Telegram Web Link


شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیات ماقبل ایران را از نو متداول ساخته است. اما در این باب مبالغه نباید کرد و فردوسی را در این خدمت یگانه نباید شمرد و کوششی را که دیگران از زمان ابن المقفع تا عهد رودکی و دقیقی در این راه کرده‌اند از یاد نباید برد.
تنها یک جهت جامعه و یک وسیلۀ اتحاد کلمه بین این جماعت‌ها موجود است و آن زبان فارسی است. آن هم نه در محاوره و تکلم، زیرا که ترکمن و شاهسون و کرد و لر و گیلک و مازندرانی و آسوری و یهودی و خوزستانی برای تکلم مابین خود هریک زبان و لهجۀ خاصی دارد که بر دیگران مفهوم نیست. زبان فارسی که زبان رسمی و زبان تحریر و تقریر تربیت‌شده‌ها و زبان مراسلات دولتی و تدریس مدارس است فقط از این حیث زبان مشترک عموم اهالی است که هر وقت می‌خواهند به یکدیگر نامه بنویسند، یا رشتی با عراقی می‌خواهد تکلم کند، یا ترکمن می‌خواهد از دست مظالم فلان و بهمان به اولیای دولت شکایت ببرد، یا همۀ این طوایف می‌خواهند کتابی و روزنامه‌ای بخوانند، این زبان را به کار می‌برند، همگی‌شان زبانی را که این رساله به آن نوشته شده است- ان شاء الله- می‌فهمند.
زبان اشعار حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی ازبرای همه‌شان (حتی تحصیل‌کرده‌های مدارس) مفهوم است. و از این مقدمات نتیجه چنین می‌گیرند که چون فردوسی بود که این زبان را زنده کرد، و چون زبان فردوسی و شعرا و نویسندگان دیگر ایران وجه جامع ایرانیان است، پس شاهنامۀ فردوسی اساس و پایۀ استقلال ایران است، و اگر او این زبان را زنده نکرده بود امروزه ما هم مانند مردم مصر و عراق و شام شاید به زبان عربی سخن می‌گفتیم و می‌نوشتیم.

مجتبی مینوی

(برگرفته از: کلک، اردیبهشت ۱۳۶۹، شمارۀ ۲، ص ۹-۱۰)

#زبان_فارسی
#شاهنامه
#مجتبی_مینوی

@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهتر و تأثیرگذارتر از این تکّه‌ی فیلم «باشو غریبه‌ی کوچک» چیزی نمی‌شناسم که کارکرد زبان فارسی برای تقویت انسجام ملّی را نشان داده باشد. سخن بیضایی تمام است و هیچ  کم ندارد. عصاره‌ی اندیشه‌ی بزرگ‌ترین ادیبان و رجال سیاسی فرهنگ‌مدار و ایران‌دوست است.  تصویر کرده آنچه را آنان گفته‌اند و می‌خواستند که بگویند.
تصویرکرده که زبان فارسی معبر همدلی ماست. ابزار مفاهمه‌ی ماست... تا به هم سنگ نزنیم و با هم حرف بزنیم. تا درد هم را بشنویم. بر گریه‌ی هم نخندیم. به هم نزدیک شویم. از حال هم بپرسیم. اشکی را بستریم. مرهم شویم. لبخند شویم. همدم شویم.
  خویشکاری زبان فارسی این است. فریاد درد مشترک است. کوچه‌باغ آشتی‌کنان است. پیوندمان می‌دهد به کتاب؛ به خاطره‌ی مشترک ملّی؛ به یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما. پیوندمان می‌زند به مهر مادری؛ به ایران...  با زمزمه‌ای به دلاویزی لالایی مادر به گوشمان نجوا می‌کند که:
  «ایران سرزمین ما اَست... ما از یک آب و َ خاک هستیم... ما فرزندان ایران هستیم»...
ما نگفتیم تو تصویرش کردی ای استاد بیضایی بزرگ! درود سرمدی ملّت ایران نثارت...

دکتر میلاد عظیمی

@shahnamehferdowsiii
‍ ‍ هویت ایرانی، از سوگ سیاوش تا تعزیت عاشوراء

برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاه داشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهٔ جدید بوده است. در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههٔ عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمدهٔ هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل می‌دهند. ظاهرا مراسم دههٔ عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدوله دیلمی بویه‌ای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهٔ صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهٔ پراهمیت ترین مراسم سالانهٔ ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.

البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا می‌شد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویه‌ای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشن‌های مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویهٔ آل بویه را به کار بست.

تعزیهٔ شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جاری شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار می‌شد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده می‌شود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطوره‌های پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار می‌شد.
چنان که در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.

#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش می‌گوید: «حتا هنوز در پاره‌ای از گوشه‌های دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصهٔ آن است».

آن گاه به نقل قول از #صادق_هدایت می‌گوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیف‌های خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا می‌خوانند و ندبه و مویه می‌کنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) می‌نامند»(نوشته‌های پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر).
سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خدای‌نامک‌ها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسه‌ای جاودانه شد.

به نوشتهٔ شاهرخ مسکوب :
سلسلهٔ سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ‌اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان می‌درخشد، نشانهٔ تداوم تاریخی شهادت در هر دورهٔ تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش، که اسطوره‌ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.
در واقع شباهت‌های دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همان طور که #احسان_یارشاطر در مقایسهٔ خود از دو مراسم نتیجه می‌گیرد: «شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینهٔ واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمدهٔ مراسم بسیار کهنی بود که ریشه‌های عمیقی در روح ایرانی داشت».

🔹هویت ایرانی، احمد اشرف(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی

🔸نقل قول از مسکوب:
#سوگ_سیاوش_در_مرگ_و_رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🔸نقل قول از احسان یارشاطر :
Yarshater, Ehsan, "Ta'zia and Pre-Islamic Mourning Rics in Iran", in Peter Chelkowski..
ed., Ta'sieh Ritual and Drama in Iran, New York: New York University Press, New York University Studies in Near East Civilization, Number 7, 1979), pp. 88.94.


@kheradsarayeferdowsi
📢بنی آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان


🔸بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
(گلستان سعدی، باب دهم: ۶۶)


شبیه به چنین مضمونی، افزون بر گفته بولس طرسوسی مروّج بزرگ عیسوی مذهب ۱ و احادیث نبوی، در لابه ­لای سخنان اردشیر بابکان نیز دیده می­شود؛ از این­روی پس از گفته بولس، کهن­ ترین اشاره به چنین سخنی را باید به ابتدای دوره ساسانی و گفتار اردشیر بابکان بازگرداند.
از میان اندرزنامه­ های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه ­های خدای­نامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته ­­­اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آن­ها به ­شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته ­اند­­، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجارب­الامم» و «مروج­الذهب» نیز دیده می­شود؛۲ اما از میان این چهار منبع، تنها کتاب «غررالسیر» است که بخش مهمی از مضمون مورد نظر (همین دو بیت معروف سعدی) در آن یافت می­شود. ثعالبی اندرزهای اردشیر به ایرانیان را با عنوان «فصول من غرر کلامه فی کلّ فنّ» در چهارده فصل عنوان نموده و مضمون مورد نظر را دوازدهمین فصل (نکته)­ از گفتارهای اردشیر بابکان قرار داده و چنین آورده است: «اعلموا انا و ایاکم کالبدن الواحد؛ الذی ما وصل الی بعض اعضائه من راحه و اذی فهو لسائر الاعضاء ماسّ والی کلّها واصل و فیکم ثوم هم بمنزله الرؤوس التی تقیم الاوصال و قوم بمنزله الایدی التی تدفع المضارّ و تجلب المنافع و قوم بمنزله القلوب التی تفکّر و تدبّر و قوم بمنزله ما دونها من الاعضآء التی هی اعوان الجسم علی مصالحه فلیکن تعاضدکم و تناصحکم و موت الاحقاد و الضغائن بینکم علی حسب هذه الحال». (ثعالبی، بی­تا: ۴۸۳: ۴۸۴) «بدانید که من و شما به­سان یک پیکر هستیم؛ چون آسایش و آزار به یکی از اندام­ها برسد، به اندام­های دیگر و به سراسر پیکر، همان خواهد رسید. در میان شما عده ­ای هستند که مانند سرند و در کار پیوند دادن کار اندام­ها با یکدیگرند و عده ­ایی به جای دستانند که زیان­ها را دور کنند و سودها را نزدیک سازند و عده ­ای به جای دلند که می­اندیشند و چاره ­گری می­کنند و عده ­ای به سان دیگر اندام­های پیکرند که یاران و یاری ­رسانان به پیکرند. پس باید همیاری و غمخواری با هم، و ستردن کینه ­ها و تنگدلی از میان خود بر همین روال باشد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۳۰۵– ۳۰۶)


🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید


@shahnamehpajohan
Forwarded from ایران بوم
«زندگی‌نامهٔ تحلیلی حکیم ابوالقاسم فردوسی» در یک کتاب
 
کتاب «زندگی‌نامه‌ی تحلیلی فردوسی»
نوشتهٔ علیرضا شاپور شهبازی
ترجمهٔ هایده مشایخ
نشر هرمس

در مقدمه‌ی کتاب، هدف از این پژوهش، ارائه‌ی گزارشی منسجم، متکی بر جزییات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی عنوان شده است.

کتاب در شش فصل تدوین شده است. بخش نخست به بررسی منابع و مطالعات انجام‌شده اختصاص دارد. همچنین نویسنده در فصل‌های دیگر به تربیت و شخصیت، دین فردوسی و اوایل زندگی او پرداخته است. بحث درباره‌ی فردوسی و سلطان محمود، هجونامه‌ی سلطان محمود، مرگ و خاک‌سپاری از دیگر موضوع‌های مورد بحث در این کتاب است.

علیرضا شاپور شهبازی سوم شهریور سال ۱۳۲۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. دانش‌آموخته‌ی باستان‌شناسی و تاریخ ایران در مقطع دکتری در دانشگاه هاروارد بود. از این باستان‌شناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران ده‌ها کتاب و مقاله به زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر شده است. او استاد دانشگاه اورگن شرقی در آمریکا بود که در ۲۵ تیرماه ۱۳۸۵ درگذشت.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9174-l----r---.html

@iranboom_ir
#محمد_امین_ریاحی :

#شاهنامه تجلی روح ملی ایران است؛ اما نباید تصور کرد که همه ارزش و اهمیت شاهنامه تنها به علت موضوع آن، حماسه ملی است. بلکه باید دانست که وسعت خیال فردوسی و عمق اندیشه‌های او و قدرت او در هنر شاعری، چیره‌دستی او در دقایق داستانسرایی، توانایی او در آفرینش معانی لطیف در زمینه‌های گونه‌گون از حکمت و اخلاق و تغزل و وصف طبیعت، او را بزرگترینِ شاعران کرده است. اگر فردوسی به‌ جای حماسه ملی و تاریخ گذشته ایران، در زمینه‌های دیگری هم شعر می‌سرود، اگرچه سخنش جلال و شکوه شاهنامه، و خود عزت و عظمت امروزی را نداشت، باز هم بزرگترین شاعر ایران بود. ایران شاعران بزرگی دارد که مایه سرافرازی این ملت‌اند: سعدی، حافظ، خیام، مولوی و نظامی و صدها شاعر کوچکتری که سخن هر یک رنگ و بوی خاص خود را دارد و به هیچ حال از سخن هیچ ‌یک بی‌نیاز نیستیم و قدر همه را می‌دانیم و در حفظ آثار همه آنها باید بکوشیم، اما سخن فردوسی چیز دیگری است.
@shahnamehpajohan

#جلال_خالقی_مطلق:


#فردوسی با آفرینش شاهنامه رشته‌ی ازهم گسیخته ملیت ایرانی رابه هم گره زده است، صدها بدحادثه و آشوب زمانه بر ما گذشت ولی هویت ایرانی خود را همچنان زنده نگاه داشته ایم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
بیست‌ و‌ هشتم تیرماه سالروز درگذشت جلال‌الدین همایی (سنا)

همایی متولد رمضان ۱۳۱۷ قمری (۱۲۷۸ شمسی) بود. اجدادش از شیراز بودند. از استادان بنامش حاجی ‌آقا رحیم ارباب، شیخ محمّد خراسانی، حاجی ملّا عبدالجواد آدینه‌ای، حاجی میر سیّد علی جناب را باید نام برد. پس از تحصیلات قدیم به تدریس در مدرسۀ نیماورد اصفهان پرداخت تا اینکه از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به تدریس در مدارس جدید روی آورد. از سال ۱۳۰۸ رسماً به خدمت وزارت معارف درآمد و مدتی در تبریز به تدریس مشغول بود. بعد به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس دیگر درس می‌گفت. بالأخره سمت استادی دانشگاه تهران یافت و این سمت بود که از او والایی یافت.
همایی از حاجی شیخ مرتضی آشتیانی، ملّا محمّدحسین فشارکی، آقا سیّد محمّد نجف‌آبادی اجازۀ روایت و اجتهاد داشت. همایی شعر هم می‌گفت. ابیات زیر را که از بهترین اشعار او و در روزهای آخر حیات خود گفته در اینجا نقل می‌کنیم:

پایان شب سخن‌سرایی
می‌گفت ز سوز دل «همایی»

فریاد کزین رباطِ کهگل
جان می‌کنم و نمی‌کنم دل

مرگ آخته تیغ بر گلویم
من‌ مست هوا و آرزویم

روزم سپری شده‌ست و سودا
امروز دهد نوید فردا

مانده‌ست دمی و آرزوساز
من وعدۀ سال می‌دهم باز

آزرده تنی، فسرده جانی
در پوست کشیده استخوانی

در حنجره‌ام به تنگ انفاس
از فربهی‌ام نشان آماس

با دست نوان و پای خسته
بار سفر فراق بسته

نه طاقت خِفتن و نه خُفتن
نه حال شنیدن و نه گفتن

جز وهم محال‌پرورم نیست
می‌میرم و مرگ باورم نیست

زودا که کنم به خواب سنگین
تن‌جامه ز خون سینه رنگین

از بعد شنید و گفت بسیار
خاموشی‌ بایدم‌ به‌ناچار

در خوابگه عدم برندم
لب تا ابد از سخن ببندم

زین دود و غبار تیرۀ خاک
غسل و کفنم مگر کند پاک

[نادره‌کاران، سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۶۰۵-۶۰۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
🔸 جلال‌الدین همایی (۱۲۷۸-۱۳۵۹)

🔸شاهنامۀ فردوسی از هر جهت حافظ و نگاهبان بنیان ملیت ایران است و اساس قومیت ایرانیان یعنی زبان فارسی و ادبیات و تاریخ ملی را فردوسی در نظم شاهنامه بر جایی استوار کرد که هنوز محکم و پابرجاست.

منبع: «نمیرم از این پس که من زنده‌ام»، جلال‌الدین همایی، مجلۀ مهر، سال دوم، ۱۳۱۳، ص ۵۵۰
@theapll
🔸جلال خالقی مطلق:

🔸فردوسی با آفرینش شاهنامه رشته‌ی ازهم گسیخته ملیت ایرانی رابه هم گره زده است، صدها بدحادثه و آشوب زمانه بر ما گذشت ولی هویت ایرانی خود را همچنان زنده نگاه داشته ایم.
@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
تو اين را دروغ و فَساانه مدان
به يكسان رَوِشْنِ زمانه مدان
ازو هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی بَرَد


"حاصل سخن آنكه، در اين دو بيت فردوسي به ما ميگويد: داستانهاي شاهنامه را دروغ و افسانه مدان و روش و شيوة زمانه را هم يكسان مدان؛ چه، زمانه ميگردد و رويدادهاي گوناگوني را رقم ميزند: برخي از اخبارِ بازمانده از اين رويدادها خردپذير هستند و طبعاً پذيرفتني، ولي برخي ديگر شگفت انگيز هستندخردپذير نمي نمايند كه بايد پوستة آنها را رها كرد و به معني رمزي آنها پي برد."

برداشت از مقاله "تو این را دروغ و فسانه مدان: تفسیری دیگر از دو بیت دیباچۀ شاهنامه"
ابوالفضل خطیبی
@dr_khatibi_abolfazl

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترک ایرانیان است که در آن می‌توان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطوره‌ها و حماسه‌ها تا واپسین فرمان‌روایان ساسانی آشکارا دید. فردوسی بی‌گمان در احیای زبان فارسی که از ارکان هویت ملّی است، نقش بی‌چون‌وچرایی داشته‌است و محتوای شاهنامه دارای ویژگی‌هایی است که سبب شده‌است تا هویت ملّی تا امروز استمرار یابد. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:🔻🔻

۱.یک‌پارچگی سیاسی: در سراسر شاهنامه هیچ دوره‌ای نیست که ایران بدون فرمان‌روا باشد حتّی فرمان‌روای بیگانه‌ای چون اسکندر را از تاریخ حذف نکرده، بلکه هویت ایرانی بدو داده‌اند.
۲. یک‌پارچگی جغرافیایی: از آغاز شاهنامه تا دوران فریدون، فرمان‌روایان ایرانی بر کلّ جهان فرمان می‌رانند و از ایرج به بعد بر ایران‌شهر که تا پایان شاهنامه کانون رویدادهاست، هرچند در دوره‌های مختلف مرزهای ایران‌شهر تغییر می‌کند. مثلاً زمانی ارمنستان بخشی از قلمرو ایران است و زمانی دیگر نیست.
۳. یک‌پارچگی روایات: در شاهنامه برخلاف دیگر منابع فارسی و عربی دربارة تاریخ ایران روایات یک‌دست است. بدین‌معنی که خواننده هیچ‌گاه با روایات گوناگونی از یک رویداد واحد روبه‌رو نمی‌شود.

🔹این ویژگی‌ها به خود شاهنامه مربوط نمی‌شود، بلکه هرسه در کتابی به پهلوی به نام خودای نامگ (xwadāy-nāmag) ، تاریخ رسمی دورة‌ ساسانی که در زمان خسرو انوشیروان مدوّن شده، جمع بوده‌است . این کتاب از قرن دوم هجری به بعد به عربی و فارسی ترجمه شد و منظومه‌های گران‌قدری براساس تحریرهای منثور فارسی شکل گرفت و فردوسی کاخ بلند نظم خود را بر پایة یکی از تحریرهای فارسی خدای‌نامه، یعنی شاه‌نامه ابومنصوری تألیف یافته به سال 345 هجری پی افکند. بنابراین هنرِ اصلی فردوسی در انتخاب مهم‌ترین منبع در زمینة تاریخ و حماسة ملّی است که حاکی از نبوغ اوست در درک شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران در آن روزگاران.

#ابوالفضل_خطیبی

🆔 @maneshparsi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
🪶📜گذشته از اصطلاحات علمی، در سایر موارد نیز، #ابن‌_سینا در فارسی‌نویسی به استعمال لغات و ترکیبات فارسی مقید بوده و لغات و ترکیباتی از قبیل مانیدن به‌جای شباهت، پیدا کردن در برابر اثبات، گدازش برای ذوب، بالش در مقابل نمو، به روی دیگر از روی‌ها به‌جای به وجه دیگر از وجوه، اندریافت به‌جای ادراک، پاره‌ها در برابر اجزا، دیدار باریک به‌جای نظر دقیق، و مانند این‌ها فراوان به‌کار برده‌است و، در مقابل، اگر از مفردات عربی نیز استفاده کرده، آن‌ها را با قواعد زبان فارسی تطبیق داده؛ یعنی الفاظ عربی را به فارسی جمع بسته یا جمع‌های عربی را بار دیگر به جمع فارسی آورده و درحقیقت جمع عربی را در حکم مفرد گرفته و به همین جهت هم در مورد جمع‌های عربی، عدد و معدود را تطبیق داده‌است... همچنین، آوردن یای مصدریِ فارسی بعد از اسامی عربی به‌جای مصدر و نظایر آن.

برگرفته از: #حسین_خطیبی_نوری، مقالۀ «نثر فارسی ابن‌سینا»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال اول، شمارۀ ۴، تیر ۱۳۳۳، ص ۹۵–۹۷.

🖋دکتر حسین خطیبی نوری (۳۱ تیر ۱۲۹۵ – ۳۱ شهریور ۱۳۸۰)، ادیب و نویسنده

@cheshmocheragh
📢یادی از دانشمندی رنج دیده و ناکام: فریتس ولف / جلال خالقی مطلق

🔸«و آن روز که حسنک‌ را‌ بر‌ دار کردند،استادم بونصر روزه بنگشاد و سخت غمناک و اندیشه‌مند بود چنان‌که به‌ هیچ وقت‌ او را چنان ندیده بودم و می‌گفت:چه امید ماند؟» (تاریخ بیهقی)

اگر کسی از‌ من بخواهد که از‌ مهمترین‌ کاری که تاکنون دربارهء شاهنامه انجام‌ گرفته است نام ببرم،بی‌درنگ از«فرهنگ شاهنامه»تألیف فریتس ولف نام خواهم برد.

فریتس ولف در یازدهم نوامبر سال ۱۸۸۰ در برلین به جهان‌ آمد و بخش بزرگ‌ زندگی خود را نیز در همین شهر گذراند.او پس از گذراندن دورهء دبیرستان در کالج‌ رویال فرانسیس‌ به شهرهای مونیخ،هایدلبرگ،برلین و گیسن رفت و در رشته‌های‌ ادبیات‌،هنر‌،زبان‌شناسی و ایران‌شناسی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۰۵ در شهر گیسن در نزد کریستیان بارتولمه-بنیانگذار رشتهء ایران‌شناسی-در همین رشته رسالهء دکترای خود را با عنوان«مصدر در زبانهای‌ هندی‌ و ایرانی»نوشت.پیش از آن استاد او بارتولمه براساس تألیفات خود چون«فرهنگ ایرانی باستانی»و«فعل در ایرانی‌ باستان»دست به ترجمهء اوستا به زبان آلمانی زده بود،ولی‌ تنها‌ به ترجمهء گاثاها کامیابی یافت.فریتس ولف کار استاد خود را ادامه داد و براساس«فرهنگ ایرانی‌ باستان»اوستا را از متنی که گلدنر تصحیح کرده بود،به زبان آلمانی‌ ترجمه‌ نمود‌ و آن‌ را به استاد خود‌ بارتولمه‌ تقدیم‌ کرد.همین ترجمه اسـت که سپستر راهنمای ترجمهء یشت‌ها به زبان فارسی توسط شادروان ابراهیم پورداود گردید.
فریتس ولف پس از‌ پایان‌ کار‌ ترجمهء اوستا بی‌درنگ به تألیف«فرهنگ شاهنامه» پرداخت‌.اساس‌ تنظیم این فرهنگ،شاهنامهء چاپ ژول مول‌ بـود،ولی در کنار آن متن‌ شاهنامهء چاپ تـورنر مـاکان‌ و شـاهنامهء‌ چاپ‌ فولرس‌-لندآوئر را نیز رعایت کرد.گذشته‌ از این واژه‌های‌ لغت شهنامه تألیف عبدالقادر بغدادی (با نشانهء اختصاری AB)و واژه‌های شاهنامه در لغت فـرس تـألیف اسدی‌ طوسی‌‌‌(با نشانهء اختصاری Asadi)را نیز در فرهنگ خـود پذیرفت.

برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید

@shahnamehpajohan
🔸واژه شناسی

🔹از دید واژه‌شناسی: «اَمُرداد» دارای دو بخش «اَ» و «مُرداد» است. «اَ» در زبان اوستایی به چم(:معنی) «نه» و «نا» و «مُرداد» به چم «مرگ و نیستی» است،  از این‌رو «اَمُرداد» به چم نامیرایی، جاودانگی و بی‌مرگی است.در این میان برخی هم هنوز بر واژه‌ی «مرداد» پافشاری داشتند و دگرگونی آن را برآیند زایش زبان دانستند که یادآوری آنچه در در پی می‌آید را برای آگاهی این‌گروه بایسته است:

🔹امرداد، در گات‌ها، سروده‌های اشوزرتشت، یکی از فروزه‌های مزدااهورا است: «پروردگارا دو بخشش (خورداد و امرداد) مردم را به نور و فروغ مینوی و آگاهی درونی خواهد رسانید. در پرتو نیروی اراده، منش پاک، راستی و پاکی، مهر و باورمندی به خدا، زندگانی پایدار و نیروی مینوی افزایش خواهد یافت. ای خداوند خرد، در پرتو این فروزگان، بر دشمنان پیروزی توان یافت.» (هات 34 بند 11)

🔹واژه‌ی امرداد با گذشت زمان همچون بسیاری از واژه‌ها تغییر یافت و با حذف «اَ» به واژه‌ی مُرداد دگرگون شد. از آنجا که این ساده شدن و دگرگونی معنای واژه را هم دگرگون کرده و معنایی وارون به آن داده یعنی جاودانگی را به مرگ دگرگون کرده، بایسته و شایسته است از واژه‌ی درست آن بهره بگیریم.
💎
🆔 @maneshparsi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from شفیعی کدکنی
هرگز به آقای شاملو بی‌اعتقاد نشده‌ام.
[در موسم درگذشت شاعر فقید؛ احمد شاملو]



قبل از همه باید بگویم که بنده هرگز به آقای شاملو بی‌اعتقاد نشده‌ام. آقای شاملو یکی از برجسته‌ترین استعداد‌های عصر و نسل ِ خویش است که پنجاه‌و‌پنج تا شصت سال فعالیتِ شبانه‌روزی در قلمروِ فرهنگِ مملکت ما داشته است. تقریباً اولین نمونه‌هایِ شعرِ چاپ شدهٔ او تاریخِ سال تولد بنده و یکی‌ دو سالگی سرکار عالی را دارد.

کدام آدم با شرف و عاقلی می‌تواند منکر چنین استعداد و پشتکاری شود و اگر بشود آیا آبروی خودش را بر باد نداده است؟

شاملو «مختلف الاضلاعی» است که فقط «ضلع» شعری او را جوان‌ها می‌بینند و باز از «مختلف الاضلاعِ» شعر او هم فقط بی‌وزنی را و این ضلع، چون «امری عدمی» است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ای چهل‌برگ و با مداد دلش می‌خواهد
ا. بامداد شود چون شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتنِ وزن می توان شاملو شد.

محمدرضا شفیعی کدکنی
[نامه‌ای از توکیو دربارهٔ احمد شاملو]
با چراغ و آینه، صص ۵۲۳ و ۵۲۴

#احمد_شاملو
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.

امرداد

سوم امرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

در فرهنگ باستان ایران امرداد همواره با خرداد یا هورتات آمده. خرداد و امرداد دو فرشته یا دو ایزدند و هر دو از امشاسپندان به شمارند. فرشتگان بزرگ به شمار هفت فرشته، که نمادهای یزدان­‌اند.
امشاسپندان در آیین ایرانی پلکانی دارند و جای‌هایی ویژه. ایرانی با پیمودن این پلکان یا درنوشتن این مراحل به کمال رسد.

امرداد به ماناک بی­‌مرگی است یا جاودانگی. آن آرزوی دیرینه هر هستنده.
خرداد و امرداد نمادهای کمال و پایندگی هستند. اهورامزدا خوشی و کمال و جاودانگی را بدان کس بخشد که در زندگی راستی و درستی پیشه کند.

امرداد در گیتی نگاهبان گیاهان است. استرابو، تاریخنگار کهن رومی گزارش کرده که نیایشگاه امرداد را در آسیای کوچک دیده است.

روز سوم هر ماه امرداد روز است و بدین روی جشن امردادگان بر پا کنند.
دیو گرسنگی و دیو تشنگی از دشمنان خرداد و امرداد هستند.
گل چمبک که نوعی زنبق است گل ویژه امرداد است.



جهان­‌بینی ایرانی می‌گوید که چون امرداد یا کمال به دست آید آدمی به جایی رسیده که پس از آن سزاوار شهریاری است.
به سخن دیگر شهریاری پس از آن فرادست آید که نیکی و نیکوکاری و نیک­‌اندیشی به کمال پیموده شود.
بدین روی شهریاری ایرانی نتواند کانون بدی و بدخواهی باشد. شهریار ایرانی چون نیکویی و نیک‌اندیشی خود را فرانموده هرگز بی­‌توجه به سرنوشت مردم نخواهد بود.
 
این پاره­‌های اندیشه باستان ایرانی نه داستان است و نه خرافه. این­‌ها حاصل عرق­‌ریزان جان­‌های نیاکان بالیده ماست و آن چیزهایی است که در زیست خود در هزاره­‌ها به دست آورده و به یادگار گذاشته­‌اند تا ما راه را از چاه بازشناسیم.
 
امردادگان فرخ باد. فرخ­‌تر باد.


https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
#جلال_خالقی_مطلق:

هرکشتی نیاز به ساحل و لنگردارد وگرنه در اقیانوس مدتی سرگردان می راند تاسرانجام به دست توفانی نابودشود.دیرزمانی است که تنها ساحل هویت ملت ایران،زبان و ادب فارسی و لنگر او شاهنامه است.


@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 🔸🔹🔸سفرنوشت-ص۳
#اصفهان_جندق_خوربیابانک
۲۳اردیبهشت-۱۱خردادماه ۱۴۰۳
https://www.tg-me.com/hatefTa
🔷️پس از ایوارک، چون خورشید می‌گشت و نماشوم پدید می‌آمد، با جناب خانی به جایگاه برگزاری نشست های ماهیانه انجمن فرهنگی-ادبی هزار دستان شدیم.

🔹انجمن به کوشش دکتر عباسعلی فاتحی، استاد ادبیات پارسی، سالیانی پیش بنیاد آمده، و با همراهی های دلبستگان به ادبیات و به ویژه شاهنامه، پاگرفته و استوار گردیده است؛ و همواره یکی از چهارشنبه های هرماه برگزار می‌شود.
https://www.tg-me.com/hatefTa
🔹فرهیختگان، پژوهندگان، سرایندگان، ادیبان و دانشوران از همه گروه های دلبند به ادبیات در نشست های انجمن می‌نشینند و به شنیدن سخنان سخنرانان و شعر خوانی سرایندگان، و میان برنامه هایی از نوای خوش ایرانی گوش جان فرامیدهند.
🔸دنباله دارد.....
🔻پیوست: سخنرانی دکتر عباسعلی فاتحی
درباره شاهنامه و تحریفات دانسته یا نادانسته شخصیت‌ها و مفهوم آن در شب شعر انجمن هزاردستان اصفهان
🔸دنباله دارد....
https://www.tg-me.com/hatefTa
#اصفهان
#هزاردستان
#دکتر_عباسعلی_فاتحی
#بخوانیم_بیاموزیم_بیندیشیم
سومین ضربه از تن ضحاک بس گونه خرفستر پدید آمدن
#تاریخ_کیش_زرتشت
#اساطیر
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
فریدون(پهلوی: frēdōn، اوستا: θraētaona)، با معنایی که روشن نیست... باید گفت که در اوستا اشاره به فریدون اندک است، او پسر -āθwya است که دومین کسی بود که گیاه هوم را بر فشرد تا عصاره ی آن در آیین های دینی نوشیده شود (یسنه ۹، بند ۸_۷). او کسی است که بر اژی دهاک غالب می شود و دو زن او را از وی می رباید(یشت ۵، بند ۳۵_۳۳). فریدون فرّ شاهی را که به پیکر مرغِ وارَغنَه از جمشید جدا شده بود، بدست می آورد (یشت ۱۹، بند ۳۶). در دینکرد درباره ی علت این که فریدون ضحاک را نکشت و وی را در بند کرد چنین آمده است:"درباره ی غلبه ی فریدون[بر] ضحاک. برای میراندن ِ[ضحاک]،گرز بر شانه و دل و سر کوبیدن و نمردن ضحاک از آن ضربه و سپس به شمشیر زدن و به نخستین، دومین و سومین ضربه از تن ضحاک بس گونه خرفستر پدید آمدن. گفت دادار اورمزد به فریدون که او را مَشکاف که ضحاک است، زیرا اگر وی را بشکافی، ضحاک این زمین را پُر کند از مورِ گزنده و کژدم و چلپاسه و کشف و وزغ".(ص ۱۹۲_۱۹۱)

مأخذ: بهار.مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. ویراستار کتایون مزداپور. ویرایش ۳. تهران. آگاه. چاپ دهم ۱۳۹۳
🔥  @atorshiz 🔥

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from ادب‌سار
چنین‌ست آیینِ خُرَّم‌جهان
نخواهد به ما برگشادن نهان

انوشه کسی کو بزرگی ندید
نبایستش از تخت شد ناپدید

بکوشیّ و آری ز هر گونه چیز
نه مردم نه آن چیز مانَد به نیز

بیا تا همه دستِ نیکی بَریم
جهانِ جهان را به بد نسپَریم

خُنُک آن‌ که جامی بگیرد به دست
خورَد یادِ شاهانِ یزدان‌پرست

چو جام نبیدش دَمادَم شود
بخسپد بدان‌گه که خُرَّم شود
#فردوسی

هماره:
ز مرداد* باش از بَر و بومْ شاد
*امرداد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
شعر در ایران می‌بایست بارِ هنرهای دیگر را نیز به دوش بکشد، یعنی بارِ موسیقی و نقش. این است که می‌بینیم شعر حافظ که می‌توان گفت نوع کامل این معنا است، هم نقش در آن هست، هم موسیقی. همیشه در حالتِ تصویر است، با تصویر می‌خواهد خاطر نشان سازد، با سایه_روشن، با ابهام‌هایی که دارد، با ایهام‌ها و کنایه‌هایی که دائماً بازی می‌کند، هم با گوش و هم با ذهن. می‌خواهد بگوید که جوابِ هنرهای دیگر را هم باید در اینجا از شعر گرفت، زیرا هنرهای دیگر به طور کلّی منعِ مذهبی داشته‌اند. همینطور پای رقص هم به میان می آید، تمامِ وجود در یک نوع حالتِ اهتراز می‌بایست از این شعر و آهنگ استفاده کند، و بی‌تردید شعرهای حافظ، هم با آهنگ خوانده می‌شده و هم با رقص همراه بوده، در مجالسی که در زمان خود او _در دوره‌هایی که گشایش بیشتر بوده_ تشکیل می‌گردیده؛ یعنی با حرکاتِ موزونِ بدن که عارفان به آن "سماع" می‌گفتند و همیشه با موسیقی همراه بوده. چون به احتمال خیلی زیاد صدای حافظ خوب بوده است، غزل خود را در مجلس می‌خوانده و دیگران به همراهِ غزل می‌نواختند و چه بسا رقص هم می‌کردند.
حالا من دو سه بیت را در اینجا به عنوان نمونه می‌آورم تا ببینید که چه اندازه هماهنگی دارد با رقص:
سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند
پری‌رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
به فتراک جفا دل‌ها چو بَربَندند، بَربَندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند، بفشانند
به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینند، برخیزند
نهالِ عشق در خاطر چو برخیزند، بنشانند...

ببینید چقدر بازی در کلمات هست. مثل موج می‌برد و می‌آورد، و نهایتاً با آهنگِ بدن و با آهنگِ رقص، موضوع را همراهی می‌کند. بسیاری از غزل‌ها همین خاصیّت را دارند و به همین دلیل است که در این ششصد سال تقریباً می‌توان گفت که «غزل و موسیقی» با هم همراه بوده‌اند، یعنی اگر در جایی بنوازند ولی شعر نباشد، احساسِ نقص و کمبود می‌شود، چون انتظار دارند که حتماً یک غزل باید با این نواختن همراه شود. از زمانی که حافظ و سعدی وارد زبان فارسی شده‌اند، دیگر موسیقی و هر نوع آهنگی را در ایران، این دو اشغال کرده‌اند؛ به طور استثناء ممکن است غزلی از عطّار یا از عراقی و حتّی مولانا خوانده شود. با همه‌ی آهنگی که در اشعار مولانا هست، سعدی و حافظ بیشتر از او در صحنه‌اَند، برای اینکه به تمامِ معنا اینها تطابق پیدا کرده‌اند با موسیقی، با آهنگ و با روحِ ایرانی. به هرحال این چیزی است که هست و همراه شده با تاریخ ایران. در عرض این ششصد-هفتصد سال حضور دارد و هنوز هم برجاست.

        #چهار_سخنگوی_وجدان_ایران

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
2024/11/16 10:41:23
Back to Top
HTML Embed Code: