🔵🔴یک سوال تکراری در سال ۱۴۰۳ : چرا علاقمندان به #کمونیسم به #کوبا تشریف نمی برند برای زندگی و استفاده از دستاوردهای بلافصل پزشکی و …؟
چرا نمی روند؟
✍پیمان مولوی/تحلیلگر اقتصادی
چون آنجا در فلاکت مطلق مردم زیست میکنند و اینها هنوز دنبال مدینه فاضله کمونیستی هستند و هنوز کمونیسم و سوسیالیسم واقعی در جهان اجرا نشده است.
امیدوارم تمام افراد با تفکرات کمونیستی و سوسیالیستی کهنه از کانادا، امریکا، اروپا غربی به ممالک کمونیستی سوسیالیسم واقعی کوبا و ونزوئلا و کره شمالی و … سفر و فقط یک سال در آن آزمایشگاه های سوسیالیستی زندگی کنند!
زود نیایید بگویید دانمارک و کشورهای اسکاندیناوی سوسیالیستی هستند ، چون آنها جزو آزادترین اقتصادهای جهانند و رتبه آزادی اقتصادی، تجارت خارجی شان جزو بهترین هاست و از این کمونیسم بازی ها ندارند!
برای دیدن رتبه آزادی اقتصادی کمونیست و چپ عزیز به وبسایتهای موسسات فریزر و هریتیج بروید و رتبه کشورهای با دولت رفاه را چک کنید همه در آزادی اقتصادی سرآمد هستند
زود نگویید چین کمونیستی است که مرغ پخته هم خنده اش میگیرد، آنجا حزب کمونیست چین عنان سیاست را در دست دارد ولی عاشق بازار ازاد است! رتبه تجارت خارجی آن جا را مشاهده کنید!
زود نگید لیبرال ها بروند آرژانتین! اگر بر نمی خورد آرژانتین رتبه آزادی اقتصادی اس ۱۵۹ است! جزو بسته ترین ها! الان رئیس جمهورش یک لیبرتارین شده که اقتصاد بسته آرژانتین ممکن است کلا او را حذف یا استحاله کند!
✔️رتبه تجارت ازاد خارجی ایران ۱۶۴ از ۱۶۵ است
✔️رتبه آزادی اقتصادی ایران ۱۶۰ از ۱۶۵
✔️منبع موسسه فریزر
T.me/bestdiplomacy
چرا نمی روند؟
✍پیمان مولوی/تحلیلگر اقتصادی
چون آنجا در فلاکت مطلق مردم زیست میکنند و اینها هنوز دنبال مدینه فاضله کمونیستی هستند و هنوز کمونیسم و سوسیالیسم واقعی در جهان اجرا نشده است.
امیدوارم تمام افراد با تفکرات کمونیستی و سوسیالیستی کهنه از کانادا، امریکا، اروپا غربی به ممالک کمونیستی سوسیالیسم واقعی کوبا و ونزوئلا و کره شمالی و … سفر و فقط یک سال در آن آزمایشگاه های سوسیالیستی زندگی کنند!
زود نیایید بگویید دانمارک و کشورهای اسکاندیناوی سوسیالیستی هستند ، چون آنها جزو آزادترین اقتصادهای جهانند و رتبه آزادی اقتصادی، تجارت خارجی شان جزو بهترین هاست و از این کمونیسم بازی ها ندارند!
برای دیدن رتبه آزادی اقتصادی کمونیست و چپ عزیز به وبسایتهای موسسات فریزر و هریتیج بروید و رتبه کشورهای با دولت رفاه را چک کنید همه در آزادی اقتصادی سرآمد هستند
زود نگویید چین کمونیستی است که مرغ پخته هم خنده اش میگیرد، آنجا حزب کمونیست چین عنان سیاست را در دست دارد ولی عاشق بازار ازاد است! رتبه تجارت خارجی آن جا را مشاهده کنید!
زود نگید لیبرال ها بروند آرژانتین! اگر بر نمی خورد آرژانتین رتبه آزادی اقتصادی اس ۱۵۹ است! جزو بسته ترین ها! الان رئیس جمهورش یک لیبرتارین شده که اقتصاد بسته آرژانتین ممکن است کلا او را حذف یا استحاله کند!
✔️رتبه تجارت ازاد خارجی ایران ۱۶۴ از ۱۶۵ است
✔️رتبه آزادی اقتصادی ایران ۱۶۰ از ۱۶۵
✔️منبع موسسه فریزر
T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 مردم ایران بالاترین میل را به #موفقیت در میان کشورهای جهان دارند
👤مقصود فراستخواه، جامعه شناس: میانگین تحصیل در ایران وقتی انقلاب شد ۲.۵ کلاس بود که اکنون این رقم به ۱۰ کلاس رسیده است.
👤ذخیره انسانی بزرگی که در ایران جمع شده، میتواند منجر به #خلاقیت شود.
@bestdiplomacy
👤مقصود فراستخواه، جامعه شناس: میانگین تحصیل در ایران وقتی انقلاب شد ۲.۵ کلاس بود که اکنون این رقم به ۱۰ کلاس رسیده است.
👤ذخیره انسانی بزرگی که در ایران جمع شده، میتواند منجر به #خلاقیت شود.
@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴وصیت خلبان شهید #حسین_خلعتبری، خلبان نامدار ایرانی، شهادت ۱ فروردین ۱۳۶۴
🔦در شهسوار کوهی هست که از آنجا با روسیه مبارزه می کردند؛ مرا آنجا دفن کنید.
@bestdiplomacy
🔦در شهسوار کوهی هست که از آنجا با روسیه مبارزه می کردند؛ مرا آنجا دفن کنید.
@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴 تاجیکها از مجسمه کوروش رونمایی میکنند؛ ما برای پاسارگاد نقشه میکشیم بزنیم زیر میز!
🗣سخنان نماینده زرتشتیان درباره ثبت جشن سده با مشارکت تاجیکستان
@bestdiplomacy
🗣سخنان نماینده زرتشتیان درباره ثبت جشن سده با مشارکت تاجیکستان
@bestdiplomacy
Forwarded from ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
درفشی شدن! چرا و به چه قیمتی؟
عمل مکرر محدثی گیلوایی در ایران ستیزی دقیقا مصداق «درفشی شدن» است. درفشی شدن را که در شاهنامه چند بار به کار رفته، مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی، این گونه معنا کرده اند: شورت به چوب زدن!
اینکه چرا کسی شبانه روز بو می کشد تا کسی از ایران بگوید و او حمله کند، و خود را رسوا یا درفشی کند، خود پژوهشی مستقل می خواهد در روان شناسی و نظریه های اطلاعاتی و امنیتی!
آیا فردی که حساس به افتخارات و ارزش های ایران است مشکل روانی و شخصیتی دارد و یا از جایی حقوق چرب تری از دانشگاه می گیرد؟ یا با ایران که تمام هستی و افتخار ماست تفریح می کند؟
مساله من این ها نیست، اما کسی که به استاد دکتر ژاله آموزگار چنین وقیحانه توهین می کند برای من مساله می سازد.
دکتر آموزگار جزو سرمایه های علمی ما هستند. سالها، درست و دقیق، در راه دانش کوشیده اند. زمانی استاد دانشگاه شده اند که هنوز دانشگاه ها را لجن ایران ستیزی و قوم گرایی و پست مدرنیسم فرا نگرفته بود. از بهترین استادان ایران شناس در فرانسه آموخته اند و در دانشگاه تهران همکار علامه ها و حکیمان شدند و خود در ایران شناسی حکیم شدند.
بدیهی است که آثار استاد دکتر آموزگار چون هر علم تجربی قابل نقد و بررسی است، اما آنچه اهمیتی دارد این که ما ایرانیان، عالِم را به دلیل کوشش و صرف عمر، اخلاقا، محترم می داریم.
دکتر آموزگار و استادانی در سطح ایشان نه تنها سرمایه علمی ما بلکه سرمایه و نماد فرهنگی ما هستند. اگر نمادها و سرمایه ها را از دست بدهیم دیگر چیزی نداریم. راه برای نابودی ایران باز می شود. شاید هدف همین باشد.
بله! این دیدگاه سنتی است و من سنتی ام و حاضر نیستم سنت آزموده را فدای مدرن شدن بی ریشه و بی پایه ای کنم که عین نوکیسگی است، اگر توطئه و فتنه نباشد.
ایرانی بودن خود امری اخلاق است و قطعا فهم آن برای ایران ستیزان دشوار است. اصلا سخن گفتن از اخلاق برای کسانی که تربیت اخلاقی ندارند کسالت بار است.
حالا که دانشگاه ها را چنین موجوداتی پر کرده اند و دانشگاه، ایران را هدف گرفته است و کاری از ما ساخته نیست، دست کم این افراد را در شبکه های اجتماعی منزوی کنیم.
این افراد از فرصت شبکه های اجتماعی بهره می برند بی آنکه معیار و میزانی برای داوری در میان باشد و یا مجبور باشند پاسخی بدهند. حتی وقتی انصاف نیوز از او دعوت کرد با من مناظره کند نپذیرفت. پاسخ ندادن و به طرزی مهوع، طلبکار بودن، جزو ژست های روشنفکری منحرف است و نسب به سازمان روشنفکری بعد از مشروطه می برد که فقط ویران کرد و ویران کرد و ویران کرد!
این بار تحول اندیشه ما، در سایه نظرات دقیق و عالمانه مرحوم استاد دکتر جواد طباطبایی، ما را به درکی متعالی تری از ایران و فرهنگ رسانده است طوری که امروز هم ارزش ایران را می دانیم، هم ارزش استادان را و هم راه پاسداری از ایران را.
T.me/melliiran
عمل مکرر محدثی گیلوایی در ایران ستیزی دقیقا مصداق «درفشی شدن» است. درفشی شدن را که در شاهنامه چند بار به کار رفته، مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی، این گونه معنا کرده اند: شورت به چوب زدن!
اینکه چرا کسی شبانه روز بو می کشد تا کسی از ایران بگوید و او حمله کند، و خود را رسوا یا درفشی کند، خود پژوهشی مستقل می خواهد در روان شناسی و نظریه های اطلاعاتی و امنیتی!
آیا فردی که حساس به افتخارات و ارزش های ایران است مشکل روانی و شخصیتی دارد و یا از جایی حقوق چرب تری از دانشگاه می گیرد؟ یا با ایران که تمام هستی و افتخار ماست تفریح می کند؟
مساله من این ها نیست، اما کسی که به استاد دکتر ژاله آموزگار چنین وقیحانه توهین می کند برای من مساله می سازد.
دکتر آموزگار جزو سرمایه های علمی ما هستند. سالها، درست و دقیق، در راه دانش کوشیده اند. زمانی استاد دانشگاه شده اند که هنوز دانشگاه ها را لجن ایران ستیزی و قوم گرایی و پست مدرنیسم فرا نگرفته بود. از بهترین استادان ایران شناس در فرانسه آموخته اند و در دانشگاه تهران همکار علامه ها و حکیمان شدند و خود در ایران شناسی حکیم شدند.
بدیهی است که آثار استاد دکتر آموزگار چون هر علم تجربی قابل نقد و بررسی است، اما آنچه اهمیتی دارد این که ما ایرانیان، عالِم را به دلیل کوشش و صرف عمر، اخلاقا، محترم می داریم.
دکتر آموزگار و استادانی در سطح ایشان نه تنها سرمایه علمی ما بلکه سرمایه و نماد فرهنگی ما هستند. اگر نمادها و سرمایه ها را از دست بدهیم دیگر چیزی نداریم. راه برای نابودی ایران باز می شود. شاید هدف همین باشد.
بله! این دیدگاه سنتی است و من سنتی ام و حاضر نیستم سنت آزموده را فدای مدرن شدن بی ریشه و بی پایه ای کنم که عین نوکیسگی است، اگر توطئه و فتنه نباشد.
ایرانی بودن خود امری اخلاق است و قطعا فهم آن برای ایران ستیزان دشوار است. اصلا سخن گفتن از اخلاق برای کسانی که تربیت اخلاقی ندارند کسالت بار است.
حالا که دانشگاه ها را چنین موجوداتی پر کرده اند و دانشگاه، ایران را هدف گرفته است و کاری از ما ساخته نیست، دست کم این افراد را در شبکه های اجتماعی منزوی کنیم.
این افراد از فرصت شبکه های اجتماعی بهره می برند بی آنکه معیار و میزانی برای داوری در میان باشد و یا مجبور باشند پاسخی بدهند. حتی وقتی انصاف نیوز از او دعوت کرد با من مناظره کند نپذیرفت. پاسخ ندادن و به طرزی مهوع، طلبکار بودن، جزو ژست های روشنفکری منحرف است و نسب به سازمان روشنفکری بعد از مشروطه می برد که فقط ویران کرد و ویران کرد و ویران کرد!
این بار تحول اندیشه ما، در سایه نظرات دقیق و عالمانه مرحوم استاد دکتر جواد طباطبایی، ما را به درکی متعالی تری از ایران و فرهنگ رسانده است طوری که امروز هم ارزش ایران را می دانیم، هم ارزش استادان را و هم راه پاسداری از ایران را.
T.me/melliiran
Telegram
ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
یاداشت ها، مقاله ها و سخنرانی های جواد رنجبر درخشی لر در فلسفه سیاسی و شاهنامه پژوهی.
🔵🔴هوادارانم را پولدارتر میکنم
دشمنانم (مردم) را فقیرتر
فرانسیسکو فرانکو که تا همین پنجاه سال پیش دیکتاتور اسپانیا بود سبک خاصی در حکمرانی داشت که حایز اعتناست.از وقتی به قدرت رسید همه قراردادهای پروژههای عمرانی و ساختمانی را به دوستان و نوچگان و طرفداران و حامیانش داد و دقت زیادی به خرج داد که دشمنان بالقوه و بالفعلش هیچ سهمی از این خوان نعمت نبرند.او ایده جامعه دو طبقه را با پولدار کردن حامیانش(درصد اندکی از مردم) و فقیر کردن دشمنانش (اکثریت مردم) فعلیت بخشید.اعتقاد داشت که دشمن اگر فقیر و مفلوک شود همه انرژی اعتراضی اش هم خنثی خواهد شد .به این ترتیب دیری نگذشت که طبقه متوسط اسپانیایی به شهروندان درجه دو تبدیل شدند و آلونک نشینی در حاشیه شهرهای بزرگ رونق یافت.در این سکونتگاههای غیرانسانی گرسنگی،خودکشی، اعتیاد و انواع خلافکاری ها بیداد میکرد اما دولت کناری ایستاده بود و صرفا تماشا میکرد.همزمان فرانکو تا توانست به حامیان و نوچگانش امتیازات مالی داد و آن ها را چاق و چله کرد.به آن هایی که در حفظ قدرت کمکش میکردند مناصب نان و آبدار میداد و اگر منصب و شغل به اندازه کافی نبود،پول و خانه و زمین میداد.همیشه شکمهایشان را سیر نگه میداشت تا مبادا به صف دشمنان بپیوندند.میدانست که با سیر و راضی نگهداشتن آنها میتواند وفاداریشان به رژیم را بخرد.البته حواسش بود به چه کسی بدهد و به هر کس چقدر.اگر احساس میکرد کسی به اندازه کافی خورده و جیبش را زیادی پر کرده به نرمی او را کنار میزد چون احتمالا نوبت فرد دیگری رسیده بود که از آخور رژیمش سهم خود را بگیرد و بخورد.در واقع یکی از اصلیترین وظایف ژنرال فرانکو تصمیم گیری درباره این موضوع بود که چه کسانی باید پولدار شوند و چه کسانی نباید.این محور نظام نوچهپروری اش بود.این نظامی بود که در یک کشور فاقد احزاب سیاسی بیشترین کارایی را برای هر دیکتاتوری دارد. البته کارکرد مطلوب این سیستم نیازمند پول و امکانات زیادی است که باید دست دیکتاتور باشد تا با توزیع آن بین کارگزاران و نوچگانش بتواند همواره آن ها را در خدمت خویش داشته باشد.برقراری نظام نوچهپروری به فرانکو اجازه داد که نظامی از محافل و شبکههای شخصی را جایگزین احزاب سیاسی کند؛شبکهها و محافلی که نهایتا سر آنها به شخص خود دیکتاتور ختم میشد.او موفق شد مجموعهای از سیاستمداران پوشالی بیاصل و نسب و کارگزاران حقیر فرومایه را پرورش دهد که تنها چیزی که برایشان اهمیت داشت حفظ منصب و باقی ماندن بر سر سفره گسترده رانتها و امتیازات انحصاری بود.این نظام نوچهپروری فواید دیگری هم برای فرانکو داشت که بماند برای بعد.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
@bestdiplomacy
دشمنانم (مردم) را فقیرتر
فرانسیسکو فرانکو که تا همین پنجاه سال پیش دیکتاتور اسپانیا بود سبک خاصی در حکمرانی داشت که حایز اعتناست.از وقتی به قدرت رسید همه قراردادهای پروژههای عمرانی و ساختمانی را به دوستان و نوچگان و طرفداران و حامیانش داد و دقت زیادی به خرج داد که دشمنان بالقوه و بالفعلش هیچ سهمی از این خوان نعمت نبرند.او ایده جامعه دو طبقه را با پولدار کردن حامیانش(درصد اندکی از مردم) و فقیر کردن دشمنانش (اکثریت مردم) فعلیت بخشید.اعتقاد داشت که دشمن اگر فقیر و مفلوک شود همه انرژی اعتراضی اش هم خنثی خواهد شد .به این ترتیب دیری نگذشت که طبقه متوسط اسپانیایی به شهروندان درجه دو تبدیل شدند و آلونک نشینی در حاشیه شهرهای بزرگ رونق یافت.در این سکونتگاههای غیرانسانی گرسنگی،خودکشی، اعتیاد و انواع خلافکاری ها بیداد میکرد اما دولت کناری ایستاده بود و صرفا تماشا میکرد.همزمان فرانکو تا توانست به حامیان و نوچگانش امتیازات مالی داد و آن ها را چاق و چله کرد.به آن هایی که در حفظ قدرت کمکش میکردند مناصب نان و آبدار میداد و اگر منصب و شغل به اندازه کافی نبود،پول و خانه و زمین میداد.همیشه شکمهایشان را سیر نگه میداشت تا مبادا به صف دشمنان بپیوندند.میدانست که با سیر و راضی نگهداشتن آنها میتواند وفاداریشان به رژیم را بخرد.البته حواسش بود به چه کسی بدهد و به هر کس چقدر.اگر احساس میکرد کسی به اندازه کافی خورده و جیبش را زیادی پر کرده به نرمی او را کنار میزد چون احتمالا نوبت فرد دیگری رسیده بود که از آخور رژیمش سهم خود را بگیرد و بخورد.در واقع یکی از اصلیترین وظایف ژنرال فرانکو تصمیم گیری درباره این موضوع بود که چه کسانی باید پولدار شوند و چه کسانی نباید.این محور نظام نوچهپروری اش بود.این نظامی بود که در یک کشور فاقد احزاب سیاسی بیشترین کارایی را برای هر دیکتاتوری دارد. البته کارکرد مطلوب این سیستم نیازمند پول و امکانات زیادی است که باید دست دیکتاتور باشد تا با توزیع آن بین کارگزاران و نوچگانش بتواند همواره آن ها را در خدمت خویش داشته باشد.برقراری نظام نوچهپروری به فرانکو اجازه داد که نظامی از محافل و شبکههای شخصی را جایگزین احزاب سیاسی کند؛شبکهها و محافلی که نهایتا سر آنها به شخص خود دیکتاتور ختم میشد.او موفق شد مجموعهای از سیاستمداران پوشالی بیاصل و نسب و کارگزاران حقیر فرومایه را پرورش دهد که تنها چیزی که برایشان اهمیت داشت حفظ منصب و باقی ماندن بر سر سفره گسترده رانتها و امتیازات انحصاری بود.این نظام نوچهپروری فواید دیگری هم برای فرانکو داشت که بماند برای بعد.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
@bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴محسن رنانی اقتصاددان از صبرشادمانه میگوید و اینکه اگر نسل جدید جواب مطالباتش را نگیرد نهایت ساختار چه خواهد شد
@bestdiplomacy
@bestdiplomacy
Forwarded from انجمن علمی مطالعات صلح ایران
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
نوروز در شاهنامه؛ جواد رنجبر درخشیلر
در شاهنامه سه جشن مهم ایرانی در دوره ی سه شاه اسطوره ای آمده است. جشن سده در زمان هوشنگ، نوروز در زمان جمشید و مهرگان در زمان فریدون. فردوسی متناسب با روش عقلی-تاریخی-انسانی خود زمینه های اسطوره ای این جشن ها را زدوده و آنها را انسانی و زمینی کرده است. در…
🔵🔵🔴محمد پارسی:ایشان قطعاً نه میداند رشد اقتصادی چیست و نه درکی از تورم و گرانی دارد! باور کنید ایشان فکر میکنه رشد قیمت سکه و طلا، مرغ و گوشت، مسکن و خودرو، همان رشد اقتصادیه...!
@bestdiplomacy
@bestdiplomacy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴پروفسور عباس میلانی استاد علوم سیاسی و تاریخ پژوه
پاسخ میدهد: چرا #سرمایه_داران پیش از انقلاب از #شاه حمایت نکردند
دهه ۴۰ شمسی دههای است که در آن جامعه ایران وارد عصری تازه شد، عصری که در آن خانوادههای سرمایهدار، سر برآورند و در توسعه صنعتی ایران، نقش آفرینی کردند.
به اعتقاد عباس میلانی، نویسنده کتاب نگاهی به شاه، این طبقه در دوران انقلاب نه در تحریک اپوزیسیون نقشی داشت و نه در تقویت رژیم شاه کاری کرد.
با ورود به دهه ۵۰ و با افزایش بهای نفت و درآمدهای نفتی، شاه اعتماد به نفس عجیبی احساس میکند. او حالا به جای آنکه سرمایه دارانی که خود پرورانده بود را حمایت کند، به آنها تحکم میکرد.
میلانی اگرچه معتقد بود که این طبقه در تحریک انقلابیون فعال نبودند، اما آنها را بیتاثیر هم نمیدانست.
به اعتقاد او این طبقه با تشکیل مراکز صنعتی حوالی شهرهای بزرگ به ویژه تهران، افراد را از سراسر کشور در پایتخت متمرکز کرد./رسانه گذار
@bestdiplomacy
پاسخ میدهد: چرا #سرمایه_داران پیش از انقلاب از #شاه حمایت نکردند
دهه ۴۰ شمسی دههای است که در آن جامعه ایران وارد عصری تازه شد، عصری که در آن خانوادههای سرمایهدار، سر برآورند و در توسعه صنعتی ایران، نقش آفرینی کردند.
به اعتقاد عباس میلانی، نویسنده کتاب نگاهی به شاه، این طبقه در دوران انقلاب نه در تحریک اپوزیسیون نقشی داشت و نه در تقویت رژیم شاه کاری کرد.
با ورود به دهه ۵۰ و با افزایش بهای نفت و درآمدهای نفتی، شاه اعتماد به نفس عجیبی احساس میکند. او حالا به جای آنکه سرمایه دارانی که خود پرورانده بود را حمایت کند، به آنها تحکم میکرد.
میلانی اگرچه معتقد بود که این طبقه در تحریک انقلابیون فعال نبودند، اما آنها را بیتاثیر هم نمیدانست.
به اعتقاد او این طبقه با تشکیل مراکز صنعتی حوالی شهرهای بزرگ به ویژه تهران، افراد را از سراسر کشور در پایتخت متمرکز کرد./رسانه گذار
@bestdiplomacy
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 این هم ایران است...
✍️ رضا کدخدازاده - کنشگرِ مدنی و سیاسی ارومیهای - ضمن انتشارِ ویدئوی فوق، در توییتی نوشت:
مساله فقط یک تخممرغِ ساده نیست. مسالۀ نابودی فرهنگِ ایرانی است که فرهنگِ مهر و مهرورزی - حتی با دست خالی - است.
طبیعی هم است که اول میخواهند سرِ ایران را بزنند و آیینِ ترکتازیِ مغولی را - که آئینِ «کَندند و سوختند و کُشتند و بُردند و رفتند» است - جایگزینِ فرهنگِ مهرپرورِ ایرانشهری کنند!
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
✍️ رضا کدخدازاده - کنشگرِ مدنی و سیاسی ارومیهای - ضمن انتشارِ ویدئوی فوق، در توییتی نوشت:
مساله فقط یک تخممرغِ ساده نیست. مسالۀ نابودی فرهنگِ ایرانی است که فرهنگِ مهر و مهرورزی - حتی با دست خالی - است.
طبیعی هم است که اول میخواهند سرِ ایران را بزنند و آیینِ ترکتازیِ مغولی را - که آئینِ «کَندند و سوختند و کُشتند و بُردند و رفتند» است - جایگزینِ فرهنگِ مهرپرورِ ایرانشهری کنند!
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
دیدم جناب صادق زیباکلام در پی اعتراضهای اخیری که در فضای مجازی نسبت به تعریف و تمجید وزرات امور خارجه آمریکا از خانم فائزه هاشمی به عنوان یک زن مبارز ایرانی صورت گرفته، این پرسش را مطرح کرده که «چرا سلطنتطلبها چشم دیدن موفقیت منتقدین و ناراضیان داخلی را ندارند؟»
خدمت جناب استاد عرض میکنم که این واکنش به نظر من نشانه دیگری است از انقلاب عظیمی که در ایران رخ داده و لحظه به لحظه دارد عمق بیشتری پیدا میکند.
این انقلاب گرچه منجر به عوض کردن حکومت نشده اما تقریبا هر حیطه دیگری از حیات اجتماعی و سیاسی ما را متحول کرده یا دقیقتر بگویم زیر و رو کرده است.
ما که متعلق به نسل گذشته هستیم هنوز نمیتوانیم باور کنیم که این انقلاب رخ داده ، دلیلش هم این است که تنها نشانه وقوع انقلاب را تغییر حکومت میدانیم.
اما این تصور غلطی است.در ایران امروز یک انقلاب ده ریشتری در #اندیشه و #تفکر و جامعه ایرانیها رخ داده است.
و این انقلاب روزبروز عمق بیشتری پیدا میکند.جناب زیباکلام من هم مثل شما برای «ناراضیان و منتقدان داخلی» احترام زیادی قائل هستم و بر این باورم هر کسی که از اردوی مقابل به اردوی مردم بپیوندد شایسته حمایت و احترام ماست.
اما خشم انقلابی مردم حالا دیگر پذیرای چنین نظری نیست.
و واقعا هم #پدیده_عجیبی است.
البته نمونه این خشم انقلابی را در ماههای باقیمانده به انقلاب پنجاه و هفت دیده بودیم. حکومت شاهنشاهی هم اصلاحطلب داشت.محسن پزشکپور و بنیاحمد و دکتر عاملی و دکتر امینی را یادتان هست؟انقلابیون آن زمان در آن ماههای پایانی حکومت شاه پشیزی ارزش برای اینها قائل نبودند.از نظر مردم جرم اینها این بود که زمانی با رژیم شاه همکاری کرده بودند.بعد از انقلاب هم که دیدید هر کس به ظن کوچکترین ارتباطی با حکومت سابق طرد و نفی شد.حالا هم عین همان زمان است.کسی جز من و شما نمیگوید تاجزاده و فائزه با ظلم مبارزه کردهاند و شایسته احترام هستند.این نسلهای جدیدی که به عرصه رسیدهاند چنان از حکومت ناراضی و شاکی هستند که هر کسی را که زمانی شانهاش به شانه حکومت خورده باشد نفی میکنند.این ،نشانهی همان انقلابی است که در سطح جامعه جاری شده و به سرعت دارد پیش میرود.امروز فکر میکردم که بعید نیست قطار انقلاب مهسا به زودی از روی خود من هم بگذرد و عنقریب به خاطر اینکه به عنوان یک مترجم رضایت داده بودم کتابهایم برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی برود طرد و نفی شوم.بله، این قطار انقلاب است که راه افتاده و تا ایستگاه آخر هم به سرعت خواهد تاخت و من و شما هم جلوی آن را نمیتوانیم بگیریم.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
@bestdiplomacy
خدمت جناب استاد عرض میکنم که این واکنش به نظر من نشانه دیگری است از انقلاب عظیمی که در ایران رخ داده و لحظه به لحظه دارد عمق بیشتری پیدا میکند.
این انقلاب گرچه منجر به عوض کردن حکومت نشده اما تقریبا هر حیطه دیگری از حیات اجتماعی و سیاسی ما را متحول کرده یا دقیقتر بگویم زیر و رو کرده است.
ما که متعلق به نسل گذشته هستیم هنوز نمیتوانیم باور کنیم که این انقلاب رخ داده ، دلیلش هم این است که تنها نشانه وقوع انقلاب را تغییر حکومت میدانیم.
اما این تصور غلطی است.در ایران امروز یک انقلاب ده ریشتری در #اندیشه و #تفکر و جامعه ایرانیها رخ داده است.
و این انقلاب روزبروز عمق بیشتری پیدا میکند.جناب زیباکلام من هم مثل شما برای «ناراضیان و منتقدان داخلی» احترام زیادی قائل هستم و بر این باورم هر کسی که از اردوی مقابل به اردوی مردم بپیوندد شایسته حمایت و احترام ماست.
اما خشم انقلابی مردم حالا دیگر پذیرای چنین نظری نیست.
و واقعا هم #پدیده_عجیبی است.
البته نمونه این خشم انقلابی را در ماههای باقیمانده به انقلاب پنجاه و هفت دیده بودیم. حکومت شاهنشاهی هم اصلاحطلب داشت.محسن پزشکپور و بنیاحمد و دکتر عاملی و دکتر امینی را یادتان هست؟انقلابیون آن زمان در آن ماههای پایانی حکومت شاه پشیزی ارزش برای اینها قائل نبودند.از نظر مردم جرم اینها این بود که زمانی با رژیم شاه همکاری کرده بودند.بعد از انقلاب هم که دیدید هر کس به ظن کوچکترین ارتباطی با حکومت سابق طرد و نفی شد.حالا هم عین همان زمان است.کسی جز من و شما نمیگوید تاجزاده و فائزه با ظلم مبارزه کردهاند و شایسته احترام هستند.این نسلهای جدیدی که به عرصه رسیدهاند چنان از حکومت ناراضی و شاکی هستند که هر کسی را که زمانی شانهاش به شانه حکومت خورده باشد نفی میکنند.این ،نشانهی همان انقلابی است که در سطح جامعه جاری شده و به سرعت دارد پیش میرود.امروز فکر میکردم که بعید نیست قطار انقلاب مهسا به زودی از روی خود من هم بگذرد و عنقریب به خاطر اینکه به عنوان یک مترجم رضایت داده بودم کتابهایم برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی برود طرد و نفی شوم.بله، این قطار انقلاب است که راه افتاده و تا ایستگاه آخر هم به سرعت خواهد تاخت و من و شما هم جلوی آن را نمیتوانیم بگیریم.
✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده
@bestdiplomacy
🔵🔴ساتور شواردنادزه
✍ ماجد کیاست
⬅️ شواردنادزه پس از مدتی آشفتگی حکمرانی دولت های گرجستان پس از فروپاشی شوروی روی کار آمد و با سبک خود توانست مقامات دولتی را به شدت به خود وابسته کند.
✅ دولت شواردنادزه با وضع قوانین و مقررات سخت گیرانه بر کسب و کارها شروع شد. شاید اینگونه تصور شود که دولت در تدوین و اجرای قوانین و مقررات با اقتدار بوده است اما واقعیت چیز دیگری بود، این قوانین با هدف بهبود و اصلاح اقتصادی تدوین نشده بودند بلکه دستاویزی برای پیگرد های قانونی بودند.
✅ با اجرای این مقررات سخت گیرانه پرداخت رشوه برای دوری از جریمه های سنگین و تعطیلی کسب و کارها امری عادی و پذیرفته شده توسط افراد جامعه شد.
به مرور رشوه و ارتشاء در سطوح بالای مقامات دولتی نیز رخنه کرد، شواردنادزه خود نیز با استقبال از رونق فساد اقتصادی در بطن نظام اقتصادی کشور و مقامات دولتی تلاش می کرد تا قدرت خود را با پر کردن جیب ذینفعانی که او را در مسیر ماندن در قدرت همراهی کنند، ادامه دار کند.
✅ در نظام اقتصادی که شواردنادزه درست کرده بود دارندگان کسب و کار ناچار به قانون شکنی بودند و در پی آن رشوه و فساد در بطن جامعه و مقامات رده بالای دولتی نهادینه شد. هدف اصلی شواردنادزه از ایجاد این نظام بی نظمی اقتصادی، بردن دست نخبگان و مقامات قدرتمند زیر ساتور خود بود که البته بسیار موفق نیز بود.
✅ به این روش می توانست تمامی افراد و گروه های پر قدرت را آلوده فساد اقتصادی کند و چون بر اساس قانون امری مجرمانه رخ داده بود، هر لحظه که اراده می کرد و دلخواه او بود می توانست آنها را متهم کند.
نخبگان، نمایندگان مجلس، اعضای هیئت دولت و افراد رده بالای حکمرانی در چنین فضایی گرفتار شدند و فقط تا زمانی در امان بودند که همراه و گوش به فرمان شواردنادزه باشند.
✅ دولت گرجستان به لطف میراث کمونیستی خود دارای بسیاری از شرکت ها و صنایع اصلی کشور بود و شواردنادزه با استفاده از چنین موقعیتی شروع به خصوصی سازی به سبک خود یعنی واگذاری این شرکت ها و صنایع با قیمت های بسیار پایین به افرادی نمود که در حفظ و پایداری دولت او مفید بودند.
به این صورت ساتور شواردنادزه هر روز تیز تر و بلند تر و دست دولتمردان و صاحبان قدرت فاسد هر روز در دسترس تر بود.
✅ پیش بینی ناپذیری و آشوب اقتصادی جامعه را دچار سرگیجه و شک می کرد و به این صورت فرصتی برای تفکر برای آنان به وجود نمی آمد و از طرفی نیز قدرتمندانی که امروز قدرت و ثروت در اختیار داشتند هیچ تضمینی برای فردای آنان نبود.
به این صورت مردمان آشفته و دچار درد و رنج زندگی اقتصادی و بدنه حکمرانی وفادار به شواردنادزه
⬅️ ساتور شواردنادزه در آشفته بازار و فضای وهم آلود حکمرانی، دستانی را زیر تیغ خود می برد که خود پرورش داده است.
T.me/bestdiplomacy
✍ ماجد کیاست
⬅️ شواردنادزه پس از مدتی آشفتگی حکمرانی دولت های گرجستان پس از فروپاشی شوروی روی کار آمد و با سبک خود توانست مقامات دولتی را به شدت به خود وابسته کند.
✅ دولت شواردنادزه با وضع قوانین و مقررات سخت گیرانه بر کسب و کارها شروع شد. شاید اینگونه تصور شود که دولت در تدوین و اجرای قوانین و مقررات با اقتدار بوده است اما واقعیت چیز دیگری بود، این قوانین با هدف بهبود و اصلاح اقتصادی تدوین نشده بودند بلکه دستاویزی برای پیگرد های قانونی بودند.
✅ با اجرای این مقررات سخت گیرانه پرداخت رشوه برای دوری از جریمه های سنگین و تعطیلی کسب و کارها امری عادی و پذیرفته شده توسط افراد جامعه شد.
به مرور رشوه و ارتشاء در سطوح بالای مقامات دولتی نیز رخنه کرد، شواردنادزه خود نیز با استقبال از رونق فساد اقتصادی در بطن نظام اقتصادی کشور و مقامات دولتی تلاش می کرد تا قدرت خود را با پر کردن جیب ذینفعانی که او را در مسیر ماندن در قدرت همراهی کنند، ادامه دار کند.
✅ در نظام اقتصادی که شواردنادزه درست کرده بود دارندگان کسب و کار ناچار به قانون شکنی بودند و در پی آن رشوه و فساد در بطن جامعه و مقامات رده بالای دولتی نهادینه شد. هدف اصلی شواردنادزه از ایجاد این نظام بی نظمی اقتصادی، بردن دست نخبگان و مقامات قدرتمند زیر ساتور خود بود که البته بسیار موفق نیز بود.
✅ به این روش می توانست تمامی افراد و گروه های پر قدرت را آلوده فساد اقتصادی کند و چون بر اساس قانون امری مجرمانه رخ داده بود، هر لحظه که اراده می کرد و دلخواه او بود می توانست آنها را متهم کند.
نخبگان، نمایندگان مجلس، اعضای هیئت دولت و افراد رده بالای حکمرانی در چنین فضایی گرفتار شدند و فقط تا زمانی در امان بودند که همراه و گوش به فرمان شواردنادزه باشند.
✅ دولت گرجستان به لطف میراث کمونیستی خود دارای بسیاری از شرکت ها و صنایع اصلی کشور بود و شواردنادزه با استفاده از چنین موقعیتی شروع به خصوصی سازی به سبک خود یعنی واگذاری این شرکت ها و صنایع با قیمت های بسیار پایین به افرادی نمود که در حفظ و پایداری دولت او مفید بودند.
به این صورت ساتور شواردنادزه هر روز تیز تر و بلند تر و دست دولتمردان و صاحبان قدرت فاسد هر روز در دسترس تر بود.
✅ پیش بینی ناپذیری و آشوب اقتصادی جامعه را دچار سرگیجه و شک می کرد و به این صورت فرصتی برای تفکر برای آنان به وجود نمی آمد و از طرفی نیز قدرتمندانی که امروز قدرت و ثروت در اختیار داشتند هیچ تضمینی برای فردای آنان نبود.
به این صورت مردمان آشفته و دچار درد و رنج زندگی اقتصادی و بدنه حکمرانی وفادار به شواردنادزه
⬅️ ساتور شواردنادزه در آشفته بازار و فضای وهم آلود حکمرانی، دستانی را زیر تیغ خود می برد که خود پرورش داده است.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴ظریف: برای کشت بادمجان در این دولت گفتند شش ماه صبر کنید، از برجام توقع داشتند یکی دو ماهه جواب دهد!
محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه:
▫️هیچ اتفاقی در یک شب رخ نمی دهد. مگر قدرت مقاومت در منطقه در عرض یک شب رخ داد؟ چرا ما از این ابتکارها توقع داریم که مثلا برجام دی ماه اجرایی شود و فروردین بعد از آن سیل کمک ها به ایران آمده باشد؟ چرا این توقع را داریم؟
▫️مگر این دولت که سر کار آمد نگفتند بادمجان هم شش ماه طول می کشد تا عمل بیاید؟ خب، به ثمر رسیدن روابط خارجی به اندازه عمل آمدن بادمجان که طول می کشد. چرا وقتی به ابتکارهای این چنینی می رسد ظرف یک بازه زمانی یک تا دو ماهه می خواهیم بگوییم که برجام شکست خورد؟ /جماران
@bestdiplomacy
محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه:
▫️هیچ اتفاقی در یک شب رخ نمی دهد. مگر قدرت مقاومت در منطقه در عرض یک شب رخ داد؟ چرا ما از این ابتکارها توقع داریم که مثلا برجام دی ماه اجرایی شود و فروردین بعد از آن سیل کمک ها به ایران آمده باشد؟ چرا این توقع را داریم؟
▫️مگر این دولت که سر کار آمد نگفتند بادمجان هم شش ماه طول می کشد تا عمل بیاید؟ خب، به ثمر رسیدن روابط خارجی به اندازه عمل آمدن بادمجان که طول می کشد. چرا وقتی به ابتکارهای این چنینی می رسد ظرف یک بازه زمانی یک تا دو ماهه می خواهیم بگوییم که برجام شکست خورد؟ /جماران
@bestdiplomacy
🔵🔴تخت جمشید؛ معبدِ اعظمِ هخامنشی
هر حکومتی که به خودکامگی پردازد و خود را مستحق سلطنتی ابدی بداند و رقیبی نشناسد سرانجام به فساد میگراید و پا به پای رشد فساد سستی میگیرد و توان و قدرتش از دست میرود و آنگاه چون پیکری بزرگ اما بیروح از پای در میآید.
این قانونِ تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان میدیدند جاری شد و گروهی بیگانه بر ما درآمد و سرانجام به این مرکز مقدس، به این معبد اعظم هخامنشی پای گذاشت.
هنوز پگاه بود که اسکندر با سپاه سوارۀ خود به کنار رود کُر رسید. بر رود پلی زدند و به شهری در پای تخت جمشید رسیدند.
محتملاً بخش عظیمی از ثروت تخت جمشید هدایای متبرکی بود که هر ساله به تخت جمشید آورده میشد و جزء اموال آن به شمار میآمد و سپرده میشد. نزدیک به دویست سال ظرفهای نقره، ظرفهای طلا، پارچههای زربفت و سیمبافت و دیگر اشیاء گرانبها در آنجا گرد آمده بود.
.
.
به هر حال اسکندر خواست این گنجینه را تماماً حمل کند و ببرد و چون چارپا به اندازه کافی نبود دستور داد تا از بابل و شوش چارپا آورند. اسکندر بعد از این پیروزیها جشنی عظیم گرفت و قربانیهای بسیار کرد. روسپیان نیز به این جشن فرا خوانده شدند. همه سرگرم میگساری بودند و عربدههایی مستانه از این بنای مقدس بر میخاست.
در این میان یکی از روسپیان به نام تائیس | (Thais) که در اتیک تولد یافته بود پیشنهاد کرد که تخت جمشید را به آتش کشند. سرانجام، اسکندر برخاست، مشعلهای بسیار افروخته شد، همه به راه افتادند، آواز سر داده بودند. نخست اسکندر و پس از او تائیس مشعلها را بر پردهها و شاید فرشها افکندند و دیگران نیز این کار «شاهانه» را دنبال کردند.
بنای مقدس میسوخت و بیست هزار قاطر و پنج هزار شتر گنجینهٔ تخت جمشید را برای اسکندر حمل میکردند و میبردند با این آتشسوزی و با رفتن این کاروان سلطنتی که از ۵۵۹ .پ. م تا ۳۳۱ پ.م. به طول انجامیده بود، نیز سوخت و رفت.
🔦از اسطوره تا تاریخ
شادروان دکتر مهرداد بهار
صص ۱۸۸-۱۸۷
.
#تخت_جمشید
#اسکندر تخت جمشید؛ معبدِ اعظمِ هخامنشی
T.me/bestdiplomacy
هر حکومتی که به خودکامگی پردازد و خود را مستحق سلطنتی ابدی بداند و رقیبی نشناسد سرانجام به فساد میگراید و پا به پای رشد فساد سستی میگیرد و توان و قدرتش از دست میرود و آنگاه چون پیکری بزرگ اما بیروح از پای در میآید.
این قانونِ تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان میدیدند جاری شد و گروهی بیگانه بر ما درآمد و سرانجام به این مرکز مقدس، به این معبد اعظم هخامنشی پای گذاشت.
هنوز پگاه بود که اسکندر با سپاه سوارۀ خود به کنار رود کُر رسید. بر رود پلی زدند و به شهری در پای تخت جمشید رسیدند.
محتملاً بخش عظیمی از ثروت تخت جمشید هدایای متبرکی بود که هر ساله به تخت جمشید آورده میشد و جزء اموال آن به شمار میآمد و سپرده میشد. نزدیک به دویست سال ظرفهای نقره، ظرفهای طلا، پارچههای زربفت و سیمبافت و دیگر اشیاء گرانبها در آنجا گرد آمده بود.
.
.
به هر حال اسکندر خواست این گنجینه را تماماً حمل کند و ببرد و چون چارپا به اندازه کافی نبود دستور داد تا از بابل و شوش چارپا آورند. اسکندر بعد از این پیروزیها جشنی عظیم گرفت و قربانیهای بسیار کرد. روسپیان نیز به این جشن فرا خوانده شدند. همه سرگرم میگساری بودند و عربدههایی مستانه از این بنای مقدس بر میخاست.
در این میان یکی از روسپیان به نام تائیس | (Thais) که در اتیک تولد یافته بود پیشنهاد کرد که تخت جمشید را به آتش کشند. سرانجام، اسکندر برخاست، مشعلهای بسیار افروخته شد، همه به راه افتادند، آواز سر داده بودند. نخست اسکندر و پس از او تائیس مشعلها را بر پردهها و شاید فرشها افکندند و دیگران نیز این کار «شاهانه» را دنبال کردند.
بنای مقدس میسوخت و بیست هزار قاطر و پنج هزار شتر گنجینهٔ تخت جمشید را برای اسکندر حمل میکردند و میبردند با این آتشسوزی و با رفتن این کاروان سلطنتی که از ۵۵۹ .پ. م تا ۳۳۱ پ.م. به طول انجامیده بود، نیز سوخت و رفت.
🔦از اسطوره تا تاریخ
شادروان دکتر مهرداد بهار
صص ۱۸۸-۱۸۷
.
#تخت_جمشید
#اسکندر تخت جمشید؛ معبدِ اعظمِ هخامنشی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴ده توصیه برای آنها که در ایران می مانند!
🗣مجتبی لشکربلوکی*
من که از سخنرانی و مصاحبه فراری ام، خودم به دکتر محمد فاضلی زنگ زدم، و گفتم ما برای کسانی که می خواهند بمانند چه حرفی داریم برای گفتن؟ و این شد که پادکستی را ضبط کردیم و این کتاب حاصل آن گفت وگو و بازخوردهای پس از انتشار است.
افراد زیادی از من می پرسند که برویم و یا بمانیم؟ معمولا هم جوابی برای آنان ندارم. چون این مساله بسیار شخصی است.اما در عوض افراد زیادی را می بینم که تصمیم گرفته اند بمانند اما در یکی از سه وضعیت هستند:
۱-قواعد زیستن در شرایط نامطمئن و دشوار را نمی دانند و همیشه در حال شوکه شدن، شکست خوردن و یا غر زدن هستند.
۲-اگر می رفتند چشم اندازی پیش رویشان بود، اما حالا که مانده اند، هیچ چشم اندازی ندارند.
۳-دچار روزمرگی شده اند. استراتژی برای رشد و ساختن و ماندن ندارند.
به همین خاطر، من که از سخنرانی و مصاحبه فراری ام، خودم به دکتر محمد فاضلی زنگ زدم، و گفتم ما برای کسانی که می خواهند بمانند چه حرفی داریم برای گفتن؟ و این شد که پادکستی را ضبط کردیم و مجموعه مقالات زیر که در یک کتاب جمع آوری شده، حاصل آن گفت وگو و بازخوردهای پس از انتشار است.
۴ توصیه اقتصادی برای آنان که می مانند
توصیه اول: در تابستان به زمستان فکر کنید.
چرا این موضوع مهم است؟
۱-ما دیر به یاد بازنشستگی می افتیم، برای مثال سه سال مانده به بازنشستگی.
۲-صندوق های بازنشستگی در ایران به خاطر افزایش امید به زندگی، (امید به زندگی یک متغیر روان شناختی نیست، بلکه منظور متوسط سال هایی است که زنده می مانیم) و افزایش نسبت سالمندان، یا ناترازی شدید مالی دارند یا خواهند داشت. حدود یک پنجم بودجه کشور فقط دارد به رفع ناترازی صندوق های فعلی تخصیص داده می شود، احتمالا در آینده این ناترازی بیشتر و دولت ناتوان تر خواهد شد.
چه باید کرد؟
امیدی به صندوق های کلاسیک بازنشستگی نداشته باشید. از هم اکنون سرمایه گذاری بلندمدت و بازنشستگی تکمیلی را در دستور کار قرار دهید.
توصیه دوم: ریال نگه ندارید
معنایش چیست؟ پول نگه ندارید! در اقتصاد تورمی وقتی شما از بانک ۲۵ درصد سود می گیرید، و ۵۰ درصد تورم وجود دارد، رسما پذیرفته اید که ۲۵ درصد سود سالانه زیان کنید.
چه کنیم؟
۱-افزایش سواد مالی و سرمایه گذاری
۲-سرمایه گذاری در بازارهای مالی به صورت مستقیم (اگر بلدیم) یا غیرمستقیم (از طریق صندوق های سرمایه گذاری یا سبدگردانی اختصاصی اگر بلد نیستیم یا فرصت نداریم.). ترجیحا در بازارهایی سرمایه گذاری کنید که مولد باشد.
توصیه سوم: ذخیره احتیاطی داشته باشید
_ چرا این موضوع مطرح است:
۱-عدم قطعیت های زیست محیطی مانند زلزله و سیلاب
۲-عدم قطعیت های سیاست درون مرزی مانند اعتراضات
۳-عدم قطعیت های برون مرزی مانند تنش های منطقه ای
۴-عدم قطعیت های اقتصادی مانند رکود
ما باید جوری ذخیره احتیاطی داشته باشیم که تا سه ماه بتوانیم بدون کار و حقوق دوام بیاوریم.
چه باید کرد؟
لااقل برای بازه سه ماهه، ذخیره احتیاطی داشته باشیم بدین معنا که فرض کنیم ممکن است برای لااقل سه ماه حقوق دریافت نکنیم، بنابراین باید از قبل برای چنین شرایطی ذخیره و برنامه ریزی داشته باشیم
۴-عدم قطعیت های اقتصادی مانند رکود
ما باید جوری ذخیره احتیاطی داشته باشیم که تا سه ماه بتوانیم بدون کار و حقوق دوام بیاوریم
چه باید کرد؟
لااقل برای بازه سه ماهه، ذخیره احتیاطی داشته باشیم بدین معنا که فرض کنیم ممکن است برای لااقل سه ماه حقوق دریافت نکنیم، بنابراین باید از قبل برای چنین شرایطی ذخیره و برنامه ریزی داشته باشیم.
توصیه چهارم: تصمیم گیری پابرجا در شرایط عدم قطعیت
همه جای دنیا عدم قطعیت وجود دارد و ما فکر می کنیم که در ایران بیشتر. این معنی اش این است که باید مهارت تصمیم گیری مان را متناسب کنیم با شرایط عدم قطعیت.
تصمیم گیری پابرجا یعنی این که چون نمی دانیم آینده چه شکلی است و کدام سناریو (آینده) رخ می دهد، از بین گزینه های مختلف، گزینه ای را انتخاب کنم که در اکثر یا تمام سناریوهای ممکن،عملکرد مطلوبی داشته باشد. (برای مطالعه بیشتر به مطالعه جانبی زیر مراجعه کنید)
درتصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت می آموزیم که برای سناریوهای مختلف، اقدامات اقتضائی جانبی را در نظر بگیریم و در ضمن همیشه به استراتژی خروج (Exit Strategy) فکر کنیم که اگر اوضاع آن گونه ما می خواهیم پیش نرفت، چه کنیم؟
برنامه ریز غلطان، استراتژی های موازی همزمان نیز از تکنیک های عدم قطعیت است
https://www.khabaronline.ir/news/1887466/%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%D8%AF%D8%B4%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DB%B1%DB%B0-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D9%87%D8%A7-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF
🗣مجتبی لشکربلوکی*
من که از سخنرانی و مصاحبه فراری ام، خودم به دکتر محمد فاضلی زنگ زدم، و گفتم ما برای کسانی که می خواهند بمانند چه حرفی داریم برای گفتن؟ و این شد که پادکستی را ضبط کردیم و این کتاب حاصل آن گفت وگو و بازخوردهای پس از انتشار است.
افراد زیادی از من می پرسند که برویم و یا بمانیم؟ معمولا هم جوابی برای آنان ندارم. چون این مساله بسیار شخصی است.اما در عوض افراد زیادی را می بینم که تصمیم گرفته اند بمانند اما در یکی از سه وضعیت هستند:
۱-قواعد زیستن در شرایط نامطمئن و دشوار را نمی دانند و همیشه در حال شوکه شدن، شکست خوردن و یا غر زدن هستند.
۲-اگر می رفتند چشم اندازی پیش رویشان بود، اما حالا که مانده اند، هیچ چشم اندازی ندارند.
۳-دچار روزمرگی شده اند. استراتژی برای رشد و ساختن و ماندن ندارند.
به همین خاطر، من که از سخنرانی و مصاحبه فراری ام، خودم به دکتر محمد فاضلی زنگ زدم، و گفتم ما برای کسانی که می خواهند بمانند چه حرفی داریم برای گفتن؟ و این شد که پادکستی را ضبط کردیم و مجموعه مقالات زیر که در یک کتاب جمع آوری شده، حاصل آن گفت وگو و بازخوردهای پس از انتشار است.
۴ توصیه اقتصادی برای آنان که می مانند
توصیه اول: در تابستان به زمستان فکر کنید.
چرا این موضوع مهم است؟
۱-ما دیر به یاد بازنشستگی می افتیم، برای مثال سه سال مانده به بازنشستگی.
۲-صندوق های بازنشستگی در ایران به خاطر افزایش امید به زندگی، (امید به زندگی یک متغیر روان شناختی نیست، بلکه منظور متوسط سال هایی است که زنده می مانیم) و افزایش نسبت سالمندان، یا ناترازی شدید مالی دارند یا خواهند داشت. حدود یک پنجم بودجه کشور فقط دارد به رفع ناترازی صندوق های فعلی تخصیص داده می شود، احتمالا در آینده این ناترازی بیشتر و دولت ناتوان تر خواهد شد.
چه باید کرد؟
امیدی به صندوق های کلاسیک بازنشستگی نداشته باشید. از هم اکنون سرمایه گذاری بلندمدت و بازنشستگی تکمیلی را در دستور کار قرار دهید.
توصیه دوم: ریال نگه ندارید
معنایش چیست؟ پول نگه ندارید! در اقتصاد تورمی وقتی شما از بانک ۲۵ درصد سود می گیرید، و ۵۰ درصد تورم وجود دارد، رسما پذیرفته اید که ۲۵ درصد سود سالانه زیان کنید.
چه کنیم؟
۱-افزایش سواد مالی و سرمایه گذاری
۲-سرمایه گذاری در بازارهای مالی به صورت مستقیم (اگر بلدیم) یا غیرمستقیم (از طریق صندوق های سرمایه گذاری یا سبدگردانی اختصاصی اگر بلد نیستیم یا فرصت نداریم.). ترجیحا در بازارهایی سرمایه گذاری کنید که مولد باشد.
توصیه سوم: ذخیره احتیاطی داشته باشید
_ چرا این موضوع مطرح است:
۱-عدم قطعیت های زیست محیطی مانند زلزله و سیلاب
۲-عدم قطعیت های سیاست درون مرزی مانند اعتراضات
۳-عدم قطعیت های برون مرزی مانند تنش های منطقه ای
۴-عدم قطعیت های اقتصادی مانند رکود
ما باید جوری ذخیره احتیاطی داشته باشیم که تا سه ماه بتوانیم بدون کار و حقوق دوام بیاوریم.
چه باید کرد؟
لااقل برای بازه سه ماهه، ذخیره احتیاطی داشته باشیم بدین معنا که فرض کنیم ممکن است برای لااقل سه ماه حقوق دریافت نکنیم، بنابراین باید از قبل برای چنین شرایطی ذخیره و برنامه ریزی داشته باشیم
۴-عدم قطعیت های اقتصادی مانند رکود
ما باید جوری ذخیره احتیاطی داشته باشیم که تا سه ماه بتوانیم بدون کار و حقوق دوام بیاوریم
چه باید کرد؟
لااقل برای بازه سه ماهه، ذخیره احتیاطی داشته باشیم بدین معنا که فرض کنیم ممکن است برای لااقل سه ماه حقوق دریافت نکنیم، بنابراین باید از قبل برای چنین شرایطی ذخیره و برنامه ریزی داشته باشیم.
توصیه چهارم: تصمیم گیری پابرجا در شرایط عدم قطعیت
همه جای دنیا عدم قطعیت وجود دارد و ما فکر می کنیم که در ایران بیشتر. این معنی اش این است که باید مهارت تصمیم گیری مان را متناسب کنیم با شرایط عدم قطعیت.
تصمیم گیری پابرجا یعنی این که چون نمی دانیم آینده چه شکلی است و کدام سناریو (آینده) رخ می دهد، از بین گزینه های مختلف، گزینه ای را انتخاب کنم که در اکثر یا تمام سناریوهای ممکن،عملکرد مطلوبی داشته باشد. (برای مطالعه بیشتر به مطالعه جانبی زیر مراجعه کنید)
درتصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت می آموزیم که برای سناریوهای مختلف، اقدامات اقتضائی جانبی را در نظر بگیریم و در ضمن همیشه به استراتژی خروج (Exit Strategy) فکر کنیم که اگر اوضاع آن گونه ما می خواهیم پیش نرفت، چه کنیم؟
برنامه ریز غلطان، استراتژی های موازی همزمان نیز از تکنیک های عدم قطعیت است
https://www.khabaronline.ir/news/1887466/%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%D8%AF%D8%B4%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DB%B1%DB%B0-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D9%87%D8%A7-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF
www.khabaronline.ir
۱۰ توصیه برای آن ها که در ایران می مانند / زیستن در شرایط دشوار
من که از سخنرانی و مصاحبه فراری ام، خودم به دکتر محمد فاضلی زنگ زدم، و گفتم ما برای کسانی که می خواهند بمانند چه حرفی داریم برای گفتن؟ و این شد که پادکستی را ضبط کردیم و این کتاب حاصل آن گفت وگو و بازخوردهای پس از انتشار است.