Telegram Web Link
جهان ‌بزمی‌ست‌، نفرین ‌و ستایش‌ نغمهٔ سازش
سراپا گوش باید بود، دنیا گفت‌وگو دارد

#بیدل
به بازار شد ابلهی بی‌خبر
کدوهای خشک آمدش در نظر
ز بقال پرسید کای اوستاد
بگو تا چه مرغ این‌چنین بیضه داد؟
همانا که این بیضه‌های بزرگ
ز اجناس فیل است یا تخم گرگ؟

بخندید بقال کای بی‌خرد
در این پرده حدس تو گه می‌خورد
قضا کرده در بیضه‌ی خر نهان
هجوم پرافشانی طوطیان!
نه فیل است و نه گرگ، تخم خر است
که چون بشکنی، جمله بال و پر است

دل ابله از حرفش آمد به شور
به تخم کدویش وطن کرد مور
سر خشک‌مغزش به سودا کشید
کدویی به صد نرخ گوهر خرید
نهال هوس تا شود گل‌فشان
به شاخ بلندی‌ش بست آشیان
شتاب هوس گشت خاک درنگ
نه بویی پرافشاند از آنجا نه رنگ
ولی همچنان می‌کشید انتظار
که تخم خرش طوطی آرد به بار

سحرگاهی از اقتضای شگفت
نسیمی به‌تندی وزیدن گرفت
کدوی معلق از آن تندباد
سبووار از دوش شاخ اوفتاد
قضارا یکی طوطی خوش‌نوا
در آن سرزمین داشت سر در هوا
چو شور شکست کدو ساز شد
پرافشانی طوطی آواز شد

به‌یکبارگی ابله از خویش رفت
دل و دستش از یکدگر پیش رفت
گمانش یقین شد که از تخم خر
رم طوطیان می‌کشد بال و پر
قیاسش نقاب تسلی گشود
ولی عقل داند که حاصل چه بود

#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
#دیالوگ ۸۲ حامد (محمدرضا فروتن): چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی‌حجاب نداریم. زن باحجاب هم نداریم. مرد بی‌غیرت نداریم. مرد باغیرت هم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز،…
#دیالوگ ۸۳

ما خودمون ختم خلافا و خفنا و خلیفه‌ی تمام خزا و خوش‌مرامای خط‌خطی خیابونای خلوت خانی‌آبادیم، خوشگله!
... چاخان پاخان و چرچیل‌بازی و چک‌وچونه واسه ما نزن که چاله‌چوله‌هاشو چلوندیم عین چایی بعدِ چلوکباب چارفصل. آقا چاکریم.

#آمین_خواهیم_گفت (۱۳۸۹)
#سامان_سالور
غزل‌شعر
ک..pdf
خشک، خشک، بی‌‌جان، خشک
زهد خشک و زهدان خشک
خشک هم نخواهد زاد
زین سترون و زآن خشک


ساقه‌ای نمی‌‌بالد
شاخه‌ای نمی‌رقصد
خار هم نمی‌روید
سربه‌سر بیابان خشک


عشق تازه و گل‌ تر
من به ترکشان مضطر
حسرتا که باید رفت
دست خشک و دامان خشک


نعره می‌کشد استاد
کاین مباد و آن می‌باد
بانگ لحن و سیما تلخ
امر و نهی و فرمان خشک


طعن و لعن و استغفار
پند و وعظ و استمرار
می‌کشد مرا تکرار
گفته‌های همسان خشک


نوش چاشتگاهی‌ را
خیره می‌زنم فالی
لخته‌لخته خون پیداست
بر کنار فنجان خشک


دیده‌ی طلب ‌ای دل‌
بسته دار ک‌اینان را
ناخن کرم دیری‌ست
همچو عقل و ایمان خشک


چنگ از صدا افتاد
نای بی‌نوا افتاد
شاد زى که گرد آمد
هیزم زمستان خشک


قمریان سبزآواز
در تموز آتش‌ساز
بی‌‌نشاط و بی‌پرواز
خشک شد گلوشان، خشک


تشنه‌ام، مسلمانان
پاس دین اگر دارید
آب، آب می‌جویم
در کویر سوزان خشک


#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani
Track 3
Unknown artist
ای با تو درآمیخته چون جان، تنم امشب!
لعلت گل مرجان زده بر گردنم امشب

مریم‌صفت از فیض تو، ای نخل برومند!
آبستن رسوایی فردا منم امشب

ای خشکی پرهیز که جانم ز تو فرسود!
روشن شودت چشم که تردامنم امشب

مهتابی و پاشیده شدی در شب جانم
از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب

آن شمع فروزنده‌ی عشقم که برَد رشک
پیراهن فانوس به پیراهنم امشب

گلبرگ نیَم، شبنم یک بوسه بسم نیست
رگبار پسندم که ز گل خرمنم امشب

آتش نه، زنی گرم‌تر از آتشم ای دوست!
تنها نه به صورت که به معنی، زنم امشب

پیمانه‌ی سیمینِ تنم پُر می عشق است
زنهار از این باده! که مردافکنم امشب

با صدای شاعر
#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani
هر کجا گل‌ کرد داغی، بر دل دیوانه سوخت
این‌ چراغ ‌بی‌کسی تا سوخت، ‌در ‌ویرانه سوخت

مژده‌ی وصل تو شد غارتگر آسایشم
خواب‌ در چشمم‌ همان‌ شیرینی‌ افسانه سوخت

وضع دنیا هیچ بر دیوانه تأثیری نکرد
بیشتر این برقِ عبرت خرمن فرزانه سوخت

#بیدل
غزل‌شعر
14021130045.pdf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی کتاب آهنگ ضرب‌المثل‌ها
پژوهشی در وزن ضرب‌المثل‌ها

انتشارات نیش. ۱۴۰۲. ۷۵ صفحه.
معرفی بیش از صد وزن کم‌یاب.
کتابی مناسب نوجویان وزن شعر.
@ghazalshermahdishabani
@Nish_pub
Forwarded from برکه‌ی کهن (حمید زارعیِ مرودشت)


ماهم اندر پیچِ زلفِ او گرفتار آمدیم
اتفاقِ طرفه‌ای افتاد، یاران! شب به خیر!

«بی‌خبرِ بلگرامی»

ـ @berkeye_kohan ـ

سنگ را هم می‌خورد حرصی که دارد احتشام
روز اول طعمه از جزو نگین‌ کرده‌ست نام

خانه روشن کرده‌ای هشدار ای مغرور جاه
آنقدر فرصت ندارد آفتاب روی بام

بی‌خبر فال تماشا می‌زنی هشیار باش
شمع را واکردن چشم است داغ انتقام

فکر استعداد خود کن، فیض حرفی بیش نیست
صبح بهر عالمی صبح است و بهر شام‌، شام

همت آزاد را #بیدل ره و منزل یکی‌ست
نغمه را در جاده‌های تار می‌باشد مقام
Khasteh
Hosein Monzavi
از زندگی، از این همه تکرار خسته‌ام
از باغ لال (۱۳۵۰)
شعر #محمدعلی_بهمنی
صدای #حسین_منزوی
سال ۱۳۵۹، برنامهٔ «یک شعر و یک شاعر» زیر نظر #نادر‌_نادرپور
اجرای حسین منزوی

@ghazalshermahdishabani
مرگ هم عرصه‌ی بایسته‌ای از زندگی است 
کاش شایسته‌ی این خاک‌سپاری باشم
   
#محمدعلی_بهمنی
گوارای من، آه ای شعر نابِ من، سلام ای عشق
به جام شوکران من، شراب من، سلام ای عشق
زمین خاکی‌ام، گِرد سرت می‌گردم و هستم
سلام ای زندگی‌بخشْ آفتاب من، سلام ای عشق
درِ عرفان زیبایی به روی من تو واکردی
سلام ای معرفت را فتح باب من، سلام ای عشق
دو فصل گمشده پیدا شد آخِر با تو زین دفتر
تو ای آغاز و انجام کتاب من، سلام ای عشق
سلام ای خط زده کابوس‌هایم را طلوع تو
از آفاق پر از آشوب خواب من، سلام ای عشق
به هنگام غروب خویش هم با آخرین خطّش
رقم بر صفحۀ شب زد شهاب من، سلام ای عشق
به دور افکنده‌ام غم‌ها و شادی‌های کوچک را
تو ای رمز بزرگ انتخاب من، سلام ای عشق
تو عقل سرخ را با واژه‌هایم آشتی دادی
سلام آه ای شعورِ شعرِ ناب من، سلام ای عشق
حقیقت با تو از آرایه و پیرایه عریان شد
سلام ای راستینِ بی‌نقاب من، سلام ای عشق
درود ای آبیِ بودایی، ای تمثیل زیبایی
گل نیلوفر باغ سراب من، سلام ای عشق
«چرا هستم» سؤال بی‌جوابم بود از هستی
تو دادی با سلام خود، جواب من، سلام ای عشق
اگر چه با تو دور زندگی تند است، اما باز
سلام ای شطّ شیرینِ شتابِ من، سلام ای عشق
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
بیا ای جام و مینای طربْ نقش ‌کف پایت
خرامِ موجِ می مخمورِ طرزِ آمدن‌هایت
نفس در سینه‌، نکهت‎آشیان خُلدِ توصیفت
نگه در دیده شبنم‌پرور باغِ تماشایت
شکوه جلوه‌ات جز در فضای دل نمی‌گنجد
جهان پر گردد از آیینه تا خالی شود جایت
پُرآسان است اگر توفیق بخشد نور بیتابی
تماشای بهشت از گوشهٔ چشمِ تمنایت
توان در موج ساغر غوطه زد از نقش پیشانی
به مستی گر دهد فرمان نگاه نشئه‌پیمایت
فروغ شمع هم مشکل تواند رنگ گرداندن
در آن محفل که منعِ دور ساغر باشد ایمایت!
تهی از سجدهٔ شوقت سر مویی نمی‌یابم
سراپا در جبین می‌غلتم از یاد سراپایت

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
نوجوان ایرانی و آموزش زبان فارسی
به کوشش و گزینش مهدی شعبانی.
۱۲۶ صفحه، نشر جهان کتاب، ۱۴۰۳
@ghazalshermahdishabani
درد معشوقان به عاشق بیشتر دارد اثر
شمع تا اشکی بیفشاند، پر پروانه ریخت

#بیدل
عطر گل‌ها نیست این بوی غریب از موی توست
وین نسیم عطرگردان قاصد گیسوی توست

كیست شب‌بو تا نسیم او برآشوبد مرا؟
در من این شیدایی از یاد تن خوش‌بوی توست

زلف مشكین را به باد صبحگاهی داده‌ای
وین قیامت‌ها همه از نافه‌ی آهوی توست

هم تو سيرابم توانی کرد، ای جاری‌ترین!
ای که دریا از عطش‌پروردگان جوی تو‌ست

چشمه‌ی آب حیات است، آه خضر من! نه چشم
این‌که جوشان زیر طاق‌ طرفه‌ی ابروی توست

دو گل سرخ و سفید و پنج‌پر چون آفتاب
وا شده بر ساقه‌های همگنِ بازوی توست

چون گل خورشیدگردان محو‌ دیدار تو شد
که به هرسو می‌روی، خورشید، چشمش سوی توست

عشق نجوا کرد با دیدار تو در گوش شعر:
اینک آن کاو‌ لایقِ تختِ غزل بانوی توست!

صبح شد برخیز و بنشین رو‌به‌روی آینه
تا ببینی بهتر از خورشید رویاروی توست

#حسین_منزوی
Forwarded from جهان کتاب
◽️

🌸به مناسبت اول ماه مهر
منتشر شد:

نوجوان ایرانی و آموزش زبان فارسی
شانزده گفتار از ادیبان، نویسندگان و استادان نامدار ایران

به‌کوشش و گزینش مهدی شعبانی
124 ص

این کتاب حاوی گزیدۀ مقالاتی است با موضوع زبان و ادب فارسی، از سال‌های 1297 تا 1356. این مقالات از ادیبان و نویسندگان و استادان بنام ایران هستند که دغدغۀ طرح و حل مسائل آموزشی زبان فارسی و موضوعات زیرمجموعه آن مانند فنون مکالمه، زبان معیار، فن نگارش و انشاء، حراست از زبان، دستور زبان، ادبیات و ... را داشتند.

در این مجموعه سعی شده است از مقالات تخصصی زبان‌شناسی و مباحث پیچیدۀ دستوری استفاده نشود و مقالات کاربردی گزیده شوند. ازاین‌رو مخاطب این کتاب چه نوجوان علاقه‌مند به رشتۀ زبان و ادبیات فارسی باشد، چه جوان دانشجو و چه بزرگ‌ترها، هر یک به سهم خود می‌توانند از مطالعه و به‌کارگیری این مطالب بهره‌مند شوند.

#ایران‌_‌ما

⭕️ www.jahaneketab.ir
@jahaneketabpub
2024/11/14 02:50:54
Back to Top
HTML Embed Code: