
همانند اغلب فیلم های فون تریه در اینجا هم شاهد قهرمانی هسیم که در یک دنیای شرور و وحشی زندگی می کند که اثری از اخلاقیات وجود ندارد.فون تریه برای نشان دادن زندگی زنی که با فرار از دست افراد شرور به یک روستای کوچک به نام داگویل پناه می آورد، از طراحی تئاتری استفاده می کند. روش فون تریه دراماتیک و صریح است اما بر جریان احساسی و روانی داستان تاثیر میگذارد. در این دنیای حقیقی هیچ امید و نقطه مثبتی وجود ندارد. هرچقدر هم که به عقب نگاه کنید بازهم این دنیا شما را اسیر کرده و همانطور که فون تریه می خواهد ترغیب تان می کند. بازی نیکول کیدمن در نقش گریس بسیار باور پذیر و زیباست. او به خوبی نقش زنی را ایفا می کند که تجاوز و رفتارهای غیرانسانی را متحمل شده و درد او آنقدر حقیقی است که تا مغز استخوان تان نفوذ می کند. یک اجرای جسورانه از یک فیلم جسورانه.
داگویل جهان متمدن ماست، داگویل جایی است که در آن عشق مفهومی سیاسی به خود میگیرد، در اینجا به تعبیر فوکو عشق نوعی سلطه درونی بر دیگری است! رابطه ای نابرابر که یک طرف آن تحت انقیاد قرار میگیرد، که یقینا زن است.
گریس مسیح است با جنسیت زنانه که بار گناهان جامعه بشری(داگویل) را به دوش میگیرد، محبت او بلای جان او میشود، نقطه قوت او همان نقطه ضعف اوست، ساکنان داگویل ابتدا او را پس می زنند ولی وقتی می بینند حفره ای گرم در میان پاهای اوست او را همچون ابژه ای هوس بار می پذیرند؛ منطق آنها میل جنسی آنهاست روشنفکرترین آنها تام ادعای عشق ورزی می کند ولی جز انگیزه هایش چیز دیگری در گریس نمی یابد. این محکومیت تاریخی زن است، زن خودش نافی خویش است زنانگی او بلای جان اوست در صحنه تجاوز بن به گریس در میان سیب ها که یادآور الهیات مسیحی است( انجام گناه اولیه توسط حوا و خوردن میوه ممنوعه) مرد متجاوز همچون سیبی تازه به گریس چنگ می اندازد، گناه گریس زن بودن اوست بنابراین شایسته آن است که مورد تجاوز قرار گیرد!
فون تریر دیوارها را قراردادهای بسیار ابتدایی در حد مرزبندی‌های گچی می داند که هرگز قادر به پنهان کردن رازها و اتفاقات نیستند؛ چشمان خدا همه چیز را می بیند، گریسی که در معدن پنهان شده ،تمام قد آشکار است و حتی صحنه شنیع تجاوز چاک به گریس، در معرض دید کل قرار دارد و یا گریس که در وانت بار در کنار سیب‌ها پنهان شده از ورای پوشش بار نیز کاملا مشهود است و به قول متن فیلم: "سیب کاملا رسید ه ای است" که شیطان به خوردنش اغوا می کند، همچنان که آدم و حوا را اغوا کرد.
تام شخصیتی است که قضاوت در مورد او مشکل است. شاید فون تریه عمداً درمعرفی شخصیت تام تناقض‌گویی کرده تا شخصیت او را پیچیده نشان دهد. فون تریه در طول فیلم به طور ضمنی و بسیار نامریی تام را معرفی می کند و تنها دربخش های آخر فیلم است که صریحاً در مورد او حرف می زند.
در فیلم هرگاه اتفاق ناگواری برای گریس پیش می‌آید مانند تجاوز به او، شکستن مجسمه ها، وقتی که گریس را با وانت پُر از سیب به داگویل بر می‌گردانند و یا هنگامی که قلاده به گردنش می زنند، تام در خیابان قدم می زند، او در این مواقع همیشه پشت صحنه است.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬📽
سکانس تاثیر گذار از فیلم داگویل

فون تریه دیوارها را بر می دارد و تصویری واقعبینانه از انسانیت فراموش شده را به تصویر می کشد.

گریس: من فقط دارم ازت می پرسم؛ چقدر از اینکه واقعا انسان باشی ترسیدی؟

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
راوی در فیلم عنوان می کند که: آزاردهندگی مردم در حد رفتار نامناسبی بود که یک مرد جنگلی میتوانست با یک گاو بکند! راوی در واقع همان زبان کارگردان است که درونیات شخصیت های فیلم را بازگو می کند و آنچه که تصویر نشان نمی دهد را می گوید و مرز خوبی و بدی ها را نیز مشخص می کند و با جانبداری از گریس تصمیمات و کُنش هایش را برای مخاطب، عقلانی جلوه می دهد.
همانگونه که در ادامه، راوی اشاره می کند: “کاری که آنها کردند به اندازه کافی خوب نبود “. حتی تام که خود را عاشق گریس میدانست در نماد یک روشنفکر در فیلم ظاهر می شود و به نفع جاه طلبی خود و مردم دهکده، گریس را به گنگستر ها لو می دهد غافل از اینکه چه سرنوشتی انتظارش را می کشد و آنها به سزای اعمال بدشان می رسند.
شرارت از وجود پسر بچه ای آغاز می شود که از او میخواهد تنبیه اش کند و او را تهدید می کند.
سپس پدر خانواده که به او تجاوز می کند و بعد این رشتۀ بدی دنباله خود را می گیرد و تا بردگی جنسی و جسمی او پیش می رود. مفهوم “شر” آشکارا در این فیلم به معنای بدی ایست که اهالی دهکده در حق گریس روا می دارند. رفتارهای غیر انسانی، غیر دینی و خارج از اصول اجتماعی. بهره کشی اهالی دهکده از جسم، زنانگی و نیروی کار او، کافی است تا مخاطب بر واکنش نهایی او و انتقامش از اهالی، مهر تایید بزند.
#فریبا_شفیعی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
بازی کیدمن، همواره تحسین برانگیز است. آن خنده های از روی شرم که هنگام تجاوز بر چهره دارد، آن وقار و حیایی که دارد، آن درد نهفته بغض آلود که هنگام شکستن مجسمه هایش به غلیان احساسات  تبدیل می شود و آن خشم و طغیان پایانی اش همه و همه نشان از قدرت این بازیگر دارد.
  #مسعود_جواهری
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
در این بخش هست که شخصیت تام روشن می شود. هنگامی که گریس تام را ناراحت می بیند به او می گوید: من به تو اطمینان دارم ولی تو به خودت نه. شاید تو هم مانند دیگران وسوسه شده‌ای که مرا مجبور کنی( برای تجاوز به او) و علت ناراحتی‌ات هم همینه !
راوی می گوید: شاید این حرف کمی احمقانه به نظر برسد، اما هیچ کس به اندازه‌ی تام واقع بین نبود. اون بهتر از هرکسی می‌توانست از موقعیت‌های بوجود آمده کمال استفاده را بکند، ولی باید به خلوص بعضی آدم‌ها شک کرد.
باز راوی می‌گوید: اون یک نویسنده بود و بهتر از هرکسی می‌توانست شرایط و اوضاع را درک کرده و تحلیل‌کند و به عنوان یک نویسنده که به تمام جزییات یک مسأله فکر می‌کنه، فکرکرده بود. او در مسایل مهم هرگز احساساتی نمی شد. او فکر همه چیز را می‌کرد و تمام جوانب یک امر را در نظر می گرفت و سپس عمل می کرد. بنابرین خیلی احمقانه بود اگر فکر می‌کردیم که او آدم ساده لوح و بی فکری است.
در جای دیگری تام با خود می گوید: هرچند از این‌کار متنفرم، اما باید در همه‌ی افکارم کمی تجدید نظر کنم. به نظر من تام موجود خودخواهی بود بیشتر از آنچه دیگران فکرش را می‌کردند.
تام درآخرین لحظه‌ها هم سعی در اقناع گریس دارد و از او می‌خواهد تا در نوشتن داستانی که با الهام از زندگی گریس می خواهد بنویسد کمکش کند.
اما کاراکتر اصلی فیلم یعنی گریس؛ گریس زنی بودکه آسیب پذیری و ضعف خود را پنهان می کرد.
دختری که از کارهای پدرش عاصی می‌شود و از خانه فرار می کند. او آدم لجوجی است وبه خاطر لجاجتش حاضر است خیلی چیز ها را تحمل کند،
گریس بر خلاف تام کارهایش حساب شده نیست. او واقعاً شخصیت خود را نمی شناسد، و فکر می کند آنچه را انجام می‌دهد واقعاً درست است.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
2024/11/16 11:42:52
Back to Top
HTML Embed Code: