ECLIPSE / KHOSUF ( Part 5)
SAEED SHARIFIAN-@DonaNabisPacem
ECLIPSE / KHOSUF (Ashura) ,Part 5
قطعۀ پنجم با عنوان «تاسوعا» از آلبوم «خسوف (روایت موسیقایی عاشورا)» ساختۀ محمدسعید شریفیان با همکاری ارکستر فیلارمونیک اولتِینا (رومانی)، سال 1386
شعر این قطعه چنین است:
تکخوان (اسحاق انور): اهریمن بد نهاد رأیتی افراخته، بر حرم کبریا از همه سو تاخته
همسُرایان: نی به نوا آمده کرده قیامت به پا، میرسد از گرد ره قافلۀ نینوا
By: SAEED SHARIFIAN - Oltenia Philharmonic Orchestra
Album: ECLIPSE / KHOSUF
#ایران - #خسوف - #عاشورا
#Mohammad_Saeed_Sharifian (1955- ...)
@DonaNabisPacem
قطعۀ پنجم با عنوان «تاسوعا» از آلبوم «خسوف (روایت موسیقایی عاشورا)» ساختۀ محمدسعید شریفیان با همکاری ارکستر فیلارمونیک اولتِینا (رومانی)، سال 1386
شعر این قطعه چنین است:
تکخوان (اسحاق انور): اهریمن بد نهاد رأیتی افراخته، بر حرم کبریا از همه سو تاخته
همسُرایان: نی به نوا آمده کرده قیامت به پا، میرسد از گرد ره قافلۀ نینوا
By: SAEED SHARIFIAN - Oltenia Philharmonic Orchestra
Album: ECLIPSE / KHOSUF
#ایران - #خسوف - #عاشورا
#Mohammad_Saeed_Sharifian (1955- ...)
@DonaNabisPacem
Audio
📌 مصاحبهی امشب با صفحهی دو، بیبیسی فارسی، به همراه نیره توحیدی (جامعهشناس) در باب جنجال عزاداری علنی زنان بی روسری در کرج. در این گفتوگو از مفهوم «دینداری گزینشگرانه» سخن گفتم. پوشهی صوتی این بحث ضمیمه است 👆🏿. نسخهی تصویری آن را میتوان اینجا روی یوتیوب یا اینجا روی اینستاگرام دید. @YMirdamadi
Forwarded from کانون بعثتِ اخلاق
سوگواره
زیباتر از غم
ویژه برنامه دهه دوم محرم ۱۴۰۳
با گفتارهای:
دکتر علی ثاقبی
دکتر یاسر میردامادی
دکتر علی الهی خراسانی
▫️از سه شنبه ۲ مرداد به مدت ۳ شب، ساعت ۱۹:۱۵
▫️سناباد ۴۱- تقاطع اول سمت راست پلاک ۳۴- پژوهشکده ثامن
🌱@besateakhlagh
زیباتر از غم
ویژه برنامه دهه دوم محرم ۱۴۰۳
با گفتارهای:
دکتر علی ثاقبی
دکتر یاسر میردامادی
دکتر علی الهی خراسانی
▫️از سه شنبه ۲ مرداد به مدت ۳ شب، ساعت ۱۹:۱۵
▫️سناباد ۴۱- تقاطع اول سمت راست پلاک ۳۴- پژوهشکده ثامن
🌱@besateakhlagh
Forwarded from DinOnline دینآنلاین
🔻خداناباوری یا خداباوری؛ کدامیک پدیدهها را بهتر تبیین میکند؟
✍کِوین وَلییِر(Kevin Vallier)/ ترجمه یاسر میردامادی
✔️در بحثهای فکری (در فضای مجازی، گپهای خصوصی، مناظرههای رسمی یا نیمهرسمی و نیز در کلاسهای درس) بارها با این دیدگاه مواجه شدهام که میگوید خداناباوری پدیدهها را سادهتر از خداباوری تبیین میکند پس خداناباوری اثبات میشود و خداباوری ابطال. این اکنون دیدگاه رایجی نه فقط در فضای فکری فارسیزبان که حتی تا حدودی فضای فکری بین المللی است. در این نوشتار کوتاه و نکتهدار کِوین وَلییِر، استاد فلسفهی دانشگاه ایالتی باولینگ گرین، به مصاف این دیدگاه میرود و توضیح میدهد که اولا به جای اثبات و ابطال، که بوی قطعیت ناسفتهی ریاضیوار میدهد، بهتر است از معقولیت بیشتر، کمتر یا مساوی سخن گفت. برای سخن گفتن از معقولیت بیشتر، کمتر یا مساوی نیز باید نگاه مقایسهای (تطبیقی) داشت. اتخاذ نگاه مقایسهای بهتر است بر اساس مدلسازیهای رقیب صورت گیرد. خداباوری و خداناباوری دو نوع مدلسازی رقیب در کلانتبیین جهان اند. از این گذشته، سادگی یک تبیین لزوما درجهی معقولیت یک دیدگاه را نسبت به رقیباش بالاتر نمیبرد، زیرا جامعیت و عمق تبیینی نیز مهم اند، بلکه جامعیت و عمق تبیینی به مراتب مهمتر از سادگی است. او با مقایسهی مدلهای تبیینی خداباورانه و خداناباورانه نتیجه میگیرد که مدل تبیینی خداباورانه در مجموع به مراتب معقولتر از مدل تبیینی خداناباورانه است. با این حال از نظر او خداناباوری سراسر نامعقول نیست و ابطال نشده و باب بحث در این باب گشوده است. او نتیجه میگیرد که بهتر است خداناباوران نیز شمشیر چوبی اثبات و ابطال را وانهند و به نزاع خداباوری-خداناباوری به چشم مدلهای تبیینگرانهی رقیب بنگرند. فکر میکنم که فضای فکری فارسیزبان، چهبسا به مراتب بیش از فضای فکری انگلیسیزبان، به جدی گرفتن این توصیهی معرفتشناختی نیاز مبرم دارد.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/43499/
🆔 @dinonline
✍کِوین وَلییِر(Kevin Vallier)/ ترجمه یاسر میردامادی
✔️در بحثهای فکری (در فضای مجازی، گپهای خصوصی، مناظرههای رسمی یا نیمهرسمی و نیز در کلاسهای درس) بارها با این دیدگاه مواجه شدهام که میگوید خداناباوری پدیدهها را سادهتر از خداباوری تبیین میکند پس خداناباوری اثبات میشود و خداباوری ابطال. این اکنون دیدگاه رایجی نه فقط در فضای فکری فارسیزبان که حتی تا حدودی فضای فکری بین المللی است. در این نوشتار کوتاه و نکتهدار کِوین وَلییِر، استاد فلسفهی دانشگاه ایالتی باولینگ گرین، به مصاف این دیدگاه میرود و توضیح میدهد که اولا به جای اثبات و ابطال، که بوی قطعیت ناسفتهی ریاضیوار میدهد، بهتر است از معقولیت بیشتر، کمتر یا مساوی سخن گفت. برای سخن گفتن از معقولیت بیشتر، کمتر یا مساوی نیز باید نگاه مقایسهای (تطبیقی) داشت. اتخاذ نگاه مقایسهای بهتر است بر اساس مدلسازیهای رقیب صورت گیرد. خداباوری و خداناباوری دو نوع مدلسازی رقیب در کلانتبیین جهان اند. از این گذشته، سادگی یک تبیین لزوما درجهی معقولیت یک دیدگاه را نسبت به رقیباش بالاتر نمیبرد، زیرا جامعیت و عمق تبیینی نیز مهم اند، بلکه جامعیت و عمق تبیینی به مراتب مهمتر از سادگی است. او با مقایسهی مدلهای تبیینی خداباورانه و خداناباورانه نتیجه میگیرد که مدل تبیینی خداباورانه در مجموع به مراتب معقولتر از مدل تبیینی خداناباورانه است. با این حال از نظر او خداناباوری سراسر نامعقول نیست و ابطال نشده و باب بحث در این باب گشوده است. او نتیجه میگیرد که بهتر است خداناباوران نیز شمشیر چوبی اثبات و ابطال را وانهند و به نزاع خداباوری-خداناباوری به چشم مدلهای تبیینگرانهی رقیب بنگرند. فکر میکنم که فضای فکری فارسیزبان، چهبسا به مراتب بیش از فضای فکری انگلیسیزبان، به جدی گرفتن این توصیهی معرفتشناختی نیاز مبرم دارد.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/43499/
🆔 @dinonline
دینآنلاین
خداناباوری یا خداباوری؛ کدامیک پدیدهها را بهتر تبیین میکند؟
کِوین وَلییِر(Kevin Vallier)/ ترجمه یاسر میردامادی: در بحثهای فکری (در فضای مجازی، گپهای خصوصی، مناظرههای رسمی یا نیمهرسمی و نیز در کلاسهای درس) بارها با این دیدگاه مواجه شدهام که میگوید خداناباوری پدیدهها را سادهتر از خداباوری تبیین میکند پس…
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
🔰مدرسهٔ مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
خداناباوری علیه خداناباوری
خوانش کتابِ «هفت نوع خداناباوری» اثر جان گرِی
با نیمنگاهی به تاریخچهٔ خداناباوری در ایران و جهان اسلام
👤با تدریسِ
دکتر یاسر میردامادی
(دکترای مطالعات اسلام از دانشگاه ادینبرا، اسکاتلند، محقق و مدرّس اخلاق زیستی-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن)
🗓از ۳ شهریور تا ۱۴ مهر
🕰شنبهها | ساعت ۱۹ تا ۲۱ به وقت تهران
◀️ ۶ جلسه | فقط آنلاین
✅ بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
▫️این دوره رایگان بوده ولی ثبتنام در آن الزامی است.
💭 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام لطفاً پیام دهید:
@bashgahandisheschools
📝دربارهی دوره بهزودی منتشر خواهد شد.
@diinschool
@bashgahandishe
🔰مدرسهٔ مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
خداناباوری علیه خداناباوری
خوانش کتابِ «هفت نوع خداناباوری» اثر جان گرِی
با نیمنگاهی به تاریخچهٔ خداناباوری در ایران و جهان اسلام
👤با تدریسِ
دکتر یاسر میردامادی
(دکترای مطالعات اسلام از دانشگاه ادینبرا، اسکاتلند، محقق و مدرّس اخلاق زیستی-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن)
🗓از ۳ شهریور تا ۱۴ مهر
🕰شنبهها | ساعت ۱۹ تا ۲۱ به وقت تهران
◀️ ۶ جلسه | فقط آنلاین
✅ بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
▫️این دوره رایگان بوده ولی ثبتنام در آن الزامی است.
💭 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام لطفاً پیام دهید:
@bashgahandisheschools
📝دربارهی دوره بهزودی منتشر خواهد شد.
@diinschool
@bashgahandishe
حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
سوگواره زیباتر از غم ویژه برنامه دهه دوم محرم ۱۴۰۳ با گفتارهای: دکتر علی ثاقبی دکتر یاسر میردامادی دکتر علی الهی خراسانی ▫️از سه شنبه ۲ مرداد به مدت ۳ شب، ساعت ۱۹:۱۵ ▫️سناباد ۴۱- تقاطع اول سمت راست پلاک ۳۴- پژوهشکده ثامن 🌱@besateakhlagh
Audio
📌 سخنرانی یاسر میردامادی با عنوان «در باب متناقضنمای امام "فراطبیعیِ الگوپذیر"» به مناسبت دههی دوم محرم به دعوت «کانون بعثت اخلاق» به تاریخ چهارشنبه ۲۴ جولای ۲۰۲۴ میلادی. پوشهی شنیداری آن ضمیمه است👆🏿یا اینجا روی یوتیوب یا اینجا روی اینستاگرام. 🔻شرح بحث - مقدمه 00:14 ، توضیح دو اصطلاح (متناقض و متناقضنما): 02:03 ، توضیح مسأله: 06:51 ، صفت ماورایی امام: 09:04 , الگوپذیری حداکثری از امام: 16:18 ، تقابل تاریخی دو نوع امامشناسی: 28:30 ، حاصل کلام: 34:20 ، پرسش و پاسخ: 50:11 . @YMirdamadi
CommonEnemy.pdf
676.7 KB
📌 نوشین احمدی خراسانی (متولد ۱۳۴۸) زندانی سیاسی سابق و از اعضای مؤسس کارزار «یک میلیون امضا» در این👆🏿متن طولانی و راهبردی استدلال میکند که منتقدان حکومت به جای مقابله با «دشمن مشترک» که کاری ضد دموکراتیک است باید حول «طرح سیاسی مشترک» جمع شوند. 🔻این طرح از نظر او «دموکراسی کثرتگرا» است و نه سکولاریسم. زیرا سکولاریسم میتواند آمرانه و ضد دموکراتیک باشد اما دموکراسی کثرتگرا لاجرم نوعی سکولاریسم دموکراتیک در درون خود دارد. او همچنین ناسیونالیسم افراطی و هویتگرایی قومی را نیز مضر به حال «دموکراسی کثرتگرا» میداند. 🔺بی توجهی «غربگرایان» به وجه سلطهطلبانهی مدرنیزم و نیز بی توجهی «اسلامگرایان» به وجه آزادی و پیشرفت در مدرنیزم موجب شکلگیری دوقطبیهای دشمنپرور «غربگرا-اسلامگرا»و قفل شدن وضعیت میشود. برای فراروی از وضعیت انسداد نیازمند توجه توأمان به وجه رهاییبخش و رهاییکُش تجددیم. @YMirdamadi
📌 ششمین مناظره از مجموعه مناظرههای «ایمان و بیایمانی»: آیا خداوند دعای حاجت را برآورده (مستجاب) میکند؟
🔻«مرکز فرهنگی اسلامی شمال کالیفرنیا» (ICCNC) ششمین مناظره از سلسله مناظرههای خود را با عنوان "آیا خداوند دعای حاجت را برآورده (مستجاب) میکند؟" در روز شنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۰ آگوست ۲۰۲۴ ساعت هشت و نیم عصر به وقت تهران (۱۰ صبح به وقت لس آنجلس / ۶ عصر به وقت لندن) برگزار خواهد کرد. دکتر آرش نراقی و دکتر امیر اکرمی در این مناظره شرکت خواهند کرد.
🔻هدف از مناظرهها، گسترش و تعمیق درک عمومی از دین در قرن ۲۱ و موضوع کلی مناظرهها «ایمان و بیایمانی در "عصر پسا سکولار"» است. 🔺این مناظره را میتوان به رایگان، زنده و بدون نیاز به ثبت نام از این لینک بر روی زوم دنبال کرد، یا به صورت همزمان بر روی یوتیوب مرکز. این مناظرهها تا کنون به زبان انگلیسی برگزار شده اما زبان این برنامه استثنائاً فارسی است، با زیرنویس همزمان انگلیسی. @YMirdamadi
🔻«مرکز فرهنگی اسلامی شمال کالیفرنیا» (ICCNC) ششمین مناظره از سلسله مناظرههای خود را با عنوان "آیا خداوند دعای حاجت را برآورده (مستجاب) میکند؟" در روز شنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۰ آگوست ۲۰۲۴ ساعت هشت و نیم عصر به وقت تهران (۱۰ صبح به وقت لس آنجلس / ۶ عصر به وقت لندن) برگزار خواهد کرد. دکتر آرش نراقی و دکتر امیر اکرمی در این مناظره شرکت خواهند کرد.
🔻هدف از مناظرهها، گسترش و تعمیق درک عمومی از دین در قرن ۲۱ و موضوع کلی مناظرهها «ایمان و بیایمانی در "عصر پسا سکولار"» است. 🔺این مناظره را میتوان به رایگان، زنده و بدون نیاز به ثبت نام از این لینک بر روی زوم دنبال کرد، یا به صورت همزمان بر روی یوتیوب مرکز. این مناظرهها تا کنون به زبان انگلیسی برگزار شده اما زبان این برنامه استثنائاً فارسی است، با زیرنویس همزمان انگلیسی. @YMirdamadi
Forwarded from باشگاه اندیشه
atheism against atheism - course outline.pdf
501.6 KB
.
📝 طرح درس دورهٔ
خداناباوری علیه خداناباوری
خوانش کتابِ «هفت نوع خداناباوری» اثر جان گرِی
با نیمنگاهی به تاریخچهٔ خداناباوری در ایران و جهان اسلام
👤با تدریسِ
دکتر یاسر میردامادی
(محقق و مدرّس اخلاق زیستی-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن)
به میزبانی مدرسهٔ مطالعات دین باشگاه اندیشه
🗓از ۳ شهریور تا ۱۴ مهر
🕰شنبهها | ساعت ۱۹ تا ۲۱ به وقت تهران
◀️ ۶ جلسه | فقط آنلاین
✅ بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
▫️این دوره رایگان بوده ولی ثبتنام در آن الزامی است.
💭 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام لطفاً پیام دهید:
@bashgahandisheschools
@diinschool
@bashgahandishe
📝 طرح درس دورهٔ
خداناباوری علیه خداناباوری
خوانش کتابِ «هفت نوع خداناباوری» اثر جان گرِی
با نیمنگاهی به تاریخچهٔ خداناباوری در ایران و جهان اسلام
👤با تدریسِ
دکتر یاسر میردامادی
(محقق و مدرّس اخلاق زیستی-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن)
به میزبانی مدرسهٔ مطالعات دین باشگاه اندیشه
🗓از ۳ شهریور تا ۱۴ مهر
🕰شنبهها | ساعت ۱۹ تا ۲۱ به وقت تهران
◀️ ۶ جلسه | فقط آنلاین
✅ بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
▫️این دوره رایگان بوده ولی ثبتنام در آن الزامی است.
💭 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام لطفاً پیام دهید:
@bashgahandisheschools
@diinschool
@bashgahandishe
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
درسگفتارهای کتاب «برابری و جانبداری» اثر تامس نیگل با تدریس جواد حیدری به همت حلقه دیدگاه نو (محیط کلاب هاوس) در ۹ جلسه برگزار شد.
تامس نیگل تقریر درخشانی از مسألهی اصلی سیاست دارد: درحالیکه منافع و ارزشها ما را بهتعارض با یکدیگر میکشانند، چگونه میتوانیم در جهانی مشترک زندگی کنیم؟
او در این کتاب، دو نوع سیاستورزی را مطرح میکند:
اولی، سیاست برابریطلبانه و دیگرگزینانه است که معطوف به کاهش درد و رنج انسانهاست. مدافعان چنین سیاستی میان ارزشهای گوناگون (تصورات مختلف از زندگی خوب) بیطرف هستند.
دومی، سیاست جانبدارانه و خودخواهانه است که معطوف به افزایش قدرت برای تأمین منافع شخصی یا گروهی است. مدافعان چنین سیاستی از ارزشهای شخصی و گروهی خود بدون ملاحظهی دیگران دفاع میکنند.
نیگل میگوید راهحل اول ـــ یعنی برابری ـــ راهحلی آرمانی است که غالباً در عالم سیاست غایب اما همیشه اخلاقی بوده است. راهحل دوم ـــ یعنی جانبداری ـــ راهحلی واقعانگارانه است که همیشه در عالم سیاست حاکم است اما همیشه هم غیراخلاقی بوده است. با این وصف، دغدغهی اصلی نیگل این است که آیا میتوان جانبداری معقول را که غیراخلاقی نباشد با برابریطلبی معقول که ناکجاآبادگرایانه نباشد، جمع کرد؟
به باور منتقدان برابری و جانبداری یکی از عمیقترین و مهمترین کتابهایی است که تا کنون در زمینهی نظریههای سیاسی منتشر شده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
درسگفتارهای کتاب «برابری و جانبداری» اثر تامس نیگل با تدریس جواد حیدری • صدانت
درسگفتارهای کتاب «برابری و جانبداری» اثر تامس نیگل با تدریس جواد حیدری به همت حلقه دیدگاه نو (محیط کلاب هاوس) در ۸ جلسه برگزار شد.
📌 زندگی همانا تکراری، ملالآور و حتی پوچ میشود؟ حقا که چنین است، اما میدانی که کدام روی ملال خش میاندازد؟ برای من این: ساز لطفی و علیزاده، صدای شجریان، کتابهای مقدّس، فتوحات مکیه، مکالمات سقراطی، مثنوی و غزلیات شمس، غزلیات سعدی و حافظ، و به شکل متناقضنمایی رباعیات خیامی. @YMirdamadi
Forwarded from نطقیات
نواندیشی دینی، در ورای تمام پیوندهای درونی با اندیشهورزی مطرح در سنت، بههرحال بر نو بودنِ دریافتِ خود از مفاهیم، معانی، متون و در یک کلمه میراث دینی تاکید دارد.
اما یک پرسش اساسی این است که:
آیا نواندیشی دینی از روشی نو در فهم و تحلیل دین بهره برده است و آیا از این منظر میتوان مرزی دقیق و تمایزبخش میان نواندیشی و سنتیاندیشی برقرار کرد؟
و آیا نواندیشان در میان خود هم شیوههای متفاوتی در پیش گرفتهاند؟
به طور کلی پرسش این است که نواندیشان تا چه اندازه از روش نوین خود در تحلیل تعالیم و متون دینی، آگاهاند و تا چه اندازه فهم نوین خود را مبتنی و معطوف بر روش کردهاند؟
سلسله گفتارهای روش نواندیشی به چنین مسائلی میپردازد.
www.tg-me.com/nutqiyyat_admin
♦️♦️♦️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تقریرات و تخلیصات
YouTube
خلاصه کتاب در ستایش عقل (چرا دموکراسی وامدار عقلانیت است) پرفسور پیتر لینچ
در بوکر تلاش داریم بهترین و جالب ترین کتاب های فکری و فلسفی و روانشناسی را به بهترین نحوه خدمت شما دوستان ارائه بدهیم
(خلاصه کتاب توسط مترجم کتاب استاد یاسر مردامادی صورت گرفته است)
کتاب «در ستایش عقل» نوشتۀ مایکل پ. لینچ
عقلانیت و دموکراسی چه نسبتی…
(خلاصه کتاب توسط مترجم کتاب استاد یاسر مردامادی صورت گرفته است)
کتاب «در ستایش عقل» نوشتۀ مایکل پ. لینچ
عقلانیت و دموکراسی چه نسبتی…
📌من مرگ را با مادرم شناختم،
برای «نرجس خاتون حوائجی»
🖋 یاسر میردامادی
🔻خیلی کوچک بودم که یک روز صبح از خواب بلند شدیم و دیدیم برادر بزرگترم، سراج، نیست، چه نبودنی. مدتی بود که قصد داشت به جبهه برود و دورهی آموزشیاش را هم قبلترها از خانه فرار کرده بود و گذرانده بود. مادرم که نگران فرار دوبارهی فرزند نوجوانِ لاغر-مردنیاش بود این بار تمام لباسهای او را قایم کرد و درِ خانه را هم سهقفله کرد تا برادرم راه فرار دوبارهای نیابد. روی کاغذ، طرح بازدارندهی مادرم بی نقص بود. برادرم اما یک شب لباس کهنهی کارگریای از انبار خانه یافت و به تن کرد، حتی گویا کمربند نیافته بود و به کمرش طناب پلاستیکیِ زردرنگی بسته بود و از پنجرهی طبقهی اول با طناب پلاستیکی زردرنگی پرید به خیابان و رفت به جبهه، چه رفتنی. صحنهی پنجرهی گشودهی مهمانخانهمان که طنابی به آن بسته شده بود و با آن برادرم از پنجره به حیاط پریده بود هنوز در خاطرم است. مادرم خشکاش زده بود. تمام تلاشهای (ظاهراً بی نقصِ) بازدارندهاش نقش بر آب شده بود و حالا تنها کاسهی نگرانی دست گرفته بود. زمستان بود و از آن پنجرهی باز باد سردی میوزید. برادرم انگار روی آن پنجرهی باز با زبان حال نوشته بود «حریف من نشدید، رفتم»؛ این را باد سردی که تکانهای موزونی به پردهها میدادند انگاری مثل کنسرتی دائماً تکرار میکردند. واکنش پدرم پیچیدهتر بود. زیرلب غرولند نامفهومی کرد اما چیز مفهومی از دهاناش بیرون نیامد؛ اما در همان کودکی احساس کردم پدرم حس دوگانهای دارد ـــ یا شاید اکنون دارم پسنگرانه برداشت امروزم را به خاطرهی دیروز میافکنم ــــ هم آشکارا ناراحت بود از تمرّد پسر چموشاش و هم زیرپوستی خوشحال بود از خویشتنفرمایی پسر شورشیاش.
🔻برادرم را چند ماه بعد آش و لاش آوردند به بیمارستان شریعتیِ تهران. ۱۳ ساله بود که در شناسنامهاش دست برد و داوطلبانه به جبهه رفت و بیسیمچی شد. در عملیات مرصاد، یا به قول آن وریها «فروغ جاویدان»، سیم بیسیماش کار دستاش داد و جای او را تشخیص دادند و مشتی ترکش نصیب برد. بعدها در پاریس با ایرانی معلولی آشنا شده بود که او هم در همان عملیات مجروح شده بود، البته با این تفاوت که او «جانباز فروغ جاویدان بود» و برادرم «جانباز مرصاد». ما از مشهد با هواپیما به تهران رفتیم. اولین بار بود که سوار هواپیما میشدم و کلی ذوق داشتم. یادم است که هوای بیمارستان شریعتی تهران برای منِ کودک چنان خفه و گرفته بود که برای نفس کشیدن سرم را از لابلای پنجرههایی که تنها ذرهای باز میشدند بیرون میبردم و باز هم نمیتوانستم نفس بکشم ــــ این شاید اول تنگی نفس روانیام بود، نمیدانم. کسی به من توجهی نداشت، گویی نامرئی شده بودم و حکم روح سرگردان بیمارستان را داشتم. تن برادرم شبیه لِگوهای اسباببازیای شده بود که به هم نمیچسبیدند.
🔻همینجا بود که برای منِ کودک دههی شصتی (متولد ۵۹ اما عملا دههی شصتی) مفهوم «مرگ» به شکل ملموس و شخصیای برای نخستین بار جدی شد. یک برادر دیگرم سرِ زا رفته بود. ناماش را «رسول» گذاشته بودند. گویا قبری نداشت یا دستکم من هیچگاه از قبر او خبر نشدم. آن برادرم که رسول نبود خوشبختانه نمرد اما جسماش نیمجان شد و چنین ماند. از همین جا بود که در ذهن منِ کودک این فکرت (ایده) به شکل کاملا ملموسی شکل گرفت که عجب پس میشود مُرد. «نقل و شکر» پایان یافت و «مرگاندیشی» شروع شد. آنگاه به شکل پررنگی به نظرم آمد که اگر مادرم بمیرد چه؟ خاطرم هست که این فکرت چنان مرا آزار داد که یک شب تا به صبح در جای خود اشک ریختم از احتمال مرگ مادر.
🔻به سن مهدکودک که رسیدم، پدرم پولی نداشت که مرا مهدکودک بگذارد. خانه ماندم کنار مادرِ خانهدارم. مادرم روزها مرا پشت پنجرهی آشپزخانهمان روی کابینتهای سفید مینشاند و میگفت هر ماشین سفیدی که دیدی به من بگو، و خودش به کارهای خانه مشغول میشد؛ حالا درمییابم که این روشی بود برای سرگرم کردن بچهای پرحرف و احتمالا کنجکاو. «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» کار من هر روز ماشین سفیدشماری بود و اعلام مشتاقانهی آن به مادرم، گویی که کشفی بزرگ کردهام. مادرم هم از کشفهای من استقبال میکرد، یا دستکم چنین تظاهر میکرد. در بزرگسالی هنوز که هنوز است وقتی ماشین سفید میبینم دوست دارم آمارش را به مادرم بگویم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 👇🏿
برای «نرجس خاتون حوائجی»
🖋 یاسر میردامادی
🔻خیلی کوچک بودم که یک روز صبح از خواب بلند شدیم و دیدیم برادر بزرگترم، سراج، نیست، چه نبودنی. مدتی بود که قصد داشت به جبهه برود و دورهی آموزشیاش را هم قبلترها از خانه فرار کرده بود و گذرانده بود. مادرم که نگران فرار دوبارهی فرزند نوجوانِ لاغر-مردنیاش بود این بار تمام لباسهای او را قایم کرد و درِ خانه را هم سهقفله کرد تا برادرم راه فرار دوبارهای نیابد. روی کاغذ، طرح بازدارندهی مادرم بی نقص بود. برادرم اما یک شب لباس کهنهی کارگریای از انبار خانه یافت و به تن کرد، حتی گویا کمربند نیافته بود و به کمرش طناب پلاستیکیِ زردرنگی بسته بود و از پنجرهی طبقهی اول با طناب پلاستیکی زردرنگی پرید به خیابان و رفت به جبهه، چه رفتنی. صحنهی پنجرهی گشودهی مهمانخانهمان که طنابی به آن بسته شده بود و با آن برادرم از پنجره به حیاط پریده بود هنوز در خاطرم است. مادرم خشکاش زده بود. تمام تلاشهای (ظاهراً بی نقصِ) بازدارندهاش نقش بر آب شده بود و حالا تنها کاسهی نگرانی دست گرفته بود. زمستان بود و از آن پنجرهی باز باد سردی میوزید. برادرم انگار روی آن پنجرهی باز با زبان حال نوشته بود «حریف من نشدید، رفتم»؛ این را باد سردی که تکانهای موزونی به پردهها میدادند انگاری مثل کنسرتی دائماً تکرار میکردند. واکنش پدرم پیچیدهتر بود. زیرلب غرولند نامفهومی کرد اما چیز مفهومی از دهاناش بیرون نیامد؛ اما در همان کودکی احساس کردم پدرم حس دوگانهای دارد ـــ یا شاید اکنون دارم پسنگرانه برداشت امروزم را به خاطرهی دیروز میافکنم ــــ هم آشکارا ناراحت بود از تمرّد پسر چموشاش و هم زیرپوستی خوشحال بود از خویشتنفرمایی پسر شورشیاش.
🔻برادرم را چند ماه بعد آش و لاش آوردند به بیمارستان شریعتیِ تهران. ۱۳ ساله بود که در شناسنامهاش دست برد و داوطلبانه به جبهه رفت و بیسیمچی شد. در عملیات مرصاد، یا به قول آن وریها «فروغ جاویدان»، سیم بیسیماش کار دستاش داد و جای او را تشخیص دادند و مشتی ترکش نصیب برد. بعدها در پاریس با ایرانی معلولی آشنا شده بود که او هم در همان عملیات مجروح شده بود، البته با این تفاوت که او «جانباز فروغ جاویدان بود» و برادرم «جانباز مرصاد». ما از مشهد با هواپیما به تهران رفتیم. اولین بار بود که سوار هواپیما میشدم و کلی ذوق داشتم. یادم است که هوای بیمارستان شریعتی تهران برای منِ کودک چنان خفه و گرفته بود که برای نفس کشیدن سرم را از لابلای پنجرههایی که تنها ذرهای باز میشدند بیرون میبردم و باز هم نمیتوانستم نفس بکشم ــــ این شاید اول تنگی نفس روانیام بود، نمیدانم. کسی به من توجهی نداشت، گویی نامرئی شده بودم و حکم روح سرگردان بیمارستان را داشتم. تن برادرم شبیه لِگوهای اسباببازیای شده بود که به هم نمیچسبیدند.
🔻همینجا بود که برای منِ کودک دههی شصتی (متولد ۵۹ اما عملا دههی شصتی) مفهوم «مرگ» به شکل ملموس و شخصیای برای نخستین بار جدی شد. یک برادر دیگرم سرِ زا رفته بود. ناماش را «رسول» گذاشته بودند. گویا قبری نداشت یا دستکم من هیچگاه از قبر او خبر نشدم. آن برادرم که رسول نبود خوشبختانه نمرد اما جسماش نیمجان شد و چنین ماند. از همین جا بود که در ذهن منِ کودک این فکرت (ایده) به شکل کاملا ملموسی شکل گرفت که عجب پس میشود مُرد. «نقل و شکر» پایان یافت و «مرگاندیشی» شروع شد. آنگاه به شکل پررنگی به نظرم آمد که اگر مادرم بمیرد چه؟ خاطرم هست که این فکرت چنان مرا آزار داد که یک شب تا به صبح در جای خود اشک ریختم از احتمال مرگ مادر.
🔻به سن مهدکودک که رسیدم، پدرم پولی نداشت که مرا مهدکودک بگذارد. خانه ماندم کنار مادرِ خانهدارم. مادرم روزها مرا پشت پنجرهی آشپزخانهمان روی کابینتهای سفید مینشاند و میگفت هر ماشین سفیدی که دیدی به من بگو، و خودش به کارهای خانه مشغول میشد؛ حالا درمییابم که این روشی بود برای سرگرم کردن بچهای پرحرف و احتمالا کنجکاو. «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» کار من هر روز ماشین سفیدشماری بود و اعلام مشتاقانهی آن به مادرم، گویی که کشفی بزرگ کردهام. مادرم هم از کشفهای من استقبال میکرد، یا دستکم چنین تظاهر میکرد. در بزرگسالی هنوز که هنوز است وقتی ماشین سفید میبینم دوست دارم آمارش را به مادرم بگویم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 👇🏿
حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
📌من مرگ را با مادرم شناختم، برای «نرجس خاتون حوائجی» 🖋 یاسر میردامادی 🔻خیلی کوچک بودم که یک روز صبح از خواب بلند شدیم و دیدیم برادر بزرگترم، سراج، نیست، چه نبودنی. مدتی بود که قصد داشت به جبهه برود و دورهی آموزشیاش را هم قبلترها از خانه فرار کرده بود…
👆🏿 🔻به خلاف برادر بزرگام که هیچگاه نبود، یا درگیر مقاومت بود یا سیاست، من تا ایران بودم همیشه کنار مادرم ماندم. آن قدر بودم و هیچ جا نرفتم که مادرم به شوخی میگفت اگر دختر بودی روی دستمان مانده بودی. آمدن احمدینژاد چنان فضا را برای من وبلاگنویس سیاسی ناامن کرد که یک سال مانده به ۸۸ از ایران بیرون زدم به بهانهی ادامهی تحصیل. «محنت محمود» فرا رسیده بود. بلیت بازگشت داشتم برای ۸۸ اما ۸۸ که شد بگیر-بگیرها شروع شد و بازنگشتم و این بازنگشتن ادامه یافت. دورهی روحانی امیدهایی برای بازگشت امن فراهم شد. اول برادرم از پاریس بازگشت اما زندانی شد و امیدها برای بازگشت بر باد رفت.
🔺در طی این سالها هراسی چون بختک روی سینهام بود: نکند مادرم را دیگر نبینم و برود. این هراس چنان شد که تنگی نفس گرفتم. چندین سال آزمایش جور-واجور از مغز گرفته تا ریه ثابت کرد که تنام سالم است، مشکل از ریهها یا فیزیک مغز نبود، دکترها میگفتند این تنگی سمج نفس احتمالا روانی است. انگار دوباره کودک شده بودم و از لای پنجرههای یکذرهباز بیمارستان شریعتی به زور تلاش میکنم که نفس بکشم. من نمیتوانستم ایران بروم و مادرم حالا سالها بود که زمینگیر بود و حتی از تخت نمیتوانست پایین بیاید، چه رسد به سفر دور و دراز. سرآخر هراسام واقعیت یافت. ۱۶ سال بود که مادرم را ندیده بودم تا که رفت. خداحافظ مامان جان، من هنوز ماشین سفید که میبینم میشمارم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 📍 @YMirdamadi
🔺در طی این سالها هراسی چون بختک روی سینهام بود: نکند مادرم را دیگر نبینم و برود. این هراس چنان شد که تنگی نفس گرفتم. چندین سال آزمایش جور-واجور از مغز گرفته تا ریه ثابت کرد که تنام سالم است، مشکل از ریهها یا فیزیک مغز نبود، دکترها میگفتند این تنگی سمج نفس احتمالا روانی است. انگار دوباره کودک شده بودم و از لای پنجرههای یکذرهباز بیمارستان شریعتی به زور تلاش میکنم که نفس بکشم. من نمیتوانستم ایران بروم و مادرم حالا سالها بود که زمینگیر بود و حتی از تخت نمیتوانست پایین بیاید، چه رسد به سفر دور و دراز. سرآخر هراسام واقعیت یافت. ۱۶ سال بود که مادرم را ندیده بودم تا که رفت. خداحافظ مامان جان، من هنوز ماشین سفید که میبینم میشمارم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 📍 @YMirdamadi
Forwarded from حلقه دیدگاه نو
برادران عزیز؛ سراجالدین، یاسر و صدرا میردامادی
خبر درگذشت سرکار خانم نرجس خاتون حوائجی مایهی اندوه دوستان شما شد. درگذشت مادر عزیزتان را تسلیت عرض میکنیم.
پرورش فرزندان فرهیخته و نیکنامی مانند شما از برکات حیات ارزشمند آن بانوی عزیز است و از باقیات صالحات برای آن شادروان.
ضمن عرض تسلیت و همدلی صمیمانه، برای آن عزیز درگذشته مغفرت و رحمت، و برای شما و پدر بزرگوارتان، سلامتی و شکیبایی آرزو میکنیم.
حمیدرضا جلائیپور، محمدرضا جلائیپور، جواد حیدری، هادی خانیکی، حسین دباغ، سروش دباغ، سعید شریعتی، فرهاد شفتی، علیرضا علویتبار، حسین کاجی، محمدرضا کاروان، محمدرضا کدیور، حسین کمالی، محمدمهدی مجاهدی، حسین نورانینژاد، حسین هوشمند.
خبر درگذشت سرکار خانم نرجس خاتون حوائجی مایهی اندوه دوستان شما شد. درگذشت مادر عزیزتان را تسلیت عرض میکنیم.
پرورش فرزندان فرهیخته و نیکنامی مانند شما از برکات حیات ارزشمند آن بانوی عزیز است و از باقیات صالحات برای آن شادروان.
ضمن عرض تسلیت و همدلی صمیمانه، برای آن عزیز درگذشته مغفرت و رحمت، و برای شما و پدر بزرگوارتان، سلامتی و شکیبایی آرزو میکنیم.
حمیدرضا جلائیپور، محمدرضا جلائیپور، جواد حیدری، هادی خانیکی، حسین دباغ، سروش دباغ، سعید شریعتی، فرهاد شفتی، علیرضا علویتبار، حسین کاجی، محمدرضا کاروان، محمدرضا کدیور، حسین کمالی، محمدمهدی مجاهدی، حسین نورانینژاد، حسین هوشمند.