Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
بخشی از گزارش شب آتش‌سوزی زندان اوین و خشونتی که زنان بند نسوان متحمل شدند:

زیتون آن شب در آن حیاط کوچک بود و نبود. او خودش را در خیابان تصور کرده است. می‌گوید: «هر لحظه از این روزها خیابان‌های اعتراضی را تصور می‌کنم که چطور ورای سرکوب صحنه‌های زیبا خلق کرده، بارها آرزو کردم کاش من هم در میان آنها بودم. آن شب فریاد مرگ بر دیکتاتورمان در آن حیاط کوچک، در اوج استیصال و نگرانی برایم یادآور همان خیابان‌های خیالیم بود. فکر می‌کردم دوشادوش مردم هستم. حس غریبی در جانم می‌دوید. هیچ دوربین موبایلی لحظه کشته‌شدن و ضرب و شتم، دود و انفجار شنبه سیاه اوین را به حافظه نسپرد، تا جلوی چشم مردم به نمایش بگذارد.

نخل هم که در آن حیاط کوچک در شنبه اوین کنار بلوط بوده، تعریف می‌کند: «در را که شکستیم و رفتیم توی حیاط کوچک، گاز اشک‌آور زدند. تک‌تیراندازها روی پشت‌بام حیاط رژه نظامی می‌رفتند و ما همراه فریادهای بلندی که از بند هفت و هشت به گوشمان می‌رسید، شعار می‌دادیم. یکی از ماموران با باتوم‌اش روی ورق‌های آلمینیومی روی دیوار می‌کوبید و محمدی، رپیس حفاظت زندان اوین هم روی پشت‌بام بین گارد ویژه بود. ما همچنان فریاد می‌زدیم بی‌شرف، بی‌شرف. هفت نفر بودیم، محبوس در آن حیاط کوچک. در را بسته بودند و هم‌بندی‌های ما آن طرف در جا مانده بودند.»

گارد سرکوب و کشتار به جز اسلحه و‌ اشک‌آور به سمت زنان زندانی اوین خشونت دیگری را هم پرتاب کرد. این را چنار تعریف می‌کند: «یکی از ماموران روی پشت‌بام پشت سر هم داد می‌زد،‌ «جنده‌ها الان میام می‌کنمتون.» هربار تکرار می‌کرد و فریادش خشن‌تر و تیزتر می‌شد.

فریادهای خشونت کلامی و تهدیدهای جنسی ماموران برای عنبر هنوز گوشش را خراش می‌دهد: «شعار زن، زندگی، آزادی برای من معنای دیگری داشت. دلم قرص و محکم بود که شاید از دل این شعار است که امنیتی هم برای کسی مانند من ساخته شود. من قربانی تجاوز هستم. آن شب با فریادهای «جنده‌ها میام می‌کنمتون»، دوباره چیزی در دلم فروریخت. کابوس‌هایم دوباره برایم قوی‌تر از قبل احضار شدند و با من هستند.»

انجیر بیش از هرچیز حالا نگران حال و احوالات خودش و هم‌بندی‌هایش است که آن شب را دیدند. می‌گوید: «خودکشی یکی از بچه‌ها بعد از شنبه اوین برایمان از هرچیزی سنگین‌تر بود. حال همۀ ما را مضطرب کرد و خودش حتما از همه ما مضطرب‌تر است. خیلی از بچه‌ها که در زندان عمومی بودند و شاهد شورش‌هایی بودند، می‌گویند شنبه اوین را تاکنون هیچ‌جا ندیده بودند.»

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
#نازیلا_معروفیان، خبرنگار مستقل اهل سقز و دانشجوی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی، از شامگاه ۸ آبان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و در بند ۲۰۹ زندان اوین به‌سر می‌برد. او مصاحبه‌ای با امجد امینی پدر #ژینا_امینی  انجام داد که برای مدتی فشارهای امنیتی مانع از انتشار آن می‌شد.

نازیلا علی‌رغم فشارها و تهدیدها در نهایت با پیگیری و پافشاری مصاحبه را منتشر کرد و در صفحه توییترش نوشت: «بالاخره مصاحبه با پدر #مهسا_امینی رو منتشر کردم. من نه قصد خودکشی دارم و نه هیچ‌گونه بیماری زمینه‌ای.»

او مصاحبه را منتشر کرد و ریسک بازداشت را به جان خرید و اکنون یک ماه را در حبس گذرانده است. حداقلی‌ترین تلاش این روزهای ما، یادآوری این شجاعت‌هاست و نام‌بردن از کسانی که قید آزادبودن را زده‌اند و جسم و جان خود را برای زن، زندگی، آزادی وسط گذاشته‌اند.

یکی از همکاران نازیلا درباره‌اش نوشته است: «این دختر کرد ۲۴ساله، به جرات جزو شجاع‌ترین و متعهد‌ترین خبرنگارهایی هست که می‌شناسم، نازیلا به مصاحبه‌های شجاعانه‌اش معروفه، هیچ‌وقت هم زیر بار تهدیدها برای سانسور نرفت، او به خاطر انتشار مصاحبه‌اش با پدر ‎#مهسا_امینی بازداشت شد. صدای نازیلا باشیم.»

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 #بیدارزنی: خواهان رفع تبعیض و آزادی اجتماعات در دانشگاه‌ها هستیم

به نام زن زندگی آزادی و به نام خدای رنگین‌کمان

با شروع اعتراضات سراسری درپی کشته‌شدن ژینا (مهسا) امینی با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی»، موج جدیدی از اعتراضات سراسری دانشجویان ایران نیز از ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شده است و دانشجویان قدرت اتحاد و همبستگی خود را نمایان کردند.
دانشجویان معترض با روش‌‌های متنوع و مبتکرانه‌ای از راهپیمایی، تجمع و اعتصاب گرفته تا شعارنویسی، اجرای پرفورمنس‌ و سرودخوانی اعتراض خود را به سرکوب حکومتی نشان داده‌اند.
در این اعتراضات بیش از ۵۶۰ دانشجو، برخی با ضرب‌وشتم از سوی نیروهای امنیتی بازداشت، تعدادی با پابند الکترونیکی و به صورت مشروط با وثیقه آزاد و عده‌ای به احکام سنگین محکوم شدند. چندین دانشجو ناپدید و کشته شده‌اند.

در یکی از بولتن‌های هک‌شده سپاه آماردانشجویان احضار شده به کمیته انضباطی، «پنج هزار و ۱۰۰ نفر» و شمار استادان ممنوع‌الخروج شده «۱۸ نفر» گزارش شده است.

علی‌رغم همه این فشارها، اعتراضات دانشجویی بی‌وقفه تا کنون ادامه داشته است و به جرأت می‌توان دانشگاه را یکی از سنگرهای مبارزاتیِ جان‌دار امروز مردم ایران علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی به‌شمار آورد.

متصل به قیام ژینا، خواسته‌های بسیاری از دانشجویان با «آزادی و برابری» گره خورده است. ازجمله محورهای مورد اعتراض دانشجویان، مقررات مربوط به «پوشش‌وحجاب‌اجباری» و جداسازی‌جنسیتی در دانشگاه‌ها است. دانشجویان معترض در بسیاری از دانشگاه‌ها سد تفکیک‌جنسیتی در سلف‌های غذاخوری را شکستند که به بسته‌شدن برخی سلف‌ها و گردهم آمدن دانشجویان در فضای باز برخی دانشگاه‌ها منجر شد. آنها به وضوح خواستار رفع تبعیض‌جنسیتی در دانشگاه‌ها هستند و نگاه کالایی به بدن خود را با شعار «هیز تویی هرزه تویی، زن آزاده منم» پاسخ می‌دهند؛ شعاری که یکی از شعارهای محوریِ اعتراضات سراسری در ایران شد.
این اعتراضات به مبارزات دانشجویان زن در سال‌های گذشته پیوند خورده است. اعتراض به سهمیه‌بندی‌جنسیتی، بومی‌گزینی‌جنسیتی، تفکیک‌جنسیتی و اسلامی‌سازی، مهمترین اعتراضات بخش زنان جنبش دانشجویی در دو دهه گذشته بوده است. پس از انقلاب ۵۷، شاهد تلاش جدی حاکمیت اسلامی برای جداسازی‌جنسیتی در دانشگاه‌ها و تعیین رشته‌های تحصیلی بر اساس تعریف شغل مناسب برای زنان بوده‌ایم. به طوری‌که در سال ۱۳۶۳ برای دختران انتخاب ۹۱ رشته از ۱۶۹ رشته‌ی موجود و غالباً رشته‌های فنی و مهندسی، ممکن نبود. با این حال زنان توانستند با تلاش خود سهم بیشتری از ورودی‌های دانشگاه‌ها به دست آورند. اما مسؤولان مردسالار تاب نیاوردند و با طرح و اجرای طرح‌های سهمیه‌بندی‌جنسیتی و بومی‌گزینی‌جنسیتی از طریق مجلس، وزارت علوم و سازمان سنجش، مانع پیشروی دختران در آموزش عالی شدند. از طرف دیگر در ساختار سلسله‌مراتبی دانشگاه‌ها به وضوح از مشارکت اجتماعی زنان جلوگیری می‌شود و نسبت هیأت‌علمی زنان به مردان در مقایسه با نسبت دانش‌آموختگان زن و مرد در دانشگاه‌ها، نشان آشکار آن است. این تبعض‌ها در کنار فقدان آزادی بیان و تشکیل اجتماعات در دانشگاه‌ها، دانشجویان را به صف مبارزات می‌کشاند.

اکنون در آستانه‌ی ۱۶ آذر  هستیم، روز دانشجو که به مقاومت و مبارزه دانشجویان در ایران معنای ویژه‌ای بخشیده است. تا کنون اطلاعیه‌های بسیاری از سوی دانشجویان، کارگران و مبارزان در شهرهای مختلف ایران برای دعوت به اعتصاب و اعتراضات سراسری در روزهای ۱۴، ۱۵ و ۱۶ آذر منتشر شده است.

ما نیز به عنوان یک گروه فمینیستی که به برابری و آزادی معتقدیم و نقش دانشجویان را در این مبارزه پررنگ می‌دانیم، در کنار دانشجویان و مردم معترض در ایران می‌ایستیم و از حرکت‌های اعتراضی آن‌ها در این روزها حمایت می‌کنیم.
ما مفهوم زن زندگی آزادی را در برابری و رفع تبعیض می‌دانیم و معتقدیم این خواسته‌ها باید حتما در حوزه آموزش، مدارس و دانشگاه‌ها، محقق شود.
ما فردای آزاد و برابر را زمانی متصور هستیم که دسترسی برابر و همگانی به آموزش ازمقطع ابتدایی تا پایان آموزش عالی، بدون هیچ‌گونه تبعیض براساس جنسیت، قومیت/ملیت، وضعیت اقتصادی، عقیده و توانایی فراهم باشد. از همین رو، خواهان رفع هرگونه طرح تبعیض‌آمیز در دانشگاه‌ها از جمله تفکیک جنسیتی، سهمیه‌بندی جنسیتی، بومی‌گزینی جنسیتی و آموزش ایدئولوژیک هستیم.
ما خواستار آزادی بی‌قید و شرط دانشجویان و اساتید، رفع کامل محرومیت‌های دانشجویان تعلیقی، ستاره‌دار و ممنوع الورود به دانشگاه‌ها و خوابگاه‌ها هستیم. باید رفتار پلیسی در دانشگاه‌ها پایان یابد و محیطی امن و مناسب برای بیان اعتراض دانشگاهیان و ایجاد انجمن‌های مستقل فراهم شود.

برای آزادی و برابری - گروه بیدارزنی

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری

@bidarzani
ديد‌بان آزار
Photo
محمدعلی کامفیروزی وکیل #ملیکا_قراگوزلو خبر داده: «موکلم ‎#ملیکا_قراگوزلو در تماس تلفنی با مادرش اعلام کرد که دیشب در بیمارستان رازی امین آباد توسط چند مرد مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. قصد آنها تزریق آمپول و بستن ‎#ملیکا_قراگوزلو به تخت بوده است. موکلم گفت که در اعتراض به این کار، از دیشب در اعتصاب غذاست و دیگر تماسی نخواهد داشت.»

بیش از ۶۵ روز از بازداشت دوباره ‎#ملیکا_قراگوزلو می‌گذرد و علی‌رغم پیگیری‌های مداوم وکیل و مادرش، او همچنان بلاتکلیف است. ۱۸ روز قبل ملیکا قراگوزلو، دانشجوی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی، که با پرونده‌سازی واهی حراست دانشگاه و اطلاعات بازداشت شده بود، بدون اطلاع وکیل و خانواده از زندان قرچک به آسایشگاه روانی امین‌آباد انتقال یافت. ملیکا پیشتر هم بدلیل انتشار تصاویر بی‌حجاب از خود در فضای عمومی در صفحه اینستاگرامش بازداشت و توسط قاضی افشاری به تحمل سه سال و هشت ماه حبس محکوم شده بود.

بیماری‌های مربوط سلامت روان و اختلالات روانی انگ نیست، بلکه می‌تواند از آثار طبیعی خشونت، تبعیض و سرکوب گسترده و هرروزه باشد. به‌گفته معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت حدود ۶۰ درصد از مردم ایران دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند. اما انتقال اجباری به امین‌آباد با شرایط اسفناکی که تاکنون از این بیمارستان روانی منتشر شده، هدفی جز آزار و اذیت مضاعف زنان زندانی، بی‌اعتبار کردن اعتراض و خشم زنان و کاهش هزینه سرکوب مخالفان و معترضان ندارد.

@harasswatch
🖊 همراهان عزیز کمیته پیگیری

🔹 ما در کمیته پیگیری بازداشت‌شدگان تلاش می‌کنیم تعداد، اسامی و اطلاعات اولیه همه بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری اخیر را جمع‌آوری کرده و در حد توان بانک اطلاعاتی کاملی گرد آوریم.

🔹 با وجود این معتقدیم این کار را باید با کیفیتی انجام دهیم که دوستان دربندمان تبدیل به اعداد و اسم‌هایی در شبکه‌های اجتماعی نشوند. از این رو تا جایی که بتوانیم برای تک‌تک آنان پروفایل جدایی درست کرده و درباره آنها می‌نویسیم.

🔹 جنبش ما، جنبش «زندگی» است و این زندگی در همه اجزای آن جاری است. اگر تصمیم گرفتید درباره بازداشت عزیزتان از طریق کمیته اطلاع‌‌رسانی کنید (که ما قویا توصیه می‌کنیم که این اطلاع‌رسانی، چه از طریق ما و چه کانال‌های دیگر صورت بگیرد) به جز اطلاعات عمومی که برای ما می‌فرستید (از جمله؛ نام، نام خانوادگی، زمان بازداشت، شهر محل بازداشت، بازداشتگاه و زندان محل حبس، وضعیت جسمی و روحی و در صورت تمایل وضعیت پرونده و در نهایت عکس واضح)، خیلی کوتاه و در یکی دو جمله برای ما از علایق و ویژگی‌های او نیز بنویسید. این به تمایزگذاری میان بازداشت‌شدگان و دادن هویتی جدا به تک‌تک افراد کمک می‌کند. برایمان بنویسید اگر دوچرخه‌سواری دوست دارد، یا بازی فری‌فایر یا فلسفه و یا گربه، اگر خوب ساز می‌زند، صدای خوبی دارد، خوب بلد است دیگران را بخنداند و یا از دیوار راست بالا می‌رود.

🔹این پروفایل‌ها هر چند مختصر است اما برای اینکه مفید باشد خوب است که به واسطه آن هویت و تمایز افراد حفظ شود جوری که وقتی آزاد شدند و آنها را خواندند خودشان را در آن بازشناسند. شاید این امکان کوچکی باشد که بواسطه آن بتوانیم به رغم خواست حاکمیت «زندگی» را به میان این اخبار تلخ بگیر و ببند هم بیاوریم و یادمان بماند آنچه که برای ما مهم بوده و هست «انسان» است.

🔹 خوبی دیگر این کار  هم شاید این باشد که افراد بیشتری را برای دفاع از دوستان دربندمان وارد میدان کند، اشتراکات؛ علایق مشترک و ویژگی‌های مشترک به افراد احساس دوستی و دیرآشنایی می‌دهد، آن وقت دیگر دفاع از یک زندانی سیاسی و پیگیری اخبار او فقط دفاع از یک «زندانی» و فردی دور و غریب نخواهد بود، دفاع از کسی است مانند خودمان، کسی که می‌توانستیم ما باشیم.


📲 راه‌های ارتباط با ما:
شما می‌توانید از طریق این شماره‌های امن با ما تماس بگیرید. ما در همه پیام‌رسان‌ها آماده پاسخگویی هستیم. (پیشنهاد می‎کنیم از پیام‎رسان سیگنال استفاده کنید.)
https://www.tg-me.com/+46766866814
https://www.tg-me.com/+61434603091

📤 ایمیل کمیته:
[email protected]

تلگرام: @Followupiran
اینستاگرام: @followup.iran
توییتر: @followupiran
🆔@Followupiran
Forwarded from زنان امروز
زهرا جلیلیان، دانشجوی دکتری مهندسی برق دانشگاه تهران، در محیط دانشکده‌اش دست به خودکشی می‌زند. خودش را پرت می‌کند پایین. می‌گویند این اقدام را بعد از مشاجره‌ای با استاد راهنمایش کرده. ما نمی‌دانیم دقیقا بین او و آن استاد چه گذشته. زهرا خشونتی را که بر او رفته، با اعمال آن بر بدن خودش در تیررس دید ما می‌گذارد. زهرا می‌میرد. ما اما خشونت بر زهرا را می‌بینیم؟ خشونت رفته بر زهراها را؟ زنانی که بدنشان بارها و بارها در ساختارِ تنش‌زای دانشگاهی، زیر بار تکنیک‌هایِ مختلف خشونت پنهان و آشکارِ خم می‌شود.

روز دانشجو است و اعتراضی گسترده علیه هر آنچه رنگ‌وبویِ تبعیض می‌دهد در جریان است. هر آنچه که از سلسله‌مراتبِ سلطه‌گر دفاع می‌کند و منقادانی بی‌زبان و بی‌توان می‌طلبد. بدون شک بدن زهرا جلیلیان به بدنِ همه‌ی آنهایی که این روزها در نبردند و جان‌شان را کف دست‌شان می‌گیرند، گره می‌خورد. رنجی که بر بدنِ زهرا جلیلیان رفته، رنجی مکرر است که بر بدنِ همه‌ی آن‌هایی که در این اعتراض عمومی دست به خطر زده‌اند، رفته‌است. اعتراضی که بنیادش ضدِ تحقیر و ضدسلسله‌مراتب اجتماعی‌ است، قلدری و خشونت پنهان و آشکار آن را در هیچ عرصه‌ای تاب نمی‌آورد و برای مبارزه‌ی هرروزه‌اش با نمودهای آن کمر همت می‌بندد.

تمرینِ برآشفتن بر قلدرمأبی، یک تمرین هرروزه است: در تمامِ مواجهاتی که شأن ما در گفتار را زیر سئوال می‌برد و با ما چون زیردستانی که کاری جز آری‌گویی به امر نوشته‌شده و یا درحال اجرا بلد نیستند، رفتار می‌کند. زهرا جلیلیان یک بدنِ جمعی‌ است. ماجرای او ماجرایِ یک فرد نیست و آنچه او تحمل کرده، فردی نبوده‌است. هرگونه تقلیل آن به ویژگیِ خاصِ رفتاریِ «آن» دانشجو یا «آن»‌ استاد، گم‌کردنِ آدرسِ وحشت‌آفرینی جنسی/جنسیتی‌ست که در تاروپودِ سیستم مستقر نفوذ کرده و سلول به سلول آن را تغذیه می‌کند. این تمرینِ مشقت‌بارِ هرروزه تنها به یُمنِ ادراکِ عمیق آنچه که در جریان است، ممکن می‌شود. آیا حواسمان به اندازه‌ی کافی حساس است؟ آیا به‌اندازه‌ی کافی عریان از پیش‌فرض‌هایِ سلسله‌مراتبی هستیم تا خشم مابه‌ازایِ عینی در رفتارهای روزمره‌مان داشته باشد؟ 

مقاله‌ی پیشرو به قلم مهسا اسداله‌نژاد تجربۀ زنانه‌ای را از دانشگاه در چند سطح مختلف توصیف می‌کند: فضاهای غیررسمی میان دانشجویان، فضاهای کمتر رسمی در تشکل‌های دانشجویی، فضای کلاس درس، ارتباط با استاد، ارتباط با حراست دانشکده/دانشگاه و دوران پس از دانشجویی.

این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
https://zananemrooz.com/article/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%80-%DB%8C%DA%A9-%D8%B2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87
🔹وسواس درباره آنچه بر سر تصاویر و حریم خصوصی‌ات می‌آید کشنده است

نویسنده: ...

تعریف می‌کرد از پس گرفتن گوشی، لپ‌تاپ، هارد و فلش‌هایش، لپ‌تاپ را که باز کرده، شوکه شده. پس‌زمینه‌ لپ‌تاپش را قابی از تصویر نیمه‌برهنه‌ او پوشانده بود. شروع کرد به فحش دادن به بازجو. ادامه داد که از گالری عکس‌هایش، چندین عکس کپی و در دسکتاپ پیست شده بودند؛ همگی تصاویر خصوصی از بدن برهنه و نیمه‌برهنه‌اش. یاد کردیم از روزهای بازداشت؛ روزهایی که بازجو پشت سرمان آرام‌آرام تصاویر خصوصی‌مان را با جزئیات شرح می‌داد. می‌گفت در ساحل کدام کشور آنطور لخت‌وعور، مشغول عیاشی بوده‌اید. می‌گفت آن کسی که بدن لختتان را در بغلش پهن کرده‌اید چه نسبتی با شما دارد؟ می‌گفت خنده‌های مستانه و جام‌های آن زهرماری را با کدام‌یک از دوستانتان شریک شده‌اید. برای بعضی از ما عکس‌ها پرینت‌شده روبه‌رویمان قرار می‌گرفت. زنانی که بازجوهای مرد تمام عکس‌های به اصطلاح نوودشان را روی میز ردیف و با الفاظی زشت ساعت‌ها تحقیرشان می‌کردند. وقتی از بازجویی برمی‌گشتیم تا روزها از تصور اینکه در حال حاضر با عکس‌های ما مشغول چه کثافتکاری‌هایی هستند، بدنمان ناگهان به رعشه می‌افتاد.

خودمان را آرام می‌کردیم با تکرار اینکه در مسلک و مذهب‌شان چنین رفتاری گناه است و قبیح. می‌گفتیم آزار در بازجویی طبیعی است اما بعد از آن آنقدر سرشان شلوغ است که سراغ پیام‌ها و چت‌ها و عکس و فیلم‌هایمان نمی‌روند. می‌گفتیم بلکه آرام شویم. اما بی‌پناهی امانمان را بریده بود. دید زدن عریانی آدم مشمئزکننده است. به‌ویژه وقتی دستانت کوتاه است و نمی‌توانی چنگ بیندازی در چشم‌های آن چشم‌چرانِ بی‌همه‌چیز. در آن سلولی که بوی پوست نارنگی، ساعت‌ها فکرت را مشغول می‌کند و تو را بازی می‌دهد، وسواس فکری نسبت به آنچه بر سر تصاویر و حریم خصوصی‌ات می‌آید، کشنده است: «لابد نشسته و فیلم رقص با بابا را دیده. حتما چند بار روی چاک سینه و ران‌هایم در فلان عکس زوم کرده. شک ندارم از آن تصویر برهنه‌ام در آینه‌ خانه، یک نسخه برای خودش نگه داشته.»

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2082/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
در حالیکه به‌دنبال فراخوان عمومی سه‌روزه و هم‌چنین به مناسبت ۱۶ آذر، اعتراضات دانشجویی ادامه دارد، تعداد زیادی از دانشجویان هم‌چنان در بازداشتند. از جمله #رایحه_حسینی دبیر مجمع دانشجویان الزهرا و #نیلوفر_میرزایی دانشجوی گرافیک الزهرا، که به‌ترتیب از تاریخ ۷ و ۱۰ آبان در بازداشت به‌سر می‌برند. رایحه حسینی با یورش نیروهای امنیتی در منزل خود بازداشت شد و نیلوفر میرزایی هنگام خروج از درب خوابگاه دانشجویی.

دانشجویان الزهرا بارها در اعتراض به این بازداشت‌ها در دانشگاه تجمع کرده‌اند و خپاستار آزادی فوری هم‌دانشگاهی‌های خود شده‌اند. آنها در بیانیه‌ای مسئولان دانشگاه بویژه ریاست دانشگاه الزهرا را به هم‌دستی و هم‌کاری با نیروهای امنیتی و فراهم کردن نفوذ و ورود دستگاه امنیتی به دانشگاه متهم کرده‌ و نوشته‌اند: «ریاست نامحترم دانشگاه الزهرا بداند که امروز بر کسی پوشیده نیست که تمامی احضارها و بازداشت‌‌های دانشگاه الزهرا با لیستی که حراست و ریاست به نهادهای امنیتی داده‌ است صورت گرفته و هیچ‌گونه مساعدتی از سوی دانشگاه برای تسریع روال پرونده‌ها صورت نگرفته‌است. پس هرگونه ادعا  در این باب، تماما باطل است.»

در این بیانیه هم‌چنین اعلام شده که مسئولان دانشگاه وقاحت و خفت را تا حدی پیش برده‌اند که چندین نفر از اعضای حراست و نهادهای امنیتی به دنبال دانشجو در کلاس درس رفته و به شناسایی دانشجویان از روی لباس و کفششان پرداخته‌اند. در ادامه این بیانیه آمده: «در نهایتِ احترام به اساتید شریف دانشگاه الزهرا، با اساتیدی مواجهیم که به ارزانی حیثیت و شرافت خود را به حراج گذاشته‌اند و بیشترین همکاری را با نهادهای امنیتی در راستای تحویل دانشجویان داشته‌اند.»

دانشجویا الزهرا قاطعانه اعلام کرده‌اند: «ما دانشجویان دانشگاه الزهرا  با وجود تحمل فشارها و تهدیدها، از همراهی با خواست‌های به حق مردم کوتاه نخواهیم آمد و تا آزادی بی‌قید و شرط هم‌دانشگاهی‌های دربندمان و لغو هر گونه رفتار غیر قانونی علیه آنان دست در دست یکدیگر به همدلی و خواهری خواهیم ایستاد.»

@harasswatch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خبر

🟥◾️ویدئویی دیگر از تجمع دانشجویان دانشکده ادبیات علامه با شعارهای:

"پیش بسوی زندگی، زنانگی تنانگی"
"نافرمانی کنش‌گری، پیکار تا برابری"

#شانزده_آذر
#دانشگاه_علامه
#اعتراضات_دانشجویی
#یازدهمین_هفته_اعتراضات_دانشجویی
4️⃣0️⃣1️⃣5⃣
🆔 @senfi_uni_iran
تجمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در #روز_دانشجو
از شعارها:
«چه باحجاب چه بی‌حجاب پیش بسوی انقلاب»
«وعده‌هاشون سرابه جوابش انقلابه»
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱

🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
ديد‌بان آزار
Photo
نوشته یکی از هم‌بندیان #ملیکا_قراگوزلو 

برای تو که هر روز شکنجه‌ات می‌کنند و ما با تصویر صورت پرخنده و چشمان پرفروغت زندگی را تحمل می‌کنیم و منتظرت ایستاده‌ایم.

۷۰ روز پیش، نیمه‌شب، او را از خانه ربودند و به ناحق و بدون دلیل، در بند ۲۰۹ زندان اوین حبس کردند. شبی که به خانه‌اش یورش بردند، هیچ نمی‌دانست چرا دستگیر شده است. شوکه بود. همه ما شوکه بودیم. هنوز هم نمی‌داند و نمی‌دانیم که چرا به آزار و شکنجه او ادامه می‌دهند. ملیکا ۲۳ساله و دانشجوی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه است؛ دانشجویی بادغدغه که مثل هر دانشجوی دیگری حق دارد در دانشگاه حضور داشته باشد اما همین حق ساده از او گرفته شده و او را از بازداشتگاهی به بازداشتگاهی دیگر و حالا به بیمارستان رازی امین آباد برده‌اند.

ملیکا احتیاجی به بستری‌شدن امین‌آباد نداشت و ندارد. او، مثل همه ما، کاملا می‌داند چطور از خودش مراقبت کند. حتی به خوبی می‌داند که چطور از اطرافیانش مراقبت کند. فرقی نمی‌کند آشنای دور او باشی یا نزدیک؛ در دانشگاه، در خانواده و میان دوستانش، در بازداشتگاه اوین و در زندان قرچک، اگر در کنارش سر به نشان غم پایین بیاندازی، به سراغت می‌آید و شور زندگی‌اش را به جانت می‌اندازد؛ حتی اگر خودش در شرایط روحی خوبی نباشد. او به معرفت و صداقت شهره است و به یاد می‌ماند، حتی میان زندانبان‌های زن بند ۲۰۹.

اما در زندان او را به انواع و اقسام مختلف شکنجه کرده‌اند؛ بازجویی‌های پرفشار و طولانی و وقت و بی‌وقت، انتقال به سلول انفرادی، انتقال به زندان قرچک و در نهایت انتقال بدون خبر به بیمارستان آموزشی! رازی، آن‌هم با تأیید پزشکی قانونی بدون ملاقات و معاینه ملیکا، در بی‌خبری مادر و وکیلش.

سال‌هاست جمهوری اسلامی از حبس در بیمارستان روانی به عنوان ابزار سرکوب استفاده می‌کند. ما بهنام محجوبی را از یاد نبرده‌ایم. کسی که به ما گفت: «من در امین‌آباد افول انسانیت را دیدم.» و در نهایت هم نگذاشتند او زنده از آنجا خارج شود تا بتواند داستان این جنایت را روایت کند. اکنون ما از رفیقمان بی‌خبریم. آنها می‌خواهند او و دیگران را در بی‌خبری و سکوت از بین ببرند، جان آن‌ها را بگیرند و نام آن‌ها را از ذهن‌های ما پاک کنند. اما ما نمی‌گذاریم آنها غریب و بی‌نام بمانند و فراموش شوند. ما، هر‌روز، نام ملیکا و دیگران را فریاد می‌زنیم و خواستار آزادی آنها هستیم.

ملیکا می‌توانست/ می‌تواند جوانی شاداب باشد اگر تمام این اقدامات غیرقانونی و غیرانسانی را بر تن و روانش روا نداشته بودند اما آنها بی‌توجه به اینکه پزشکان حکم عدم تحمل کیفر او را تأیید کرده‌اند، او را شکنجه می‌کنند و حتی در بیمارستان رازی در پی اعتراضش به تزریق آمپول او را کتک زده‌اند و به تخت بسته‌اند. به خاطر حفظ حریم خصوصی ملیکا نمی‌توانیم از جزئیات رنج‌هایی که برده است حرف بزنیم. امید داریم که خودش به زودی رها شود و هر وقت توانش را پیدا کرد از این رنج بی‌پایان برایمان بگوید. خواسته ما، خانواده، دوستان، هم‌دانشگاهیان و انسان‌های آزادی‌خواه ایران، آزادی بی‌قید و شرط ملیکا قراگوزلو از بیمارستان رازی و زندان است.

@harasswatch
Forwarded from زنان امروز
زنانگی؛ علیه کنترل، 
زندگی؛ علیه اعدام،
آزادی؛ علیه تنبیه 

🖋️شیما وزوایی

چرا زنان همیشه جلودار نهضت‌ مبارزه با مجازات اعدام بوده‌اند؟ شاید نباید از لفظ «مجازات» برای اعدام استفاده کرد. «تنبیه» به مراتب واژه به‌جاتری است. اعدام عمیق‌ترین و فجیع‌ترین شکل دیگری‌سازی است. اعدام حذف ِکامل دیگری، و تنبیه دیگران است. اعدام با حذف لحظه‌ی حال، گذشته را نیز مخدوش می‌کند و تصور آینده را ناممکن می‌سازد. از این رو، مبارزه با تنبیهِ اعدام در اکنونیت خود اساساً مسئله‌ای زنانه است. زنان در تاریخ، سیاست را معطوف به زندگی دیدند و در جنگ و تقلا در فضا و زمانِ سیاست با هر شکلی از سیاستِ مرگ مخالفت ورزیده‌اند.
زنان توانمندِ صدادار و بی‌صدا، وکلا، فعالان، دانشمندان، قاضیان، مادران و خواهران و دوستان و شرکای قربانیان اعدام (بله، اینجا دیگر باید بگوییم قربانی. اعدام بازمانده‌ای ندارد) دهه‌ها موسس و مشارکتکننده در خطِ اول جنبش لغو اعدام بوده‌اند. 
بیست سال پیش مقاله اِیمی ای با نام «نگاهی فمینیستی به مجازات اعدام» منتشر شد. او مدعی است و از عموم میپرسد که چرا هیچ‌کس تاکنون به اعدام به عنوان مسئلهای فمینیستی نگاه نکرده است؟ به نظر او نگرشی فمینیستی به مسئله اعدام به گفتگوی واقعی برای لغو آن کمک خواهد و فضاهای جدیدی برای استدلال خلق خواهد کرد. اعدام را باید علیه زنانگی و علیه زندگی دید. زنان به عنوان قشری که به صورت تاریخی و در تمامی اعصار و قرونْ دیگری‌سازی شده‌اند، با گردهم‌آوردن تمامی اقشارِ دیگری‌سازی شده، می‌توانند در برابر این شکل خشن از ناپدیدسازی انسان‌ها ایستادگی کنند.
ایمی ای چنین می‌نویسند: «اعدام بیان کردن روش سنتی مردانه و دید محدود و ذره‌بینی آنها به جهان است. آنها خود را در نژاد و طبقه حاکم در نقطه‌ای سفید تصور کرده و دیگران را سیاه می‌بینند. آنها حتی گاهی توانایی سیاه و سفید دیدن جهان را ندارند.» و بنابراین اراده به قدرتِ آنها نماینده سیستمی است که از اساس بر پایه انحصار قدرت شکل می‌گیرد. این سیاست بر دیگری‌ها سلطه می‌ورزد و آنها را تحت نظارت درمی‌آورد و به اراده خویش زندگیِ دیگران را نابود می‌کند. 
آنجلا دیویس معتقد است دستان پلیس همان دستان زندان، و همان دستانی است که بر بدنِ زن، خشونت ورزیده و آن را به کنترل درآورده‌ و درمی‌آورند. تا روزی که دستان ِ سفید «مراقبت و تنبیه» بر بدن زنان است، اعدام و دیگر اشکال خشونت علیه دیگری‌ها نیز ادامه خواهد یافت. 
ديد‌بان آزار
Video
🔹درباره #فهیمه_کریمی

فهمیه کریمی، مربی والیبال و مادر سه فرزند خردسال، از نیمه اول مهرماه در بازداشت به‌سر می‌برد. او در اعتراضات پاکدشت بازداشت شده و ابتدا به بند ۲۰۸ زندان اوین و سپس به زندان خورین پاکدشت منتقل شده است. در برخی از خبرها گفته می‌شود او در معرض اتهام محاربه قرار دارد. اخباری نیز در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که حاکی از صدور حکم اعدام برای فهیمه کریمی است. به گفته کمیته پیگری بازداشت‌شدگان قیام زن زندگی آزادی: «در صحت این اخبار تردید وجود دارد و بهتر است تا وقتی خبری مطمئن از منبعی موثق نرسیده با بازنشر چنین اخباری به عادی‌سازی احکام سنگینی از این دست کمک نکنیم.»

فهیمه در آخرین پستی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده نوشته است: «خیلی تعاریف داره عوض میشه تو جامعه، زن‌ستیزی رو از خونه‌هامون، مغزامون، از روزانه خودمون حذف کنیم. بین فرزندان دختر و پسرمون چقد فرق می‌ذاریم؟ کار خونه و آشپزخونه با دختر کار مغازه و کارخونه و ریاست و مدیریت و پول با پسرا. دخترامونو آماده نکنیم برای توسری خوردن.الگوی مزخرف مظلومیت رو بذاریم کنار.»

یک زن زندانی که با فهیمه ۳۴ روز در یک سلول بوده نوشته که فهیمه همیشه اسم سه فرزندش فاتیما، آتنا و محمد را فریاد می‌زده و به در می‌کوبیده و داد می‌زده «آزادی! آزادی!». زنی دیگر که در بند 209 زندان اوین بوده نوشته است: «صدای اون زن که نمی‌دونستم کیه و حتی توی کدوم سلوله پیچید توی گوش‌هام. فهیمه اونجا برای ما اسم نداشت. بهش می‌گفتیم مادر سه تا بچه. صداش اما پرزور بود. همون صدا که هرروز فریاد می‌زد و از بچه‌هاش می‌گفت. که می‌گفت دخترش اول ابتداییه، که از مادر بودنش می‌گفت و ما همگی با شنیدن صداش درد می‌کشیدیم. ش هربار صدای فهیمه رو می‌شنید برای پسرش گریه می‌کرد. آزادی حق تمامی این زنان است.»

یکی دیگر از زنانی که روزهای بازداشتش را در کنار فهیمه گذرانده نوشته است: «می‌گفت دلش برای توپ و بازی تنگ شده، یه‌روز تو سلول با چادرا توپ والیبال درست کردیم و والیبال بازی کردیم. معلم بود، مجبورش کرده بودن استعفا بدهد. او در یک سالن داوطلبانه به تعدادی از کودکان والیبال آموزش می‌داد و خودش با هزینه شخصی برایشان توپ و کفش تهیه می‌کرد. مادر سه‌تا بچه بود و برای بچه‌ کوچک‌ترش که بهش وابسته بود خیلی نگران بود. تو بازجویی بهش گفته بودن «تو هم مادری؟» فهیمه خیلی‌ مادر بود.»

مورد هدف قراردادن هویت و پیوندهای عاطفی، از ابزارهای تحت فشار قرار دادن زنان در بازجویی است. زنانی که مادرند، در معرض پرسش‌هایی چون «تو چطور مادری هستی که به بچه‌هایت فکر نمی‌کنی و کارهایی می‌کنی که پایت به اینجا باز شود؟»، «فکر می‌کنی فرزندانت الان چه حالی دارند؟»، «بابت ظلمی که به این بچه‌ها کردی پشیمان نیستی؟»، اگر آزاد شوی برایشان متعهدانه مادری می‌کنی؟» و ... . این پرسش‌ها با قرار دادن هویت سیاسی در برابر هویت مادری، از طرفی تلاش بر تحمیل عذاب وجدان بر مادران دارد و از طرفی دیگر می‌گوشد از «سربه‌راه» و اهل خانه و خانواده شدن زنان پس از آزادی اطمینان حاصل کند. و البته فقط مادران نیستند که بازخواست می‌شوند، زنی که متاهل است باید بابت «همسری خوبی نبود» و امتناع از فرزندآوری جواب پس بدهد و زنی که مجرد است بابت روابط خصوصی‌اش و دلیل ازدواج نکردن. زنی که از همسرش جدا شده مورد بعنوان زنی «ترک‌شده» و «ناخواستنی» مورد تمسخر قرار می‌گیرد. اتاق‌های بازجویی زنان دائما بابت تخطی از زنانگی ایدئال جمهوری اسلامی سوال و جواب می‌شوند و تحت فشار قرار و مورد توهین و تحقیر می‌گیرند.

@harasswatch
🛑 پیگیری‎ اخبار رسمی و غیررسمی منتشرشده از جریان دادگاه‎های دستگیرشدگان اعتراضات اخیر نشان می‎دهد که تا این لحظه حداقل ده نفر از بازداشت‌شدگان حکم اعدام دریافت کرده‌اند که هویت یکی از آنان (در پرونده کرج، مربوط به کشته شدن یک بسیجی به نام روح‌الله عجمیان) هنوز نامعلوم است. اسامی محکومان به اعدام به شرح زیر است:
#محمد_قبادلو، #محمد_بروغنی، #سامان_صیدی، #سهند_نورمحمدزاده، #ماهان_صدارت_مرنی، #محمدمهدی_کرمی، #سیدمحمد_حسینی، #حمید_قره‌حسنلو، #حسین_محمدی.

🛑 موارد نامبرده فقط اسامی افرادی است که کمیته پیگیری توانسته از حکم اعدام آنها مطلع شود. به جز این ۱۰ نفر حداقل ۲۰ نفر دیگر هم توسط کمیته شناسایی شدند که احکام سنگین قابل مجازات با اعدام دارند. دادگاه‌هایی هم در نقاط مختلف کشور برگزار شده که از آنها اسمی از متهمان، به جز در موارد معدود مانند یک ورزشکار شناخته شده، بیرون نیامده است. #امیر_نصر_آزادانی، بازیکن سابق تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز، متهم ردیف پنجم پرونده کشته شدن سه بسیجی در اصفهان است که به «بغی» متهم شده است. همچنین در روز ۲۶ آبان رئیس کل دادگستری خوزستان، علی دهقان، از صدور کیفرخواست سه نفر اصلی در ارتباط با حوادث شهرستان ایذه که منجر به کشته شدن ۵ نفر شده بود، خبر داد.

❗️به دلیل محدودیت تعداد کاراکتر امکان انتشار کامل مطلب در یک پست وجود ندارد برای مطالعه گزارش کامل به لینک تلگراف مراجعه کنید👇🏻

متن کامل در تلگراف
2024/09/24 21:21:24
Back to Top
HTML Embed Code: