Telegram Web Link
استثمار گرسنگی!

دیکتاتوری ها از فقر، گرسنگی و مرگ مردم هراسی ندارند و آن را نه به عنوان تهدید، بلکه چونان فرصتی می نگرند که از آن برای سرکوب مخالفان و تثبیت خود بسیار می توان بهره برد. بنابراین انتظار کاهش فقر و گرسنگی و مرگ از نظام های دیکتاتوری به جا نیست. مستند چگونه دیکتاتور شویم، در بیانی کوتاه رابطه دیکتاتوری و فقر را این گونه تبیین کرده است:
▫️"وقتی دنبال این هستید که برای ابد حکومت کنید، گرسنگی هم مزایای خودش را دارد. مردم فقیر و گرسنه و منزوی تهدید برای شما به حساب نمی آیند. مردمی که از گرسنگی می میرند به شورشی ها غذا نمی دهند که برای آنان بجنگند. آنان برای مبارزه با شما بسیار ضعیفند. این حقیقت تلخی است، ولی گرسنگی مردم جواب می دهد.
▫️استالین از قحطی خیره کننده اوکراین استفاده کرد تا هر گونه تصور استقلال را از بین ببرد و جمهوری های شوروی را متحد نگهدارد. مردن ده ها میلیون نفر از مردم چین در اثر برنامه یک قدم بزرگ به جلوی مائو تسه تونگ، تاثیری چندان بر نفوذ او در ملت نگذاشت.
▫️دیکتاتور اتیوپی منگسیتو هایله ماریام از قحطی بزرگ سال 1980 استفاده کرد تا 8 سال دیگر حکومت کند. کره شمالی که اقتصاد آن به شدت به اتحاد جماهیر شوروی وابسته بود، پس از فروپاشی این رژیم با بحران اقتصادی روبرو شد و صدها هزار نفر در اثر گرسنگی جان خود را از دست دادند. با وجود این کیم جونگ ایل از آن برای تثبیت حکومت مطلقه خود پس از مرگ پدرش، بسیار بهره بود. او لاکچری ترین زندگی را برای خود و اطرافیانش درست در زمانی فراهم کرد که مردم از گرسنگی می مردند. در واقع او برای تداوم خود به استثمار گرسنگی دست زد."
علی میرموسوی ۱۶اردیبهشت ۱۴۰۱
@alimirmoosavi
بررسی رابطه دین و سیاست علی میر موسوی فرتاک
@Vortrags
💠نشست علمی💠

بررسی رابطه دین و سیاست

علی میر موسوی

کانون آزاد اندیشی فرتاک

🔻زمان برگزاری: 19 خردادماه 1401
🕐 ساعت: 21


انتشار با ذکر منبع بلامانع است.

کانال سخنرانی ها، درس گفتارها و گفت و گوها:

https://www.tg-me.com/Vortrags
4_5841380364097949117.pptx
242.4 KB
پاور پوینت رابطه دین و سیاست
ارائه شده در ۱۹/ ۳/ ۱۴۰۱
در کانون فرتاک مفید
@alimirmoosavi
Forwarded from دانشگاه مفید
#تا_پایان_تیر_تمدید_شد

پذیرش دانشجو از میان طلاب سراسر کشور در مقاطع کارشناسی ارشد در دانشگاه مفید👇
#بدون_آزمون
#از_طریق_مصاحبه

رشته های :
❇️علوم سیاسی
❇️اندیشه سیاسی در اسلام

اطلاع از شرایط تحصیل رایگان👇👇
https://www.mofidu.ac.ir/deputies/student/scholarships/

لینک ثبت نام 👇👇👇
http://azmoon.mofidu.ac.ir/

پاسخگویی به سوالات👇👇


@publicmofid_2
روحانیت و دموکراسی در ایران
چهارشنبه ۱۴۰۱/۴/۲۲ ساعت ۱۹:۳۰ الی ۲۰:۳۰
حضوری وآن لاین
انجمن اسلامی مهندسین
@alimirmoosavi
میرموسوی pinned «چرا اجبار بر حجاب ناکام ماند؟ ✍️اختیاری و اجباری بودن حجاب، از مسائل مناقشه برانگیزی است، که هر از گاهی بحث درباره آن در فضای عمومی داغ می شود. با وجود سرمایه هنگفتی که تا کنون برای اجبار بر حجاب هزینه شده، ولی در عمل شاهد عقب نشینی تدریجی دستگاه های مسئول…»
در حاشیه غدیر!

سالها پیش در یکی از اعیاد غدیر در جمعی محدود به دیدار استاد بزرگوار مرحوم آیت الله منتظری شرفیاب شدم. از ایشان پرسیدم آیا بیعت امام علی ع با خلفا دلیل مشروعیت خلافت آنان نیست؟ پاسخ منفی بود، ولی استدلال ایشان مرا قانع نکرد. اما بعدها با مطالعه کتاب "فلسفه سیاسی" جین همپتن، استدلال قانع کننده ای برای آن یافتم.
🔹همپتن با بررسی و نقد نظریه های مشروعیت در نهایت به نظریه "مشروعیت عدالت بنیاد" می رسد. این نظریه در میانه دیدگاه آنارشیست ها و قرار دادگرایان قرار دارد و ایده ای برای برون رفت از دشواری های نظریه قرار داد ارائه می کند. از نظر وی آنارشیست ها هر نوع اقتدار سیاسی را از نوع سروری و در نتیجه با آزادی انسان ناسازگار و نامشروع می دانند. در برابر قرارداد گرایان نیز مرز اقتدار سیاسی و اقتدار سیاسی مشروع را نادیده می گیرند و هر نوع اقتدار سیاسی را مشروع قلمداد می کنند. همپتن با تمایز بین سه مفهوم سروری، اقتدار سیاسی و اقتدار سیاسی مشروع می کوشد تا راه حلی معقول برای دشواره مشروعیت بیابد.
🔹از دیدگاه وی هرگاه رابطه آمرانه بر توافق استوار نباشد، از نوع سروری است. برای مثال هنگامی که دزدان مسلح به فرد یا گروهی فرمان می دهند تا دارایی خود را در اختیار آنان قرار دهند، از این نوع است. اما اگر رابطه آمرانه بر پایه توافقی هر چند مصلحت جویانه شکل گیرد، از سروری به اقتدار تحول می یابد. این توافق می تواند بر اثر پذیرش شکست درجنگ، خستگی از ستیز و درگیری، یا پرهیز از دردسرها و ناملایمات و هر مصلحت دیگری پدید آید. این توافق نوعی رضایت دربردارد که از سر مصلحت سنجی داده شده و همپتن آن را " رضایت توافقی" می نامد. با این رضایت رابطه از سروری به اقتدار تحول می یابد، ولی از مشروعیت برخوردار نیست.
🔹مشروعیت به رضایتی فراتر از این نیاز دارد؛ رضایتی که با آرامش و طیب خاطر داده شود و همپتن آن را "رضایت تاییدی" می نامد. از نظر وی مردم تنها در صورتی با طیب خاطر به حکمرانی رضایت می دهند که احساس کنند به شکل عادلانه بر آنان فرمانروایی می شود. از این روی مشروعیت با عدالت پیوند می یابد. او در نهایت دموکراسی های مدرن را به این دلیل که دگرگونی در ساختار قدرت و جابجایی قدرت در آن بر اساس انتخاب مردم صورت می گیرد، عادلانه می داند و مشروعیت را به آن ها اختصاص می دهد.
🔹بر پایه این تفکیک، می توان گفت رضایت علی ع در جریان بیعت با خلفا از نوع توافقی و از سر مصلحت سنجی بوده نه از طیب خاطر، در نتیجه نشان دهنده مشروعیت نیست. امام بعدها در نامه ای ویژه به یارانش توضیح داد که با رویگردانی برخی مردم از دین احساس کرد که "اگر به یاری اسلام برنخیزد، در دین رخنه پدید آید و بنای مسلمانی ویران گردد"، از این روی به بیعت تن داد. زیرا برای وی مصیبت ویرانی بنای مسلمانی بسیار بزرگ تر از محروم شدن از حکومتی بود که در نظرش" متاعی چند روزه و زوال پذیر است و چون سراب زایل و همچون ابرهای آسمان گسسته می شود." (ابن هلال ثقفی، الغارات، ج ۱، ص ۳۰۷)

علی میرموسوی ۲۸ تیرماه ۱۴۰۱
@alimirmoosavi
شریعت اجباری عامل دین گریزی!

"فشار وارد آوردن بر مردم در اجرای احکام دین موجب گریز مردم از دین می‌گردد. من خود در دیر دیدم و حالا برای شما تکرار می کنم که فشار بازپرسان مذهبی مهمترین عامل گریز مردم از دین می‌باشد. بازپرسان برای اثبات مهارت خود در جایی که انحراف از دین رخ نداده است، تصویر وقوع انحراف را ترسیم می کنند و برای اثبات تصور باطل خود به فشار متوسل می شوند و با محکوم کردن فردی بی‌گناه، گروهی دیگر را وادار به گریز از دین می‌نمایند. گناه برگشتن از دین به گردن روحانیونی است که می‌خواهند احکام دین را برابر میل خود تحمیل کنند. به راستی حلقه‌ای به وسیله ی شیطان به وجود آمده است. خدایا ما را حفظ کن."
(اومبرتو اکو، نام گل سرخ، ترجمه شهرام طاهری، ص ۷۳)
@alimirmoosavi
⚡️تجدد آمرانه و اسلام آمرانه در ایران معاصر

✔️#سید_علی_میرموسوی عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید قم در نشست «دین در حوزه عمومی»🔻

🔹ایران در قرن چهاردهم دو گفتمان متضاد را تجربه کرده است که با وجود تعارض محتوایی، در ویژگی آمرانه یا اقتدار گرایانه بودن اشتراک داشته اند؛ یعنی به شکل از بالا به پایین و اجبارآمیز اهداف خود را دنبال می کرده اند. این دو گفتمان عبارتند از تجدد آمرانه و اسلام آمرانه. اولی پس از مشروطیت و با به بن بست رسیدن مشروطیت رخ داد و دومی پس ازانقلاب اسلامی و در حاشیه رفتن نیروهای مدرن و دموکراتیک پدیدار شد. این دو گفتمان به شکل ایدئولوژیک و با پشتیبانی نیروی نظامی دو هدف متفاوت را دنبال می کردند؛ تجدد و اسلام.

🔸سه دیدگاه اصلی

🔹الف. نفی حضور دین در حوزه عمومی: این دیدگاه ریشه در روشنگری و مدرنیته قرن 18 دارد و جاده دین و حوزه عمومی را به نفع سکولاریسم یک طرفه می کند. روشنگری در جریان مصادره اموال کلیسا و تاسیس نهادهای عرفی، ایده جایگزینی عقلانیت به جای دین را طرح و آن را به حوزه خصوصی محدود کرد. بر این اساس در حوزه عمومی تنها ادعاها و استدلال های مبتنی بر عقل امکان طرح دارند.

🔹ب. حضور آمرانه دین در حوزه عمومی: این دیدگاه درجریان بازگشت و احیای دین در پرتو اسلام سیاسی و در واکنش به سکولاریسم و تجدد آمرانه مطرح شد و در برابر جاده دین و حوزه عمومی را به سود اسلام گرایی یک طرفه کرد. از این دیدگاه، بر مرجعیت انحصاری دین در همه حوزه های زندگی اعم از خصوصی و عمومی تاکید و از برقراری حکومت دینی دفاع می شود. در حکومت دینی شریعت به عنوان منبع اصلی قانون قلمداد و اجرای اجباری شریعت مورد تاکید قرار می گیرد.

🔹ج. حضور غیر اقتدار آمیز و مدنی دین در حوزه عمومی: این سومین دیدگاه در ارتباط با این موضوع است که پسا سکولاریسم و پسا اسلام گرایی در آن به هم می رسند و جاده دین و حوزه عمومی را دو طرفه می کند. در حالی که پسا سکولاریسم با حذف و طرد دین از حوزه عمومی مخالف است، پسا اسلام گرایی حضور آمرانه دین در حوزه عمومی را مورد انتقاد قرار می دهد. پست سکولارها از یک سو حذف دین از حوزه عمومی را نه ممکن می دانند و نه مطلوب و نقش های مثبت دین در حوزه عمومی را مورد تاکید قرار می دهند.

🔸نقد حضور آمرانه دین در حوزه عمومی: حضور آمرانه و اقتدار آمیز دین را از دو زاویه درون دینی و برون دینی می توان مورد نقد قرار داد. از بعد نخست مبانی اجرای اجباری شریعت در کلام و در فقه مورد بررسی قرار می گیرد. در این جا به اجمال می توان گفت بر پایه بحثی که در کلام در چارچوب قاعده لطف تکلیف شده است، اجرای اجباری شریعت در عرصه عمومی جز در جایی که به نظم عمومی و رعایت حق الناس بر می گردد، دلیلی استوار ندارد. در فقه نیز هرچند هرگونه تخلف از احکام شرعی گناه و فسق قلمداد می شود، ولی هر نوع تخلفی مجازات ندارد.

🔸نتایج و پیامدهای حضور اسلام آمرانه

🔹1. گسترش قدرت دولت و از بین بردن حوزه عمومی: تجربه ایران در قرن اخیر نشان می دهد که حوزه عمومی در چنگ قدرت دولت گرفتار شده و دولت مداری و گسترش حوزه و قلمرو دولت که دولت همه چیز را تحت سیطره خود قرار داده وجه غالب سیاست در ایران معاصر بوده است. حضور آمرانه دین در حوزه عمومی به تداوم این وضعیت کمک می کند.

🔹2. الزام و اجبار در حوزه عمومی تنها در اموری ممکن است که خیر همگانی بودن آن را بتوان نشان داد. به عنوان نمونه قوانین راهنمایی و رانندگی را می توان مثال زد که به دلیل روشن بودن نسبت آن با خیر همگانی اجبار و الزام در آن با مخالفت روبرو نمی شود. در حالیکه برخی از احکام شریعت و فقه به دلیل ابهام در ارتباط رعایت آن ها با خیر همگانی مورد مخالفت قرار می گیرند.

🔹3. پیامدهای منفی آن برای دین: حضور آمرانه دین در حوزه عمومی ارزش های دینی را مبتذل و بی اعتبار می کند. افزون بر این که این شیوه از حضور دین کاربرد ابزاری دین در توجیه قدرت و فساد را نیز در پی دارد. این نوع حضور دین شکل گیری دستگاه های تفتیش عقاید را در پی دارد که با آزادی در تعارض آشکار قرار دارد. در نهایت مقایسه هزینه بالای حضور آمرانه دین در حوزه عمومی و عدم تاثیرآن در عمل نشان می دهد که چنین اقدامی از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست.

🔹4. پیامدهای منفی آن برای حوزه عمومی: حضور آمرانه دین فضای آزاد برای بحث و گفتگو را از بین می برد و گسترش خشونت و نفی رواداری را در پی دارد.

@andishedinimoaser
فساد و شرارت به نام دین؛ نشانه های هشدار دهنده!
به تعبیر استاد مطهری عاشورا دو برگ دارد؛ برگی تاریک که روایت گر جنایتی کم نظیر بر ضد بشریت است و برگی زرین که اوج انسانیت و فضیلت های انسانی را به نمایش می گذارد. اما شاید تلخ ترین و اندوه بارترین وجه ماجرای عاشورا ارتکاب این جنایت به نام دین و توسط دین داران باشد.گویا دردآورترین صحنه عاشورا برای امام سجاد(ع) نیز همین بوده، زیرا در سوگ آن چنین مویه کرده است:
« هیچ روزی همانند روزحسین نیست، ۳۰ هزار نفر مرد که همگی خود را از امت اسلام می پنداشتند به جنگ با او برخاستند و همه با خون او به خدا تقرب می جستند. او خدای را به آنان یادآور شد ولی پند نگرفتند و ستم گرانه و تجاوزکارانه او را کشتند.»
🔹به راستی چگونه دین مایه شرارت و ابزاری برای توجیه خشونت های فاجعه آمیز می شود؟ آیا مشکل ریشه در اصل دین دارد یا از جای دیگر سرچشمه می گیرد؟ پاسخ این دو پرسش با توجه به گسترش روز افزون خشونت به نام دین در شکل های گوناگون بسیار اهمیت دارد. گروهی با پاسخ مثبت به این پرسش و تاکید بر آموزه های خشونت زا در ادیان، پیوند این دو را ذاتی می دانند. در برابر برخی دیگر با تاکید بر آموزه های روادارانه و صلح جویانه دین، خشونت را در اصل پدیده ای اجتماعی و سیاسی و پیوند آن با دین را عارضی می دانند. بی تردید ادیان تنها می توانند نقش توجیه کننده خشونت را ایفا کنند و ادعای عاملیت دین برای خشونت، بر پذیرش فرض نادرست یکسان انگاری علت کنش اجتماعی و توجیه آن استوار است.
🔹چارلز کیمبل، دین پژوه و استاد دانشگاه اوکلاهما، در پاسخ به این پرسش کتابی با عنوان «وقتی دین شر می شود؛ ۵ نشانه هشدار دهنده» تألیف و در سال ۲۰۰۲منتشر کرده است. او با اشاره به وجوه مثبت دین برای زندگی بشر، ۵ نشانه هشدار دهنده برای شرارت انگیزی و فساد در دین برشمرده است. از دیدگاه وی وجود این نشانه ها، که همه ادیان کم و بیش در آن شریک اند، می تواند ما را از خطر شرارت و فساد دینی آگاه سازد.
۱. ادعای حقیقت مطلق: این ادعا جایگاهی بنیادین در ساختار همه ادیان دارد. هنگامی که تفاسیر خاصی از این ادعاها به گزاره هایی تبدیل می شوند که نیاز به موافقت یکسانی دارند و به عنوان دکترین های سفت و سخت تلقی می شوند، احتمال فساد در آن سنت به طور تصاعدی افزایش می یابد.
۲. اطاعت کورکورانه و محض: دین اصیل عقل را درگیر می کند، زیرا مردم با راز هستی و چالش های زندگی در جهانی ناقص دست و پنجه نرم می کنند. برعکس، اطاعت کورکورانه نشانه ی مطمئن دین فاسد است. هنگامی که مؤمنان از مسئولیت شخصی خود چشم پوشی می کنند و تسلیم اقتدار یک رهبر کاریزماتیک می شوند یا اسیر ایده ها یا آموزه های خاصی می شوند، دین می تواند به راحتی به چارچوبی برای خشونت و تخریب تبدیل شود.
۳. ایجاد زمان آرمانی (ایده آل): ادیان به شکل های متفاوت دوره ای درگذشته یا آینده را به عنوان زمان آرمانی معرفی می کنند. این آموزه بدبینی نسبت به وضع موجود را در بردارد و پیروان مذهب را به کوشش برای ایجاد آن زمان آرمانی فرامی خواند. وقتی آرمان مورد انتظار با یک جهان بینی مذهبی خاص گره می خورد و کسانی که می خواهند دیدگاه خود را اجرا کنند به این باور می رسند که از خواست خدا برای خود و دیگران آگاهی دارند، شما نسخه ای برای فاجعه دارید. زیرا آنان می کوشند زمان آرمانی را احضار و راهی میان بر برای رسیدن به آن بیابند که با خشونت همراه است. تجربه اسلام گرایی که ایده دولت اسلامی را با هدف ایجاد چنین زمانی طرح و دنبال می کند، گواهی روشن بر درستی این ادعاست.
۴. توجیه وسیله برپایه هدف: در دین اصیل و سالم، هدف و ابزار رسیدن به آن هدف همیشه به هم مرتبط است، از این روی جهت گیری به سوی امر متعالی به طور جدایی ناپذیری با روابط دلسوزانه و سازنده با دیگران پیوند خورده است. اما متدینان بسیاری اوقات به آسانی هدف نهایی را از یاد می برند و به جای آن بر یکی از اجزای دین تمرکز می کنند. دراین وضعیت آن جزء دین حقیقت مطلق می شود و مومنان غیور کورکورانه به دفاع از آن می پردازند و برای حفاظت و دفاع از این جزء کلیدی استفاده از هر وسیله ای را روا می شمارند. بارزترین نشانه این فساد این است که روابط دلسوزانه و سازنده با دیگران کنار گذاشته شود.
۵. اعلان جنگ مقدس: اصل صلح و همزیستی مسالمت آمیز با دیگران همواره در ادیان اصیل مورد تاکید قرار گرفته است. با وجود این بسیاری از جنگ های خونین در سرتاسر جهان با استناد به جهان‌بینی‌های الهام‌گرفته از دین خوب در برابر دین بد و «ما» در برابر «آنان» شکل گرفته اند. این حقیقت تلخ در اصل ریشه در تقدس بخشی جنگ در پوشش دین از سوی رهبران و پیکارگران دارد. بنابراین اعلام «جنگ مقدس» را می توان نشانه فساد و شرارت به نام دین دانست.

علی میرموسوی ۱۴۰۱/۵/۲۵
@alimirmoosavi
بای ذنب قتلت!
مهسای جوان به کدامین گناه کشته و در کدام محکمه به چنین کیفری محکوم شد؟ شادی او در کنار خانواده چه کسی را تهدیدی می کرد؟چرا زندگی او به عنوان یک شهروند درجه چندم را تاب نیاوردند؟ این چه ارشادی است که به بهای جان آدمیان تمام می شود؟ در پشت درهای آهنین چه آموزش می دهند که سر از سکته و مرگ  مغزی در می آورد؟ ما در کدام دیار زندگی می کنیم؟ تا کی باید جنایاتی از این دست را تماشا کنیم و در حکومتی به نام دین، این گونه به کام مرگ رفتن دختران مان را شاهد باشیم؟ دوشیزگان این سرزمین به تاوان کدام گناه ناکرده به چنین سرنوشت تلخی گرفتار آمده اند؟ آیا جان مهسای جوان از خراش صورت آن زن محجبه کم ارزش تر است؟ چگونه می توان بر این جنایت سکوت و یا آن را فراموش کرد؟ ایران و ایرانیان چرا تا این حد نگون بخت شده اند که دختران آن از کمترین آزادی محروم اند؟ آیا زمان آن نرسیده که بساط جنایت به نام ارشاد و هدایت برچیده شود؟
جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال!
علی میرموسوی
@alimirmoosavi
به نام خدا
چند روز پیش تصویر من به اشتباه در ذیل خبر مربوط به کشته شدن فردی به نام سیدعلی موسوی درج شده است. با وجود این که به برخی از رسانه ها، شبکه ها و کانال های منتشر کننده خبر اطلاع داده شده و حذف کرده اند، همچنان این خبر با تصویر بنده در حال انتشار است. در اینجا تعلق این تصویر به فرد مذکور را رسما تکذیب می کنم.
سیدعلی میرموسوی ۱۴۰۱/۷/۱۰
@alimirmoosavi
قدرت نشانه قوت نیست!

نظام های خودکامه و اقتدارگرا همواره به قدرت خود می بالند و آن را نشانه قوت خود می دانند، از این رو دلواپس نارضایتی و اعتراض های عمومی نیستند. به بیان دیگر آنان با یگانه دانستن قدرت و قوت، دچار نوعی خود فریبی می شوند و پوشالی بودن قدرت خود را از یاد می برند. این توهم آنان را به خشونت و سرکوب مخالفان وامی دارد و نوعی خودویرانگری را درپی دارد. غافل از آن که قدرت نشانه قوت نیست و بین آن دو تلازم و همراهی وجود ندارد.

🔹باری بوزان نظریه پرداز برجسته امنیت، قوت(strength) یا توانایی دولت را از قدرت(power) یا توان آن تفکیک می کند. از نظر او قوت دولت به انسجام اجتماعی و سیاسی، ایده دولت و مشروعیت نهادهای آن بستگی دارد. ولی قدرت دولت بیشتر به عواملی مانند وسعت سرزمینی، جمعیت و نیروی نظامی وابسته است. امنیت نیز حاصل توجه همزمان به این دو عنصر است.

🔹از این دیدگاه دولت ها به چهار نوع تقسیم و دسته بندی می شوند. دولت های بزرگ و قوی، دولت های بزرگ و ضعیف، دولت های کوچک و قوی و دولت های کوچک و ضعیف. دسته دوم دولت هایی هستند که با وجود قدرت نظامی و سرکوب گر ، با بحران مشروعیت و انسجام سیاسی روبرو هستند، از این رو قدرت آنها پوشالی است. در برابر دولت های دسته سوم با وجود کاستی قدرت، از قوت برخوردارند، از این رو در راه توسعه و پیشرفت روز افزون گام بر می دارند. سنگاپور نمونه روشن و موفق این دسته از دولت هاست.

🔹دولت های ضعیف بیشتر با تهدیدات داخلی روبرو هستند، چون از مشروعیت و انسجام لازم برخوردار نیستند. امنیت ملی در این دولت ها مبهم و دست مایه ای برای سرکوب مخالفان دولت است.  دولت و جامعه با یکدیگر بیگانه اند. در نبود همگرایی و اجماع سیاسی، حکومت بیشتر به کاربرد زور روی می آورد. آشفتگی اوضاع داخلی، میزان بالای خشونت، کنترل رسانه ها، نقش پلیس و نیروهای امنیتی، کشمکش های عمده سیاسی، فقدان هویت انسجام یافته ملی از مهم ترین نشانه های دولت های ضعیف است. بر عکس دولت های قوی تنها با تهدیدات خارجی روبرو هستند. آنها از مشروعیت گسترده ای در بین مردم برخوردارند. دولت و جامعه رابطه ای نزدیک دارند.

🔹دولت های ضعیف با خلط قدرت و قوت و نگاهی تک بعدی به امنیت، از انسجام اجتماعی و مشروعیت به عنوان عنصر اصلی امنیت غفلت می ورزند و در مواجهه با بحران به آن دامن می زنند و به مشروعیت و سرمایه اجتماعی خود بیش از گذشته آسیب می رسانند. جوئل میگدال در کتاب ارزشمند" دولت در جامعه"، وضعیت و آینده این دولت ها را این گونه  ترسیم کرده است:
"رهبران دولت های ضعیفی که فاقد ابزار بسیج حمایت داخلی پایدار و سازمان یافته هستند، مجبورند از بیم آن که مبادا دیگران ابزار لازم را برای جانشینی شان به دست آورند، به گونه ای فزاینده توجه خود را به حفظ قدرت معطوف نمایند. در این شرایط حیات سیاسی رهبران، هر چند نه ضرورتا کوتاه، اما به طور حتم رذیلانه و وحشیانه است." (دولت در جامعه، ص ۸۰)

علی میرموسوی ۱۴۰۱/۷/۱۴
@alimirmoosavi
Forwarded from سخنرانی‌ها
نقشهٔ آزادی

▪️با
نقطه، نقطه،
نقطهٔ خون،
خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان

این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکل‌گیری و گسترانگی
می‌گسترد به هرسو در بیکرانگی.

این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسل‌ها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرت‌آورت

این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن

✍️ محمدرضا شفیعی کدکنی
19 مهر 1401
🌹
در شرایط رعب انگیز اغلب آدم ها تن به شرایط می دهند، اما برخی حاضر به این کار نمی شوند... از نظر انسانی چیزی بیش از این لازم نیست، و منطقا چیز بیشتری هم نمی توان خواست، تا این سیاره مکانی در خور سکونت انسان باقی بماند.
(آرنت، آیشمن در اورشلیم، ص۲۹۶)
هموطن! به جنبش " ما خشونت پرهیزیم" بپیوند!
آنچه را "نیروی چهارم" نامیده بودم، از استعداد لازم و کافی برای تأسیس جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار و خشونت‌پرهیز در ایرانِ امروز برخوردار است. نیروی چهارم یک خط کشی سیاسی نیست. تنها نامی است برای همۀ ایرانیان دردمند از هر قشر و طبقه و گروه و جناح با هر نوع گرایش اعتقادی و سیاسی به شرط اعلام برائت‌شان از به کارگیری ابزار خشونت‌آمیز علیه هموطنان و همنوعان خود.
ایرانیان شرافتمند! دو نیروی خشونت‌گرا در درون و بیرون نظام، حیات و بقای کشور ما را هدف گرفته‌اند. اگر مرعوب و مقهور آنها شویم، کشورمان ویران می‌شود، حمام خون به راه می‌افتد و نسل‌های آینده‌مان یا به کلی می‌سوزند و یا اسیر و آواره می‌شوند.‌
از همین روست که سلاح خشونت‌گرایان دو سوی ماجرا، ایجاد رعب و وحشت از طریقِ تهدید و اهانت برای سکوت و فرار ماست. باید به آنان نشان دهیم که ما فرزندان رستم دستانیم، از ترسِ نعرۀ دیوان و زوزۀ گرگان، ساکت نمی‌شویم و فرار نمی‌کنیم. شجاعانه می‌ایستیم و با جنبشی خشونت پرهیز، آنان را سر جای خود می‌نشانیم.
این وطنِ زخم‌خورده و دل‌شکسته از جور روزگاران، با یک چشم خون وبا یک چشم اشک، دست تمنایش را به سوی فرزندان شریف خود دراز کرده و آنان را به قیام و جنبشی برای نفی خشونت فرا می‌خواند.
جنبش خشونت پرهیز بنا به ماهیت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانۀ فراگیر و پشتوانۀ مالی بی‌نیاز است. کافی است خود را عضو این جنبش اعلام کنیم و در دایرۀ آن قرار گیریم؛ دایره‌ای که پَست و بالا و رئیس و مرئوس ندارد و همگان در حلقۀ آن، برابر و همسطح و همراه یکدیگرند. این جنبش محتاج گردهم‌آیی هم نیست. پیوندی است بین قلب‌ها که "روحیۀ جمعی" می‌سازد و چون شبحی بر فراز جامعۀ ما به پرواز در می‌آید و سرنوشت را تغییر می‌دهد.
مهین خستۀ ما با زبانِ بی‌زبانی از تمامی فرزندان دل نگرانش، از کوچک و بزرگ و نام‌آور و گمنام درخواست دارد با هر وسیله که در دست دارند، حضور خود در جنبش خشونت پرهیز را اعلام کنند، برایش هشتگ بزنند، هشتگش را ترند کنند، برایش شعر و سرود سرایند، بنویسند و تبیین کنند، سمبل و نماد و پرچم بسازند و جای جای وطن را از بوی خوش آن عطرآگین کنند.
ما سینه‌هایمان را در چشمه‌های مهر از کین و نفرت می‌شوئیم، سنگواره‌های ذهنی‌مان را در برابر نور آسمان‌ها ذوب می‌کنیم، بندهای خمودگی و افسردگی و ترس را از وجودمان می‌گسلیم، مرد‌ه ریگِ خشونت را در دل خاک مدفون می‌سازیم و با وجدانی آسوده و آرام، بر هر نوع ظلم و جور و ستم و اجحاف و تبعیض و اهانت، تحت هر عنوانی، متمدنانه می‌شوریم و مغلوبش می‌کنیم.
ما به داد وطن می‌رسیم، آن را در برابر هجوم خشونت‌گرایان تنها نمی‌گذاریم، عزیزترین میراث‌های آن را جانی دوباره می‌بخشیم، در دنیا سربلند و سرافرازش می‌کنیم و روح مفاخرش را از خوارزمی و رودکی و فرودسی و بیرونی و فارابی و بوعلی و نظامی و سهروردی و سنایی و رازی گرفته تا خیام و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و...آرامش می‌دهیم. با پایبندی کامل به اصول جنبش ضدِ خشونت، گاندی و لوترکینگ و ماندلا را هم در گور شرمنده می‌سازیم!
بوی عفونتِ خشونت و خصومت و بدخواهی و خودخواهی، خود رسواگر خویش است. دهانی که گشوده شود، افشاگر نیات درون است، چرا که به قول مولانا:
"بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خوری سوگند من کی خورده‌ام
از پیاز و سیر تقوی کرده‌ام
آن دم سوگند غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند"
ما چون نسیم بهاری بر این سرزمین خواهیم وزید و بوی عفن خشونت و ستایش خشونت و تقدیس خشونت را از آن خواهیم زدود.
وعدۀ همۀ ما اعلامِ پیوستن به " جنبش خشونت پرهیز" از همین لحظه، با هر ابزاری که در اختیار داریم.
خواهشمندم از کمک به بازنشر این نوشته دریغ نکنید. خداوند این سرزمین و مردمش را برکت دهد.
#جنبش_خشونت_پرهیز
#جنبش_خشونت_پرهیز
#جنبش_خشونت_پرهیز
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
جان برتر از حقیقت است!

«از کسانی که حاضرند در راه حقیقت بمیرند بترس، زیرا آن ها موجب مرگ بسیاری از دیگران می شوند؛ بسیاری از مردم را پیش از خود می کشند... شاید ماموریت کسانی که به نوع بشر عشق می ورزند، این است که مردم را به خندیدن به حقیقت وادارند- حقیقت را بخندانند- زیرا حقیقت در جایی وجود دارد که ما بتوانیم خویشتن را از شهوت جاهلانه برای کشف حقیقت آزاد کنیم.»
▫️این قطعه شاید برجسته ترین فراز رمان «نام گل سرخ» شاهکار اومبرتو اکو(1932-2016)باشد؛ که در آن فساد و جنایات روحانیت و دستگاه کلیسا را در قرن چهاردهم به تصویر کشیده است. با خواندن این اثر می توان نظام دانایی خرافه پرور و مفاسد پیوند دین و قدرت در فضای تاریک آن عصر را به خوبی دریافت و خشونت برپایه اتهام ارتداد و بدعت به دگر اندیشان را درک کرد. این اثر چنان برایم جذاب بود که پس از خواندن آن با خود گفتم ای کاش آن را زودتر می خواندم.
▫️داستان به نیمه اول قرن چهاردهم میلادی بازمی گردد؛ زمانی که از یک سو میان پاپ و امپراطورکشاکشی شدید بر سرقدرت و ازسوی دیگر جدال مذهبی خونین میان مینوریت ها و پیروان پاپ جریان داشت. مینوریت ها اقلیتی از فرانسیسکن ها بودند که به فقر مسیح باور داشتند و با سلطه پاپ و فساد کلیسا مبارزه می کردند، از این روی به بدعت و ارتداد متهم می شدند، خون آنان مباح و از قتل، شکنجه و آزار شدید درامان نبودند. دیر به فرقه بندیکت تعلق داشت، ولی گروهی از مینوریت ها نیز به آن پناه جسته بودند.
▫️به هر حال این سخنان را ویلیام هنگامی بر زبان می راند، که آتش صومعه را فراگرفته و همه سراسیمه به فرار می اندیشند. مخاطب وی  شاگردش آدِسُو؛ جوانی نوخاسته است که با استادش روانه این دِیر شده و اینک در ایام پیری داستانی را روایت می کند که در طول یک هفته اقامت او در آنجا رخ داده است. ویلیام در جستجوی حقیقت بود و به واسطه سوء ظن خود باور نمی کرد آنچه به نظر او حقیقت جلوه می کند، حقیقت دارد. به خیال وی کتابخانه بزرگِ دیر با مجموعه ای بی نظیر از نسخه های اصیل به زبان های لاتین، یونانی و عربی، می توانست در این راه به او کمک کند. 
▫️آن ها پس از ورود به دیر در جریان قتلی مشکوک قرار گرفتند که به تازگی در آن جا رخ داده بود و رییس دیر ماموریت کشف راز آن را به ویلیام واگذار کرد. این  سرآغاز زنجیره ای از قتل های مشکوک بود که کار کشف راز را جدی تر و پیچیده تر می کرد. او با پیگیری جدی، سرانجام سرنخ ماجرا را در دسترسی مقتولین به اثری ممنوعه یافت که به زبان عربی و یونانی نگاشته شده بود. پیر سنگدل و نابینای صومعه برای جلوگیری از گمراه شدن افراد، این کتاب را به سمی کشنده آغشته کرده بود تا دست هرکس به آن برسد، از مرگ در امان نباشد. هنگامی که ویلیام و شاگردش به این اثر دست یافتند و با پیر به جدال پرداختند، او کتابخانه را به آتش کشید؛ آتشی که به تدریج همه صومعه را فراگرفت.     
▫️این سخن بیان گر تجربه زیسته ما نیز هست، تجربه ایدئولوژی های پر زرق و برق دینی و غیردینی که از پیروان خود وفاداری بی قید و شرط می خواهند و کشت و کشتار و به خاک سیاه نشاندن ملک و مملکت ثمره اصلی آن هاست. همه آن ها با وجود تفاوت های بسیار، در این اصل اشتراک دارند که حقیقت را برتر از جان می دانند و پیروان خود را به فداکاری در راه آن فرا می خوانند.
▫️مخاطب این سخن نسل جدید نیز هست؛ نسلی که به درستی عامل تباهی زندگی و زمانه خود را در این ایدئولوژی ها یافته و پیران جاهل و شیخان گمراه که آن را رندانه افسانه کردند، به باد انتقاد و ناسزا گرفته است. ریشه این افسون و گمراهی در برتر نشاندن حقیقت نسبت به جان آدمی است و مهم ترین درس آن را نیز در این جمله کوتاه می توان خلاصه کرد: «جان برتر از حقیقت است.»
علی میرموسوی ۱۴ آبان ۱۴۰۱
@alimirmoosavi
در سوگ استاد!

خبر درگذشت استاد دکتر محمد رضوی بسیار حزن برانگیز بود. او نخستین استادی بود که تحصیل در رشته علوم سیاسی را برایم معنا دار و با اهمیت اندیشه سیاسی آشنا کرد. از معدود استادانی بود که از تصفیه های ایدئولوژیک جان سالم بدر برد و با فن بیانی کم نظیر دانشجویان را به عمق تاریخ اندیشه سیاسی فرو می برد و زنجیرهای توهم را از آنان می گسست. از نسل استادانی چون حمید عنایت که با سرمایه هنگفت علم و دانش خویش به دانشگاه و کسوت استادی حیثیت و اعتبار می بخشیدند. نسلی که دانشگاه را پایگاه حقیقت می دانست و نگران استحاله آن در ایدئولوژی و قدرت بود.

شخصیت ارزشمند استاد رضوی، الگویی ناب از چهره ای آکادمیک با دیسیپلین دانشگاهی را در شکل درست آن به نمایش می گذاشت. نمونه راستین استادی که با جدیت به اخلاق حرفه ای پایبند بود و به رشد علمی و پرورش اندیشه نقاد اهمیت می داد. به حرفه استادی نه برای درآمد و شهرت، بلکه از روی عشق به تعلیم و تربیت روی آورده بود. با وجود آثار قلمی اندک، سهمی بزرگ و به یاد ماندنی در آموزش و پرورش چندین نسل از اهالی علم سیاست در ایران داشت که همواره یاد او را زنده نگاه می دارد. به امید روزی که دانشگاه جایگاه و رسالت اصیل خود در دفاع از حقیقت را بازیابد. کوچ وی از این سرای سپنج افزون بر نزدیکان، همه خوشه چینان خرمن دانش و اندیشه وی را در سوگ نشاند.

درگذشت آن استاد گرانمایه و عزیز را به خانواده گرامی وی و جامعه دانشگاهی تسلیت می گوییم، بر روان پاک او درود می فرستیم و جایگاهی نیک در سرای دیگر برای او آرزو می کنیم. روحش شاد و یادش  گرامی و زنده باد.
علی میرموسوی۱۴۰۱/۸/۲۶
@alimirmoosavi
2024/06/26 09:42:06
Back to Top
HTML Embed Code: