ديدبان آزار
Photo
🔹نامه ۱۸ تن از زنان زندانی سیاسی در اوین
🔹اعدام باید متوقف شود
ما مردم آزادیخواه و برابریطلب ایران در ماههای اخیر برای سرنگونی دیکتاتوری جمهوری اسلامی همپیمان شدهایم و در شهرها و روستاها، خیابانها و خانههایمان، در داخل و خارج از کشور به پا خاستهایم.
سرکوبهای وحشیانه و گسترده حکومت در سرار کشور موجب پراکنده شدن اعتراضات قدرتمند خیابانی طی روزهای اخیر شده و حکومت به جای عقبنشینی از کشتار خیابانی و سرکوب، قدمی پیشتر نهاده و اعدام را برای ایجاد ارعاب آغاز کرده است.
اعدام کسانی که شانه به شانه هم در خیابانها ایستاده بودند. اعدام محسن شکاری به عنوان یک معترض خیابانی جنایتی آشکار بود که جهان را به حیرت وا داشت.
به پاس عهد و پیمان در قلبهایمان، به پاس دستهای گرم در دست هم گذاشتهمان، به پاس فریاد برخاسته از سینههایمان، به بغض شکسته در گلوهایمان تنهایشان نگذاریم و برای نجات جان بهپاخاستگان در بند و توقف چرخه ی قتل حکومتی به پا خیزیم. برای پاره کردن ریسمان دور گلوی جوانانمان و برای در هم شکستن چوبههای برافراشته مرگ به پا خیزیم.
راه دیگری وجود ندارد. این بار خیابانهای شهر را با فریاد "اعدام را متوقف کنید" تسخیر کنیم و اعتصابات را با قدرت و فراگیری بیشتر ادامه دهیم.
ما نیز در کنار شما، گرچه در زندان همراهی خود را با خیابان که به حکم اسارت از آن محروم ماندهایم اعلام کرده و برای اعلام مخالفت خود با اعدام در دفتر افسر نگهبانی بند زنان زندان اوین در ۲۱ آذر ماه (روز دوشنبه) با خواندن سرود و سر دادن شعار تحصن میکنیم.
#اعدام را متوقف کنید.
عسل محمدی
نرگس محمدی
گلرخ ایرایی
صبا کردافشاری
فریبا اسدی
زهرا صفایی
مرضیه فارسی
پرستو معینی
سپیده قلیان
پوران ناظمی
بهاره هدایت
زهره سرو
گلاره عباسی
نسرین جوادی
فرنگیس مظلوم
زهره داوری
الناز اسلامی
زهره زیوری
@harasswatch
🔹اعدام باید متوقف شود
ما مردم آزادیخواه و برابریطلب ایران در ماههای اخیر برای سرنگونی دیکتاتوری جمهوری اسلامی همپیمان شدهایم و در شهرها و روستاها، خیابانها و خانههایمان، در داخل و خارج از کشور به پا خاستهایم.
سرکوبهای وحشیانه و گسترده حکومت در سرار کشور موجب پراکنده شدن اعتراضات قدرتمند خیابانی طی روزهای اخیر شده و حکومت به جای عقبنشینی از کشتار خیابانی و سرکوب، قدمی پیشتر نهاده و اعدام را برای ایجاد ارعاب آغاز کرده است.
اعدام کسانی که شانه به شانه هم در خیابانها ایستاده بودند. اعدام محسن شکاری به عنوان یک معترض خیابانی جنایتی آشکار بود که جهان را به حیرت وا داشت.
به پاس عهد و پیمان در قلبهایمان، به پاس دستهای گرم در دست هم گذاشتهمان، به پاس فریاد برخاسته از سینههایمان، به بغض شکسته در گلوهایمان تنهایشان نگذاریم و برای نجات جان بهپاخاستگان در بند و توقف چرخه ی قتل حکومتی به پا خیزیم. برای پاره کردن ریسمان دور گلوی جوانانمان و برای در هم شکستن چوبههای برافراشته مرگ به پا خیزیم.
راه دیگری وجود ندارد. این بار خیابانهای شهر را با فریاد "اعدام را متوقف کنید" تسخیر کنیم و اعتصابات را با قدرت و فراگیری بیشتر ادامه دهیم.
ما نیز در کنار شما، گرچه در زندان همراهی خود را با خیابان که به حکم اسارت از آن محروم ماندهایم اعلام کرده و برای اعلام مخالفت خود با اعدام در دفتر افسر نگهبانی بند زنان زندان اوین در ۲۱ آذر ماه (روز دوشنبه) با خواندن سرود و سر دادن شعار تحصن میکنیم.
#اعدام را متوقف کنید.
عسل محمدی
نرگس محمدی
گلرخ ایرایی
صبا کردافشاری
فریبا اسدی
زهرا صفایی
مرضیه فارسی
پرستو معینی
سپیده قلیان
پوران ناظمی
بهاره هدایت
زهره سرو
گلاره عباسی
نسرین جوادی
فرنگیس مظلوم
زهره داوری
الناز اسلامی
زهره زیوری
@harasswatch
Forwarded from دانشجویان متحد
دیوارنویسی و اعتراض نمادین به اعدام معترضان در دانشگاه الزهرا
سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
ديدبان آزار
Photo
🔹برای #هستی_امیری، زنی که پیوسته برای لغو مجازات اعدام تلاش کرده است
🔹نویسنده: ...
وضعیت استثنائی مدتهاست که بر ما حاکم شده است. اما این بار شکل جدیدی به خود گرفته است. احکام اعدام یکی پس از دیگری صادر میشوند و عدهای بواسطه مجازاتی ناعادلانه، حیاتشان سلب شده است .کسانی که همانند تمامی ما، زندگی را طلب میکردند و در جنبشی حضور داشتند که نام «زن، زندگی، آزادی» را به دوش میکشد.
این اضطراب و تشویش هرروزه برای از میان رفتن انسانهاست که بر ما حاکم شده است.
از طرفی دیگر دوستان، آشنایان، خواهران و برادرانمان در بازداشت و حبس و یا زیر فشار دادگاه، روزهای سختی را سپری میکنند. جنبش اخیر، همهچیز را دگرگون کرده است. جهان امروز ما با قبل از آن متفاوت است. اما ماهیت سرکوب رنگ عوض نکرده است.
پیش از ظهور این جنبش، برخی از نزدیکانمان تحت فشار دادگاه و حکمهای ناعادلانه قرار گرفته به زندان رفتهاند. زمانی که صدای «زن،زندگی،آزادی» اینگونه شنیده نمیشد. فعالین دانشجویی و حقوق زنان و … تلاش میکردند که تبعیض و نابرابریها را نشانه بگیرند چ دست روی مهمترین نقاط بگذارند. ستم و نابرابری ها را افشا کرده و مقاومت را معنیدار کنند. از «نه به اعدام» بگویند و «حق حیات» را طلب کنند. فعالینی که اگر امروز در زندان نبودند، همچنان پا پس نمیکشیدند.
هستی امیری از این دسته کنشگران است. به خاطر بیان صریحش در مخالفت با حکم اعدام بازداشت و حبس شد. بارها درباره برچیده شدن و لغو مجازات اعدام نوشت. هستی در متنی نوشته بود: «همین دلیل را برای لغو مجازات اعدام (در تمامی جهان)میتوان کافی دانست. گرفتن جان فرد، مجازاتی بازگشتناپذیر است. در پیشرفتهترین نظامهای حقوقی نیز اشتباهات قضایی رخ خواهند داد. از تحقیقات مقدماتی تا اجرا، همواره برخی از افراد پیشتر مجرم شناخته میشوند و قاضی نیز از این پیشداوریها مصون نیست.»
برای کسی مثل او فرقی نمیکند که برای زندانی مواد مخدر حکم اعدام صادر شده است یا زنی که تحت خشونتهای جنسی و جنسیتی، ناچار به کشتن همسرش شده است یا معترضان در یک جنبش سیاسی؛ مجازاتی که منجر به از بین رفتن حق حیات انسانها شود، باید بیچونوچرا برچیده شود. به همین خاطر هم در توئیتی نوشته بود: «برخی از زنان متهم به قتل، سالها مورد خشونتهای فیزیکی و جنسی قرار میگیرند، در انتخاب پوشش، شغل، مسکن و امور روزانه خود حقی ندارند و حتی حقی برای طلاق هم نداشتند. در آخر نیز دادگاه، یک لحظه فعل آنان را مصداق قتل عمد میداند و حق حیاتی نیز باقی نمیماند.»
این دانشجوی حقوق دانشگاه علامه، به خاطر مواضع اینچنین و دفاع از حقوق زنان، به یک سال حبس محکوم شد. هستی امیری به خاطر همین دغدغههایش، همراه با دوستانش، در پادکستی به نام مویه تلاش داشتند در زمینه لغو مجازات اعدام، آگاهیرسانی کنند. پادکستی که در هر قسمت تلاش میکند از نظرگاههای مختلف و استدلالهای متنوع حقوقی و سیاسی، دید همگان را نسبت به این مجازات تغییر دهد.
هستی یکی از کنشگرانی است که تلاش کرده حقوق بنیادین انسانی را طلب کند. اصول خود را حفظ کند و بتواند برای کمک به دیگری دست دراز کند. همانطور که به صورت شخصی، مراقب دوستانش است، در فعالیت دانشجویی و مدنی هم،اهل مدارا است.
این روزها هم میگذرد، اما پافشاری بر ایدههایی مثل «نه به اعدام»، کمک به ساختن آیندهای میکند که تمامی کسانی که شعار« زن، زندگی، آزادی» سر میدهند به دنبال تحقق آن هستند، به همین خاطر هماکنون در کنار دانشجویانی که گفتهاند «ایران را بیدار میکنیم» جای هستی بیش از هر زمان دیگری خالی است.
@harasswatch
🔹نویسنده: ...
وضعیت استثنائی مدتهاست که بر ما حاکم شده است. اما این بار شکل جدیدی به خود گرفته است. احکام اعدام یکی پس از دیگری صادر میشوند و عدهای بواسطه مجازاتی ناعادلانه، حیاتشان سلب شده است .کسانی که همانند تمامی ما، زندگی را طلب میکردند و در جنبشی حضور داشتند که نام «زن، زندگی، آزادی» را به دوش میکشد.
این اضطراب و تشویش هرروزه برای از میان رفتن انسانهاست که بر ما حاکم شده است.
از طرفی دیگر دوستان، آشنایان، خواهران و برادرانمان در بازداشت و حبس و یا زیر فشار دادگاه، روزهای سختی را سپری میکنند. جنبش اخیر، همهچیز را دگرگون کرده است. جهان امروز ما با قبل از آن متفاوت است. اما ماهیت سرکوب رنگ عوض نکرده است.
پیش از ظهور این جنبش، برخی از نزدیکانمان تحت فشار دادگاه و حکمهای ناعادلانه قرار گرفته به زندان رفتهاند. زمانی که صدای «زن،زندگی،آزادی» اینگونه شنیده نمیشد. فعالین دانشجویی و حقوق زنان و … تلاش میکردند که تبعیض و نابرابریها را نشانه بگیرند چ دست روی مهمترین نقاط بگذارند. ستم و نابرابری ها را افشا کرده و مقاومت را معنیدار کنند. از «نه به اعدام» بگویند و «حق حیات» را طلب کنند. فعالینی که اگر امروز در زندان نبودند، همچنان پا پس نمیکشیدند.
هستی امیری از این دسته کنشگران است. به خاطر بیان صریحش در مخالفت با حکم اعدام بازداشت و حبس شد. بارها درباره برچیده شدن و لغو مجازات اعدام نوشت. هستی در متنی نوشته بود: «همین دلیل را برای لغو مجازات اعدام (در تمامی جهان)میتوان کافی دانست. گرفتن جان فرد، مجازاتی بازگشتناپذیر است. در پیشرفتهترین نظامهای حقوقی نیز اشتباهات قضایی رخ خواهند داد. از تحقیقات مقدماتی تا اجرا، همواره برخی از افراد پیشتر مجرم شناخته میشوند و قاضی نیز از این پیشداوریها مصون نیست.»
برای کسی مثل او فرقی نمیکند که برای زندانی مواد مخدر حکم اعدام صادر شده است یا زنی که تحت خشونتهای جنسی و جنسیتی، ناچار به کشتن همسرش شده است یا معترضان در یک جنبش سیاسی؛ مجازاتی که منجر به از بین رفتن حق حیات انسانها شود، باید بیچونوچرا برچیده شود. به همین خاطر هم در توئیتی نوشته بود: «برخی از زنان متهم به قتل، سالها مورد خشونتهای فیزیکی و جنسی قرار میگیرند، در انتخاب پوشش، شغل، مسکن و امور روزانه خود حقی ندارند و حتی حقی برای طلاق هم نداشتند. در آخر نیز دادگاه، یک لحظه فعل آنان را مصداق قتل عمد میداند و حق حیاتی نیز باقی نمیماند.»
این دانشجوی حقوق دانشگاه علامه، به خاطر مواضع اینچنین و دفاع از حقوق زنان، به یک سال حبس محکوم شد. هستی امیری به خاطر همین دغدغههایش، همراه با دوستانش، در پادکستی به نام مویه تلاش داشتند در زمینه لغو مجازات اعدام، آگاهیرسانی کنند. پادکستی که در هر قسمت تلاش میکند از نظرگاههای مختلف و استدلالهای متنوع حقوقی و سیاسی، دید همگان را نسبت به این مجازات تغییر دهد.
هستی یکی از کنشگرانی است که تلاش کرده حقوق بنیادین انسانی را طلب کند. اصول خود را حفظ کند و بتواند برای کمک به دیگری دست دراز کند. همانطور که به صورت شخصی، مراقب دوستانش است، در فعالیت دانشجویی و مدنی هم،اهل مدارا است.
این روزها هم میگذرد، اما پافشاری بر ایدههایی مثل «نه به اعدام»، کمک به ساختن آیندهای میکند که تمامی کسانی که شعار« زن، زندگی، آزادی» سر میدهند به دنبال تحقق آن هستند، به همین خاطر هماکنون در کنار دانشجویانی که گفتهاند «ایران را بیدار میکنیم» جای هستی بیش از هر زمان دیگری خالی است.
@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 بیانیهی «اتحاد و همبستگی در مخالفت با احکام ارتجاعی اعدام»:
۲۳۵ نفر از اعضای تشکلهای صنفی در بخشهای فعالان حقوق زنان، کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، مادران دادخواه و خانوادههای خاوران، هنرمندان، شاعران و دیگر فعالین اجتماعی و مدنی با تدوین بیانیهای، اعدام فعالان بلوچ و کرد در کنار اعدام "محسن شکاری"، "مجیدرضا رهنورد" و صدور احکام محاربه و اعدام سایرِ معترضینِ قیام "زن، زندگی، آزادی" را محکوم کردند.
متن بیانیه:
زن زندگی آزادی یعنی پایان دادن به احکام ارتجاعی «اعدام»، بدون هیچ چونوچرایی
«اعدام و قتل حکومتی «محسن شکاری» و «مجیدرضا رهنورد» از معترضانِ قیام «زن، زندگی، آزادی» در بامداد روز ۱۷ و ۲۰ آذر، تنها یکی از حربههای حکومت برای خاموش کردنِ مردم به ستوهآمده از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی است که با دست خالی هر روز به خیابانها میآیند و علیه ظلموبیدادگری بر پیکرهی جامعه خود، متحدتر میشوند.
معترضان را در خیابانها با باتوم میزنند، به گلوله میبندند، دستگیر و شکنجه میکنند، مورد تعرض قرار میدهند و بدون داشتن حق وکیل و سیر محاکمهی عادلانه، مطابق با همین قوانین ظالمانهی حاکمیت، به احکام طولانی و اعدام محکوم میکنند. حالا شاهد آن هستیم که در کنار اعدام فعالان بلوچ و کرد، دو نفر دیگر از معترضان را که آنها نیز تنها با خواست آزادی و برابری به میدان آمده بودند، با تعجیل و سرعتی حداکثری و بدون اطلاع به اعضای خانوادهشان، اعدام کردند.
حکومتهای ایدئولوژیک، اعدام را علیه آزادی بیان و تشکلها و برای سرکوب و پیشگیری از اعتراضات مردمی به کار میبرند. در ایران در تمام دورههای ترور و وحشت در حکومتهای ناخواستهمان، شاهد اعدام دگراندیشان و معترضان بودهایم؛ از اعدامهایی که به اعتراضها علیه دیکتاتوری نظام پادشاهی انجامید تا اعدام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ ازسوی مصادرهکنندگان انقلاب و تمامی اعدامهای سه دهه اخیر. در همهی این اعدامها، جان عزیز بسیاری از افراد به صرف داشتن عقایدی برخلاف حکومتهای ستمگر و یا اعتراض علیه وضعیت زمان خود، ستانده شد. در طول تمامی این سالها بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی بارها مخالفت خود با اعدام را فریاد زدند و گاهی به همین دلیل هم به زندان افتادند.
اعدام یا همان قتل عمد حکومتی، ابزاری برای ایجاد خفقان در جامعه است. اعدامها اغلب در پی محاکمههای ناعادلانه و با نقض اساسیترین حقوق بشر اجرا میشود. این مجازات، منشاء تبعیض آشکار علیه تهیدستترین، محرومترین و آسیبپذیرترین اشخاص، از جمله مهاجران، اقلیتهای عقیدتی/ مذهبی، قومیت/ملیتهای محروم، افرادی با پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین، زنان، اعضای جامعهی +LGBTQ و دیگر اقشار محروم است. هر چه افراد به «قدرت بیشتری» دسترسی داشته باشند، حق برخورداری از محاکمه عادلانهتر یا دور زدن قانون و فرار از این مجازاتِ [غیر انسانی و ارتجاعی] برایشان امکانپذیرتر است. تنها در ده ماه اخیر بیش از ۵۰۰ نفر در ایران اعدام شدند. بسیاری از این اعدامها در سالهای گذشته در ملاءعام انجام شده است تا پیامآور رعب و وحشت در میان مردم باشد و این عمل غیرانسانی را عادیسازی کند. بسیاری از اعدامها با عنوان قصاص و برتریدادن به حس انتقام انجام میشود.
اگر شعار و نام قیامی که با خون (مهسا) ژینا امینی آغاز شد، زن زندگی آزادی است، پس باید هر چه رساتر اعلام کنیم که اعدام یک قتل عمد حکومتی است و هیچ انسانی با هیچ دلیلی نباید اعدام شود. از همینرو با محوریت «اتحاد و همبستگی علیه احکام ارتجاعی اعدام» از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی و تشکلهای صنفی برای تشکیل کارزاری علیه اعدام، دعوت به عمل میآوریم تا شاید اتحاد ما که سالها برای زندگی مبارزه کردهایم، بتواند مانع از قتل جانهای بیگناه دیگری شود، چرا که این مبارزه، وظیفهی ایستادگی در برابر این ظلمِ عیان را برای ما ایجاب کرده است.
مجازات اعدام نه فقط برای معترضین و نیروهای سیاسی، بلکه باید به طور کل لغو شود. ما تنها با تلاش جمعی برای «الغای اعدام» میتوانیم «زندگی» را محقق کنیم. زندگیای که یکی از ارکان اصلی قیام جاری است و علیه ارتجاع، کشتار و عادیسازی از حربهی اعدام در مقام تاکتیکی سرکوبگر علیه اعتراضات برحق مردمی است.»
▪️برای دیدن اسامی اولیه و امضای بیانیه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSccMCSbnF4VySVE46RW77EHVZ2pnipyf3zHviBe_Yb8syU12w/viewform
@bidarzani
۲۳۵ نفر از اعضای تشکلهای صنفی در بخشهای فعالان حقوق زنان، کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، مادران دادخواه و خانوادههای خاوران، هنرمندان، شاعران و دیگر فعالین اجتماعی و مدنی با تدوین بیانیهای، اعدام فعالان بلوچ و کرد در کنار اعدام "محسن شکاری"، "مجیدرضا رهنورد" و صدور احکام محاربه و اعدام سایرِ معترضینِ قیام "زن، زندگی، آزادی" را محکوم کردند.
متن بیانیه:
زن زندگی آزادی یعنی پایان دادن به احکام ارتجاعی «اعدام»، بدون هیچ چونوچرایی
«اعدام و قتل حکومتی «محسن شکاری» و «مجیدرضا رهنورد» از معترضانِ قیام «زن، زندگی، آزادی» در بامداد روز ۱۷ و ۲۰ آذر، تنها یکی از حربههای حکومت برای خاموش کردنِ مردم به ستوهآمده از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی است که با دست خالی هر روز به خیابانها میآیند و علیه ظلموبیدادگری بر پیکرهی جامعه خود، متحدتر میشوند.
معترضان را در خیابانها با باتوم میزنند، به گلوله میبندند، دستگیر و شکنجه میکنند، مورد تعرض قرار میدهند و بدون داشتن حق وکیل و سیر محاکمهی عادلانه، مطابق با همین قوانین ظالمانهی حاکمیت، به احکام طولانی و اعدام محکوم میکنند. حالا شاهد آن هستیم که در کنار اعدام فعالان بلوچ و کرد، دو نفر دیگر از معترضان را که آنها نیز تنها با خواست آزادی و برابری به میدان آمده بودند، با تعجیل و سرعتی حداکثری و بدون اطلاع به اعضای خانوادهشان، اعدام کردند.
حکومتهای ایدئولوژیک، اعدام را علیه آزادی بیان و تشکلها و برای سرکوب و پیشگیری از اعتراضات مردمی به کار میبرند. در ایران در تمام دورههای ترور و وحشت در حکومتهای ناخواستهمان، شاهد اعدام دگراندیشان و معترضان بودهایم؛ از اعدامهایی که به اعتراضها علیه دیکتاتوری نظام پادشاهی انجامید تا اعدام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ ازسوی مصادرهکنندگان انقلاب و تمامی اعدامهای سه دهه اخیر. در همهی این اعدامها، جان عزیز بسیاری از افراد به صرف داشتن عقایدی برخلاف حکومتهای ستمگر و یا اعتراض علیه وضعیت زمان خود، ستانده شد. در طول تمامی این سالها بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی بارها مخالفت خود با اعدام را فریاد زدند و گاهی به همین دلیل هم به زندان افتادند.
اعدام یا همان قتل عمد حکومتی، ابزاری برای ایجاد خفقان در جامعه است. اعدامها اغلب در پی محاکمههای ناعادلانه و با نقض اساسیترین حقوق بشر اجرا میشود. این مجازات، منشاء تبعیض آشکار علیه تهیدستترین، محرومترین و آسیبپذیرترین اشخاص، از جمله مهاجران، اقلیتهای عقیدتی/ مذهبی، قومیت/ملیتهای محروم، افرادی با پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین، زنان، اعضای جامعهی +LGBTQ و دیگر اقشار محروم است. هر چه افراد به «قدرت بیشتری» دسترسی داشته باشند، حق برخورداری از محاکمه عادلانهتر یا دور زدن قانون و فرار از این مجازاتِ [غیر انسانی و ارتجاعی] برایشان امکانپذیرتر است. تنها در ده ماه اخیر بیش از ۵۰۰ نفر در ایران اعدام شدند. بسیاری از این اعدامها در سالهای گذشته در ملاءعام انجام شده است تا پیامآور رعب و وحشت در میان مردم باشد و این عمل غیرانسانی را عادیسازی کند. بسیاری از اعدامها با عنوان قصاص و برتریدادن به حس انتقام انجام میشود.
اگر شعار و نام قیامی که با خون (مهسا) ژینا امینی آغاز شد، زن زندگی آزادی است، پس باید هر چه رساتر اعلام کنیم که اعدام یک قتل عمد حکومتی است و هیچ انسانی با هیچ دلیلی نباید اعدام شود. از همینرو با محوریت «اتحاد و همبستگی علیه احکام ارتجاعی اعدام» از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی و تشکلهای صنفی برای تشکیل کارزاری علیه اعدام، دعوت به عمل میآوریم تا شاید اتحاد ما که سالها برای زندگی مبارزه کردهایم، بتواند مانع از قتل جانهای بیگناه دیگری شود، چرا که این مبارزه، وظیفهی ایستادگی در برابر این ظلمِ عیان را برای ما ایجاب کرده است.
مجازات اعدام نه فقط برای معترضین و نیروهای سیاسی، بلکه باید به طور کل لغو شود. ما تنها با تلاش جمعی برای «الغای اعدام» میتوانیم «زندگی» را محقق کنیم. زندگیای که یکی از ارکان اصلی قیام جاری است و علیه ارتجاع، کشتار و عادیسازی از حربهی اعدام در مقام تاکتیکی سرکوبگر علیه اعتراضات برحق مردمی است.»
▪️برای دیدن اسامی اولیه و امضای بیانیه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSccMCSbnF4VySVE46RW77EHVZ2pnipyf3zHviBe_Yb8syU12w/viewform
@bidarzani
Forwarded from دانشجویان متحد
⭕️ #محمدعلی_کامفیروزی، فعال سابق دانشجویی و وکیل بسیاری از دانشجویان و بازداشت شدگان اخیر بازداشت شد. از نهاد بازداشتکننده او تا این لحظه اطلاعی در دسترس نیست.
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
ديدبان آزار
Photo
🔹جنگ روانی علیه زنان در زندان قرچک
🔹«در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد»
درحالیکه دائما نسبت به وضعیت زندان زنان قرچک ورامین هشدار داده میشود یکی از زنان بازداشتشده از این زندان گزارش داده است: «زنان را فلهای بازداشت میکنند. در بند ۸ زندان قرچک ۱۵۴ نفر بازداشت هستند. این بند ۴ اتاق دارد و بسیاری از زندانیان کفخواب هستند و حتی تختی برای خواب ندارند. هوا بسیار سرد است و عدهای از زندانیان آنفولانزا گرفتهاند. بزرگترین مشکلی که بازداشتیها دارند حضور نیافتن دادیار است. بیش از چند هفته است که بازپرس و دادیار حتی پایش را به قرچک نگذاشته است که وضعیت بازداشتیها مشخص شود و آزاد شوند یا روند دادرسیشان پیش برود. به زندانیها گفتهاند تعدادتان کم است باید زیاد بشوید تا بیاییم! حال آنکه زنان بازداشتی بلاتکلیف که به بازپرسی نرفتهاند بیش از 60 نفرند. آنها حتی بازداشتیهایی که برایشان قرار وثیقه صادر شده است را هنوز آزاد نکردهاند. در این میان نمایندگان مجلس دلقک، روزانه برای شنیدن مشکلات زندانیان میآیند اما هیچ تغییری ایجاد نمیشود. با وعدههای دروغینشان زندانیان را امیدوار میکنند و بعد آب یخ روی سرشان میریزند. آنها هیچ حق و حقوقی برای زندانیها قائل نیستند و حتی طبق قانون هم به پروندههایشان رسیدگی نمیکنند و هرروز به تعداد بازداشتیها اضافه میشود، گویی جنگی روانی علیه زنان به راه انداختهاند.
چند روز قبل زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک در نامهای اعلام کردند که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان از ابتدای دیماه دست به اعتصاب غذای جمعی خواهند زد. این زنان نوشتهاند: «ما زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک، در اعتراض به وضعیت همبندیهایمان که بیش از یک ماه در بلاتکلیفی به سر میبرند و به پروندههایشان رسیدگی نمیشود، از تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۴۰۱، از دریافت وعدههای غذایی زندان امتناع کرده و خواستار رسیدگی فوری به پرونده همبندیهایمان هستیم. اهمالگری و برخوردِ سلیقهای و کوتاهی در رسیدگی به پروندهها و بلاتکلیفی زندانیانی که بسیارشان دچار بیماریاند؛ بسیاری زیر ۲۰ سال سن دارند؛ بسیاریشان مادرند و فرزندانشان در وضعیت بغرنج قرار گرفتهاند؛ و بسیاری خودسرپرست و سرپرست خانوار هستند که به سبب طولانی شدن بازداشتشان در تنگای شدید مالی قرار گرفتهاند، مارا بر آن داشته است تا نسبت به این وضعیت اعتراض کنیم. شرایط پیشآمده نوعی شکنجه است و ما در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد. در آخر لازم به ذکر است در صورت عدم اقدام مناسب سمت مسئولین مرتبط، از ابتدای دی ماه، دست به اعتصاب غذای جمعی خواهیم زد.»
@harasswatch
🔹«در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد»
درحالیکه دائما نسبت به وضعیت زندان زنان قرچک ورامین هشدار داده میشود یکی از زنان بازداشتشده از این زندان گزارش داده است: «زنان را فلهای بازداشت میکنند. در بند ۸ زندان قرچک ۱۵۴ نفر بازداشت هستند. این بند ۴ اتاق دارد و بسیاری از زندانیان کفخواب هستند و حتی تختی برای خواب ندارند. هوا بسیار سرد است و عدهای از زندانیان آنفولانزا گرفتهاند. بزرگترین مشکلی که بازداشتیها دارند حضور نیافتن دادیار است. بیش از چند هفته است که بازپرس و دادیار حتی پایش را به قرچک نگذاشته است که وضعیت بازداشتیها مشخص شود و آزاد شوند یا روند دادرسیشان پیش برود. به زندانیها گفتهاند تعدادتان کم است باید زیاد بشوید تا بیاییم! حال آنکه زنان بازداشتی بلاتکلیف که به بازپرسی نرفتهاند بیش از 60 نفرند. آنها حتی بازداشتیهایی که برایشان قرار وثیقه صادر شده است را هنوز آزاد نکردهاند. در این میان نمایندگان مجلس دلقک، روزانه برای شنیدن مشکلات زندانیان میآیند اما هیچ تغییری ایجاد نمیشود. با وعدههای دروغینشان زندانیان را امیدوار میکنند و بعد آب یخ روی سرشان میریزند. آنها هیچ حق و حقوقی برای زندانیها قائل نیستند و حتی طبق قانون هم به پروندههایشان رسیدگی نمیکنند و هرروز به تعداد بازداشتیها اضافه میشود، گویی جنگی روانی علیه زنان به راه انداختهاند.
چند روز قبل زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک در نامهای اعلام کردند که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان از ابتدای دیماه دست به اعتصاب غذای جمعی خواهند زد. این زنان نوشتهاند: «ما زندانیان سیاسی سالن هشت زندان قرچک، در اعتراض به وضعیت همبندیهایمان که بیش از یک ماه در بلاتکلیفی به سر میبرند و به پروندههایشان رسیدگی نمیشود، از تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۴۰۱، از دریافت وعدههای غذایی زندان امتناع کرده و خواستار رسیدگی فوری به پرونده همبندیهایمان هستیم. اهمالگری و برخوردِ سلیقهای و کوتاهی در رسیدگی به پروندهها و بلاتکلیفی زندانیانی که بسیارشان دچار بیماریاند؛ بسیاری زیر ۲۰ سال سن دارند؛ بسیاریشان مادرند و فرزندانشان در وضعیت بغرنج قرار گرفتهاند؛ و بسیاری خودسرپرست و سرپرست خانوار هستند که به سبب طولانی شدن بازداشتشان در تنگای شدید مالی قرار گرفتهاند، مارا بر آن داشته است تا نسبت به این وضعیت اعتراض کنیم. شرایط پیشآمده نوعی شکنجه است و ما در مقابل این شکنجه سکوت نخواهیم کرد. در آخر لازم به ذکر است در صورت عدم اقدام مناسب سمت مسئولین مرتبط، از ابتدای دی ماه، دست به اعتصاب غذای جمعی خواهیم زد.»
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹برای #مریم_وحیدیان
مریم وحیدیان، روزنامهنگار، از شب ششم آذر در بازداشت به سر میبرد. شب تولدش ماموران به خانه او یورش بردند، از مهمانانش بازجویی کردند و موبایل خود او و برخی از حاضران را ضبط کردند.
مریم وحیدیان روزنامهنگاری است که همواره به اعتراضات و اعتصابات کارگری توجهی ویژه داشته و در این زمینه گزارشهای متعددی را از جمله در خبرگزاری ایلنا منتشر کرده است. در نهایت هم به دلیل گزارشهای متعهدانهاش عذرش را از این رسانه خواستند. یکی از دوستان او دربارهاش میگوید: «مریم همیشه به خاطر مصاحبههایش با فعالان کارگری و گزارشهایش از اعتصابات تحت فشار بوده، اما مصرانه به کار خود ادامه داده است. حتی به قیمت بیکارشدن در دورانی که شدیدا تحت فشار مالی قرار داشت. او دغدغهمند و متعهد است و زیر بار حرف زور و دیکتهکردن نمیرود و این خصلتش از نگاه من بسیار ارزشمند است.»
علیرضا نجفی همسر او در صفحه اینستاگرامش نوشته: «مریم رو درست شب تولدش بردن، شبی که لعنت از مهتاب میبارید. ما، من و مریم و میلیونها شهروند دیگه تلاش میکردیم بهرغم نکبت و اندوهی که بر سر مردم ایران آوار کردن و در دل همین وضعیت ظلمانی "زندگی" کنیم. یکشنبه روز تولدش بود و مهمترین روز زندگی من، و جمعه روز عقدمون. این جماعت بهشکلی کینهتوزانه لحظات جشن و شادی رو برای حمله انتخاب میکنن، دشمنان زندگی از خنده نفرت دارن و کسبوکاری جز مرگگستری و ماتمافزایی ندارن. بدون مریم زندگیم برهوت شده. به قول یک نویسنده: "غیبتش آسمانوار، مانند پتویی روی همهچیز افتاده."»
به گفته علیرضا نجفی مریم در سلول انفرادی است و اطلاعی از اتهامش در دست نیست. در تماس تلفنی با مادرش احوال خوبی نداشته و گفته اذیت میشود: «تصور رنجی که مریم میکشه روح آدمو رنده میکنه و بیاندازه محنتباره. اما در نهایت سیهروزی و ناامیدی، به مریم، به زندگی و عشق ایمان دارم و میدونم که "ما" بهرغم همهچیز سربلند خواهیم بود.»
@harasswatch
مریم وحیدیان، روزنامهنگار، از شب ششم آذر در بازداشت به سر میبرد. شب تولدش ماموران به خانه او یورش بردند، از مهمانانش بازجویی کردند و موبایل خود او و برخی از حاضران را ضبط کردند.
مریم وحیدیان روزنامهنگاری است که همواره به اعتراضات و اعتصابات کارگری توجهی ویژه داشته و در این زمینه گزارشهای متعددی را از جمله در خبرگزاری ایلنا منتشر کرده است. در نهایت هم به دلیل گزارشهای متعهدانهاش عذرش را از این رسانه خواستند. یکی از دوستان او دربارهاش میگوید: «مریم همیشه به خاطر مصاحبههایش با فعالان کارگری و گزارشهایش از اعتصابات تحت فشار بوده، اما مصرانه به کار خود ادامه داده است. حتی به قیمت بیکارشدن در دورانی که شدیدا تحت فشار مالی قرار داشت. او دغدغهمند و متعهد است و زیر بار حرف زور و دیکتهکردن نمیرود و این خصلتش از نگاه من بسیار ارزشمند است.»
علیرضا نجفی همسر او در صفحه اینستاگرامش نوشته: «مریم رو درست شب تولدش بردن، شبی که لعنت از مهتاب میبارید. ما، من و مریم و میلیونها شهروند دیگه تلاش میکردیم بهرغم نکبت و اندوهی که بر سر مردم ایران آوار کردن و در دل همین وضعیت ظلمانی "زندگی" کنیم. یکشنبه روز تولدش بود و مهمترین روز زندگی من، و جمعه روز عقدمون. این جماعت بهشکلی کینهتوزانه لحظات جشن و شادی رو برای حمله انتخاب میکنن، دشمنان زندگی از خنده نفرت دارن و کسبوکاری جز مرگگستری و ماتمافزایی ندارن. بدون مریم زندگیم برهوت شده. به قول یک نویسنده: "غیبتش آسمانوار، مانند پتویی روی همهچیز افتاده."»
به گفته علیرضا نجفی مریم در سلول انفرادی است و اطلاعی از اتهامش در دست نیست. در تماس تلفنی با مادرش احوال خوبی نداشته و گفته اذیت میشود: «تصور رنجی که مریم میکشه روح آدمو رنده میکنه و بیاندازه محنتباره. اما در نهایت سیهروزی و ناامیدی، به مریم، به زندگی و عشق ایمان دارم و میدونم که "ما" بهرغم همهچیز سربلند خواهیم بود.»
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
نیلوفر حامدی و الهه محمدی به زندان قرچک منتقل شدند. زمانی که آنها پشت در منتظر ورود به زندان قرچک بودهاند، زندانیان دیگر برایشان خواندهاند:
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دلشکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید...
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی دو خبرنگار بازداشتشده در ارتباط با پوشش اخبار پیرامون کشتهشدن #مهسا_امینی، علیرغم اتمام بازجوییها و تفهیم اتهامات، مدتها بلاتکلیف در بند ۲۰۹ زندان محبوس بودند و اکنون به زندان قرچک منتقل شدهاند. سعید پارسایی و محمدحسین آجورلو، همسران این دو خبرنگار در مصاحبهای مشترک از روند غیرقانونی بازداشت و بیتوجهی به درخواستهای خانواده و وکیل گفتند. آنها همچنین تاکید کردند که خواستار آزادی نیلوفر و الهه به قید وثیقه هستند و تداوم بازداشت آنها هیچگونه منطق و توجیهی ندارد.
طرح: روشنک روزبهانی
@harasswatch
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دلشکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر، در زمان نگر، بردمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید
سرود ستاره را، موج چشمه با آهوان بگوید...
#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی دو خبرنگار بازداشتشده در ارتباط با پوشش اخبار پیرامون کشتهشدن #مهسا_امینی، علیرغم اتمام بازجوییها و تفهیم اتهامات، مدتها بلاتکلیف در بند ۲۰۹ زندان محبوس بودند و اکنون به زندان قرچک منتقل شدهاند. سعید پارسایی و محمدحسین آجورلو، همسران این دو خبرنگار در مصاحبهای مشترک از روند غیرقانونی بازداشت و بیتوجهی به درخواستهای خانواده و وکیل گفتند. آنها همچنین تاکید کردند که خواستار آزادی نیلوفر و الهه به قید وثیقه هستند و تداوم بازداشت آنها هیچگونه منطق و توجیهی ندارد.
طرح: روشنک روزبهانی
@harasswatch
Forwarded from کلکتیو ۹۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚩 بازخوانی سرود زیبا و انقلابی «برپاخیز برای زن زندگی آزادی» توسط یکی گروه کر فمینیستی (Tutte Quante) در شهر مارسی فرانسه
این سرود، که از ترانه معروف «مردم متحد» (el pueblo unido) #ویکتور_خارا، خواننده و ترانهسرای شیلیایی وام گرفته شده را، پیشتر دانشجویان باشهامت دانشگاه هنر تهران به فارسی بازخوانی دسته جمعی کرده بودند.
@collective98
این سرود، که از ترانه معروف «مردم متحد» (el pueblo unido) #ویکتور_خارا، خواننده و ترانهسرای شیلیایی وام گرفته شده را، پیشتر دانشجویان باشهامت دانشگاه هنر تهران به فارسی بازخوانی دسته جمعی کرده بودند.
@collective98
Forwarded from بيدارزنى
🟣 نامهای از افغانستان
نامهای به خواهرانم؛ خواهران بلوچ، خواهران کورد، خواهران ایرانی!
✍🏽 آزاده امید
خواهران دردمند و سلحشور، من از همسایگی شما میآیم -سرزمینی به نام افغانستان. جایی که مرا به نامم نمیشناسند و همه «سیاهسر»، «حیالداری»، «کوچ»، «حیوان»، «خانهدار» و «ضعیفه» صدایم میکنند، و در بهترین حالت: مادر، ادی، مامه، آپه، آبه و آیهی مردی.
ما هردو در روزگار پُرادباری بهسر میبریم که با ستم نطفهی مان شکل میگیرد، با رنج به دنیا میآییم، با تنگدستی و ستم و تجاوز بزرگ میشویم، با جبر به نکاح مردی درمیآییم تا کشتزار وی گردیم، با درد نسلی از دختران نگونبخت دیگر را میزاییم و سرانجام در گمنامی میمیریم. ما هردو در دو سرزمینی نفس میکشیم که از بیش از چهار دهه بدینسو در آتش بنیادگرایی و تندروی دینی میسوزیم و این نیروهای بنیادگرا با پشتیبانی امپریالیسم امریکا، انگلیس، روسیه، چین به زندگی ننگین خویش ادامه میدهند. اگر رژیم تاریکاندیش ایران شیرین علمهولیها، ندا آقاسلطانها، ژیناها، نیکا شاکرمیها و هزاران دختر دیگر را نابود میکند، در کشور من، حاکمان جهادی و طالبی فرخندهها، رخشانهها، تبسمها، الههها و هزاران دختر گمنام دیگر را از بین میبرند...
این رژیم ددمنش، آفریدگار بنیادگرایان شیعی در افغانستان بوده و حامی تنظیمهای خونریز جمعیت اسلامی و حزب اسلامی؛ در کنار توهین و تحقیر پناهجویان افغانستان، از تنگدستی و دربدری آنان سوءاستفاده کرده و بهمثابه گوشت دم توپ در جنگهای نیابتی خود در قالب «لشکر فاطمیون» از آنان سود میجوید؛ در داخل افغانستان، نهادها و انجمنهای ادبی و فرهنگی را ساخت و قلمفروشانی چون کاظم کاظمی، ابوطالب مظفری، قنبرعلی تابش، حسین فخری، ضیا رفعت، سیدعسکر موسوی، ضیا قاسمی، یعقوب یسنا، نجیب بارور، مجیب مهرداد، رضا محمدی و غیره را پرورش داد تا جنایاتاش را سفیدمالی کنند؛ خبرنگارانی همچون محمدحسین جعفریان و رضا دقتی را به داخل افغانستان فرستاد تا از یک اخوانی دستنشانده جانی به نام احمدشاه مسعود، قهرمان بتراشند؛ گلبدین مشهور به قصاب کابل را برای سالیان سال تمویل کرده و پناه داد؛ در حملات انتحاری زیاد دست داشت؛ اکنون طالبان را حمایت نموده و امروز مسئولیت بخش فرهنگی این گروه قاتل را به کمیتهای فرهنگی مربوط به سپاه پاسداران موسوم به «دفتر رسانهای مرد» سپرده است.»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44318
@bidarzani
نامهای به خواهرانم؛ خواهران بلوچ، خواهران کورد، خواهران ایرانی!
✍🏽 آزاده امید
خواهران دردمند و سلحشور، من از همسایگی شما میآیم -سرزمینی به نام افغانستان. جایی که مرا به نامم نمیشناسند و همه «سیاهسر»، «حیالداری»، «کوچ»، «حیوان»، «خانهدار» و «ضعیفه» صدایم میکنند، و در بهترین حالت: مادر، ادی، مامه، آپه، آبه و آیهی مردی.
ما هردو در روزگار پُرادباری بهسر میبریم که با ستم نطفهی مان شکل میگیرد، با رنج به دنیا میآییم، با تنگدستی و ستم و تجاوز بزرگ میشویم، با جبر به نکاح مردی درمیآییم تا کشتزار وی گردیم، با درد نسلی از دختران نگونبخت دیگر را میزاییم و سرانجام در گمنامی میمیریم. ما هردو در دو سرزمینی نفس میکشیم که از بیش از چهار دهه بدینسو در آتش بنیادگرایی و تندروی دینی میسوزیم و این نیروهای بنیادگرا با پشتیبانی امپریالیسم امریکا، انگلیس، روسیه، چین به زندگی ننگین خویش ادامه میدهند. اگر رژیم تاریکاندیش ایران شیرین علمهولیها، ندا آقاسلطانها، ژیناها، نیکا شاکرمیها و هزاران دختر دیگر را نابود میکند، در کشور من، حاکمان جهادی و طالبی فرخندهها، رخشانهها، تبسمها، الههها و هزاران دختر گمنام دیگر را از بین میبرند...
این رژیم ددمنش، آفریدگار بنیادگرایان شیعی در افغانستان بوده و حامی تنظیمهای خونریز جمعیت اسلامی و حزب اسلامی؛ در کنار توهین و تحقیر پناهجویان افغانستان، از تنگدستی و دربدری آنان سوءاستفاده کرده و بهمثابه گوشت دم توپ در جنگهای نیابتی خود در قالب «لشکر فاطمیون» از آنان سود میجوید؛ در داخل افغانستان، نهادها و انجمنهای ادبی و فرهنگی را ساخت و قلمفروشانی چون کاظم کاظمی، ابوطالب مظفری، قنبرعلی تابش، حسین فخری، ضیا رفعت، سیدعسکر موسوی، ضیا قاسمی، یعقوب یسنا، نجیب بارور، مجیب مهرداد، رضا محمدی و غیره را پرورش داد تا جنایاتاش را سفیدمالی کنند؛ خبرنگارانی همچون محمدحسین جعفریان و رضا دقتی را به داخل افغانستان فرستاد تا از یک اخوانی دستنشانده جانی به نام احمدشاه مسعود، قهرمان بتراشند؛ گلبدین مشهور به قصاب کابل را برای سالیان سال تمویل کرده و پناه داد؛ در حملات انتحاری زیاد دست داشت؛ اکنون طالبان را حمایت نموده و امروز مسئولیت بخش فرهنگی این گروه قاتل را به کمیتهای فرهنگی مربوط به سپاه پاسداران موسوم به «دفتر رسانهای مرد» سپرده است.»
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44318
@bidarzani
بیدارزنی
نامهای به خواهرانم؛ خواهران بلوچ، خواهران کورد، خواهران ایرانی! - بیدارزنی
بیدارزنی: خواهران دردمند و سلحشور، من از همسایگی شما میآیم -سرزمینی به نام افغانستان. جایی که مرا به نامم نمیشناسند و همه «سیاهسر»، «حیالداری»، «کوچ»، «حیوان»، «خانهدار» و «ضعیفه» صدایم میکنند، و در بهترین حالت: مادر، ادی، مامه، آپه، آبه و آیهی مردی.…