Forwarded from ویراستار
یکی از ویژگیهای مهم زبانهای هندواروپایی که در زبانهای ایرانی دورههای باستان و میانه هم دیده میشود و به دورهی جدید زبان فارسی نیز راه یافته است وجود «word order» یا آرایش متفاوت واژهها است. ارکان عبارات و جملات در زبانهای ایرانی و ازجمله فارسی امروز ما میتوانند جا عوض کنند، بدون اینکه تغییر عمدهای در معنای جمله اتفاق بیفتد.
این که شعر فارسی چنین به کمال رسیده است دلیل زبانی مهمی دارد و آن هم همین ویژگی زبان فارسی است که اجازه میدهد شاعر تمام ارکان جمله را جابهجا کند و به وزن و قالب و قافیه و ردیف دلخواهش برسد.
به این دو بیت شعر توجه کنید:
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان/ آن نگار دلستان بر سرو دارد بوستان
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر/ آذر به دلم بر زد، بر زد به دلم آذر
با تغییر جای کلمات، چه تغییری در معنا اتفاق افتاده است؟ سرودن چنین شعرهایی فقط با وجود ویژگی word order ممکن شده است.
آنها که، بدون توجه به بافت معنایی متن و ضرورتهای ادبی (نظیر لحن و...)، قاطعانه حکم میدهند همیشه فعل و فاعل و همهی ارکان جمله باید از نظم خاصی پیروی کنند و سر جای قراردادیشان باشند شناختی از پیشینهی زبانهای ایرانی و ویژگیهای فعلی زبان فارسی ندارند.
@Virastaar
این که شعر فارسی چنین به کمال رسیده است دلیل زبانی مهمی دارد و آن هم همین ویژگی زبان فارسی است که اجازه میدهد شاعر تمام ارکان جمله را جابهجا کند و به وزن و قالب و قافیه و ردیف دلخواهش برسد.
به این دو بیت شعر توجه کنید:
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان/ آن نگار دلستان بر سرو دارد بوستان
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر/ آذر به دلم بر زد، بر زد به دلم آذر
با تغییر جای کلمات، چه تغییری در معنا اتفاق افتاده است؟ سرودن چنین شعرهایی فقط با وجود ویژگی word order ممکن شده است.
آنها که، بدون توجه به بافت معنایی متن و ضرورتهای ادبی (نظیر لحن و...)، قاطعانه حکم میدهند همیشه فعل و فاعل و همهی ارکان جمله باید از نظم خاصی پیروی کنند و سر جای قراردادیشان باشند شناختی از پیشینهی زبانهای ایرانی و ویژگیهای فعلی زبان فارسی ندارند.
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
منتشر شد
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها و نیازهای ویراستاران و عموم علاقهمندان زبان فارسی است.
مدخلهای این فرهنگ چند دستهاند: غلطهای املایی؛ غلطهای دستوری؛ تحریفهای واژگانی؛ حشو؛ املاهای گوناگون؛ واژههای همآوا؛ واژههای همانگاشت.
در تألیف این فرهنگ بنا بر ایجاز گذاشته شده تا خواننده در کوتاهترین زمان پاسخ پرسش خود را بیابد. از همین رو، توضیحات هیچ مدخلی از چند سطر تجاوز نمیکند.
بهروز صفرزاده، مؤلف کتاب، از ویراستاران و فرهنگنویسان باسابقه است و سالها با مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا و فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری و در تألیف فرهنگ بزرگ سخن مشارکت داشته است.
دستنامۀ ویرایش کتابی است راهگشا برای ویراستاران، نویسندگان، مترجمان و ناشران.
@SadePub
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها و نیازهای ویراستاران و عموم علاقهمندان زبان فارسی است.
مدخلهای این فرهنگ چند دستهاند: غلطهای املایی؛ غلطهای دستوری؛ تحریفهای واژگانی؛ حشو؛ املاهای گوناگون؛ واژههای همآوا؛ واژههای همانگاشت.
در تألیف این فرهنگ بنا بر ایجاز گذاشته شده تا خواننده در کوتاهترین زمان پاسخ پرسش خود را بیابد. از همین رو، توضیحات هیچ مدخلی از چند سطر تجاوز نمیکند.
بهروز صفرزاده، مؤلف کتاب، از ویراستاران و فرهنگنویسان باسابقه است و سالها با مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا و فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری و در تألیف فرهنگ بزرگ سخن مشارکت داشته است.
دستنامۀ ویرایش کتابی است راهگشا برای ویراستاران، نویسندگان، مترجمان و ناشران.
@SadePub
یکی از موارد مهمی که ناشرها، سرویراستارها و گرافیستها باید به آن توجه داشته باشند حضور لوگوی نشر در طرح روی جلد کتاب است. شاید عجیب به نظر برسد، اما هنوز هم کتابهای نسبتاً پرشماری منتشر میشوند که لوگوی ناشر در روی جلد آنها وجود ندارد ــ یا در جای مناسبی نیست ــ و فقط در عطف کتاب و پشت جلد کتاب دیده میشود.
وجود لوگوی ناشر روی جلد به مخاطب کمک میکند هنگام دیدن طرح روی جلد کتاب (کنار نقدهایی که در مطبوعات منتشر میشود یا در شبکههای مجازی نظیر تلگرام و اینستاگرام) بتواند ناشر کتاب را تشخیص دهد و احیاناً آن کتاب را راحتتر تهیه کند. همچنین، این مسئله به برندسازی ناشر هم کمک خواهد کرد.
@Virastaar
وجود لوگوی ناشر روی جلد به مخاطب کمک میکند هنگام دیدن طرح روی جلد کتاب (کنار نقدهایی که در مطبوعات منتشر میشود یا در شبکههای مجازی نظیر تلگرام و اینستاگرام) بتواند ناشر کتاب را تشخیص دهد و احیاناً آن کتاب را راحتتر تهیه کند. همچنین، این مسئله به برندسازی ناشر هم کمک خواهد کرد.
@Virastaar
ویراستار
#انهدام_یک_قلب #اشتفان_تسوایگ ترجمهی #داود_نوابی #نشر_نون @Virastaar
شما را نمیدانم، اما من خیلی بیشتر از همهی آثار ادبی جدید، از کلاسیکها لذت میبرم. کلاسیکها تکلیفشان با خودشان و با خواننده مشخص است، از میان محک تجربه گذشتهاند و جای خودشان را بین نسلهای مختلف باز کردهاند.
اشتفان تسوایگ از آن نویسندههایی درجهیکی است که از دیرباز در ایران آثارش ترجمه شده اما هیچوقت آنطور که باید قدر ندیده است. شاید به این دلیل که اغلب شاهکارهای او کوتاه هستند و ذائقهی کتابخوان ایرانی بیشتر به رمان متمایل است. حالا با انتشار کتاب #انهدام_یک_قلب فرصت تازهای پیش آمده برای آشنایی نسل جوانتر با این نویسندهی بزرگ اتریشی و تجدید خاطرهی قدیمیترها با او.
#انهدام_یک_قلب شامل پنج داستان است، داستانهایی که چند تاییشان میتوانند حتی یک رمان کوتاه تلقی شوند و در سالهای دور، پیش از انقلاب، گاهی بهصورت کتاب مستقل هم منتشر شدهاند. «نامهی یک زن ناشناس» معروفترین این داستانهاست، روایتی از نویسندهای که روزی یادداشتی از زنی جوان دریافت میکند، زنی که بدون اینکه نویسنده بداند، نقش پررنگی در گذشته و سرنوشت او داشته است. «بیست و چهار ساعت از زندگی یک زن»، «بازی خطرناک»، «انهدام یک قلب» و «معلم سرخانه» هم دیگر داستانهای کتاباند، داستانهایی که در هر یک اتفاقی شگفتانگیز زمینهی تحول کاراکترها را فراهم میآورد و مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این اتفاق گاه آشنا شدن زنی میانسال با پسری جوان سر میز قمار است و
گاه سرخوردگی پیرمردی ثروتمند اما تنها.
مترجم کتاب، دکتر داود نوابی، از آن گوهرهای ناب ترجمه در سرزمین ماست. پیر ترجمه از فرانسه. نثر دکتر نوابی لحن و قوامی دارد درخور اثر تسوایگ و حسوحال ترجمههای درخشان دهههای چهل و پنجاه را به خواننده منتقل میکند.
#انهدام_یک_قلب از آن کتابهایی است که هم دوستداران جدیتر ادبیات را راضی میکند و هم آنهایی را که دنبال آثار خوشخوان و ماجرامحور هستند.
@Virastaar
اشتفان تسوایگ از آن نویسندههایی درجهیکی است که از دیرباز در ایران آثارش ترجمه شده اما هیچوقت آنطور که باید قدر ندیده است. شاید به این دلیل که اغلب شاهکارهای او کوتاه هستند و ذائقهی کتابخوان ایرانی بیشتر به رمان متمایل است. حالا با انتشار کتاب #انهدام_یک_قلب فرصت تازهای پیش آمده برای آشنایی نسل جوانتر با این نویسندهی بزرگ اتریشی و تجدید خاطرهی قدیمیترها با او.
#انهدام_یک_قلب شامل پنج داستان است، داستانهایی که چند تاییشان میتوانند حتی یک رمان کوتاه تلقی شوند و در سالهای دور، پیش از انقلاب، گاهی بهصورت کتاب مستقل هم منتشر شدهاند. «نامهی یک زن ناشناس» معروفترین این داستانهاست، روایتی از نویسندهای که روزی یادداشتی از زنی جوان دریافت میکند، زنی که بدون اینکه نویسنده بداند، نقش پررنگی در گذشته و سرنوشت او داشته است. «بیست و چهار ساعت از زندگی یک زن»، «بازی خطرناک»، «انهدام یک قلب» و «معلم سرخانه» هم دیگر داستانهای کتاباند، داستانهایی که در هر یک اتفاقی شگفتانگیز زمینهی تحول کاراکترها را فراهم میآورد و مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این اتفاق گاه آشنا شدن زنی میانسال با پسری جوان سر میز قمار است و
گاه سرخوردگی پیرمردی ثروتمند اما تنها.
مترجم کتاب، دکتر داود نوابی، از آن گوهرهای ناب ترجمه در سرزمین ماست. پیر ترجمه از فرانسه. نثر دکتر نوابی لحن و قوامی دارد درخور اثر تسوایگ و حسوحال ترجمههای درخشان دهههای چهل و پنجاه را به خواننده منتقل میکند.
#انهدام_یک_قلب از آن کتابهایی است که هم دوستداران جدیتر ادبیات را راضی میکند و هم آنهایی را که دنبال آثار خوشخوان و ماجرامحور هستند.
@Virastaar
«تجارتپیشگی با جان سغدیان سرشته بود. این مردم چون دارای فرزند میشدند مادر انگشتی عسل در دهان نوزاد و قدری نشاسته در کف دست او مینهاد. چشاندن عسل به نوزاد برای آن بود که چربزبان و شیرینگفتار شود و مردم را به سخن بفریبد و در کسب پیشرفت کند. نشاسته یا صمغ گذاشتن در دست کودک هم به آرزوی این بود که هر چه به دست و دخل میآید بماند و اندوختهاش روزافزون شود.»
ــ متن از کتاب «جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی»، گردآوری و پارسینویسی دکتر هاشم رجبزاده، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
ــ عکس: روی جلد کتاب «نقاشی سغدی»، نوشتهی گیتی آذرپی، الکساندر بلنیتسکی و همکاران، ترجمهی محمد محمدی، سورهی مهر
@Virastaar
ــ متن از کتاب «جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی»، گردآوری و پارسینویسی دکتر هاشم رجبزاده، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
ــ عکس: روی جلد کتاب «نقاشی سغدی»، نوشتهی گیتی آذرپی، الکساندر بلنیتسکی و همکاران، ترجمهی محمد محمدی، سورهی مهر
@Virastaar
پسوند «اومند» (ōmand) از پسوندهای زایا در دورهی فارسی میانه بوده است که به همین شکل به دورههای آغازین فارسی نو هم رسیده است (مثلاً، منوچهری میسراید: «من نیازومند تو گشتم و هر کو شد چنین/ عاشق ناز تو میزیبدش صد گونه نیاز») و سپس بیشتر به شکل پسوند «مند» به حیات و زایایی خود ادامه داده و میدهد. با این پسوند صفتهای بسیار زیبایی در فارسی میانه ساخته شده است که بسیاری از آنها را ــ دستکم در نوشتار فارسی ــ میتوان احیا کرد و برای فارسیزبان امروزین هم خوشآوا و مفهوم هستند.
مثلاً، در کتاب بندهش (که احتمالاً در اواخر دورهی ساسانی تدوین شده است) در توصیف کیومرث (Gayōmart) چنین آمده است:
Ĉašōmand ud gōšōmand ud uzwānōmand ud daxšagōmand būd.
یعنی: چشممند و گوشمند و زبانمند و دخشکمند بود.
یا به زبان روشنتر: چشم و گوش و زبان و دخشک داشت.
از این زیباتر و سادهتر میشد کلمات را به کار برد؟
یک نکتهی جالب هم دربارهی «دخشک» بگویم. مکنزی این کلمه را «نشان، علامت و ویژگی» معنا کرده است، اما زندهنام دکتر مهرداد بهار آن را به همین شکل «دخشک» آورده و معادل کلمهی «ژن» («gene») فرنگی دانسته است. در متن بندهش اشاره شده است که مردمان از تخمهی کیومرث افزایش یافتند. اشاره به «دخشک» داشتن کیومرث هم از همین رو است. خرد ایرانی از قرنها و هزارهها پیش اطلاعاتی جالب (اما طبیعتاً نه صددرصد درست) دربارهی جنبههای مختلف آفرینش و حیات داشته است و این اطلاعات در اساطیر ایرانی نمود یافته است.
@Virastaar
مثلاً، در کتاب بندهش (که احتمالاً در اواخر دورهی ساسانی تدوین شده است) در توصیف کیومرث (Gayōmart) چنین آمده است:
Ĉašōmand ud gōšōmand ud uzwānōmand ud daxšagōmand būd.
یعنی: چشممند و گوشمند و زبانمند و دخشکمند بود.
یا به زبان روشنتر: چشم و گوش و زبان و دخشک داشت.
از این زیباتر و سادهتر میشد کلمات را به کار برد؟
یک نکتهی جالب هم دربارهی «دخشک» بگویم. مکنزی این کلمه را «نشان، علامت و ویژگی» معنا کرده است، اما زندهنام دکتر مهرداد بهار آن را به همین شکل «دخشک» آورده و معادل کلمهی «ژن» («gene») فرنگی دانسته است. در متن بندهش اشاره شده است که مردمان از تخمهی کیومرث افزایش یافتند. اشاره به «دخشک» داشتن کیومرث هم از همین رو است. خرد ایرانی از قرنها و هزارهها پیش اطلاعاتی جالب (اما طبیعتاً نه صددرصد درست) دربارهی جنبههای مختلف آفرینش و حیات داشته است و این اطلاعات در اساطیر ایرانی نمود یافته است.
@Virastaar
#تمرین_ویرایش
در جملهی زیر #کژتابی را بیابید و اصلاح کنید:
فردینان ماژلان اولین کسی بود که با کشتی دورتادور کرهی زمین را بین سالهای ۱۵۱۹ تا ۱۵۲۲ پیمود.
@Virastaar
در جملهی زیر #کژتابی را بیابید و اصلاح کنید:
فردینان ماژلان اولین کسی بود که با کشتی دورتادور کرهی زمین را بین سالهای ۱۵۱۹ تا ۱۵۲۲ پیمود.
@Virastaar
ناشرها همیشه این سؤال را دارند که میزان ویرایش منطقی و استاندارد طی یک روز برای ویراستاران موظف (شاغل در تحریریه) چقدر است. به عبارت دیگر، میخواهند بدانند ویراستار باید چند صفحه در روز ویرایش کند تا متناسب با حقوق دریافتیاش باشد.
در پاسخ به این سؤال میتوان کلیگویی کرد و جوابهای همیشگی و کلیشهای داد، جوابهایی از این دست که «بستگی به متن دارد»، «بستگی به تخصص و تجربهی ویراستار دارد» و... این پاسخها هرچند درستاند، گرهی باز نمیکنند.
اخیراً، در جلسهی خوبی که انجمن صنفی ویراستاران برگزار کرده بود چند نفر از ویراستاران باتجربهی انتشارات فرانکلین ــ مؤسسهای که پایهگذار ویرایش در ایران به شمار میآید ــ شرکت داشتند. در این جلسه نقل شد که فرانکلین از ویراستارانش انتظار داشته است روزی ۲۵ صفحه ویرایش کنند. اگر هر روز را ۸ ساعت کاری حساب کنیم، ۲۵ صفحه ویرایش در روز، هم برای ناشر و هم برای ویراستار، منصفانه به نظر میرسد. نه چنان است که فشار زیاد به ویراستار وارد کند و کیفیت کار را پایین بیاورد و نه چنان است که برای ناشر بصرفه نباشد حقوق ثابت به ویراستار بپردازد. منظور از ویرایش هم بدیهی است که ویرایش واقعی و جدی است، نه یکدست کردن رسمالخط و بازی با متن به اسم ویرایش.
البته، حساب ویراستارهایی که در منزل کار میکنند جدا است، چون پروژهای کار میکنند و عموماً بیش از ۸ ساعت در روز را به کار اختصاص میدهند.
@Virastaar
در پاسخ به این سؤال میتوان کلیگویی کرد و جوابهای همیشگی و کلیشهای داد، جوابهایی از این دست که «بستگی به متن دارد»، «بستگی به تخصص و تجربهی ویراستار دارد» و... این پاسخها هرچند درستاند، گرهی باز نمیکنند.
اخیراً، در جلسهی خوبی که انجمن صنفی ویراستاران برگزار کرده بود چند نفر از ویراستاران باتجربهی انتشارات فرانکلین ــ مؤسسهای که پایهگذار ویرایش در ایران به شمار میآید ــ شرکت داشتند. در این جلسه نقل شد که فرانکلین از ویراستارانش انتظار داشته است روزی ۲۵ صفحه ویرایش کنند. اگر هر روز را ۸ ساعت کاری حساب کنیم، ۲۵ صفحه ویرایش در روز، هم برای ناشر و هم برای ویراستار، منصفانه به نظر میرسد. نه چنان است که فشار زیاد به ویراستار وارد کند و کیفیت کار را پایین بیاورد و نه چنان است که برای ناشر بصرفه نباشد حقوق ثابت به ویراستار بپردازد. منظور از ویرایش هم بدیهی است که ویرایش واقعی و جدی است، نه یکدست کردن رسمالخط و بازی با متن به اسم ویرایش.
البته، حساب ویراستارهایی که در منزل کار میکنند جدا است، چون پروژهای کار میکنند و عموماً بیش از ۸ ساعت در روز را به کار اختصاص میدهند.
@Virastaar
روزگاری، منتخبی از دیوان فرخی سیستانی کتاب درسی دانشآموزان دبیرستان بود ــ کتابی کامل با مقدمهای مأخوذ از آنچه در چهار مقالهی نظامی عروضی آمده است. این فقط یکی از منابع بود و منابع اینچنین کم نبودند. همین بود که آن نسل هم آداب سخن گفتن را بهتر میدانست و هم آداب نوشتن را.
@Virastaar
@Virastaar
به نظر میرسد بعضی از ناشران ما تصور درستی از #کتاب_نفیس ندارند. #کتاب_نفیس کتاب پرمخاطب و محبوبی است که صرفاً خواندن آن اهمیت ندارد، بلکه ارزش معنوی و فرهنگی هم دارد. به زبان ساده، در ایران ما، کتب نفیس یا کتب مقدس (نظیر قرآن و نهجالبلاغه و...) هستند یا اشعار شعرای معروف (امثال حافظ و سعدی و فردوسی و...). بهندرت آثار دیگری هم در این فهرست جا میگیرند.
اینکه منبع درسی دانشجویان یا کتابی را که پژوهشگران به آن نیاز دارند با کاغذ و صحافی اعلا و هزار جور خرج زائد چاپ کنیم و خواستاران آنها را به رنج و سختی بیندازیم نامش انتشار #کتاب_نفیس نیست، هدر دادن سرمایه است.
@Virastaar
اینکه منبع درسی دانشجویان یا کتابی را که پژوهشگران به آن نیاز دارند با کاغذ و صحافی اعلا و هزار جور خرج زائد چاپ کنیم و خواستاران آنها را به رنج و سختی بیندازیم نامش انتشار #کتاب_نفیس نیست، هدر دادن سرمایه است.
@Virastaar
ویراستار
#حقایق از مؤلف ناشناس به تصحیح و توضیح #دکتر_سیروس_شمیسا نشر #قطره @Virastaar
اهل تحقیق میدانند بهرغم همهی کوششهایی که در دههها و سالهای اخیر صورت گرفته، هنوز هم دهها و چهبسا صدها نسخهی خطی شناختهشده و شناختهنشده از میراث فرهنگ و تمدن ایران در اینجا و آنجای دنیا و در گوشهی کتابخانههای شخصی یا دولتی خاک میخورد. یکی از همین کتابها که بهرغم اهمیت بسیار، تا به امروز در مستوری بود کتاب #حقایق است، کتابی که در اصل با هدف آموزش احکام و اخلاق نوشته شده اما شاهکاری است کمنظیر از نظر بازتاباندن ویژگیهای نثر فارسی در حوزهی ماوراءالنهر و سغد.
فرزانهی ارجمند، دکتر سیروس شمیسا، در سفری که بیست سال پیش به چین داشتند، بهطور اتفاقی و با مراجعهی یک ملای چینی، به نسخهای از این کتاب دست پیدا میکنند که همان اواخر در تعمیرات مسجدی در چین به دست آمده بود. بعدها دو نسخهی دیگر، از کتابخانهی آیتالله مرعشی قم و کتابخانهی ملی پاریس، هم به دست میآورند و بر مبنای آنها نسخهای منقح از #حقایق آماده میکنند. چند روزی است که نشر #قطره این کتاب را با سروشکلی درخور روانهی بازار نشر کرده است.
#حقایق شامل بیست و دو باب است در موضوعات مختلف. نام نویسندهی متن و نام کاتب را نمیدانیم، اینها در هیچیک از سه نسخه ذکر نشدهاند؛ همین نشان میدهد که احتمالاً کتابی معروف و درسی بوده که نیازی نبوده به مؤلف آن اشاره شود و نسخهبرداری از آن چنان معمول بوده که ذکر نام کاتب هم اهمیتی نداشته است. زمان نگارشش حدود قرن پنجم است. متأخرترین کسی که در متن به او اشاره میشود اوایل قرن پنجم میزیسته و ویژگیهای سبکی و نثری متن هم با ویژگیهای متون قرون پنج و شش، نظیر #خلافیات_نسفی، مشابهت دارد.
با آنکه متن #حقایق درواقع متنی دینی و فقهی است، لغات عربی در آن کمشمارند و از آنجا که زبان عربی هنوز در ایران تفوق نیافته و عموم مردم با آن ناآشنایند، از کلمات و معادلهای فارسی برای بیان موضوعات استفاده شده است. همین است که نثر کتاب به مرجعی برای بررسی ویژگیهای سبکی دوره و مکان نگارشش بدل شده است. لغتنامهی مفیدی هم در انتهای کتاب آورده شده که پژوهشگران را یاری میرساند.
طیف گستردهای از علاقهمندان از کتاب #حقایق بهره خواهند برد، ازجمله علاقهمندان به متون ادبی، نسخهپژوهان، دینپژوهان و دوستداران متون دینی، واژهشناسها و کنکاشگران مسائل مربوط به پیشینهی زبان فارسی.
#حقایق یکی از بهترین کتابهایی است که امسال منتشر شده است. امیدوارم قدر ببیند و آثار مشابه دیگری هم با تلاش شمیسا و شمیساها فرصت انتشار بیایند و شناخت ما را از تاریخ و فرهنگ و دین و زبانمان غنیتر کنند.
@Virastaar
فرزانهی ارجمند، دکتر سیروس شمیسا، در سفری که بیست سال پیش به چین داشتند، بهطور اتفاقی و با مراجعهی یک ملای چینی، به نسخهای از این کتاب دست پیدا میکنند که همان اواخر در تعمیرات مسجدی در چین به دست آمده بود. بعدها دو نسخهی دیگر، از کتابخانهی آیتالله مرعشی قم و کتابخانهی ملی پاریس، هم به دست میآورند و بر مبنای آنها نسخهای منقح از #حقایق آماده میکنند. چند روزی است که نشر #قطره این کتاب را با سروشکلی درخور روانهی بازار نشر کرده است.
#حقایق شامل بیست و دو باب است در موضوعات مختلف. نام نویسندهی متن و نام کاتب را نمیدانیم، اینها در هیچیک از سه نسخه ذکر نشدهاند؛ همین نشان میدهد که احتمالاً کتابی معروف و درسی بوده که نیازی نبوده به مؤلف آن اشاره شود و نسخهبرداری از آن چنان معمول بوده که ذکر نام کاتب هم اهمیتی نداشته است. زمان نگارشش حدود قرن پنجم است. متأخرترین کسی که در متن به او اشاره میشود اوایل قرن پنجم میزیسته و ویژگیهای سبکی و نثری متن هم با ویژگیهای متون قرون پنج و شش، نظیر #خلافیات_نسفی، مشابهت دارد.
با آنکه متن #حقایق درواقع متنی دینی و فقهی است، لغات عربی در آن کمشمارند و از آنجا که زبان عربی هنوز در ایران تفوق نیافته و عموم مردم با آن ناآشنایند، از کلمات و معادلهای فارسی برای بیان موضوعات استفاده شده است. همین است که نثر کتاب به مرجعی برای بررسی ویژگیهای سبکی دوره و مکان نگارشش بدل شده است. لغتنامهی مفیدی هم در انتهای کتاب آورده شده که پژوهشگران را یاری میرساند.
طیف گستردهای از علاقهمندان از کتاب #حقایق بهره خواهند برد، ازجمله علاقهمندان به متون ادبی، نسخهپژوهان، دینپژوهان و دوستداران متون دینی، واژهشناسها و کنکاشگران مسائل مربوط به پیشینهی زبان فارسی.
#حقایق یکی از بهترین کتابهایی است که امسال منتشر شده است. امیدوارم قدر ببیند و آثار مشابه دیگری هم با تلاش شمیسا و شمیساها فرصت انتشار بیایند و شناخت ما را از تاریخ و فرهنگ و دین و زبانمان غنیتر کنند.
@Virastaar
لغتنامه
علی اکبر دهخدا
صدای زندهنام علیاکبر دهخدا و صحبتهایش دربارهی تدوین لغتنامه، چهل سال زحمتش در این مسیر، و همکارانش (زندهنامان دکتر محمد معین، دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر محمد دبیرسیاقی). آقای دهخدای عزیز! آرزوی شما برآورده شده و لغتنامهی دهخدا یادگار ارزشمند شما برای ایرانیان امروز و فرداست.
@Virastaar
@Virastaar
اگر نوقلم هستید و قصد دارید کتابی را برای بررسی به ناشری ارائه دهید، با رعایت ۷ نکتهی زیر شانس این را که ناشر کتابتان را بپذیرد بالاتر میبرید:
@Virastaar
۱. نگویید کارتان را قبلاً به ناشری دادهاید و کتاب را رد کرده است؛ ممکن است ناشری بهدلایلی کار شما را نپسندد و ناشر دیگری آن را مناسب چاپ تشخیص دهد. وقتی میگویید کارم در فلان جا رد شده یا اینکه حتی حاضر نشدهاند پذیرش و بررسیاش کنند، و معمولاً گله و شکایتی هم از آن نشر ضمیمهی حرفهایتان میکنید، ناخودآگاه در ناشر و کارشناس او ذهنیت منفی ایجاد میکنید.
@Virastaar
۲. نگویید فلان استاد کار من را تأیید کرده است؛ جوانترها گمان میکنند اگر بنویسند آقای دولتآبادی یا آقای کوثری یا هر فرد معروف دیگری نوشته یا ترجمهشان را پسندیده و آنها را تشویق کرده چاپش کنند، روی نظر کارشناس نشر تأثیر میگذارند. اصلاً اینطور نیست و این روایتها ممکن است باعث جبههگیری کارشناس هم بشود. بگذارید خود کارشناس دربارهی کارتان قضاوت کند.
@Virastaar
۳. کارتان را ویرایش کنید و متن نهایی را بفرستید؛ وقتی میگویید «البته هنوز کار دارد و باید دستی به سروگوشش بکشم»، این سیگنال را برای کارشناس میفرستید که کارتان ناقص است و شما هم خیلی آدم دقیق و سختگیری نیستید.
@Virastaar
۴. متن کامل اثر را بفرستید؛ هیچ ناشری بر اساس ده صفحه یا یک فصل از کتاب شما دربارهی چاپ آن تصمیم نمیگیرد و به هر حال بعداً مجبور میشوید دوباره کل اثر را ارسال کنید. وقتی با کارشناس تماس میگیرید و بعد صرفاً یک بخش کوتاه از کتابتان را برای بررسی میفرستید، این بیاعتمادی اولیهی شما تأثیر منفی روی نظر او میگذارد و ممکن است باعث شود کارتان را رد کند. نگران نباشید. هیچ ناشر و کارشناس معتبری روی اعتبار خودش قمار نمیکند و کتاب شما امانتی است که محفوظ خواهد ماند.
@Virastaar
۵. سماجت نکنید؛ وقتی کارتان را برای ناشر و کارشناس فرستادید، صبور باشید. پیگیری بجا و محترمانه خیلی خوب است و نشان میدهد شما برای کارتان ارزش قائلید، اما اینکه هر دو سه روز یک بار پیگیر شوید که نتیجه چه شد ممکن است باعث شود ناشر و کارشناس، برای اینکه شما را از سر واکنند، بدون بررسی کارتان، جواب منفی بفرستند.
@Virastaar
۶. اگر جنبهی مالی برایتان مهم نیست، حتماً اشاره کنید؛ هیچکس از پول بدش نمیآید، اما اگر ــ دستکم در مرحلهی فعلی ــ برای رزومه یا از روی علاقه کار میکنید، حتماً اشاره کنید که توقع مالی ندارید. گاهی حذف فاکتور حقالتألیف از معادلات ناشرها نتیجهی تصمیم آنها را کاملاً تغییر میدهد.
@Virastaar
۷. اگر کارتان رد شد، توهین نکنید؛ این آدمها که کتابتان را بررسی میکنند بعد از بررسی کار شما راهیِ مریخ نمیشوند! سالهای سال با آنها چشمدرچشم خواهید بود و چهبسا در نشر دیگری دوباره کارتان به دست آنها بیفتد. فضای نشر هم کوچک است و توهینها و بیاحترامیها به گوش بقیهی ناشرها و کارشناسها هم میرسد و ذهنیت آنها را نسبت به شما منفی میکند. پس اگر کارتان رد شد، محترمانه تشکر کنید و سراغ ناشر دیگری بروید. رد شدن کتابتان همیشه دال بر این نیست که کار شما بد است؛ شاید ناشر خاصی به این نتیجه رسیده که عرضه و فروش مناسب کتاب شما در حوزهی تخصص و فعالیت او نیست.
@Virastaar
@Virastaar
۱. نگویید کارتان را قبلاً به ناشری دادهاید و کتاب را رد کرده است؛ ممکن است ناشری بهدلایلی کار شما را نپسندد و ناشر دیگری آن را مناسب چاپ تشخیص دهد. وقتی میگویید کارم در فلان جا رد شده یا اینکه حتی حاضر نشدهاند پذیرش و بررسیاش کنند، و معمولاً گله و شکایتی هم از آن نشر ضمیمهی حرفهایتان میکنید، ناخودآگاه در ناشر و کارشناس او ذهنیت منفی ایجاد میکنید.
@Virastaar
۲. نگویید فلان استاد کار من را تأیید کرده است؛ جوانترها گمان میکنند اگر بنویسند آقای دولتآبادی یا آقای کوثری یا هر فرد معروف دیگری نوشته یا ترجمهشان را پسندیده و آنها را تشویق کرده چاپش کنند، روی نظر کارشناس نشر تأثیر میگذارند. اصلاً اینطور نیست و این روایتها ممکن است باعث جبههگیری کارشناس هم بشود. بگذارید خود کارشناس دربارهی کارتان قضاوت کند.
@Virastaar
۳. کارتان را ویرایش کنید و متن نهایی را بفرستید؛ وقتی میگویید «البته هنوز کار دارد و باید دستی به سروگوشش بکشم»، این سیگنال را برای کارشناس میفرستید که کارتان ناقص است و شما هم خیلی آدم دقیق و سختگیری نیستید.
@Virastaar
۴. متن کامل اثر را بفرستید؛ هیچ ناشری بر اساس ده صفحه یا یک فصل از کتاب شما دربارهی چاپ آن تصمیم نمیگیرد و به هر حال بعداً مجبور میشوید دوباره کل اثر را ارسال کنید. وقتی با کارشناس تماس میگیرید و بعد صرفاً یک بخش کوتاه از کتابتان را برای بررسی میفرستید، این بیاعتمادی اولیهی شما تأثیر منفی روی نظر او میگذارد و ممکن است باعث شود کارتان را رد کند. نگران نباشید. هیچ ناشر و کارشناس معتبری روی اعتبار خودش قمار نمیکند و کتاب شما امانتی است که محفوظ خواهد ماند.
@Virastaar
۵. سماجت نکنید؛ وقتی کارتان را برای ناشر و کارشناس فرستادید، صبور باشید. پیگیری بجا و محترمانه خیلی خوب است و نشان میدهد شما برای کارتان ارزش قائلید، اما اینکه هر دو سه روز یک بار پیگیر شوید که نتیجه چه شد ممکن است باعث شود ناشر و کارشناس، برای اینکه شما را از سر واکنند، بدون بررسی کارتان، جواب منفی بفرستند.
@Virastaar
۶. اگر جنبهی مالی برایتان مهم نیست، حتماً اشاره کنید؛ هیچکس از پول بدش نمیآید، اما اگر ــ دستکم در مرحلهی فعلی ــ برای رزومه یا از روی علاقه کار میکنید، حتماً اشاره کنید که توقع مالی ندارید. گاهی حذف فاکتور حقالتألیف از معادلات ناشرها نتیجهی تصمیم آنها را کاملاً تغییر میدهد.
@Virastaar
۷. اگر کارتان رد شد، توهین نکنید؛ این آدمها که کتابتان را بررسی میکنند بعد از بررسی کار شما راهیِ مریخ نمیشوند! سالهای سال با آنها چشمدرچشم خواهید بود و چهبسا در نشر دیگری دوباره کارتان به دست آنها بیفتد. فضای نشر هم کوچک است و توهینها و بیاحترامیها به گوش بقیهی ناشرها و کارشناسها هم میرسد و ذهنیت آنها را نسبت به شما منفی میکند. پس اگر کارتان رد شد، محترمانه تشکر کنید و سراغ ناشر دیگری بروید. رد شدن کتابتان همیشه دال بر این نیست که کار شما بد است؛ شاید ناشر خاصی به این نتیجه رسیده که عرضه و فروش مناسب کتاب شما در حوزهی تخصص و فعالیت او نیست.
@Virastaar
واژهی «فرغون» از زبان سُغدی به فارسی امروز راه یافته و صورت سُغدی آن «پرغون»، به معنای «وسیله»، بوده است.
@Virastaar
@Virastaar
Forwarded from ویراستار
آوردن نام ویراستار روی جلد کتاب اقدامی غیرحرفهای و اشتباه است. کتابی که آنقدر اوضاعش خراب است که ویرایشش به اندازهی تألیف یا ترجمهاش زحمت و زمان میبرد باید در همان هنگام ارائه به ناشر رد شود. اگر هم آنقدر پولساز یا مهم است که نمیشود از خیرش گذشت، ویراستار باید از سهمخواهی پرهیز و به همان درج نامش در شناسنامهی کتاب اکتفا کند.
شخصاً وقتی نام ویراستار را روی جلد یک کتاب میبینم اولین نکتهای که به ذهنم میآید این است که با نویسنده یا مترجمی ناشی و ناآزموده مواجهم که برای چاپ کتابش مجبور شده به ناشر و ویراستار باج بدهد. طبیعتاً مایل نیستم کتاب نویسندهها و مترجمهای آماتور را بخرم و بخوانم.
@Virastaar
شخصاً وقتی نام ویراستار را روی جلد یک کتاب میبینم اولین نکتهای که به ذهنم میآید این است که با نویسنده یا مترجمی ناشی و ناآزموده مواجهم که برای چاپ کتابش مجبور شده به ناشر و ویراستار باج بدهد. طبیعتاً مایل نیستم کتاب نویسندهها و مترجمهای آماتور را بخرم و بخوانم.
@Virastaar
انگلیسی بهجای فرانسوی
در فارسیِ امروز، برخی از وامواژههای فرانسوی کمکم دارند جای خود را به تلفظ یا معادلِ انگلیسیشان میدهند. علتِ این پدیده نفوذِ چشمگیرِ زبانِ انگلیسی و آشناییِ فزایندۀ فارسیزبانان با آن و بیگانگیِ روزافزونشان با زبانِ فرانسوی است.
چند مثال:
آگوست (August) بهجای اوت (août)
استایل (style) بهجای استیل (style)
استیک (steak) بهجای بیفتک (bifteck)
برند (brand) بهجای مارک (marque)
پارتیشن (partition) بهجای پاراوان (paravent)
جولای (July) بهجای ژوئیه (juillet)
سورپرایز (surprise) بهجای سورپریز (surprise)
کاما (comma) بهجای ویرگول (virgule)
لاکچری (luxury) بهجای لوکس (luxe)
لوگو (logo) بهجای آرم (arme)
مدل (model) بهجای مانکن (mannequin)
نوشتهی #بهروز_صفرزاده
مؤلف کتاب #دستنامه_ویرایش
https://www.tg-me.com/virastaar/1127
@Virastaar
در فارسیِ امروز، برخی از وامواژههای فرانسوی کمکم دارند جای خود را به تلفظ یا معادلِ انگلیسیشان میدهند. علتِ این پدیده نفوذِ چشمگیرِ زبانِ انگلیسی و آشناییِ فزایندۀ فارسیزبانان با آن و بیگانگیِ روزافزونشان با زبانِ فرانسوی است.
چند مثال:
آگوست (August) بهجای اوت (août)
استایل (style) بهجای استیل (style)
استیک (steak) بهجای بیفتک (bifteck)
برند (brand) بهجای مارک (marque)
پارتیشن (partition) بهجای پاراوان (paravent)
جولای (July) بهجای ژوئیه (juillet)
سورپرایز (surprise) بهجای سورپریز (surprise)
کاما (comma) بهجای ویرگول (virgule)
لاکچری (luxury) بهجای لوکس (luxe)
لوگو (logo) بهجای آرم (arme)
مدل (model) بهجای مانکن (mannequin)
نوشتهی #بهروز_صفرزاده
مؤلف کتاب #دستنامه_ویرایش
https://www.tg-me.com/virastaar/1127
@Virastaar
Telegram
ویراستار
منتشر شد
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها…
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها…
این روزها که ویروس #کرونا همهگیر شده، همهمان باید بیشتر مراقب خود و عزیزانمان باشیم و سلامتیمان را با هیچچیز سودا نکنیم. اما هر وقت ناامیدی و ترس بر جامعه سایه میافکند من یاد #سفرنامه_ی_حاج_سیاح میافتم. بهترین جای کتاب آنجاست که #حاج_سیاح در #ونیکرادکا با چند نفر همصحبت میشود و، در حالی که آنها از کمالات خود تعریف میکنند، میگوید: «من پسر یک نفر آخوند بیچیز مفلوک زکاتخوار ایرانی هستم و اکنون از مال دنیا در خود چیزی نمیبینم، نه عیالی و نه آلودگی. اگر بنای مرگ بشود، بلاتأمل پای خود را دراز کرده و در نهایت شوق جان را به جهانآفرین تسلیم میکنم.»
آخ که چقدر دلچسب است این #وارستگی. فقر و فاقه فضیلت نیست، اما کاش میشد همهمان جوری در زندگی متنعم شویم که هنگام رسیدن مرگ حسرتی نداشته باشیم.
@Virastaar
آخ که چقدر دلچسب است این #وارستگی. فقر و فاقه فضیلت نیست، اما کاش میشد همهمان جوری در زندگی متنعم شویم که هنگام رسیدن مرگ حسرتی نداشته باشیم.
@Virastaar