Telegram Web Link
🌕


#هسا_پس


دریایا جاره بکشاییم
اونه اشغالانا
فوکودیم امی خانانه دورین/امی ماشینانه سر/
کیتابانا ورق بزاییم
کلمان نیسابن


#برگردان

دریا را جارو کشیدیم
غبارش را ریختم داخل خانه های خود/ روی ماشین های مان
کتاب ها را ورق زدیم
کلمات نبودند




#برزو_مرادی_اصل(امریکا)
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://www.tg-me.com/hasa_pas
" گیله حجم "


چین
چین
چین
نیشته آمی پیچانی جا
اوجور کی
تی دامن ِ چین
فردا
آمی صارا مییانی
دارچین !
تانی
تی چومان َ فوچین

واگردان :

چین
چین
چین
نشسته بر پیشانی مان
مانند
چین دامن ات
فردا
در حیاط ما
دارچین !
می توانی
چشم های ات را ببند



1400/2/20- رشت
#کاس_آقا
#هساپس

https://www.tg-me.com/hasa_pas
🌕



#هسا_پس

اَن هو داره
فقط
اونه خومان اسمانه جا اوارا بوست
اونه ولکانا بادان خوشینه امرا بوبوردد
اونه شاخانه امرا رمش چاکودد تا لانتان اونه رو افتاب بیگیرن
اونه تنه امرا محله ملّا ره ممبر چاکودد
اونه ریشانا نفت فوکودد
اَن هو پیله داره
کی گابان اونه جیر جا درازا کشایید
موردم اونه ور سوفره واشادید
غاران اونه جورجا خفتید
اَن هو داره
کی پیلان کوجه زاکانه تاریف کونن
کی ها دایاق ناهابو
ها دایاق
امان هر چی فاندریم
فقط
گورگان دینیم کی
بنانه جیر کرا دیمیزن


#کلمان

خومان:لانه ها
اِوار:گم
لانتان:مار ها
ولکان:برگ ها
رمش:پرچین چوبی روستا
غاران:لک لک ها
دایاق:اطراف
دیمیزن:می شاشند
کرا:دارد
بنان:نهال


#واتاو(واگردان_ترجمه فارسی)

این همان درخت است
فقط
لانه هایش در آسمان گم شد
برگ هایش را باد ها با خود بردند
با شاخه ها یش پرچین ساختند تا مار ها روی آن  آفتاب بگیرند
با تنه اش برای روحانی محله منبر ساختند
روی ریشه هایش نفت ریختند
این همان درخت بزرگ است
که
گاو ها زیرش دراز می کشیدند
مردم کنارش سفره پهن می کردند
لک لک ها بالایش به خواب می رفتند
این همان درخت است
که بزرگان برای کوچک ها تعریف می کردند
که
در همین اطراف بود
همین اطراف
ما هرچه نگاه می کنیم
فقط
گرگ ها  را می بینیم که دارند زیر نهال ها می شاشند


#مراد_قلی_پور
#کانال_هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران


https://www.tg-me.com/hasa_pas

مسعود پور هادی:👇
متن تفاوتی به لحاظ ساختاری با متن های دیگرت دارد مراد جان.این متن ساختار مند است.تشکل ذهنی یگانه ای سطر ها را به هم پیوند می دهند، ومرکزیتی به سطر ها حاکمیت دارد، متفاوت است از شعرهای گزاره ای که از تو با چند نمونه اش اشنایم. حضور نواورانه تو در عرصه شعر گیلکی وهمچنین تلاش نظری تو در بازگشایی راه ها برای خانش متن برای من تحسین برانگیز است.ایی عالمی ماچی.

متن در یک ارتباط میان متنی از متنی بنام هویت در حوزه هستی امروزین ما می گوید. از غارت شدن هویت با نشانی هایی از هر تکه اش."گورگانا دینیم کی/بنانه جیر کرا دیمیزن"

پرستو سام sam:👇
درود.... چه زیبا درختی را برای خواننده، ایران یا حتی جهان به تصویر کشیدید. من خیلی خوب ارتباط برقرار کردم و همچنین با خواندن این شعر دوباره رفتم سراغ نقاشی هایتان
...چیزی که قرار است جغرافیای شعر زمین را ترسیم نماید این است که شعر را از " وضعیت " کلاسیک تا پست مدرن به " موقعیت " تبدیل کند .
نجات معنا یعنی نجات از وضعیت شعر جهان . شعری که با همه پیشنهاداتش در صدد تعیین و تکلیف برای معناست ؛ حتی زمانی که معنا را بی‌معنا می‌کند .
شعرِ در موقعیت برای نجات معنا سعی دارد که جلوی سیطره همه پیشنهادات را در مورد معنا بی‌اثر سازد . برای این که معنا نجات یابد باید آن را بعد از تعقیب و گریز قرن‌ها قرن ، از کلاسیک تا آخرین پیشنهادات جدید ، رها ساخت . نجات معنا نوعی فراموشی است ؛ البته نه فراموشی به معنای قبلی بل‌که بی‌پیشنهادی است . این که معنا را با موقعیت موجود بپذیریم نه این که همچنان در وضعیت باقی بماند تا بروز رسانی شود .
معنا در موقعیت کنونی جهان ،  نیازی به تبدیل وضعیت ندارد . مساله تبدیل وضعیت معنا برای آن سرشتی خنثی‌ناپذیر به ارمعان آورده است که به خاطر محدود شدن در وضعیت جهانی شعر ، موقعیت آن را به خطر انداخته است .
شعر برای این که همچنان در چرخه گفتمان جهانی باقی بماند باید خود را از " وضعیت جهانی معنا " به " موقعیت جهانی آن "  تغییر شیفت نماید .
شعرِ در وضعیت هرگز قادر به نجات معنا نیست . شعر در وضعیت ،  خاص جغرافیای مشخصی نیست . تمامی جغرافیای جهان ، شعر را در وضعیت با همه زیر و بم‌هایش تجربه نموده است .
شعر نیازمند این است که پا فراتر بگذارد . خودش را در موقعیت جغرافیای جهانی بیازماید .
در هیچ جای جهان ، شعر نتوانسته از "وضعیت" نجات یابد . شعر جهان ، محصور در وضعیت است . این است که از آغاز تا اکنون ناچار است که تبدیل وضعیت شود تا جایی که دیگر تمام شده است .
سرشت جهان دیگر سرشت ِ در وضعیت نیست . جهان از وضعیت تهی گشته و دارد خودش را به‌عبث مرور می‌کند . اینجاست که جهان به سمت موقعیت روی خواهد نمود . شعر اگر نتواند خود را به محیط موقعیت جهان برساند ناپدید خواهد شد .
شعر ایران بر اثر...

مراد قلی پور
قبیله جهانی شعر
نشر ارزان /سوئد/ ۸۰۰ صفحه


https://www.tg-me.com/hasa_pas
#هسا_پس

پنج تا دلیل نها کی ترا خوایم

یک: خوایم
دو : ترا خوایم
سه: خایلی ترا خوایم
چهار: آخه خایلی ترا خوایم
پنج: چوون خایلی ترا خوایم

برگردان

به پنج دلیل تو را دوست دارم
یک: دوست دارم
دو: تو را دوست دارم
سه: تو را خیلی دوست دارم
چهار: آخه خیلی دوستت دارم
پنج: زیرا تو را خیلی دوست دارم




#برزو_مرادی_اصل(امریکا)
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://www.tg-me.com/hasa_pas
#هسا_پس (هایا شعر)
#هایا(Haya)

ان کیتاب
ان کیتاب کی اونه جلد زرده
ان کیتاب کی انباری ایسه جی لبانی کی  فرانسه جا بوجور بامایید و امریکاجا مصرف بون
ان کیتاب جی  بیستمی صفه تا
کرا گوفتمه کی مرا یادا شه
کرا گوفتمه کی  اینگیلیس اعلام بوکود
کرا گوفتمه کی جی کویتا صفه
اون کیتاب
اون کیتابی کی اونه جلد سیایه
مگه والد کی گب بزنم
تا خوایه ایچی مرا یاد بایه
اون کیتابا مرا نیشان دن کی
اونه جلد سورخه
اونه کلمان آبی

#برگردان

این کتاب
این کتاب که جلدش زرد است
این کتاب که انباری است از لب هایی که در فرانسه روییده اند و اما در امریکا مصرف می شوند
این کتاب از صفحه بیستم تا
داشتم می گفتم که از یادم رفت
داشتم می گفتم که انگلیس اعلام کرد
داشتم می گفتم که از کدام صفحه
آن کتاب
آن کتاب که  جلدش سیاه است
مگر می گذارند که حرف بزنم
تا قرار است چیزی یادم بیاید
آن کتاب را به من نشان می دهند
آن که جلدش سرخ است
و کلماتش آبی

#کریم_ملکیایی_فرانسه
#هایا_شعر(Haya)
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://www.tg-me.com/hasa_pas
🌕
#هسا_پس


جناب قلی‌پور در اینستاگرام نوشتم برای‌تان. شما نبض رشد شعر گیلکی را خوب به زیر شصت و اشاره دارید. نهراسید از لایک کم. چه‌را که  ذات نوجویی گم‌نامی‌ست. جمعیت ما یک‌قرن از روند نوگرایی ما واپس ماندگی دارد. مهم نیست که در آغاز هر شعرتان شگفتی به‌آفریند. یک انقلاب‌گر  فی‌الذات ویزا می‌دهد برای ورود ناشناخته‌ها و چه‌بسا خود فقط هموار کننده باشد. ساخت و ساز و شهرک سازی با کسانی‌ست که وقت محک سره از ناسره بین نوبنیادها دارند. انقلاب‌گر اما بولدزروار کارش صاف‌کردن دهان درندشت است👍





#علیرضا_پنجه_ای



#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://www.tg-me.com/hasa_pas
شعرِ بی شعر

چگونه امکان دارد که یک شعر، بی شعر شود؟
آیا بی شعری، ریشه در رهاشدگی از ریشه های قومی دارد؟ چگونه می توان امید وار بود که یک جریان شعری  دارد به "متنی جدید" تبدیل می گردد؟

هساپس محصول مواجهه متن های مختلف و برآمده از دل زبان اقوام زبانشهر ایرانی است. متنی تازه که دارد انسان_متن اش را به دنیای دیگری بزرگ دعوت می نماید تا از مفاهیمی سرخ چون قومیت گرایی، نژاد، اصالت مذهبی، ملت،خانواده فاصله بگیرد.
استعاره فاصله گویا استعاره ای همیشه در غیاب در شعر اقوام ایران  بوده است. چیزی که فطرتا در ادبیات شان حضور داشته  اما احضار نشده است. این مساله باعث گشته تا" دنیای دیگری "در شعر و زبان اقوام ایران فراری باشد.
چگونه زبان متن ها ما را به سوی" پناهگاه اولیه" خود هدایت می کنند تا با سرسپردگی به " سپر نشانه ها " و فاصله با انسان های بیگانه به "نفرتی چند سویه" میل پیدا کند؟
رابطه غیر استعاری "میل و فاصله" در شعر اقوام ایران چه نوع رابطه ای است؟
آیا این شعر توان این را دارد که  بی شعر گردد و والدین خود را رها سازد؟
چهره واحد شعر اقوام ایران تا پیش از این که به هم پیوند بخورند گویا چهره ای قومی و خانوادگی است. یا هم اگر حقیقت ندارد اما محصور در "قوم گرایی شعر" است. استعاره میل و فاصله در هسا پس علیه "شعرگرایی قومی" است تا شعر را در فطرت خود به" نفرتی چند سویه "مبدل نسازد. هسا پس شعر بی ملت است. این شعر بیش از این که شعری شهروند باشد می خواهد انسان های بی قوم" را معرفی گرداند.
انسان های بی قوم این شعر ، در رابطه با میل و فاصله تاریخی خود می خواهند "شعر آینده" را بازنمایی کنند. مساله گذشته  در میان نیست. هر چه هست آینده است. این شعر می خواهد در آینده جستجو شود. پروبلماتیک این شعر، گذشته دور و نزدیک نیست. هر چه هست عبور از خویشتن است تا "ایده تحبیب" را جایگزین "ایده تحقیر( کریستوا) "نماید.
موازنه ( دکتر سعید محمد حسنی) موجود در همگرایی شعر اقوام ایران  "موازنه جهان نام پذیر" است.اگر منزوی است اما نفوذ پذیر است. می توان در روحیه و فطرت این شعر "بهشت اسرار آمیز بدوی "اش را بازنمایی کرد.

آیا می توان در چهره واحد شعر اقوام ، میل به "امارت شعر" جستجو کرد یا این که  هسا پس  فطرتا "شعر جبهه مقاومت" است.
جغرافیای زبانشهر هساپس در حال برساختن جهان برای جهان است. با غیر استعاری کردنِ فاصله " نفرت از خویشتن" میل به "نفرات با خویشتن" خود را آشکار ساخته است.

مجموعه هویتی این شعر کولاژی است که از آن "  شعر فردا یا شعر بی شعر " ساخته است. گویا وقتی یک جریان ادبی،  شعر را بی شعر می کند همیشه  در صدد است که" شعری بدون شعرگرایی" را بنا بنهد.
شعر بی شعر مساله اش را از گذشته جدا می کند تا شعر آینده شود و به قول کریستوا "ملتی بدون ملت گرایی" را بین استعاره فاصله و میل ذخیره سازی کند.
شعر پیشرو اقوام ایران مدت هاست که قوم و والدین خود را فراموش کرده است تا بی شعر شود. بی شعری اش بی ملتی است. انسان شعرهای هساپس نمی خواهد "عقب نشینی اوتیستی به ارزش های بومی"(کریستوا) داشته باشند. وقتی شعری که دارد در دل خود ترکیبی از هویت ها را می پرود نمی تواند فطرت بی شعری اش را با شعر گرایی معاوضه نماید تا با میل به دیگری بزرگ آشنا از انبوه انسان های بیگانه مخرب فاصله بگیرد.
اگر مردم یک کشور می توانند ،بی مردم شوند پس شعر هم این قابلیت را دارد که بی شعر گردد.
بی مردمی و بی شعری چگونه همدیگر را تکمیل می کنند؟
شعر، زمانی که بی شعر می گردد چگونه خود را تعرفه می نماید؟ بی شک در چنین اشعاری نباید توقع قومیت گرایی ، والدین، ملت، نژاد، اصالت های عقیدتی داشت.
آیا مردم یک جامعه هم اینگونه بی مردم می شوند؟  در اینصورت مواضع شان در مواجهه با همدیگر چگونه است؟ شعری که بی شعر است چگونه با رسالت خود کنار می آید.
شعر را چگونه می توان بی شعر کرد؟ چه راهکار هایی وجود دارد که شعر بتواند به  چنین فضیلتی نایل شود؟

شعرِ بی شعر ، متعهد به چه بستر هایی از جعرافیای زیست جهان خود است؟  آیا اجرای مشترک و فراوری دوگانه عینیت ها_ ذهنیت ها قادر است شعر را بی شعر کند؟ نتایج غلبه یکی بر دیگری چگونه مانع بی شعرشدگی شعر شده است؟
شعر که بی شعر می گردد فقط علیه خودش قرار می گیرد و از "نفرتی تدافعی"طولانی مدت تاریخی خود رها می گردد تا به جای صد ها نفر، بتواند "صداها نفر" گردیده و از "صدها نفرت" در خویشتن گذر کند و به "صداها نفرات" برسد
شعرِ بی شعر ، " شعر فردا یا همان شعر آینده" است. به جای تکثیر نفرت به نفراتی متکثر می اندیشد.



#نامه_ها
#هسا_پس
#ویژه_شعر_اقوام
#ایده_تحبیب
#شعر_بی_شعر
#مساله_شعر_آینده
#مراد_قلی_پور

🌎🌎🌎🌎🌎🌎🌎
#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
🆔@Adabiat_Maaser_IRAaN
🌕


#هسا_پس (متا زبان)
#متا_زبان
#شعر_بومی_متازبان



شومانا ایمتحان بوکودیم
شیمه ناما دار بناییم گوله باوردید
شیمه ناما اهو بناییم توفنگا بوستید
دوخادیم مجلس
بومبا بوبوستید
شیمه شناسنامانا عوضا کودیم
تانکانه رای بدایید
سینمایانا آتش بزایید
شومان بگید شومانا چی دوخانیم
گولان ابا بون
توفنگانا بنید
بومبانه سر  تولخومان خومو بنن
تانکانه لولانا پشا کونید
شومان بگید چی


#برگردان_فارسی

شماها را آزمودیم
اسم های تان را درخت گذاشتیم گلوله آوردید
اسم های تان را آهو که تفنگ شدید
صدا زدیم: مجلس
بمب شدید
شناسنامه های تان را عوض کردیم
به تانک ها رای دادید
سینماها را آتش زدید
شما خودتان بفرمایید شما را با چه نامی صدا بزنیم
که گلوله ها آب شوند
که تفنگ ها را کنار بگذارید
تا یا کریم ها روی بمب ها لانه بگذارند
تا لوله های تانک ها خم شوند
شما بگویید چه


#برزو_مرادی_اصل(امریکا)

#هسا_پس
#متا_زبان
#شعر_بومی_متازبان
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://www.tg-me.com/hasa_pas
#هسا_پس

#صوته_شعر(شعر صوت-شعر صدا- شعر مرز)

کو
تانه
کو کو  بوبو
تی تی بوبو
الله تی تی بوبو
کو کو تی تی کو تی کو تی
کو
تانه
کو بوبو
کو کو کو کو کو کو کو کو
بپا خوردان دریم کو یا
کو
تانه
تو ببی
تو کی
تی دسانه جا ابه
تی پرهان پشه مایی
تی چومان لپپه
کو
تانه
واپرسان ببه
کویا نها تی  صدا
کو یا نها تی هوا
کویا نها تی …………

کو تانه کو بوبو
کو تانه کوکو بوبو
کو تانه سنگ بوبو
کو تانه هر چی کی خوایی بوبو

#کلمان

کو:تکواژی است که می تواند چه منفرد و در  تکرار آوایی اش همزمان چندین مفهوم را القا بکند و در بافت زبان این فرصت را ایجاد می کند که ساختار منسجمی را ایجاد کند و زبان را از ثبات خود خارج کند و ایجاد لغزندگی شکلی و مضمونی کند
و شاید این خصیصه از غرایز زبان فولک باشد که چه در مفهوم نهادینه و چه در صوت یا آوا ساخت هویت موازی خود را حفظ کرده است
الله تی تی:ماه
بوبو:باشد
لپپه:موج
پرهان پشه: جلوی دامن

#واتاو (واگردان)

کو
می تواند
کوکو بشود
شکوفه بشود
ماه بشود
کوکو تی تی کو تی کو تی
کو
می تواند
کوه بشود
کوه کوه کوه کوه کوه کوه کوه
حواست کجاست
داریم به کوه بر می خوریم
کو
می تواند
تو باشی
تو که
در دستانت آب است
روی دامنت ماهی
چشم هایت موج
کو
می تواند
پرسشی باشد
کو صدایت؟
کو هوایت؟
کو تو؟
کو......ات


کو می تواند کو باشد
کو می تواند کو کو باشد
کو می تواند سنگ باشد
کو می تواند
هر چه که بخواهی باشد



#صوته_شعر (شعر صدا -شعر صوت _شعر مرز)
#مراد_قلی_پور
#کانال_هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_کردی_تاتی 
@hasa_pas

Ali Taslimi:👇👇
شعر های پسا مدرن و در پی آن هسا پس خودش را خلع سلاح میکند تا مورد حمله قرار نگیرد و قابل نقد نباشد. از همین رو شعر قابل انگشت گذاری منفی نمیشود. معمولن این شعر ها را یا به کل نفی میکنند و یا کلن تایید. اما این شعرها را چنان که گفتم میتوان ارزیابی کرد. به شرطی که به منتقد راه دهد. این شعرهای جناب قلی پور راه می دهند. مثلن این سوال پیش می اید که چرا همواره با کو یک کلمه ساخته میشود. کوکو، کوه، کوکوتی تی..... اما در پایان کو میتواند سنگ باشد و کو میتواند هرچه باشد. این جا خوشبختانه تفاوتش را بیان میدارد تا موافق و مخالف بر سر میز بررسی ان بنشیند. با این تفاوت نسبتن عافلگیرانه گوینده متن بازی با سنگ و هرچه باشد ایجاد کرده که در خور واژه ی "کو"  ست . کو طرفیت شاعرانه دارد. من طرف موافق نشسته ام. حس خوبی به هنگام خواندن این شعر داشتم.



#دکتر_علی_تسلیمی
#پسانو_در_شعر_اقوام_ایران
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_کردی_تاتی
@hasa_pas

#دکتر_سعید_جهانپولاد👇
چطور شعر امروز ما از این فکلورها استفاده نمیکند
در واقع منظورم درست اینست
که از همه ظرفیت زبان فارسی و ادب فارسی بهره ببریم
🌺 #بدن_تاریک
🌺 مجموعه مقالات، نظریه، تئوری و مصاحبه
🌺 مؤلف: #مراد_قلی_پور
🌺 انتشارات: #نشر_هرمز
🌺 چاپ اول: ۱۴۰۳
🌺 شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه
🌺 تعداد صفحات: ۱۷۸ص
🌺 قیمت: ۱۶۵۰۰۰ تومان
🌺 آدرس تهیه کتاب:
انتشارات هرمز جناب شهرام فروغی مهر شماره تماس ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱

@naghdehall
#نامه_ها
#ویژه_شعر_اقوام
#زبان_درمانگر
#مرگ_بزرگ_زبان
#طرح_ژنوم_نقد
#مراد_قلی_پور


آیا زبان  قادر است که سرما یا گرما ایجاد کند؟ آیا این امکان دریافت وجود دارد که نیرو هایی مکانیکی  موجب تحریک سلول های زبان گردند تا بدین وسیله قادر باشیم که جهان اطراف خود را درک و با آن سازگار ی داشته باشیم؟  درک و دریافت این فرایند تا چه اندازه می تواند در شناسایی درد های مزمن اجتماعی درمانگر باشد؟

چگونه بدانیم که زبان موجود در حال تولید گرما ،  سرما و نیرو هایی است که نقش درمانگری شان را برای شناسایی بیماری های جامعه مشخص سازیم؟
مدل هایی که بتوانند آب و هوا و اتمسفر زبان را به هم متصل گرداند چگونه قابل شناسایی و عرضه است؟
آیا  زبان هم متاثر از زمین در حال گرم و سرد شدن است؟ چگونه باید به نظراتی قابل اطمینان  رسید که خبر هولناک مرگ بزرگ زبان را مخابره نماییم؟
مرگ زبان ها ، لهجه ها، گویش ها چه تاثیری در طرح ویرایش ژنتیکی زبان دارند؟ خبر چنین مرگی  زبان  را سرد یا گرم خواهد کرد؟

اثرات مرگ و انقراض عمومی برخی زبان ها در پیوند آب و هوا و اتمسفر زبان های دیگر را  تا اکنون  گویا بررسی نکرده اند.  ما هنوز اطلاعاتی در دست نداریم که دورترین خانواده  یک زبان که به گویش ها و لهجه ها ی خود متصل است پس از مرگ آن ها چه اتفاقاتی را در خود تجربه می کنند. آیا رو به گرمی یا سردی می گراید؟

ما در یک جامعه چگونه خود را با سرما یا گرمای زبان خود سازگار می سازیم؟...

#مراد_قلی_پور
#نامه_ها
#بازنشر
#زبان_درمانگر
#ویژه_شعر_اقوام
#مرگ_زبان_بزرگ
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران

https://www.tg-me.com/hasa_pas
#هسا_پس

از استعاره آگیاری تا ورهرام( هسا پس/ جریان شعر پیشرو اقوام ایران)



تفاوتی بین آتشکده‌های ورهرام و آگیاری بود .
آگیاری شامل آتشکده‌های کوچک ؛ اما ورهرام شامل آتشکده‌های بزرگی که ترتیب تهیه آتش آن با آگیاری فرق داشت ، با اسلوب و روش خاصی صورت می‌گرفت که اساس آن بر تهیه آتش از" اجاق صنوف مختلف " می‌باشد تا همه با هم پیوند و همبستگی داشته باشند . رسم بوده که هر قوم و ایل و طایفه‌ای که مهاجرت می‌کرد ، آتش اجاق خانوادگی را که از احترام خاصی برخوردار بوده با خود به " محل جدید " می‌برده و با آتش اجاق خانوادگی محل جدید پیوند می‌داده تا اتحاد برقرار شود . این سنت تاریخی را می‌توان در متن‌ها به دو بخش متن‌های ورهرامی و متن‌های آگیاری سرایت داد. شعر آوانگارد فارسی بیش از آن که ورهرامی باشد آگیاری است .
متن‌های اگیاری متن‌هایی خانوادگی و محدود‌اند ؛ اما برای این که به متن‌های ورهرامی پیوند بخورند باید این فرصت را ایجاد کرد که " اجاق خانوادگی " خود را به اجاقی بزرگتر یعنی متن‌های ورهرامی برساند . مساله این است که صنوف مختلف آگیاری ، آن محل جدید را گم کرده‌اند . چیزی عامل نمی‌شود که متن‌های آگیاری ، خود را به محل جدید برسانند تا اتحادی بزرگ‌تر در دل متن‌ها صورت بگیرد . متن‌های آگیاری با حفظ اجاق خانوادگی می‌توانند خود را به متنی بزرگ‌تر یعنی متن ورهرام برسانند ؛ اما عواملی در این میان نقش موانع را بازی می‌کنند تا " اجاق صنوف مختلف " همچنان کور بماند . باید از دل متن‌های آگیاری ، نقبی به سوی متن‌های ورهرامی زد تا " اجاق صنوف مختلف " با حفظ آتش اجاق خانوادگی ، خود را به آتش بزرگتر برساند .
شاید این مهاجرت قومی یا طایفه‌ای در متن‌ها  باشد ؛ اما مساله ، این است که این اقوام حتی با حفظ اجاق خانوادگی ، قادر به رساندن خود به محل جدید نیستند .
مساله محل جدید ، برای پیوند و همبستگی جهت ایجاد متن ورهرامی ، مساله‌ای بسیار مهم در شعر امروز است . پیش از این که این اجاق خانوادگی متن‌های آگیاری کور شود باید این متن‌ها را به هم رساند تا اجاق صنوف مختلف به هم پیوند بخورند و آتش متن ورهرام شعله‌ور‌تر شود . شعر پساگسست به ویژه در بخش شعر اقوام باید خود را از آگیاری به ورهرام برساند . آگیاری ، اجاق خانوادگی اقوام مختلف است که  باید خود را به محل جدید برساند ، پیش از آن که دیر شود و این اجاق خاموش گردد . شعر اقوام ایران به مهاجرتی تازه نیازمند است ؛ اما این مهاجرت نیازمند شناختن محلی جدید است . محلی که آغاز اتحاد و هم‌بستگی است . اتحادی که مبنای آتشی بزرگ‌تر است یعنی ورهرام . اجاق خانوادگی شعر اقوام (آگیاری)باید به اجاق محل جدید(ورهرام) پیوند بخورد . این فقط خاص شعر اقوام هم  نیست ؛ چرا که در این سه دهه اخیر ، شعر فارسی هم بر اثر برخی گسست‌ها " آن محل جدید " را از دست داده و تبدیل به" اجاقی خانوادگی " شده است . بیراه نگفته ایم اگر شعر فارسی ِ پساهفتاد را شعر آگیاری بنامیم . شعری با خصوصیت حزبی و قومی و طایفه ای که فقط خود را محل جدید می‌نامد و منتطر است که اجاق صنوف مختلف به آن منتهی شوند . این " تصور خود ارجاع محل جدید " می‌تو اند این اجاق خانوادگی شعر را کور کند .
گویا دیگر هیج تفاوتی بین شعر اقوام و شعر فارسی وجود ندارد و همه آگیاری شده‌اند .
این شعر نیازمند اتحادی ورهرامی است . محلی جدید که همه را مجبور به مهاجرت سازد . مهاجرت به سمت همبستگی و ایجاد " اجاق صنوف مختلف " برای آتشی بزرگ‌تر در متن‌ها .
کوچی حتمی برای یافتن محلی جدید ، محلی که همه مهاجر باشند . محلی که به اجاق‌های خانوادگی فرصت پیوند و اتحاد بدهد .
اگر شعر پسا هفتاد شعر قطعات است اما این قطعات با حفظ اجاق خانوادگی نیازمند محلی جدید است . محلی به نام ورهرام . ورهرام اجاقی متشکل از صنوف مختلف است . اجاقی که آتش همه خانواده‌های قومی طایفه‌ای را در خود دارد .
چیزی انگار مانع این کوچ است . این می‌تواند از دریچه‌های مختلف بررسی گردد .
آیا محل جدید را نمی‌شناسیم یا این که قادر به کوچ نیستیم یا این که هر کدام خود را سرسختانه محل جدید می‌دانیم . در هر صورت این اجاق خانوادگی اگر خود را به محل جدید نرساند خاموش خواهد شد . چیزی‌هایی هستند که می‌خواهند این اجاق‌ها به هم نرسند و خاموش شوند . متن‌های مان کوچ کردند ؛ اما نه به محل جدید ورهرام بل‌که به جایی که ناپدید شده‌اند . محلی که عملا وجود ندارد . هدایت متن‌های آگیاری و طایفه‌ای شعر امروز(متشکل از شعر اقوام و شعر فارسی)  به محل جدید ورهرام نیازمند بررسی و تحقیقات و هوشیاری منتقدان است . این یک جنبش است نه یک شورش .


چاپ شده در:

شماره یکصد و چهل و چهارمین شماره
هفته نامه ادبی آوای پراو
و همچنین در:
رسانه ایرانیان اروپا
https://iran-europe.de


https://www.tg-me.com/hasa_pas
2024/09/28 15:35:48
Back to Top
HTML Embed Code: