🔵🔴پایان مسعود: حکومت 2 سال وقت دارد
✍محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد). این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهور درخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
ادامه و متن کامل:
https://noandish.com/fa/news/183736
T.me/bestdiplomacy
✍محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد). این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهور درخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
ادامه و متن کامل:
https://noandish.com/fa/news/183736
T.me/bestdiplomacy
نواندیش
پایان مسعود: حکومت 2 سال وقت دارد / یادداشتی از دکتر محسن رنانی
🔵🔴 بحران۵۳ در ایران!
✍امیر ناظمی
نظام حکمرانی فعلی ایران را میتوان با شاخصهای مختلفی، تحلیل کرد و نامهای مختلفی بر آن گذاشت. اما از دید تحلیلگران توسعه، نمونه یک «نظم دسترسی محدود» (LAO) است.
در حقیقت گروههای محدودی، قدرت سیاسی را در اختیار دارند و به ندرت و به سختی فردی خارج از آن فرادستان اجازه حضور در ساختار قدرت را مییابد. نامهای تکراری در کابینهها، جابهجایی افراد از دولت به بخشهای حاکمیتی و بالعکس، حضور بالای آقازادهها در مناصب میانی نشانههایی از این «دسترسی محدود» است.
این «گروههای محدود» که قدرت را در حوزههای مختلف در دست دارند، برآمده از دو رویداد هستند:
1️⃣انقلاب۵۷
2️⃣جنگ ۸ساله با عراق
قدرت در ایران امروز میان گروههایی است که در زمان انقلاب۵۷ یا در زمان جنگ، میان گروههایی از همرزمان و حامیان آنها شکل گرفته است.
تمام قریب به اتفاق وزراء، از زمان انقلاب۵۷ تا کنون، عضو یکی از ۲شبکه بودهاند و توسط آنان نیز پشتیبانی شدهاند.
چالش پیش روی «نظام دسترسی محدود» ایران
هر دو شبکه به لحاظ سنی در آخرین سالهای خود برای تشکیل نظام اداری هستند. متولدین ۱۳۵۳ به بعد عملا به لحاظ سنی در زمان انقلاب کمتر از ۴ سال داشتهاند، که این امکان برای آنان وجود نداشته است که داخل شبکهای انقلابی بوده باشند. در زمان اتمام جنگ نیز کمتر از ۱۴سال بودهاند که امکان حضور در شبکه همرزمان جبهه را از آنان گرفته است.
در سالهای پس از انقلاب، این شبکههای همرزمان و انقلابیها، هم با حذف گروههایی از خود، تقریبا همه دولتها را در اختیار داشتهاند. به همبن دلیل سن کابینه در دولت ۴م با ۳۹سال سن آغاز میشود، و تقریبا به اندازهی رشد سن آنها، هر دوره در حدود ۳ تا ۴ سال به سن کابینه افزوده میشود، تا در زمان پزشکیان به رکورد ۶۱سال میرسد. (نمودار)
در حقیقت مشکل این نظم دسترسی محدود، آن است که با معیارهایی شکل گرفته است، که افراد متولد بعد از ۵۳ به صورت طبیعی امکان حضور در آن شبکه را ندارند. اما پایههای این «نظم دسترسی محدود» که از ایدئولوژی (باورهای مشترک) و منافع مشترک تغذیه میکند، برای واگذاری قدرت، به مرور دچار بحران شده است.
اعتماد به نیروهای جدیدی که هم باورمند به ارزشهای آنان باشند و هم تضمینکننده منافع مشترک آنان، کار را برایشان سخت کرده است. به همین دلیل یکی از ۲ راه زیر را انتخاب کرده است:
1️⃣وابستگی خانوادگی: انبوهی از مدیرانی که فرزندان و دامادها و... خویشاوندان مدیران رده بالای پیشین
2️⃣وفاداری به شبکه منافع: که منجر به پیدایش مدیرانی منفعتجوشده است که اغلب ایده، استقلال و توانمندی لازم را نداشته و صرفا به دلیل وفاداری به شبکه، گزینش شدهاند. کسانی که در ادبیات شبکههای اجتماعی به نام «کیفکش» نامیده میشوند.
هر ۲ راه بالا منجر به کاهش توانمندی نظام اداری شده است و در ادامه به ناکارآمدی افزوده است. این ناکارآمدی اکنون تبدیل به بحرانی عظیم شده است.
⭕️چرا ۱۳۵۳ مهم است؟
1️⃣اکنون حدود ۸۳٪ از جامعه متولدین بعد از ۵۳ هستند، در حالی که هنوز حاکمیت تن به بازترکردن دسترسی محدود خود نداده است. وقتی بخش بزرگی از جامعه برای خود شانسی برای حضور در قدرت نبیند، موضعگیریاش در برابر آن افزایش مییابد.
2️⃣تغییرات سریع در جهان در ۵۰ سال گذشته منجر به تغییر فهم انسانها و تغییر ارزشها و نگرشهای آنان شده است. مطالعات ارزشها و نگرشهای ایرانیان به خوبی این تغییر را نشان میدهد (مقایسه موج۱ با۴). در حالی که قدرت در انحصار همان گروهی است که ارزشها و نگرشهایشان در بهترین حالت مربوط به موج۱ است ولی جامعه واقعی در دنیای موج۴ زندگی میکند. این امر شانس گفتوگو میان حاکمان با جامعه را از بین برده است.
3️⃣با معیارهای فعلی، به جز همان «وابستگان خانوادگی» و «وفاداران شبکه منافع» شانس اندکی برای ورود به قدرت وجود دارد. حتی اگر وقتی ۱ یا ۲٪ از افراد خارج از این شبکهها به قدرت دست مییابند، چنان غیرخودی نگریسته میشوند که تمام سیستم در برابر هر اقدام او میایستد.
4️⃣حتی با فرض ورود این افراد نوآمده به قدرت، جامعه نیز در شایستگی آن افراد تردید کرده و فرض میکند او نیز متعلق به یکی از دو شبکه است. در نتیجه به سرمایه اجتماعی لازم برای تغییر و بهبود، دست پیدا نمیکند.
5️⃣حتی شعار «دولت جوان انقلابی» در عمل منجر به جمعی از همان دو گروه «وابستگی خانوادگی» و «وفاداران به شبکه منافع» شد.
به این ترتیب نظام سیاسی ایران ناچار است تا دست به بازنگری در معیارهای تعریف خودی-غیرخودی بزند. و احتمالا بنا به قانون طبیعت دولت پزشکیان آخرین باری است که دو شبکه انقلابیون۵۷ و همرزمان جنگ، میتوانند همچنان کابینه را در انحصار خود بگیرند.
T.me/bestdiplomacy
✍امیر ناظمی
نظام حکمرانی فعلی ایران را میتوان با شاخصهای مختلفی، تحلیل کرد و نامهای مختلفی بر آن گذاشت. اما از دید تحلیلگران توسعه، نمونه یک «نظم دسترسی محدود» (LAO) است.
در حقیقت گروههای محدودی، قدرت سیاسی را در اختیار دارند و به ندرت و به سختی فردی خارج از آن فرادستان اجازه حضور در ساختار قدرت را مییابد. نامهای تکراری در کابینهها، جابهجایی افراد از دولت به بخشهای حاکمیتی و بالعکس، حضور بالای آقازادهها در مناصب میانی نشانههایی از این «دسترسی محدود» است.
این «گروههای محدود» که قدرت را در حوزههای مختلف در دست دارند، برآمده از دو رویداد هستند:
1️⃣انقلاب۵۷
2️⃣جنگ ۸ساله با عراق
قدرت در ایران امروز میان گروههایی است که در زمان انقلاب۵۷ یا در زمان جنگ، میان گروههایی از همرزمان و حامیان آنها شکل گرفته است.
تمام قریب به اتفاق وزراء، از زمان انقلاب۵۷ تا کنون، عضو یکی از ۲شبکه بودهاند و توسط آنان نیز پشتیبانی شدهاند.
چالش پیش روی «نظام دسترسی محدود» ایران
هر دو شبکه به لحاظ سنی در آخرین سالهای خود برای تشکیل نظام اداری هستند. متولدین ۱۳۵۳ به بعد عملا به لحاظ سنی در زمان انقلاب کمتر از ۴ سال داشتهاند، که این امکان برای آنان وجود نداشته است که داخل شبکهای انقلابی بوده باشند. در زمان اتمام جنگ نیز کمتر از ۱۴سال بودهاند که امکان حضور در شبکه همرزمان جبهه را از آنان گرفته است.
در سالهای پس از انقلاب، این شبکههای همرزمان و انقلابیها، هم با حذف گروههایی از خود، تقریبا همه دولتها را در اختیار داشتهاند. به همبن دلیل سن کابینه در دولت ۴م با ۳۹سال سن آغاز میشود، و تقریبا به اندازهی رشد سن آنها، هر دوره در حدود ۳ تا ۴ سال به سن کابینه افزوده میشود، تا در زمان پزشکیان به رکورد ۶۱سال میرسد. (نمودار)
در حقیقت مشکل این نظم دسترسی محدود، آن است که با معیارهایی شکل گرفته است، که افراد متولد بعد از ۵۳ به صورت طبیعی امکان حضور در آن شبکه را ندارند. اما پایههای این «نظم دسترسی محدود» که از ایدئولوژی (باورهای مشترک) و منافع مشترک تغذیه میکند، برای واگذاری قدرت، به مرور دچار بحران شده است.
اعتماد به نیروهای جدیدی که هم باورمند به ارزشهای آنان باشند و هم تضمینکننده منافع مشترک آنان، کار را برایشان سخت کرده است. به همین دلیل یکی از ۲ راه زیر را انتخاب کرده است:
1️⃣وابستگی خانوادگی: انبوهی از مدیرانی که فرزندان و دامادها و... خویشاوندان مدیران رده بالای پیشین
2️⃣وفاداری به شبکه منافع: که منجر به پیدایش مدیرانی منفعتجوشده است که اغلب ایده، استقلال و توانمندی لازم را نداشته و صرفا به دلیل وفاداری به شبکه، گزینش شدهاند. کسانی که در ادبیات شبکههای اجتماعی به نام «کیفکش» نامیده میشوند.
هر ۲ راه بالا منجر به کاهش توانمندی نظام اداری شده است و در ادامه به ناکارآمدی افزوده است. این ناکارآمدی اکنون تبدیل به بحرانی عظیم شده است.
⭕️چرا ۱۳۵۳ مهم است؟
1️⃣اکنون حدود ۸۳٪ از جامعه متولدین بعد از ۵۳ هستند، در حالی که هنوز حاکمیت تن به بازترکردن دسترسی محدود خود نداده است. وقتی بخش بزرگی از جامعه برای خود شانسی برای حضور در قدرت نبیند، موضعگیریاش در برابر آن افزایش مییابد.
2️⃣تغییرات سریع در جهان در ۵۰ سال گذشته منجر به تغییر فهم انسانها و تغییر ارزشها و نگرشهای آنان شده است. مطالعات ارزشها و نگرشهای ایرانیان به خوبی این تغییر را نشان میدهد (مقایسه موج۱ با۴). در حالی که قدرت در انحصار همان گروهی است که ارزشها و نگرشهایشان در بهترین حالت مربوط به موج۱ است ولی جامعه واقعی در دنیای موج۴ زندگی میکند. این امر شانس گفتوگو میان حاکمان با جامعه را از بین برده است.
3️⃣با معیارهای فعلی، به جز همان «وابستگان خانوادگی» و «وفاداران شبکه منافع» شانس اندکی برای ورود به قدرت وجود دارد. حتی اگر وقتی ۱ یا ۲٪ از افراد خارج از این شبکهها به قدرت دست مییابند، چنان غیرخودی نگریسته میشوند که تمام سیستم در برابر هر اقدام او میایستد.
4️⃣حتی با فرض ورود این افراد نوآمده به قدرت، جامعه نیز در شایستگی آن افراد تردید کرده و فرض میکند او نیز متعلق به یکی از دو شبکه است. در نتیجه به سرمایه اجتماعی لازم برای تغییر و بهبود، دست پیدا نمیکند.
5️⃣حتی شعار «دولت جوان انقلابی» در عمل منجر به جمعی از همان دو گروه «وابستگی خانوادگی» و «وفاداران به شبکه منافع» شد.
به این ترتیب نظام سیاسی ایران ناچار است تا دست به بازنگری در معیارهای تعریف خودی-غیرخودی بزند. و احتمالا بنا به قانون طبیعت دولت پزشکیان آخرین باری است که دو شبکه انقلابیون۵۷ و همرزمان جنگ، میتوانند همچنان کابینه را در انحصار خود بگیرند.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴درخواست تلآویو از غرب: در صورت حمله ایران، در دفاع و حمله متقابل به ما بپیوندید
رئیس دستگاه دیپلماسی اسرائیل از وزرای امور خارجه فرانسه و بریتانیا خواسته در صورتی که ایران حمله کند، اسرائیل انتظار دارد که ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا، بریتانیا و فرانسه، نه تنها در دفاع بلکه در حمله به اهداف مهم در ایران نیز به اسرائیل ملحق شود./شفقنا
@bestdiplomacy
رئیس دستگاه دیپلماسی اسرائیل از وزرای امور خارجه فرانسه و بریتانیا خواسته در صورتی که ایران حمله کند، اسرائیل انتظار دارد که ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا، بریتانیا و فرانسه، نه تنها در دفاع بلکه در حمله به اهداف مهم در ایران نیز به اسرائیل ملحق شود./شفقنا
@bestdiplomacy
Forwarded from اتچ بات
🔵🔴فیلمی از #سید_حسن_تقی_زاده در کنار #مصدق به هنگام خروج #شاه و همسرش از بیمارستان، مربوط به سال ۱۳۳۰، حضور چند ثانیهای تقیزاده در این فیلم تنها تصویر واضحی است که تا کنون از او ضبط شده است.
📍سید حسن تقی زاده دشمن و مخالف بسیار داشت. بسیار اتهام ها به او زده شد. اما دو جنس اتهام را نتوانستند به او بچسبانند:
فساد مالی و اخلاقی.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران کتابی منتشر کرده با نام سید حسن تقی زاده، به روایت اسناد ساواک(تهران،1383) .
در این کتاب همه نوع سندی هست؛ در کنار گزارشهای موثق ، شایعات و مسموعات کم وزن هم نقل شده اما هیچ جا نیامده که تقی زاده دزد بوده و رشوه داده و گرفته و اختلاس کرده است.
یکی از سندهای بسیار جالب این کتاب، «بیوگرافی» تقی زاده است که رئیس رکن دوم لشکر تبریز تهیه کرده.(مربوط به زمانی که تقی زاده رئیس مجلس سنا بود). در این سند آمده است(56-58):
- میزان تحول و ثروت منقول و غیر منقول: ثروتی ندارد.
- اعتیادات: ندارد.
- دشمنان مهم: توده ای ها.
- امیال و آرزوهای شخصی: فقط در ترقی و عظمت ایران دور می زند.
- عقاید و افکار سیاسی: مجاهدت در حفظ استقلال ایران و عظمت و سربلندی آن و آزادی ملت. طرفداری طبقه پائین و زحمت کش و فقیر و جهاد بر ضد تمام طبقات ممتاز و وقف وجود برای اصلاح حال و رفاه طبقات محروم از نعمات حیات شایسته. خدمت به بهبود حال اقتصادی و فرهنگ و بهداشت.
- نقاط ضعف زندگی: غرور زیاد.
تقی زاده سالها در این مملکت وزیر و وکیل و سفیر و سناتور و رئیس مجلس سنا بود اما در نهایت پاکدستی زندگی کرد. تا به آنجا که در سال های پیری و بیماری برای اینکه بتواند هزینه سفر و معالجه خود را بدهد مجبور بود کتابخانه شخصی اش را بفروشد و تازه دولت با او راه نمی آمد و می گفتند نمی توانند کتابخانه پیر خردمند ایراندوست را بخرند.
T.me/bestdiplomacy
📍سید حسن تقی زاده دشمن و مخالف بسیار داشت. بسیار اتهام ها به او زده شد. اما دو جنس اتهام را نتوانستند به او بچسبانند:
فساد مالی و اخلاقی.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران کتابی منتشر کرده با نام سید حسن تقی زاده، به روایت اسناد ساواک(تهران،1383) .
در این کتاب همه نوع سندی هست؛ در کنار گزارشهای موثق ، شایعات و مسموعات کم وزن هم نقل شده اما هیچ جا نیامده که تقی زاده دزد بوده و رشوه داده و گرفته و اختلاس کرده است.
یکی از سندهای بسیار جالب این کتاب، «بیوگرافی» تقی زاده است که رئیس رکن دوم لشکر تبریز تهیه کرده.(مربوط به زمانی که تقی زاده رئیس مجلس سنا بود). در این سند آمده است(56-58):
- میزان تحول و ثروت منقول و غیر منقول: ثروتی ندارد.
- اعتیادات: ندارد.
- دشمنان مهم: توده ای ها.
- امیال و آرزوهای شخصی: فقط در ترقی و عظمت ایران دور می زند.
- عقاید و افکار سیاسی: مجاهدت در حفظ استقلال ایران و عظمت و سربلندی آن و آزادی ملت. طرفداری طبقه پائین و زحمت کش و فقیر و جهاد بر ضد تمام طبقات ممتاز و وقف وجود برای اصلاح حال و رفاه طبقات محروم از نعمات حیات شایسته. خدمت به بهبود حال اقتصادی و فرهنگ و بهداشت.
- نقاط ضعف زندگی: غرور زیاد.
تقی زاده سالها در این مملکت وزیر و وکیل و سفیر و سناتور و رئیس مجلس سنا بود اما در نهایت پاکدستی زندگی کرد. تا به آنجا که در سال های پیری و بیماری برای اینکه بتواند هزینه سفر و معالجه خود را بدهد مجبور بود کتابخانه شخصی اش را بفروشد و تازه دولت با او راه نمی آمد و می گفتند نمی توانند کتابخانه پیر خردمند ایراندوست را بخرند.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
attach 📎
🔵🔴چرا #مصدق پیشنهاد بانک جهانی را نپذیرفت؟
🔻نیکلا گرجستانی در کتاب «جلوتر از زمان خود» (میراث محمد مصدق در ایران و زویاد گامساخوردیا در گرجستان) با استناد به آرشیو اسناد محرمانه بانک جهانی اثبات کرده که پیشنهاد بانک جهانی برای حل بحران نفتی که از سوی مصدق رد شد، منطبق بر خواستههای شرکت سابق نفت ایران و انگلیس تنظیم شده بود و با اصرار اینکه تکنیسینهای بریتانیایی برای «عملیات کارآمد» ضروری هستند، بانک جهانی یک «اسب تروا» را در زیر لوگوی خود ایجاد کرد.
اما حتی حامیان دکتر مصدق از او به خاطر نپذیرفتن پیشنهاد بانک جهانی انتقاد کردهاند مانند دکتر کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد که گفته نپذیرفتن این پیشنهاد بزرگترین اشتباه دکتر مصدق بود. اما آنها متاسفانه از آنچه داخل سازمان بانک جهانی میگذشت آگاه نبودند.
http://tarikhirani.ir/fa/news/8749
@bestdiplomacy
🔻نیکلا گرجستانی در کتاب «جلوتر از زمان خود» (میراث محمد مصدق در ایران و زویاد گامساخوردیا در گرجستان) با استناد به آرشیو اسناد محرمانه بانک جهانی اثبات کرده که پیشنهاد بانک جهانی برای حل بحران نفتی که از سوی مصدق رد شد، منطبق بر خواستههای شرکت سابق نفت ایران و انگلیس تنظیم شده بود و با اصرار اینکه تکنیسینهای بریتانیایی برای «عملیات کارآمد» ضروری هستند، بانک جهانی یک «اسب تروا» را در زیر لوگوی خود ایجاد کرد.
اما حتی حامیان دکتر مصدق از او به خاطر نپذیرفتن پیشنهاد بانک جهانی انتقاد کردهاند مانند دکتر کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد که گفته نپذیرفتن این پیشنهاد بزرگترین اشتباه دکتر مصدق بود. اما آنها متاسفانه از آنچه داخل سازمان بانک جهانی میگذشت آگاه نبودند.
http://tarikhirani.ir/fa/news/8749
@bestdiplomacy
Forwarded from عکس نگار
📛 آروزی مرگ برای سرزمین مادری؟!
✍ رضا کدخدازاده
✅ در طول تاریخی درازدامن، بهترین فرزندان این مُلک برای حفظ «مرز و معیاری» که نامش #ایران_عزیز است، جان خود را فدا کردهاند. آخرین و ملموسترینش برای ما، تهاجم عراق بود. عراقی که هیچگاه حتی به شوخی هم نگفت که ترکتازیاش به «مرز و معیار» ایران، به خاطر حفظ و گسترش مرزهای اسلام بوده است! بلکه به صراحت میگفت هدفش گرفتن سرزمین ایران است که آن را «مُلک مجوسان» و خاری در چشم «الشعب العرب» میدانست. هشت سال جنگ تحمیلی؛ بیش از دویست هزار شهید و قریب یک میلیون جانباز، حاصل #دفاع_مقدس ایرانیان از همین «مرز و معیاری» بود که حالا جرثومههایی مانند #امیرحسین_ثابتی بر مجلسش تکیه زدهاند و مرگ آن را میخواهند! لابد وقتی شعار مرگ بر ایران میدهند نیز، مثل باقیِ شعارهای «مرگ بر»شان، مشتهای خود را گره میکنند و رگهای گردنشان هم قلمبه میشود. آه! چه روزهای تلخی بر این سرزمین میگذرد. ای کاش همهاش خواب باشد.
تنها دلخوشی ما امّا، بلاکشدن از سوی این جرثومههاست! که بیش باد و بیش باد و بیش باد...!
✍ رضا کدخدازاده
✅ در طول تاریخی درازدامن، بهترین فرزندان این مُلک برای حفظ «مرز و معیاری» که نامش #ایران_عزیز است، جان خود را فدا کردهاند. آخرین و ملموسترینش برای ما، تهاجم عراق بود. عراقی که هیچگاه حتی به شوخی هم نگفت که ترکتازیاش به «مرز و معیار» ایران، به خاطر حفظ و گسترش مرزهای اسلام بوده است! بلکه به صراحت میگفت هدفش گرفتن سرزمین ایران است که آن را «مُلک مجوسان» و خاری در چشم «الشعب العرب» میدانست. هشت سال جنگ تحمیلی؛ بیش از دویست هزار شهید و قریب یک میلیون جانباز، حاصل #دفاع_مقدس ایرانیان از همین «مرز و معیاری» بود که حالا جرثومههایی مانند #امیرحسین_ثابتی بر مجلسش تکیه زدهاند و مرگ آن را میخواهند! لابد وقتی شعار مرگ بر ایران میدهند نیز، مثل باقیِ شعارهای «مرگ بر»شان، مشتهای خود را گره میکنند و رگهای گردنشان هم قلمبه میشود. آه! چه روزهای تلخی بر این سرزمین میگذرد. ای کاش همهاش خواب باشد.
تنها دلخوشی ما امّا، بلاکشدن از سوی این جرثومههاست! که بیش باد و بیش باد و بیش باد...!
من چون در دوران مصدّق از ایران دور بودم، تجربهی دستِ اوّل از آن نداشتم، ولی میشنیدم که ایران سـرزنده و پُر هیجان بوده، ایرانی احساس میکرده که بازیافتِ شخصیّت کرده، به خارجی نه به عنوانِ «فردِ برتر» بلکه به عنوانِ حریف مینگریسته.
انسان بر حسبِ ذات خود، میل دارد که ابرازِ شخصيّت بكند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد. در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم میدیدم. حتّی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور، که چرا تن به کودتا داده بودند. آنان در زمان مصدّق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند.
ما همیشه این مشکلِ حفظ موازنه در میانِ احساس و عقل را داشتهایم، و نیز نَوَسان میان بستگی و رهایی، مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع میکنند و در سایه باز میشوند.
#روزها_جلدچهارم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
انسان بر حسبِ ذات خود، میل دارد که ابرازِ شخصيّت بكند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد. در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم میدیدم. حتّی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور، که چرا تن به کودتا داده بودند. آنان در زمان مصدّق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند.
ما همیشه این مشکلِ حفظ موازنه در میانِ احساس و عقل را داشتهایم، و نیز نَوَسان میان بستگی و رهایی، مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع میکنند و در سایه باز میشوند.
#روزها_جلدچهارم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴 فرجام #عقبنشینی_زیاد، تخمگذاری است!
🔻حکایت کردهاند که خروسی هر روز صبح زود با بانگ بلند اذان میگفت. روزی صاحبش به او گفت: از این پس اذان نگو وگرنه سرت را خواهم برید.
خروس با خود گفت؛ تقیه را برای همین روزها گذاشتهاند، پس عاقلانه است که برای حفاظت از جانم هم که شده، از این ببعد کمی کوتاه آمده و اذان گفتن را به خروسهای دیگر واگذار کنم!
یک هفتهای به همین منوال گذشت و خروس اذان نگفت و دم فرو بست.
اینبار صاحبش به او گفت: اذان نگفتن کافی نیست، بلکه از این پس باید همانند مرغها قُدقُد کنی وگر نه سرت را خواهم برید!
خروس پس از قدری تامل به این نتیجه رسید، در جایی که طبق قاعده "الضرورات تبیح المحظورات: به هنگام ضرورت حرام ها نیز مباح می گردند"، پس برای نجات جانم چارهای جز تمکین نیست ولاجرم باید تن به قُدقُد کردن داد، این بود که برای راضی کردن صاحبش، به قدقد کردن روی آورد!
پس از مدتی، بار دیگر صاحبش به نزد او آمده و گفت: حال که قُدقُد میکنی، این بار باید مانند مرغها روزی یک تخم برایم بگذاری وگرنه سرت را میبُرم!
اینجا بود که خروس به خود آمد و شروع به گریستن کرده و گفت: ای کاش میمُردم و اما همچنان خروسوار بانگ برمیآوردم و کاش زنده نمیماندم تا امروز به تخمگذاری ناچار شوم!
🔻این مقدمه طولانی را نوشتم تا این نتیجه کوتاه را بگیرم که برخی عقبنشینیها و تسلیم شدنها در برابر برخی زیادهخواهیها و نیز کوتاه آمدنها از اصول و یا اعلام برائت نسبت به گذشته خود اگر برخلاف عقیده و مرام و میل باطنی و صرفا به طمع رسیدن به منافع زودگذر و یا برای گدایی موقعیت و مقام و یا حفظ آن باشد، از طرف هرکس که باشد، نه تنها دون شان و ارزش و کرامت انسانی است، بلکه پایانی بر آن متصور نیست و گاه تا جایی ادامه مییابد که ممکن است طرف را وادار کنند تا مانند خروس داستان ما به قُدقُد کردن و تخم گذاشتن روی آورد!
#رییسجمهور #وزرای_پیشنهادی
✍ #اکبر_اعلمی
👈 در شبکه ایکس
T.me/bestdiplomacy
🔻حکایت کردهاند که خروسی هر روز صبح زود با بانگ بلند اذان میگفت. روزی صاحبش به او گفت: از این پس اذان نگو وگرنه سرت را خواهم برید.
خروس با خود گفت؛ تقیه را برای همین روزها گذاشتهاند، پس عاقلانه است که برای حفاظت از جانم هم که شده، از این ببعد کمی کوتاه آمده و اذان گفتن را به خروسهای دیگر واگذار کنم!
یک هفتهای به همین منوال گذشت و خروس اذان نگفت و دم فرو بست.
اینبار صاحبش به او گفت: اذان نگفتن کافی نیست، بلکه از این پس باید همانند مرغها قُدقُد کنی وگر نه سرت را خواهم برید!
خروس پس از قدری تامل به این نتیجه رسید، در جایی که طبق قاعده "الضرورات تبیح المحظورات: به هنگام ضرورت حرام ها نیز مباح می گردند"، پس برای نجات جانم چارهای جز تمکین نیست ولاجرم باید تن به قُدقُد کردن داد، این بود که برای راضی کردن صاحبش، به قدقد کردن روی آورد!
پس از مدتی، بار دیگر صاحبش به نزد او آمده و گفت: حال که قُدقُد میکنی، این بار باید مانند مرغها روزی یک تخم برایم بگذاری وگرنه سرت را میبُرم!
اینجا بود که خروس به خود آمد و شروع به گریستن کرده و گفت: ای کاش میمُردم و اما همچنان خروسوار بانگ برمیآوردم و کاش زنده نمیماندم تا امروز به تخمگذاری ناچار شوم!
🔻این مقدمه طولانی را نوشتم تا این نتیجه کوتاه را بگیرم که برخی عقبنشینیها و تسلیم شدنها در برابر برخی زیادهخواهیها و نیز کوتاه آمدنها از اصول و یا اعلام برائت نسبت به گذشته خود اگر برخلاف عقیده و مرام و میل باطنی و صرفا به طمع رسیدن به منافع زودگذر و یا برای گدایی موقعیت و مقام و یا حفظ آن باشد، از طرف هرکس که باشد، نه تنها دون شان و ارزش و کرامت انسانی است، بلکه پایانی بر آن متصور نیست و گاه تا جایی ادامه مییابد که ممکن است طرف را وادار کنند تا مانند خروس داستان ما به قُدقُد کردن و تخم گذاشتن روی آورد!
#رییسجمهور #وزرای_پیشنهادی
✍ #اکبر_اعلمی
👈 در شبکه ایکس
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 پارادوکسِ اُمّتگرایی ایرانی
✍️ یادداشتِ منتشره در حسابِ کاربری «فلات ایران» در شبکۀ ایکس (توییتر پیشین)
نوشتهای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است، ولی الان یکبار دیگر دست به دست میشود. در این نوشته، ثابتی که اکنون یک کُرسی هم در مجلس دارد (نمیتوانیم بگویم نمایندۀ ملّت است) عملاً میگوید: «مرگ بر ایران» و سپس ایران را با ظریف، عراقچی و حسامالدین آشنا برابر فرض میکند و میگوید با «فاطمیون» قرابت بیشتری دارد. در پایان هم مانند پاکستانیهای عصبانی که قشرِ بنیادگرای آنها معمولاً هنگام تظاهراتِ سیاسی «خودزنی» هم میکنند، مینویسد: «مرگ بر ناسیونالیسم» و هشتگ «امّت اسلام».
در موردِ گسستهخِردی کسی مانند ثابتی که توان آن را دارد، هر آئینه به پای خود شلیک کند، کمتر عاقلی شک میکند و طبیعی است که دیوانه هم نمیتواند مخاطب ما باشد. اما یک نکته را در موردِ موضوعِ «اُمّت» باید یادآوری کنیم که دانستن آن به صلاحِ همۀ شیعیان است.
مفهوم اُمت - خلافت در طولِ تاریخ، متناظر هم بودهاند یعنی اُمّت یا جماعت، اتباعِ خلیفه (اعم از اُموی، عباسی، عثمانی، داعش) محسوب میشدند که الزاماً نیز باید به مذهبِ جماعت یعنی اهل سنّت، وفادار بوده باشند.
ایرانی، شیعه شد، یعنی اسلام «غیررسمی» از نظرِ خلفا را پذیرفت تا در دامِ تباه اُمت - خلافت نیفتد و البته هزینههای گزافی هم بابت این مبارزۀ بزرگ داد که بخشی از آن با فداکاری جنبشِ اسرارآمیز شعوبیّه، صورت گرفت. نهادِ خلافت، تقریباً هر خباثت و خیانتی علیه ایرانیان کرد و حتی دستآخر یک نیروی سوّم دیگر (قبایل غُز) را وارد معادلۀ قدرت کرد. بدینترتیب غلامانِ غُز خلیفه که با معتصم (مادرش از غزان بود) وارد میدان شدند و در نخستین گام در سرکوبِ جنبش بابک خرّمدین، به خوبی به ارباب خدمت کردند. البته ایرانیان توانستند در نهایت، بخشی از غُزان را نیز شیعه کنند و حتی پس از حملۀ مغول، سریعاً این رابطه را به هم بزنند. در نهایت، ایرانیان با هدایتِ نیروی تخریبگرِ مغولان به سمت بغداد، خلافت عباسی را برانداختند و بدینترتیب از طریق رابطۀ نیروها، تحولی بزرگ در سرنوشتِ جهان آن زمان صورت دادند. از سوی دیگر ایرانِ صفوی در یک اتحادِ استراتژیک با پاپ و اروپای مسیحی علیه خلافتِ عثمانی قرار گرفت که شاید نمونۀ آن، در جهان، بینظیر باشد.
القصه، باید بگوییم ایرانی اگر بخواهد بخشی از اُمت باشد، فعلاً باید دست از شیعه بشوید تا به مذهبِ مختارِ خلیفه گراید و در واقع از راه رفتۀ هزارساله، بازگردد. انهدامِ دولت - ملّت ایران در برابرِ اُمّت - خلافت و تبدیل دیگربارۀ ایرانیان به «موالی» نقطۀ پایان این حرکت است که بعید است، اُمتگرایانِ ایرانی از آن باخبر باشند. البته اگر منظور از اُمت این باشد که ایرانیِ مسلمان ممکن است با بخشهایی از جهان که با او اشتراکِ دینی دارند، قرابت و همدردی بیشتری نسبت به سایر مناطقِ جهان داشته باشد، حرفی نیست، اما اگر موضع این باشد که ایرانی باید خود را مانندِ «موالی» تلقی کند و سایر جماعتها و حکومتهای اسلامی را مانند اُمویه بداند و حتی به آنها «جزیه» هم بدهد، نوعی خودکشی است.
این سیاست، چیزی جز مازوخیسم نیست که البته، هنوز برخی، به آن علاقه دارند و نامش را اُمت میگذارند. دلیل این حرف نیز همان نوشتۀ کوتاه [امیرحسین] ثابتی است که در ابتدا گفته است «مرگ بر آن مرز و معیار...».
البته که [امیرحسین] ثابتی، ابلهتر از آن است که رمزِ چنین دقّتهای تاریخی را بداند اما شیعیانِ مؤمنی که تصوّر میکنند در جهانِ اسلام برای آنها تره خُرد میکنند، باید بدانند که از نظرِ اهلِ سُنّتِ قائل به وحدتِ اسلام اعم از اخوانیها، تکفیریها، سلفیها، داعشیها، عثمانیها و...، ایرانیانِ شیعه، به عنوانِ مانعی بزرگ در برابر این وحدت هستند که با صفویه، عملاً از پشت به خلافت، خنجر زدهاند. به همین دلیل است که اسلامگرایان سیاسی در مصر، ترکیه، عراق و [حاشیۀ جنوبی] خلیج فارس نیز هیچگاه ادعای وحدتخواهی، اسلامگرایانِ سیاسیِ ایران را جدّی تلقی نمیکنند زیرا هیچ راهی جز تغییرِ مذهبِ شیعه به جماعت، در این مسیر وحدت - که آمیخته با تصلّب است - متصور نیستند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 پارادوکسِ اُمّتگرایی ایرانی
✍️ یادداشتِ منتشره در حسابِ کاربری «فلات ایران» در شبکۀ ایکس (توییتر پیشین)
نوشتهای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است، ولی الان یکبار دیگر دست به دست میشود. در این نوشته، ثابتی که اکنون یک کُرسی هم در مجلس دارد (نمیتوانیم بگویم نمایندۀ ملّت است) عملاً میگوید: «مرگ بر ایران» و سپس ایران را با ظریف، عراقچی و حسامالدین آشنا برابر فرض میکند و میگوید با «فاطمیون» قرابت بیشتری دارد. در پایان هم مانند پاکستانیهای عصبانی که قشرِ بنیادگرای آنها معمولاً هنگام تظاهراتِ سیاسی «خودزنی» هم میکنند، مینویسد: «مرگ بر ناسیونالیسم» و هشتگ «امّت اسلام».
در موردِ گسستهخِردی کسی مانند ثابتی که توان آن را دارد، هر آئینه به پای خود شلیک کند، کمتر عاقلی شک میکند و طبیعی است که دیوانه هم نمیتواند مخاطب ما باشد. اما یک نکته را در موردِ موضوعِ «اُمّت» باید یادآوری کنیم که دانستن آن به صلاحِ همۀ شیعیان است.
مفهوم اُمت - خلافت در طولِ تاریخ، متناظر هم بودهاند یعنی اُمّت یا جماعت، اتباعِ خلیفه (اعم از اُموی، عباسی، عثمانی، داعش) محسوب میشدند که الزاماً نیز باید به مذهبِ جماعت یعنی اهل سنّت، وفادار بوده باشند.
ایرانی، شیعه شد، یعنی اسلام «غیررسمی» از نظرِ خلفا را پذیرفت تا در دامِ تباه اُمت - خلافت نیفتد و البته هزینههای گزافی هم بابت این مبارزۀ بزرگ داد که بخشی از آن با فداکاری جنبشِ اسرارآمیز شعوبیّه، صورت گرفت. نهادِ خلافت، تقریباً هر خباثت و خیانتی علیه ایرانیان کرد و حتی دستآخر یک نیروی سوّم دیگر (قبایل غُز) را وارد معادلۀ قدرت کرد. بدینترتیب غلامانِ غُز خلیفه که با معتصم (مادرش از غزان بود) وارد میدان شدند و در نخستین گام در سرکوبِ جنبش بابک خرّمدین، به خوبی به ارباب خدمت کردند. البته ایرانیان توانستند در نهایت، بخشی از غُزان را نیز شیعه کنند و حتی پس از حملۀ مغول، سریعاً این رابطه را به هم بزنند. در نهایت، ایرانیان با هدایتِ نیروی تخریبگرِ مغولان به سمت بغداد، خلافت عباسی را برانداختند و بدینترتیب از طریق رابطۀ نیروها، تحولی بزرگ در سرنوشتِ جهان آن زمان صورت دادند. از سوی دیگر ایرانِ صفوی در یک اتحادِ استراتژیک با پاپ و اروپای مسیحی علیه خلافتِ عثمانی قرار گرفت که شاید نمونۀ آن، در جهان، بینظیر باشد.
القصه، باید بگوییم ایرانی اگر بخواهد بخشی از اُمت باشد، فعلاً باید دست از شیعه بشوید تا به مذهبِ مختارِ خلیفه گراید و در واقع از راه رفتۀ هزارساله، بازگردد. انهدامِ دولت - ملّت ایران در برابرِ اُمّت - خلافت و تبدیل دیگربارۀ ایرانیان به «موالی» نقطۀ پایان این حرکت است که بعید است، اُمتگرایانِ ایرانی از آن باخبر باشند. البته اگر منظور از اُمت این باشد که ایرانیِ مسلمان ممکن است با بخشهایی از جهان که با او اشتراکِ دینی دارند، قرابت و همدردی بیشتری نسبت به سایر مناطقِ جهان داشته باشد، حرفی نیست، اما اگر موضع این باشد که ایرانی باید خود را مانندِ «موالی» تلقی کند و سایر جماعتها و حکومتهای اسلامی را مانند اُمویه بداند و حتی به آنها «جزیه» هم بدهد، نوعی خودکشی است.
این سیاست، چیزی جز مازوخیسم نیست که البته، هنوز برخی، به آن علاقه دارند و نامش را اُمت میگذارند. دلیل این حرف نیز همان نوشتۀ کوتاه [امیرحسین] ثابتی است که در ابتدا گفته است «مرگ بر آن مرز و معیار...».
البته که [امیرحسین] ثابتی، ابلهتر از آن است که رمزِ چنین دقّتهای تاریخی را بداند اما شیعیانِ مؤمنی که تصوّر میکنند در جهانِ اسلام برای آنها تره خُرد میکنند، باید بدانند که از نظرِ اهلِ سُنّتِ قائل به وحدتِ اسلام اعم از اخوانیها، تکفیریها، سلفیها، داعشیها، عثمانیها و...، ایرانیانِ شیعه، به عنوانِ مانعی بزرگ در برابر این وحدت هستند که با صفویه، عملاً از پشت به خلافت، خنجر زدهاند. به همین دلیل است که اسلامگرایان سیاسی در مصر، ترکیه، عراق و [حاشیۀ جنوبی] خلیج فارس نیز هیچگاه ادعای وحدتخواهی، اسلامگرایانِ سیاسیِ ایران را جدّی تلقی نمیکنند زیرا هیچ راهی جز تغییرِ مذهبِ شیعه به جماعت، در این مسیر وحدت - که آمیخته با تصلّب است - متصور نیستند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 پارادوکسِ اُمّتگرایی ایرانی ✍️ یادداشت منتشره در حسابِ کاربری «فلات ایران» در شبکۀ ایکس (توییتر پیشین) نوشتهای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است، ولی الان یکبار دیگر دست به دست میشود. در این نوشته، ثابتی که اکنون یک کُرسی هم در…
Forwarded from تحکیم ملت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️نظر دکتر شفیعی کدکنی دربارهٔ شخصیت دکتر محمد مصدّق
🔻ویدیو: آرش افشینوفایی
📌پ.ن/تحکیم ملت: و صد البته باید گفت امروز بعد از گذشت ۷۰ سال دشمنان مصدق همچنان در لباس آخوندی و سلطنت طلبی براو تاخته اند . اما روشنگری و روایت های صادقانه بزرگانی چون شفیعی کدکنی بر روح و دل آزادی خواهان و وطن دوستان واقعی این سرزمین خواهد نشست.
🆔️@tahkimmelat
🔻ویدیو: آرش افشینوفایی
📌پ.ن/تحکیم ملت: و صد البته باید گفت امروز بعد از گذشت ۷۰ سال دشمنان مصدق همچنان در لباس آخوندی و سلطنت طلبی براو تاخته اند . اما روشنگری و روایت های صادقانه بزرگانی چون شفیعی کدکنی بر روح و دل آزادی خواهان و وطن دوستان واقعی این سرزمین خواهد نشست.
🆔️@tahkimmelat
🔵🔴سی ویژگی افرادِ حیلهگر
✍️محمود سریعالقلم
۱. مهم ترین موضوع در حرف، واکنش و عملِ شخصِ حیله گر، در نهایت حفظ و ترویج خودش است؛
۲. دهها شخصیت دارد؛
۳. تا میتواند وعده میدهد چون به درستی میداند عمومِ مخاطبان حافظۀ کوتاه مدت دارند؛
۴. به هیچ اصول ثابتی پایبند نیست و استعداد U-turn های مکرر در جهان بینی را دارد؛
۵. معقول بودن را هنرمندانه به نمایش میگذارد؛
۶. جز به سِمَت وامکاناتِ ناشی از سِمَت، وفاداری دائمی دیگری ندارد؛
۷. کلمات دلنشین، مهمترین سرمایۀ حیله گران است؛
۸. به تناسبِ مخاطب، ظاهرِ خود را تنظیم میکند و دنبال مرید است؛
۹. دائما در حال رصد کردن اوضاع برای فرصت طلبی و حفظِ منافع خودش است؛
۱۰. کانونیترین هنر حیلهگر، مخفی کردن خودِ واقعی است؛
۱۱. با آنچه میگوید و نمیگوید، خودِ واقعی را مخفی میکند؛
۱۲. به تناسب مخاطب، واژگان خود را تغییر میدهد؛
۱۳. از این واژهها بسیار استفاده میکند: انسانیت، عدالت، صداقت؛
۱۴. خیلی ناجوانمردانه اطرافیان خود را حذف میکند؛
۱۵. رصد میکند تا آنچه مخاطب دوست دارد بشنود را، به او بگوید؛
۱۶. نهایت تلاش را به کار میگیرد تا مخاطب با حال قضاوت کند و گذشته را فراموش کند؛
۱۷. دومین سرمایۀ حیلهگر این است که عامه معمولا گذشته را فراموش میکنند؛
۱۸. منحنی عملکرد او سینوسی است چون در پی حقیقت نیست؛
۱۹. حیلهگری در طبیعت و DNA اوست؛
۲۰. دو «نیرو» در ناخودآگاه او همیشه فعال است: تصاحب مقام و دسترسی به پول و امکانات؛
۲۱. به جز مقام، شهرت و پول، عمومِ مدارهای دیگرِ لذت در وجود او خاموش است؛
۲۲. فرصتها را شکار میکند تا در صحنۀ تئاتر بماند؛
۲۳. کلیدیترین کاری که با دیگران دارد: ساختنِ «ذهنیتهای» جدید برای آنها؛
۲۴. یکی در میان، جملاتی میگوید تا مخاطب را نسبت به نیات خود سِحر کند؛
۲۵. از طریق بازی با واژگان و مفاهیم، اوضاع را امیدوار کننده ترسیم میکند؛
۲۶. توهم و fact را با هم مخلوط میکند تا مخاطب را گیج کند؛
۲۷. از پرداختن به موضوعات و مشکلات کانونی طفره میرود؛
۲۸. بو میکشد تا به کانونهای قدرت و ثروت نزدیک شود و بماند؛
۲۹. عامدانه تلاش میکند بخشهایی از هر موضوع و داستانی را از دید مخاطب مخفی نگه دارد؛
۳۰. عامدانه سعی میکند دیگران در مورد سخنان و عملکرد او سریع به جمعبندی برسند.
T.me/bestdiplomacy
✍️محمود سریعالقلم
۱. مهم ترین موضوع در حرف، واکنش و عملِ شخصِ حیله گر، در نهایت حفظ و ترویج خودش است؛
۲. دهها شخصیت دارد؛
۳. تا میتواند وعده میدهد چون به درستی میداند عمومِ مخاطبان حافظۀ کوتاه مدت دارند؛
۴. به هیچ اصول ثابتی پایبند نیست و استعداد U-turn های مکرر در جهان بینی را دارد؛
۵. معقول بودن را هنرمندانه به نمایش میگذارد؛
۶. جز به سِمَت وامکاناتِ ناشی از سِمَت، وفاداری دائمی دیگری ندارد؛
۷. کلمات دلنشین، مهمترین سرمایۀ حیله گران است؛
۸. به تناسبِ مخاطب، ظاهرِ خود را تنظیم میکند و دنبال مرید است؛
۹. دائما در حال رصد کردن اوضاع برای فرصت طلبی و حفظِ منافع خودش است؛
۱۰. کانونیترین هنر حیلهگر، مخفی کردن خودِ واقعی است؛
۱۱. با آنچه میگوید و نمیگوید، خودِ واقعی را مخفی میکند؛
۱۲. به تناسب مخاطب، واژگان خود را تغییر میدهد؛
۱۳. از این واژهها بسیار استفاده میکند: انسانیت، عدالت، صداقت؛
۱۴. خیلی ناجوانمردانه اطرافیان خود را حذف میکند؛
۱۵. رصد میکند تا آنچه مخاطب دوست دارد بشنود را، به او بگوید؛
۱۶. نهایت تلاش را به کار میگیرد تا مخاطب با حال قضاوت کند و گذشته را فراموش کند؛
۱۷. دومین سرمایۀ حیلهگر این است که عامه معمولا گذشته را فراموش میکنند؛
۱۸. منحنی عملکرد او سینوسی است چون در پی حقیقت نیست؛
۱۹. حیلهگری در طبیعت و DNA اوست؛
۲۰. دو «نیرو» در ناخودآگاه او همیشه فعال است: تصاحب مقام و دسترسی به پول و امکانات؛
۲۱. به جز مقام، شهرت و پول، عمومِ مدارهای دیگرِ لذت در وجود او خاموش است؛
۲۲. فرصتها را شکار میکند تا در صحنۀ تئاتر بماند؛
۲۳. کلیدیترین کاری که با دیگران دارد: ساختنِ «ذهنیتهای» جدید برای آنها؛
۲۴. یکی در میان، جملاتی میگوید تا مخاطب را نسبت به نیات خود سِحر کند؛
۲۵. از طریق بازی با واژگان و مفاهیم، اوضاع را امیدوار کننده ترسیم میکند؛
۲۶. توهم و fact را با هم مخلوط میکند تا مخاطب را گیج کند؛
۲۷. از پرداختن به موضوعات و مشکلات کانونی طفره میرود؛
۲۸. بو میکشد تا به کانونهای قدرت و ثروت نزدیک شود و بماند؛
۲۹. عامدانه تلاش میکند بخشهایی از هر موضوع و داستانی را از دید مخاطب مخفی نگه دارد؛
۳۰. عامدانه سعی میکند دیگران در مورد سخنان و عملکرد او سریع به جمعبندی برسند.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴 تحریم، یک درد مزمن!
تحریمها برای نزدیک به دو دهه همراه همیشگی ما شده است؛ تا برای یک جامعه، اصلیترین مساله، کلیدیترین عدمقطعیت و مهمترین دغدغه رفع تحریمها باشد.برای نسل متولد دهه ۵۰ و ۶۰ بازار کار از دهه ۱۳۸۰ آغاز شد، دههای که با تحریمها همراه بود، و این نسل از ایرانیان تقریبا تمامی دوران کاریشان همراه با تحریم بوده است؛ گویی آنها زندگی کاریشان با یک درد مزمن متولد شده است.
نیروی کار امروز ایران (که غالبا متولدین این دو دهه هستند) خسته از یک مساله است، مسالهای که انگار هیچوقت حل نمیشود. این بزرگترین چالش تحریم است، چالشی که فراتر از اقتصاد و سیاست، امید اجتماعی را هدف قرار گرفته است. تحریم امروز دیگر مسالهای سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه مسالهای اجتماعی است که نشانههای آن را میتوان در مهاجرت نیروهای توانمند یا واکنشهای عصبی و خشن در کوچهخیابان یا شبکههای اجتماعی هم ردگیری کرد.
تحریم به مثابه درد مزمن
اما صرف نظر از هر تحلیلی، چه سیاسی باشد، چه اقتصادی یا اجتماعی، آن چه در حال از دست دادن آن هستیم زمان است. در حقیقت در دنیای سیاست ایرانی آنچه فراموش شده است ارزش زمان است. این که تحریم نعمت بوده است یا فلجکننده، اهمیتی کمتر دارد نسبت به آنکه «تحریمها فرصت و زمان توسعه و امید را از ایران ربوده است». این که دو دهه یک جامعه مشغول پرداختن با یک مساله باشد، یعنی آن مساله نه تنها حل نشده است، بلکه تبدیل به یک بیماری مزمن شده است.
هر مسالهای اگر حل نشود، به مرور تبدیل به «درد مزمن» میشود. «درد مزمن» فرد بیمار را زودرنج، تحریکپذیر و بیحوصله میکند. در حقیقت آسیب اصلی «درد مزمن» همین همیشگی بودن آن است که باعث میشود فرد به مرور زمان، توان تصمیمگیریاش کاهش یابد، چون او زودتر از حد کمحوصله شده است، چون هر چیز کوچک و خردی میتواند او را تحریک کند.
دردی که در دو دهه همواره در بالای هر فهرستی از مسائل روز یک جامعه مینشیند، یک «درد مزمن» است، و به مرور تبدیل به بخشی از تعریف وضعیت موجود میشود. تبدیل تحریمها به یک «درد مزمن» سیاستی است که راهبرد اصلی رقباء و دشمنان ایران است. این راهبرد در ایران امروز البته طرفدارانی نیز در میان تندروان دارد.
تصور کنید یک سردرد مقطعی داشته باشید، دردی که احتمالا شما را نخواهد کشت یا شما را راهی بیمارستان نمیکند. قاعدتا تحمل این درد، نیاز به توان عجیبی ندارد. اما کافی است همین سردرد تبدیل به یک «درد مزمن» و ماندگار شود. همان دردِ قابل تحمل، پس از مدتی تبدیل به یک مشکل بزرگ میشود.
یک درد کوچک و بیاهمیت کافی است تا به یک «درد مزمن» تبدیل شود، آن وقت فرد بیمار دیگر تحمل درد را از دست میدهد. آنچه در تحلیل تحریمها فراموش شده است، تحلیل سیاستهای تحریم در بستر زمان است. طولانی شدن وجود یک مساله اجتماعی یا سیاسی میتواند آن را به یک «درد مزمن» تبدیل کند؛ و همین «درد مزمن» است که میتواند ما را کمتوانتر از بسیاری بیماریهای سخت کند.
درج تاریخ انقضاء
داگلاس نورث، نوبلیست نهادگرای اقتصادی، میگوید: «بیتعارف میگویم: بدون درکی عمیق از زمان، عالمان سیاسی بدی خواهید بود». در حقیقت هیچ سیاستی نیست که همیشه خوب یا همیشه بد باشد. سیاست بیش از هر عاملی تابع زمان است. سیاستی در زمانی (یعنی در یک موقعیت خاص تاریخی و بافتاری) خوب است و در زمان دیگری بد.
به این ترتیب سیاست در ترکیب با زمان است که معنا مییابد و قابل سنجش است که آیا خوب است یا بد. به همین دلیل هم هست که هر سیاستی مانند هر محصول غذایی، مانند شیر یا پنیر، دارای تاریخ انقضاء است. سیاستها نیز مانند محصولات تاریخ تولید و تاریخ انقضاء دارند.
این که دو دهه سیاستهایی نتوانسته باشند به یک مساله پاسخ دهند، یعنی:
__ اولا به جامعه این پیام داده شده است که آن موضوع (مساله) تبدیل به یک «درد مزمن» شده است و
__ ثانیا سیاست (راهحل آن مساله) نیز مدتهاست تاریخ انقضایش سر آمده است.
این که مساله امروز چگونه حل شود، بازمیگردد به تنوعی از گزینههای پیش رو و انتخابی که سیاستمداران انجام میدهند.این یادداشت نه در پی ارائه راهحل است و نه در پی ریشهیابی مساله تحریم. این یادداشت تنها یک هشدار است در خصوص یک «درد مزمن» که حالا یک جامعه و یک نسل را بیحوصلهتر، تحریکپذیرتر و زودرنجتر کرده است.
▪️همین ویژگیهاست که ما را تبدیل به «جامعهای در آستانه» کرده است، جامعهای که میتواند در آستانه هر چیزی قرار گیرد؛ هر چیزی که حتی ما امروز انتظارش را نداریم./مدرسه علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
تحریمها برای نزدیک به دو دهه همراه همیشگی ما شده است؛ تا برای یک جامعه، اصلیترین مساله، کلیدیترین عدمقطعیت و مهمترین دغدغه رفع تحریمها باشد.برای نسل متولد دهه ۵۰ و ۶۰ بازار کار از دهه ۱۳۸۰ آغاز شد، دههای که با تحریمها همراه بود، و این نسل از ایرانیان تقریبا تمامی دوران کاریشان همراه با تحریم بوده است؛ گویی آنها زندگی کاریشان با یک درد مزمن متولد شده است.
نیروی کار امروز ایران (که غالبا متولدین این دو دهه هستند) خسته از یک مساله است، مسالهای که انگار هیچوقت حل نمیشود. این بزرگترین چالش تحریم است، چالشی که فراتر از اقتصاد و سیاست، امید اجتماعی را هدف قرار گرفته است. تحریم امروز دیگر مسالهای سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه مسالهای اجتماعی است که نشانههای آن را میتوان در مهاجرت نیروهای توانمند یا واکنشهای عصبی و خشن در کوچهخیابان یا شبکههای اجتماعی هم ردگیری کرد.
تحریم به مثابه درد مزمن
اما صرف نظر از هر تحلیلی، چه سیاسی باشد، چه اقتصادی یا اجتماعی، آن چه در حال از دست دادن آن هستیم زمان است. در حقیقت در دنیای سیاست ایرانی آنچه فراموش شده است ارزش زمان است. این که تحریم نعمت بوده است یا فلجکننده، اهمیتی کمتر دارد نسبت به آنکه «تحریمها فرصت و زمان توسعه و امید را از ایران ربوده است». این که دو دهه یک جامعه مشغول پرداختن با یک مساله باشد، یعنی آن مساله نه تنها حل نشده است، بلکه تبدیل به یک بیماری مزمن شده است.
هر مسالهای اگر حل نشود، به مرور تبدیل به «درد مزمن» میشود. «درد مزمن» فرد بیمار را زودرنج، تحریکپذیر و بیحوصله میکند. در حقیقت آسیب اصلی «درد مزمن» همین همیشگی بودن آن است که باعث میشود فرد به مرور زمان، توان تصمیمگیریاش کاهش یابد، چون او زودتر از حد کمحوصله شده است، چون هر چیز کوچک و خردی میتواند او را تحریک کند.
دردی که در دو دهه همواره در بالای هر فهرستی از مسائل روز یک جامعه مینشیند، یک «درد مزمن» است، و به مرور تبدیل به بخشی از تعریف وضعیت موجود میشود. تبدیل تحریمها به یک «درد مزمن» سیاستی است که راهبرد اصلی رقباء و دشمنان ایران است. این راهبرد در ایران امروز البته طرفدارانی نیز در میان تندروان دارد.
تصور کنید یک سردرد مقطعی داشته باشید، دردی که احتمالا شما را نخواهد کشت یا شما را راهی بیمارستان نمیکند. قاعدتا تحمل این درد، نیاز به توان عجیبی ندارد. اما کافی است همین سردرد تبدیل به یک «درد مزمن» و ماندگار شود. همان دردِ قابل تحمل، پس از مدتی تبدیل به یک مشکل بزرگ میشود.
یک درد کوچک و بیاهمیت کافی است تا به یک «درد مزمن» تبدیل شود، آن وقت فرد بیمار دیگر تحمل درد را از دست میدهد. آنچه در تحلیل تحریمها فراموش شده است، تحلیل سیاستهای تحریم در بستر زمان است. طولانی شدن وجود یک مساله اجتماعی یا سیاسی میتواند آن را به یک «درد مزمن» تبدیل کند؛ و همین «درد مزمن» است که میتواند ما را کمتوانتر از بسیاری بیماریهای سخت کند.
درج تاریخ انقضاء
داگلاس نورث، نوبلیست نهادگرای اقتصادی، میگوید: «بیتعارف میگویم: بدون درکی عمیق از زمان، عالمان سیاسی بدی خواهید بود». در حقیقت هیچ سیاستی نیست که همیشه خوب یا همیشه بد باشد. سیاست بیش از هر عاملی تابع زمان است. سیاستی در زمانی (یعنی در یک موقعیت خاص تاریخی و بافتاری) خوب است و در زمان دیگری بد.
به این ترتیب سیاست در ترکیب با زمان است که معنا مییابد و قابل سنجش است که آیا خوب است یا بد. به همین دلیل هم هست که هر سیاستی مانند هر محصول غذایی، مانند شیر یا پنیر، دارای تاریخ انقضاء است. سیاستها نیز مانند محصولات تاریخ تولید و تاریخ انقضاء دارند.
این که دو دهه سیاستهایی نتوانسته باشند به یک مساله پاسخ دهند، یعنی:
__ اولا به جامعه این پیام داده شده است که آن موضوع (مساله) تبدیل به یک «درد مزمن» شده است و
__ ثانیا سیاست (راهحل آن مساله) نیز مدتهاست تاریخ انقضایش سر آمده است.
این که مساله امروز چگونه حل شود، بازمیگردد به تنوعی از گزینههای پیش رو و انتخابی که سیاستمداران انجام میدهند.این یادداشت نه در پی ارائه راهحل است و نه در پی ریشهیابی مساله تحریم. این یادداشت تنها یک هشدار است در خصوص یک «درد مزمن» که حالا یک جامعه و یک نسل را بیحوصلهتر، تحریکپذیرتر و زودرنجتر کرده است.
▪️همین ویژگیهاست که ما را تبدیل به «جامعهای در آستانه» کرده است، جامعهای که میتواند در آستانه هر چیزی قرار گیرد؛ هر چیزی که حتی ما امروز انتظارش را نداریم./مدرسه علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴سمفونی سیاست
✍️غلامرضا جواد کاشی/استاد علوم سیاسی
در شرایط حاضر نشانی از «وفاق ملی» نیست. لطف کنید حرمت نامها را نگه دارید. این روزها وفاق ملی را تلاش برای «التیام برخی گسیختگیهای درون نظام» بخوانید. همین و بس. البته شاید وفاق ملی در آینده از همین مسیر بگذرد.
در متونی که این روزها تولید شده، سه مسیر پیش رو نهاده میشود: اول تکیه بر اصول انقلاب یا متن قانون اساسی است. دوم پذیرش یکدیگر بر اساس وزن و قدرتی که هر کدام از طرفین در عمل کسب کردهاند و سوم صلوات بر گذشتهها و تمرکز توجهات به حل مشکلات پیش رو است. هیچکدام را نمیتوان یکسره کنار گذاشت. اما پرسش این است: از کدام یک باید آغاز کرد؟ شروع از مسیر اول به بازجویی و حذف میانجامد. هر کدام تفسیری از قانون اساسی یا انقلاب دارند و دیگری را به انحراف از اصول متهم میکنند و طرف خود را به پذیرش حذف یا توبه توصیه میکنند. چون حذف و توبه واقعی هم در کار نیست، شکافها همینطور افزونتر میشوند.
شروع از مسیر دوم هم معیار روشنی ندارد. هر کدام بر اساس معیارهایی قدرت خود را بیش از دیگری ارزیابی میکند. به جای آنکه به گسیختگیها بیاندیشد به تسلیم طرف ضعیفتر میاندیشد.
مسیر سوم برای شروع از همه سالمتر است: خوب است تمرکز توجهات به حل مشکلات باشد. اما اولین مشکل نفس تولید و تداوم این گسیختگیهاست. نظام گسیختگی درونی میزاید. چنین ساختاری خود مشکل زاست و قادر به حل مشکلات نیست. مثل ماشینی میماند که هر روز یک مشکل تازه فنی پیدا میکند و در جاده میماند.
به چه دلیل نظام گسیختگیهای نو به نو میزاید؟ نظام سیاسی با موسیقی سنتی ایران نسبت دارد. خیال میکند سیاست ورزی هنگامی روی میدهد که یک ملودی نواخته شود و همه آن را تکرار کنند. این اتفاق در موسیقی ممکن و در سیاست محال است. صداها فراواناند هنر سیاسی را کسی دارد که میان این صداهای گوناگون همسازی و هماهنگی ایجاد کند. سیاست مدرن با سمفونی بیشتر همساز است.
حال میتوان از مسیر سوم سراغ دو مسیر اول و دوم هم رفت. هر تفسیری از انقلاب و قانون اساسی که ساختار متصلب تک صدا را موجه کند مادر و زایشگاه مشکلات است. در ارزیابی موازنه قوا، طلب تسلیم و توبه از طرف تضعیف شده هم خطرناک است.
هنگامی که همه چشمها به سمت مشکلات خیره میشود؛ هر کس از هر منظری که در آن ایستاده، سهم خود را ادا خواهد کرد. تفسیری از قانون یا انقلاب موجه است که در حال حاضر دردی را دوا کند. در ارزیابی قوت و ضعف دیگری هم میزان توانایی دخالت برای حل مشکل تعیین کننده است. توجه همه به حل مشکلات، و تعهد به حرکت به سمت تقلیل آنها، بنیاد یک نظام قدرتمند و در همان حال اخلاقی است. آنگاه نظام سیاسی پس از تحصیل هماهنگی درونی، به سمت پذیرش اغیار در اجتماع سیاسی خود هم حرکت خواهد کرد. آنگاه شاید مسیری به سمت وفاق ملی گشوده شود.
T.me/bestdiplomacy
✍️غلامرضا جواد کاشی/استاد علوم سیاسی
در شرایط حاضر نشانی از «وفاق ملی» نیست. لطف کنید حرمت نامها را نگه دارید. این روزها وفاق ملی را تلاش برای «التیام برخی گسیختگیهای درون نظام» بخوانید. همین و بس. البته شاید وفاق ملی در آینده از همین مسیر بگذرد.
در متونی که این روزها تولید شده، سه مسیر پیش رو نهاده میشود: اول تکیه بر اصول انقلاب یا متن قانون اساسی است. دوم پذیرش یکدیگر بر اساس وزن و قدرتی که هر کدام از طرفین در عمل کسب کردهاند و سوم صلوات بر گذشتهها و تمرکز توجهات به حل مشکلات پیش رو است. هیچکدام را نمیتوان یکسره کنار گذاشت. اما پرسش این است: از کدام یک باید آغاز کرد؟ شروع از مسیر اول به بازجویی و حذف میانجامد. هر کدام تفسیری از قانون اساسی یا انقلاب دارند و دیگری را به انحراف از اصول متهم میکنند و طرف خود را به پذیرش حذف یا توبه توصیه میکنند. چون حذف و توبه واقعی هم در کار نیست، شکافها همینطور افزونتر میشوند.
شروع از مسیر دوم هم معیار روشنی ندارد. هر کدام بر اساس معیارهایی قدرت خود را بیش از دیگری ارزیابی میکند. به جای آنکه به گسیختگیها بیاندیشد به تسلیم طرف ضعیفتر میاندیشد.
مسیر سوم برای شروع از همه سالمتر است: خوب است تمرکز توجهات به حل مشکلات باشد. اما اولین مشکل نفس تولید و تداوم این گسیختگیهاست. نظام گسیختگی درونی میزاید. چنین ساختاری خود مشکل زاست و قادر به حل مشکلات نیست. مثل ماشینی میماند که هر روز یک مشکل تازه فنی پیدا میکند و در جاده میماند.
به چه دلیل نظام گسیختگیهای نو به نو میزاید؟ نظام سیاسی با موسیقی سنتی ایران نسبت دارد. خیال میکند سیاست ورزی هنگامی روی میدهد که یک ملودی نواخته شود و همه آن را تکرار کنند. این اتفاق در موسیقی ممکن و در سیاست محال است. صداها فراواناند هنر سیاسی را کسی دارد که میان این صداهای گوناگون همسازی و هماهنگی ایجاد کند. سیاست مدرن با سمفونی بیشتر همساز است.
حال میتوان از مسیر سوم سراغ دو مسیر اول و دوم هم رفت. هر تفسیری از انقلاب و قانون اساسی که ساختار متصلب تک صدا را موجه کند مادر و زایشگاه مشکلات است. در ارزیابی موازنه قوا، طلب تسلیم و توبه از طرف تضعیف شده هم خطرناک است.
هنگامی که همه چشمها به سمت مشکلات خیره میشود؛ هر کس از هر منظری که در آن ایستاده، سهم خود را ادا خواهد کرد. تفسیری از قانون یا انقلاب موجه است که در حال حاضر دردی را دوا کند. در ارزیابی قوت و ضعف دیگری هم میزان توانایی دخالت برای حل مشکل تعیین کننده است. توجه همه به حل مشکلات، و تعهد به حرکت به سمت تقلیل آنها، بنیاد یک نظام قدرتمند و در همان حال اخلاقی است. آنگاه نظام سیاسی پس از تحصیل هماهنگی درونی، به سمت پذیرش اغیار در اجتماع سیاسی خود هم حرکت خواهد کرد. آنگاه شاید مسیری به سمت وفاق ملی گشوده شود.
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
4_5915786592282220354.mp4
3.7 MB
🔵🔴درگیری زن و مرد مسن برای برداشتن زباله از سطل زباله!
تمام کتب آسمانی فقر را نکوهش میکنند
نهج البلاغه و قرآن میگویند اگر فقر از دری بیاید ایمان از دری دیگر برون میرود
ملت ایران روی منابع زیرزمینی ارزشمند زندگی میکند
چه شد حق مردم
چه شد
چه کردید؟!
#دریغا_ایران
@bestdiplomacy
تمام کتب آسمانی فقر را نکوهش میکنند
نهج البلاغه و قرآن میگویند اگر فقر از دری بیاید ایمان از دری دیگر برون میرود
ملت ایران روی منابع زیرزمینی ارزشمند زندگی میکند
چه شد حق مردم
چه شد
چه کردید؟!
#دریغا_ایران
@bestdiplomacy
🔵🔴 پایان تحصیل دختران در دوران طالبان
👈 درحالیکه طالبان سومین سال تسلط خود بر افغانستان را جشن میگیرد، میلیونها دختر افغان از تحصیل بازماندهاند و امیدی به بازگشت به مدرسه ندارند.
یونسکو اعلام کرد که از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال2021، دست کم 1.4 میلیون دختر در افغانستان از دسترسی به آموزش متوسطه محروم شدهاند و آینده یک نسل کامل اکنون در خطر است.
#زنان
@industromy
T.me/bestdiplomacy
👈 درحالیکه طالبان سومین سال تسلط خود بر افغانستان را جشن میگیرد، میلیونها دختر افغان از تحصیل بازماندهاند و امیدی به بازگشت به مدرسه ندارند.
یونسکو اعلام کرد که از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال2021، دست کم 1.4 میلیون دختر در افغانستان از دسترسی به آموزش متوسطه محروم شدهاند و آینده یک نسل کامل اکنون در خطر است.
#زنان
@industromy
T.me/bestdiplomacy
تقسيم اتباعِ یک کشور به «خودی» و «بیگانه» نامُوجّهترین تقسیمی است که بتوان کرد، افراد در عرصهی مشارکت در کارِ کشور شناخته میشوند که چه اندازه دلسوز یا زیانآور هستند، و این تشخیص را جامعه میدهد که نابابها را به کنار میزند. هیچ مقامی نمیتواند این حق را به خود بدهد که با «صلاحیّت» و «بیصلاحیّت» را در پهنهی یک ملّت، به نفعِ خود دستچین کند.
بارِ هر مملکت به حدّی سنگین است که جز آنکه همهی دستها به زیرِ آن زده شود، راهی نیست. آیا بر وفقِ کدام شرع، حق و قانون، توجیهپذیر است که در حالی که انبوهی از مردمِ کارآمد بیآنکه محکومیّتی دربارهی آنها اعلام شده باشد، مطرود یا در به دَرَند؟ آنگاه «آغوشِ گرمِ» کشور به روی کلاهبردارها، مضاربهچیها، دلّالانِ ارز، و نومسلمانهای بیاعتقاد باز بماند؟
آیا بدین روال، نتیجه جز ویرانیِ حتمی، چیزی خواهد بود؟
#سخنها_را_بشنویم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
بارِ هر مملکت به حدّی سنگین است که جز آنکه همهی دستها به زیرِ آن زده شود، راهی نیست. آیا بر وفقِ کدام شرع، حق و قانون، توجیهپذیر است که در حالی که انبوهی از مردمِ کارآمد بیآنکه محکومیّتی دربارهی آنها اعلام شده باشد، مطرود یا در به دَرَند؟ آنگاه «آغوشِ گرمِ» کشور به روی کلاهبردارها، مضاربهچیها، دلّالانِ ارز، و نومسلمانهای بیاعتقاد باز بماند؟
آیا بدین روال، نتیجه جز ویرانیِ حتمی، چیزی خواهد بود؟
#سخنها_را_بشنویم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
🔵🔴در باب مزایای بحران!
✍ امیرحسین خالقی
نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.
اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....
تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.
اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.
T.me/bestdiplomacy
✍ امیرحسین خالقی
نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.
اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....
تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.
اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.
T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵🔴روانشناسی #مسعود_پزشکیان با توجه به نوع لباس پوشیدن!
در مقابل فعالیت های زمانبر کلافه خواهد شد و....
جالبه!🧐
@bestdiplomacy
در مقابل فعالیت های زمانبر کلافه خواهد شد و....
جالبه!🧐
@bestdiplomacy