مؤلفههای آمریکایی هجوم میآورند: روز استقلال آمریکا با جشن چهارم ژوئیه، شام دستهجمعی دور میز، خواندن سرود ملی توسط بچهها. اما فون ترییه بلافاصله پس از آنکه مرد کور میگوید: «…گریس تو داگ ویل را جای زندگی کردی» ورود کلانتر به شهر را نشان میدهد که تصویر زن را به دیوار میکوبد و از او با عنوان، مجرم خطرناکی یاد میکند (سینمای وسترن). تلاش زن برای بقا در نمای دور از بالا مستتر است که با حرکت تند (فست موشن) به سیاق کارتونها کار میکند و از نقطهای به نقطهٔ دیگر میرود، بدون آنکه موجودیت روشنی داشته باشد. فیلم او را در این نما به عنصر کوچک و بیمقداری بدل میکند، نمایندهٔ غریبههایی که برای بقا در «سرزمین فرصتهای طلایی» جان میکنند. مقابل این نمای دور از بالا، با نمایش زنگ کلیسا از پایین (مشابه شکستن امواج) فشار فزاینده بر این زن را در سایهٔ گرایشهای سنتی نشان میدهد. این فصل با شکسته شدن ناگهانی لیوانی توسط زن، که همهٔ کارهایش را زیر سئوال میبرد، تمام میشود. وقتی به خواب میرود، آخرین بارقههای امید را در چهرهاش میبینیم.
✍ #حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
مؤلفههای آمریکایی هجوم میآورند: روز استقلال آمریکا با جشن چهارم ژوئیه، شام دستهجمعی دور میز، خواندن سرود ملی توسط بچهها. اما فون ترییه بلافاصله پس از آنکه مرد کور میگوید: «…گریس تو داگ ویل را جای زندگی کردی» ورود کلانتر به شهر را نشان میدهد که تصویر زن را به دیوار میکوبد و از او با عنوان، مجرم خطرناکی یاد میکند (سینمای وسترن). تلاش زن برای بقا در نمای دور از بالا مستتر است که با حرکت تند (فست موشن) به سیاق کارتونها کار میکند و از نقطهای به نقطهٔ دیگر میرود، بدون آنکه موجودیت روشنی داشته باشد. فیلم او را در این نما به عنصر کوچک و بیمقداری بدل میکند، نمایندهٔ غریبههایی که برای بقا در «سرزمین فرصتهای طلایی» جان میکنند. مقابل این نمای دور از بالا، با نمایش زنگ کلیسا از پایین (مشابه شکستن امواج) فشار فزاینده بر این زن را در سایهٔ گرایشهای سنتی نشان میدهد. این فصل با شکسته شدن ناگهانی لیوانی توسط زن، که همهٔ کارهایش را زیر سئوال میبرد، تمام میشود. وقتی به خواب میرود، آخرین بارقههای امید را در چهرهاش میبینیم.
✍ #حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
مریم میرزاخانی ذهن زیبا بود و داگویل فیلم مورد علاقهٔ مریم بود.
در مورد فیلم گفته که «چیدمان و دیواری وجود ندارد، شما خودتان میبایست آنها را تجسم کنید»
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
در مورد فیلم گفته که «چیدمان و دیواری وجود ندارد، شما خودتان میبایست آنها را تجسم کنید»
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
با دیالوگهای کوتاه و مهمیکه در مورد تام میآید، در همان ابتدای فیلم میتوان حدس زد که تام آدمی است نفع پرست که در واقع دلسوز هیچ کس نیست مگر خودش.
شخصیت تام درگفت وگوهاییکه با گریس دارد نیز خود را نشان می دهد. او در بخش مقدمه به گریس میگوید: تو خیلی کارها از دستت بر می آید که برای داگویل انجام بدهی. در همان بخش اول گریس متوجه می شود که با وجود فضایلی که در مردم داگویل هست یک چیزی عجیب است، اما هیچ اشاره ای به آن نمی کند.
تام به گریس اظهار علاقه می کند ولی گریس از او می خواهد که رابطهشان را همچنان که هست بهپذیرد – عشقی پاک و بدون تماس .
در بخش پنجم بعد از اینکه پلیس برای دومین بار به داگویل مراجعت میکند، گریس تصمیم به رفتن ازآنجا میکند ولی باز تام است که مخالفت می کند، او نقشههای بیشتری برای گریس دارد. تام به صورت بسیار روشن به گریس میگوید: از دید تجاری ماندن تو در اینجا ارزش داره. تام نظر اهالی را مبتنی بر اینکه او باید بیشتر از گذشته به آنها برسد و روزی چندین دفعه به آنها سر بزند را به گریس اعلام می کند. وقتی گریس با تام مشورت میکند تام این کار را بهترین راه می داند.در همین بخش پنجم است که گریس لحظهای به تام شک می کند. باز در اینجا فون تریه میخواهد پیش ذهنیتی را در مورد اتفاقاتی که قرار است اتفاق بیفتد به تماشاچی بدهد.
دیگر شخصیتهای فیلم چندان مهم نیستند مگر چاک که او هم اهل داگویل نیست و مانند گریس به آنجا مهاجرت کرده است. اهالی داگویل آدمهای بیچارهای هستند. گریس در مورد آنها می گوید: چطور می توانم از آنها متنفر باشم در حالی که آنها آنقدر حقیر و پست هستند – شاید اگر من هم در خانهای مثل خانهی آنها بودم همان کارهای زشت و نامردانهی آنها را انجام می دادم.
فیلم داگویل جزء سه فیلمی از فون تریه است که آنها را " آمریکا سرزمین فرصت های طلایی" نام نهاده است.
اوضاع تا زماني كه مردم شهر نفهميده اند كه گريس از دست گنگسترها فراري است به خوبي پيش ميرود اما بعد از آن مردم شهر با اين استدلال كه گريس بايد بخاطر خطري كه متوجه مردم شهر مي كند بيشتر كار بكند و كمتر پول بگيرد، شروع به بهره كشي از او مي كنند.
آرامش بی نظیر جامعه از طریق اعلامیه های پلیس مختل می شود که اعلام می کند گریس ناپدید شده است، و او را دزدیده اند.
استفاده ابزاری از غریبه
در اینجا، در دیدگاه انتقادی فون تریر، غریبه به منبع خوبی تبدیل می شود تا زمانی که از آن سوء استفاده نشود. احساسات و ترس تنها بهانه های ریاکاری در تلاش برای توجیه سودگرایی بورژوازی هستند. دفاع از قلمرو، لهجه ای که به ریشه های افراد تعلق دارد، ترغیب افراد یک ملت به داشتن چیزی مشترک، تنها ابزاری برای تحقق منافع شخصی خود هستند.
با این وجود، غریبه ای که به ملت تعلق ندارد، فایده اجتماعی خود را تنها به واسطه اینکه یک وسیله است دارد.
در سرمایه داری، افراد حضور دیگران در اطراف خود را نمی بینند. بلکه فقط کالاهایی را که می توانند (باید) مورد استفاده قرار گیرند را حس می کنند.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
شخصیت تام درگفت وگوهاییکه با گریس دارد نیز خود را نشان می دهد. او در بخش مقدمه به گریس میگوید: تو خیلی کارها از دستت بر می آید که برای داگویل انجام بدهی. در همان بخش اول گریس متوجه می شود که با وجود فضایلی که در مردم داگویل هست یک چیزی عجیب است، اما هیچ اشاره ای به آن نمی کند.
تام به گریس اظهار علاقه می کند ولی گریس از او می خواهد که رابطهشان را همچنان که هست بهپذیرد – عشقی پاک و بدون تماس .
در بخش پنجم بعد از اینکه پلیس برای دومین بار به داگویل مراجعت میکند، گریس تصمیم به رفتن ازآنجا میکند ولی باز تام است که مخالفت می کند، او نقشههای بیشتری برای گریس دارد. تام به صورت بسیار روشن به گریس میگوید: از دید تجاری ماندن تو در اینجا ارزش داره. تام نظر اهالی را مبتنی بر اینکه او باید بیشتر از گذشته به آنها برسد و روزی چندین دفعه به آنها سر بزند را به گریس اعلام می کند. وقتی گریس با تام مشورت میکند تام این کار را بهترین راه می داند.در همین بخش پنجم است که گریس لحظهای به تام شک می کند. باز در اینجا فون تریه میخواهد پیش ذهنیتی را در مورد اتفاقاتی که قرار است اتفاق بیفتد به تماشاچی بدهد.
دیگر شخصیتهای فیلم چندان مهم نیستند مگر چاک که او هم اهل داگویل نیست و مانند گریس به آنجا مهاجرت کرده است. اهالی داگویل آدمهای بیچارهای هستند. گریس در مورد آنها می گوید: چطور می توانم از آنها متنفر باشم در حالی که آنها آنقدر حقیر و پست هستند – شاید اگر من هم در خانهای مثل خانهی آنها بودم همان کارهای زشت و نامردانهی آنها را انجام می دادم.
فیلم داگویل جزء سه فیلمی از فون تریه است که آنها را " آمریکا سرزمین فرصت های طلایی" نام نهاده است.
اوضاع تا زماني كه مردم شهر نفهميده اند كه گريس از دست گنگسترها فراري است به خوبي پيش ميرود اما بعد از آن مردم شهر با اين استدلال كه گريس بايد بخاطر خطري كه متوجه مردم شهر مي كند بيشتر كار بكند و كمتر پول بگيرد، شروع به بهره كشي از او مي كنند.
آرامش بی نظیر جامعه از طریق اعلامیه های پلیس مختل می شود که اعلام می کند گریس ناپدید شده است، و او را دزدیده اند.
استفاده ابزاری از غریبه
در اینجا، در دیدگاه انتقادی فون تریر، غریبه به منبع خوبی تبدیل می شود تا زمانی که از آن سوء استفاده نشود. احساسات و ترس تنها بهانه های ریاکاری در تلاش برای توجیه سودگرایی بورژوازی هستند. دفاع از قلمرو، لهجه ای که به ریشه های افراد تعلق دارد، ترغیب افراد یک ملت به داشتن چیزی مشترک، تنها ابزاری برای تحقق منافع شخصی خود هستند.
با این وجود، غریبه ای که به ملت تعلق ندارد، فایده اجتماعی خود را تنها به واسطه اینکه یک وسیله است دارد.
در سرمایه داری، افراد حضور دیگران در اطراف خود را نمی بینند. بلکه فقط کالاهایی را که می توانند (باید) مورد استفاده قرار گیرند را حس می کنند.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
داگویل فیلمی است که برای فهمیدن آن باید چندین بار آن را دید، جریانات اوایل قرن بیستم آمریکا را دانست، با مکتب دُگما آشنا بود و حتی، زندگی خود کارگردان هم در فهمیدن آن مؤثر هستند.
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
در داگویل گریس نقش و نماد کسی است که عشق به انسان بودن دارد، تلاش میکند تا خوبی کند و خوبی ببیند و وقتی هم جواب خوبی را نمیبیند آدم ها را قضاوت نمیکند و توقع خود را نادیده میگیرد چرا که میداند انسان ها تلاش خود را میکنند و شاید شرایط و موقعیت باعث شده است تا جواب خوبیهایش را نگیرد. شخصیت گریس اغراقآمیز نیست چرا که در جهان واقعی هم این تیپ از افراد وجود دارند و بودن آدمهایی مانند او در این دنیا بدیهی است. آنچه باعث میشود “گریس” متواضع و سفید باشد، نداشتن قدرت و مسئلهی “نیاز” است. گریس به کمک دیگری نیاز دارد پس از خود میگذرد و برده ی “جسمی” و “ذهنی” دیگری میشود. از طرف دیگر انسان وقتی این “دیگری” باشد که به او نیاز دارد احساس قدرت میکند، چرا که آن آدم متزلزل و وابسته “دیگری” است نه او! قدرت در تضاد با معصومیت است، چرا که آدمی وقتی قدرت را در دست دارد وحشی و بی رحم میشود.
فصل بندی داستان فیلم به شدت هدفمند عمل میکند. در فصل آغازین در داگویل قبل از ورود گریس انسانیت وجود دارد چرا که تابحال سنجیده نشده است. با آمدن گریس تزلزل یافتن انسانیت شروع میشود ولی همچنان چون “نیاز” گریس به آنها درصد بالایی ندارد و با لطف و کمک متقابل از طرف او همراه بوده ، انسانیت در شکلی به مانند نقاب بر چهرهی مردم وجود دارد.
فصل بعد از “روزهای خوش داگویل” و حاد شدن نیاز گریس به مردم ، نمایان شدن چهره ی واقعی مردم آغاز میشود، مردم تغیر میکنند ولی گریس تغیر نمیکند. گریس در آنجا برده است، چه از لحاظ جسمی چه از لحاظ ذهنی ولی همچنان رنگ عوض نمیکند و انسان باقی میماند. چرا که ببخش را تنها مفهوم باارزش در وجود خود میداند. چون میخواهد انسان باشد، آن هم وقتی که توسط حیوانهای درنده اسیر شده است و هر لحظه قسمتی از او را چنگ میزنند و زخم میکنند.
فون تریه انسانیت (گریس) را مانند یک بره ی بی دفاع در برابر گرگ های درنده قرار میدهد و همانطور که منطق میگوید بره تکه تکه خواهد شد. اینجا جایی برای انسان بودن نیست. اینجا تمدنی وجود ندارد. اینجا جنگل است و برای این که قربانی نشوی باید بقیه را قربانی کنی. این قانون طبیعت است و تمدن چیزی جز یک دروغ نیست.
✍ #دانیال_زین_العابدینی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فصل بندی داستان فیلم به شدت هدفمند عمل میکند. در فصل آغازین در داگویل قبل از ورود گریس انسانیت وجود دارد چرا که تابحال سنجیده نشده است. با آمدن گریس تزلزل یافتن انسانیت شروع میشود ولی همچنان چون “نیاز” گریس به آنها درصد بالایی ندارد و با لطف و کمک متقابل از طرف او همراه بوده ، انسانیت در شکلی به مانند نقاب بر چهرهی مردم وجود دارد.
فصل بعد از “روزهای خوش داگویل” و حاد شدن نیاز گریس به مردم ، نمایان شدن چهره ی واقعی مردم آغاز میشود، مردم تغیر میکنند ولی گریس تغیر نمیکند. گریس در آنجا برده است، چه از لحاظ جسمی چه از لحاظ ذهنی ولی همچنان رنگ عوض نمیکند و انسان باقی میماند. چرا که ببخش را تنها مفهوم باارزش در وجود خود میداند. چون میخواهد انسان باشد، آن هم وقتی که توسط حیوانهای درنده اسیر شده است و هر لحظه قسمتی از او را چنگ میزنند و زخم میکنند.
فون تریه انسانیت (گریس) را مانند یک بره ی بی دفاع در برابر گرگ های درنده قرار میدهد و همانطور که منطق میگوید بره تکه تکه خواهد شد. اینجا جایی برای انسان بودن نیست. اینجا تمدنی وجود ندارد. اینجا جنگل است و برای این که قربانی نشوی باید بقیه را قربانی کنی. این قانون طبیعت است و تمدن چیزی جز یک دروغ نیست.
✍ #دانیال_زین_العابدینی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
خانه ای خیالی که لارس فون تریه، خالق داگویل، طراح آنست.
"فدریکو بابینا" که یک آرشیتکت است، با توجه به مولفه ها و موتیف های سینمایی فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما، خانه ای خیالی که آن کارگردانان اگر آرشیتکت بودند، میساختند را به تصویر کشیده است.
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
"فدریکو بابینا" که یک آرشیتکت است، با توجه به مولفه ها و موتیف های سینمایی فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما، خانه ای خیالی که آن کارگردانان اگر آرشیتکت بودند، میساختند را به تصویر کشیده است.
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فصول داستان هرچه پیش می رود، زوایای تاریک و مبهم طبیعت این مردم نیز یکی پس از دیگری خود را نشان می دهد. نگاه ابزاری آنها به «گریس» رو می شود. از او کار می کشند و روز به روز ابعاد و دامنۀ سوء استفاده خود را از وی بیشتر وبیشتر می کنند، چرا که اعلامیه ها به داگویل هم رسیده است وبر در ودیوار آنجا نصب شده است، او تحت تعقیب است. اهالی جامعۀ سگی از یک چیز اطمینان دارند: موقعیت آسیب پذیر گریس به دلیل فرار از خانه و ناامنی های «قانونی» او!
حتی زنان داگویل به رغم تمام کنش های ارتباطی و مثبت یک همجنس به آنها، نمی توانند خود را از سیطرۀ نگاه ابزاری رها سازند. به «گریس» همچون اجیری بی جیره ومواجب برای کارهای خانه می نگرند.
تکلیف مردان هم (از صدر تا ذیل) معلوم است؛ نگاه وقاحت بار ابزاری آنان به بدن یک زن، می جنبد. مردانی که حتی عشق را نیز نمی فهمند وتنها به ارضای بیولوژیک خود می اندیشند. شگفت انگیز تر این است که آنها برای این اعمال خود انواع «توجیهات آماده» در سر دارند و با یقین تمام بر زبان می رانند.
در آغاز فیلم، تامِ جوان نخستین کس از داگویل است که با گریس مواجه می شود. تام، نماینده قشر کتاب خوان، فلسفه باف، لاف زن، پر دعاوی، اندرز گو و نویسندۀ آنجاست. سخنرانی می کند و مردم را به ارزشها وآرمانهای اخلاقی فرا می خواند.
او می خواهد به گریس کمک بکند والبته در گوشه ای از دل دوستش هم دارد. تا اینجای قضیه گویا کار می خواهد خوب پیش برود، روزنۀ امیدی از عشق و دوست داشتن سو سو می کند. گریس بیچاره پس از مدتی به او اعتماد می کند و از جان ودل آماده وپذیرای تجربۀ عشق نیز می شود اما این تام پرمدعا هم به رغم تمامی تظاهرات سطحی رفتارش نمی تواند از وسوسۀ «سوژگی های مغرورانۀ خود» رها بشود. اکنون گریس به ابژه ای برای داستانهای او تقلیل یافته است. تام، نه عشق را می تواند تجربه بکند ونه روی وعده هایش پابرجا می ماند. او نیز در پشت صورتک روشنفکرانه خویش جز خودخواهی های سطحی به چیزی نمی اندیشد؛ در زرورقی از کلمات فلسفی.
✍ #مقصود_فراستخواه
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
حتی زنان داگویل به رغم تمام کنش های ارتباطی و مثبت یک همجنس به آنها، نمی توانند خود را از سیطرۀ نگاه ابزاری رها سازند. به «گریس» همچون اجیری بی جیره ومواجب برای کارهای خانه می نگرند.
تکلیف مردان هم (از صدر تا ذیل) معلوم است؛ نگاه وقاحت بار ابزاری آنان به بدن یک زن، می جنبد. مردانی که حتی عشق را نیز نمی فهمند وتنها به ارضای بیولوژیک خود می اندیشند. شگفت انگیز تر این است که آنها برای این اعمال خود انواع «توجیهات آماده» در سر دارند و با یقین تمام بر زبان می رانند.
در آغاز فیلم، تامِ جوان نخستین کس از داگویل است که با گریس مواجه می شود. تام، نماینده قشر کتاب خوان، فلسفه باف، لاف زن، پر دعاوی، اندرز گو و نویسندۀ آنجاست. سخنرانی می کند و مردم را به ارزشها وآرمانهای اخلاقی فرا می خواند.
او می خواهد به گریس کمک بکند والبته در گوشه ای از دل دوستش هم دارد. تا اینجای قضیه گویا کار می خواهد خوب پیش برود، روزنۀ امیدی از عشق و دوست داشتن سو سو می کند. گریس بیچاره پس از مدتی به او اعتماد می کند و از جان ودل آماده وپذیرای تجربۀ عشق نیز می شود اما این تام پرمدعا هم به رغم تمامی تظاهرات سطحی رفتارش نمی تواند از وسوسۀ «سوژگی های مغرورانۀ خود» رها بشود. اکنون گریس به ابژه ای برای داستانهای او تقلیل یافته است. تام، نه عشق را می تواند تجربه بکند ونه روی وعده هایش پابرجا می ماند. او نیز در پشت صورتک روشنفکرانه خویش جز خودخواهی های سطحی به چیزی نمی اندیشد؛ در زرورقی از کلمات فلسفی.
✍ #مقصود_فراستخواه
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
شهر سگی (Dogville) شاهکاری بی بدیل از لارس فون تریره فیلمانهنویس و کارگردان دانمارکی است. فیلمی که میتوان زیر بار هرمنوتیکش کمر خم کرد.
داستان فیلم در روستایی بسیار کوچک در دل کوهستانهای آمریکا اتفاق میافتد و (تنها) لوکیشن فیلم محیطی کوچک ومحصور است که اجزاء آن تنها با خطوط سفید.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
داستان فیلم در روستایی بسیار کوچک در دل کوهستانهای آمریکا اتفاق میافتد و (تنها) لوکیشن فیلم محیطی کوچک ومحصور است که اجزاء آن تنها با خطوط سفید.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
داگویل دو هفته به گریس فرصت میدهد که در شهر بماند. بلافاصله بعد از این اتفاق، تام به سراغ گریس میرود و میپرسد میتوانی چیز به آنها پس دهی؟! و کار جسمی گریس در آنجا شروع میشود. اتفاق بعدی این است که متوجه میشوند او تحت تعقیب است و همین موضوع سبب میشود تا ماجرای بده و بستان تکرار شود. تام میگوید: «بودن تو در داگویل هزینهدارتر شده است و حال باید آن را جبران کنی.» گریس در پاسخ میگوید: «حرفهایت شبیه گنگسترهایی است که من از آنها فرار کردم.» اما در نهایت به اینجا میرسند که دیگر به گریس حقوقی ندهند و ساعتهای کاریاش نیز دو برابر میشود. در ادامه هم میبینیم که شخصیت انسانی گریس تبدیل به حیوان میشود.
نکتهای که فونتریه در این مسیر مطرح میکند، این است که اگر نظام عالم بر اساس بده و بستان باشد، به هیچ وجه نمیتوان انتظار داشت که عالم بدون خشونتی را داشته باشیم. در جنبش میتو نیز همین مسئله مطرح بوده که در نتیجه نظام بده و بستان به وجود آمده است. یعنی آدمی احتیاج به شغلی داشته و به سراغ فرد دیگری رفته و آن فرد گفته که اگر با من این ارتباط را داشته باشی، میتوانم این جایگاه را به تو بدهم. مسئله اصلی این است که باید چیزی فراتر از توافق دو طرف وجود داشته باشد.
یک امر اخلاقی را کانت به بهترین شیوه آن را بیان کرده است: «هیچوقت نباید یک انسان به عنوان وسیله در نظر گرفته شود؛ انسانها همیشه غایت هستند.» حتی وقتی من به دوست خودم نیز به این صورت نگاه کنم که او میتواند این کار را برای من انجام دهد، یعنی او را از غایت خارج کرده و او را به چشم وسیلهای دیدهام که درست نیست. تا زمانی که اصول اخلاقی فراتر از قانون و حق قرار نگیرد، ما کماکان در این چرخه باطل خشونت دست و پا میزنیم.
✍ #اشکان_راد
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
نکتهای که فونتریه در این مسیر مطرح میکند، این است که اگر نظام عالم بر اساس بده و بستان باشد، به هیچ وجه نمیتوان انتظار داشت که عالم بدون خشونتی را داشته باشیم. در جنبش میتو نیز همین مسئله مطرح بوده که در نتیجه نظام بده و بستان به وجود آمده است. یعنی آدمی احتیاج به شغلی داشته و به سراغ فرد دیگری رفته و آن فرد گفته که اگر با من این ارتباط را داشته باشی، میتوانم این جایگاه را به تو بدهم. مسئله اصلی این است که باید چیزی فراتر از توافق دو طرف وجود داشته باشد.
یک امر اخلاقی را کانت به بهترین شیوه آن را بیان کرده است: «هیچوقت نباید یک انسان به عنوان وسیله در نظر گرفته شود؛ انسانها همیشه غایت هستند.» حتی وقتی من به دوست خودم نیز به این صورت نگاه کنم که او میتواند این کار را برای من انجام دهد، یعنی او را از غایت خارج کرده و او را به چشم وسیلهای دیدهام که درست نیست. تا زمانی که اصول اخلاقی فراتر از قانون و حق قرار نگیرد، ما کماکان در این چرخه باطل خشونت دست و پا میزنیم.
✍ #اشکان_راد
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
زوم به جلو در فیلم «داگویل» (لارس فونتریه)
استفاده از تکنیک زوم یکی از مؤلفههای پرکاربرد سینمای فونتریه به شمار میرود.
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
زوم به جلو در فیلم «داگویل» (لارس فونتریه)
استفاده از تکنیک زوم یکی از مؤلفههای پرکاربرد سینمای فونتریه به شمار میرود.
🎬 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
.
.
👤#لارس_فونتریه:
ارزشهای واقعی مستلزم رنجند. ما رنج را درونمان احساس میکنیم. رنج بخشی از واقعیت ماست.
Join 👉 @honar7modiran
.
👤#لارس_فونتریه:
ارزشهای واقعی مستلزم رنجند. ما رنج را درونمان احساس میکنیم. رنج بخشی از واقعیت ماست.
Join 👉 @honar7modiran
راوی مىگويد مردم داگویل انسانهای خوبی هستند. با جلو رفتن فیلم ضعفهایشان آشکار میشود... دهکده داگويل؛ دهکدهای اصلاحناپذیر! كه در هرجای دنیا میتواند باشد.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from قلمرو نقد (...)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽️سرمایههای هر دلی، حرفهاییاست که برای نگفتن دارد
📽️استاد مسعود کیمیایی حرفهایی در این ویدئو میگوید که تمامی شرح امروز هنر و هنر سینمای ماست.
این ویدئو بهمناسبت سالروز فقدان داریوش مهرجویی و همسرش فریده محمدیفر پُر شده است؛ و کیمیایی میگوید؛ «هر وقت دلتنگش بشوم، فیلمهایش را میبینم.»
آیا سینما، همینیاست که الان هست!؟ مردهایی که [بهجای زنها میخندند] میرقصند...!
@r_dorost
📽️استاد مسعود کیمیایی حرفهایی در این ویدئو میگوید که تمامی شرح امروز هنر و هنر سینمای ماست.
این ویدئو بهمناسبت سالروز فقدان داریوش مهرجویی و همسرش فریده محمدیفر پُر شده است؛ و کیمیایی میگوید؛ «هر وقت دلتنگش بشوم، فیلمهایش را میبینم.»
آیا سینما، همینیاست که الان هست!؟ مردهایی که [بهجای زنها میخندند] میرقصند...!
@r_dorost
حمله بيپرواي کارگردان دانمارکي فيلم «داگويل» به جامعه آمريکايي
فون تریه، داگویل را به تمامي در يک استوديوي درندشت فيلمبرداري کرده است. در اين استوديو، او شهرکي ساخته است بدون ديوار، خانه ها، ديوارها و درها همه به صورت مجازي، با کشيدن خطوط گچي سفيد رنگ روي زمين از هم تفکيک شده اند. اين طرز بيان، که ابتدا تئاتري و براي فيلم غيرعادي به نظر ميرسد، در طول اين فيلم سه ساعته به شدت مشغول کننده، به تدريج در ذهن تماشاگر جا ميافتند و کارگردان به تاثيري که ميخواهد، يعني ساختن جهاني عريان و بدون ديوار دست مييابد. وقتي ديواري نيست که فجايعي که پشت آن اتفاق ميافتد را از نظرها پنهان کند، مسئوليت فاجعه مستقيما متوجه تمام اهالي ميشود که همگي در بهره کشي تدریجي، که به تجاوز جنسي و اسارت برده وار ميانجامد، شريک جرم ميشوند.
وان تري ير که هرگز آمريکا را نديده، خود را به قدري در باره آمريکا وارد ميداند، که مدعي است با برداشتن ديوارها، حتي ميتواند اعماق شخصيت آمريکائي را ببيند و برملا کند. او حتي صحنهاي ساخته است از شامي در وسط شهر به مناسبت روز استقلال آمريکا. تعجبي ندارد که برداشت خشن و يک جانبه آقاي وان تريير از جامعه آمريکا در اين فيلم را آمريکائيها ساده نگرفته اند.
✍ #بهنام_ناطقی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فون تریه، داگویل را به تمامي در يک استوديوي درندشت فيلمبرداري کرده است. در اين استوديو، او شهرکي ساخته است بدون ديوار، خانه ها، ديوارها و درها همه به صورت مجازي، با کشيدن خطوط گچي سفيد رنگ روي زمين از هم تفکيک شده اند. اين طرز بيان، که ابتدا تئاتري و براي فيلم غيرعادي به نظر ميرسد، در طول اين فيلم سه ساعته به شدت مشغول کننده، به تدريج در ذهن تماشاگر جا ميافتند و کارگردان به تاثيري که ميخواهد، يعني ساختن جهاني عريان و بدون ديوار دست مييابد. وقتي ديواري نيست که فجايعي که پشت آن اتفاق ميافتد را از نظرها پنهان کند، مسئوليت فاجعه مستقيما متوجه تمام اهالي ميشود که همگي در بهره کشي تدریجي، که به تجاوز جنسي و اسارت برده وار ميانجامد، شريک جرم ميشوند.
وان تري ير که هرگز آمريکا را نديده، خود را به قدري در باره آمريکا وارد ميداند، که مدعي است با برداشتن ديوارها، حتي ميتواند اعماق شخصيت آمريکائي را ببيند و برملا کند. او حتي صحنهاي ساخته است از شامي در وسط شهر به مناسبت روز استقلال آمريکا. تعجبي ندارد که برداشت خشن و يک جانبه آقاي وان تريير از جامعه آمريکا در اين فيلم را آمريکائيها ساده نگرفته اند.
✍ #بهنام_ناطقی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
چیزی که باعث آسیب دیدن گریس میشه «نیازمند» بودنش و دادن «قدرت» به دیگران هست چرا که آدمی وقتی «قدرت» را در دست داره میتونه خوی پنهان حیوانی خودش رو آشکار کنه و وحشی و بی رحم بشه و یک جامعه رو به «سگدانی» تبدیل کنه. اما همین مردم و قشر قدرتمند باید بدونن که روزی که قشر ضعیف به قدرت برسه اینبار میتونه مثل یه «سگ» درنده بشه...
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 تحلیل و نقد روانکاوانه #اسلاوی_ژیژک از سینمای فون تریه و فیلم داگویل
«زیرنویس فارسی توسط مجله اینترنتی پتریکور»
🔲petteichor
🎬 داگویل ٢٠٠٣
Join 👉 @honar7modiran
«زیرنویس فارسی توسط مجله اینترنتی پتریکور»
🔲petteichor
🎬 داگویل ٢٠٠٣
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from قلمرو نقد (...)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽️آن سوم
📽️پل والری:
در وجود هر يک از ما خائنی بهنام خودخواهی وجود دارد (خودخواهی) كه فقط در برابر تملق و چاپلوسی نرم میشود.
آقای مدیر!
اگر مردی، هرگز خائن به خود نباش، و اگر راست میگویی که خدمتگذار مردمی، متملقان را از خود بران.
@r_dorost
📽️پل والری:
در وجود هر يک از ما خائنی بهنام خودخواهی وجود دارد (خودخواهی) كه فقط در برابر تملق و چاپلوسی نرم میشود.
آقای مدیر!
اگر مردی، هرگز خائن به خود نباش، و اگر راست میگویی که خدمتگذار مردمی، متملقان را از خود بران.
@r_dorost