Telegram Web Link
ویراستار
#دهاماپادا (#چنین_گفت_بودا) ترجمه‌ی #مهدی_جواهریان و #پیام_یزدانجو #نشر_مرکز @Virastaar
#دهاماپادا (#چنین_گفت_بودا) کتابی کوچک اما مهم است. تاریخ آفرینش آن به حدود ۲۵۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. اهمیت آن در این جنبه است که اغلب شاخه‌های #بودیسم صحت انتساب آموزه‌هایش به #بودا را باور دارند. #دهاماپادا در لفظ تقریباً یعنی راه آموزه‌های دینی و راستی و رستگاری. آنچه در کتاب #دهاماپادا آمده درواقع گفته‌های #بودا یا گفته‌های منتسب به #بودا در باب مفاهیم گوناگونی همچون ذهن، پیری، خشم، شادمانی، لذت، طریقت، برهمنان و... است.
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید روزگاری دین #بودایی مرزهای #ایران را هم درنوردیده بود و تأثیرات شگفت‌انگیزی بر فرهنگ و زبان و جهان‌بینی مردمان ایران بزرگ (به‌ویژه باشندگان کرانه‌های شرقی آن) برجای نهاده بود. شناخت آیین #بودا می‌تواند به شناخت ریشه‌های دیگر ادیان و مکاتبی که در گستره‌ی ایران پا گرفتند و پیروانی به دست آوردند یاری رساند.
آموزه‌هایی که در کتاب #دهاماپادا آمده غالباً برای انسان امروزی کهنه و تکراری است ــ دعوت به نیکی و فضیلت‌ها و پرهیز از بدی و رذیلت‌ها، که کمابیش ماهیت پیام همه‌ی ادیان است ــ اما از خلال آن می‌توان به شناخت خوبی از #بودیسم رسید و تفاوت نگاه آن با بعضی از دیگر ادیان را دریافت، به‌خصوص تأکیدش بر گذر از تعلقات دنیوی و ترک دل‌بستگی به هر آنچه زادورود و ثروت و قدرت. مفاهیم بودایی مثل #مارا یا #ماره (شر و شقاوت)، #سامسارا (تسلسل مرگ و زندگی)، #کارما (نقش کردار آدمی در سرنوشتش)، #سانگا (سلک راهبان پیرو بودا) و #نیروانا (رستگاری نهایی) هم مدام در اندرزها دیده می‌شود.
کتاب را #مهدی_جواهریان و #پیام_یزدانجو از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده‌اند و حاصل کارشان خرسندکننده است.

#معرفی_کتاب #نشر_مرکز
@Virastaar
ویراستار
#آدم‌های_چهارباغ #علی_خدایی #نشر_چشمه @Virastaar
با داستان‌های #علی_خدایی در دوران دبیرستان آشنا شدم و #از_میان_شیشه_از_میان_مه و #تمام_زمستان_مرا_گرم_کن را پنهانی در مدرسه، نیمه‌بیرون‌آمده از جامیزی یا جاسازشده بین یکی از کتاب‌های درسی، خواندم! آن چیزی که از ابتدا #خدایی داشت و هنوز هم دارد حس‌وحالی است که در داستان‌هایش موج می‌زند؛ انگار یک نفر با دم گرم کنارتان نشسته و دارد ماجرا را برایتان تعریف می‌کند. از قیدوبند تکنیک و فرم خارج می‌شوید و نفس‌به‌نفس آدم‌ها پیش می‌روید، چنان‌که انگار سرگذشت دوستانی را پیگیری می‌کنید. #آدم‌های_چهارباغ هم از این جنبه نه‌تنها استثنا نیست، بلکه شاخص‌تر است. ماجراها حول محور شخصیتی به اسم #عادله_دواچی می‌گذرد، «دواچی‌شور» یا همان «کهنه‌شور» تنهایی که گذارش به هتل #جهان در #چهارباغ می‌افتد و آنجا زندگی و کار جدیدی را آغاز می‌کند. دم‌خور شدن #عادله با مسافران جورواجور هتل و ساکنان و کسبه‌ی #چهارباغ و #اصفهان شکل‌دهنده‌ی داستان‌های #آدم‌های_چهارباغ است. روی کتاب نوشته شده #مجموعه_‌داستان، اما #آدم‌های_چهارباغ درواقع #مجموعه‌_داستان نیست و پیوستگی فضاها و کاراکترهایش چنان است که بیشتر شبیه یک #داستان_بلند یا #رمان_کوتاه است. اگر می‌خواستیم اسم دیگر روی کتاب بگذاریم، بی‌شک #عادله_دواچی انتخاب مناسبی بود.حتی داستان‌هایی که عادله در آن‌ها حضور ندارد، جز یکی دو مورد، شخصیت‌هایی دارند که در قصه‌های مربوط به عادله تکرار می‌شوند و گویی بهانه‌ای‌اند برای شکل دادن به روایت‌های #عادله.
آنچه در کتاب روایت شده تصویری است مسحورکننده از #اصفهان همیشه‌زیبا و آدم‌های دوست‌داشتنی‌اش؛ #اصفهان سال‌های آخر دوره‌ی #پهلوی. اصلاً لازم نیست از خود بپرسیم این آدم‌ها و مکان‌ها و ماجراها واقعیت دارند یا خیر؛ همگام با آن‌ها پیش می‌رویم و خود را کنارشان می‌بینیم. ضبط دیالوگ‌ها با #لهجه‌_ی_اصفهانی هم به ساخت اتمسفر #اصفهان یاری رسانده است.
اگر دنبال کتابی هستید که چند ساعتی حالتان را خوش کند، #آدم‌های_چهارباغ پیشنهاد مناسبی است. اگر هم مثل من عاشق #اصفهان هستید که دیگر عیشتان تکمیل است.

#معرفی_کتاب #نشر_چشمه
@Virastaar
تصویری که می‌بینید بخشی از تیتراژ فیلم #حاجی_آقا_آکتور_سینما، ساخته‌ی #اوانس_اگانیانس، است. این فیلم در سال ۱۳۱۲ اکران شده و از اولین فیلم‌های بلند سینمای ایران به شمار می‌آید. در آن زمان، به کارگردان می‌گفته‌اند #رژیسور و به دستیار می‌گفته‌اند #معاون. نکته‌ی جالب برای من این بود که چون دو دستیار در ساخت این فیلم به کارگردان یاری می‌رسانده‌اند، هنگام معرفی آن‌ها در تیتراژ، از واژه‌ی «معاونین» استفاده شده است، نه «معاون». مقایسه کنید با انبوهی از فیلم‌های امروز که دو کارگردان، دو نویسنده، دو فیلم‌بردار و... دارند و در تیتراژشان می‌خوانیم «کارگردان: فلانی و بهمانی» یا «نویسنده: فلانی و بهمانی» و...، به‌جای اینکه بخوانیم «کارگردانان: فلانی و بهمانی» یا «نویسندگان: فلانی و بهمانی».
@Virastaar
ویراستار
منتشر شد: #پیکان_زرد ترجمه‌ی #محمدرضا_قاسمی #نشر_نون @NoonBook @Virastaar
#پیکان_زرد در لامکانی و بی‌زمانی می‌گذرد. از ازل می‌آغازد و در ابد پایان می‌گیرد. شخصیت‌هایی دارد که نه می‌دانند از کجا آمده‌اند و نه می‌دانند به کدام سو روان‌اند و نه غایتی دارند؛ تنها می‌دانند مقصدشان شاید پلی فروریخته باشد...
رمان کوتاه #ویکتور_پلوین جهانی بزرگ دارد؛ لایه‌هایی تودرتو و پنهان در پس داستانی که در یک قطار اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی گوناگون در آن نقش‌آفرینی می‌کنند. جهان بیرون منحصر است به منظره‌هایی که در پنجره‌های قطار در حال حرکت قاب گرفته می‌شوند. هر چه هست در حصار قطار است. مرگ و زندگی، کشورها، مرزها، زبان‌ها، فرهنگ‌ها و... مرده‌ها را از قطار بیرون می‌اندازند و تجارت منحصر است به آنچه بین سرنشینان کوپه‌ها مبادله می‌شود. حتی طبقات اجتماعی افراد در جایگاه استقرارشان در قطار نمود یافته است.
نام شخصیت اصلی رمان #آندری است، شخصیتی جست‌وجوگر و بی‌قرار که در پی مفری می‌گردد برای گریز از جبر سرنوشت یا دست‌کم توجیهی برای شرایطی که احاطه‌شان کرده است...
هنر #پلوین اینجاست که رمانی این‌چنین عمیق و درگیرکننده را با تعلیقی قابل قبول گره می‌زند و خواننده را هم مقهور ماجراهای گوناگونی می‌کند که در کوپه‌ها و واگن‌های بی‌انتهای قطار شکل می‌گیرند و هم مسحور درون‌مایه. بیخود نیست که او را از مهم‌ترین نویسندگان نسل جدید #روسیه می‌دانند. شاید با #ویکتور_پلوین و امثال او #ادبیات_روسیه که زمانی غول‌هایی چون #داستایفسکی، #تولستوی، #پاسترناک، #پوشکین، #چخوف، #تورگنیف و #گوگول را در دامان پرورده است باز هم اوج بگیرد.
در اوضاعی که ــ چنان که افتد و دانی ــ بسیاری از ناشران غربی از مذاکره و توافق با ناشران ایرانی روی‌گردان‌اند، کسب اجازه از نویسنده برای انتشار آثارش غنیمت است. خوشبختانه، نشر نون رمان #پیکان_زرد را با #اجازه_ی_رسمی_نویسنده در ایران منتشر کرده است.
#محمدرضا_قاسمی، مترجم اثر، متولد سال ۱۳۷۶ است اما به‌خوبی از پس این کتابِ نه‌چندان آسان برآمده است. ترجمه‌ی #پیکان_زرد نوید تولد یک مترجم مستعد و مسلط را می‌دهد که در سال‌های نه‌چندان دور حرف‌های بیشتری برای گفتن خواهد داشت.
خواندن #پیکان_زرد را به علاقه‌مندان آثار ادبی جدی و دوستداران #ادبیات_روسیه پیشنهاد می‌کنم. پیش‌تر کتاب #اومون_را از همین نویسنده با ترجمه‌ی #پیمان_خاکسار در #نشر_چشمه منتشر شده است. #پیکان_زرد حدود ۸۰ صفحه دارد و می‌توان آن را طی چند ساعت خواند.
@NoonBook
@Virstaar
واقعاً چنین شعری با چنین مفهومی برای کودکان مناسب است؟

(نام کتاب را نمی‌نویسم که حاشیه‌سازی نشود.)
@Virastaar
ویراستار
توصیه به همکاران #ناشر این روزها، دغدغه‌ی بسیاری از ناشرها این است که زمان آغاز نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران کی خواهد بود. پیش‌تر قرار بود این نمایشگاه فروردین ۹۹ آغاز به کار کند، اما بعد اعلام شد که به بعد از ماه رمضان (یعنی به خرداد ۹۹) موکول شده است.…
اسفندماه سال گذشته، نوشتم که بهتر است همکاران ناشر به برگزاری #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران در سال ۹۹ دل نبندند. امروز، بالاخره، رسماً اعلام شد که نمایشگاه کتاب در سال ۹۹ برگزار نخواهد شد. #کرونا همه‌ی عرصه‌ها را با تغییرات چشمگیر و نامنتظره مواجه کرده و صنعت نشر هم استثنا نیست. این اولین سالی است که #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران لغو می‌شود اما باید دعا کنیم آخرین سال نباشد؛ احتمالش کم نیست که حتی تا اردیبهشت ۱۴۰۰ هم به کنترل موفق #کرونا نرسیم و دست‌کم امکان برگزاری تجمعات عظیم (نظیر همین نمایشگاه کتاب) فراهم نباشد. بنابراین، صنعت نشر نیازمند ایده‌ها و راهکارهای جدید در الگوهای انتشار کتاب و بازاریابی است و چه بسا «عدو شود سبب خیر».
@Virastaar
این تصویر را در اینستاگرام #کتابسرای_طه دیدم و لذت بردم. کاش همه‌ی کتاب‌فروشی‌ها همین‌طور بودند.
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
Forwarded from کتاب سده
#کتاب_سده به‌زودی منتشر می‌کند
#مینوی_خرد
(آوانویسی، ترجمه‌ی فارسی و واژه‌نامه)
دکتر #یاسر_دالوند
با مقدمه‌ای از دکتر #سیروس_شمیسا
۳۰۶ صفحه/ جلد نرم
@SadePub
کاش رسانه‌ها و روزنامه‌نگارها یاد بگیرند «زنان» را جزو آمار و قربانیان «خاص» حوادث محسوب نکنند. مدام می‌شنویم یا می‌خوانیم که «فلان تعداد از قربانیان زن و کودک بودند». یعنی «زنان» حق ندارند قربانی جنگ یا گروگانگیری یا رویدادهای طبیعی و غیرطبیعی باشند؟! به یاد می‌آورید جایی خوانده یا شنیده باشید که «فلان تعداد از کشته‌ها مرد و کودک بودند»؟!
این نوع نگاه‌ها، خواه‌‌ناخواه، رواج‌دهنده‌ی تبعیض جنسی است.
@Virastaar
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستندی درباره‌ی دکتر #بدرالزمان_قریب
@Virastaar
دکتر بدرالزمان قریب دیروز در نود و یک سالگی خرقه تهی کرد. شکر که به قول بیهقی، «جهان خورد و کارها راند» و البته «عاقبت کار آدمی مرگ است». لابد شما هم مدام خوانده‌اید که این استاد بزرگوار «سُغدی‌شناس» برجسته‌ای بودند و کارهای شگرفی در حوزه‌ی این زبان به انجام رساندند. اما خیلی‌ها شناخت دقیقی از «سغدی» ندارند. برای اینکه فرهنگ و زبان سغدی را بهتر بشناسید، و به یاد استاد بزرگ ازدست‌رفته، چند پاراگراف از نوشته‌های ایشان درباره‌ی سغدی و سغدیان را انتخاب کرده‌ام که با هم بخوانیم:

«زبان سغدی از شاخه‌ی زبان‌های ایرانی میانه‌ی شرقی است که از قرن اول تا سیزدهم میلادی در گستره‌ی جغرافیایی عظیمی، از دریای سیاه تا چین، مردمانی ایرانی‌تبار بدان تکلم می‌‌کرده‌اند.
زبان سغدی، از نظر تنوع و حجم ادبیات، مهم‌ترین زبان ایرانی میانه‌ی شرقی است و از دیدگاه جغرافیایی و زبان‌شناختی موضعی بین زبان‌های سکایی ـ ختنی، خوارزمی و بلخی دارد.
نخستین مأخذ تاریخی نام سغد متون اوستایی و کتیبه‌های هخامنشی است. در هر دو زبان اوستایی و فارسی باستان سغد هم به معنی سرزمین و هم به معنی مردمی که در آن سکونت داشتند به کار برده شده است.
آثار مکتوب زبان سغدی به سه خط نوشته شده‌اند: خط سغدی، خط مانوی و خط سریانی. خط سغدی یکی از جوانه‌های فرعی خط تحریری آرامی است. الفبای سغدی (شامل ۲۲ حرف) و ترتیب آن از الفبای آرامی اقتباس شده است.
اولین کسانی که پرده از راز خاموش زبان سغدی برگرفتند محققان آلمانی بودند، که در نخستین سال‌های قرن بیستم، با مطالعه‌ی یک متن مکشوف از تورفان، این زبانِ تا آن روز ناشناخته را "سغدی" نامیدند. اگرچه بیرونی در حدود هزار و اندی سال پیش با ذکر نام روزها و ماه‌ها و جشن‌های سغدی تلویحاً به این زبان اشاره کرده بود، اما در قرن بیستم است که زبان سغدی تولدی دوباره یافت. شن‌های سوزان ترکستان چین در ناحیه‌ی تورفان، کتابخانه‌ی نُه قرن پنهان‌مانده‌ی یکی از غارهای هزاربودا در دون‌هوان چین، خرابه‌های دژی در کوه مغ نزدیک شهر کهن پنجیکند در تاجیکستان، و ویرانه‌های یکی از برج‌های دیده‌بانی دیوار بزرگ چین گنجینه‌ی ادبیات سغدی را بیش از یک هزاره در سینه‌ی خود به امانت نگه داشتند و راز قوم شهرنشین، بازرگان، فرهنگ‌دوست، هنرمند و مبلغ دین و دانشِ سغد را در مقابل دیدگان حیرت‌زده‌ی دانشمندان گشودند.
آثار مکتوب این زبان که از نواحی نزدیک سمرقند تا یکی از برج‌های داخلی دیوار بزرگ چین و از مغولستان شمالی تا دره‌ی علیای رود سند در شمال پاکستان کشف شده گستره‌ی جغرافیایی آن را در آسیای میانه و نفوذ فرهنگی این زبان را از قرن دوم تا سیزدهم میلادی نشان می‌دهد.
سکه‌نوشته‌های سغدی که تاریخ کهن‌ترین آن‌ها به قرن دوم میلادی می‌رسد کهن‌ترین نوشته‌های زبان سغدی است، اما بیشتر سکه‌ها از قرن پنجم به بعد ضرب و در زادگاه قوم سغد، به‌ویژه نواحی سمرقند و بخارا، پیدا شده‌اند. متون بودایی شاید پرحجم‌ترین ادبیات سغدی را تشکیل می‌دهند. بیشتر متون مانوی در صومعه‌ی مخروبه‌ای در تویوق، نزدیک تورفان، پیدا شده و مطالب فلسفی و بنیادی آیین مانی را با بیانی آمیخته به تمثیل و داستان مطرح می‌کنند. در کتابخانه‌ی یک صومعه‌ی ویران نسطوری، در بولایق، شمال تورفان، روایت‌های سغدی انجیل، داستان‌هایی از آباء کلیسا و حکایت‌هایی از زندگی شهدا و قدیسان مسیحی به زبان سغدی و خط سریانی کشف شد. اسناد کوه مغ مهم‌ترین نوشته‌های غیردینی است که تا کنون به زبان سغدی کشف شده (در سال ۱۹۳۳، در پی حفاری‌های باستان‌شناختی در ویرانه‌ی قلعه‌ای بر کوه مغ). این اسناد مربوط به شاهزاده‌ای سغدی است به نام دیواستیچ (دیواشتیچ).»

👉 @Virastaar
دوستانی که مایل‌اند در زمینه‌ی ویراستاری و نمونه‌خوانی با مؤسسات انتشاراتی همکاری مستمر داشته باشند می‌توانند رزومه‌ی خود را به آی‌دی @hjavid در تلگرام بفرستند. در این مقطع، صرفاً به نیروهایی نیاز است که تجربه‌ی دست‌کم سه سال کار حرفه‌ای یا ویرایش و نمونه‌خوانی ۵ کتاب را داشته باشند.

توجه داشته باشید: از آنجا که من رزومه‌ها را برای بررسی در اختیار همکاران دیگر قرار می‌دهم، لطفاً فقط #رزومه_ی_رسمی بفرستید و از ارسال توضیحات غیررسمی و خودمانی درباره‌ی سابقه‌ی کار یا توانایی‌هایتان خودداری کنید. پس از تأیید رزومه، از متقاضیان درخواست می‌شود ۵ صفحه متن را به‌عنوان نمونه‌کار ویرایش کنند.

@Virastaar
«ان» و «ها» نشانه‌های جمع در زبان فارسی هستند. البته، نشانه‌های نادر دیگری هم در برخی از متون متقدم فارسی نو برای جمع بستن کلمات به کار رفته‌اند (که موضوع این بحث نیست). به‌هرحال، کلمات فارسی را باید با نشانه‌های جمع فارسی جمع ببندیم اما برای جمع بستن کلمات عربی می‌توانیم از نشانه‌های جمع عربی یا فارسی استفاده کنیم (نشانه‌های جمع فارسی مرجح‌اند). «نگارش» کلمه‌ای فارسی است و جمع بستن آن با نشانه‌ی جمع عربی «ات» اشتباه است. «nigār» در فارسی میانه (پهلوی) به معنی «نگاشتن»، «کشیدن» و «تصویر کردن» آمده و اسم مصدر «نگارش» از همین کلمه ساخته شده است. اگر به دوره‌های پیش‌تر (ایرانی باستان) بازگردیم، بر اساس بازسازی‌های زبان‌شناختی، nigār از پیشوند ni و ماده‌ی مضارع kāra- ساخته شده است.
اینکه کلمه‌ی اشتباه «نگارشات» روی جلد کتابی بنشیند اشتباه غریبی است.
👉 @Virastaar
خبر خوب برای ویراستارها و همه‌ی کسانی که با لغت سروکار دارند این است که مؤسسه‌ی لغت‌نامه‌ی دهخدا متن کامل لغت‌نامه‌ی دهخدا را در سایت خودش به آدرس زیر در دسترس قرار داده است:

https://icps.ut.ac.ir/fa/dictionary

پیش‌تر هم سایت‌هایی بودند که به‌صورت غیررسمی مدخل‌های لغت‌نامه‌ی دهخدا را در اختیار جویندگان قرار می‌دادند، اما قطعاً اعتبار و وثوق سایت رسمی را نداشتند.
در حال حاضر، برای خرید یک دوره‌ی چاپی لغت‌نامه‌ی دهخدا باید حدوداً بیش از دو میلیون تومان هزینه کرد و تهیه‌ی این دوره برای همه مقدور نیست. حالا این امکان فراهم شده است که رایگان به این گنجینه‌ی عظیم دسترسی داشته باشیم. دست‌مریزاد به دست‌اندرکاران.
👉 @Virastaar
محمد قاسم‌زاده، نویسنده و پژوهشگر دوست‌داشتنی، در غم از دست دادن پسر جوانش، مهیار، به سوگ نشسته است. سال‌هاست افتخار همکاری و شاگردی و دوستی ایشان را دارم و کمتر کسی را به سلامت نفس و مهربانی‌شان دیده‌ام. این هم از نامردمی‌های روزگار است که بهترین‌ها را بیشتر می‌رنجاند، و «جز که تسلیم و رضا، کو چاره‌ای؟»
به آقای قاسم‌زاده‌ی عزیز از صمیم قلب تسلیت می‌گویم و در این ماتم شریکم.

حسین جاوید
املای کلمه‌ی «بچگانه» به همین صورت صحیح است، نه به‌صورت «بچه‌گانه».
@Virastaar
2024/10/04 21:15:03
Back to Top
HTML Embed Code: