Telegram Web Link
📌 ششمین مناظره از مجموعه مناظره‌های «ایمان و بی‌ایمانی»: آیا خداوند دعای حاجت را برآورده (مستجاب) می‌کند؟
🔻«مرکز فرهنگی اسلامی شمال کالیفرنیا» (ICCNC) ششمین مناظره‌ از سلسله مناظره‌های خود را با عنوان "آیا خداوند دعای حاجت را برآورده (مستجاب) می‌کند؟" در روز شنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۰ آگوست ۲۰۲۴ ساعت هشت و نیم عصر به وقت تهران (۱۰ صبح به وقت لس آنجلس / ۶ عصر به وقت لندن) برگزار خواهد کرد. دکتر آرش نراقی و دکتر امیر اکرمی در این مناظره شرکت خواهند کرد.
🔻هدف از مناظره‌ها، گسترش و تعمیق درک عمومی از دین در قرن ۲۱ و موضوع کلی مناظره‌ها «ایمان و بی‌ایمانی در "عصر پسا سکولار"» است. 🔺این مناظره را می‌توان به رایگان، زنده و بدون نیاز به ثبت نام از این لینک بر روی زوم دنبال کرد، یا به صورت‌ هم‌زمان بر روی یوتیوب مرکز. این مناظره‌ها تا کنون به زبان انگلیسی برگزار شده اما زبان این برنامه استثنائاً فارسی است، با زیرنویس هم‌زمان انگلیسی. @YMirdamadi
atheism against atheism - course outline.pdf
501.6 KB
.
📝 طرح درس دورهٔ

خداناباوری علیه خداناباوری‌

خوانش کتابِ «هفت نوع خداناباوری» اثر جان گرِی
با نیم‌نگاهی به تاریخچهٔ خداناباوری در ایران و جهان اسلام

👤با تدریسِ
دکتر یاسر میردامادی
(محقق و مدرّس اخلاق زیستی‌-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن)

به میزبانی مدرسهٔ مطالعات دین باشگاه اندیشه

🗓از ۳ شهریور تا ۱۴ مهر
🕰شنبه‌ها | ساعت ۱۹ تا ۲۱ به وقت تهران

◀️ ۶ جلسه | فقط آنلاین
بدون پیش‌نیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه

▫️این دوره رایگان بوده ولی ثبت‌نام در آن الزامی است.

💭 برای اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام لطفاً پیام دهید:
@bashgahandisheschools

@diinschool
@bashgahandishe
☺️ درس‌گفتارهای کتاب «برابری و‌ جانبداری» اثر تامس نیگل
👤 با تدریس #جواد_حیدری

درس‌گفتارهای کتاب «برابری و‌ جانبداری» اثر تامس نیگل با تدریس جواد حیدری به همت حلقه دیدگاه نو (محیط کلاب هاوس) در ۹ جلسه برگزار شد.

تامس نیگل تقریر درخشانی از مسأله‌ی اصلی سیاست دارد: درحالی‌که منافع و ارزش‌ها ما را به‌تعارض با یکدیگر می‌کشانند، چگونه می‌توانیم در جهانی مشترک زندگی کنیم؟

او در این کتاب، دو نوع سیاست‌ورزی را مطرح می‌کند:

اولی، سیاست برابری‌طلبانه و دیگرگزینانه است که معطوف به کاهش درد و رنج انسان‌هاست. مدافعان چنین سیاستی میان ارزش‌های گوناگون (تصورات مختلف از زندگی خوب) بی‌طرف هستند.

دومی، سیاست جانبدارانه و خودخواهانه است که معطوف به افزایش قدرت برای تأمین منافع شخصی یا گروهی است. مدافعان چنین سیاستی از ارزش‌های شخصی و گروهی خود بدون ملاحظه‌ی دیگران دفاع می‌کنند.

نیگل می‌گوید راه‌حل اول ـــ یعنی برابری ـــ راه‌حلی آرمانی است که غالباً در عالم سیاست غایب اما همیشه اخلاقی بوده است. راه‌حل دوم ـــ یعنی جانبداری ـــ راه‌حلی واقع‌انگارانه است که همیشه در عالم سیاست حاکم است اما همیشه هم غیراخلاقی بوده است. با این وصف، دغدغه‌ی اصلی نیگل این است که آیا می‌توان جانبداری معقول را که غیراخلاقی نباشد با برابری‌طلبی معقول که ناکجاآبادگرایانه نباشد، جمع کرد؟

به باور منتقدان برابری و جانبداری یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌هایی است که تا کنون در زمینه‌ی نظریه‌های سیاسی منتشر شده است.

📎 برای دریافت صوت جلسات این‌جا کلیک کنید

🙂 @sedanet
🔵 @Didgahenochannel
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📌 زندگی همانا تکراری، ملال‌آور و حتی پوچ می‌شود؟ حقا که چنین است، اما می‌دانی که کدام‌ روی ملال خش می‌اندازد؟ برای من این‌: ساز لطفی و علیزاده، صدای شجریان، کتاب‌های مقدّس، فتوحات مکیه، مکالمات سقراطی، مثنوی و غزلیات شمس، غزلیات سعدی و حافظ، و به شکل متناقض‌نمایی رباعیات خیامی. @YMirdamadi
Forwarded from نطقیات
▫️ نطقیات برگزار می‌کند: دوره روش نواندیشی دینی

👤 استاد: دکتر علی‌اکبر احمدی افرمجانی ( دانشیار فلسفه - دانشگاه علامه طباطبائی )

🔮 کانال تلگرامی دکتر علی‌اکبر احمدی افرمجانی

🔴معرفی دوره:

نواندیشی دینی، در ورای تمام پیوندهای درونی با اندیشه‌ورزی مطرح در سنت، به‌هرحال بر نو بودنِ دریافتِ خود از مفاهیم، معانی، متون و در یک کلمه میراث دینی تاکید دارد.

اما یک پرسش اساسی این است که:
آیا نواندیشی دینی از روشی نو در فهم و تحلیل دین بهره برده است و آیا از این منظر می‌توان مرزی دقیق و تمایزبخش میان نواندیشی و سنتی‌اندیشی برقرار کرد؟
و آیا نواندیشان در میان خود هم شیوه‌های متفاوتی در پیش گرفته‌اند؟

به طور کلی پرسش این است که نواندیشان تا چه اندازه از روش نوین خود در تحلیل تعالیم و متون دینی، آگاهاند و تا چه اندازه فهم نوین خود را مبتنی و معطوف بر روش کرده‌اند؟

سلسله گفتارهای روش نواندیشی به چنین مسائلی می‌پردازد.

زمان: دوشنبه‌ها ساعت ۱۷ تا ۱۹ و به فاصلهٔ دو هفته یک‌بار (مجموعا ده جلسه)

🗓 دوره ۱ مرداد ۱۴۰۳ شروع شد و امروز جلسه دوم است.

🚲 شرکت در این دوره برای همه علاقه‌مندان آزاد و رایگان است ولی ثبت‌نام ضروری است.

🌐 کلاس‌ها آنلاین و در محیط اسکای‌روم خواهد بود.

📞 برای ثبت‌نام و مشاوره در خصوص دوره لطفا با آیدی زیر تماس بگیرید:

www.tg-me.com/nutqiyyat_admin

♦️♦️♦️

🔮 www.tg-me.com/nutqiyyat

🔮 Instagram.com/nutqiyyat

🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from علی الهی
Audio
به روز مرگ - #مولوی (صدای محمدصالح زارع‌پور)

@sherefaarsi
📌من مرگ را با مادرم شناختم،
برای «نرجس خاتون حوائجی»

🖋 یاسر میردامادی
🔻خیلی کوچک بودم که یک روز صبح از خواب بلند شدیم و دیدیم برادر بزرگ‌تر‌م، سراج، نیست، چه نبودنی. مدتی بود که قصد داشت به جبهه برود و دوره‌ی آموزشی‌اش را هم قبل‌ترها از خانه فرار کرده بود و گذرانده بود. مادرم که نگران فرار دوباره‌ی فرزند نوجوانِ لاغر-مردنی‌اش بود این بار تمام لباس‌های او را قایم کرد و درِ خانه را هم سه‌قفله کرد تا برادرم راه فرار دوباره‌‌ای نیابد. روی کاغذ، طرح بازدارنده‌ی مادرم بی نقص بود. برادرم اما یک شب لباس کهنه‌ی کارگری‌ای از انبار خانه یافت و به تن کرد، حتی گویا کمربند نیافته بود و به کمرش طناب پلاستیکیِ زردرنگی بسته بود و از پنجره‌ی طبقه‌ی اول با طناب پلاستیکی زردرنگی پرید به خیابان و رفت به جبهه، چه رفتنی. صحنه‌ی پنجره‌ی گشوده‌ی مهمان‌خانه‌مان که طنابی به آن بسته شده بود و با آن برادرم از پنجره به حیاط پریده بود هنوز در خاطرم است. مادرم خشک‌اش زده بود. تمام تلاش‌های (ظاهراً بی نقصِ) بازدارنده‌اش نقش بر آب شده بود و حالا تنها کاسه‌ی نگرانی دست گرفته بود. زمستان بود و از آن پنجره‌ی باز باد سردی می‌وزید. برادرم انگار روی آن پنجره‌ی باز با زبان حال نوشته بود «حریف من نشدید، رفتم»؛ این را باد سردی که تکان‌های موزونی به پرده‌ها می‌دادند انگاری مثل کنسرتی دائماً تکرار می‌کردند. واکنش پدرم پیچیده‌تر بود. زیرلب غرولند نامفهومی کرد اما چیز مفهومی از دهان‌اش بیرون نیامد؛ اما در همان کودکی احساس کردم پدرم حس دوگانه‌ای دارد ـــ یا شاید اکنون دارم پس‌نگرانه برداشت امروزم را به خاطره‌ی دیروز می‌افکنم ــــ هم آشکارا ناراحت بود از تمرّد پسر چموش‌اش و هم زیرپوستی خوش‌حال بود از خویشتن‌فرمایی پسر شورشی‌اش.

🔻برادرم را چند ماه بعد آش و لاش آوردند به بیمارستان شریعتیِ تهران. ۱۳ ساله بود که در شناسنامه‌اش دست برد و داوطلبانه به جبهه رفت و بیسیم‌چی شد. در عملیات مرصاد، یا به قول آن وری‌ها «فروغ جاویدان»، سیم بیسیم‌اش کار دست‌اش داد و جای او را تشخیص دادند و مشتی ترکش‌ نصیب برد. بعدها در پاریس با ایرانی معلولی آشنا شده بود که او هم در همان عملیات مجروح شده بود، البته با این تفاوت که او «جانباز فروغ جاویدان بود» و برادرم «جانباز مرصاد». ما از مشهد با هواپیما به تهران رفتیم. اولین بار بود که سوار هواپیما می‌شدم و کلی ذوق داشتم. یادم است که هوای بیمارستان شریعتی تهران برای منِ کودک چنان خفه و گرفته بود که برای نفس کشیدن سرم را از لابلای پنجره‌هایی که تنها ذره‌ای باز می‌شدند بیرون می‌بردم و باز هم نمی‌توانستم نفس بکشم ــــ این شاید اول تنگی نفس روانی‌ام بود، نمی‌دانم. کسی به من توجهی نداشت، گویی نامرئی شده بودم و حکم روح سرگردان بیمارستان را داشتم. تن برادرم شبیه لِگوهای اسباب‌بازی‌‌ای شده بود که به هم نمی‌چسبیدند.

🔻همین‌جا بود که برای منِ کودک دهه‌ی شصتی (متولد ۵۹ اما عملا دهه‌ی شصتی) مفهوم «مرگ» به شکل ملموس و شخصی‌ای برای نخستین بار جدی شد. یک برادر دیگرم سرِ زا رفته بود. نام‌اش را «رسول» گذاشته بودند. گویا قبری نداشت یا دست‌کم من هیچ‌گاه از قبر او خبر نشدم. آن برادرم که رسول نبود خوشبختانه نمرد اما جسم‌اش نیم‌جان شد و چنین ماند. از همین جا بود که در ذهن منِ کودک این فکرت (ایده) به شکل کاملا ملموسی شکل گرفت که عجب پس می‌شود مُرد. «نقل و شکر» پایان یافت و «مرگ‌اندیشی» شروع شد. آن‌گاه به شکل پررنگی به نظرم آمد که اگر مادرم بمیرد چه؟ خاطرم هست که این فکرت چنان مرا آزار داد که یک شب تا به صبح در جای خود اشک ریختم از احتمال مرگ مادر.

🔻به سن مهدکودک که رسیدم، پدرم پولی نداشت که مرا مهدکودک بگذارد. خانه ماندم کنار مادرِ خانه‌دارم. مادرم روزها مرا پشت پنجره‌ی آشپزخانه‌مان روی کابینت‌های سفید می‌نشاند و می‌گفت هر ماشین سفیدی که دیدی به من بگو، و خودش به کارهای‌ خانه مشغول می‌شد؛ حالا درمی‌یابم که این روشی بود برای سرگرم کردن بچه‌ا‌ی پرحرف و احتمالا کنجکاو. «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» کار من هر روز ماشین‌ سفیدشماری بود و اعلام مشتاقانه‌ی آن به مادرم، گویی که کشفی بزرگ کرده‌ام. مادرم هم از کشف‌های من استقبال می‌کرد، یا دست‌کم چنین تظاهر می‌کرد. در بزرگسالی هنوز که هنوز است وقتی ماشین سفید می‌بینم دوست دارم آمارش را به مادرم بگویم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 👇🏿
حباب؛ نوشته‌/گفته‌های یاسر میردامادی
📌من مرگ را با مادرم شناختم، برای «نرجس خاتون حوائجی» 🖋 یاسر میردامادی 🔻خیلی کوچک بودم که یک روز صبح از خواب بلند شدیم و دیدیم برادر بزرگ‌تر‌م، سراج، نیست، چه نبودنی. مدتی بود که قصد داشت به جبهه برود و دوره‌ی آموزشی‌اش را هم قبل‌ترها از خانه فرار کرده بود…
👆🏿 🔻به خلاف برادر بزرگ‌ام که هیچ‌گاه نبود، یا درگیر مقاومت بود یا سیاست، من تا ایران بودم همیشه کنار مادرم ماندم. آن قدر بودم و هیچ جا نرفتم که مادرم به شوخی می‌گفت اگر دختر بودی روی دست‌مان مانده بودی. آمدن احمدی‌نژاد چنان فضا را برای من وبلاگ‌نویس سیاسی ناامن کرد که یک سال مانده به ۸۸ از ایران بیرون زدم به بهانه‌ی ادامه‌ی تحصیل. «محنت محمود» فرا رسیده بود. بلیت بازگشت داشتم برای ۸۸ اما ۸۸ که شد بگیر-بگیرها شروع شد و بازنگشتم و این بازنگشتن ادامه یافت. دوره‌ی روحانی امیدهایی برای بازگشت امن فراهم شد. اول برادرم از پاریس بازگشت اما زندانی شد و امیدها برای بازگشت بر باد رفت.

🔺در طی این سال‌ها هراسی چون بختک روی سینه‌ام بود: نکند مادرم را دیگر نبینم و برود. این هراس چنان شد که تنگی نفس گرفتم. چندین سال آزمایش جور-واجور از مغز گرفته تا ریه ثابت کرد که تن‌ام سالم است، مشکل از ریه‌ها یا فیزیک مغز نبود، دکترها می‌گفتند این تنگی سمج نفس احتمالا روانی است. انگار دوباره کودک شده بودم و از لای پنجره‌های یک‌ذره‌باز بیمارستان شریعتی به زور تلاش می‌کنم که نفس بکشم. من نمی‌توانستم ایران بروم و مادرم حالا سال‌ها بود که زمین‌گیر بود و حتی از تخت نمی‌توانست پایین بیاید، چه رسد به سفر دور و دراز. سرآخر هراس‌ام واقعیت یافت. ۱۶ سال بود که مادرم را ندیده بودم تا که رفت. خداحافظ مامان جان، من هنوز ماشین سفید که می‌بینم می‌شمارم: «اِ مامان یک ماشین سفید رد شد»، «آفرین، چند تا شد؟» 📍 @YMirdamadi
برادران عزیز؛ سراج‌الدین، یاسر و صدرا میردامادی

خبر درگذشت سرکار خانم نرجس خاتون حوائجی مایه‌ی اندوه دوستان شما شد. درگذشت مادر عزیزتان را تسلیت عرض می‌کنیم.
پرورش فرزندان فرهیخته و نیک‌نامی مانند شما از برکات حیات ارزشمند آن بانوی عزیز است و از باقیات‌ صالحات برای آن شادروان.

ضمن عرض تسلیت و همدلی صمیمانه، برای آن عزیز درگذشته مغفرت و رحمت، و برای شما و پدر بزرگوارتان، سلامتی و شکیبایی آرزو می‌کنیم.


حمیدرضا جلائی‌پور، محمدرضا جلائی‌پور، جواد حیدری، هادی خانیکی، حسین دباغ، سروش دباغ، سعید شریعتی، فرهاد شفتی، علی‌رضا علوی‌تبار، حسین کاجی، محمدرضا کاروان، محمدرضا کدیور، حسین کمالی، محمدمهدی مجاهدی، حسین نورانی‌نژاد، حسین هوشمند.
تحمل می‌کنیم با زخم، چون مرهم نمی‌بینیم...

باخبر شدیم دوستان عزیزِ، فعال و فرزانه‌مان، آقایان سراج‌الدین، یاسر و صدرا میردامادی، مادر مهربان‌شان زنده‌یاد خانم نرجس حوائجی را از دست داده‌اند؛ غمی که غربت دوچندانش می‌کند.
این غم بزرگ را به دوستان گرانقدر و همه بازماندگان تسلیت می‌گوییم و برای‌ ایشان شکیبایی و سلامتی آرزو می‌کنیم. به امید روزی که هیچ یک از شهروندان ایران از حقوق انسانی‌ نخستین و بدیهی خود که شرکت در غم و شادی‌ خانواده است، محروم نباشند.
آلان توفیقی
احمد علوی
الهه امیرانتظام
پروین کهزادی
حسن فرشتیان
حسن یوسفی اشکوری
حسین علیزاده
حسین کمالی
رحمان لیوانی
رضا بهشتی معز
رضا علیجانی
سروش دباغ
عبدالعلی بازرگان
علی افشاری
علی اکبر موسوی (خوئینی)
علی ایزدی
علی کلایی
غلامرضا مسموعی
فهیمه ملتی
کاظم علمداری
محسن یلفانی
محمد اولیایی فرد
مرتضی کاظمیان
معصومه شاپوری
مهدی امینی زاده
مهدی جامی
مهدی ممکن
مهدی نوربخش
نیره توحیدی
هژیر عطاری
📌 پیام تسلیت سید محمد خاتمی @YMirdamadi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM

🗓فلسفه اسلامی و تصوف
👤گفتگویی آزاد با ویلیام چیتیک

🗓جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
ساعت ۴ بامداد (به‌وقت تهران)


🔗از طریق این لینک می‌توانید در این جلسه آنلاین شرکت کنید.

#رویداد_علمی
@AlBasatin
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔻نکته‌های در خور درنگی در این بحث از هر دو طرف (سروش دباغ و مرتضی هاشمی مدنی) مطرح شد. یک داوری هنجاری که کاملا مرتبط با این بحث است این است که تجربه‌ی تاریخی در اروپا و آمریکا و نیز بستر خاص کشورهای با اکثریت مسلمان نشان می‌دهد که بهتر (به معنای شدنی‌تر و مطلوب‌تر) آن است که از سکولاریسم حداقلی دفاع کرد به جای دفاع از سکولاریسم حداکثری (لائیسیته). سکولاریسم حداکثری خود یک ایدئولوژی ضد چندفرهنگ‌گرا است که با ماسک بی طرفی خود را بر دیگر ایدئولوژی‌ها حاکم می‌کند. سکولاریسم حداقلی اما به سبب چندفرهنگ‌گرا بودن جای بیشتری برای مصالحه میان فرهنگ‌های مختلف در بستری دموکراتیک و حقوق بشری قائل می‌شود. مفهوم سکولاریسم حداقلی نزدیک است به مفهوم «روشنگری حداقلی» (minimalist Enlightenment) که ساموئل فلایشاکر (فیلسوف سیاسی آمریکایی) از آن دفاع کرده است. یک روایت از رأی او در این‌جا. @YMirdamadi
2024/09/27 04:26:54
Back to Top
HTML Embed Code: