Telegram Web Link
قناعت در مزاج خلق دون‌فطرت نمی‌باشد
پریشان‌ کرد عالم را زمین آسمان‌خواهش

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
مهدی شعبانی. اوزان شبه دوری.pdf
یادی از وزن شبه‌دوری 👆

منظور از شبه‌دوری وزن متناوبی است که دارای هشت هجای کوتاه و هشت هجای بلند است. این وزن‌ها شبیه دوری‌اند، ظاهراً دوری‌اند اما در اکثر موارد از سوی شعرا غیردوری گرفته‌ شده‌اند. در مقاله شبه‌دوری مثالی از مولوی آورده‌ایم که در یک غزل وزن فعلاتن مفاعلن را هم دوری و هم غیردوری گرفته و این برخورد دوگانه با یک وزن یعنی آن را شبه‌دوری دانسته‌است. برخی عروضیان هم از روی ظاهر متناوب این اوزان (که هشت تا هستند) آن‌ها را دوری گرفته‌اند که مفصل توضیح داده‌ایم و علاقه‌مندان می‌توانند به مقاله رجوع کنند [نکته: املاهای عروضی در صفحه‌آرایی غلط چاپ شده].

الغرض، بیدل هم وزن شبه‌دوری دارد، یک بار وزن فعلاتن مفاعلن را غیردوری گرفته:

چو غبار شکسته در سر راهت نشسته‌ام
قدمی بر زمین #‌گذار وُ مرا سرفراز کن
ز فسردن چو بگذری سوی آیینهٔ پری
دل سنگین گداز و #کارگه شیشه ساز کن

و یک بار همین وزن را دوری گرفته:

ز گران‌جانی‌ات #مباد که شود ناله منفعل
به جنون سپند زن پی منقار پر گشا

مکث و عدم مکث در کلمات مشخص‌شده کاملاً گویای مطلب است. برای اطلاعات بیشتر درباره شبه‌دوری، مقاله را مطالعه بفرمایید.

@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
#اوزان_کم‌کاربرد (۲۱) #مستفعلن_مفتعلن ۱/۷۰ یک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم یک متر و هفتاد صدم از شعر این خانه منم یک متر و هفتاد صدم پاکیزگی، ساده‌دلی جان دلارای غزل، جسم شکیبای زنم زشت است اگر سیرت من، خود را در او می‌نگری هی‌ها! ‌که سنگم نزنی! آیینه‌ام،…
#اوزان_کم‌کاربرد (۲۲)
#فعلاتن_مفاعلن

گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من
بنگر تا به روی من، چه رسید از برای تو

#خاقانی

چو سر از خاک برزنند ز درختان ندا رسد
که تو هرچه نهان کنی، همه روزی عیان شود

#مولوی

بس از این عمر سرسری که به تقلید زیستی
نظری کن به خویش تا ز کجایی و کیستی!

همه‌شب گفت‌وگوی تو ده و باغ است و مال و زر
تو نگویی به خویشتن که: گرفتار چیستی؟

نه تو گفتی: خدای را نشناسم به‌جز یکی؟
ز یکی لاف چون زنی؟ چو غلام دویستی!

برسیدند همرهانِ تو هر یک به منزلی
پی ایشان کجا روی؟ تو که در خُفت‌وخیستی

تو اگر بیست‌مَرده‌ای به توان و دل و جگر
چو اجل حمله آورد، نگذارد بایستی

چو پی او روی بنه ز سر این خواجگی که تو
نرسی پیش او مگر به فقیری و نیستی

#اوحدی_مراغه‌ای

نرسیدی به فهم خود، ره عزم دگر گشا
به جهانی ‌که نیستی مژه بربند و در گشا

#بیدل

#اوزان_کم‌کاربرد (۲۲)
#فعلاتن_مفاعلن
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
#اوزان_کم‌کاربرد (۲۲) #فعلاتن_مفاعلن گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من بنگر تا به روی من، چه رسید از برای تو #خاقانی چو سر از خاک برزنند ز درختان ندا رسد که تو هرچه نهان کنی، همه روزی عیان شود #مولوی بس از این عمر سرسری که به تقلید زیستی نظری کن به…
نه به شک کرده‌ام یقین، نه به ایمان رسیده‌ام
نه محال است ذاتِ من، نه به امکان رسیده‌ام

نه بهشتْ آرزوی من، نه زمینْ های و هوی من
چه کسی را خدا کنم؟ که به شیطان رسیده‌ام

منم و نیمهْ‌راه من، چه نبود اشتباه من؟
نه به خود بازگشته‌ام، نه به پایان رسیده‌ام

دل من شکل من شده، وَ چنان گریه کرده‌ام
که به همراه بغض خود، به گریبان رسیده‌ام

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۷ شهریور ۸۶
کتاب «۶۸ ثانیه به اجرای این اپرا مانده است»
@ghazalshermahdishabani
مدهوش دل از نشئه‌ٔ پیمانه‌ٔ توست
جان شیفتهٔ نگاه مستانهٔ توست
تا کی به خرابی دل من کوشی؟
ای خانه‌خراب! آخِر این خانه‌ٔ توست!

#میرزا_علی‌خان_آشوب
@ghazalshermahdishabani
چه مشکل‌خوان خطى دارد سر زلف پريشانش
كه در هر حرف او صد جا زبان شانه می‌گیرد!

#صائب
@ghazalshermahdishabani
دلی کز درد عشق آگاه شد راحت چه می‌داند؟
نمی‌گنجند در یک چشم با هم خواب و بیداری!

#واعظ_قزوینی
@ghazalshermahdishabani
نگذاشت به خواب عدمم شیون بلبل
گل ریخته بودند مگر بر سر خاکم

#قدسی_مشهدی
@ghazalshermahdishabani
آمدنت، رفتنت سطور کتابی‌ست
که شروع می‌شود و تمام می‌شود
تا حکایت خود را بخوانم

#شمس_لنگرودی
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
Siavash Ghomayshi – Setareh
پایم به سمت جاده، نگاهم به پشت سر
نفرین به جاده‌های بدون تو، همسفر ...

#مهدی_شعبانی
@ghazalshermahdishabani
مرگ می‌خندد به فهم غافل من تا ابد
بی‌ تو گر یک‌لحظه خود را زنده باور می‌کنم

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
#اوزان_کم‌کاربرد #حسین_منزوی #مهدی_شعبانی [اشاره: نام‌گذاری افاعیل بر اساس روش ابوالحسن نجفی است؛ بدیهی است که بر طبق عروض سنتی می‌توان برخی اوزان را به گونه‌های دیگر اما هم‌وزن‌ تقطیع کرد و نامید. مثال: مستفعلات مفعولن یا مستفعلن مفاعلین یا مفعول فاعلاتن…
#اوزان_کم‌کاربرد ۲۳
#مفعول_مفعول_مفعول_مفعول_مفعول_فع_لن

[مستفعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع
یا فع لن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن]

در غزل‌های منزوی چند بار آمده‌است:

ای عشق! ما با تو از وادی جادُوان هم گذشتیم
از شیر غرّان و از اژدهای دمان هم گذشتیم

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر
چشمانت از چشمه‌ساران صاف سحر باصفاتر

#اوزان_کم‌کاربرد ۲۳
#مفعول_مفعول_مفعول_مفعول_مفعول_فع_لن
@ghazalshermahdishabani
ای برگذشته ز ملموس! ای داستانی!
ارث اساطیریِ لیلیِ باستانی!

تو جذبهٔ استحالت، تو شور رسیدن
که رودها را به دریا شدن می‌کشانی

تو شوق پروانگی، آرزوی رهایی
که پیلهٔ اختناق مرا می‌درانی

معشوقی از تیرهٔ منقرض‌گشتهٔ گل
با روحی از سبزه در هیئتی ارغوانی

تعبیر بیتی بلند از غزل‌های حافظ
مصداق نقشی بدیع از تصاویر مانی

لحن همایونی تو حریر نوازش
دست پرستار تو مخمل مهربانی

ای چون افق مشترک در میان دو جوهر!
ای طُرفهٔ هم زمینیّ وُ هم آسمانی!

لبخند دل‌چسب شیرینت آمیزه‌ای پاک
از شیطنت‌های طفلیّ وُ خواب جوانی

ای معنی خواستن تا به اندازهٔ اوج
گسترده نام تو با عشق تا بی‌زمانی

فصل تنت بر ورق‌های سرخ معطر
رنگین‌ترین فصل مجموعهٔ زندگانی

فصلی که می‌خواهی‌اش بعد هربارخواندن
بی حس تکرار، یک بار دیگر بخوانی

#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
تا بوَد بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر، جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بوَد آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلخ‌تر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

بی دهانِ تو اگر صد قدح نوش دهند
به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا

#سعدی اندر کف جلادِ غمت می‌گوید
بنده‌ام، بنده به کشتن ده و مفروش مرا

@ghazalshermahdishabani
2024/10/03 04:35:55
Back to Top
HTML Embed Code: