Telegram Web Link
مقاله‌ای جدید و مهم درباره "افکار خودکشی":

داشتن افکار خودکشی از جمله موضوعات پیچیده جان‌شناسی است که برای جان‌پزشکان نیز همواره شگفتی‌ساز است. از همینرو بحث و پژوهش درباب این پدیده برغم اطلاعات گسترده، هنوز بکر و جدید است. مقاله حاضر با پژوهش بر روی گروه‌های ناهمگون و رده‌های مختلف سنی، اعم از کودکان و افراد بزرگسال که اقدام به خودکشی داشته‌اند، روشنایی خوبی به موضوع افکار خودکشی میدهد.
در یک تقسیم‌بندی کلی، افکار خودکشی را به دو دسته افکار خودکشی"فعالانه" و افکار خودکشی "منفعلانه" تقسیم میکند. در افکار خودکشی فعالانه، فرد، تجربه‌ای از فکر خودکشی خاص و بالفعل دارد. به طور مشخص و در زمان و مکان معینی به خودکشی فکر میکند و جزئیات انرا نیز می‌اندیشد.
اما افکار خودکشی منفعلانه، یک آرزوی کلی برای مردن است، که فرد، نه زمان و نه هیچ برنامه مشخصی برای آن ندارد که شامل نوعی بی‌تفاوتی نسبت به مرگ تصادفی است، مرگی که اگر اقدامات لازم برای حفظ جان خود انجام ندهد، رخ می‌دهد.

Suicidal Ideation - StatPearls - NCBI Bookshelf
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK565877/
دستمزد گرفتن برای آموزش فلسفه، سنت سوفسطاییان یونان بود و گرچه امروزه دانشگاه بر همین سنت استوار است، اما میل شخصی من هرگز این نبوده و دریافت دستمزد برای آموزش فلسفه را هرگز نمی‌پسندم. بنا نهادن سقف معیشت بر ستون فلسفه و تدریس، امریست نامطبوع و دشوار، اما چه کنم که حتی از همان دانشگاه نیز مرا راندند و دانشگاهی که خود تاسیس کرده بودم (کافه فلسفه) به محاق رفت. از همین‌روست که ناگزیرم برای تدریس برخی متون، مزد دریافت کنم که این از سخت‌ترین کارهاست برایم. چنانچه علاقه‌مند به فلسفه و اموری از این قبیل باشید، درسگفتارهای من در طول این چند سال، میتواند برایتان شروع خوبی باشد.
لطفا به آیدی ذیل پیام دهید.👇
🔻@fardayebeht
در نمایشگاه مجازی کتاب امسال میتوانید این کتابهای مرا تهیه نمایید:

https://book.icfi.ir

۱- درباره شعر، نشر پرسش
۲- فلسفه، تکثیر، جنسیت، نشر پرسش
۳- دازاینکاوی یا تحلیل دازاین، نشر پرسش
۴-زبان، گفتگو، حقیقت، نشر پرسش
۵- درآمدی بر جان‌شناسی اگزیستانسیال مارتین هیدگر، انتشارات نقد فرهنگ
جهت خرید فایل صوتی دوره‌های فوق، به ایدی ذیل پیام دهید:
🔻@fardayebeht
برای هر چیزی در این عالم، میتوان یک تبیین علمی و علت و معلولی یافت. هر پدیده‌ای را میتوان توضیح داد و هر رخدادی را می‌توان تبیین کرد. اما دو چیز است که من برایش هیچ توضیح و تبیینی ندارم.
نخست خیر دیدن بعد از نیکی به پدر و مادر.
دو دیگر، گشایش مالی، بعد از کمک به فقرا.
هیچ منطق و هیچ دلیلی برای این دو نیافته‌ام ولی می‌دانم که هست. بارها و بارها آزموده‌ام وقتی در اوج تنگدستی به کسی کمک کرده‌ام، بی‌درنگ گشایشی در شرایط مالی‌ خودم رخ داده و این امر آنقدر برایم بدیهی و روشن است که بدل به یک تکنیک و راهکار عملی شده است که از تنگنا خارج شوم. یعنی هرگاه شرایط مالی‌ام بد بوده، سریع به یک فرد نیازمند کمک کرده‌ام و بلافاصله مشکل خودم نیز به طریقی دیگر حل شده است.
درباره نیکی به پدر و مادر هم همین است. هم در خود و هم در بی‌شمار آدمهای دیگر دیده‌ام که نیکی به پدر و مادر چگونه منجر به آمدن خیرات به زندگی شده است و عکس آن نیز صادق است. هیچ توجیهی نیز برایش نیافته‌ام که چه ارتباطی بین بدی کردن به والدین، و تولید شر در زندگی وجود دارد، ولی یقین دارم که وجود دارد.
فکر میکنم اگر همه آدمها به این دو امر توجه کنند، عرایضم را تصدیق خواهند کرد و خواهند دید که همینطور است، و این بسیار حیرت انگیز است.


https://www.tg-me.com/drakbarjabari
رنه دکارت، ریاضی‌دان و فیلسوف قرن ۱۷ و بنیانگذار فلسفه مدرن است که کتاب "تاملات در فلسفه اولی" وی از جمله‌ی مهمترین آثار فلسفی تاریخ بشمار می‌رود. فهم جهان مدرن منوط به فهم دکارت است و آنچه را که امروزه "موضوعیت نفسانی" (subjectivism) میخوانند تماما بر پایه تفکر او بنا شده است. شرح و تفسیر این فیلسوف را در ۵ جلسه و با تمرکز بر کتاب "تاملات" به انجام رساندیم. چنانچه مایل به دریافت فایل صوتی این دوره هستید، به آیدی تلگرامی ذیل پیام دهید:👇
@fardayebeht
زندگی به مثابه بازی، این تصویری است از زندگی که یک متن مقدس به ما نشان میدهد.
أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ.. بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى است...(سوره حدید، آیه ۲۰)
هراکلیتوس دانای یونان باستان درباره زندگی میگفت: "زندگی کودکی است که بازی می‌کند" (قطعه ۵۲، دیلز)
و نیچه نیز این اندیشه را به جد گرفت و در سرود پایانی "حکمت شادان" چنین گفت:
چرخ جهان منزل به منزل می‌چرخد،
انسان ناراضی می‌گوید: چه فلاکتی!
و دیوانه می‌گوید: این بازی است.
بازی محتوم جهان هستی، هستی و ظاهر را درهم می‌آمیزد و دیوانگی ابدی نیز ما را به این بازی می‌کشاند (نیچه، حکمت شادان، ص۳۹۳)
این اندیشه‌‌ای جدی در میان فیلسوفان بوده و حتی افلاطون نیز برغم همه جدیتش در اندیشه‌ورزی، میگفت: "بازی و تربیت اموری هستند که باید ما را بطور جدی به خود مشغول دارند." (افلاطون، قوانین، کتاب هفتم صص۲۲۴۶)



https://www.tg-me.com/drakbarjabari
📕 چرا دست پلیس می‌لرزد؟
اکبر جباری


لرزیدن دست پلیس در شلیک به کسی که با قمه به سمت او حمله‌ور شده، نشانه ضعف قانون نیست، بل نشانه ضعف خود پلیس است. این ضعف به عمیقترین لایه‌های وجودی پلیس مربوط میشود که خود را در جامعه غریب می‌بیند و این احساس غربت باعث می‌شود دستش بلرزد. اما چرا پلیس خود را غریب می‌بیند؟
این پرسشی است که ما را به نسبت پلیس و جامعه ارجاع میدهد.
واژه پلیس (police) از ریشه لاتین politia «اداره مدنی»، از یونانی polis «شهر» اخذ شده است. پولیتیا نام رساله مهم افلاطون است که ما امروزه انرا با جمهوری می‌شناسیم. پولیتیا همان دولت‌شهر است. پولیتیا در لغتنامۀ یونانی به انگلیسی لیدل و اسکات چنین تعریف شده است: "نسبت شهروند با دولت، شروط و حقوق شهروند، شهروندی. معادل لاتینی: civitas [کیویتاس]."
پلیس حافظ و نگهبان شهر و حقوق شهروندان است و چون چنین است قدرت دارد و قدرتش را از دولت شهر و شهروندان می‌گیرد. پلیسی که به هر دلیل و با هر عنوانی به سبک زندگی مردم تعرض کند (گشت ارشاد و ...)، در مقابل منبع مشروعیت خود ایستاده است. او در ناخودآگاه میداند که قدرت ندارد و ضعیف میشود.
سالهاست که اهل اندیشه درباره مداخلات پلیس در سبک زندگی مردم سخن ‌میگویند و مشفقانه توصیه میکنند که آزادی‌های مدنی را برسمیت بشناسید، چراکه قدرت پلیس از همین جامعه است. پلیس، امروزه در ناخودآگاه خود به دلیل همین مداخلات در سبک زندگی و محدود کردن آزادی‌های مدنی مردم، احساس میکند، جامعه، دوستش ندارد. او خود را مغضوب جامعه می‌بیند و این مهمترین دلیل ضعف اوست. چهار دهه مداخله پلیس در سبک زندگی مردم، نتیجه‌ای جز ایجاد فاصله بین او و جامعه نداشته و این فاصله هم به زیان پلیس است و هم به زیان جامعه.
ساده و بدون حاشیه بگویم. اگر میخواهید دست پلیس در شلیک به جانیان و تبهکاران نلرزد، قوانینی که آزادی‌های مدنی و سبک زندگی مردم را تحدید میکند، اصلاح نمایید و اجازه دهید مردم، پلیس را حافظ و نگاهبان حقوق خود بدانند، نه محدود کننده آنها. اجازه دهید مردم پلیس را دوست داشته باشند و پلیس از این دوست داشته شدن، قدرت بگیرد.

https://www.tg-me.com/drakbarjabari
Forwarded from فرهیختگان
چون به قدرت می‌روید آن کار دیگر می‌کنید

محمد فاضلی

آخرین مطلبی که درباره مسأله اخراج اساتید از دانشگاه‌ها دیدم، اظهارنظر محمود احمدی‌نژاد است. جالب این‌که از من هم در کنار آقایان دکتر آرش اباذری و دکتر رضا امیدی نام برده و به اخراج‌شان اعتراض کرده است. مشروح سخن ایشان هم در فایلی حدود ۱۰ دقیقه منتشر شده است.

جناب رئیس‌جمهور سابق اصلاً به روی خودشان نمی‌آورند که محمد فاضلی بار اول در سال ۱۳۹۰ در دولت ایشان از دانشگاه مازندران اخراج شد. ایشان به نفع‌شان هم نیست که به خاطر آورند امثال دکتر حسین بشیریه و شماری دیگر از اساتید در دولت‌های اول و دوم ایشان از دانشگاه رانده شدند.

حافظ شیرازی سروده بود:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
حالا حکایت محمود احمدی‌نژاد است. مشکل‌تان این است که «چون به قدرت می‌روید آن کار دیگر می‌کنید.»

انصافاً دردی است گلوگیر که اولین بار در دولت محمود احمدی‌نژاد اخراج شوی، همه مسیر زندگی علمی‌ات که برایش فکر کرده بودی به هم بریزد، جریان زندگی عوض شود؛ و درست ده سال بعد همان آدم، دومین اخراجت از دانشگاه را بهانه کند تا به همان ریاکاری‌های سابقه‌دارش ادامه دهد. آقای احمدی‌نژاد! مصداق کامل این جمله هستید: «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.» فلاکت از عصر تو باریدن گرفت.



#فرهیختگان، پیک آگاهی شماست
Audio
🔷 دازاین ایرانی
🔷(نظریه تاریخی-فلسفی درباره ایران)
🔹 سخنرانی دکتر اکبر جباری
🔹بهمراه پرسش و پاسخ
🔹جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰


🔻@drakbarjabari
این مهم و واجب است که آدمی در زندگی، یک تخصص، یا یک مهارت یا یک شغل مشخص داشته باشد. هم به خاطر درآمد و معیشتش، هم برای داشتن یک هویت اجتماعی. اما چه کسی گفته که دیگر نمی‌توانیم یا حق نداریم به حوزه‌ها و موضوعات مختلف سرک بکشیم؟ ما نه تنها حق داریم، هر چیزی را در این عالم تجربه کنیم، بل وظیفه داریم، با تجربیات مختلف زندگی خود را غنا ببخشیم. اینکه به بعضی آدمها گفته میشود، "اقیانوسی به عمق یک بند انگشت"، همیشه حرف درستی نیست. اتفاقا بعد از کسب یک مهارت و تخصص خاص برای گذران معیشت و کسب هویت، لازم است که اقالیم گوناگون را به وسعت یک اقیانوس تجربه کنیم، ولو اینکه در این اقالیم، عمق زیادی نیابیم. چکسی گفته من می‌بایست در یک تخصص و شغل خاص، خودم را محصور کنم؟ چکسی گفته من حق ندارم، اقلیم شعر را تجربه کنم؟ یا اقلیم هنر را؟ یا هر اقلیم دیگری؟ هیچکس. من حق دارم و بل وظیفه دارم، همه جا سرک بکشم، تنها با دو شرط که در این تجربیات:
۱- دنبال شهرت و ثروت نباشم،
۲- مدعی نباشم.
فقط خود تجربه برایم مهم باشد. من دوست دارم شعر بگویم و سودای حافظ و نیما یوشیج شدن هم ندارم. دنبال کسب درآمد هم نیستم. چون یک شغل و تخصص برای معیشتم دارم. فقط دوست دارم اقلیم شعر را تجربه کنم تا از رهگذر این تجربه، زندگی غنی‌تر و پر مغزتری داشته باشم. البته اگر در این تجربیات شهرت و ثروتی هم حاصل شود، زهی به سعادت، ولی من دنبال شهرت و ثروت نیستم. فقط نفس تجربه برایم اهمیت دارد.
با این نگرش، فضولی و سرک کشیدن در اقلیمها را شروع کنید. اجازه ندهید زندگی‌تان یک بعدی و تک ساحتی باشد. سفر کنید در اقالیم گوناگون. به حرف و کنایه دیگران هم وقعی ننهید. این زندگی شماست و هیچکس در آن با شما شریک نیست. شما تنها بدنیا می‌آیید، تنها زندگی میکنید و تنها از دنیا خواهید رفت. پس به فکر خزعبلات مفت این و آن نباشید. حیف است در این سراچه، سر به زیر باشید و فقط سرتان به یک کار محدود و مشغول باشد. تا می‌توانید سرک بکشید و فضولی کنید و جان‌تان را پرورش دهید با تجربیات گوناگون.


https://www.tg-me.com/drakbarjabari
📕 درباره یک شبه دروغ
اکبر جباری


دیشب در یکی از اتاقهای کلاب هاووس، یک آقایی که ظاهرا مدتی در آمریکای لاتین مشغول تبلیغ دین بوده، مدعی شد که "در غرب، اگر کسی فیلمی توهین آمیز درباره مسیح و مسیحیت بسازد، مسیحیان مومن، علیه آن فیلم و کارگردانش، متوسل به خشونت می‌شوند" و با ذکر مواردی (که راست یا دروغش را نمی‌دانم) شواهدی برای ادعای خود آورد. ایشان با بیان این موضوع، می‌خواست نتیجه بگیرد که وقتی در غرب، نسبت به توهین به مقدسات، چنین واکنش‌هایی گرفته می‌شود، طبیعی است که در کشور خودمان نیز نسبت به کسانی که به مقدسات توهین میکنند، خشونت داشته باشیم!
به ایشان عرض کردم، فرمایش شما "شبه دروغ" است، چراکه با توسل به مورد یا موارد جزیی بسیار نادر و شاذ، یک نتیجه‌گیری کلی و مطلق گرفته‌اید، گویی در دنیای غرب، هر روز مسیحیان معتقد، علیه آتئیست‌هایی که به مقدسات توهین می‌کنند، در جنگ و جدال هستند، که اینطور نیست. هم قانون این اجازه را نمی‌دهد که خشونت پراکتیکال تولید شود، و هم بلوغ کلی جامعه چنین چیزی را بر نمی‌تابد. توهین کنندگان به مقدسات، در غرب اگر خشونت کلامی یا تصویری دارند، هیچ کس حق ندارد، در مقابل این خشونت کلامی، خشونت عملی داشته باشد، چه آنچه را که شما خشونت کلامی می‌نامید، صرفا تفسیر شما از خشونت است. یک هنرمند یا یک کاریکاتوریست، در فرهنگ غربی وقتی در کار هنری یا نوشته و مقاله خود به مقدسات یک دین می‌پردازد، صرفا در دایره آزادی بیان مشغول ابراز عقیده خود است و یک دیندار با توجه به پیش‌فرض‌های خود، آن اثر هنری یا نوشته و کتاب را "توهین" و "خشونت" تفسیر میکند. ای بسا کثیری آنرا خشونت تفسیر نکنند. در فرهنگ غربی، بین تفسیر ذهنی و یک واقعیت عملی تفاوت می‌نهند. حمله فیزیکی یه یک هنرمند و کشتن او، یک واقعیت خشونت‌بار عملی است و قابل تفسیر نیست. اما تفسیر یک اثر هنری به خشونت، صرفا یک تفسیر ذهنی است. هیچ کس مجاز به خشونت عملی نیست.
واقعیت جهان غرب، به این دوگانه عملی و ذهنی پایبند است و هم قانون و هم فرهنگ عمومی، این دوگانه را پذیرفته است. شاهد این مدعا، حجم بالای تولیدات بصری و کلامی است که مستقیما مقدسات مسیحی را نشانه رفته است. شما کافیست در گوگل jesus porn را سرچ کنید. صدها سایت بالا می‌آید که هزاران فیلم پورن با مضمون مسیح و مریم مقدس دارد. اگر قرار بر واکنش مسیحیان معتقد می‌بود، امروزه باید در کوچه و خیابانهای کشورهای غربی جوی خون راه می‌افتاد!
آنچه در بیان این عزیزان حیرت آور است، بیان دروغ و ادعای کذب درباره غرب نیست، بل نفس استناد ایشان به غرب است. یعنی اینها برای اثبات حقانیت خود نیز به غرب اسناد می‌کنند. اینکه خود را همواره در آیینه غرب ببینی و در عین حال شعار غرب ستیزی بدهی، حکایت از یک وضعیت متناقض معرفت‌شناختی دارد که دوستان غرب‌ستیز بدان التفات ندارند.

https://www.tg-me.com/drakbarjabari
کم هستند انسانهایی که در مقابل پرسش‌های بی‌پاسخ، دچار پریشانی و حیرت شوند. اغلب آدمها وقتی با پرسشی مواجه می‌شوند که پاسخش را ندارند، یا به یقین دیگران دل خوش میکنند، یا با یقین خود، رو به انکار و نفی و تکفیر پرسش کننده می‌آورند. اغلب آدمها توان این پریشانی و حیرت را ندارند، از همینرو ترجیح می‌دهند در مقابل پرسش‌های مرد افکن، تصور کنند که دیگرانی هستند که به این پرسش‌ها پاسخ دارند لذا برغم خلع سلاح در مقابل این پرسش‌ها، دلشان قرص و محکم است و کوچکترین شک و تردید در آنها ایجاد نمی‌شود. این آدمها در واقع آدمهای عاریتی و سبک زندگی‌شان، نیز عاریتی است. هیچ چیز این آدمها اصالت ندارد. نه دینداری‌شان و نه بی‌دینی‌شان هیچکدام اصیل نیست. اگر به خدا اعتقاد دارند، دلخوش به استدلالهایی هستند که نه خودشان، بل گمان دارند که بزرگان‌شان در اختیار دارند. و اگر هم بی اعتقاد به خدا هستند، نه به این دلیل که با فکر و تفکر به این بی‌خدایی نایل شده‌اند، بل به دلایل احساسی و انفعالی که نسبت به دینداران و حکومت دینی دارند، چنین بی‌خدا شده‌اند.
تفکر، دشوار است و اغلب آدمها تاب این دشواری را ندارند. تفکر لامحاله با شک آغاز می‌شود و ممکن است در همان شک هم باقی بماند، و این برای عموم مردم، امری ناممکن است. چنانچه سودای تفکر داشتید، یکبار هم که شده به دار و ندارتان شک کنید و این شک را با پرسش از داشته‌هایتان آغاز کنید. سپس با مطالعه، پرسش خود را عمیقتر و وسیعتر کنید و در نهایت با گفتگو تلاش کنید پرسش‌‌ها و شک‌های خود را با دیگران در میان بگذارید و از نقطه نظرات انها نیز اگاه شوید. پرسش، مطالعه، گفتگو. راه تفکر از این سه می‌گذرد.


https://www.tg-me.com/drakbarjabari
به گمانم باید از یک دیلوژن ایرانی در کنار اختلالات دیلوژنال یاد کرد. از رئیس جمهوری که خود را ولی‌خدا می‌داند تا جوانی که خود را هالک ایرانی می‌نامد و تحلیلگری که برای اوکراین نسخه می‌پیچد. ما در سطحی وسیع با یک اختلال فراگیر مواجهیم. اختلالی که مختصات تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی خودش را دارد.
@drakbarjabari
Audio
🔻From Plato to NATO
🔷از افلاطون تا ناتو
🔹بحثی درباره بحران اروپایی
🎧 دکتر اکبر جباری
🗓 ۸ اسفند ۱۴۰۰
@drakbarjabari
Audio
🔷چگونه تاریخ بخوانیم؟
🔹مواجه پدیدارشناسانه با تاریخ
🔹دکتر اکبر جباری
🔹۱۰ اسفند ۱۴۰۰

🔻@drakbarjabari
📕 نسبت اخلاق و سلامت جان
اکبر جباری


میتوان و درست است که میزان اخلاقی بودن انسان را در ساحت سایکولوژیک تفسیر نمود. هرچه انسان از سلامت جان (روان) بالاتری برخوردار باشد، اخلاقی‌تر نیز خواهد بود. اما عکس آن صادق نیست. یعنی اخلاقی بودن، لزوما دلیل بر سلامت جان نیست. ای بسا کسی رفتارهای اخلاقی از خود نشان دهد، ولی از اختلال جان‌شناختی نیز رنج ببرد. رفتار اخلاقی میتواند منشائی غیر از سلامتی جان داشته باشد. منشائی مانند دین یا قانون. اما قطعا هر انسانی که از سلامت جان برخوردار است، زیست اخلاقی‌تری نیز خواهد داشت.
از همینرو معیار انتخاب افراد برای موقعیت‌های مختلف، نه اخلاق، بلکه باید سلامت سایکولوژیک باشد. سلامتی که تشخیص آن کاری بس دشوار است. اگر قرار است یک رئیس‌جمهور برای یک کشور انتخاب شود، یا یک مدیر برای یک سازمان و یا یک همسر برای یک زندگی، فرقی نمی‌کند، سلامت جان مهم است. این سلامت جان را در یک پروسه و در فرایند عمل میتوان تشخیص داد. از همینرو همواره باید پیش از یک انتخاب قطعی، در یک بازه زمانی افراد را محک زد و در ساحت عمل او را آزمود. گرچه آزمونها و معیارهای اولیه‌ای وجود دارد که می‌توان بوسیله آنها یک شناخت حداقلی از سلامت جان افراد بدست آورد، ولی این شناخت‌ها حداقلی است و در بستر زمان و به صورت عملی باید به شناخت کامل دست یافت.
گاهی پیش می‌آید ما کسی را با توجه به حرفها و نوشته‌هایش انتخاب می‌‌کنیم، ولی درون ارتباط با همان فرد، چیز دیگری از او می‌بینیم. نباید از نقش خود در شکلگیری رفتار فرد مقابل غافل بود. ای بسا ما خود انواع اختلال و مشکلات جان‌شناختی داشته باشیم و در ارتباط با کسی دیگر، این اختلالات را روی او پروجکت کنیم. طرف مقابل حتی اگر از سلامت کامل برخوردار باشد، بازهم ما دچار مشکل خواهیم شد، چراکه این اختلالات خودمان است که ایجاد مشکل کرده است.
از همینرو هم شناخت از سلامت جان خود و هم شناخت از سلامت طرف مقابل، در یک رابطه سالم ضروری است. این امر مختص روابط فردی نیست و در هر نوع روابطی، اعم از اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی نیز صادق است. در لینک پایین میتوانید مقاله‌ای درباره اختلال شخصیت رهبران دیکتاتور جهان بخوانید.

https://www.cambridge.org/core/journals/prehospital-and-disaster-medicine/article/character-disorders-among-autocratic-world-leaders-and-the-impact-on-health-security-human-rights-and-humanitarian-care/9C1DE6A42288503BDA79791C5DFE8B5E
دیگر وقت آن نیست که بدانیم چه کسی جهان را آفریده است؛ باید دید، چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند!
"نوام چامسکی"

در کلاب هاووس، که تصویری کوچک از جامعه ایرانی تواند بود، هر روز شاهد اتاق‌هایی هستیم با موضوع اثبات یا انکار وجود خدا، و جالب آنکه از مردم کوچه و بازار گرفته تا روشنفکران دینی در این بحث‌ها مشارکت دارند. کسی هم پیدا میشود، با ساختارشکنی در ادبیات ریاکارانه فرهنگ عمومی، تلاش می‌کند تا نشان دهد هیچکدام از باورهای دینی و مذهبی شما‌، بنیان عقلی و استدلالی ندارد. و وقتی از من می‌پرسند که چرا در این موضوعات و مباحثات مشارکت نمی‌کنم‌ پاسخم برایشان گویی ناامید کننده است: "اثبات یا انکار وجود خدا، امروزه دیگر مطلقا یک بحث فلسفی نیست"
.روی کلمه "امروزه" تاکید دارم و بر این باورم که سخن فلسفی، سخنی برای امروز و برآمده از مسائل امروز است. اگر "دیروز" (دوره اسکولاستیک) بحث از وجود خدا و یا انکار وجود خدا، مساله بنیادین بود، (که بود) امروز دیگر مساله نیست. این نه بدان خاطر است که ما در جهان پساکانتی زندگی میکنیم که شناخت آدمی به اموری تعلق میگیرد که در زمان و مکان قرار دارند و بحث از خدا، از جمله مباحث جدلی الطرفینی است، و نه بدین خاطر که نیچه مرگ خدا را اعلام کرد، بل از اینرو بحث درباره وجود یا عدم وجود خدا، بحثی فلسفی نیست، چون نه اثبات و نه انکار وجود خدا، هیچ تاثیری در زندگی و زیست جهان ما ندارد و صرفا به مثابه یک بحث انتزاعی، کنجکاوی‌های ذهنی آدمها را ارضا میکند و این در حالیست که فلسفه نه یک بازی کودکانه است و نه چیزی شبیه به جورچین یا جدول کلمات مقاطع روزنامه‌ها، بل تلاشی برای فهم جهانی است که در آن زندگی میکنیم.
کسانی که به بحث اثبات یا انکار وجود خدا اشتغال دارند، از مفهوم جهان (world) غافلند و نمی‌دانند که در جهان مدرن، خدایی اثبات یا انکار میشود که بود و نبودش دیگر اهمیتی ندارد. اثبات یا انکار خدای "ساعت‌ساز" دکارتی، تاثیری در زیست جهان شما ندارد. اثبات و انکار خدای اسکولاستیک یا خدایان یونانی نیز صرفا یک بحث انتزاعی و کودکانه است که هیچ نسبتی با جهان ندارد.
زیست مدرن وقتی بدنبال اثبات یا انکار خدای پیشا مدرن است، بواقع دیگر فلسفه رخ نداده و از جهان خارج شده است. در نسبت میان تفکر انضمامی و جهان بیشتر باید صحبت کنیم.
https://www.tg-me.com/drakbarjabari
🔸ناخودآگاه پنهان
🔸ناخودآگاه مدفون
🔸ناخودآگاه پوشیده
سخنرانی و نشست علمی پرفسور استفانو بولونینی
رئیس سابق انجمن بین‌المللی روانکاوی
جمعه ۲۹ اسفند ماه، ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳
برنامه زوم
جهت ثبت‌نام به واتساپ ۰۹۰۳۴۱۰۸۳۶۷ پیام دهید.

@drakbarjabari
Audio
🔷چرا اثبات یا انکار وجود خدا، مطلقا یک مساله فلسفی نیست.
🔹دکتر اکبر جباری
🔹۱۴ اسفند ۱۴۰۰

🔻@drakbarjabari
2024/11/16 09:38:08
Back to Top
HTML Embed Code: