Telegram Web Link
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۱۸: #بازیهای_زندگی
منبع: ص ۹۹ تا ۱۰۴
@tahlil_raftar_motaghabel

#ببین_مجبورم_کردی_چکار_کنم

بخش سوم: نمونه درجه سه بازی (( ببین مجبورم کردی چکار کنم ))

تز:
۳. نمونه ی درجه سه ی (( ببین مجبورم کردی چه کار کنم )) را ممکن است بیماران روانی بدگمان در مقابل اشخاص بی احتیاطی بازی کنند که حتی من باب نصیحت گفته باشند (( من فقط می خواهم کمک کنم )). در این جا بازی ممکن است به مراحل کاملاً خطرناک و حتی مهلک برسد.
بازی های (( ببین مجبورم کردی چه کار کنم )) و (( تقصیر سر کار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد )) به قدری خوب یکدیگر را تکمیل می کنند که ترکیب آنها اساس حفظ تار و پود قرارداد بسیاری از ازدواج است. قرارداد با مثال زیر نشان داده شده است.
با توافق مشترک، قرار شده بود حساب پول و خرج خانه دست زن وایت باشد. تا مدتی او به خوبی از عهده ی این کار برآمد و همه ی مخارج و صورتحساب ها را از طریق حساب بانکی مشترکی که داشتند پرداخت - چون وایت حوصله نداشت یا نمی‌توانست حساب همه چیز را نگه دارد. اما هر چند ماه یک مرتبه بانک برای شان اخطاریه می فرستاد که چکی بی محل کشیده شده، و وایت می بایست خودش شخصاً به مقامات بانک مراجعه و موضوع را راست و ریس می‌کرد. بعد از بررسی دقیق تر معلوم میشد که خانم وایت بدون مشورت با شوهرش خریدی نسبتاً عمده کرده است. وایت این موضوع را پیش می کشید و با خشم، بازی (( تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد )) را اجرا می کرد، و زنش هم با ناراحتی و احیاناً با گریه این ملامت او را می پذیرفت و قول می داد که این عمل دیگر تکرار نشود. برای مدتی باز همه چیز به خوبی پیش می رفت و ناگهان سر کله ی یک بستانکار در خانه پیدا می‌شد و قسط عقب افتاده ای را مطالبه می کرد. وایت که روحش از موضوع خبر نداشت، از زنش بازخواست می کرد - این بار زنش بود که با عصبانیت بازی (( ببین مجبورم کردی چه کار کنم )) را اجرا می کرد و می گفت تقصیر خود شوهرش است، چون وایت او را از کشیدن چک بی محل منع کرده بود، و بنابراین تنها راهی که به فکر زن رسیده بود این بود که این قسط عمده را نپردازد و موضوع را هم از وایت مخفی نگه دارد.
این بازی ها ۱۰ سال ادامه پیدا کرده بود - هر بار با این قول و قرار که این عمل (( دیگر تکرار نمی‌شود )) و البته هر بار هم برای مدتی اوضاع تغییر می یافت. در جلسات روان درمانی، وایت خودش این مراحل را به طرزی موثر و بدون کمک روانکاو تحلیل کرد و راه علاجی هم پیشنهاد نمود. زن و شوهر هر دو موافقت کردند که تمام حسابهای نسیه و حساب بانکی شان را به اسم خود وایت کنند، ولی خرج و دخل و همه ی حسابها دست خانم وایت بماند، و فقط وایت خودش نظارت آخر و امضای چکها را به عهده داشته باشد. بدین ترتیب نه طلبکاری از قلم افتاد و نه چک بی محلی کشیده شد و کار رسبدگی به خرج خانه را هم متفقاً انجام دادند. ولی آنها وقتی از لذات و امتیازهای (( ببین مجبورم کردی چه کار کنم )) و (( تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد )) محروم شدند، تا مدتی نمی‌دانستند با خودشان چه کار کنند، و سپس راه های آشکارتر و سازنده تری برای گذراندن وقت و استفاده از یکدیگر پیدا کردند.

آنتی تز:
حل قضیه برای (( ببین مجبورم کردی چه کار کنم )) درجه ۳، راه حل این بازی را باید فقط از متخصص حرفه‌ای باتجربه خواست.

لطفا برای فهم بیشتر بازی های روانی، مطالب قبلی و ادامه مطالب آموزشی را پیگیری نمایید.

@tahlil_raftar_motaghabel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

#درسهای_زندگی

#محمد_ابراهیم_جعفری

خاکستری، خاکستری، خاکستری
صبح، مه، باران
ابر، نگاه، خاطره
در من ترانه ای نبود... تو خواندی
در من آیینه ای نبود... تو دیدی
ریشه ای بودم در خواب خاک های متبرک
بی باران، در نگاه تو سبز شدم
برق از چشمانت برخاست، نگاهم بارانی شد
گونه هایت خیس باران، چشم هایت آفتابی
گرگ ها میزایند، بره ها را دریابیم
تو با چشمانت مرا بنواز 
چوبدست چوپانیم سلاحی کارگر خواهد شد
بعد از جنگ، با چوبدستم
انجیر های تازه را برای تو خواهم چید...
با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند
و تورا در بُهت آفتابیت خواهم بوسید
اگر
ابرها
بگذارند...

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۰: #روند_ایستایی_بسوی_پویایی
منبع: ص ۳۹۸ تا ۴۰۰
@tahlil_raftar_motaghabel

یکی از راه های ارزیابی جنبه های مثبت و منفی روابط متقابل مکمل مشاهده و شناخت عناصر زیربنایی روابط افراد درگیر در رابطه است. رابطه ی متقابل مکمل ممکن است پویا و یا ایستا باشد. افرادی که در روابط ایستا قرار می گیرند، از روی عادت، با یکدیگر رابطه ی متقابل دارند. ممکن است آنان این حالت همیشگی را ترجیح بدهند و به نظرشان این باشد که روابط شان قابل پیش بینی و در نتیجه بی خطر است.
کسانی نیز هستند که روابط پویا را که روابطی ساده و روان، تغییر پذیر و رشد یابنده است، ترجیح می‌دهند. آنان از اینکه آزادانه بتوانند هنگامی که لازم است از حالتی نفسانی به حالت نفسانی دیگر تغییر یابند لذت می برند. آنان می توانند پیش بینی کنند که خود ارتباطیشان، وقتی که روابط متقابل متعددی مورد استفاده قرار می گیرد به صورت پرباری رشد می کند. هنگامیکه روابط در مسیری سالم از حالت ایستا به حالت پویا در حرکت است، به نظر می‌رسد که این فرآیند تمام یا بخشی از مراحل زیر است:
روابط ایستا -> احساس های غیر خوب و منفی -> روابط متقابل متقاطع -> تضاد -> حل تضاد و یا قطع رابطه

معمولا روابط ایستا در وهله ی اول خود را به‌صورت احساس‌های منفی خستگی، خشم، خشونت و گیر افتادن ظاهر می سازند. هنگامی که انسان در نوع بخصوصی از روابط متقابل مکمل گیر می‌افتد آن زمان است که رابطه به طور خودکار، نارضایتی و ناخشنودی ایجاد می کند.
مثلا شخصی می گوید: (( ما همیشه همان کارهای گذشته را تکرار می کنیم و دست به هیچ کار جدیدی نمی زنیم )).
گاهی اوقات این احساسات به اندازه ای هستند که شخص چمدانها را می بندد و خداحافظی می کند. اما با وجود این، بیشتر اوقات یکی از دو طرف رابطه برانگیخته می شود که از رابطه ی متقابل متقاطع استفاده کند، به این امید که مسئله و مشکل را روشن سازد و آن را حل کند و رابطه را بهبود بخشد و یا راه فراری بیابد.
به محض اینکه رابطه ی متقابل متقاطع باعث برهم خوردن الگوهای رفتاری خانوادگی می شود، تضاد ظاهر می‌گردد: (( تو رفتارت مثل همیشه نیست، چی شده؟ ))
و یا اینکه: (( تو مشکل پیدا کرده ای، درباره ی این مسئله چه میخواهی بکنی؟ ))
گاهی اوقات با توافق دو طرف برای قطع رابطه، تضاد به خودی خود حل می شود، که راه حلی جدی و موثر است که ممکن است یکی از مفیدترین روش ها باشد که به خود بین فردی شخص کمک کند. در مواردی نیز تضاد با توافق برای بهبود رابطه حل میشود. این بهبود با پربار کردن رابطه به وسیله ی استفاده از روابط متقابل مکمل و مختلف جدید حاصل می شود.
در هر دو حالت یاد شده ممکن است حل مسئله باعث از بین بردن پیش نویس زندگی مخرب و یا بن بست گردد،‌به طوری که افراد درگیر رابطه برای درک و قدردانی ارزش ها و معانی واقعی رابطه ی خودشان آمادگی بیشترب پیدا کنند.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۱۹: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۰۵ تا ۱۱۰
@tahlil_raftar_motaghabel

#قهر
قسمت اول:
تز:
بازی (( قهر )) بیشتر از هر بازی دیگری روشنگر نفوذ طرفین و استفاده از این نفوذ چون سدی در برابر صمیمیت است. تناقض قضیه در آن است که این نمونه ی بارزی از بازی هاست که بازیگر آن از شرکت در بازی دیگری امتناع می کند.

مرحله ۱ ) زن وایت به او پیشنهاد می‌کند بروند سینما. وایت موافقت می‌کند.

مرحله ۲_ الف ) قبل از رفتن، زن وایت ناآگاهانه حرف می‌زند، مثلاً وسط گفتگو به طور سرسری ذکر می کند که خانه احتیاج به رنگ دارد. این البته برنامه ی نسبتاً پُر خرجی است، و این اواخر وایت مخصوصاً گوشزد کرده که به علت دست تنگی نباید دست کم تا اول برج حرف هیچگونه خرج اضافی به میان آید. لذا این لحظه برای پیش کشیدن موضوع رنگ در و دیوار مناسب نیست و وایت با اوقات تلخی و خشونت جواب منفی می دهد.

مرحله ۲_ب ) ( شق دیگر ) وایت خودش حرف را به وضع خراب رنگ‌خانه می کشاند و زنش را به وسوسه می‌اندازد که موضوع احتیاج به رنگ را به زبان بیاورد. مانند مورد قبل، وایت با اوقات تلخی و خشونت پاسخ می دهد!

مرحله ۳ ) به‌ زن وایت بر می‌خورد، و او به وایت می گوید حالا که امشب اینجور بد خلق است. او اصلا حوصله ی سینما رفتن ندارد و در خانه میماند. وایت هم جواب می‌دهد حالا که اینطور است خودش تنها می رود.

مرحله ۴ ) وایت تنها به سینما می رود ( یا پیش دوستانش می رود ) و زنش را تنها در خانه می گذارد تا بنشیند و بر احساس جریحه دار شده‌اش مرهم بگذارد.

در این بازی احتمال ۲ کلک وجود دارد:

یک ) زن وایت بنا به تجربه های قبلی اش به خوبی می داند که نباید اوقات تلخی های شوهرش را جدی بگیرد. آنچه شوهرش اساسا می خواهد این است که همسرش قدر زحماتی را که او برای تأمین معاش خانواده می کشد، بداند. بعد می توانند با خوشحالی با هم به گردش بروند. اما زن وایت بازی نمی‌کند و وایت احساس می‌کند که زنش نسبت به او بی توجه شده و به فکر خودش است. پس با حالتی آکنده از یاس و بیزاری از خانه بیرون میرود، در حالی که زنش در خانه می‌ماند و احساس می‌کند که از او سوء استفاده شده - اگر چه در نهان احساس پیروزی می‌کند.

دو ) وایت بنابر تجربه های قبلی اش می داند که نباید نق های زنش را جدی بگیرد. آنچه زنش اساسا می خواهد این است که مورد نوازش و توجه شوهر قرار گیرد. بعد می توانند با خوشحالی با هم به گردش بروند. اما وایت بازی نمی کند. خودش هم می داند که این امتناع او کار خوبی نیست، می داند که زنش دوست دارد وایت با او با نوازش ( چرب زبانی ) رفتار کند، اما خودش را به نفهمی میزند. وایت با احساس شادی و تسکین اما در ظاهر (( مظلوم )) از خانه بیرون میرود. زنش با احساس یاس و بیزاری تنها در خانه میماند.

در هر یک از این دو مورد وضعیت برنده خلل ناپذیر است. تنها کاری که هر یک از طرفین کرده‌اند این است که حرفهای همدیگر را جدی گرفتند. این منطق در مورد شق دوم روشن تر است، چون وایت حرف زنش را درباره ی نیامدن به سینما جدی می‌گیرد. آنها هر دو می‌دانند که این کار تقلب است، چون زنش وقتی این حرف را زد که بالاجبار به حال (( قهر )) کشیده شده بود.

هر دو می‌دانند که حرکات اول این بازی محرک‌های جنسی دارد، و کم و بیش قابل پیش بینی است که وقتی از سینما برگشتند با هم معاشقه خواهند کرد. بنابراین هر یک از آنها که می خواهد از عشق امتناع کند، حرکات اولیه ی بازی ( مرحله ۲ _ الف یا مرحله ۲ _ ب ) را شروع می‌کند. این حرکات صورت خاص و عصبانی کننده ای است از بازی (( سرسام )). طرف (( مظلوم )) نیز البته عذر خوبی دارد که نخواهد تن به معاشقه بدهد، چون اهانتی که به او شده قابل توجیه است، و همسرش که مجبور به (( قهر )) شده، امشب چاره ی دیگری ندارد.

آنتی تز:
حل قضیه برای خانم وایت ساده است. تنها کاری که باید بکند این است که تصمیمش را عوض کند. می تواند بازوی شوهرش را بگیرد، لبخندی بزند، و راه بیفتد ( تبدیل (( حالتِ من )) از (( کودک )) به (( بالغ )) ).
آنتی تز برای وایت مشکل تر است، چون زنش است که باید ابتکار عمل نشان دهد. اما اگر او هم تمام قضیه را از اول مرور کند، ممکن است بتواند با چرب زبانی زنش را وادار کند که به هر حال به سینما برود - به صورت (( کودکِ )) کمی قهر کرده، یا به صورت (( بالغ )).

لطفا برای فهم بیشتر بازی های روانی، مطالب قبلی و ادامه مطالب آموزشی را پیگیری نمایید.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۱۹: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۰۵ تا ۱۱۰
@tahlil_raftar_motaghabel

#قهر
قسمت دوم ؛ در ادامه قسمت اول:

یکی از شکل های روزمره ی بازی (( قهر )) که تمام اعضای خانواده اجرا می کنند، و احتمالاً در شخصیت و طرز رفتار بچه‌ها تأثیر فراوان دارد، با دخالت های بیجای (( والدِ )) والدین تزریق می شود.
از پسر کوچک یا دختر کوچک میخواهند که در خانه کار کند، اما وقتی او خدمتی انجام می دهد، از کارش ایراد می گیرند - که نمونه ای از بدبختی (( چه بکنم و چه نکنم، توی سرم میزند )).

این (( گره دوبل )) را می توان (( قهر )) از (( نوع مشکل )) نامید.

(( قهر )) را گاهی می توان جز عوامل بروز آثار بیماری آسم در اطفال دانست.

دختر کوچک:
(( مامان، مرا دوست دارید ؟ ))
مادر:
(( دوست داشتن یعنی چی؟ ))

این جواب به بچه هیچ راهی را نشان نمیدهد. او می‌خواهد درباره ی مادر و درباره ی محبت مادری حرف بزند، اما مادر بحث را به فلسفه می کشاند که بچه ظرفیت فهم و بحث آن را ندارد. بچه نفسش تند می‌شود، این مادر را عصبانی می‌کند، آسم شدیدتر می‌شود، مادر از او معذرت میخواهد، و حالا بازی (( آسم )) کامل میشود.

یک صورت ظریفانه تر، بازی (( قهر )) که اغلب در گروه های روان درمانی اتفاق می افتد.
بلَک:
(( خب، به هر حال وقتی همه ساکتند، هیچ کس بازی در نمی آورد. ))
وایت:
(( سکوت خودش ممکن است یک بازی باشد. ))
رِد:
(( هیچکس امروز بازی در نیاورد.))
وایت:
(( بازی در نیاوردن هم ممکن است یک بازی باشد. ))

آنتی تز درمانی این صورت نیز به همان اندازه ظریفانه است. تناقض گویی های منطقی ممنوع !
وقتی وایت از این ترفند محروم گردد، دلهره های پنهانی اش به سرعت رو می شود.

صورت دیگری از بازی های ازدواج، که از یک طرف شبیه (( نخ نما )) و از طرف دیگر شبیه (( قهر )) است، بازی خاصی است که (( بسته نهار )) نام دارد.

شوهر، که استطاعتش را هم دارد ناهار را در یک رستوران خوب بخورد، هر روز صبح چند ساندویچ یا چیزهای دیگر در یک بسته یا در کیفش میگذارد و به سر کار می برد. برای این کار، او از نان بیات یا غذاهای شب مانده، و کیسه های نایلونی کهنه که زنش برای او نگه می دارد، استفاده می‌کند. این عمل او اختیار کامل پول و خرج خانه را در دست او قرار می‌دهد. زیرا با این نحوه ی (( فداکاری ))، کدام زن جرات می کند برای خودش مثلاً یک پالتو‌ی پوست بخرد؟
او با این کارش امتیازهای متعدد دیگری را هم به نفع خود رقم می زند، مثلا امتیاز تنها غذا خوردن و انجام دادن کارهای خصوصی اش در ساعت ناهار.

لطفا برای فهم بیشتر بازی های روانی، مطالب قبلی و ادامه مطالب آموزشی را پیگیری نمایید.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

#سخنان_بزرگان
#شاملو
#تعصب_کور

قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!
قصدِ من
فریبِ خودم نیست.
اعراب فریبم دادند
بُرجِ موریانه را به دستانِ پُرپینه‌ی خویش بر ایشان در گشودم،
مرا و همگان را بر نطعِ سیاه نشاندند و
گردن زدند.

نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که رافضی‌ام دانستند.
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که قِرمَطی‌ام دانستند.
آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانِمان یکدیگر را بکشیم و
این
کوتاه‌ترین طریقِ وصولِ به بهشت بود!

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۱: #افراد_مورد_علاقه
منبع: ص ۴۰۰ تا ۴۰۱
@tahlil_raftar_motaghabel

بیشتر افراد دوستان، خویشاوندان، همکاران و یا رفقایی دارند که مایلند بیشتر مواقع در کنار ایشان باشند. علت این امر آن است که دو طرف درگیر رابطه روابط متقابل مکمل زیادی را با یکدیگر مبادله می کنند. در چنین روابطی بازی های پنهانی و برخوردهایی که به تضاد منجر می گردند در پایین ترین حد خود باقی می مانند. بعضی روابط مثبت قوی و سازنده به صورت رفتارهای متقابلی که به شکل عادت درآمده اند مشخص می شوند، برخی دیگر نیز روان تر و انعطاف پذیر تر هستند. مثال:

۱. فقط وقتی که با تو هستم احساس می کنم می تونم خودم باشم.
۲. تو بسیار مهربان و خوش مشرب هستی، آدم دوست داره با تو باشه.
۳. خوشحالم که همیشه کارهای گذشته را تکرار نمی کنیم.
@tahlil_raftar_motaghabel

تمرین: فهرستی از افراد مورد علاقه ی خود و روشهایی که بیشتر اوقات برای ایجاد رابطه ی متقابل مکمل با ایشان بکار می برید تهیه کنید.

۱. افراد مورد علاقه ی من ......
۲. نوع روابط متقابل مکملی که بیشتر بین ما اتفاق می افتد.....
۳. نوع روابط متقابل مکملی که کمتر بین ما اتفاق می افتد....

آیا شما به هنگام ارتباط با افراد مورد علاقه تان از همه ی حالات نفسانی خود استفاده می کنید، یا اینکه رابطه ی متقابل تان فقط بر مبنای یکی از حالات نفسانی شماست؟

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۰: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۱۰ تا ۱۱۱
@tahlil_raftar_motaghabel

#دادگاه

این بازی اغلب در جلسات مشاوره ی ازدواج و گروه های رواندرمانی مربوط به ازدواج اجرا میشود. در واقع اغلب جلسات مشورتی و گروه های رواندرمانی مربوط به ازدواج، چیزی نیست جز صورتهایی از بازی (( دادگاه )) که در آنها هیچ مسئله ای حل نمیشود، زیرا بازی هرگز خاتمه ندارد. در چنین مواردی که مشاوران و متخصصان بدون آنکه متوجه باشند، خود به عرصه ی بازی کشیده می شوند.
(( دادگاه )) را می توان چند نفره بازی کرد، اما اساساً از سه نفر تشکیل شده - مدعی و مدعی علیه و قاضی - که به ترتیب به وسیله ی شوهر و زن و روانکاو ایفا می شوند. اگر این بازی در یک گروه روان درمانی، یا در رادیو یا تلویزیون اجرا شود، افراد حاضر می توانند بصورت هیئت منصفه عمل کنند.
شوهر بعنوان مدعی شروع میکند:
(( بگذارید تعریف کنم دیروز زنم چه کار کرد. او دست کرد فلان چیز را برداشت و ... )) و غیره.
در این موقع زن به عنوان مدعی علیه به دفاع می پردازند:
(( نه خیر، جریان واقعی اینطوری بود که اول او .... و تازه (( وانگهی )) قبل از این هم او ... و دوم اینکه این تازه موقعی بود که ما هر دو داشتیم .... )) و غیره.
بعد شوهر با افتخار اضافه می‌کند:
(( من واقعاً خوشحالم که اینجا نشسته اید خودتان هر دو روی سکه را مشاهده میکنید ... من فقط میخواهم همه چیز منصفانه مطرح شود.... ))
در این لحظه درمانگر، یا مشاور، با لحنی قاضی مآبانه می گوید:
(( بله، مثل اینکه بهتر است تمام جنبه ها را بررسی کنیم ... )) و غیره.
و چنانچه واقعا حضاری وجود داشته باشند، روانکاو در اینجا موضوع را با آنها مطرح می کند:
(( خب، بگذارید ببینم دیگران چه نظراتی دارند )) یا چنانچه این گروه آموزش کافی دیده باشند، بدون اینکه دستوری به ایشان داده شود، خود نقش هیئت منصفه را بازی خواهند کرد.

آنتی تز:
درمانگر به شوهر میگویند:
(( شما صددرصد حق دارید )) اگر شوهر با خشنودی یا با پیروزی به صندلی خود تکیه بزند، درمانگر میپرسد:
(( از اینکه حق به شما داده شده چه احساسی دارید؟ ))
شوهر جواب می دهد:
(( احساس خیلی خوب )) بعد درمانگر می‌گوید:
(( در واقع من فکر می کنم که شما اشتباه میکنید))
شوهر اگر مرد منصفی باشد، میگوید: (( خودم از اول می دانستم )) اگر منصف نباشد، عکس العملی نشان می‌دهد که معلوم می‌کند بازی تازه ای شروع خواهد شد.
این امکان هم هست که بعدها بتوان موضوع را بیشتر و بهتر و بررسی کرد. ولی به هر حال عنصر مهم بازی در این حقیقت نهفته است که مدعی، هر چند با آب و تاب جز می زند که حق با اوست، اساساً میداند که اشتباه میکند.
بعد از آنکه مدارک بالینی کافی برای روشن شدن وضعیت تهیه شد، بازی را می توان در یک مرحله از ترفندهای اولیه‌اش متوقف ساخت. روانکاو تحت هیچ شرایطی به گروه حق استفاده از لفظ سوم شخص مفرد را نمی دهد. از آن پس، افراد فقط می توانند مستقیماً با یکدیگر با لفظ (( شما )) مکالمه کنند، یا با لفظ (( من )) درباره ی نظرات و تجربیات شان حرف بزنند، ولی حق ندارند درباره ی (( او )) حرف بزنند، مثلا (( فلانی این کار را کرد )) یا (( بهمانی آن حرف را زد )). از اینجا به بعد زوج های حاضر در گروه بازی را متوقف می کنند، یا اینکه یکدیگر را (( عزیزم )) خطاب می کنند، که خود دست کم یک درجه بهتر است. از طرف دیگر ممکن است مشغول بازی (( وانگهی )) شوند، که البته هیچ گونه کمکی نیست.
بازی (( وانگهی )) مدعی ادعاهایش را یکی پس از دیگری عنوان می‌کند. مدعی علیه می تواند به هر کدام از ادعاها با تکیه کلام (( این هم جواب دارد... )) پاسخ دهد. مدعی به هیچ کدام از پاسخ ها اهمیت نمیدهد، اما به محض این که مدعی علیه مکث کند، او با یک (( وانگهی )) شکایت بعدی را عنوان می‌کند، که آن هم به نوبه ی خود با یک (( جواب دارد )) روبرو می شود - که نمونه ی ابدی مبادله ی (( والد-کودک )) است.
بازی (( وانگهی )) اغلب شدیداً به وسیله مدعی علیه های بدگمان بازی میشود. برای اشخاص مبتلا به این بیماری روانی، به علت حرّاف بودنشان، بسیار آسان است که مدعیان خود را هرچه هم لحن شوخ و غیر مستقیم داشته باشند، عصبانی و عقیم سازند. به طور کلی روش غیرمستقیم استعاری از آشکارترین دام هایی است که در بازی (( وانگهی )) باید از آن دوری کرد.

بازی (( دادگاه )) را در شکل روزمره اش می توان به آسانی بین بچه ها مشاهده کرد. این نوع سه نفره ی آن است:
بین دو بچه و یکی از والدین.
(( مامان، او شکلات مرا برداشت .... ))
(( آره، اما او اول عروسک مرا برداشت، و قبل از آن هم مرا کتک زد، و تازه (( وانگهی )) ما قرار بود شکلاتهایمان را با هم نصف کنیم.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

#نکات_کاربردی

استراتژی برتر موش‌ها نسبت به اکثر انسان‌ها

دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده‌ی کتاب "چه کسی پنیر من را برداشت"، فرق بین آدم‌ها و موش‌ها را این‌طور توصیف می‌کند:

وقتی یک موش حس می‌کند تلاش‌هایش به نتیجه نمی‌رسد، روش خود را عوض می‌کند، اما وقتی آدم‌ها حس می‌کنند کاری که انجام می‌دهند به نتیجه نمی‌رسد، عصبانی و خسته می‌شوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه‌ای را به آن‌ها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می‌گیرند و می‌گویند: «من همیشه این کار را همین طور انجام داده‌ام، «یا» من آدمی این مدلی هستم.»

در اصل این آدم‌ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن می‌ترسند و حس می‌کنند ترس‌شان به این معناست که دیگر روش‌ها اشتباه هستند.
اگر واقعا می‌‌خواهیم در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست آوریم، باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده‌ایم، پا را فراتر بگذاریم و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنیم.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۲: #توجه_و_انتقاد
منبع: ص ۴۰۱ تا ۴۰۲
@tahlil_raftar_motaghabel

در وضعیت رابطه ی متقابل مکمل (( والد )) به (( کودک )) و یا (( کودک )) به (( والد )) معمولا شخصی که در حالت نفسانی (( کودک )) خود عمل می‌کند تابع شخص دیگر است.
کسانی که در (( کودک )) درون خود به‌دنبال عناصر (( والدی )) می گردند تا نیازهایشان برآورده شود، دوست دارند رابطه ی متقابل خود را به صورت (( کودک )) به (( والد )) آغاز کنند.
آنانی که رفتار (( والدی )) دارند، دیگران را تشویق میکنند که برای کمک گرفتن و تغذیه شدن و یا انتقاد و سرزنش به سویشان کشیده شوند. این افراد وقتی که رابطه ی متقابل شان به صورت (( والد )) به (( کودک )) است، احساس آرامش می کنند.
در حالی که بعضی از روابط متقابل وابسته مناسب هستند، کسانی که همواره بر طبق رابطه ی متقابل وابسته عمل می کنند خودارتباطی ناسالمی را پرورش می دهند و در نهایت به رابطه ی وابسته بیمارگونه ای می رسند. مثال:

۱. لطفا کاری رو که بهت گفته شده انجام بده. _
خیلی خوب، خیلی خوب.
۲. تو هرگز از من نمیپرسی کنم که به چی فکر می کنم_
اذیتم نکن.
۳. تو همیشه از من چیزی میخوای_
دست خودم نیست.

@tahlil_raftar_motaghabel

تمرین: آیا با افرادی که برای شما مهم هستند گاهی احساس رابطه ی وابسته داشته اید؟ یعنی اینکه آیا شما احساس می کنید که باید به شخص دیگری وابسته باشید یا اینکه به شما وابسته باشند؟

۱. افرادی که من با آنها روابط وابستگی دارم.....
۲. چگونه و چه موقع وابستگی های کودکانه ی خود را بیان می کنم....
۳. چگونه و چه موقع توجه والدی خودم را به دیگران بیان می کنم....

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۱: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۱۳ تا ۱۱۸
@tahlil_raftar_motaghabel

#سرد_مزاج

قسمت اول:

تز:
این تقریبا همیشه یک بازی ازدواج است، چون امکانات اجرای آن در خارج از ازدواج غیر قابل تصور است.
شوهر می خواهد با زنش معاشقه کند، ولی با سردی طرد میشود. پس از چند بار تلاش و تکرار، زن می گوید تمام مردها حیوانانند، تو اصلا مرا دوست نداری، بخاطر آنچه خودم هستم دوستم نداری، تنها چیزی که می خواهی رابطه ی جنسی است. مرد مدتی منصرف می شود. بعد باز هم سعی می کند، ولی باز بی نتیجه است. بالاخره او عقب می کشد و دیگر سعی نمی کند. پس از چند هفته، یا چند ماه، زن به طور فزاینده‌ای رفتارهای خودمانی و حتی فراموشکارانه از خود بروز می دهد. در اتاق خواب نیمه برهنه جلوی او راه می رود، و گاهی فراموش می کند حوله ی تمیز در حمام بگذارد و وقتی در حمام است از شوهرش خواهش می کند برایش حوله بیاورد. پس از مدتی شوهر به این تحریکات پاسخ می دهد و باز سعی خودش را می کند. بار دیگر باسردی طرد می شود، که در نتیجه به بازی (( سرسام )) می انجامد، و در آن حرف از رفتار اخیر هر کدامشان، کارهای دوستانشان، کارهای خانواده هایشان، و بالاخره موضوع پول به میان کشیده می شود و بالاخره هم با به هم کوبیدن در خاتمه پیدا می کند.
این دفعه شوهر تصمیمش را میگیرد و به خود می گوید باید (( نوعی زندگی )) بدون ارتباط جنسی و جدا از همسرش را انتخاب کند. باز مدتی می گذرد. شوهر قدم زدنهای زنش‌را با لباس خواب وسط اتاق خواب یا ترفند های فراموش کردن حوله ی حمام را نادیده می گیرد. تحریکات زن خودمانی تر و بیشتر می‌شود، اما شوهر هنوز خودداری می‌کند. بعد یک شب زن ناگهان شوهرش را در آغوش می گیرد و می بوسد. شوهر اول پاسخی نمی دهد، و تصمیمی را که گرفته است از یاد نمی برد. اما به زودی اقتضای طبیعت احساس های خفته ی او را پس از دوران طولانی گرسنگی تحریک می کند، و اکنون مطمئن است که این بار پیروزی با اوست. وقتی در بسترند، اولین پیشروی های او پس زده نمی شود، و او جسورتر می شود. ولی در لحظه ی بحرانی، زن خودش را عقب می کشد و می گوید:
(( نگفتم تمام مردها حیوانند؟ تنها چیزی که من می خواستم محبت بود، و تنها چیزی که تو می خواهی رابطه ی جنسی است! )) بازی (( سرسام )) که متعاقب این صحنه می آید، دیگر پیش درآمد حرف ها و رفتارهای اخیر آنها و چیزهای دیگر نیست_ یک راست وارد مشاجرات مربوط به پول می شود.
باید توجه داشت که شوهر نیز، به رغم اعتراضاتش، در این بازی به اندازه ی زنش از صمیمیت جنسی واهمه دارد. در واقع او خود با دقت چنین همسری را انتخاب کرده و با او زندگی می کند تا ناتوانی جنسی خودش را پنهان سازد، و اکنون می تواند گناه را به گردن زنش بیندازد.
این بازی را در شکل روزمره اش ممکن است زن های بی شوهر هم در تمام سنین بازی کنند، البته در مورد آنها بازی لقب ننگین (( تجاوز )) را به خود می گیرد.

لطفا برای آنتی تز ( راه حل ) این بازی ادامه مطلب را پیگیری نمایید.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۱: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۱۳ تا ۱۱۸
@tahlil_raftar_motaghabel

#سرد_مزاج

قسمت آخر:
در ادامه قسمت اول:

آنتی تز:
این بازی خطرناک است، و آنتی تزهای احتمالی آن نیز اغلب به همان نسبت خطرناکند.
در این موقع معشوقه گرفتن نوعی قمار است، اگر چه در صورت چنین تحریک رقابت آمیزی، بعید نیست که زن بخواهد بازی را کنار بگذارد و به زندگی عادی زناشویی تن در دهد. اما گاهی ممکن است خیلی دیر باشد. از طرف دیگر، او ممکن است این قضیه ی بی وفایی شوهر را مستمسک قرار دهد و به سلاحِ وکیل گرفتن علیه شوهرش متوسل شود و بازی (( حالا گیرت آوردم... )) را شروع کند.
اگر شوهر به جای معشوقه گرفتن پیش دکتر روانکاو برود ( و زنش نرود )، عاقبت کار باز به همان نحو غیر قابل پیش بینی است. اگر در اثر این کمک درمانی، مرد روحیه ی قوی تر و سلامت فکری بیشتری پیدا کرد، طرح بازی زن ممکن است متلاشی شود، ولی اگر او بازیگر سخت کوشی باشد، ممکن است کارشان به طلاق بکشد.
بهترین راه حل، در صورت امکان، احتمالا این است که هر دو به گروه های تبادل زناشویی ملحق شوند_ جایی که امتیازات باطنی این گونه بازی ها و اصول اختلالات جنسی، عریان و آشکار مورد بررسی قرار می گیرد. پس از این مقدمات، زن و شوهر هر دو ممکن است به یک رشته روانکاوی شخصی علاقه مند گردند، و این خود احتمالا به ازدواج روانی مجدد آنها منجر می شود. اگر هم نشد، نهایتا هر کدام از طرفین با تطابق محسوس تری به وضع خود خواهد نگریست، که در غیر اینصورت امکان پذیر نمی بود.
عاقلانه ترین راه حل در شکل روزمره ی این بازی، یافتن یک مصاحب اجتماعی دیگر است. راه حل های زیرکانه تر یا خشونت آمیزتر ممکن است مفسده انگیز و احتمالا حتی جنایت بار از آب در آید.

انواع مربوطه: عکس بازی فوق، (( مرد سرد مزاج )) است که عمومیت کمتری دارد، اما با اندک تنوعی در جزئیات، تقریبا همان دور را طی می کند و نتیجه ی نهایی اش بسته‌به زندگی و شخصیت طرفین است.

نقطه ی بحرانی بازی (( زن سرد مزاج )) مرحله ی نهایی آن، یعنی بازی (( سرسام )) است. یکبار که این بازی دور کامل خود را طی کرد و به این نقطه ی بحرانی رسید، موضوع صمیمیت جنسی بین زن و شوهر دیگر منتفی است، چون هر دو طرف رضایت خودسرانه ی خود را از بازی(( سرسام )) می گیرند و دیگر احتیاجی به کسب هیجان جنسی از همدیگر ندارند.
بنابراین مهم ترین عامل در مقابله با (( زن سرد مزاج )) احتراز از بازی (( سرسام )) است. این احتراز، زن را در حالتی آکنده از نارضایتی جنسی و روحی قرار می دهد و ممکن است آن چنان شدید باشد که او را وادار به شکایت بیشتری کند. استفاده از (( سرسام )) ، بازی (( زن سرد مزاج )) را از بازی دیگری به نام ،(( بابا مرا بزن )) متمایز میسازد، چون در بازی اخیر(( سرسام )) نوعی مقدمه است، حال آنکه در (( زن سرد مزاج )) ، (( سرسام )) جانشین عمل جنسی می شود. بنابراین در (( بابا مرا بزن )) ، (( سرسام )) شرطی از عمل جنسی و نوعی از بت پرستی است که هیجان را افزایش می دهد، در صورتی که در (( زن سرد مزاج )) یکبار که (( سرسام )) شروع شد، داستان به پایان می رسد.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۲: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۱۸ تا ۱۲۳
@tahlil_raftar_motaghabel

#مظلوم

قسمت اول:
تز:
این از آن بازی هاست که زن خانه دار مظلوم اجرا می کند. موقعیت او اقتضا می کند در ده دوازده کار مختلف مهارت داشته باشد. یا به عبارت دیگر باید ده دوازده نقش مختلف را ایفا کند، معشوقه، مادر، پرستار، مربی، مامور خرید، نظافتچی، خدمتکار، آشپز و غیره. از آنجا که این کارها اغلب ضد و نقیض و ضمنا خسته کننده اند، انجام دادن آنها هر روز و هر شب طی سالها شرایطی در زن بوجود می آورد که در محافل روانشناسی بطور نمادین به (( زانوی کدبانو )) معروف است ( چون زانو برای خیلی کارها به کار می رود، از قبیل بچه خواباندن، زمین شستن و نظایر آن ) که بالاخره علائمش احتمالا با این اعتراض که (( خسته ام )) ابراز می شود.
حال اگر کدبانو بتواند از عهده ی تمام این کارها بر آید و از محبت شوهر و بچه هایش هم به اندازه ی کافی بهره مند شود، ممکن است نه تنها قادر باشد بیست و پنج سال اول زندگی را بگذراند، بلکه می تواند از آن لذت هم ببرد، و بعد از آن که بچه ها از آب و گل درآمدند و به دانشگاه یا سر زندگی هایشان رفتند، درد ناگهانی تنهایی را تجربه کند. اما اگر از یک طرف بخاطر نداهای (( والد )) درونی خودش، و از طرف دیگر به علت محرومیت از عشق خانواده اش، نتوانست از عهده بر آید، بی شک روز به روز از خوشحالی اش کاسته می شود. اول ممکن است مدتی خودش را با بازی هایی از قبیل (( اگر بخاطر تو نبود.... ) و (( عیب )) مشغول کند ( و راستش هر زن خانه دار این حق را، یا دست کم این امکان را دارد که وقتی اوضاع سخت شد، به این بازی ها پناه ببرد) ، اما به زودی این بازی ها هم دیگر برای ادامه ی زندگی نیروی کافی تولید نمی کنند. در این وقت است که او باید راه تازه ای پیدا کند، و این بازی (( مظلوم )) است.
تز این بازی ساده است: زن تمام کارهایی را که سرش ریخته انجام می دهد، و حتی باز هم کار بیشتری می طلبد. با تمام خرده گیری های شوهرش کنار می آید و تقاضاهای بچه ها را هم با خوشرویی بر آورده می سازد. اگر باید در مهمانی شام از مهمان ها پذیرایی کند، نه تنها احساس می کند که باید این وظیفه را بطور تمام و کمال انجام دهد، بلکه تمام نقش ها را هم، از رئیس تشریفات گرفته تا سرکشی به وضع خدمتکاران، تزئینات داخلی، تدارکات، بانوی شکوهمند در لباس شب، ملکه ی زیبایی، و سیاستمدار، شخصا ایفا می کند، و حتی داوطلب می شود که همان روز صبح کیکی بزرگ بپزد و بچه ها را هم به دندانپزشکی ببرد. و اگر تا اینجا احساس کند که از این اوضاع به تنگ آمده، بقیه ی روز را برای خودش کشنده تر می کند. آن وقت، در اواسط بعدازظهر حق دارد ناگهان بیفتد و حالش به هم بخورد، و هیچ کاری انجام نشود. آبروی شوهر و بچه هایش پیش مهمان ها می رود و سرکوفت درونی خودش هم نمکی بر زخم روحش خواهد بود. و بعد از آن که این کار چند مرتبه تکرار شد، ازدواجش به خطر می افتد، بچه هایش گیج می شوند، و خودش تکیده و لاغر، موهایش آرایش نشده، صورتش واخورده و بیرنگ و رو، و کفش هایش مندرس می شود. بعد سر و کله اش در مطب دکتر یا روانپزشک پیدا می شود و آماده ی بستری شدن می گردد.

لطفا ادامه مطلب را برای فهم آنتی تز ( راه حل ) پیگیری بفرمائید.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۲: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۱۸ تا ۱۲۳
@tahlil_raftar_motaghabel

#مظلوم

قسمت آخر:
در ادامه قسمت اول:

آنتی تز:
حل منطقی قضیه ساده است. خانم وایت می تواند نقش های خود را طی هفته برنامه‌ریزی کند، اما باید از ایفای دو یا چند نقش همزمان اجتناب ورزد. وقتی مهمانی می دهد، یا باید پذیرایی کند یا توی آشپزخانه باشد_ اما نه هر دو. اگر به طور کلی از پدیده ی (( زانوی کدبانو )) رنج می برد، می تواند به این طریق خودش را محدود کند.
اما اگر زن در واقع ذاتا سرگرم بازی (( مظلوم )) باشد، مشکل می‌توان او را متقاعد ساخت که به راه حل فوق رضایت بدهد. در این مورد نقش شوهر هم که با دقت انتخاب شده مهم است و در اصل مرد خوبی است و از زنش فقط موقعی خرده گیری می کند که به اندازه ی کافی لیاقت به خرج نداده باشد_ مانند تصویر ذهنی که از مادرش دارد. در حقیقت، زن با رویارویی که شوهرش از مادر خود دارد ( به نحوی که در (( والد )) او حذف شده ) ازدواج می‌کند، و این رویا درست شبیه همان رویایی است که زن از مادر یا مادربزرگ خود دارد. اکنون که زن شریک خوبی پیدا کرده است، (( کودک )) درونش می‌تواند این نقش نگران و ترسان را برای حفظ تعادل روانی خود تحمل نماید، و لذا حاضر نیست آن را به آسانی رها کند. هر چه کار و مسئولیت شوهر بیشتر باشد، برای هر دوی آنها آسانتر است که دلایلی در سطح (( بالغ )) برای حفظ این جنبه ی ناسالم ارتباط شان پیدا کنند.
وقتی وضعیت به حد غیر قابل تحملی رسید ( اغلب در ارتباط با دخالت های رسمی مدرسه در مورد بچه‌های ناشاد )، روانپزشک را احضار می‌کنند تا بازی را سه نفره اجرا کنند. در این رهگذر، یا شوهر است که ابتدا می‌خواهد روانپزشک بررسی کلی زنش انجام دهد، یا زن است که بعدواً شروع می‌کند و می‌خواهد روانپزشک طرف او را در مقابل شوهرش بگیرد. مراحل بعدی بستگی به مهارت و ذکاوت روانپزشک دارد. معمولا مرحله ی اول، یعنی تسکین افسردگی زن، به آسانی به اجرا در می آید. مرحله ی دوم، که در آن زن باید بازی ( مظلوم ) را کنار بگذارد و در عوض بازی (( روانپزشکی )) را شروع کند، مرحله ی قطعی و نهایی است. ولی امکان دارد که هم زن و هم شوهرم به این مرحله اعتراض کنند. گاهی این موضوع در ابتدا پنهان می‌ماند، ولی بعد به حالت انفجار ظاهر می‌شود، که البته غیر منتظره هم نیست. اگر این مرحله قوام بگیرد، کار اصلی تحلیل بازی ممکن است به خوبی انجام پذیرد.
لازم است این نکته محرز شود که مقصر اصلی در اینجا (( والد )) زن است، که ممکن است مادرش یا مادربزرگش باشد، و شوهر معمولاً نقش مجسمه را بازی می کند. متخصص نه تنها باید با این (( والد )) و با شوهر که نفع بزرگی در بازی دارد مبارزه کند، بلکه باید محیط اجتماعی زن را در نظر بگیرد که مشوق او برای قبول موقعیت است.
یکی از مشکلات این زوج ها عملاً آن است که شوهر از دخالت در (( درمان )) زن خودداری می ورزد و فقط به بازی (( ببین من چقدر دارم سعی می کنم )) اکتفا می کند، چون در واقع او خودش بیشتر از آن حدی که نشان می دهد، مضطرب است. درعوض ممکن است از طریق کوره در رفتن های خود، گهگاه پیام های غیر مستقیمی به وسیله ی زنش برای روانپزشک بفرستد ( میداند که زنش این پیام‌ها را گزارش می دهد ). بنابراین بازی (( مظلوم )) به آسانی تا مرحله ای پیشرفت می کند که به صورت مبارزه ی سه جنبه های (( زندگی _ مرگ _ طلاق )) در آید. روانپزشک تنها کسی است که در پشتیبانی از زندگی ایستادگی می‌کند و علاوه بر او فقط (( بالغِ )) موردحمله ی خود بیمار است که می تواند به او کمک کند _ (( بالغ )) درگیر نبردی است احتمالاً مهلک، در برابر سه حالت روحی شوهر، توام با دو حالت (( کودک )) و (( والد )) درون زن.
نبردی هیجان انگیز و نابرابر، با احتمال پیروزی ۲ به ۵ که ضمنا معیار سنجش روانپزشک ماهر عالی نیز به شمار می‌آید. اگر او شانه خالی کند، می تواند راه آسانتر را انتخاب کند و زن را به محضر طلاق سوق دهد، یعنی بگوید: (( من تسلیم .... یالا تو و او با هم دعوا کنید. ))

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۳: #به_من_کمک_کن
منبع: ص ۴۰۳ تا ۴۰۴
@tahlil_raftar_motaghabel

در روابط پویا، معمولا رابطه ی متقابل مکمل (( کودک )) به (( والد ))، رابطه ای مناسب است، مانند زمان بحرانها، وقتی که شخص به آرامش نیاز دارد و یا هنگامی که باید کارهای دشواری انجام شود و راهنمایی های اولیا ضروری است.
رابطه ی (( کودک )) به (( والد )) ایستا، رابطه ای محدود کننده است، زیرا هر دو طرف رابطه به گونه ای پایدار در یکی از حالات نفسانی مطلوب خود گیر می کنند. معمولا در این رابطه، شخص اصولا چونان (( کودک بینوا )) یا متخاصم عمل می کند، در حالی که شخص دیگر اساسا همچون (( والد )) کمک کننده و یا (( مستبد و انتقاد کننده )) عمل می کند. مثال:

۱. من نمی توانم این کار و بکنم. _ خوب من همیشه دوست دارم به شما کمک کنم.
۲. افسرده هستم. _ چرا؟ بخند همه چیز درست خواهد شد.

@tahlil_raftar_motaghabel

تمرین: یکی از نمایشنامه های تلویزیونی را که مورد علاقه ی همگان است و بر اساس رابطه ی ایستای(( کودک )) به (( والد )) اجرا می شود نگاه کنید. آیا هیچ کدام از این الگوهای رفتاری ایستا شبیه به الگوهای رفتاری شماست؟ سپس فهرستی از افرادی که با آنان بطور پایداری در رابطه (( کودک )) به (( والد )) قرار می گیرید تهیه کنید. به عنوان مثال، آیا از آنان انتظار کمک، توجه و یا انتقاد دارید؟
آیا شما با هریک از این افراد بجز رابطه ی (( کودک )) به (( والد )) به گونه ی دیگری نیز رابطه بر قرار می کنید؟

۱. افرادی که من با آنان در رابطه ی (( کودک )) به (( والد )) قرار می گیرم.....

۲. روابط دیگری که گاهی اوقات با یکدیگر برقرار می کنیم.....

@tahlil_raftar_motaghabel
🎯 چرا می‌خواهیم بعد از قطع رابطه با مخاطب خاصمان، همچنان با او دوست بمانیم؟
— شعلۀ عشق خاموش می‌شود، اما دوستی مثل آتش زیر خاکستر زنده می‌ماند

📍چرا در کوران یک قطع رابطۀ احساسی، آزرده و دل‌شکسته و اندوهگین، به هم می‌گوییم: «امیدوارم همچنان بتوانیم دوست بمانیم؟» مگر این دوست‌ماندن چه فایده‌ای قرار است برایمان داشته باشد؟ واقعیت این است که تا چند دهه قبل، برای آدم‌ها عجیب و نفهمیدنی بود که دو نفری که رابطه‌شان را به هم زده‌اند، بخواهند همچنان با هم دوست بمانند، اما امروز این مسئله شایع شده است. چند محقق تلاش کرده‌اند تا دلایل جوانان امروزی برای ادامۀ چنین روابطی را توضیح دهند.

🔖 ۲۱۰۰ کلمه
زمان مطالعه: ۱۳ دقيقه

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9539/

🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان

🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۳: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۲
@tahlil_raftar_motaghabel

#اگر_بخاطر_تو_نبود ....

شرح این بازی بطور خلاصه بدین شکل است که : زنی با مردی سلطه گر ازدواج می کند که فعالیت های او را محدود می سازد و مانع از آن می شود که وی با موقعیت هایی درگیر شود که از آنها می ترسد. اگر به همین سادگی بود، احتمال داشت زن به خاطر چنین خدمتی از شوهرش سپاسگزار هم باشد. ولی در بازی (( اگر بخاطر تو نبود .... )) واکنش زن درست عکس این است. او از چنین وضعی بهره برداری می کند و از محدودیت ها شکوه سر می دهد و موجبات نگرانی شوهرش را فراهم می آورد تا امتیازات بیشتری کسب کند. این امتیازات اجتماعی درونی این بازی است. امتیاز اجتماعی برونی ای که از آن حاصل می شود، وقت گذرانیِ (( اگر بخاطر او نبود ... )) است که زن با زن هایی که از دوستان نزدیکش هستند اجرا می کند.

@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۴: #باهم_بودن
منبع: ص ۴۰۴ تا ۴۰۵
@tahlil_raftar_motaghabel

روابط متقابل مکمل بین حالات نفسانی (( کودک )) به (( کودک )) در دو نفر ممکن است به لذت و سرور جسمی و یا خلاقیت و فعالیت های ذهنی منجر شود. شاید هم ممکن است این روابط حالت تسلیم و رضا و یا طغیانگری داشته باشد که از (( کودک مطیع و سازگار )) سرچشمه می گیرد.
در صورتی که رابطه ی متقابل (( کودک )) به (( کودک )) مبین نیازها، ارزشها و احساس های مشابهی باشد، بافتی عاطفی قوی و محکم بین افراد ایجاد می کند. بعضی از مهمترین تجربیات حالات نفسانی(( کودک )) به (( کودک ))، رویدادهای دوران کودکی است که بین کودکان همسن و سال پیش می آید، و یا بین کودکان و بزرگسالانی که با آنان بازی می کردند، بصورت رابطه ی متقابل (( کودک )) به (( کودک )) رخ نموده است. مثال:

۱. زود باش بلند شو بریم کنار دریا بدویم. - بزن بریم.
۲. دوست دارم تلافی این کار و سر رئیسم در بیارم. - من بهت کمک می کنم.
۳. با کمی عشق ورزی چطوری؟ - موافقم.

@tahlil_raftar_motaghabel

تمرین: چند نفر از دوستان دوران کودکی خود را به یاد بیاورید. شما در چه احساس ها و نیازها و ارزشهایی با ایشان سهیم و شریک بودید؟ برای علاقه ای که بین شما وجود داشت چه پیش می آمد؟

۱. دوستان دوران کودکی و یا بزرگسالی که معمولا با من بازی می کردند......
۲. پیوندی که بین ما وجود داشت عبارت بود از .....
۳. برای علاقه و پیوند بین ما چه اتفاقی افتاد؟

@tahlil_raftar_motaghabel
🎯 اگر با خودمان صادق باشیم، چه چیزی را از دست می‌دهیم؟
— اگر زیادی صادق باشید، دیگر نمی‌توانید به نسخۀ بهتری از خودتان تبدیل شوید

📍پوشیدن لباس‌های رسمی خیلی وقت‌ها عذاب‌آور است. این لباس‌ها گرم، سنگین و دست‌و‌پاگیرند. وقتی آن‌ها را به تن داریم احساس می‌کنیم خودمان نیستیم و صرفاً برای خوشامد دیگران یا رعایت آداب و رسوم آن‌ها را پوشیده‌ایم. پس بهتر نیست به جای آن لباس‌های متظاهرانه، با خودمان صادق باشیم و همان تی‌شرت همیشگی را بپوشیم؟ اینکه همان‌جوری باشیم که واقعاً هستیم، شاید بی‌ریا و صمیمانه باشد، اما ایراد خیلی بزرگی هم دارد: اجازه نمی‌دهد از چیزی که هستیم، جلوتر برویم.

🔖 ۱۴۰۰ کلمه
زمان مطالعه: ۹ دقيقه

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9546/

🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان

🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۴: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۲ تا ۱۲۷
@tahlil_raftar_motaghabel

#ببین_من_چقدر_سعی_کرده ام

قسمت اول:
تز:
این بازی در شکل رایج بالینی اش سه نفره اجرا می شود؛ زن و شوهر و روانپزشک. شوهر معمولا مصمم است زنش را طلاق بدهد، هر چند خود با فریادهای اعتراض آمیز منکر آن باشد. اما زن با صمیمیت بیشتر، علاقه به حفظ و ادامه ی زندگی زناشویی دارد. شوهر با حالتی اعتراض آمیز همراه زن نزد درمانگر می رود و فقط آن اندازه حرف می زند که به زنش نشان‌دهد قصد همکاری دارد. به مرور، او در برابر درمانگر بطور فزاینده ای حالت شبه تسلیم توام با آزردگی نشان می دهد یا گستاخانه با زن به مشاجره می پردازد. در خانه هم، اگر چه در ابتدا تفاهم و خویشتنداری بیشتری نشان می دهد، سرانجام رفتارش بدتر از گذشته می شود. پس از یک، یا پنج، یا ده دیدار با درمانگر، که بستگی به میزان مهارت درمانگر دارد، دیگر شوهر نمی آید و در عوض به ماهیگیری یا شکار می رود. بعد زن مجبور می شود تقاضای طلاق کند. حالا شوهر مثلا هیچ تقصیری ندارد - چون زنش است که دست به اقدام زده، حال آن که او با مراجعه به درمانگر توانسته حسن نیت خود را به اثبات برساند و در وضع مناسبی است که به وکیل، قاضی، دوست، و یا تمام خویشاوندان بگوید: (( ببینید من چقدر سعی کرده ام! ))

آنتی تز:
زن و شوهر با هم نزد روانپزشک می روند. اگر معلوم شود فقط یکی از آنها - فرضا - به وضوح دست به بازی زده، او را به حال خود می گذاریم و دیگری را برای روان درمانی خصوصی می پذیریم، زیرا عوارض نشان می دهد که شوهر هنوز برای درمان آمادگی ندارد. در آینده او هنوز می تواند زنش را طلاق بدهد، با این تفاوت که مجبور خواهد شد وضعیت علاقه مندی و تلاش ظاهری اش را در حفظ ازدواج کنار بگذارد. اگر لازم شد، زن می تواند خودش مراحل طلاق را شروع کند، و وضعیت او نیز بهبود خواهد یافت، چون او نیز سعی اش را کرده است. نتیجه ی مطلوب آن است که شوهر بازی خود را قطع کند، به حالت نومیدی بیفتد، و با انگیزش واقعی در جای دیگری شروع به دریافت معالجه کند.

برای فهم بیشتر این بازی روانی، لطفا ادامه مطلب را پیگیری بفرمائید.

@tahlil_raftar_motaghabel
2024/06/26 06:00:32
Back to Top
HTML Embed Code: