شما گل سر سبد و با ارزشترین
مخلوقات خداوند هستید.
برداشت اشتباه از هویت واقعیتان
نداشته باشید. از این افکاری که
«ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش
ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.
شما توسط خبرهترین نقاش عالم هستی
به تصویر کشیده شدهاید.
هنگامی که خداوند شما را آفرید
با خود گفت: «فوقالعاده است.
این شاهکار خلقت من است.
او مُهر تأیید خود را به شما زد.
بدخواهان شما دوست ندارند که شما
حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید.
آنها دوست دارند که شما همواره
آن صداهایی را بشنوید که حاکی از
ناکامل بودن و نالایق بودن شماست.
اما من شما را به چالش میکشم که
هر روز صبح هنگامی که از خواب
بیدار میشوید، به خود بگویید:
#جول_اوستین
@ashar_nab53🖌
مخلوقات خداوند هستید.
برداشت اشتباه از هویت واقعیتان
نداشته باشید. از این افکاری که
«ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش
ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.
شما توسط خبرهترین نقاش عالم هستی
به تصویر کشیده شدهاید.
هنگامی که خداوند شما را آفرید
با خود گفت: «فوقالعاده است.
این شاهکار خلقت من است.
او مُهر تأیید خود را به شما زد.
بدخواهان شما دوست ندارند که شما
حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید.
آنها دوست دارند که شما همواره
آن صداهایی را بشنوید که حاکی از
ناکامل بودن و نالایق بودن شماست.
اما من شما را به چالش میکشم که
هر روز صبح هنگامی که از خواب
بیدار میشوید، به خود بگویید:
#جول_اوستین
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مانند دیگران نباش.
حتی اگر تو تنها فردی هستی که ،
مانند دیگران نیست...!
#داستایوسکی
📒#برادران_کارامازوف
@ashar_nab53🖌
حتی اگر تو تنها فردی هستی که ،
مانند دیگران نیست...!
#داستایوسکی
📒#برادران_کارامازوف
@ashar_nab53🖌
"جان کندی تول" تصور می کرد به دنیا آمده که نویسنده باشد. وقتی این مرد ۲۶ ساله آمریکایی نوشتهای را برای انتشارات "سایمون و شوستر" فرستاد، مطمئن بود که رمان قرن را تحویلشان داده، اما سایمون و شوستر دست رد به سینهاش زدند؛ درست مثل بقیه انتشاراتیها که او از آنها درخواست کرده بود.
عمیقترین باورش در هم شکست. اول به نوشیدن مفرط مشروبات الکلی روی آورد و شش سال بعد خودکشی کرد. بعد از خودکشی مادرش بالاخره برای نوشتهاش یک ناشر پیدا کرد و کتاب "اتحادیه ابلهان" در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و به عنوان یک شاهکار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. کتاب او بیش از ۱۱ میلیون نسخه فروخت.
راسل گفته: "یکی از نشانههای نزدیکی به فروپاشی عصبی این است که فرد باور داشته باشد که کارش بسیار مهم است. این دقیقا خطرِ ندای درون است؛ اینکه شما خودتان و کارتان را زیادی جدی بگیرید. اگر مثل "جان کندی تول" همه چیز را در گرو تحقق یک خواستهی مشخص بگذارید، نمیتوانید زندگی خوبی داشته باشید.
ایرادی ندارد که هدف های بزرگ داشته باشید، اما به شرطی که ارتباطتان با آنها صحیح و با فاصلهای مناسب باشد. اگر چشم بسته به دنبال ندای درونی خود بروید، سراغ یک فرمول عالی برای یک زندگی عذابآور رفتهاید.
اگر در عصر حاضر یک نفر به شما بگوید ندای درونیاش راه دیگری برای او باقی نگذاشته به جز وقف زندگیاش به گیتار، میتوانید با اطمینان بگویید که شیرین عقل است.
حتی اگر چیزی به عنوان ندای درون واقعی وجود داشته باشد باز هم توصیه نمیشود که به هر قیمتی به دنبال آن بروید. هکرها، شیّادها و تروریست ها، همگی بر این باورند که ندای درونیشان را شنیدهاند و از کارشان رضایت دارند!
پس چه کار کنیم؟
به صدای ندای درونیتان گوش ندهید؛ ندای درون چیزی نیست جز شغلی که دوست دارید داشته باشید. چنین چیزی وجود خارجی ندارد. فقط استعداد و علایق شما مطرح هستند. مهارتهایی را که واقعاً دارید، تقویت کنید نه استعدادهای خیالیتان را.
یک نکتهی مهم فرعی: بقیه افراد هم باید به استعدادهای شما بها بدهند. به هر حال باید به طریقی امرار معاش کنید. همانطور که فیلسوف انگلیسی، "جان گری" گفته: "آنهایی که به استعدادشان بیتوجهی شده، ناراحتتر از دیگر افرادند."
#رولف_دوبلی
📒#هنر_خوب_زندگی_کردن
@ashar_nab53🖌
عمیقترین باورش در هم شکست. اول به نوشیدن مفرط مشروبات الکلی روی آورد و شش سال بعد خودکشی کرد. بعد از خودکشی مادرش بالاخره برای نوشتهاش یک ناشر پیدا کرد و کتاب "اتحادیه ابلهان" در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و به عنوان یک شاهکار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. کتاب او بیش از ۱۱ میلیون نسخه فروخت.
راسل گفته: "یکی از نشانههای نزدیکی به فروپاشی عصبی این است که فرد باور داشته باشد که کارش بسیار مهم است. این دقیقا خطرِ ندای درون است؛ اینکه شما خودتان و کارتان را زیادی جدی بگیرید. اگر مثل "جان کندی تول" همه چیز را در گرو تحقق یک خواستهی مشخص بگذارید، نمیتوانید زندگی خوبی داشته باشید.
ایرادی ندارد که هدف های بزرگ داشته باشید، اما به شرطی که ارتباطتان با آنها صحیح و با فاصلهای مناسب باشد. اگر چشم بسته به دنبال ندای درونی خود بروید، سراغ یک فرمول عالی برای یک زندگی عذابآور رفتهاید.
اگر در عصر حاضر یک نفر به شما بگوید ندای درونیاش راه دیگری برای او باقی نگذاشته به جز وقف زندگیاش به گیتار، میتوانید با اطمینان بگویید که شیرین عقل است.
حتی اگر چیزی به عنوان ندای درون واقعی وجود داشته باشد باز هم توصیه نمیشود که به هر قیمتی به دنبال آن بروید. هکرها، شیّادها و تروریست ها، همگی بر این باورند که ندای درونیشان را شنیدهاند و از کارشان رضایت دارند!
پس چه کار کنیم؟
به صدای ندای درونیتان گوش ندهید؛ ندای درون چیزی نیست جز شغلی که دوست دارید داشته باشید. چنین چیزی وجود خارجی ندارد. فقط استعداد و علایق شما مطرح هستند. مهارتهایی را که واقعاً دارید، تقویت کنید نه استعدادهای خیالیتان را.
یک نکتهی مهم فرعی: بقیه افراد هم باید به استعدادهای شما بها بدهند. به هر حال باید به طریقی امرار معاش کنید. همانطور که فیلسوف انگلیسی، "جان گری" گفته: "آنهایی که به استعدادشان بیتوجهی شده، ناراحتتر از دیگر افرادند."
#رولف_دوبلی
📒#هنر_خوب_زندگی_کردن
@ashar_nab53🖌
#تلنگر
زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم
آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت:مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند ...
@ashar_nab53🖌
زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم
آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت:مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند ...
@ashar_nab53🖌
اگر زمانی که نیاز به استراحت داری استراحت نکنی، همیشه نیاز به استراحت خواهیداشت.
اگر زمانی که نیاز به گریه داری گریه نکنی، همیشه نیاز به گریه خواهی داشت.
اگر زمانی که نیاز به حمایت شدن داری حمایت نشوی، همیشه نیاز به حمایت خواهیداشت.
زندگی میدان پیکار نیست!
به محض اینکه خسته شدی و حس کردی بیرمقی و نمیتوانی ادامه بدهی، بایست و استراحت کن. پناه ببر، گلایه کن، اشک بریز، حرف بزن...
سبکتر که شدی و انرژیات که تمدید شد، به مسیر برگرد و ادامه بده.
مطمئن باش اینجوری نتیجهی بسیار بهتری میگیری از اینکه بروی و بروی و خسته شوی و نایستی و همچنان بروی... یک سری رسیدنها، هرچند سریع و هرچند سخت، اما ارزشش را ندارند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
اگر زمانی که نیاز به گریه داری گریه نکنی، همیشه نیاز به گریه خواهی داشت.
اگر زمانی که نیاز به حمایت شدن داری حمایت نشوی، همیشه نیاز به حمایت خواهیداشت.
زندگی میدان پیکار نیست!
به محض اینکه خسته شدی و حس کردی بیرمقی و نمیتوانی ادامه بدهی، بایست و استراحت کن. پناه ببر، گلایه کن، اشک بریز، حرف بزن...
سبکتر که شدی و انرژیات که تمدید شد، به مسیر برگرد و ادامه بده.
مطمئن باش اینجوری نتیجهی بسیار بهتری میگیری از اینکه بروی و بروی و خسته شوی و نایستی و همچنان بروی... یک سری رسیدنها، هرچند سریع و هرچند سخت، اما ارزشش را ندارند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ashar_nab53🖌
همیشه موج نهم تنهایی، قوی ترین موج، همان که از دورترین نقطه میآید، از دورترین جای دریا، همان است که تو را سرنگون میکند و از سرت میگذرد و تو را به اعماق میکشاند، و سپس ناگهان رهایت میکند، همان قدر که فرصت کنی تا به سطح آب بیایی، دستهایت را بالا ببری، بازوهایت را بگشایی و بکوشی تا به نخستین پر کاه بچسبی. تنها وسوسهای که کسی هرگز نتوانسته است بر آن غالب شود: وسوسهی امید...
#رومن_گاری
📒#پرندگان_میروند_در_پرو_میمیرند
@ashar_nab53🖌
#رومن_گاری
📒#پرندگان_میروند_در_پرو_میمیرند
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عادتها میتوانند انسان را نابود کنند.
کافی است انسان به گرسنگی و رنج بردن عادت کند، به زیر ستم بودن، تا دیگر هرگز به رهایی فکر نکند و ترجیح بدهد در بند بماند...!
#هرتا_مولر
📒#گرسنگی_و_ابریشم
@ashar_nab53🖌
کافی است انسان به گرسنگی و رنج بردن عادت کند، به زیر ستم بودن، تا دیگر هرگز به رهایی فکر نکند و ترجیح بدهد در بند بماند...!
#هرتا_مولر
📒#گرسنگی_و_ابریشم
@ashar_nab53🖌
#داستان_کوتاه_تلنگر
كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد.
كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...نتیجه اخلاقی : مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!
@ashar_nab53🖌
كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد.
كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...نتیجه اخلاقی : مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارزشش را دارد از درخت انجیر بالا برویم تا شاید بتوانیم انجیری بچینیم، این کار، بهتر از این است که زیر سایهاش دراز بکشیم، و منتظر افتادن میوه بمانیم...
در هر حال، باید به استقبال خطر رفت!
#ژوزه_ساراماگو
📒#دخمه
@ashar_nab53🖌
در هر حال، باید به استقبال خطر رفت!
#ژوزه_ساراماگو
📒#دخمه
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز روز غمباري بود، هوا باراني، بي يك تبسم خورشيد. درست مثل دوران پيري كه در انتظار من است.
افكار عجيبي ذهنم را سخت به خود مشغول ميدارد.احساسات غمانگیزی دلم را تنگ کرده و افکار زیادی، كه هنوز براي خودم روشن نيست، در ذهنم زير و رو ميشود. نه میتوانم مسائلم را حل کنم نه میلی به حل كردنشان دارم.
اين كار كار من نيست...
#فیودور_داستایفسکی
📒#شبهای_روشن
@ashar_nab53🖌
افكار عجيبي ذهنم را سخت به خود مشغول ميدارد.احساسات غمانگیزی دلم را تنگ کرده و افکار زیادی، كه هنوز براي خودم روشن نيست، در ذهنم زير و رو ميشود. نه میتوانم مسائلم را حل کنم نه میلی به حل كردنشان دارم.
اين كار كار من نيست...
#فیودور_داستایفسکی
📒#شبهای_روشن
@ashar_nab53🖌
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ می سازند
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف می زنند...
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ می کنند.
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ می کنند.
براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
#ژان_پل_سارتر
@ashar_nab53🖌
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ می سازند
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف می زنند...
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ می کنند.
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ می کنند.
براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
#ژان_پل_سارتر
@ashar_nab53🖌
زندگی چیزهایی نیست که جمع میکنیم ،
زندگی قلبهایی است که جذب
میکنیم ...
#جین_وبستر
📒#بابا_لنگ_دراز
@ashar_nab53🖌
زندگی قلبهایی است که جذب
میکنیم ...
#جین_وبستر
📒#بابا_لنگ_دراز
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازی زندگی،
بازی بومرنگهاست!
اندیشهها، کردارها
و سخنان ما،
دیر یا زود با دقت شگفتآوری
به سوی ما باز میگردند . . .!
#اسکاول_شین
@ashar_nab53🖌
بازی بومرنگهاست!
اندیشهها، کردارها
و سخنان ما،
دیر یا زود با دقت شگفتآوری
به سوی ما باز میگردند . . .!
#اسکاول_شین
@ashar_nab53🖌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهشت جای خود را دارد و
من آنقدر خستهام که دیگر
یارای لذت بردن ندارم
حتی در آنجا...
#ژان_پل_سارتر
📒#شیطان_و_خدا
شهرام گودرزی سازنده مجسمه کوروش کبیر بازداشت و مجسمه توقیف شد!
@ashar_nab53🖌
من آنقدر خستهام که دیگر
یارای لذت بردن ندارم
حتی در آنجا...
#ژان_پل_سارتر
📒#شیطان_و_خدا
شهرام گودرزی سازنده مجسمه کوروش کبیر بازداشت و مجسمه توقیف شد!
@ashar_nab53🖌