Telegram Web Link
نو اندیشی دینی در دام ایدئولوژی

✍️ایدئولوژی شدن سنت، شاید مهم ترین بلای ذهن و عمل ایرانیان در قرن چهاردهم بود که نخستین بار زنده یاد شایگان، در «انقلاب مذهبی چیست؟» درباره آن سخن گفت و خطرات آن را گوشزد کرد. گرچه این کار را در اصل جریان موسوم به روشنفکری دینی راه انداخت، ولی نواندیشی دینی نیز نه تنها در این دام افتاد، بلکه بر دامنه آن افزود و همچنان گرفتار آن است. چرا این اتفاق افتاد؟ و چگونه می توان از آن رهایی یافت؟ دو پرسش مهمی است که به اجمال می توان به آن ها پرداخت.
🔹شایگان ایدئولوژی را پدیده ای التقاطی بین اسطوره و عقل می داند که منجمد و راکد است و با هر تغییر و تحولی سرناسازگاری دارد و نوعی آگاهی کاذب است. از نظر وی فلسفه و دین، دو هماورد جدی ایدئولوژی هستند و در جامعه‌ای که سنت‌هایِ تقدیس‌یافته ضعیف شوند و استدلال‌های فلسفی نابود گردند، ایدئولوژی فرصت ظهور پیدا می‌کند. به اعتقاد او خوانش ایدئولوژیک از سنت، هنگامی رخ می دهد که گروهی اجتماعی با برداشتی غیر تاریخی وغیر دیالکتیکی از سنت، که با هر نوع تغییر و تحولی ناسازگار است، نوعی آگاهی کاذب پدید می آورند.
🔹ایران در شرایطی پا به قرن چهاردهم گذارد، که ایدئولوژی وجه غالب تفکر زمانه بود و فضای فکری و سیاسی ایران نیز به شدت تحت تاثیر مارکسیسم قرار داشت. در چنین فضایی زمینه برای طرح اسلام به مثابه یک مکتب فراهم شد و اسلام گرایی چونان ایدئولوژی در مرزبندی و مصاف با لیبرالیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم پا به عرصه نهاد. روشنفکری دینی و نواندیشی دینی، دو جریان فکری متمایزدر گفتمان دینی معاصر بودند، که به ایدئولوژی شدن دین و سنت مدد رساندند.
🔹در این جا مجال بحثی گسترده درباره تفاوت نواندیشی و روشنفکری دینی نیست. به گفته مک اینتایر هنگامی که سنت ها با شرایط جدید روبرو و با سنتی بیگانه مواجه می شوند، در وضعیت بحرانی قرار می گیرند، از این رو کوشش برای بازسازی آن ها با امکانات درونی سنت آغاز می شود. نواندیشی دینی زاییده چنین وضعیتی است و تفاوت آن با روشنفکری دینی نیز به تاکید بر بهره بردن از امکانات درون سنت باز می گردد.
🔹 جلال آل احمد و علی شریعتی از نخستین روشنفکرانی بودند که خوانش ایدئولوژیک از دین و سنت را باب کردند. شریعتی بیشترین سهم را در این فرایند داشت. او با تفسیری انقلابی از دین و سنت، وجه دنیوی و سیاسی تشیع را در برابر وجه عرفانی و روحانی آن تقویت و اسلام سیاسی را جانشین اسلام فرهنگی ساخت. او همچنین با تاکید بر جهاد و شهادت، انسان پیکار جو را جایگزین انسان دین دارِ معنوی و زمینه را برای نوعی خشونت مقدس فراهم کرد.
🔹 نواندیشان دینی نیزتحت تاثیر این موج قرار گرفتند و اندیشمندانی مانند طالقانی، بهشتی و حتی مطهری و بازرگان گرفتارآن شدند. آنان نیز کوشیدند تا اسلام را مکتبی معرفی کنند که در مرزبندی با دیگر مکاتب، الگویی خاص برای سامان سیاسی و اجتماعی دارد. هر چند آنان بر ارزش هایی همچون آزادی، عدالت و برابری بسیار تاکید می کردند.
🔹با پیروزی انقلاب و چیرگی اسلام سیاسی فقاهتی، این فرایند رو به اوج گذاشت و به تدریج به سوی توجیه اقتدارگرایی دینی چرخش یافت. در این راستا اسلامی سازی علوم، دانشگاه ها و دیگر نهادها در دستور کار قرار گرفت. نو اندیشی دینی در واکنش به این پروژه به تدریج راه خود را از گفتمان حاکم جدا کرد و به تفسیر دموکراتیک از اسلام روی آورد. اما آیا با این کارتوانست خود را از ایدئولوژی سازی سنت رها سازد؟ پاسخ این پرسش به چند دلیل منفی است.
🔹نخست این که نواندیشی دینی نیز همانند حریف اسلام گرایش، به ارائه صورت بندی خاصی از اسلام می اندیشد و تنها در ساختارو الگوی مطلوب قدرت با آن تفاوت دارد. آنان تفسیری از اسلام ارائه می کنند که اقتدارگرایی را توجیه کند، و اینان در برابر به تفسیری دموکراتیک از اسلام می اندیشند که با حقوق بشر و دموکراسی سازگار باشد. هر دو به مسئله مشروعیت از نگاه دینی می نگرند و تجدد و نهادهای آن را با این نگاه ارزیابی می کنند. نو اندیشان دینی نیز می کوشند دیدگاه خود را با تابلوی اسلام عرضه کنند و با دیگر مکتب ها غیریت سازی کنند. درنهایت اگرچه شاید از ایدئولوژی شدن دین خرده بگیرند، ولی فراورده های فکری آنان همچنان رسوب های ایدئولوژی را بازتاب می دهند.
🔹ایدئولوژی به گفته هاول، تفسیری است که ساختار قدرت از واقعیت ارائه می کند تا به خود مشروعیت دهد. بنابراین پرسش مهم این است که آیا نواندیشی دینی می تواند خود را از دام ایدئولوژی برهاند؟ در صورت امکان چگونه می تواند به این هدف برسد؟ پاسخ این دو پرسش را که در قسمت بعد دنبال خواهیم کرد.
سیدعلی میرموسوی۱۴۰۰/۷/۱۱
@alimirmoosavi
نواندیشی دینی و خوانش انتقادی سنت

✍️رهایی نواندیشی دینی از دام ایدئولوژی مسئله ای است بغرنج و معما گونه، زیرا بخشی از هویت خود را مرهون آن است. از این رو نجات از آن نیازمند وداع با این بخش از هویت و نگاهی انتقادی به میراث گذشته است که شاید چندان آسان نباشد. هراس از این کار شاید مانعی جدی برای دریافت درست این معضل و پذیرش آن نیز باشد. بسیاری از نواندیشان نه تنها آماده نقد پیشینیان خود نیستند، بلکه همچنان آرمان خود در آنان می جویند.
🔹مسئله اما پیچیده تراز این است، زیرا سنت ایدئولوژی شده چنان بر اندیشه و عمل این جریان سایه افکنده است که تنها التفات به آن، برای رهایی کافی نیست. این کار به اراده ای جدی و بازنگری در همه مقدماتی نیاز دارد که فروغلتیدن در این دام را در پی داشته است. افزون بر این تحول روش شناسانه در فهم دین و سنت را می طلبد.
🔹نو اندیشان دینی تجدد را از دریچه دین و سنت نگریسته اند و مسئله اصلی آنان سازگاری دین و تجدد بوده است. این رویکرد از سید جمال تا کنون چندان تغییر نکرده است. این نگاه نه تنها آنان را از فهم درست جهان جدید و تحولات آن بازداشته است، بلکه به تعبیر شایگان «حس مشکل-آگاهی» را نیز از بین برده یا تضعیف کرده است.
🔹ایدئولوژی شدن سنت هنگامی آغاز شد که توهم «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد»، ما را به هوس خام بازگشت به خویشتن انداخت و آموزه های جهان نو را «هذه بضاعتنا ردت الینا دانستیم». آن گاه بود که با روکش کاری، مفاهیم کهنه را لباسی نو پوشاندیم و دموکراسی و انتخابات را با شوری و بیعت و حقوق بشر را با حق الناس یکی دانستیم و به میراث خویش برای ارزش های والای آن بالیدیم. نتیجه این کار لاجرم جز کژتابی و تحریف این مفاهیم نبود.
🔹مسئله هنگامی بغرنج تر شد که پای فقه نیز به بازی ایدئولوژی باز و «تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور» دانسته شد. در حالی که سنت فقهی شیعه در عمل سیاست را بیشتر به عرف واگذار کرده بود، اسلام سیاسی وجه شرعی آن را اصالت بخشید و فقه سیاسی را به عنوان برجسته ترین شاخه فقه مطرح کرد. فقهی که در آیینه خود مناسبات قدرت قدیم را بازتاب می داد و انبان آن در برابر علوم انسانی و اجتماعی جدید خالی می نمود، با احساس استغناء بر آن ها طغیان کرد.
🔹سخن بر سر کنار نهادن «سنت» و روی گردانی از آن نیست، چرا که «سنت» همچنان بخشی انکار ناپذیر از ذهنیت و هویت ما را شکل می دهد. سخن از رهایی «سنت» از دام ایدئولوژی است، که با خوانشِ انتقادی آن امکان پذیر می شود. این خوانش نه تنها تفسیر و برداشت قدما، که به نصوص ثانوی تبدیل شده اند، بلکه نصوص اولیه دینی نیز را در بر می گیرد.
🔹خوانش انتقادی سنت به تحولی روش شناسانه در فهم دین وابسته و در گام نخست نیازمند نگاهی زمینه گرایانه به نصوص دینی است. با این نگاه، که در برابر متن گرایی قرار دارد، متون دینی در چارچوب زمینه های شکل گیری آن و نه بر اساس شرایط و آموزه های کنونی فهم و تفسیر می شوند. این نوع تفسیر مانع از چیزی می شود که اسکینر اسطوره آموزه نامیده است. مراد او نوعی الگوی پنداشتی است که بر پایه آن مفسر می پندارد متن یا اندیشمندی کلاسیک، آموزه ای درباره موضوع مورد توجه و انتظار وی طرح و بیان کرده است. در ساده ترین شکل گمان می رود آموزه های مورد انتظار را می توان به شکلی بسیار ساده از متون کلاسیک استخراج کرد. پیامد آن نیز زمان پریشی است، که با همزمان کردن مفاهیم و ایده های ناهمزمان و تطبیق آن ها با یکدیگر اتفاق می افتد.
🔹در خوانش انتقادی همه لایه های سنت مورد توجه قرار می گیرند و اعتبار آن ها همسان فرض می شود. این نگاه از برخورد گزینشی با سنت و بی توجهی به برخی لایه های تاریخی آن و در نتیجه مصادره به مطلوب کردن آن جلوگیری می کند.
🔹برای مثال عصر غیبت در سنت شیعی، عصر انتظار تلقی می شد و در آن هیچ قدرت دنیوی از مشروعیت برخوردار نبود. تشیع سنتی با این باور پذیرفته بود که از حکومت دنیوی دست کشد و به جدایی امور دینی و روحانی از دنیوی تن دهد. با ایدئولوژیک شدن سنت، تاسیس حکومت مقدمه ظهور قلمداد و تفسیری از سنت ارائه شد که انقلاب را توجیه کند. با وجود آن که در سنت فقهی شیعه هیچ ایده ای برای مقاومت خشونت آمیز در برابر نظام مستقر وجود نداشت، نو اندیشان دینی کوشیدند ایده هایی بیابند که با استناد به آن بتوان انقلاب را در آن جای داد. در این راستا تفسیر سیاسی عاشورا در دستور کار قرار گرفت و نو اندیشان دینی با روایت های مختلف آن را بسط دادند.
🔹 درخوانش انتقادی سنت، تفسیر فرهنگی جایگزین تفسیر ظاهری نصوص مقدس می شود. فرهنگ برآیند دوران طولانی تثبیت الگوهای تفکر و هنر است و اسلام و تشیع فرهنگی در طول زمان در صورت های مختلف معرفتی و آیینی پدیدار شده است. خوانش ایدئولوژیک سنت و اسلام سیاسی به انکار ونفی چنین نگرشی وابسته است.
سیدعلی میرموسوی۱۴۰۰/۸/۲
@alimirmoosavi
میرموسوی: باید در نسبت قانون و شریعت بازاندیشی شود | خبرگزاری بین المللی شفقنا
https://fa.shafaqna.com/news/1259915/
میرموسوی pinned «"اگر عدالت باشد ایرانی نمی رود" ماهنامه حق ملت در شماره اخیر خود به موضوع مهاجرت پرداخته و از دیدگاه های گوناگون جامعه شناختی، حقوقی، اخلاقی پدیده رو به گسترش مهاجرت در ایران را تحلیل کرده است. بر اساس آخرین پیمایش که در سال۱۳۹۵ انجام شده است، ۳۰٪ از مردم…»
فقر و دموکراسی.pdf
153.5 KB
فقر و دموکراسی

کشورهای فقیر نمی توانند!
به دموکراسی، دادگری و آزادی دست یابند!
پس چه بسا فضیلت هایی هست!
که فقط اغنیاء بدانها عمل می کنند!(کنث بولدینگ)
فقر یکی از نیرومندترین و دردناک ترین مصایب زندگی بشری است که دردهای بسیاری از گرسنگی و بیماری گرفته تا نزاع های داخلی و جنگ ریشه در آن دارند. همچنان که همپتن به درستی یاد آور شده است «دولت هایی که در سرزمینشان اکثر مردم سخت فقر زده هستند، از هیچ آزمون عدالتی سربلند بیرون نمی آیند.»
از سوی دیگر دموکراسی نیز به عنوان شایسته ترین نظام سیاسی برای تحقق حاکمیت مردم و خیر عمومی شناخته می شود.
اما فقر چه رابطه ای با دموکراسی دارد؟ این پرسش به دو پرسش خردتر تجزیه می شود: نخست این که آیا با وجود فقر می توان به دموکراسی دست یافت و آیا مبارزه و تلاش برای کاهش فقر پیش شرط دموکراسی است؟ دوم این که دموکراسی چه نقش و تاثیری در فقر زدایی دارد؟
این مقاله کوتاه، که در شماره نهم نشریه حق ملت به چاپ رسیده است، در پی پاسخی گذرا به این دو پرسش است. در این راستا پس از تعریف مفهوم فقر و دموکراسی، به پاسخ آنها پرداخته شده است.
سیدعلی میرموسوی ۱۴۰۰/۸/۳۰
@alimirmoosavi
Forwarded from راهیانه
♦️پیامی که رسید♦️
(چگونه جامعه‌ی ایران به سمت ِ پختگی می‌رود؟)

▪️برخی قاب‌ها، زبان ِ زمانه‌اند. کوتاه و بریده‌اند اما داستانی عظیم دارند. تاریخی را روایت می‌کنند. حالِ جامعه‌ای را بازمی‌گویند. این را قبلاً هم نوشته‌بودم.

▪️قاب ِ کوتاه ِ سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیه‌ای گفتگوی کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی با طلبه‌ی جوان، از این قاب‌های خاص لست. یک هفته است که هر روز، چندین بار آن را دیده‌ام و حیرتم کم نشده‌است. چقدر غنی است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیه. چقدر حرف دارد. چقدر روایت‌گر تاریخ است. چقدر ما و داستان ما و اینجا و اکنون ما و دردهای ما و مسیری که آمده‌ایم و صد و اندی سال پس از مشروطه را ذره، ذره روایت می‌کند. چقدر سنگین است این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانبه.

▪️سال 1340 که حسین بروجردی، مرجع عام شیعیان ایران فوت کرد، جمعی از اندیشمندان و فعالان اجتماعی مذهبی ایران جمع شدند و هر کدام درباره آن موقعیت و آن خلاء پس از مرجعیت او نوشتند. کتابچه‌ی کوچک اما مهم «بحثی درباره روحانیت و مرجعیت» که نوعی تأمل عمیق در نسبت دین و جامعه آن زمانه بود. مهدی بازرگان، در آن کتابچه، مقاله‌ای دارد با عنوان «انتظار مردم از مراجع». در آن‌جا، بازرگان، شاید برای نخستین بار، مفهوم «انتظارات اجتماعی از نهاد دین» را صورتبندی می‌کند.

▪️از بحث بازرگان در 1341، همواره روشنفکری دینی و اصلاح‌گرایان اجتماعی، تلاش کرده‌اند دین را نسبت به مسائل اجتماعی پاسخگو کنند. از دین، چه متن دینی، چه نهاد دین و چه دینداران، بخواهند که در جهت رستگاری "این جهانی" جامعه بکوشند. از دین خواسته اند که دکان و دستگاه نباشد. از دین خواسته‌اند که فقر و تبعیض و استبداد و استعمار و بیکاری مردم برایش مهم باشد. از دین خواسته‌اند که توانش را برای بهبود زندگی مردم به کار بگیرد. اما این خواسته، خواسته‌ای نخبگانی بود. صاحبان این صدا، غالباً روشنفکران دینی و اصلاحگرایان درون و بیرون حوزه بودند. جامعه اما غالباً دنباله‌روی نهاد دین بود.

▪️انقلاب شد. بخشی قابل توجه از حوزویان، در مصدر قدرت قرار گرفتند. حالا دین و دنیا به هم پیوند خورده‌بود. وقت ِ نشان دادن کارآیی دین در اداره جامعه بود. کارآیی در بهتر کردن زندگی کردم. سررسید ِ نقد کردن ِ وعده‌ها.

▪️برای من، صدای این کشاورز ِ گمنام ِ اصفهانی، طنین تمام ِ صدای مصلحان دینی از سیدجمال تا سروش را دارد. کلماتش، انگار از حلق یک تاریخ ِ تلاش برای پاسخگو کردن نهاد دین برمی‌آید. مطالبه‌اش، مطالبه‌ی آب و زاینده‌رود و اصفهان نیست. مطالبه‌اش، لحن‌اش، مثال‌هایش، پختگی‌اش، پختگی یک فرد تنها نیست. او، شاید بی‌آنکه خود بداند، محصول یک تاریخ ِ صدساله از فداکاری و مطالبه و تحمل رنج و تکفیر و داغ و درفش و تنهایی است: من در صدای او و در مطالبات به غایت منطقی و عمیق او، جامعه‌ای را می‌بینم که صد سال بعد، در اعماقش، در روستاهای اصفهان، پیام ِ جان ِ شیدای سیدجمال بر بستر مرگ و ملک‌المتکلیمن در سیاه‌چال و میرزاحسن رشدیه‌ی بغض کرده در برابر مدرسه‌های آتش گرفته‌اش را شنیده، پذیرفته و حالا از آن خود کرده‌است.

▪️به مطالبات این کشاورز ساده‌ی اصفهانی یک‌بار دیگر گوش کنید! صداهای سایر مطالبات ِ بی‌چهره‌های پشت دوربین را بشنوید: دغدغه‌ی قلبی برای محیط زیست، مسوولیت اجتماعی دین، انسانیتی فراتر از مرز ادیان، فایده‌ی اجتماعی دین، نقد ِ بلای ِ دروغ و سرطان ِ ریا، فریاد بر نابرابری، ... آشنا نیست؟ این‌ها عناوین ِ غریوهای مصلحان اجتماعی ِ این صدساله نیستند که اینک از زبان این مردمان ِ شریف ِ بی‌ادعا جاری می‌شوند؟

▪️حاکمیت بشنود، یا نشنود. بتاراند یا بپذیرد. در بند کند یا به آغوش کشد. این مسأله نیست. بازی بزرگ این نیست. بازی بزرگ، قد کشیدن ِ آن جامعه‌ای است که فقط در صد سال، پیام ِ فداکاران ِ پاکباخته‌اش را شنیده، پسندیده و امروز در خیابان، مطالبه‌اش می‌کند. این جامعه، عقب نمی‌رود. نمی‌ماند. تسلیم نمی‌شود. جامعه پیش رفته. عُرف، قد کشیده. حاکمان‌اند که جا مانده‌اند. و درس تاریخ این است: صدای ِ حاکمان بلندتر، اما عمر ِ جامعه، بسی درازتر است. همین است منطق "وراثت مستضعفین بر زمین": جامعه‌ است که می‌ماند.

▪️این گفتگوی کوتاه را باید بر مزار سیدجمال و صوراسرافیل و ستارخان و طالقانی و شریعتی و توران میرهادی و شاملو پخش کرد و دستمریزاد گفت. هفته‌ی دیگر، ارائه‌ای در دانشگاهم در سوئیس دارم درباره‌ی «اسلام اجتماعی». این قاب عجیب تاریخی را زیرنویس انگلیسی کردم. بحثم را با پخش این سه دقیقه و پنجاه و هفت ثانیه‌ی افتخارآمیز آغاز خواهم کرد و خواهم گفت: این است ثمره‌ی صد سال تلاش ِ مصلحان ِ سرزمین ما. ایران ِ ما. تبار ِ ما. میوه‌های ثمرداده‌ی امیدهای ما. افتخار ما!

لینک ویدئو:https://aparat.com/v/4lCB2

#جامعه|#روشنا|#ما
@raahiane
ایده نوشتهای مهدی سلیمانیه
Forwarded from اتچ بات
فقه سیاسی در بوته نقد!

✍️فقه سیاسی از اصطلاحاتی بود که در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی طرح و با فراز و فرود آن دچار تحول شد. از آن جا که شیعه حکومت های عصر غیبت را جوری و نامشروع می دانست، مباحث سیاسی در سنت فقهی شیعه در حاشیه قرارداشت.
اسلام سیاسی با ادعای امکان تشکیل حکومت عادلانه در عصر غیبت و ارائه صورت بندی ایدئولوژیک از سنت، کوشید تا فقه سیاسی و حکومتی را اصالت بخشد و سیاست را بر بنیان فقاهت استوار کند. بدین سان فقه به عنوان«تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور» معرفی شد و با کوبیدن بر طبل استغنا از علوم انسانی و هلهله اسلامی سازی آنها، راه توجیه اقتدارگرایی دینی هموار شد.
نوشتار حاضر با نگاهی انتقادی می کوشد سستی این بنیان را آشکار سازد و نشان دهد که با وجود علوم انسانی و سیاسی، فقه در عمل مرجعیت خود را در این حوزه از دست می دهد. فقه نه تنها نمی تواند به یافته های گسترده این علوم در عرصه های توصیفی و هنجارین بی توجه باشد، بلکه اساسا بحث فقهی درباره آن ها موضوعیت خود را از دست داده است. این مقاله سال گذشته در دومین شماره نشریه آگاهی نو منتشر شده است
سیدعلی میرموسوی ١٤٠٠/٩/١٤
@alimirmoosavi
اعلامیه جهانی حقوق بشر چه فایده ای داشت؟

✍️بشریت در مصاف با رنج ها و مصایب، به اندیشیدن برای حل آنها پرداخته و زندگی خود را بهبود بخشیده است. تاریخ به خوبی نشان می دهد کشف ها، اختراع ها، نوآوری ها و پیشرفت ها بیشتر ریشه در آگاهی از درد و رنج و تامل و کوشش برای رهایی و آسودگی از آن ها دارند. ایده «حقوق بشر» نیز دستاوردی شگرف و میراثی سترگ است که بشریت با تجربه دردهایی؛ مانند ستم، بی عدالتی، فقر، خشونت، جنگ و کشتار به آن دست یافته است. همچنان که استاد مطهری به درستی یاد آور شده است، جهان غرب در طرح این ایده پیشتاز بود و متفکران قرن هفدهم و هیجدهم سهمی جدی در توسعه آن داشتند. از نظر وی « شاید بتوان گفت حق این ها بر جامعه بشریت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نیست.»
🔹با تجربه فجایع دو جنگ جهانی، بشریت به این نتیجه رسید که دستیابی به صلح، عدالت و آزادی و برچیده شدن فقر، در گرو احترام به کرامت ذاتی بشراست؛ احترامی که تنها از راه شناسایی و پایبندی به حقوق بنیادین او تحقق می یابد. در پرتو این آگاهی، دولت های جهان با وجود قطب بندی و اختلافات ایدئولوژیک و عقیدتی فراوان، ضرورت تاسیس نهادی برای رایزنی وگفتگو دراین باره را دریافتند. کمیسیون حقوق بشر، پس از سه سال بحث و تبادل نظر پیش نویس اعلامیه جهانی حقوق بشر را به مجمع عمومی تقدیم کرد. سرانجام در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل پس از شور عمومی آن را با ۴۸ رای مثبت و ۸ رای ممتنع به تصویب رساند.
🔹اعلامیه از یک مقدمه و ۳۰ ماده تشکیل شده است. در مقدمه مبانی، اهداف و نتایج و پیامدهای شناسایی حقوق جهانی بشر بیان شده اند. در ماده۱ آزادی همه افراد بشر و برابری آن ها از نظر کرامت و حقوق و بهره-مندی از عقل و وجدان شناسایی و به روحیه برادری در برخورد بایکدیگر توصیه شده است. ماده۲ بر نفی هر گونه تبعیض در بهره مندی از این حقوق تاکید کرده و جهان شمولی حقوق بشر را به رسمیت شناخته است. حقوق و آزادی های شخصی در مواد ۳ تا ۱۱، حقوق فرد در رابطه با گروه های اجتماعی و دنیای بیرونی در مواد ۱۲ تا ۱۷، آزادی های معنوی و حقوق مدنی سیاسی در مواد ۱۸ تا ۲۱ و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در مواد ۲۲ تا ۲۷ بیان شده اند. در نهایت مواد ۲۸ تا ۳۰ نیز به اصول ملل متحد و برخی از حقوق جمعی و نیز وظایف فرد در برابر جمع اختصاص یافته اند.
🔹اعلامیه جهانی حقوق بشر، بیش از هر چیز زبان اخلاقی مشترکی برای بحث و سخن گفتن از حقوق بشر فراهم کرد. در عهد نامه وستفالی(۱۶۴۸)، دولت ها با برخورداری از حق حاکمیت جایگاهی برتر در حقوق بین الملل یافتند. اما سه قرن بعد در ۱۹۴۸ حقوق افراد نيز به طور بين المللي شناسايي شد و افراد این قدرت را یافتند که برپایه این حقوق، اقدامات سركوب گرانه دولت ها را به چالش بكشند. هر چند دولت های استبدادی و اقتدارگرا بین امضای اعلامیه و سرکوب داخلی تعارضی نمی دیدند، اعلامیه آتش انقلاب در حقوق مدنی را در آنها شعله ور کرد.
🔹اعلامیه زمینه تدوین میثاق های بین المللی و متعهد کردن دولت ها به حقوق بشر را نیز فراهم کرد. افزون بر این با افزایش خود آگاهی جهانی، گسترش فرهنگ حقوق بشر در سراسر جهان را در پی داشت. به گفته ایگناتیف «حقوق بشر اگر نتوانسته است جلوي تبهكاران را بگيرد، ولي ناظران و قربانيان را تقويت كرده است.» پيدايش شبكه اي از سازمانهاي حقوق بشري غير دولتي، به قربانيان توانايي بي سابقه اي براي آگاه سازي جهان از وضعيت خود داده است. این سازمان ها با آشكار كردن فجايع بر ضد حقوق بشر، ميزان تعهد دولتها به آنچه امضا كرده اند، را نشان می دهند و شكاف عمل و نظر آنها را مشخص مي كنند. فشار مدافعان حقوق بشر، دست كم دولت های دموکراتیک را وادار كرده كه در سياست خارجي خود نیم نگاهی به حقوق بشر نيز داشته باشند و از این نظر سياست بين الملل را دموكراتيك تر كرده است.
🔹با تصویب اعلامیه، نهادهایی نیز برای بهبود اجرای حقوق بشر تاسیس شد. سازمان ملل نخست با تاسیس كميسيون عالي حقوق بشر و سپس شوراي حقوق بشر در این مسیر پيش رفته است. این نهادها با ارزيابي و رتبه بندی وضعيت حقوق بشری دولت ها، در بهره مندي آنها از مزاياي مالي و يا امنيتي تاثیر گذارده اند. دادگاه های بین المللی حقوق بشری نیز دست کم در مواردی همچون رواندا، بوسني و كوزوو، چشم اندازی بهتر برای آینده پدید آوردند.
🔹جهان کنونی با آرمان ها و اصول اعلامیه بسیار فاصله دارد و هنوز بسیاری از مردم از حقوق اولیه خود محروم اند. نظام های اقتدارگرا و سرکوب گر سهم اصلی را در این محرومیت دارند، اما توزیع نامتوازن قدرت در نظام بین الملل نیز بی تاثیر نبوده است. با وجود این اعلامیه مشعلی است زنده که در پرتو آن همچنان می توان برای پیشبرد و بهبود وضعیت حقوق بشر گام برداشت و به آن امید داشت. سالگرد تصویب این سند پر افتخار گرامی باد.
سید علی میرموسوی۱۴۰۰/۹/۱۸
@alimirmoosavi
حق النّاس یا حقوق بشر؟

✍️به تازگی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه پیشنهاد کرده است که به جای واژه حقوق بشر از واژه « حق النّاس» استفاده کنیم. این گونه نام گذاری ها جدید نیست و با یکی از دو هدف پیشنهاد می شود: محافظه کاران با هدف پرهیز از مفاهیم مدرن و ادعای استغناء از آن ها و نواندیشان دینی با هدف نشان دادن ظرفیت و توانمندی سنت برای برداشتی سازگار با مفاهیم و آموزه های مدرن.
🔹محسن کدیور با هدف دوم عنوان«حق النّاس» را برای کتاب خود برگزیده است. او در توضیح هدف از بکاربردن این واژه می نویسد: «عنوان « حق النّاس» را براي اين كتاب برگزيدم- بكارگیري واژه سنتي در معناي مدرن ـ تا بگویم اين سنت استعداد قرائت مدرن دارد. حق النّاس همان حقوق بشر است بي كم و كاست.»
🔹به لحاظ لغوی این واژه به معنای حق انسان است، زیرا ناس اسم جمع به معنای مردم بوده و واحد آن انسان است. در کاربرد عرفی نیز به همین معنا گفته می شود «حق النّاس، برحق الله مقدم است». اگرچه از نظر فقهی این اصطلاح درباره حقوق مشخصی؛ مانند حق ارث، حضانت، ازدواج، طلاق، شفعه، قصاص و مانند این به کار می رود.
🔹از نگاه عرفی و در محاوره عمومی کاربرد این واژه به جای حقوق بشر با تسامح ایرادی ندارد، مشروط به این که هدف از آن محدود کردن این حقوق نباشد. معروف است که فردی پرسید قیمه را با قاف می نویسند یا با غین، ظریفی در پاسخ گفت مهم گوشت های داخلشه. در این مورد نیز آنچه اهمیت دارد پایبندی قوای حکومت به سه تعهد اصلی خود؛ یعنی احترام، حمایت و اجرای حقوق افراد است.
🔹اما از نگاه واژه شناسانه و علمی کاربرد واژه حق النّاس به جای حقوق بشر به چند دلیل درست به نظر نمی رسد. نخست به این دلیل که حق مفرد است و برای بیان حق های متعدد باید واژه جمع را به کاربرد. در حالی که واژه حقوق بشر نه تنها با این مشکل روبرو نیست، بلکه واژه ای فارسی است که به خوبی بر معنای جهان شمول و مدرن خود دلالت دارد.
🔹دوم این که حق النّاس بار معنایی حقوق بشر را ندارد، از این رو به کاربردن آن نوعی کژتابی و آشفتگی معنایی را در پی دارد. حقوق بشر معادل Human rights واژه ای است نو برای مفهومی مدرن. این واژه با هدف اشاره به حقوقی به کار برده شده که هر فرد تنها به دلیل بهره مندی از پیکره بشری، بدون هر نوع تبعیضی از آنها برخوردار است. این ایده در دوران پیشامدرن اندیشه ناپذیر بوده و حق الناس که واژه ای قدیمی است بر آن دلالت ندارد.
🔹در نهایت همچنان که بیان شد، حق النّاس در اصطلاح فقهی در مواردی خاص به کار می رود. این حقوق نه برای نوع بشر، بلکه برای اهل اسلام و ایمان شناسایی می شوند. گاه دامنه این حقوق چنان محدود می شود، که نه تنها اهل سنت، بلکه شیعیان فاسق را نیز در بر نمی گیرد. از این رو تاکید بر حق الناس در کاربرد فقهی آن، ظرفیت محدود کردن حقوق بشر با پوشش شریعت و فقه را دارد. اسلام گرایان تندرو نیز با پیشنهاد جایگزینی این واژه هدفی جز این ندارند. آنان حقوق بشر را از ابزارهای جنگ نرم می دانند، زیرا افراد را در برابر قدرت سیاسی توانمند می کند و به آنان جرات مطالبه گری و بازخواست زمام داران خود را می دهد.
🔹بنابراین با وجود واژه خوش ساخت و معنا داری مانند حقوق بشر ، نیازی به استعمال واژه دیگر نیست. به جای آن بهتر است پیشنهاد دهندگان به وظایف خود در تامین حقوق اقشار گوناگون جامعه که خواهان حقوق حداقلی خود هستند بیندیشند. اقشار زحمت کش و ستم دیده ای همچون کارگران، کشاورزان، معلمان، زنان و جوانان که نه تنها از زندگی شرافتمندانه محرومند، بلکه محرومیت آنان رو به افزایش است. حقوق بشر خواسته لوکس و تجملی طبقات بالا نیست، بلکه نیاز اصلی طبقات پایین جامعه است که از حداقل استاندارد های معیشتی بی بهره اند و از انواع تبعیض ها رنج می برند.
سیدعلی میرموسوی٢۶/ ۹/ ۱۴۰۰
@alimirmoosavi
اتحادیه انجمن های علمی دانشجویی علوم سیاسی با همکاری دیگر نهادهای علمی بمناسبت صد و بیست و دومین سالروز تاسیس مدرسه علوم سیاسی برگزار می‌کند:

چالش‌ها، فرصت‌ها و کاربردهای علوم سیاسی در ایران امروز

با حضور اساتید دانشگاه ها و دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم سیاسی

زمان برگزاری:
شنبه ۲۷ آذر ساعت ۱۸
یکشنبه ۲۸ آذر ساعت ۱۸
دوشنبه ۲۹ آذر ساعت ۱۲:۳۰
دوشنبه ۲۹ آذر ساعت ۱۸

لینک برگزاری:
https://www.skyroom.online/ch/atu/politic-union

اتحادیه انجمن های علمی دانشجویی علوم سیاسی
@politic_union
آیت‌الله منتظری؛ مردی تمام نشدنی

ابوالفضل طریقه دار

٢٩ آذر، سالروز درگذشت حضرت آیت‌الله منتظری است؛از همین‌رو، بایسته است به یکی از جنبه‌های شخصیت ایشان اشاره کنیم. واقعیت این است که در میان مسئولان و سیاست‌ورزان ایران، کسی همانند آیت‌الله منتظری با ابزار *«قدرت* » آزموده نشد. این فقیه فرزانه که سالیان سال در همه‌ی صحنه‌های دشوار، حضوری خردمندانه، فعال و ایثارگرانه داشت و رنج‌های فراوان کشید، در عمل نشان داد که به *«قدرت»* تمایل ندارد.
🔹وقتی علی‌رغم میل باطنی‌اش، منصب «قائم مقام رهبری» را به او واگذار کردند، حفظ این مقام و قدرت را هدف قرار نداد و در برابر نارسایی‌ها دست به «توجیه» نزد و به آسانی، قدرت را فدای بیان حقیقت کرد.
🔹وی در عین صلابت و شجاعت، مهربان بود و «عفو» را بهتر از «انتقام» می‌دانست و حتی در زمان قدرت، از قاتلان فرزندش گذشت. همواره به خشونت‌گران، گوشزد می‌کرد که تیغ خشونت، رشته‌ی همدلی را می‌گسلد و استبداد و ناامنی به وجود می‌آورد. وی ساده‌زیست بود، اما ساده نبود و با هوشیاری، جریان‌ها و رویدادهای جامعه را رصد می‌کرد.
🔹 به «حقوق شهروندی» پای می‌فشرد و توان بالای فقهی خود را در تبیین آن به کار می‌گرفت.همه‌ی مردم ایران را برای تعیین سرنوشت، صاحب حق می‌دانست و دوگانه‌ی خودی و غیرخودی در منظومه‌ی فکری‌اش جایی نداشت. به «نهج‌البلاغه» علاقه ویژه داشت و همواره برای مسئولان این فراز از فرمان امیرمؤمنان علی(ع) را به مالک اشتر می‌خواند:
«قلب خود را دربرابر ملت خود، مملو از رحمت و محبت و لطف کن و با آنان همچون حیوان درنده‌ای مباش که خوردنشان را غنیمت شمری».
@alimirmoosavi
ابتذال شر و جنایت علیه بشریت!

✍️چندی پیش فرصتی دست داد تا «آیشمن در اورشلیم» را بخوانم. با وجود گذشت بیش از ۵ دهه از نگارشِ این کتاب، همچنان خواندنی و تامل برانگیز است، به ویژه به دلیل تبیینی که از چرایی و چگونگی توجیه شرکت و همکاری در جنایت علیه بشریت و یا سکوت در برابر آن، ارائه می کند. در شرایطی که دولت طمع کار روسیه و رهبر جاه طلب آن با تجاوز نظامی به اوکراین دست اندر کار چنین جنایتی است، مروری بر آن سودمند است.
🔹هانا آرنت(۱۹۰۶-۱۹۷۵) فیلسوف آلمانی، با تجربه ۱۸ سال آوارگی در جنگ جهانی دوم، سرانجام به امریکا مهاجرت کرد و به استادی دانشگاه رسید. با اعلام خبر بازداشت آیشمن و محاکمه او در اورشلیم، تصمیم به شرکت در دادگاه گرفت و مجله نیویورکر ماموریت این کار را به وی داد. با حضور در جلسات دادگاه، که بیش از ۹ ماه به طول انجامید، او حقایقی را دریافت که تصویر کلی دولت اسراییل از ماجرا را باطل می-ساخت.‌ آرنت با گزارشی متفاوت، ناملایمات را به جان خرید، اما به رسالت دشوار دفاع از حقیقت وفادار ماند.
🔹آیشمن از نیروهای رده دوم اس اس و رییس بخش ب۴؛ یکی از شش اداره اصلیِ اداره امنیت رایش، اما ذوب در هیتلر بود. او به عنوان متخصص در امر یهود، مسئولیت هماهنگی و اجرای برنامه «راه حل نهاییِ» هیتلر را بر عهده داشت که هدف آن نابودی ۱۱ میلیون یهودی در اروپا بود. دستگاه امنیتی اسرائیل در ۱۹۶۰، وی را پس از سال ها زندگی مخفیانه و گمنام در بوئنوس ایرس، ربود و برای محاکمه به اورشلیم آورد. دولت اسرائیل می خواست او را به عنوان یک «سادیست منحرف» و «غیر معمول ترین هیولایی که جهان تا کنون دیده» محاکمه کند و صحنه ای را به نمایش گذارد که دردادگاه نورنبرگ اثری از آن نبود.
🔹با وجود این که دادگاه بیشتر جنبه نمایشی داشت، ولی حقایقی مهم را نیز آشکار کرد؛ که دست مایه آرنت برای طرح نظریه «ابتذال شر» شد. برخلاف رویکرد حاکم بر دادگاه و رسانه ها، شواهد و اسناد نشان می داد آیشمن فردی است معمولی و برخوردار از وجدان و سلامت روان، که در جنایت علیه یهود نقشی اصلی داشته است؛ یهودیانی که بزرگ ترین گناهشان نه تعلق به نژاد بیگانه، بلکه این بود که ثروتمندند. او عقل عملی کانت را خوانده و در توجیه رفتار جنایت کارانه اش به آن استناد می کرد. حقیقت غم انگیز و به شدت آزار دهنده این بود که او نه از روی تعصب بر ضد یهود، بلکه از روی وجدان با سر سختی تمام برنامه هیتلر را اجرا می کرد.«قدرتمندترین عامل برای تسکین وجدان او این واقعیت ساده بود که هیچ کس را نمی دید، که واقعا مخالف راه حال نهایی باشد.»
🔹این حقیقت نه تنها تصویرکلی دادگاه را مخدوش، بلکه آرنت را با معمایی سخت روبرو کرد که سرانجام با نظریه «ابتذال شر» توانست آن را حل کند. «ابتذال شر»؛ یعنی این که شر ویژگی وسوسه را از دست می دهد و ارتکاب شرارتی همچون قتل، که بر خلاف میل طبیعی اغلب افراد است، به آسانی انجام می شود. از نظر آرنت ریشه اصلی «ابتذال شر» نیندیشیدن و اطاعت بی چون و چرا از پیشواست. «کلمات پیشوا» برای آیشمن به دلیل وفاداری فوق العاده به هیتلر حکم قانون داشت. بنابراین برای ارتکاب جنایت علیه بشریت، لازم نیست فرد «سادیست بالفطره» و هیولا باشد، بلکه از هر فردی با این ویژگی سر خواهد زد.
🔹همکاری رهبران یهود، تاریک ترین فصل این حکایت ظلمت بار بود که دادستانی اورشلیم نمی خواست فاش شود. افزون بر کماندوهای یهودی که با «هدف نجات خود از خطر قریب الوقوع مرگ» در روند عملی کشتار درگیر بودند، شوراهای یهودی متشکل از رهبران شناخته شده نیز با کارهایی مانند ارائه فهرست اشخاص و اموال یهودیان و کمک به بازداشت و مصادره اموال ایشان، با نازی ها همکاری می کردند. آنان مانند ناخدایانی که برای نجات کشتی در حال غرق شدن، بخشی از بارهای ارزشمند خود را به دریا می اندازند، با «اصول مقدس» ضعفای یهود را «فدای برجسته ترین» می کردند.
🔹سکوت پیشه کنندگان نیز موضع گیری را از نظر اخلاقی عملا بی فایده می دانستند. با این استدلال که حکومت های توتالیتر اجازه نمی دهند دشمنانشان قهرمان بمیرند، بلکه آن ها را در سکوت و گمنامی ناپدید می کنند. از نظر آرنت این توجیه نوعی آبروداری پوچ بود، زیرا چیزی به نام چاله فراموشی وجود ندارد و کسی زنده می ماند تا داستان را بازگو کند. به گفته وی «در شرایط رعب انگیز اغلب آدم ها به شرایط تن می دهند، اما برخی حاضر به این کار نمی شوند. از نظر انسانی چیزی بیش از این لازم نیست و منطقا هم چیز بیشتری نمی توان خواست، تا این سیاره مکانی در خور سکونت انسان ها باقی بماند.»
🔹نظریه آرنت به خوبی از راز مشارکت و همراهی افرادی معمولی و حتی خوب در جنایت علیه بشریت پرده برداشت. این نظریه با زیر سوال بردن روایت رسمی برای وی مایه دردسر شد، اما او توانست رسالت خویش در دفاع از حقیقت را به انجام رساند.
علی میرموسوی ۱۴اسفند ۱۴۰۰
@alimirmoosavi
استبداد دینی و تحریف اهداف بعثت علی میرموسوی
@Vortrags
استبداد دینی و تحریف اهداف بعثت

علی میرموسوی

صفحه اینستاگرام انجمن اسلامی مهندسین

10 اسفند 1400


انتشار با ذکر منبع بلامانع است.

کانال سخنرانی ها، درس گفتارها و گفت و گوها:

https://www.tg-me.com/Vortrags
@alimirmoosavi
Forwarded from اتچ بات
فراسوی زنجیرهای توهم!

✍️در بدو ورود پیش از هر چیز رواق و نمای سر در دانشکده با عنوان منقوش برآن توجهم را جلب کرد؛ جایی که پیش از این دیده بودم، ولی گمان نمی کردم نزدیک ۱۳ سال از عمرم را برای تحصیل در آن جا بگذرانم. معماری قدیمی و نمای زیبایی که حسی نوستالژیک و افتخار آمیز را در انسان بر می انگیخت و شور و احساس دانشجویی را در آدمی زنده می کرد. برای کسی که تجربه چند سال تحصیل در حوزه علمیه قم و سکونت در مدرسه فیضیه را داشت، فضایی کاملا جدید بود.
🔹پایم به جایی گشوده شده بود که حمید عنایت در آن سال ها تدریس و دانشجو تربیت می کرد. او تنها استاد علوم سیاسی بود که تا آن زمان می شناختم و برخی آثار او را خوانده بودم. هنوز آثاری از آن دوره دیده می شد و اندک استادانی را می دیدی که یاد آور خاطرات آن بودند. با وجود این فضا آرام آرام از آن دوره فاصله می گرفت و انقلاب فرهنگی الزامات ایدئولوژیک خود را بر آن تحمیل می کرد و دانشگاه جایگاه خود را چونان نهادی بیرون قدرت از دست می داد.
🔹اواخر شهریور سال ۶۸ با شرکت در کنکور سراسری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و تحصیل در رشته علوم سیاسی را آغاز کردم. جوانی ۲۲ ساله با تجربه چند سال حضور در جبهه که تحت تاثیر فضای ایدئولوژیک حاکم، واقعیت ها را بیشتر از دریچه اسلام سیاسی می نگریست. اگرچه این ذهنیت با منازعات سیاسی و پاره ای از روی دادهای مانند پایان جنگ ترک برداشته و زنجیرهای توهم تا اندازه ای سست شده بود.
🔹توهم تحریفی است در ادراک ما از واقعیت و به گفته مارکس« نیاز به رهایی از توهم یک وضع، نیاز به رهایی از وضعی است که محتاج یک توهم است.» همچنان که فروید به درستی بیان کرده است «آدمی نمی تواند تا ابد کودک بماند، سر انجام باید به زندگی دشمن کیش وارد شود.» شاید به همین دلیل از میان گزینه های پیش رو در نهایت علوم سیاسی را برگزیدم تا با نگاهی واقع بینانه تر سیاست را مطالعه کنم و به تعبیر فروم «فراسوی زنجیرهای توهم» گام بردارم. اینک با نگاهی به گذشته در می یابم که دانشگاه با همه کاستی هایش در در این مسیر بسیار اثربخش بوده است.
🔹دانشگاه نهادی است که به گفته آرنت می تواند از حقیقتی که فاقد قدرت است و همواره در برخورد با قدرت شکست می خورد، دفاع کند. به بیان دیگر دانشگاه در شکل راستین خود پناهگاه حقیقتی است که پیوسته از سوی قدرت سیاسی و اجتماعی در معرض تهدید است. اما تحقق این رسالت پیش از هر چیز در گرو این است که دانشگاه در جایگاهی بیرون از قلمرو سیاسی بایستد و از تعهد ایدئولوژیک فارغ باشد.
🔹دانشکده حقوق و علوم سیاسی در دهه ۶۰ و ۷۰ با وجود همه کاستی ها و موانع، تا اندازه ای توانسته بود در این راه اثر بخش باشد. یکی از دلایل مهم آن وجود استادانی بود که به رسالت علمی و دانشگاهی خود باور داشتند و به اخلاق حرفه ای خود پایبند بودند، از این رو در ترسیم افقی «فراسوی زنجیرهای توهم» تا اندازه ای توفیق یافتند. با الهام از آلتوسر می توان ادعا کرد استادانی همچون بشیریه به دانشجویان کمک می کردند تا به جای بازنمایی خیالی و توهم آلود رابطه خود با واقعیت، شرایط واقعی هستی و جهان واقعی خود را بازنمایی کنند.
🔹مقاله پیوست، در شماره اخیر سیاست نامه با عنوان "معرکه آرا و الگو ها" انتشار یافته است.
علی میرموسوي٢٦ اسفند ۱۴۰۰
@alimirmoosavi
ترجمه ای مبتذل از اثری گرانسنگ!

✍️بازار ترجمه چنان آشفته است که برخی بدون آشنایی با اصول اولیه ترجمه، جرأت یافته اند آثاری را با این نام روانه بازار کنند، که هیچ شباهتی با آن ندارد. آنان حرفه پیچیده و دشوار ترجمه را کاری پیش پا افتاده تلقی می کنند که هر نو آموزی با دانش زبانی اندک می تواند به آن دست زند. این کار نه تنها به لحاظ اخلاقی مسئولیت آور است، بلکه زیان های علمی و آموزشی بسیاری را در پی دارد. در برخی از کشورها که ترجمه اثر زیر نظر مولف و با اجازه وی انجام می شود، قاعدتا نظارتی از سوی او بر ترجمه اعمال می شود. اما در آشفته بازار ترجمه در ایران که جز وجدان و مسئولیت شناسی مترجم هیچ نظارتی بر آن نیست، تنها از راه نقد جدی می توان آن را چاره کرد.
🔹کتاب ارزشمند وائل حلاق با عنوان impossible state که در سال 2012 انتشار یافته، در این دام گرفتار شده و انتشارات خرسندی ترجمه ای اسفناک از آن با عنوان «دولت ممتنع»به چاپ رسانده که ابتذال در این عرصه را به نمایش می گذارد. استاد وائل بن حلّاق در این کتاب که به گفته وی حاصل ده سال پژوهش اوست، نظریه با اهمیت ناسازواری و امکان ناپذیری دولت مدرن اسلامی را طرح کرده است. از نظر وی «دولت اسلامی با هر تعریف استانداردی از دولت مدرن مورد داوری قرار گیرد، ناممکن و ناسازواراست.» این اندیشمند فلسطینی الاصل که از ۲۰۰۵ استاد تمام حقوق اسلامی در دانشگاه کلمبیا است، با چارچوبي دقیق به بررسی و استدلال درباره این نظریه پرداخته است. در این راستا با نگاهی بین رشته ای از دانش واژه های بسیاری بهره برده است که ترجمه آن نیاز به آگاهی و تسلط کافی بر آن ها دارد.
🔹تفاوت زبان انگلیسی با فارسی تنها به واژگان و مفاهیم محدود نمی شود، بلکه از نظر ساختاری و گرامری نیز بسیار تفاوت دارند. برای مثال در زبان انگلیسی استفاده از ساخت مجهول بسیار رایج و از فنون زیبا نویسی است، ولی در زبان فارسی بیشتر از ساخت معلوم استفاده می شود. بنابراین ترجمه فنی است که دست کم به دو مهارت نیاز دارد: نخست معادل یابی درست برای واژگان و مفاهیم بیگانه و دوم ترجمه ساختاری و بازسازی آن بر اساس ساختار زبانی که قرار است متن به آن برگردانده شود. تسلط به این مهارت ها به ویژه در ترجمه متون علمی و تخصصی، نیاز به آموزش و ممارست و تمرین فراوان دارد و از هر نوآموزی ساخته نیست.
🔹دکتر مهدی رضایی، از اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در حالی دست به ترجمه این اثر زده که توانایی و بضاعت زبانی او کفاف ترجمه متون بسیار ساده تر از این را نمی داده است. ناتوانی وی از همان آغاز با ترجمه عنوان کتاب به «دولت ممتنع» خود را نشان می دهد. اگرچه واژه ممتنع در معنای ناممکن نیز به کار می رود، ولی در برداشت عموم به این معنا انصراف ندارد، از این رو ترجمه impossible به ممتنع با وجود واژه رک و راست «ناممکن» درست به نظر نمی رسد. او نه تنها در معادل یابی درست واژگان مشکل دارد، بلکه قادر به تلفظ درست نام اشخاص نیز نبوده و کوهن را کاهن، فوکو را فوکالت، هابز را هابس، هیوم را هام، جورجیو آگامبن را گیورگیو آگابن و کیرکگارد را کیرکی گارد تلفظ کرده است.
🔹مترجم گویا از این اصل ابتدایی نا آگاه بوده که در انگلیسی ترتیب صفت و موصوف بر عکس فارسی است، از این روی ترکیب های وصفی را به شکل ترکیب اضافی ترجمه کرده است. برای مثال traditional religion را به سنتی دین برگردانده، حال آن که درست آن دین سنتی است. خطاهایی از این دست،که در ترجمه بسیار است و در این جا مجال پرداختن به آن ها نیست، کل این ترجمه را بی اعتبار ساخته و از نظر اخلاقی نیز مسئولیت آور است. تنها راه جبران این مسئولیت نیز جمع آوری این اثر از بازار و بازنگری اساسی در آن با بهره بردن از مشورت افراد متخصص و آگاه در این زمینه است.
علی میرموسوی٩ فروردين ١٤٠١
@alimirmoosavi
زنده یاد رضا قلی و سوگند بقراطی!

✍️استاد عزیز جناب دکتر بشیریه در یادداشت اخیر خود که در ویژه نامه نوررزی سیاست نامه منتشر شده است، با مقایسه پزشکی و علم سیاست، از ضرورت سوگند بقراطی برای عالمان سیاست همانند پزشکان سخن می گوید.
🔹از نظر وی «علم سیاست در اصل رسالتی چون رشته پزشکی داشت که در نتیجه تهاجم علوم اثباتی از دست رفت. همچنان که در علم پزشکی بر طبق سوگند بقراطی تعهدی اخلاقی به تشخیص درست بیماری ها و درمان آن ها وجود دارد، در علوم سیاسی نیز تکیه بر تعهدی اخلاقی مشابه می تواند وحدت و رسالت آن را احیا کند.»
🔹تعهد اخلاقی در علم سیاست بعد جمعی و اجتماعی دارد و به آسیب شناسی و درمان حکومت و شیوه حکمرانی مربوط می شود. با توجه به این که دموکراسی «تنها نظام شناخته شده ای است که می تواند در حد مقدور در پرتو اصول و ارزش های خود سلامت اجتماعی را تامین کند»، از این روی «علما و کارشناسان علوم سياسی نسبت به آسیب شناسی در جوامع ضد مردم سالار و شناخت و پیشبرد لوازم مردم سالاری اساسا تعهدی اخلاقی پیدا می کنند و مجازا باید بدان سوگند یاد کنند.»
🔹با این تعهد محور مطالعات سیاسی «تنها تشخیص و معاینه علمی بیماری ها و آسیب های اجتماعی و عرضه راه حل و درمان آن ها به منظور دستیابی به ارزش های مردم سالاری؛ یعنی پاسداری از حقوق و آزادی های فردی و جمعی و عدالت و انصاف خواهد بود.» دکتر بشیریه بحث خود را با این نتیجه به پایان می رساند:« شاید بتوان گفت که همچنان که در پزشکی سوگند بقراطی نشانه تعهد اخلاقی لازم در آن حوزه بوده است، علوم سیاسی نیز نیازمند یک سوگند بقراطی به معنای عنایت به مصالح عمومی در پرتو مردم سالاری است.»
🔹زنده یاد دکتر رضا قلی از آن دسته اهالی علم سیاست بود، که گویا در عمل این سوگند بقراطی را یاد کرده و به آن پایبند بود. او با درکی درست از رسالت علم سیاست، مطالعات و موضوعات بی ربط را از دایره خارج کرده و به گفته آرنت به جای زندگی وقف نظر، زندگی وقف عمل را در پیش گرفته بود. از این روی مسئله ایران و نجات آن از استبداد و انحطاط را در کانون پروژه مطالعاتی خود قرار داد و چنان که آثار وی نشان می دهد تنها به آن بخش از دانش سیاسی اهتمام می ورزید که گرهی از این مسئله بگشاید.
🔹سیره آن دانشی مردِ اهل عمل، الگویی است برای همه اهالی دانش سیاست تا به جای مطالعه و پژوهش درباره مسائل و موضوعات پراکنده ای که دردی از ساختار ناعادلانه و غیر مردم سالارانه قدرت در ایران دوا نمی کند، به مباحثی بپردازند که در این راه سودمند باشد.
علی میرموسوی ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
@alimirmoosavi
🌾ارزیابی اندیشه دینی معاصر در حوزه مطالعات فقه سیاسی
دکتر میرموسوی: نواندیشان دینی خیلی تاکید دارند با امکانات درون سنت، آن را بازسازی کنند؛ ولی روشنفکران دینی نمی‌خواهند در چارچوب امکانات سنت این کار را انجام بدهند./ هر دو گرایش می‌خواهند قرائتی نو و سازگار با شرایط جدید از دین ارائه کنند./ نواندیشی دینی به دانش‌های مرسوم مثل فقه اهمیت می‌دهد و معتقد است فقه همچنان در زندگی امروز هم می‌تواند موثر باشد./ ضرورت نواندیشی دینی به بازسازی سنت در مواجهه با تجدد بر‌می‌گردد./ کسی که می‌خواهد در حوزه فقه سیاسی نواندیشی داشته باشد، باید از موضوعات و مفاهیم و یافته‌های دانش جدید سیاست بهره‌مند باشد./ جریان نواندیشی اساساً در شکل‌گیری انقلاب و پیروزی آن دخیل بود و اسلام سیاسی حاصل همین بحث‌هایی بود که نواندیشان دینی مطرح می‌کردند.

⬅️اشاره: سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در نظر دارد در مجموعه‌ای از گفتگوها با صاحب نظران، به ارزیابی فعالیت اندیشه دینی معاصر در حوزه‌های گوناگون بپردازد. در این راستا به گفتگو با دکتر سید علی میرموسوی استاد دانشگاه مفید درباره فعالیت این جریان در حوزه مطالعات فقه سیاسی پرداختیم. ... ادامه مصاحبه در لینک زیر
🍀http://majmaqom.ir/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1/%D8%A7%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D9%82%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C
♻️@majmaqomh
Forwarded from اتچ بات
آیین شهریاری در گفتار سیاسی امام علي (ع)

اندرزنامه نویسی ژانر و اسلوب اصیل گفتار سیاسی در عصر ایران شهری بود که در چارچوب آن آیین شهریاری و کشورداری بیان می شد. این اسلوب بیشتر بر پایه عقل تجربی و نگاهی واقع بینانه استوار بود و الگویی کارآمد از حکمرانی خوب ارائه می کرد. این الگو نه تنها هزینه حفظ و اعمال قدرت را می کاست، بلکه در پایداری حکومت و تامین اهداف اصلی آن نیز بسیار موثر بود. آثاری مانند عهد اردشیر، عهد شاپور، کارنامه اردشیر پاپکان، نامه تنسر و حتی کلیله و دمنه نمونه هایی ارزشمند از اندرزنامه های ایران باستان به حساب می آیند که به دوره اسلامی انتقال یافتند. شاهی آرمانی جایگاهی کانونی در این آثار داشت و بر پایه اصل خویش کاری از نوعی عدالت طبقاتی پشتیبانی می کرد.
علی (ع) در دوران كوتاه و پر هياهيوي زمامداري اش آیین مطلوب و اخلاقی کشورداری را با اندرز به کارگزاران ارائه کرد. اين آیین در مجموعه سخنان و نامه های وی به ويژه در عهدنامه مالک اشتر به خوبی بازتاب يافته است و ميراثي مكتوب در باره فكر سياسي آن عصر در اختيار مي نهد. اين ميراث با بهره مندي از چندين دهه تجربه سياسي و حكومتي علي (ع) شكل و به احتمال قوي از تجارب سياسي ايران باستان كه در قالب اندرزنامه ها بيان مي شدند نيز مايه گرفته است. دست كم مي توان گفت اسلوب و منطق حاكم بر گفتار سياسي او با اندرزنامه هاي ايراني قرابت و تشابه دارد. با وجود این تفاوت هایی نیز از نظر عقلانیت سیاسی و نوع نگرش به حکمرانی و عدالت با آن ها دارد. هر چند ابن ابی الحدید مقایسه ای محدود بین آن ها داشته، ولی جای خالی چنین پژوهش مقایسه ای وجود دارد. در این نوشتار مجال پرداختن به این بحث نیست، اما آیین شهریاری و کشور داری از دیدگاه امام علی (ع) به اختصار بیان خواهد شد.
علی میرموسوی دوم اردیبهشت ۱۴۰۰
@alimirmoosavi
Audio
بسمه تعالی

صوت نشست نقد و بررسی کتاب :
"مفهوم قانون در ایران معاصر"
(تحولات پیشامشروطه)
اثر زنده یاد دکتر داود فیرحی

با حضور اساتید و کارشناسان :
جناب آقای سید علی میرموسوی
جناب آقای محمد هادی حاضری
جناب آقای رضا حسینی
جناب آقای نوید کلهرودی

پنج شنبه، ٨ اردیبهشت ١۴٠١
کلاب علوم سیاسی

https://www.tg-me.com/Clubhouse_olumesiasi
http://Instagram.com/club_olumesiasi
2024/09/28 22:34:07
Back to Top
HTML Embed Code: