Telegram Web Link
«به نام آزادی؛ به نام قلم های شکسته»🌹🌹🌹🌹

«صرف نظر کردن از آزادی خود به معنای صرف نظر کردن از خصوصیت انسانی خود، از حقوق بشریت، حتی از وظایف خود است.»
~ ژ. ژ. روسو، 1762، قرارداد اجتماعی، کتاب 1،فصل4
اراده‌هایشان معطوف به مرگ است. در چشمانشان هیچ اثری از زندگی نمی‌بینید. جنگجویان سابق خدا امروز چه می‌گویند؟
دانلود مستند جهاد: داستانِ «دیگری ها»
🔽🔽🔽


@hamporseh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در #مستند "جهاد: داستانِ «دیگری ها»"، نامزد جایزه فیلم BAFTA سال 2015،جهادگران بزرگی را میبینیم که سرانجام جامعه مدرن را پذیرفتند. اما آن‌ها چه در سر و در دل داشتند. این مستند فوق العاده را تماشا کنید
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
در کانال معجزه های خدایان می توانید مسائلی مربوط به تاریخ علم و روندهای مربوط ان را دنبال کنید
💫 سخنرانی «میلتون فریدمن»

🔷 سوسیالیسم، دیکتاتوری است!

👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@Levi_athan
«#دیانت ما عین #سیاست ماست»؟!


حتی اگر چنین تعبیری‌ در قرآن‌ می‌آمد، از این‌که‌ خداوند به‌پیامبری‌ پادشاهی‌ و نبوت‌ را توأمان‌ داده‌ باشد، نمی‌توانستیم‌ نتیجه‌ بگیریم‌ که‌ ‌«سیاست‌ ما عین‌ دیانت‌ماست‌». پادشاهی‌ یکی‌ از انواع‌ نظام‌های‌ حکومتی‌ است‌ که‌ البته‌ اسلام‌ آن‌ را به‌ رسمیت‌ نمی‌شناسد، و بنابراین‌ نمی‌تواند بر پایۀ آن‌ نظریه‌ای‌ تدوین‌ کند. سیاست‌، به‌معنایی‌ که‌ #مدرس‌ آن‌ را مراد می‌کرد ـ البته‌، مدرس‌ اهل ‌سیاست‌ عملی‌ بود و از دیدگاه‌ نظری‌، من‌ تردیدی‌ ندارم‌ که‌ او به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌دانست‌ سیاست‌ چیست‌ و گرنه‌ چنین‌ ادعایی‌ نمی‌کرد ـ ربطی‌ به‌ دیانت‌ و بویژه‌ اسلام ‌ندارد؛ سیاست‌، به‌ قول‌ علما از مسائل‌ مستحدثه‌ است‌، یعنی‌ بحثی‌ جدید است‌ و با مبانی‌ اندیشۀ اسلامی ‌نمی‌توان‌ این‌ بحث‌ را باز کرد.

[...] با انقلاب‌ اسلامی‌ این‌ مسئله‌ در ایران‌ در حدّ بدیهیات‌ مطرح‌ شد که‌ گویا «دیانت‌ ما عین‌ سیاست ‌ماست‌». من‌، به‌ هر مناسبتی‌، و از دیدگاه‌ تاریخ‌ اندیشة ‌سیاسی‌ در ایران‌، گفته‌ام‌ که‌ این‌ حرف‌ معنایی‌ ندارد.

[...] قدما می‌گفتند هر «علمی‌» موضوعی‌ دارد؛ اگر این‌ سخن‌ را بپذیریم‌، باید بگوییم‌ که‌ وحدت‌ سیاست‌ و دیانت‌ در صورتی‌ می‌تواند درست‌ باشد که‌ موضوعات ‌آن‌ دو عین‌ یکدیگر باشد. بدیهی‌ است‌ که‌ دیانت‌ علم‌دین‌ است‌، اما موضوع‌ سیاست‌ علم‌ دین‌ نیست‌، بلکه ‌توضیح‌ مناسبات‌ قدرت‌ در جامعه‌ است‌. دین‌، اگر دین ‌باشد، به‌ عنوان‌ حوزۀ اخلاق‌ فردی‌ مبتنی‌ بر معنویت‌، نمی‌تواند بر مناسبات‌ قدرت‌ استوار باشد و سرشت‌ آن‌ مناسبات‌ را توضیح‌ دهد. در تاریخ‌ اندیشه‌ در ایران ‌کتاب‌های‌ بسیاری‌ درباره‌ی‌ دیانت‌ نوشته‌ شده‌ و در همۀ آن ‌نوشته‌ها توضیح‌ داده‌ شده‌ است‌ که‌ دیانت‌ چیست‌؟ اما با کاوش‌ چند دهه‌ای‌ در شاید همۀ نوشته‌های‌ انگشت ‌شماری‌ که‌ در تاریخ‌ اندیشۀ سیاسی‌ در ایران‌ و اسلام‌ داریم‌، به‌ جرأت‌ می‌توانم‌ ادعا کنم‌ که‌ اگر از سیاستنامه‌ها ـ که‌ اندیشۀ سیاسی‌ ایرانشهری‌ در آن ‌توضیح‌ داده‌ شده‌ ـ و چند رساله‌ در فلسفۀ سیاسی‌ ـ که ‌اندیشۀ یونانیان‌ در آن‌ها خلاصه‌ شده‌ است‌ ـ هیچ ‌رساله‌ای‌ را نمی‌شناسیم‌ که‌ تعریفی‌ اسلامی‌ از سیاست ‌در آن‌ داده‌ شده‌ باشد. البته‌، رساله‌های‌ چندی‌ در «سیاست‌ شرعی‌» اسلامی‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ است‌، اما هیچ‌ یک‌ از آن‌ها نه‌ در ایران‌ نوشته‌ شده‌ و نه‌ توضیحی ‌شیعی‌ دربارۀ سیاست‌ در آن‌ها آمده‌ است.

مصاحبه با #جواد_طباطبایی | دی 1381
عنوان مصاحبه «گسترۀ اقتدار دین در حیات اجتماعی ایرانیان»


@hamporseh
خرد و اخلاق

آن‌گاه که اخلاق خصوصی آرمانی برای عمل حاکمان در سیاست شود، و نه عقل مؤثر، رذیلت‌های اخلاقی تنظیم کننده عقل معاش حاکم بر خصوصی‌ترین روابط آدمیان خواهد شد و شرافت به ثمن بخس به دست سوداگران به محاق خواهد رفت. و این نه تناقض که قانون طبیعی رفتار انسانی‌ست که از فضایل اخلاقی و وظایف شهروندی کمترین بهره و آگاهی را برده است. انسان غیر سیاسی، که تأمین او وظیفه حاکم و تربیتش وظیفه نهادهای آموزش است، مگر در سایه قدرت، جز خباثت از او صادر نخواهد شد. این‌جاست که تدبیر امور، تکلیف دین را معین می‌کند و نه بالعکس که جز ویرانی ملک و ملت حاصلی نخواهد داشت.


ش. غ || #پاره_نوشته‌ها

@hamporseh
نه برای #مریم نه برای امیر...

👇👇👇👇👇
@hamporseh
نه برای مریم نه برای امیر...

آری، ما به دلیل از دست دادن ’مریم‘ غمگینیم. اما چرا؟
به گمان من برای اینکه او «نمادی» برای کشور ما بود، نه به این خاطر که او جوان از دنیا رفت یا با سرطان جوان‌مرگ شد.
می‌خواهم بی هیچ ملاحظه‌ای سخنم را بیان کنم. به نظرم سوگواری هر کسی سزاوار مریم نیست. مقصودم این است که گمان می‌کنم آن هایی که از میان ما، به وظیفه خویش عمل می‌کنند، و در هر موقعیتی که هستند نهایت تلاش و عمل خویش را به انجام می‌رسانند در شراکت این غم شایسته‌اند، نه دیگران.
مریم تنها نابغه‌ای نبود که، به اصطلاح، پرچم کشورمان را فراز نگاه دارد. او سهم خویش را ادا کرد، و بی‌وقفه با جدیت تمام کار کرد.
من سوگواری کاهلان ناله‌سرا و نق‌نق کنان بی‌عار را نمی‌توانم خالصانه یا حتی کافی بپندارم. یا آن‌هایی که مثل زالوهای خوشحال مست در کشورهای ثروتمند در حال زندگی هستند.
من غمگینم، بیشتر به این دلیل که یکی دیگر از تحصیل‌کردگان مسئولیت‌پذیر سخت‌کوش را از دست دادیم. من غمگینم به خاطر تکرار رفتاری که در مورد #امیر_اعلم_غضنفریان، 27 ساله در سال 1378 انجام شد؛ بی‌توجهی به ‌این‌که آن‌ها «چگونه» #مریم_میرزاخانی یا هر انسان مشابه دیگری شدند.



@hamporseh
Not for Maryam, Not for Amir…

Yes, we are sad because we lost Maryam. But why are we so?
I think because she was a symbol for our country, not because she died young or died because of cancer.
Here, I would like to make my point as brutally as I can. I don’t think she deserves everyone’s grief. I think those of us who carry out their duty and do their part, regardless the positions they occupy, doing their best, deserve and are entitled to share the feeling.
Maryam was not just a genius who held prestigiously our nation’s flag high. She did her part and worked unstoppably and hard.
I cannot accept the grief of lazy naggers, neither authentic nor enough. Or those who crave for leading their lives like a happy drunken leach in rich countries.
I feel sad, specifically because we lost another hardworking responsible intellectual. And I feel sad for witnessing the same reaction as happened for #Amir_Ghazanfarian in 1999; Ignoring how they became who we know as #Maryam_Mirzakhani or anybody alike.



@hamporseh
#نو_آتئیسم : هفت گفتار انتقادی... منتشر شد.


👇👇👇👇👇
https://www.tg-me.com/hamporseh/287
منتشر شد: نوآتئیسم: هفت گفتار انتقادی درباب بی‌خدایی

نزاع بنیادین

به دنبال یادداشت گذشته در معرفی این کتاب، #نوآتئیسم: هفت گفتار انتقادی درباب بی‌خدایی، (https://www.tg-me.com/hamporseh/264)، نوشتۀ حاضر را برای روشن‌تر نمودن نظرگاهم به موضوع باور و ایمان برای عموم خوانندگان آماده کردم.

تعداد زیادی از ما انسان‌ها به «معنا» می‌اندیشیم، به «خدا»، دریافتی از وجود او و هستی انسان. به معنا و هویت انسان می‌اندیشیم. اندیشه‌ها، رفتارهای بسیاری از ما را معین می‌کنند. شاید گمان کنیم که اندیشه‌ها تمام رفتارهای انسان را معین می‌کنند. اگرچه چنین ادعاهایی امروز به قوت نه در فلسفه، که در علوم تجربی بسیار بحث برانگیز و مهم گشته‌اند، در هیچ‌صورتی نمی‌توان پیش‌فرض‌های هنجاری، شرایط امکان و نفس طرح مباحث بر سر اعتقادات و رفتارهای بشر را با احاله به ساحت لاادری‌گری و نسبی‌گراییِ بی‌تفاوت برای همیشه مسکوت نگاه داشت. نمی‌توانیم به این بهانه که حقیقت، قطعیت و ذاتی وجود ندارد، به نزاع‌های بنیادین بی‌تفاوت بمانیم و اگر موضع خویش را انتخاب و یا آن را نپذیریم به بقای آن‌چه «بهتر» می‌دانیم امیدوار باشیم. ما ناچاریم به آستانۀ انتخاب برویم، و با هر خطری که می‌تواند زندگی را دوباره برایمان ارزشمند یا نابود کند، روبرو شویم و پا را فراتر بگذاریم.

ما در نزاع میان معناها اسیر گشته‌ایم. این اسارت یا از نوع دین است یا بی‌معنایی. یا از نوع قطعیت‌های فلسفی یا علمی است و یا جزم‌اندیشی‌های دینی یا فرهنگی و البته گاه سرگشتگی. این نزاع پایان نیافته و به ظاهر نخواهد یافت، شاید عده‌ای آن را حواله به ظهور یک منجی کنند، گرچه خرد حاکم آن را نمی‌پذیرد. انسان مدرن را راهی جز انتخاب روایتی مفصل‌بندی شده‌تر و مفیدتر برای تداوم بقا و بهبود زندگی نوع بشر نیست. و بهترین راه جز ارجاع به خرد نیست. به این معنا نمی‌توان برای بقای انسان حکم به تعطیلی اندیشه داد، یا جایگاه تعیین کننده‌اش را فروکاست یا نادیده گرفت. وانگهی خرد مفیدترین ابزار موجود برای تضمین بقای ما و بهبود زندگی ماست. بر این اعتبار، خرد آدمی ناگزیر درگیر و مشغول ’سامانی برای درون انسان و جهان بیرون اوست.‘ او حقایق بسیاری را وضع کرده‌است و گویا انسان مدرن پس از پی بردن به مجعول بودن حقایق نمی‌تواند برای انتخاب حقیقت خویش، یا همان مفیدترین دروغ، انتخابی شجاعانه کند.
چندی از نزاع‌های امروز در حوزه اندیشه بر سر مسائلی از این دست است: وجود خدا، حقانیت دین برابر علم، نقش مثبت یا منفی دین در بهبود یا فساد بشر و گاه به تنهایی مسئله حقیقت. و یکی از جلوه‌های این نزاع ظهور جنبشی بود که منتقدانش نام #نوآتئیسم را بر آن نهادند. در توصیف و نقد این جنبش و تغییرات، تحولات و بررسی‌های جامعه‌شناختی، معرفت شناختی و سیاسی آن سخن‌های بسیاری گفته شده و می‌شود.
با در نظر گرفتن بحث فوق، آن‌چه در کتاب حاضر خواهید خواند طرح تعدادی از مهم‌ترین نقدها از چندین نظرگاه به اندیشه مدرن و مسئلۀ الحاد(+) است، که یکی از جلوه‌های آن نوآتئیسم است. استدلال‌های نوآتئیست‌ها به طور کلی چه انتقادهایی را از نظرگاه‌های مختلف دریافت کرده‌اند؟ آیا هرچیزی که «صدق علمی‌اش» را (تقریباً) باور داریم، می‌توانیم همچون «دارو» به جامعه تجویز کنیم؟ اندیشه مدرن در نهان‌گاه ذهن تاریخی‌اش چه نسبتی با خدا داشت؟

کتاب حاضر به صورت «نمونه‌وار» چندین نقد مهم و متفاوت به مسئله آتئیسم و جنبش نوآتئیسم را عرضه کرده است تا از رهگذر این نقدها، به خواننده نظرگاهی، هرچند به اختصار، خارج از مجادله‌های رایج عرضه کند. نظرگاهی که این یادداشت به قصد طرح آن و به دنبال قصدی نوشته شد که سبب تنظیم این کتاب برای خواننده علاقه‌مند و اهل تأمل بود.
در پایان باید گفت که بی‌تردید این کتاب خالی از نقص نیست، و نقد خوانندگان بسیار بیش‌تر از بازبینی‌های شخصی‌ می‌تواند مترجم، مؤلف یا نویسنده را از هر جهت راهنما باشد. از تمام نقدها استقبال خواهم کرد و تا جایی که به روشن‌تر کردن موضوع کمک کند پاسخ‌گوی تمام خوانندگان خواهم بود.

شهاب غدیری

+ یکی از علل اصرار من برای هم عرض قرار دادن الحاد و آتئیسم نه بی‌توجهی به معنای تحت الفظی آن، که تأکید بر دلالت‌های معنایی آن است. و از این منظر معتقدم انتخاب معادل‌هایی چون «بی‌اعتقاد» یا «خداناباور» برای حفظ بی‌طرفی علمی، در عمل به معنای بی‌اهمیت جلوه دادن موضوع مورد پژوهش است.
Forwarded from R_evolution
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انیمیشن مفهومی در حال سقوط In The Fall
مردی از بالای یک ساختمان سقوط می کند و در این حین ماجراهای زندگی ش را مثل یک فیلم می بیند

بنگر که چگونه می افتی؟ چون سیبی سرخ یا برگی زرد؟


🌿 @R_evolution
دو روز گذشته پس از نزدیک به ده ماه تلاش و پیگیری جامعه مدنی آذربایجان وزارت علوم، مفردات و سیلابس های درسی رشته زبان و ادبیات ترکی آذری را اصلاح کرد و طرح درس جدید را به تصویب رسانید.
هر چند سیلابس های قبلی نیز عملا هیچگاه تدریس نشد اما این مواد توسط افرادی منحرف و نفوذی در نتیجه غفلت برخی از مدیران دهه هشتاد به تصویب رسیده بود.
بنابراین با تلاش وطنخواهان آذری، اسناد و مصوبات دولت عالیه ایران از اسامی متون مغولی و تورانی مانند دده قورقورد و دده قوبلیق و سایر موهومات قلی زاده ها و نویسندگان بلشویک همچون ورغون، سهند قره چولو و ... پاک شد.
منبع: وب سايت آذري ها

#قوم_گرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت تلویزیون ترکیه از وابستگی #فرقه_دموکرات #پیشه_وری و حزب دموکرات قاضی محمد به استالین. این شبکه نزدیک به حزب حاکم ترکیه می باشد و از کیفیت و بیننده بالایی برخوردار است.

#قوم_گرایی

#hamporseh
#گوته و حقیقت زندگی انسان؟!

👇👇👇👇👇
@hamporseh
گوته در گفت‌وگو با مورخی به نام لودن می‌گوید: «حتی اگر قادر بودی تمام منابع را تفسیر و بررسی کنی، چه می‌یافتی؟ هیچ چیز به جز حقیقتی بزرگ که از مدت‌ها پیش کشف شده و تأییدش نیاز به بررسی‌های دور و دراز ندارد: این حقیقت که در همۀ زمان‌ها و همۀ کشورها اوضاع اسف‌بار بوده است. انسان همواره در ترس و دشواری زیسته است. انسان‌ها مایۀ درد و شکنجۀ یکدیگر بوده‌اند. انسان‌ها زندگی را، هر قدر هم که کوچک باشد، به کام یکدیگر تلخ می‌کنند. انسان‌ها قادر نیستند زیبایی جهان و شیرینی هستی را، دو چیزی که جهان به ایشان عرضه می‌کند، قدر بدانند یا از آن لذت برند. بیشتر مردم، پس از آنکه مدتی به بازی زندگی مشغول شدند، ترجیح دادند از بازی کناره بگیرند تا بازی جدیدی را شروع کنند. دلیل اینکه انسان‌ها اندک دلبستگی و علاقه‌ای به زندگی دارند، هم در گذشته و هم در اکنون، ترس از مرگ بوده است. بدین سان زندگی در گذشته همین گونه بوده، اکنون نیز همان است و در آینده نیز همواره همین خواهد بود. به تعبیری، سهم و تقدیر انسان همین است. شاهد و گواه بیشتری می‌خواهید؟

نقل از کتاب #معنا_در_تاریخ | کارل لوویت | انتشارات علمی-فرهنگی | ص 300

#گزین_گویه‌ها
#گوته

@hamporseh
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
اصغر فرهادی ؛ روایتگر تصادف ، تضاد و رنج

میلاد کریمی @miladkarimi65

شهرزیبا ، درباره ی الی ، جدایی ، گذشته و فروشنده ، روایت های اصغر فرهادی از جهان سخت و سیاه ما هستند. درام هایی های سیاه و تلخ از گذشته ای پررنج ، حالی متزلزل و آینده ای نامعلوم که روایت گر وضعیت پرتناقض انسانی است که فرهادی در این جهان دشوار تصویر می کند. " یک پایان تلخ بهتر است از یک تلخی بی پایان " .این دیالوگی است که از زبان یکی از شخصیت های فیلم درباره ی الی (احمد با بازی شهاب حسینی ) گفته می شود. به اعتقادم تامل در این دیالوگ و یافتن معانی و نتایج لابلای آن گوهر سینمای فرهادی را بر ما روشن می کند.

فرهادی تصویرگر تلخی ها و تضادهای بی پایان است. تضادهایی که بر روح انسانی که در این جهان سخت و متناقض زندگی می کند مستولی شده و در تصادف های آنی در زندگی این انسانها خود را به نمایش می گذارد. تضاد میان اخلاق و حقوق ، تضاد عشق و گذشت ، تضاد ماندن یا رفتن ، تضاد خود و دیگری ، تضاد واقعیت و مصلحت ، تضاد بودن یا نبودن و ...... اما چرخه تکمیل گر این تضاد ها مفهومی کلیدی در سینمای فرهادی است : مفهوم " رنج ".

این تضادها با خود حامل رنج هستند . رنجی که محصول زیستن در مجموعه ی این تضادهاست . رنجی که از درونش " معنا " بیرون نمی آید و ناخواسته آن را با خود داریم و در حادث هایی خود را به ما نشان می دهد که فرهادی آن را در عریان ترین شکل خود به تصویر می کشد. اما این رنج متداوم ، محصول سوالاتی است که ماهیت رنج سازی دارند . اینکه من کیستم ؟! ما کیستیم ؟! کجا ایستاده ایم ؟! به کجا تعلق داریم ؟! چرا این گونه هستیم ؟! و کثیری دیگر از این سوالات دشوار.

او به دنبال پاسخی به این سوالات نیست یا تلاش نمی کند به این سوالات دشوار از زاویه چارچوب های تنگ ایدئولوژیک که بصورتی خوش بینانه دست به ساده سازی مسئله می زنند ، پاسخ دهد. فرهادی فقط به نشان دادن این " زیست رنج ساز " بسنده می کند. اینجاست که می توان دریافت که چرا در سینمای فرهادی داستان به انتهای خود نمی رسد و پرسش های ناتمامی که به بی پاسخ مانده اند. اشاره به مسئله مرگ نزد فرهادی نه یک معنای جدید و نه مفهوم امکان بخش ، بلکه صرفا پایانی است بر یک زیست سرشار از رنج. در نبود مرگ این شکل از زیستن همراه با رنج به مسیر خود تداوم می دهد. رنج متداوم.

خلاصه کلام اینکه به نظرم سینمای اصغر فرهادی در شکلی کلی آن ، تصویرگر دورانی است که حقیقت ، شور ، انقلاب ، ایمان و ... به پایان رسیده و جای آنرا چرخه های بی پایانی از از تردید ، ترس ، سرگشتگی ، تناقض ، دودلی ، پوچی و بی معنایی گرفته اند. سینمای فرهادی راوی لایه ها و تضادهای پنهان طبقه ی متوسط است. امری که آنرا " اسکیزوفرنی امرواقع " می نامم. رنج حاصل از این دوگانگی ها و چندگانگی ها به نظرم کلید درک سینمای فرهادی است. بیراه نخواهد بود که سینمای او را " سینمای رنج "بنامیم.http://uupload.ir/files/jw5d_960.jpg

کانال " گفتارها " @goftarhaa
2024/09/23 16:28:53
Back to Top
HTML Embed Code: