Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سقط القناعُ عن القناعِ عن القناعِ
سقط القناعُ
لا إخوةٌ لك يا أَخي، لا أَصدقاءُ
يا صديقي، لا قلاعُ
لا الماءُ عندكَ, لا الدواء و لا السماء ولا الدماءُ ولا الشراعُ
ولا الأمامُ ولا الوراءُ
حاصِرْ حصَارَكَ... لا مفرُّ
سقطتْ ذراعك فالتقطها
واضرب عَدُوَّك ... لا مفرُّ
وسقطتُ قربك، فالتقطني
واضرب عدوكَ بي .. فأنت الآن حُرُّ
حُرٌّ
وحُرُّ...
قتلاكَ، أو جرحاك فيك ذخيرةٌ
فاضربْ بها . إضربْ عدوَّكَ...لا مَفَرُّ
أَشلاؤنا أسماؤنا
حاصرْ حصارَك بالجنونِ
وبالجنونْ
ذهبَ الذين تحبُّهم، ذهبوا
فإمَّا أن تكونْ
أَو لا تكونْ
سقط القناعُ عن القناعِ عن القناعِ
سقط القناعُ
ولا أَحدْ
إلاَّك في هذا المدى المفتوح للأعداء والنسيانِ
فاجعل كُلَّ متراسٍ بَلَدْ
لا .. لا أَحَدْ
سقط القناعُ
عَرَبٌ أَطاعوا رُومَهم
عَرَبٌ وبارعوا رُوْحَهُم
عَرَبٌ.. وضاعوا
👈 محمود درویش در نشست مجلس ملی فلسطین در ۱۹۸۳ پس از رفع محاصره بیروت در الجزایر قصیدۀ ستایش سایۀ بلند را می‌خواند، فراز مشهور حاصر حصارک را.
چند سال بعدتر در ۱۹۸۷ حماس شکل می‌گیرد و یحیی ابراهیم حسن السنوار ۱۲ ساله متولد اردوگاه آوارگان خان یونس به واسطه برادر بزرگترش به آن گروه می‌پیوندد

@bbtoday
به نام خدا
خاطرات سقراطی، کسنفن، بند ١-١-٣:
ὁ δ᾽ οὐδὲν καινότερον εἰσέφερε τῶν ἄλλων
ترجمهٔ مرحوم لطفی تبریزی:
ولی سقراط بدعتی نیاورده بود
ترجمهٔ لفظی:
ولی او چیزی تازه‌تر از دیگران نیاورده بود.

در سطور پیش یکی از تهمت‌های سقراط این گفته شده است:
καινὰ δαιμόνια εἰσφέρειν
الوهیتی تازه را آوردن.
ع شیراز:
اولیا اطفال حق‌اند ای پسر
غایبی و حاضری بس با خبر

غایبی مندیش از نقصانشان
کاو کشد کین از برای جانشان

گفت: اطفال من‌اند این اولیا
در غریبی فرد، از کار و کیا

از برای امتحان، خوار و یتیم
لیک اندر سِر، منم یار و ندیم

پشت‌دارِ جمله عصمت‌های من
گوییا هستند خود، اجزای من

هان و هان این دلق‌پوشانِ من‌اند
صد هزار اندر هزار و یک تن‌اند

ورنه کی کردی به یک چوبی هنر
موسی‌یی‌، فرعون را زیر و زِبَر‌؟

ورنه کی کردی به یک نفرینِ بد
نوح، شرق و غرب را غرقاب خوَد‌؟

برنَکَندی یک دعای لوطِ راد
جمله شهرستانشان را بی‌مراد

گشت شهرستان چون فردوسشان
دجلهٔ آب سیه‌، رو بین نشان

سوی شام‌ست این نشان و این خبر
در ره قدسش ببینی در گذر

صد هزاران ز انبیای حق‌پرست
خود به‌هر قرنی سیاست‌ها به‌دست

گر بگویم وین بیان افزون شود
خود، جگر چِبْوَد که کُه‌ها خون شود

خون شود کُه‌ها و باز آن بِفْسُرد
تو نبینی خون‌شدن‌، کوری و رد

طرفه کوری دوربینِ تیزچشم
لیک از اُشتُر نبیند غیرِ پشم

مو به مو بیند ز صرفه حرص انس
رقصِ بی‌مقصود دارد همچو خرس

رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی

رقص و جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خونِ خود مردان کنند

چون رهند از دستِ خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند

مطربانْشان از درون، دف می‌زنند
بحرها در شورشان کف می‌زنند

تو نبینی لیک بهرِ گوششان
برگ‌ها بر شاخ‌ها هم کف‌زنان

تو نبینی برگ‌ها را کف‌زدن
گوشِ دل باید نه این گوشِ بدن

گوشِ سَر بَربَند از هَزْل و دروغ
تا ببینی شهرِ جانِ با‌فروغ

محمد نورالهی:
دو دسته تراژدی داریم
سفکلی و اوریپیدسی
در سفکل تراژدی ختم به مصیبت می‌شود
در اوریپیدس ختم به گره‌گشایی
اما اینها طرحهای ذهنی انسانهاست و در واقعیت همه چیز ممکن است
هم deus ex machina (امداد غیبی) و هم کسوف خداوند

البته اخوی درمجموع اینکه ما به آینده خوش‌بین باشیم یا بدبین اگر موجب از دست دادن موضعمان نشود تغییری در واقعیت نمی‌دهد و چندان نباید نگران بود.
الحمد لله کسی از ما قصد خودکشی ندارد که بخواهیم او را امیدوار کنیم.

من هم ناامید نیستم
کمی گریه کردیم و باز برمیگردیم به زندگیمون
هشتگی می‌زنیم یا شعری در وصف پهلوانان یا شهیدان یا دخالت خدا در تاریخ انسانها می‌خوانیم و نشر می‌دهیم و درمجموع کار خاصی از دستمان برنمی‌آید.

MH:
نه
بحث از امید داشتن به امت اسلام هست
امام خمینی بزرگترین دشمن رو اسلام سعودی(آمریکایی) معرفی میکرد
و هنوز هم چنین هست
مسلمانان مفهموم اتحاد رو درک نکردند
توان هم روح شدن ندارند

سه قرن استعمار چنان فقیرشون کرده از نظر ذهنی که قابلیت فکر کردن درباره آرمان بزرگتر رو ندارند


و نخبگان شون
امان از نخبگان جهان اسلام
خطر در نگاه بخشی از نخبگان اسلام این هست که مقاومت پیروز بشه، چون که پیروزی شیعیان هست.

محمد نورالهی:
اخوی
اینکه ضدانقلاب اینقدر فحش به مرحوم شریعتی می‌دهند و او را مسبب انقلاب اسلامی می‌دانند پر بی‌راه نیست
واقعا یک متفکر خوش‌قلم می‌تواند بخشی از توده را با خود همراه کند و اغلب همین بخش کوچک ازجامعه روی کل جامعه اثر می‌گذارد.
در انقلاب ١٩١٧ (اکتبر؟) روسیه هم من احتمال می‌دهم صد در صد جامعه روس ضد تزار عمل نکرد بلکه شاید از نصف هم کمتر بود.

خلاصه باید امید داشت که مرجعیتهای فکری که البته دیگر به تمرکز دهه‌های پیش نیستند بتوانند اولا خودشان آگاه شوند و ثانیا توده را با خود همراه کنند.

این تمرکززدایی از مرجعیت‌های سنتی بسیار مهم است و هم اثر منفی و هم مثبت دارد.
من این رسانه‌های معاند و اصلاح‌طلب را که به صداوسیما ایراد می‌گیرند که مخاطب ندارد یا حتی خوشحالی می‌کنند که مخاطب ندارد ابله و زمان‌نشناس می‌دانم.
اینها چطور یادشان نیست که شمارگان عموم کتابها یا روزنامه‌ها در ایران چقدر بود و الان چقدر.
Forwarded from محمد نورالهی
🔺 پایکوبی نوه محمدبن عبدالوهاب از قتل یحیی السنوار

▪️وهابی متعصب در عربستان سعودی (عبداللطیف بن عبدالله آل الشیخ): ما امروز از هلاکت سنوار، جدّاً شادمانی بزرگی داریم و مرگ او را به تمامی مسلمانان و اعراب در شرق و غرب دنیا تبریک میگوییم.

╭────────────╮
🆔 کانال اسرار تاریخ
http://eitaa.com/monzer_ir
╰────────────╯
تجربهٔ تفکر
من حدس می‌زنم «دین» در این آیه به معنی نظام حاکمیتی دینی است و نه ایمان قلبی. درواقع نمی‌توان انتظار داشت که اکثریت افراد یک جامعه قلباً به تعالیم الهی ایمان بیاورند چون این نوع ایمان مستلزم مقدماتی است که فراهم آمدنش کمابیش برای اکثریت افراد مشکل است و شهود…
بسم الله الرحمن الرحیم
محمد نورالهی:
ان شاء الله امت اسلام به خودش بیاد

از تنها ایران کار چندانی ساخته نیست.

یعنی باید موانع پای کار آمدن مردم مسلمان رفع شود
که یکیش دولت‌های طاغوتی است

MH:
هیچ به خودش نمیاد
هیچ تغییری در امت اسلام رخ نخواهد داد

محمد نورالهی:
تدریجی ممکن است هسته‌های مؤثری شکل بگیرد

MH:
الزاما هم دولت‌ها نیستند

محمد نورالهی:
مانع اصلی است به گمانم
وگرنه گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله در همه کشورها امکان شکل‌گیری دارد
چنانکه در عراق هم تا حد زیادی شکل گرفته
در کشورهایی که مانع حاکمیتی وجود ندارد.

MH:
مرجعیت شیعه اگر پشت‌ش نبود محال ممکن بود

محمد نورالهی:
قطعا
ولی به هر حال مانع حاکمیتی هم نبود
درواقع لویاتان از موانع اصلی آزادی است.
به نام خدا
نام یکی از فصول دفتر هفتم کتاب اخلاقیات پلوتارخس در یونانی περὶ τοῦ Σωκράτους δαιμονίου است به معنی «درباب دایمُنیُن سقراط» که در لاتینی به De genio Socratis: «دربارۀ جن سقراط» ترجمه شده است.
واژۀ δαιμόνιον صفتی است ساخته شده از δαίμων به معنی دادار (مُقَسِّم)، بخشنده، بخت‌دهنده (نیز خود بخت که سنجیدنی است با کارکردها و صورتهای مختلف «بغ» در زبانهای ایرانی)، اصطلاح εὐδαίμων: خوشبخت از آن آمده است.
خود آن δαιμόνιον به معنی نیروی الهی، موجود الهی، موجود خداگون، نیز مشخصاً موجودی است که سقراط مدعی بود قرین اوست و به او خیر و شر امور و اعمال را الهام می‌کند (مثلاً کسنفن، خاطرات سقراطی، ١-١-٢ و افلاطون، دفاعیه، ۴٠a).
در سه انجیل اصطلاحاً هم‌منظر (متی، مرقس، لوقا و نه انجیل یوحنا) این واژه درست معادل معنی عام «جن» است مثلاً متی، باب ۷، آیۀ ۲۲:
ολλοὶ ἐροῦσίν μοι ἐν ἐκείνῃ τῇ ἡμέρᾳ, κύριε κύριε, οὐ τῶ σῶ ὀνόματι ἐπροφητεύσαμεν, καὶ τῶ σῶ ὀνόματι δαιμόνια ἐξεβάλομεν, καὶ τῶ σῶ ὀνόματι δυνάμεις πολλὰς ἐποιήσαμεν;
ترجمۀ قدیم: بسا در آن روز مرا خواهند گفت، خداوندا! خداوندا! آیا به نام تو نبوّت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟
(معادل «معجزات» در متن δυ‌ναμις در حالت جمع است که لفظاً قدرت، قوه و مجازاً عمل از سر قدرت خاص معنی می‌دهد، بن فعلی معادل ظاهر ساختن نیز ποιε‌ω است به معنی ساختن، کردن).
یا متی، باب ۹، آیۀ ۳۴:
οἱ δὲ φαρισαῖοι ἔλεγον, ἐν τῶ ἄρχοντι τῶν δαιμονίων ἐκβάλλει τὰ δαιμόνια
ترجمۀ قدیم: لیکن فریسیان گفتند، به‌واسطهٔ رئیس دیوها، دیوها را بیرون می‌کند.
مرقس، باب ۱، آیۀ ۳۹:
καὶ ἦλθεν κηρύσσων εἰς τὰς συναγωγὰς αὐτῶν εἰς ὅλην τὴν γαλιλαίαν καὶ τὰ δαιμόνια ἐκβάλλων.
ترجمۀ قدیم: پس در تمام جلیل در کنایس ایشان وعظ می‌نمود و دیوها را اخراج می‌کرد.
لوقا، باب ۴، آیۀ ۳۳:
καὶ ἐν τῇ συναγωγῇ ἦν ἄνθρωπος ἔχων πνεῦμα δαιμονίου ἀκαθάρτου
ترجمۀ قدیم: و در کنیسه مردی بود، که روح دیو خبیث داشت [...]
نکتۀ جالب توجه اینجاست که در قرآن کریم ظاهراً نشانی از این حکایات مربوط به رابطۀ حضرت عیسی با جن که در این سه انجیل پررنگ و برجسته است یافت نمی‌شود.
برخی محققان معتقد اند لفظ «جن» از همین genius لاتینی (گویا از ریشۀ «زایش») گرفته شده است.
به نام خدا
ذیل این سخنان از نوآم چامسکی:
https://www.instagram.com/reel/DBUFFQ9ufEU/?igsh=MTJtbGprdTd0NXRxcw==
معادله ساده است.
جغرافیای طبیعی اروپایی عمدةً دولتشهرهایی با قدرت‌های متوازن ایجاد می‌کرد که گاهی این بر آن و گاهی آن بر این مسلط می‌شد (نمونهٔ مثالی آن آثینا و اسپارتا و دیگر دولتشهرها که شامل جزایر مدیترانه‌ای هم می‌شد) ولی درمجموع با نوعی توازن قوا با هم رفتار می‌کردند.
تمامیت این وضعیت منجر به ظهور مردم‌سالاری شد که حاکم به نوبت‌ از اقشار مختلف انتخاب می‌شد و منافع عموم را درمجموع در نظر می‌گرفت گرچه به هر حال منافع گروه نزدیک به خود را بیشتر.
اما وقتی به نحوی توازن قوا به هم بریزد باز به صورت بسیار طبیعی این قدرت برتر است که ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و آنچه بخواهد می‌کند.
این‌جاست که می‌بینیم تاریخ آزادی‌خواهی اصولاً تاریخ مبارزات سیاسی نیست بلکه تاریخ مبارزات واقعی شهری و بیناشهری و طبقاتی و مبارزهٔ جسمی واقعی است که منجر به خونریزی واقعی و نه صرفاً جراحی‌های سیاسی می‌شده است.
از نهضت آزادی بردگان گرفته تا برانداختن نظامهای سلطنتی و بیرون راندن استعمارگران و برانداختن نظامهای نژادپرستانه و نهضتهای ملی‌کردن منابع طبیعی و غیره در کشورهای مختلف هیچکدام مبارزات سیاسی نبوده اند بلکه مبارزهٔ تناتنی بین طرفین دعوا در خیابان و بیابان برای استیلا و کسب قدرت بوده است.
اینکه هنوز گمان می‌شود با مذاکرات سیاسی مشکلات واقعی حل می‌شود ناشی از ندانستن تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانه است.
جدی دوست دارم بدانم کسانی که از جنگ ما با اسرائیل پرهیز می‌دهند چه تصوری از جنگ دارند.
تصور تصویری و آماری را می‌خواهم بدانم.
مثلاً اسرائیل با ۵۰ فروند اف‌۳۵ رادارگریز به ١٠ مرکز لشکری و کشوری و زیرساختی در تهران و تبریز و کرمانشاه و اهواز و اصفهان و بوشهر حمله کرده و با زدن بیت رهبری و ساختمان مجلس و نیروگاه اتمی بوشهر و تأسیسات اتمی فردو و پالایشگاه نفت آبادان و غیره از آسمان... (این را دقیق نمی‌دانم، ترکیه؟ عراق؟ آذربایجان؟ امارات؟) خسارات هنگفتی وارد و تلفات کشوری و لشکری مهمی گرفته است.
خارج‌آهنگ
سیدعبدالجواد موسوی
تجربهٔ تفکر
به نام خداوند جان و خرد پاره‌گفتارهای زیر از خلال سخنان امروزم با یکی از استادان فلسفه برداشته شده اند. موضوعش ضرورت شناسایی ترجمه‌های قابل استناد لفظی و با دقت بالا و بدون تلفیق تفسیر با ترجمه و دارای شرح واژگان و عبارات خاص از متون ادبی (شعر و نمایشنامه)…
به نام خداوند جان و خرد
در ادامهٔ تلاش برای یافتن منابع موثق در ترجمهٔ ادب يونان و مشخصاً تراژدی‌ها تازگی دریافته ام که مجموعه‌ای که تحت عنوان
Greek tragedy in new translations
به سرویراستاری يا سرپرستی دو نفر زیر
William Arrowsmith
Herbert Colder
بسیاری از تراژدی‌های یونانی را به انگلیسی گزارش کرده اند درمجموع خوب و قابل اعتماد است.
مثلاً ترجمهٔ عبارت مشکلی از اِوریپیدس که نمایشنامهٔ اُرِستِس با آن آغاز می‌شود و به نوعی براعت استهلال آن است بدین قرار است:
No terror one can name—
no suffering of any kind, no not even
affliction sent by a god, is so terrible
that human nature couldn't take it on.
سرجمع:
No terror one can name no suffering of any kind, no not even affliction sent by a god, is so terrible that human nature couldn't take it on
نه رعبی که نامیده بتواند شد، نه رنجی از هر نوع، نه حتی ابتلایی که خدایی فرستاده است
چندان ترسناک نیست که طبیعت آدمی بر دوشش نتواند گرفت.
(نوعی دعوت به صبر بر مصیبت)
البته باز به نظر من ترجمهٔ خودم دقیقتر است.
منبع:
Euripides; Orestes; Translated by John Peck and Frank Nisetich; New York – Oxford: OXFORD UNIVERSITY PRESS; 1995.
کسی اطلاع دارد که جست‌وجوی تلگرام تا چه حد فراگیر است؟
یا صرفاً در فضاهایی که در آن عضو ایم جست‌وجو می‌کند؟
non est alius ingenio alius animo color:
genius does not have one form (or appearance) and courage another (Seneca)
نبوغ را رنگی و شجاعت را رنگی دیگر نیست. (سنکا)
جنگ صدساله با فلسطین (تاریخچه‌ی استعمار شهرک‌نشین و مقاومت)، رشید خالدی، ترجمه‌ی اشکان بحرانی، لندن: نوگام، ۱۴۰۳، ص ۷۰. @YMirdamadi #گفتاورد
به نام خداوند جان و خرد
انسان عصر جدید معتقد است از دوران افسانه‌های قدما گذشته است؛ قدمایی که با کنارگذاشتن تعارفها آنان را نوعی عقب‌ماندهٔ ذهنی که به موجودات خیالی معتقد بودند می‌داند.
انسان عصر جدید، خود را معتقد به «شفافیت علمی» و تبعیت از «براهین تجربی» می‌داند و معتقد است عصرهای گذشته فاقد این عنصرها بوده است.
از حق نگذریم امکانات معرفتی عصر جدید بسیار توسعه‌یافته‌تر از عصور قديم است: لوازم رصد جوی، میکروسکوپ‌ها و تلسکوپ‌ها، تجهیزات آزمایشگاهی مواد بی‌جان و جانداران، انبوه داده‌ها از جزئیات قابل همسنجی و مقایسه و شاید از ارزشمندترین عناصر دردسترس او بتوان دردست‌داشتن گزارش اشتباهات گذشتگان دانست و دیگرها و دیگرها.
اما با این‌همه آیا می‌توان او را عاقلتر و حتی به معنی واقعیش حسابگرتر دانست؟
با کمی دقت و استفاده از همین امکاناتی که نام برده شد می‌توان دریافت که باز همچنان مسموعات و داستان‌های عام مهمترین منبع شناختی انسان عصر جدید است.
به جای نام مشخص اشخاصی چون پیامبران و شاعران و افلاطون و ارسطو و موسی و زردشت و ابن‌سینا و فلان استاد و عالم و مجتهد و غیره اکنون نام مبهم «دانشمندان» و «محققان عصر جدید» و «کشفیات تازه» و «آخرین دستاوردهای علم» که از طریق رسانه‌های جمعی و فراگیر و گاه با نمودهای تصویری به خورد انسانهای درگیر روزمرگی عصر جدید داده می‌شوند نشسته اند.
مشخص بروم سر دعوای اصلیم. به این «اخبار» دانه‌ درشت‌تر توجه کنید:
تجارت جنسی دختران ایرانی در مشهد برای اعراب
فروش کیش به چین
فروش چابهار به چین
کاهش سهم ایران از دریای خزر از نصف به فلان درصد ناچیز
صرف بخش اعظم بودجهٔ حکومت ایران در عراق و فلسطین و سوریه و...
بردگی ایران برای روسیه
و...
بحث من درست و غلط بودن اين اخبار نیست بلکه نوع مواجههٔ انسان عصر جدید با آنهاست.
انسان عصر جدیدی که در گوشی همراه خود، انواع ابزارهای رصد و محاسبه و همسنجی گزاره‌ها و اقوال را به زبان‌های مختلف دارد اما همچنان ترجیح می‌دهد به «مراجع جدید» گوش بسپارد و در سریعترین زمان ممکن به تحلیل جامع برسد.
این است حقیقت عموم انسانهای عصر جدید:
همچنان علاقه‌مند و پیگیر داستان‌گویان (μυθολογῶνها).
جالب توجه اینکه در زبان یونانی مانند برخی زبان‌های دیگر بین شنیدن و تبعیت ارتباط واژگانی هست چنانکه ἀκρόασις (آکرُآسیس) هم معنی شنیدن و هم تبعیت/ اطاعت دارد.
در فارسی هم حرف‌شنوی معنی تبعیت دارد.
#غفلت_و_رسانه_های_فراگیر
#یوسفعلی_میرشکاک
با این همه، ای قلبِ دربِدر!
از یاد مبر
که ما
ــ من و تو ــ
عشق را رعایت کرده‌ایم،
ازیاد مبر
که ما
ــ من و تو ــ
انسان را
رعایت کرده‌ایم،
خود اگر شاهکارِ خدا بود
یا نبود.

احمد شاملو
چلچلی
http://shamlou.org/?p=579
برخی چیزهای به گمان خودم‌ بسیار مهم می‌نویسم که کمتر برایش کف زده می‌شود.
سلام
درمجموع مسألهٔ اصلی میزان موفقیت حملهٔ اسرائیل نیست.
اصل حمله رخ داده و اصل حملهٔ ما را هم باید در پی داشته باشد.
#جنگ_طلبی
2024/11/17 10:42:47
Back to Top
HTML Embed Code: