Telegram Web Link
غزل‌شعر
www.tg-me.com/matnpazhohi/1739
#پرسیکوس

در کتاب تاریخ ادبیات ایران، از یان ریپکا و همکارانش، ترجمه عیسی شهابی، آمده‌است که طبق نوشته اوتاکار کلیما
[Klima Otakar 1908_1988]
در شرح هفائیستیون [Hephaestion]، عروض‌دان یونانی (متولد سال دوم میلادی) به بحرهای شعر فارسی منحصراً در یک‌ منبع بیگانه اشاره شده‌است:
ینیکوس آمایوره
(ionicus amaiore)
یعنی آن بحر یونانی که ضرب‌های [ارکان] آن از دو هجای بلند و دو هجای کوتاه (تن تن ت ت = مس تف ع ل) تشکیل شده‌است، پرسیکوس [فارسی] نیز نامیده می‌شود.

(ریپکا، ۱۳۵۴: ۹۶)

زنده‌یاد روان‌شاد تقی وحیدیان کامیار پس از نقل‌قول بالا، اضافه کرده‌اند: طبق بررسی‌های نگارنده، رکن مستفعلُ در عروض فارسی از ارکان مهم است (وحیدیان، ۱۳۷۰: ۳۶). همچنین به بحری معادل مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف (= فع لن) در کتاب زیر هم اشاره شده‌است:
Preminger, Alex, Princeton Encyclopedia of poetry and poetic, NewJersy, 1974, p: 748.
(وحیدیان، ۱۳۷۰: ۱۲۶)

منبع: بررسی منشأ وزن شعر فارسی، تقی وحیدیان کامیار، نشر آستان قدس (به‌نشر) ۱۳۷۰.
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
#پرسیکوس در کتاب تاریخ ادبیات ایران، از یان ریپکا و همکارانش، ترجمه عیسی شهابی، آمده‌است که طبق نوشته اوتاکار کلیما [Klima Otakar 1908_1988] در شرح هفائیستیون [Hephaestion]، عروض‌دان یونانی (متولد سال دوم میلادی) به بحرهای شعر فارسی منحصراً در یک‌ منبع بیگانه…
وحیدیان گفته که ریپکا گفته که اوتاکار کلیما گفته که هفائیستیون گفته که در یک منبع بیگانه گفته شده که به ضرب تن تن ت ت در یونانی پرسیکوس هم می‌گفته‌اند!

حدیث معنعن شد!
غزل‌شعر
من صبح و تو خورشید، چو خواهی که نمانم نزدیک‌تر آ تا نفسم زود برآید #قدسی_مشهدی @ghazalshermahdishabani
زورم به یک اشارهٔ ابرو نمی‌رسد
هرگز به ناتوانی من مو نمی‌رسد

قمری فکنده طوق به‌تقلید در گلو
چون گردنش به حلقهٔ گیسو نمی‌رسد

انصاف بین که پای به دامن کشیده‌ام
با جامه‌ای که تا سر زانو نمی‌رسد

لب‌تشنگانِ ناز تسلی نمی‌شوند
تا چین زلف یار به ابرو نمی‌رسد

از چشم تو که دیدهٔ بد دور باد از او
غیر از نگاهِ دور به آهو نمی‌رسد

زلفت به بردن دلم اعجاز می‌کند
نوبت بدان دو نرگس جادو نمی‌رسد

#قدسی_مشهدی
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from اتحادیه‌ی ابلهان (ملک پری خاتون)
°°°

اسکندر از این جهان رفت و به خاک سپرده شد. اسکندر تبدیل به خاک شد. از خاک می‌توان گِل ساخت و با آن آیا نمی‌توان سوراخ بشکه‌ی آبجو را گرفت؟

قیصر بزرگ مُرد و مبدّل به خاک شد؛ و خاکش سوراخی را پُر می‌کند تا جلو باد را بگیرد. آه که آن قطعه خاکی که تمام دنیا را می‌لرزاند، اکنون وصله‌ی دیواری شود که جبران خرابی زمستان را بکند!


[ ویلیام شکسپیر || هملت (مجموعه آثار نمایشی، جلد دوّم) | ترجمه‌ی علاءالدین پازارگادی / انتشارات سروش / ص۹۷۲ ]

@AConfederacy_of_Dunces

#شکسپیر
#هملت
°°°
غفلت از ایام عشق، پیش محقق خطاست
اول صبح است خیز کآخر دنیا فناست

صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست

درد دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست

بنده چه دعوی کند حکمْ خداوند راست
گر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشم راست

با همه جرمم امید، با همه خوفم رجاست
گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست

#سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست؟
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست

@ghazalshermahdishabani
حقیقت را می‌دانم
حقیقت‌های دیگر را فراموش کن
نه به جنگی نیاز است نه به جدالی
نگاه کن، غروب سررسیده‌است
چیزی به شب نمانده.
برای چه می‌جنگیم؟ شاعران، عاشقان، حاکمان
باد دیگر آرام گرفته‌است،
زمین نم‌دار است از شبنم
توفان‌ ستاره‌ها رو به آرامی‌ است
دیری نمی‌رسد، پلک بر هم می‌گذاریم در زیر خاک
مایی که بر روی آن خواب را برای همدیگر حرام کرده‌ایم

#مارینا_تسوه‌تایوا
ترجمه #احمد_پوری
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
ديوان_صائب_تبريزی_ج_2.pdf
در بیابانی که چاه از نقش‌ِ‌پا افزون‌تر است
عقل کوته‌بین ما کور عصاگم‌کرده‌ای‌ست

#صائب
@ghazalshermahdishabani
دوستی با کورفهمان حجت نادیدگی‌ست
وحشت از فهمیدگان برهان نافهمیدگی‌ست

#صائب
@ghazalshermahdishabani
مردم سنجیده از میزان نمی‌دارند باک
خلق را اندیشه از محشر ز ناسنجیدگی‌ست

#صائب
@ghazalshermahdishabani
لاله‌زار عشق را هر داغ چشم حسرتی‌ست
از سر خاک شهیدان تند رفتن خوب نیست

#صائب
@ghazalshermahdishabani
میوه و تخم و گل عالم امکان پوچ است
سربه‌سر دانهٔ این مزرع ویران پوچ است

#صائب
@ghazalshermahdishabani
چون غنچه، دهن بسته‌ام از شکوهٔ خونین
هرچند دلِ تنگِ من آکندهٔ زخم است

#صائب
@ghazalshermahdishabani
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار
اشک کباب موجب طغیان آتش است

#ناشناس
از #صائب #نیست
@ghazalshermahdishabani
____________________
مصراع نخست این بیت سائره به شکل‌های گوناگون توسط ذوق جمعی تغییر کرده‌است:

اظهار عجز پیش ستم‌پیشه ابلهی‌ست / اظهار عجز پیش ستم‌پیشگان خطاست / و ...
یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی
شمع چنین نیامده‌ست از در هیچ مجلسی

عادت بخت من نبود این‌که تو یادم آوری
نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی

صحبت از این شریف‌تر؟ صورت از این لطیف‌تر؟
دامن از این نظیف‌تر! وصف تو چون کند کسی؟

خادمۀ سرای را گو: در حجره بند کن!
تا به سر حضور ما ره نبرَد موَسوِسی

روز وصال دوستان دل نرود به بوستان
یا به گلی نگه کند یا به جمال نرگسی

گر بکشی کجا روم؟ تن به قضا نهاده‌ام!
سنگ جفای دوستان درد نمی‌کند بسی!

قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی

این‌همه خار می‌خورد سعدی و بار می‌برد
جای دگر نمی‌رود آن‌که گرفت مونسی!

#سعدی 🌼🍃
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
Hossein Zaman – Golshane Raz
کنسرت حسین زمان بعد از هفده سال / سوم مرداد نود و هشت، برج میلاد
@Hossein_Zaman
@aliakbaryaghitabar
[ای پرنده مهاجر! ای مسافر!
ای مسافر من، ای رفته به معراج!
تو به اندازهٔ قدرتِ پریدن
تو به اندازهٔ دل بریدن از خاک
عزیزی]


زیر این گنبد نیلی، زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور، یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق، کبوتری تا برج کهنه پر گشود

خسته و گم‌شده از اون ور صحرا می‌اومد
باد پراشو می‌شکست، بارون بهش سیلی می‌زد

برجِ تنها سرپناه خستگی شد
مهربونی‌ش مرهم شکستگی شد
اما این حادثهٔ برج و کبوتر
قصهٔ فاجعهٔ دل‌بستگی شد

آخر قصه‌مونو تو می‌دونی، تو می‌دونستی
من نمی‌تونم برم، تو می‌تونی، تو می‌تونستی

باد و بارون که تموم شد، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو ته چشم برج ندید
عمر بارونٔ عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خواب هم اون پرنده رو ندید

ای پرندهٔ من! ای مسافر من!
من همون پوسیدهٔ تنهانشینم
هجرت تو هر چه بود، معراج تو بود
اما من اسیرِ مردابِ زمینم

راز پروازو فقط تو می‌دونی، تو می‌دونستی
من نمی‌تونم برم، تو می‌تونی، تو می‌تونستی

#برج #اردلان_سرفراز
@ghazalshermahdishabani
Borj-ebi
@y_ardalansarfaraz
#برج (سرایش: ۱۳۴۷)
ترانه‌سرا: #اردلان_سرفراز
خواننده: #ابی
آهنگ‌ساز: #فرید_زلاند
تنظیم‌کننده: #منوچهر_چشم‌آذر

شاعر: _ برادرم افشین در میان ترانه‌هایم «برج» را سخت دوست دارد. او گم‌شدهٔ خویش را در شعر برج یافته‌است. وقتی سال‌ها پیش، این آهنگ پخش شد، اعتقاد داشت که این ترانه متعلق به دو دهه بعد است و چنین نیز شد. چرا که برج در پخش مجدد، سخت مورداستقبال قرار گرفت و بسیاری پنداشتند که برج کار تازه‌ای است. درحالی‌که در سال ۱۳۵۵ ضبط و پخش شده بود.

#اردلان_سرفراز
از ریشه تا همیشه، ص ۲۳.
@y_ardalansarfaraz

@ghazalshermahdishabani
#غزل

انگار با من از همه‌کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری

آیینه‌ای به پاکی سرچشمهٔ یقین
با این‌که روبه‌روی منی و مکدّری

تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری

لالای پرنوازش باران نم‌نمی
خاک مرا به خواب گل سرخ می‌بری

درهای ناگشودهٔ معنای هر غروب
مفهوم سربه‌مهر طلوع مکرّری

هم روح لحظه‌های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه‌های گل یاس پرپری

از تو اگر که بگذرم، از خود گذشته‌ام
هرگز گمان نمی‌برم از من تو بگذری

من غرقهٔ تمامی غرقاب‌های مرگ
تو لحظهٔ عزیز رسیدن به بندری

من چیره می‌شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعدهٔ میلاد دیگری

#اردلان_سرفراز
@ghazalshermahdishabani
2024/10/07 12:26:25
Back to Top
HTML Embed Code: