🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۴: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۲ تا ۱۲۷
@tahlil_raftar_motaghabel
#ببین_من_چقدر_سعی_کرده ام
قسمت دوم:
در ادامه قسمت اول:
این بازی در شکل روزمره اش به آسانی در بچه ها نیز مشاهده می شود که به طور دو نفره با یکی از والدین خود بازی می کنند، و به یکی از دو وضعیت زیر صورت می گیرد:
(( من نمی توانم )) یا (( من بی تقصیرم )).
بچه سعی می کند کاری را انجام دهد، اما خراب می کند، یا موفق نمی شود. اگر ناتوان باشد، پدر و مادر مجبورند کار را برایش انجام دهند. اگر بی تقصیر باشد، پدر و مادر دلیل منطقی ندارند که تنبیهش کنند. این رفتار عناصر بازی را آشکار می سازد. پدر و مادر لازم است در بدو امر دو چیز را درک کنند:
اول، کدام یک از آنها این بازی را به بچه یاد داده است.
دوم، آنها برای تداوم بخشیدن به آنچه می کنند.
یک صورت جالب ولی تا حدی شریرانه ی این بازی شکل (( دیدی من چقدر سعی کردم )) است که معمولا بازی ای است بس سخت تر، و عواقبی بس وخیم تر از صورت اصلی اش دارد. این مورد را می توان با تشریح وضع مردی نشان داد که بسیار زیاد کار می کند، مدام حرص و جوش می زند، و بالاخره زخم معده می گیرد. اشخاص زیادی هستند که ناتوانی یا مرضی لاعلاج و در حال توسعه دارند، ولی بیشترین سعی خودشان را به کار می برند تا با آن بسازند و عده ای از آنها ممکن است عملا از افراد خانواده ی خود نیز مدد بجویند. گاهی در چنین وضعیت هایی، شخص ممکن است بخاطر مقاصدی نهفته از بیماری اش بهره برداری کند. این بازی خود درجات مختلف دارد.
درجه ی اول:
مردی به زن و دوستانش اعلام می کند که زخم معده دارد. همچنین خاطر نشان می کند که می خواهد کماکان به کارش ادامه دهد. همه او را تحسین می کنند. شاید شخص در این شرایط دردناک حق دارد به جبران رنجی که می کشد تا حدی خودنمایی کند. در این مورد پاسخ مودبانه به (( ببین من چقدر دارم سعی می کنم )) چنین است: (( بله، ما همه فداکاری و حس آگاهی تو را تحسین می کنیم )).
درجه دوم :
نمونه اش مردی است که زخم معده ی خطرناکی دارد، ولی این راز را از خانواده و دوستانش مخفی نگه می دارد. سخت تر از همیشهبه کار و فعالیت خود ادامه می دهد، و بالاخره روزی وسط کار از پا در می افتد و او را بیهوش به بیمارستان میبرند. وقتی زنش را خبر می کنند، بلافاصله پیام ناگفته ی شوهر به او می رسد: (( دیدی من چقدر سعی کردم )) او اکنون باید شوهرش را بیشتر از همیشه تحسین کند، و از هرچه در گذشته درباره ی او بد گفته و یا کرده، احساس تاسف و ندامت کند. به عبارت دیگر، او حالا باید شوهرش را بیشتر دوست داشته باشد، حال آنکه تلاش های گذشته ی او بخاطر کسب این عشق شکست خورده بود. بدبختانه در نظر شوهر، این ابزار محبت و همدردی کنونی زنش بیشتر منبعث از گناه است تا از عشق واقعی. زن ممکن است در باطن از شوهرش نفرت داشته باشد، چرا که او باعث تحریک احساس ترحم و محبت وی شده است، و با مخفی نگه داشتن بیماری خود به طرزی غیر منصفانه امتیازی این چنین عظیم کسب کرده است. به عبارت دیگر، حتی یک النگوی طلای بسیار گرانبها یا الماسی تراشیده هم نمی توانست به اندازه ی این معدهی سوراخ شده، شوهر را نزد او عزیز کند. او می توانست اگر دلش می خواست، النگو را به طرف او پرت کند، اما چه عاطفه ای اجازه می دهد زنی شوهرش را با زخم معده ی خطرناک در بیمارستان ترک کند؟ رو به رو شدن ناگهانی با یک بیماری جدی و مخفی بعید نیست به جای احساس پیروزی، به زن احساسِ به دام افتادگی دهد.
درجهی سوم:
شریرانه تر و نفرت انگیزتر از آنچه در فوق توصیف شد، خودکشی ناگهانی شوهر به علت بیماری جدی اش است. زخم معده که مخفی نگه داشته شده بود، به تدریج توسعه پیدا می کند و تبدیل به سرطان می شود، و یک روز زن، که اصلا از بیماری شوهر اطلاعی ندارد، درِ حمام را باز می کند و شوهرش را بی جان می یابد. مفهوم یادداشت به روشنی چنین است: (( دیدی چقدر سعی کردم! )) و اگر چنین واقعه ای دوبار برای یک زن اتفاق افتد، آن وقت نوبت اوست که بفهمد چه بازی هایی کرده است.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۴: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۲ تا ۱۲۷
@tahlil_raftar_motaghabel
#ببین_من_چقدر_سعی_کرده ام
قسمت دوم:
در ادامه قسمت اول:
این بازی در شکل روزمره اش به آسانی در بچه ها نیز مشاهده می شود که به طور دو نفره با یکی از والدین خود بازی می کنند، و به یکی از دو وضعیت زیر صورت می گیرد:
(( من نمی توانم )) یا (( من بی تقصیرم )).
بچه سعی می کند کاری را انجام دهد، اما خراب می کند، یا موفق نمی شود. اگر ناتوان باشد، پدر و مادر مجبورند کار را برایش انجام دهند. اگر بی تقصیر باشد، پدر و مادر دلیل منطقی ندارند که تنبیهش کنند. این رفتار عناصر بازی را آشکار می سازد. پدر و مادر لازم است در بدو امر دو چیز را درک کنند:
اول، کدام یک از آنها این بازی را به بچه یاد داده است.
دوم، آنها برای تداوم بخشیدن به آنچه می کنند.
یک صورت جالب ولی تا حدی شریرانه ی این بازی شکل (( دیدی من چقدر سعی کردم )) است که معمولا بازی ای است بس سخت تر، و عواقبی بس وخیم تر از صورت اصلی اش دارد. این مورد را می توان با تشریح وضع مردی نشان داد که بسیار زیاد کار می کند، مدام حرص و جوش می زند، و بالاخره زخم معده می گیرد. اشخاص زیادی هستند که ناتوانی یا مرضی لاعلاج و در حال توسعه دارند، ولی بیشترین سعی خودشان را به کار می برند تا با آن بسازند و عده ای از آنها ممکن است عملا از افراد خانواده ی خود نیز مدد بجویند. گاهی در چنین وضعیت هایی، شخص ممکن است بخاطر مقاصدی نهفته از بیماری اش بهره برداری کند. این بازی خود درجات مختلف دارد.
درجه ی اول:
مردی به زن و دوستانش اعلام می کند که زخم معده دارد. همچنین خاطر نشان می کند که می خواهد کماکان به کارش ادامه دهد. همه او را تحسین می کنند. شاید شخص در این شرایط دردناک حق دارد به جبران رنجی که می کشد تا حدی خودنمایی کند. در این مورد پاسخ مودبانه به (( ببین من چقدر دارم سعی می کنم )) چنین است: (( بله، ما همه فداکاری و حس آگاهی تو را تحسین می کنیم )).
درجه دوم :
نمونه اش مردی است که زخم معده ی خطرناکی دارد، ولی این راز را از خانواده و دوستانش مخفی نگه می دارد. سخت تر از همیشهبه کار و فعالیت خود ادامه می دهد، و بالاخره روزی وسط کار از پا در می افتد و او را بیهوش به بیمارستان میبرند. وقتی زنش را خبر می کنند، بلافاصله پیام ناگفته ی شوهر به او می رسد: (( دیدی من چقدر سعی کردم )) او اکنون باید شوهرش را بیشتر از همیشه تحسین کند، و از هرچه در گذشته درباره ی او بد گفته و یا کرده، احساس تاسف و ندامت کند. به عبارت دیگر، او حالا باید شوهرش را بیشتر دوست داشته باشد، حال آنکه تلاش های گذشته ی او بخاطر کسب این عشق شکست خورده بود. بدبختانه در نظر شوهر، این ابزار محبت و همدردی کنونی زنش بیشتر منبعث از گناه است تا از عشق واقعی. زن ممکن است در باطن از شوهرش نفرت داشته باشد، چرا که او باعث تحریک احساس ترحم و محبت وی شده است، و با مخفی نگه داشتن بیماری خود به طرزی غیر منصفانه امتیازی این چنین عظیم کسب کرده است. به عبارت دیگر، حتی یک النگوی طلای بسیار گرانبها یا الماسی تراشیده هم نمی توانست به اندازه ی این معدهی سوراخ شده، شوهر را نزد او عزیز کند. او می توانست اگر دلش می خواست، النگو را به طرف او پرت کند، اما چه عاطفه ای اجازه می دهد زنی شوهرش را با زخم معده ی خطرناک در بیمارستان ترک کند؟ رو به رو شدن ناگهانی با یک بیماری جدی و مخفی بعید نیست به جای احساس پیروزی، به زن احساسِ به دام افتادگی دهد.
درجهی سوم:
شریرانه تر و نفرت انگیزتر از آنچه در فوق توصیف شد، خودکشی ناگهانی شوهر به علت بیماری جدی اش است. زخم معده که مخفی نگه داشته شده بود، به تدریج توسعه پیدا می کند و تبدیل به سرطان می شود، و یک روز زن، که اصلا از بیماری شوهر اطلاعی ندارد، درِ حمام را باز می کند و شوهرش را بی جان می یابد. مفهوم یادداشت به روشنی چنین است: (( دیدی چقدر سعی کردم! )) و اگر چنین واقعه ای دوبار برای یک زن اتفاق افتد، آن وقت نوبت اوست که بفهمد چه بازی هایی کرده است.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۵: #تبادل_اطلاعات
منبع: ص ۴۰۵ تا ۴۰۶
@tahlil_raftar_motaghabel
تبادل ساده و مستقیمی از اطلاعات و واقعیات، نشانه ی رفتار متقابل حالت نفسانی بالغ است. همچنین بر شماری، بازگو کردن و سهیم شدن در تجربیات شخصی، تبادل افکار و عقاید و یا رسیدن به تصمیمی مشترک، نشانه هایی از رفتار متقابل حالت نفسانی بالغ اند.
افراد با ایجاد رابطه ی متقابل به وسیله ی حالت نفسانی بالغ خود با دنیای بیرون و درون تماس حاصل می کنند. بالغ در مورد افراد، مکانها، اشیاء، حوادث، موقعیتها، روندها، عقاید و کاربرد آنها به جمع آوری اطلاعات می پردازد. بالغ همچنین این اطلاعات را طبقه بندی، دسته بندی و داده پردازی می کند تا چیزی را که در درون یا برون شخصی روی می دهد، مشخص سازد. مثال:
۱. من امروز چندتا قزل آلا از دریاچه گرفتم - آیا آنجا محل خوبی برای ماهیگیری است؟
۲. چه موقع باید کار را ترک کنیم؟ - پس از پانزده دقیقه.
۳. آیا هیچ وقت با طب سوزنی معالجه شده ای؟ - نه، ولی به تازگی مقاله ای درباره ی آن خوانده ام.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: فهرستی از افرادی که رابطه ی شما با آنان معمولا بر اساس رابطه ی بالغ به بالغ قرار دارد تهیه کنید و بعضی عقاید، اطلاعات، واقعیات و تجاربی را که منعکس کننده ی رفتارهای متقابل مکمل هستند شرح دهید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۵: #تبادل_اطلاعات
منبع: ص ۴۰۵ تا ۴۰۶
@tahlil_raftar_motaghabel
تبادل ساده و مستقیمی از اطلاعات و واقعیات، نشانه ی رفتار متقابل حالت نفسانی بالغ است. همچنین بر شماری، بازگو کردن و سهیم شدن در تجربیات شخصی، تبادل افکار و عقاید و یا رسیدن به تصمیمی مشترک، نشانه هایی از رفتار متقابل حالت نفسانی بالغ اند.
افراد با ایجاد رابطه ی متقابل به وسیله ی حالت نفسانی بالغ خود با دنیای بیرون و درون تماس حاصل می کنند. بالغ در مورد افراد، مکانها، اشیاء، حوادث، موقعیتها، روندها، عقاید و کاربرد آنها به جمع آوری اطلاعات می پردازد. بالغ همچنین این اطلاعات را طبقه بندی، دسته بندی و داده پردازی می کند تا چیزی را که در درون یا برون شخصی روی می دهد، مشخص سازد. مثال:
۱. من امروز چندتا قزل آلا از دریاچه گرفتم - آیا آنجا محل خوبی برای ماهیگیری است؟
۲. چه موقع باید کار را ترک کنیم؟ - پس از پانزده دقیقه.
۳. آیا هیچ وقت با طب سوزنی معالجه شده ای؟ - نه، ولی به تازگی مقاله ای درباره ی آن خوانده ام.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: فهرستی از افرادی که رابطه ی شما با آنان معمولا بر اساس رابطه ی بالغ به بالغ قرار دارد تهیه کنید و بعضی عقاید، اطلاعات، واقعیات و تجاربی را که منعکس کننده ی رفتارهای متقابل مکمل هستند شرح دهید.
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎙 نسخۀ صوتی: خیلی مراقبید ردپایی در اینترنت باقی نگذاريد؟ بیهوده تلاش نکنيد
— آنها، خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید، دربارۀ شما میدانند
🎯 شاید بین اطرافیانتان کسانی را دیده باشید که خیلی مراقباند هیچ ردّی از اطلاعات شخصی خود روی اینترنت نگذارند. این افراد سمت شبکههای اجتماعی نمیروند یا، اگر بروند، محتاطانه مطلب پست میکنند. آنها هیچ اطلاعاتی در مورد زندگی شخصیشان به اشتراک نمیگذارند و کل اینستاگرام را هم اگر بگردید هیچ عکسی از آنها نمیبینید. بعضیها فکر میکنند با این کارها از حریم خصوصی خود محافظت میکنند، اما اشتباه میکنند. فیسبوک و اینستاگرام هیچ نیازی به این کارها ندارند. آنها حتی ازطریق شمارۀ تلفن شما میتوانند بسیاری از کارهای پنهانی یا خصوصیات اخلاقی شما را کشف کنند. این نگرانتان نمیکند؟
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9543/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9396/
— فهرست برخی از صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست را در لینک زیر ببینید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
— آنها، خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید، دربارۀ شما میدانند
🎯 شاید بین اطرافیانتان کسانی را دیده باشید که خیلی مراقباند هیچ ردّی از اطلاعات شخصی خود روی اینترنت نگذارند. این افراد سمت شبکههای اجتماعی نمیروند یا، اگر بروند، محتاطانه مطلب پست میکنند. آنها هیچ اطلاعاتی در مورد زندگی شخصیشان به اشتراک نمیگذارند و کل اینستاگرام را هم اگر بگردید هیچ عکسی از آنها نمیبینید. بعضیها فکر میکنند با این کارها از حریم خصوصی خود محافظت میکنند، اما اشتباه میکنند. فیسبوک و اینستاگرام هیچ نیازی به این کارها ندارند. آنها حتی ازطریق شمارۀ تلفن شما میتوانند بسیاری از کارهای پنهانی یا خصوصیات اخلاقی شما را کشف کنند. این نگرانتان نمیکند؟
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9543/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9396/
— فهرست برخی از صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست را در لینک زیر ببینید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۵: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۷ تا ۱۲۸
@tahlil_raftar_motaghabel
#عزیزم
تز:
این بازی را می توان در گروه های اجتماعی مشاهده کرد، ولی شکوفاترین حالت آن در اولین جلسات گروه های روان درمانی ویژه ی مسائل مربوط به ازدواج دیده می شود. وایت داستانی یا موضوعی را تعریف می کند که در لفافه یک جور بدگویی از زنش است، و در آخر سرش را رو به زنش بر می گرداند و می گوید: (( اینطور نیست، عزیزم؟ ))
خانم وایت به دو دلیل در سطح بالغ آشکارا با او موافقت می کند:
اولا آن که اصل روایت دروغ نیست و درست تعریف شده است، و در این لحظه مخالفت با چیزی که بطور ضمنی و گذرا تعریف شده ( ولی جان اصلی این تبادل است ) خرده گیری خواهد بود.
ثانیا آن که مخالفت با کسی که آدم را در انظار عزیزم خطاب کرده مطمئنا کار سبکی است. با وجود این، دلیل روانشناختی او برای موافقت، حالت افسرده ی اوست. او اصلا به همین دلیل با این مرد ازدواج کرده است - یعنی به دلیل بر ملا ساختن نقاط ضعف او، چون خودش هرگز شجاعت این کار را نداشته است. وقتی بچه بود پدر و مادرش این خدمت را در حقش انجام می دادند.
بعد از بازی #دادگاه، این متداول ترین بازی در گروه های رواندرمانی زوج هاست. هر چه موقعیت تشنج آمیزتر و بازی به وقوع نزدیک تر شود، کلمه ی عزیزم با لحنی تلخ تر تلفظ می شود، تا بدان جا که شرنگ نفرت باطنی آشکار می گردد.
در شکل دیگر این بازی، زن بجای موافقت کردن با حرف شوهر، خودش روایتی را تعریف کرده، به همان (( این طور نیست، عزیزم؟ )) ختم می کند - و در واقع می گوید : (( تو هم چهره ی کثیف داری، عزیزم )).
گاهی کلمات(( عزیزم )) و (( قربانت بروم )) در واقع ذکر نمی شوند، اما شنونده ی مو شکاف آنها را حتی وقتی به زبان نمی آیند، می شنود. این شکل صامت بازی (( عزیزم )) است.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۵: #بازیهای_ازدواج
منبع: ص ۱۲۷ تا ۱۲۸
@tahlil_raftar_motaghabel
#عزیزم
تز:
این بازی را می توان در گروه های اجتماعی مشاهده کرد، ولی شکوفاترین حالت آن در اولین جلسات گروه های روان درمانی ویژه ی مسائل مربوط به ازدواج دیده می شود. وایت داستانی یا موضوعی را تعریف می کند که در لفافه یک جور بدگویی از زنش است، و در آخر سرش را رو به زنش بر می گرداند و می گوید: (( اینطور نیست، عزیزم؟ ))
خانم وایت به دو دلیل در سطح بالغ آشکارا با او موافقت می کند:
اولا آن که اصل روایت دروغ نیست و درست تعریف شده است، و در این لحظه مخالفت با چیزی که بطور ضمنی و گذرا تعریف شده ( ولی جان اصلی این تبادل است ) خرده گیری خواهد بود.
ثانیا آن که مخالفت با کسی که آدم را در انظار عزیزم خطاب کرده مطمئنا کار سبکی است. با وجود این، دلیل روانشناختی او برای موافقت، حالت افسرده ی اوست. او اصلا به همین دلیل با این مرد ازدواج کرده است - یعنی به دلیل بر ملا ساختن نقاط ضعف او، چون خودش هرگز شجاعت این کار را نداشته است. وقتی بچه بود پدر و مادرش این خدمت را در حقش انجام می دادند.
بعد از بازی #دادگاه، این متداول ترین بازی در گروه های رواندرمانی زوج هاست. هر چه موقعیت تشنج آمیزتر و بازی به وقوع نزدیک تر شود، کلمه ی عزیزم با لحنی تلخ تر تلفظ می شود، تا بدان جا که شرنگ نفرت باطنی آشکار می گردد.
در شکل دیگر این بازی، زن بجای موافقت کردن با حرف شوهر، خودش روایتی را تعریف کرده، به همان (( این طور نیست، عزیزم؟ )) ختم می کند - و در واقع می گوید : (( تو هم چهره ی کثیف داری، عزیزم )).
گاهی کلمات(( عزیزم )) و (( قربانت بروم )) در واقع ذکر نمی شوند، اما شنونده ی مو شکاف آنها را حتی وقتی به زبان نمی آیند، می شنود. این شکل صامت بازی (( عزیزم )) است.
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from اتچ بات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۶: #روزهای_خوب_گذشته
منبع: ص ۴۰۷ تا ۴۰۸
@tahlil_raftar_motaghabel
بیشتر اوقات افراد به این دلیل نظریات، روش های زندگی و تعصبات مشابهی دارند که در حالت نفسانی (( والد )) آنان، ارزشها و نیازهای مشابهی ضبط شده است.
تعصبات، قضاوت ها و نظریات از پیش تعیین شده ای هستند که معمولا بدون دانش و زمینه ی کافی شکل گرفته اند. تعصبات را می توان عقاید ارزیابی نشده، اما محکم و استوار درباره ی آنچه وجود دارد تلقی کرد. به عنوان مثال، بسیاری از اولیا، عقاید ارزیابی نشده، ولی محکم و استواری در مورد روش های نادرست و درست تربیت بچه ها دارند. مثال:
۱. عجب چیزی گفتی. - آره، واقعیت همینه.
۲. بچه ها را فقط باید دید، نباید صدایی از آنها در بیاید. - موافقم.
۳. الان همه چیز بخوبی سابق نیست. - از اون روزهای خوب گذشته چیزی نفهمیدم.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: به کسی که بخوبی او را می شناسید بیندیشید، ترجیحا کسی باشد که از عناصر (( والدی )) او نیز شناخت کافی دارید. سپس یادداشت هایی از واکنش (( والدی )) خودتان نسبت به موضوعاتی که در سمت راست ستون های زیر نوشته شده است تهیه کنید.
به تصویر زیر توجه بفرمائید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۶: #روزهای_خوب_گذشته
منبع: ص ۴۰۷ تا ۴۰۸
@tahlil_raftar_motaghabel
بیشتر اوقات افراد به این دلیل نظریات، روش های زندگی و تعصبات مشابهی دارند که در حالت نفسانی (( والد )) آنان، ارزشها و نیازهای مشابهی ضبط شده است.
تعصبات، قضاوت ها و نظریات از پیش تعیین شده ای هستند که معمولا بدون دانش و زمینه ی کافی شکل گرفته اند. تعصبات را می توان عقاید ارزیابی نشده، اما محکم و استوار درباره ی آنچه وجود دارد تلقی کرد. به عنوان مثال، بسیاری از اولیا، عقاید ارزیابی نشده، ولی محکم و استواری در مورد روش های نادرست و درست تربیت بچه ها دارند. مثال:
۱. عجب چیزی گفتی. - آره، واقعیت همینه.
۲. بچه ها را فقط باید دید، نباید صدایی از آنها در بیاید. - موافقم.
۳. الان همه چیز بخوبی سابق نیست. - از اون روزهای خوب گذشته چیزی نفهمیدم.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: به کسی که بخوبی او را می شناسید بیندیشید، ترجیحا کسی باشد که از عناصر (( والدی )) او نیز شناخت کافی دارید. سپس یادداشت هایی از واکنش (( والدی )) خودتان نسبت به موضوعاتی که در سمت راست ستون های زیر نوشته شده است تهیه کنید.
به تصویر زیر توجه بفرمائید.
@tahlil_raftar_motaghabel
Telegram
attach 📎
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎯 چرا هیچکس به هیچ نصیحتی گوش نمیدهد؟
— نصیحت میخواهد در تماسی کوتاه، تغییری بزرگ در ما به وجود بیاورد، اما چنین تغییراتی افسانهاند
📍ما دوست نداریم کسی نصیحتمان کند. حتی به نصحیت آنهایی که خودمان ازشان میخواهیم که نصیحتمان کنند گوش نمیدهیم. بااینحال پیگیرانه به این کار ادامه میدهیم. پدر و مادرها هر روز بچههایشان را با نصیحت بمباران میکنند. معلمها و دوستان هم همینطور. حتی آدمهایی که در خیابان میبینیم، کمتر فرصتی را برای نصیحتکردن از دست میدهند. اما چرا هیچکس نمیپرسد فایدۀ این نصیحتها چیست؟ چرا اینقدر بیتأثیرند؟ یک فیلسوف میگوید مشکل از ماهیت خودِ نصیحت است.
🔖 ۱۴۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۹ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9550/
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
— نصیحت میخواهد در تماسی کوتاه، تغییری بزرگ در ما به وجود بیاورد، اما چنین تغییراتی افسانهاند
📍ما دوست نداریم کسی نصیحتمان کند. حتی به نصحیت آنهایی که خودمان ازشان میخواهیم که نصیحتمان کنند گوش نمیدهیم. بااینحال پیگیرانه به این کار ادامه میدهیم. پدر و مادرها هر روز بچههایشان را با نصیحت بمباران میکنند. معلمها و دوستان هم همینطور. حتی آدمهایی که در خیابان میبینیم، کمتر فرصتی را برای نصیحتکردن از دست میدهند. اما چرا هیچکس نمیپرسد فایدۀ این نصیحتها چیست؟ چرا اینقدر بیتأثیرند؟ یک فیلسوف میگوید مشکل از ماهیت خودِ نصیحت است.
🔖 ۱۴۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۹ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9550/
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت اول:
تز: وحشتناک نیست؟
در واقع در چهار شکل اصلی بازی می شود:
وقت گذرانی(( والد ))
وقت گذرانی (( بالغ ))
وقت گذرانی(( کودک ))، و بازی.
در صورت وقت گذرانی البته نتیجه و بردی در بین نیست، مگر مقداری احساس های بی ارزش.
۱. (( این روزها )).
برای (( والد ))، یکی از وقت گذرانی های حق به جانب و انتقادی و حتی شریرانه تحت عنوان (( این روزها )) اجرا می شود.
از لحاظ جامعه شناسی، این وقت گذرانی اغلب بین سنخ های خاصی از زنهای میانسال با درآمد محدود ولی مستقل رواج دارد.
در یک مورد یکی از این خانم ها پس از شرکت در جلسه ی اول گروه های درمانی گروه را ترک کرد و دیگر بازنگشت، زیرا اولین حرفش برای باز کردن سر صحبت درباره ی وضع بد (( این روزها )) به جای این که با هیجان و موافقت استقبال شود، با سکوت مواجه شد و این خلاف واکنشی بود که او معمولا در حلقه ی اجتماعی خود دریافت می کرد. در همین گروه، که تا حدی نیز پیشرفته محسوب می شد و افراد به تحلیل بازی ها عادت داشتند ولی ناهماهنگی آشکاری در آنها محسوس بود.
خانم وایت گفت:
(( حالا که صحبت از عدم اعتماد به مردم شد، به عقیده ی من بی خود نیست که نمی توان این روزها به کسی اعتماد کرد. من چندتا مستاجر مجرد دارم و چند روز پیش که داشتم اتاق یکی شان را وارسی می کردم، باور نمی کنید چه چیزهایی روی میز دیدم! ))
او جواب بیشتر مسائل روز جامعه را می دانست :
مسائل جوانان ( باور نمی کنید این روزها پدر و مادرها چقدر بچه هاشان را بی بند و بار بزرگ می کنند)
افزایش طلاق ( این روزها زن ها چقدر وقت شان در خانه با بی کاری تلف می شود)
خشونت و جنایت ( این روزها چقدر خارجی در مناطق مسکونی سفید پوست ها رخنه کرده )
افزایش قیمت ها ( این روزها کاسب ها چقدر طمعکار شده اند.
او خود تاکید می کرد که به پسر خود و همسایه های بدش آزادی های زیاد و به اصطلاح رو نمی دهد.
(( این روزها )) با وراجی های پراکنده فرق دارد، که تحت شعار (( بی خود نیست ... )) رواج دارند. حرکات شروع ممکن است همان باشد ( شنیده ام فلانی را از اداره اخراج کرده اند ... )، اما در (( این روزها )) جهت و پایان مشخصی وجود دارد، و ممکن است (( توضیح )) هم داشته باشد. اما وراجی بی منظور است، مدت ها ادامه پیدا می کند یا دفعتاً قطع می شود.
برای فهم بیشتر بازی روانی بالا در بخش بالغ و کودک، لطفا ادامه مطلب را پیگیری نمایید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت اول:
تز: وحشتناک نیست؟
در واقع در چهار شکل اصلی بازی می شود:
وقت گذرانی(( والد ))
وقت گذرانی (( بالغ ))
وقت گذرانی(( کودک ))، و بازی.
در صورت وقت گذرانی البته نتیجه و بردی در بین نیست، مگر مقداری احساس های بی ارزش.
۱. (( این روزها )).
برای (( والد ))، یکی از وقت گذرانی های حق به جانب و انتقادی و حتی شریرانه تحت عنوان (( این روزها )) اجرا می شود.
از لحاظ جامعه شناسی، این وقت گذرانی اغلب بین سنخ های خاصی از زنهای میانسال با درآمد محدود ولی مستقل رواج دارد.
در یک مورد یکی از این خانم ها پس از شرکت در جلسه ی اول گروه های درمانی گروه را ترک کرد و دیگر بازنگشت، زیرا اولین حرفش برای باز کردن سر صحبت درباره ی وضع بد (( این روزها )) به جای این که با هیجان و موافقت استقبال شود، با سکوت مواجه شد و این خلاف واکنشی بود که او معمولا در حلقه ی اجتماعی خود دریافت می کرد. در همین گروه، که تا حدی نیز پیشرفته محسوب می شد و افراد به تحلیل بازی ها عادت داشتند ولی ناهماهنگی آشکاری در آنها محسوس بود.
خانم وایت گفت:
(( حالا که صحبت از عدم اعتماد به مردم شد، به عقیده ی من بی خود نیست که نمی توان این روزها به کسی اعتماد کرد. من چندتا مستاجر مجرد دارم و چند روز پیش که داشتم اتاق یکی شان را وارسی می کردم، باور نمی کنید چه چیزهایی روی میز دیدم! ))
او جواب بیشتر مسائل روز جامعه را می دانست :
مسائل جوانان ( باور نمی کنید این روزها پدر و مادرها چقدر بچه هاشان را بی بند و بار بزرگ می کنند)
افزایش طلاق ( این روزها زن ها چقدر وقت شان در خانه با بی کاری تلف می شود)
خشونت و جنایت ( این روزها چقدر خارجی در مناطق مسکونی سفید پوست ها رخنه کرده )
افزایش قیمت ها ( این روزها کاسب ها چقدر طمعکار شده اند.
او خود تاکید می کرد که به پسر خود و همسایه های بدش آزادی های زیاد و به اصطلاح رو نمی دهد.
(( این روزها )) با وراجی های پراکنده فرق دارد، که تحت شعار (( بی خود نیست ... )) رواج دارند. حرکات شروع ممکن است همان باشد ( شنیده ام فلانی را از اداره اخراج کرده اند ... )، اما در (( این روزها )) جهت و پایان مشخصی وجود دارد، و ممکن است (( توضیح )) هم داشته باشد. اما وراجی بی منظور است، مدت ها ادامه پیدا می کند یا دفعتاً قطع می شود.
برای فهم بیشتر بازی روانی بالا در بخش بالغ و کودک، لطفا ادامه مطلب را پیگیری نمایید.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت دوم:
در ادامه قسمت اول:
تز: وحشتناک نیست؟
۲. (( پوست پاره ))
بیشتر جنبه ی (( بالغ )) و نیکخواهانه دارد و شعارش معمولا به صورت (( چه حیف! )) یا (( آخ که! )) ظاهر می شود، اگر چه انگیزش های باطنی ممکن است به همان نسبت هولناک باشد.
(( پوست پاره )) بدواً با جاری شدن خون سر و کار دارد و اساساً گفتگوی بالینی ای غیر رسمی است. هر کس می تواند موردی را ذکر کند، که هرچه وحشتناک تر باشد بهتر است، و البته به جزئیات هم باید با آب و تاب پرداخت. ضربات شدید توی صورت، جراحی های امعاء و احشاء، و زایمان های سخت و عجیب از عنوان های قابل قبولند. در اینجا نیز تفاوت با وراجی در رقابت و سختی جراحی است.
کالبدشناسی مرضی، تشخیص، پیش بینی دوره ی ناخوشی، و موارد مشابه، با دقت و نظم خاصی تعقیب می شوند.
در وراجی یک پیش بینی خوب، یا خوش بینی، معمولاً به آسانی مورد قبول واقع می شود، اما در (( پوست پاره )) نظری خوشبینانه ممکن است باعث تحریک و سوءظن شنوندگان شود، چون بازیگر حق ندارد درباره ی چیزی که صلاحیتش را ندارد، اظهار نظر کند.
۳. (( آب خوری توی راهرو )) یا (( یک فنجان قهوه )) وقت گذرانی کودک است و چنین شعاری دارد: (( ببین باز حالا چه بازی ای سرمان در آورده اند. )) این یک شکل اداری است و صورت ظریفانه ترش ممکن است اول شب در جایی دنج بین دو نفر و درباره ی موضوع های اقتصادی و سیاسی اجرا شود که در این صورت (( عسلیِ بار )) نام دارد. در واقع این اصولا یک وقت گذرانی سه نفره است، ولی موضوع مورد صحبت به صورت سایه ای غایب است - (( آنها )).
برای فهم بیشتر بازی روانی بالا ، لطفا ادامه مطلب را پیگیری نمایید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت دوم:
در ادامه قسمت اول:
تز: وحشتناک نیست؟
۲. (( پوست پاره ))
بیشتر جنبه ی (( بالغ )) و نیکخواهانه دارد و شعارش معمولا به صورت (( چه حیف! )) یا (( آخ که! )) ظاهر می شود، اگر چه انگیزش های باطنی ممکن است به همان نسبت هولناک باشد.
(( پوست پاره )) بدواً با جاری شدن خون سر و کار دارد و اساساً گفتگوی بالینی ای غیر رسمی است. هر کس می تواند موردی را ذکر کند، که هرچه وحشتناک تر باشد بهتر است، و البته به جزئیات هم باید با آب و تاب پرداخت. ضربات شدید توی صورت، جراحی های امعاء و احشاء، و زایمان های سخت و عجیب از عنوان های قابل قبولند. در اینجا نیز تفاوت با وراجی در رقابت و سختی جراحی است.
کالبدشناسی مرضی، تشخیص، پیش بینی دوره ی ناخوشی، و موارد مشابه، با دقت و نظم خاصی تعقیب می شوند.
در وراجی یک پیش بینی خوب، یا خوش بینی، معمولاً به آسانی مورد قبول واقع می شود، اما در (( پوست پاره )) نظری خوشبینانه ممکن است باعث تحریک و سوءظن شنوندگان شود، چون بازیگر حق ندارد درباره ی چیزی که صلاحیتش را ندارد، اظهار نظر کند.
۳. (( آب خوری توی راهرو )) یا (( یک فنجان قهوه )) وقت گذرانی کودک است و چنین شعاری دارد: (( ببین باز حالا چه بازی ای سرمان در آورده اند. )) این یک شکل اداری است و صورت ظریفانه ترش ممکن است اول شب در جایی دنج بین دو نفر و درباره ی موضوع های اقتصادی و سیاسی اجرا شود که در این صورت (( عسلیِ بار )) نام دارد. در واقع این اصولا یک وقت گذرانی سه نفره است، ولی موضوع مورد صحبت به صورت سایه ای غایب است - (( آنها )).
برای فهم بیشتر بازی روانی بالا ، لطفا ادامه مطلب را پیگیری نمایید.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت سوم:
در ادامه قسمت های اول و دوم:
تز: وحشتناک نیست؟
۴. (( وحشتناک نیست؟ )) به عنوان یک بازی، در نمایشی ترین شکلش توسط معتادان در برابر دکتر و جراح اجرا می شود، و تبادل این اشخاص نمایانگر وجوه مشخص این بازی است. این اشخاص، مثل زن هایی که مدام دنبال پارچه و لباس و امثال آن در فروشگاه ها پرسه می زنند، دنبال دکتر و جراحند_ آدم هایی هستند که حتی به رغم مخالفت پزشکان، مصرانه می خواهند یک جایشان عمل بشود. همین تجربه، یعنی بستری شدن و عمل جراحی، برای آنها امتیازهایی کسب می کند. امتیاز روانی درونی برای آنها از پاره شدن بدن عاید می شود، و امتیاز روانی برونی این است که از تمام پیوندهای صمیمیت دنیای اطرافشان بریده شده، فقط تسلیم جراح می شوند. امتیاز زیستی از جنبه ی پرستاری از آنان تامین می گردد. امتیاز اجتماعی برونی از توجه گروه پزشکی و پرستاران و سایر بیماران کسب می شود. پس از مرخصی از بیمارستان، امتیاز اجتماعی برونی از راه تحریک همدردی و ترس آمیخته به احترام دیگران نصیبشان می شود. در شکل بسیار حاد و نهایی، این بازی را شیادان فرصت طلب که در کار ادعای خسارت از طبابت غلط و شکایت علیه پزشکان تخصص دارند اجرا می کنند، که حتی ممکن است به تدریج برایشان به صورت ممرّ معاشی در آید. آنها می توانند برای خود نه تنها احساس همدردی کسب کنند- همان طور که غیر حرفه ای ها می کنند - بلکه قادرند پول گزافی نیز به عنوان خسارت به جیب بزنند. در این وقت است که (( وحشتناک نیست؟ )) بصورت یک بازی در می آید، چون بازیگر در ظاهر ابراز بدبختی می کند، ولی باطناً از کارش رضایت دارد و می تواند در ازای (( بدبختی )) خود از دیگران استفاده ی مادی نیز ببرد. بطور کلی کسانی که از بدبختی رنج می برند، به سه دسته تقسیم می شوند:
اول: اشخاصی که رنج و بدبختی برایشان غیر عمدی و ناخواسته است. این افراد ممکن است از همدردی و کمکی که به آسانی در دسترسشان قرار می گیرد بهره برداری بکنند یا نکنند. بهره برداری از همدردی دیگران تا اندازه ای معقول، طبیعی به نظر می رسد و ممکن است بصورت احترام تلقی شود.
دوم: اشخاصی که رنج و بدبختی برایشان غیر عمدی است ولی از آن به دلیل فرصت های مغتنمی که برایشان به وجود می آورد، استقبال می کنند. در اینجا بازی چاره ای است که بعداً به فکر شخص می رسد، و بقول فروید(( محصول ثانوی )) است.
سوم: اشخاصی که مدام دنبال رنج و بدبختی می گردند- مانند معتادان (( مرض جراحی )) که از یک جراح پیش دیگری می روند تا بالاخره یکی را گیر بیاورند که حاضر شود جاییشان را عمل کند. در اینجا اولین چیزی که مورد نظر شخص است، بازی است.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۶: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۲۹ تا ۱۳۳
@tahlil_raftar_motaghabel
#وحشتناک_نیست؟
قسمت سوم:
در ادامه قسمت های اول و دوم:
تز: وحشتناک نیست؟
۴. (( وحشتناک نیست؟ )) به عنوان یک بازی، در نمایشی ترین شکلش توسط معتادان در برابر دکتر و جراح اجرا می شود، و تبادل این اشخاص نمایانگر وجوه مشخص این بازی است. این اشخاص، مثل زن هایی که مدام دنبال پارچه و لباس و امثال آن در فروشگاه ها پرسه می زنند، دنبال دکتر و جراحند_ آدم هایی هستند که حتی به رغم مخالفت پزشکان، مصرانه می خواهند یک جایشان عمل بشود. همین تجربه، یعنی بستری شدن و عمل جراحی، برای آنها امتیازهایی کسب می کند. امتیاز روانی درونی برای آنها از پاره شدن بدن عاید می شود، و امتیاز روانی برونی این است که از تمام پیوندهای صمیمیت دنیای اطرافشان بریده شده، فقط تسلیم جراح می شوند. امتیاز زیستی از جنبه ی پرستاری از آنان تامین می گردد. امتیاز اجتماعی برونی از توجه گروه پزشکی و پرستاران و سایر بیماران کسب می شود. پس از مرخصی از بیمارستان، امتیاز اجتماعی برونی از راه تحریک همدردی و ترس آمیخته به احترام دیگران نصیبشان می شود. در شکل بسیار حاد و نهایی، این بازی را شیادان فرصت طلب که در کار ادعای خسارت از طبابت غلط و شکایت علیه پزشکان تخصص دارند اجرا می کنند، که حتی ممکن است به تدریج برایشان به صورت ممرّ معاشی در آید. آنها می توانند برای خود نه تنها احساس همدردی کسب کنند- همان طور که غیر حرفه ای ها می کنند - بلکه قادرند پول گزافی نیز به عنوان خسارت به جیب بزنند. در این وقت است که (( وحشتناک نیست؟ )) بصورت یک بازی در می آید، چون بازیگر در ظاهر ابراز بدبختی می کند، ولی باطناً از کارش رضایت دارد و می تواند در ازای (( بدبختی )) خود از دیگران استفاده ی مادی نیز ببرد. بطور کلی کسانی که از بدبختی رنج می برند، به سه دسته تقسیم می شوند:
اول: اشخاصی که رنج و بدبختی برایشان غیر عمدی و ناخواسته است. این افراد ممکن است از همدردی و کمکی که به آسانی در دسترسشان قرار می گیرد بهره برداری بکنند یا نکنند. بهره برداری از همدردی دیگران تا اندازه ای معقول، طبیعی به نظر می رسد و ممکن است بصورت احترام تلقی شود.
دوم: اشخاصی که رنج و بدبختی برایشان غیر عمدی است ولی از آن به دلیل فرصت های مغتنمی که برایشان به وجود می آورد، استقبال می کنند. در اینجا بازی چاره ای است که بعداً به فکر شخص می رسد، و بقول فروید(( محصول ثانوی )) است.
سوم: اشخاصی که مدام دنبال رنج و بدبختی می گردند- مانند معتادان (( مرض جراحی )) که از یک جراح پیش دیگری می روند تا بالاخره یکی را گیر بیاورند که حاضر شود جاییشان را عمل کند. در اینجا اولین چیزی که مورد نظر شخص است، بازی است.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۷: #احساس_گیر_افتادن
منبع: ص ۴۰۸ تا ۴۰۹
@tahlil_raftar_motaghabel
روابطی که بر مبنای رابطه ی متقابل مکمل ساده و تغییر ناپذیری پی ریزی شده باشند، سرانجام برای دو طرف رابطه خسته کننده می شوند و آنان احساس می کنند که در این رابطه گیر افتاده اند. افزون بر این، آزردگی و رنجش فراوانی همراه با خشم و ناکامی بوجود می آید. گاهی اوقات شخصی که در رابطه گیر افتاده است دیگری را به سبب نارضایتی و ناخشنودی مقصر قلمداد می کند. مثلا (( اگر بخاطر تو نبود، ما امروز می توانستیم اوقات بسیار خوشی را داشته باشیم)) ، یا (( تو همیشه می خواستی که این طور بشود ))
مثال های دیگر:
۱. به نظر می آید که ما هیچ کاری نمی کنیم جز اینکه مشکلات او را حل کنیم.
۲. همه ی روابط زندگی ما فقط شده کار، هیچ تفریحی نداریم.
۳. او فقط به جسم من توجه دارد.
۴. دیگر خسته شدم از بس که همه ی اوقاتم را به حرف زدن با یک ماشین حساب گذراندم.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: آیا هیچ کدام از روابط مهم شما، چه در خانه، چه در محل کار و چه در بین دوستانتان هرگز بصورت گیر افتادن در نوعی رابطه ی متقابل مکمل و همیشگی بروز کرده است؟ اگر چنین است با چه کسانی؟
شما دو نفر، چه نوع از روابط متقابل همیشگی را به کار می برید؟
هنگامی که با این شخص مرتبط هستید و یا موقعی که درباره ی این رابطه فکر می کنید، چه نوع احساس های منفی و غیر خوبی در شما ظاهر می شود؟
درباره ی احساسات معمولا چه تصوری دارید؟
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۷: #احساس_گیر_افتادن
منبع: ص ۴۰۸ تا ۴۰۹
@tahlil_raftar_motaghabel
روابطی که بر مبنای رابطه ی متقابل مکمل ساده و تغییر ناپذیری پی ریزی شده باشند، سرانجام برای دو طرف رابطه خسته کننده می شوند و آنان احساس می کنند که در این رابطه گیر افتاده اند. افزون بر این، آزردگی و رنجش فراوانی همراه با خشم و ناکامی بوجود می آید. گاهی اوقات شخصی که در رابطه گیر افتاده است دیگری را به سبب نارضایتی و ناخشنودی مقصر قلمداد می کند. مثلا (( اگر بخاطر تو نبود، ما امروز می توانستیم اوقات بسیار خوشی را داشته باشیم)) ، یا (( تو همیشه می خواستی که این طور بشود ))
مثال های دیگر:
۱. به نظر می آید که ما هیچ کاری نمی کنیم جز اینکه مشکلات او را حل کنیم.
۲. همه ی روابط زندگی ما فقط شده کار، هیچ تفریحی نداریم.
۳. او فقط به جسم من توجه دارد.
۴. دیگر خسته شدم از بس که همه ی اوقاتم را به حرف زدن با یک ماشین حساب گذراندم.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: آیا هیچ کدام از روابط مهم شما، چه در خانه، چه در محل کار و چه در بین دوستانتان هرگز بصورت گیر افتادن در نوعی رابطه ی متقابل مکمل و همیشگی بروز کرده است؟ اگر چنین است با چه کسانی؟
شما دو نفر، چه نوع از روابط متقابل همیشگی را به کار می برید؟
هنگامی که با این شخص مرتبط هستید و یا موقعی که درباره ی این رابطه فکر می کنید، چه نوع احساس های منفی و غیر خوبی در شما ظاهر می شود؟
درباره ی احساسات معمولا چه تصوری دارید؟
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎙 نسخۀ صوتی: آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود
— وصلت با خود نمودی است از استقلال انسان مدرن یا تصویری است از خودخواهی لجامگسیخته؟
🎯 زمانی که در تنهایی مفرط، تنها چهرۀ آشنا همان چهرۀ صبح و شب درون آینه باشد، آرام آرام عاشقش میشویم، به این امید که بتواند بهتنهایی همۀ جاهای خالی زندگیمان را پر کند. امروزه مربیانی از سراسر دنیا در دورههای «وصلت با خود»، راههای معاشقه با خود و گرامیداشتن خود را به مخاطبانشان میآموزند. پولینا آرونسون از تجربۀ ده هفتهای دورۀ وصلت با خود و همۀ احساساتی میگوید که در این دوره به سراغش آمده است.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9540/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/8793/
— برای دسترسی آسان به نسخههای صوتی عضو صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست بشوید. لینک برخی از این صفحات را در در لینک زیر مشاهده کنید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🔗 @poemstoryradio
— وصلت با خود نمودی است از استقلال انسان مدرن یا تصویری است از خودخواهی لجامگسیخته؟
🎯 زمانی که در تنهایی مفرط، تنها چهرۀ آشنا همان چهرۀ صبح و شب درون آینه باشد، آرام آرام عاشقش میشویم، به این امید که بتواند بهتنهایی همۀ جاهای خالی زندگیمان را پر کند. امروزه مربیانی از سراسر دنیا در دورههای «وصلت با خود»، راههای معاشقه با خود و گرامیداشتن خود را به مخاطبانشان میآموزند. پولینا آرونسون از تجربۀ ده هفتهای دورۀ وصلت با خود و همۀ احساساتی میگوید که در این دوره به سراغش آمده است.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9540/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/8793/
— برای دسترسی آسان به نسخههای صوتی عضو صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست بشوید. لینک برخی از این صفحات را در در لینک زیر مشاهده کنید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🔗 @poemstoryradio
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۷: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۳ تا ۱۳۴
@tahlil_raftar_motaghabel
#عیب
تز:
این بازی منشأ بسیاری از نارضایتی های کوچک و ناچیز در زندگی روزمره ی مردم است و از وضعیت افسرده ی (( کودک )) سرچشمه میگیرد که میگوید (( من خوب نیستم ))، و بعدها در وضعیت مشابه به (( والد )) منتقل میشود که میگوید (( آنها خوب نیستند )).
مسئله ی تبادلی بازیگر آن است که ثابت کند شق دوم صحیح است. بنابراین بازیگر (( عیب )), در آشنایی با اشخاص جدید هنگامی احساس راحتی می کند که آنها متوجه عیب او شده باشند.
این بازی سخت ترین شکلش ممکن است به صورت یک بازی سیاسی (( استبدادی )) در آید که شخصیت های (( مقتدر )) بازی میکنند و ناگهان باعث بروز انعکاس های تاریخی تکان دهنده میشود.
حیطه ی این بازی، از ناچیزترین و نامربوط ترین صورت ها ( اُمُّل مآب است )، تا بدبینانه ترین ( آه در بساط ندارد )، شریرانه ترین ( جنسش خُرده شیشه دارد )، صمیمانه ترین ( اختیار آلتش را ندارد ) یا پیچیده ترین ( چی را میخواهد ثابت کند؟ ) حالات را در بر میگیرد. بازی معمولاً از لحاظ پویایی شناسی روانی دارای ریشه ی عدم اطمینان جنسی است و هدفش کسب اعتماد به نفس است، و از لحاظ تبادلی، توام است با تجسس فضولانه و کنجکاوی هولناک، و یا پاییدن مردم که برای ارضای هوس های (( کودک )) ولی با نقاب (( والد )) و شاید هم (( بالغ )) صورت می گیرد. همچنین دارای امتیاز روانی درونی رفع افسردگی، و امتیاز روانی برونی احتراز از صمیمیت است که امکان دارد عیب خود را افشا کند.
با پس زدن زنی که متجدد نیست، یا مردی که حساب بانکی کلانی ندارد، یا سفیدپوست نیست، یا بیسواد است، یا ناتوانی جنسی دارد، شخص احساس (( حق به جانبی )) می کند. در عین حال کنجکاوی اش به او قدرت عمل اجتماعی درونی و مقداری امتیاز زیستی میدهد.
یک جنبه ی ضمنی و جالب بازی (( عیب )) آن است که برای شخص انتخاب مطلب ارتباطی به ظرفیت فکری یا درجه ی هوشمندی ظاهری او ندارد.
مردی که در وزارت امور خارجه ی کشوری در سمتهای مهمی خدمت کرده بود، روزی در جمعی گفت که مردم فلان کشور در سطح پایینتری قرار دارند، چون مردهایشان کت هایی می پوشند که آستین های فوق العاده بلندی دارد. این مرد در فهم (( بالغ )) خود توانایی زیادی داشت، ولی فقط وقتی (( عیب )) را در سطح (( والد )) بازی می کرد، چنین حرفهایی نامربوطی از دهانش در میآمد.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۷: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۳ تا ۱۳۴
@tahlil_raftar_motaghabel
#عیب
تز:
این بازی منشأ بسیاری از نارضایتی های کوچک و ناچیز در زندگی روزمره ی مردم است و از وضعیت افسرده ی (( کودک )) سرچشمه میگیرد که میگوید (( من خوب نیستم ))، و بعدها در وضعیت مشابه به (( والد )) منتقل میشود که میگوید (( آنها خوب نیستند )).
مسئله ی تبادلی بازیگر آن است که ثابت کند شق دوم صحیح است. بنابراین بازیگر (( عیب )), در آشنایی با اشخاص جدید هنگامی احساس راحتی می کند که آنها متوجه عیب او شده باشند.
این بازی سخت ترین شکلش ممکن است به صورت یک بازی سیاسی (( استبدادی )) در آید که شخصیت های (( مقتدر )) بازی میکنند و ناگهان باعث بروز انعکاس های تاریخی تکان دهنده میشود.
حیطه ی این بازی، از ناچیزترین و نامربوط ترین صورت ها ( اُمُّل مآب است )، تا بدبینانه ترین ( آه در بساط ندارد )، شریرانه ترین ( جنسش خُرده شیشه دارد )، صمیمانه ترین ( اختیار آلتش را ندارد ) یا پیچیده ترین ( چی را میخواهد ثابت کند؟ ) حالات را در بر میگیرد. بازی معمولاً از لحاظ پویایی شناسی روانی دارای ریشه ی عدم اطمینان جنسی است و هدفش کسب اعتماد به نفس است، و از لحاظ تبادلی، توام است با تجسس فضولانه و کنجکاوی هولناک، و یا پاییدن مردم که برای ارضای هوس های (( کودک )) ولی با نقاب (( والد )) و شاید هم (( بالغ )) صورت می گیرد. همچنین دارای امتیاز روانی درونی رفع افسردگی، و امتیاز روانی برونی احتراز از صمیمیت است که امکان دارد عیب خود را افشا کند.
با پس زدن زنی که متجدد نیست، یا مردی که حساب بانکی کلانی ندارد، یا سفیدپوست نیست، یا بیسواد است، یا ناتوانی جنسی دارد، شخص احساس (( حق به جانبی )) می کند. در عین حال کنجکاوی اش به او قدرت عمل اجتماعی درونی و مقداری امتیاز زیستی میدهد.
یک جنبه ی ضمنی و جالب بازی (( عیب )) آن است که برای شخص انتخاب مطلب ارتباطی به ظرفیت فکری یا درجه ی هوشمندی ظاهری او ندارد.
مردی که در وزارت امور خارجه ی کشوری در سمتهای مهمی خدمت کرده بود، روزی در جمعی گفت که مردم فلان کشور در سطح پایینتری قرار دارند، چون مردهایشان کت هایی می پوشند که آستین های فوق العاده بلندی دارد. این مرد در فهم (( بالغ )) خود توانایی زیادی داشت، ولی فقط وقتی (( عیب )) را در سطح (( والد )) بازی می کرد، چنین حرفهایی نامربوطی از دهانش در میآمد.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۸: #از_گیر_درآمدن
منبع: ص ۴۰۹ تا ۴۱۰
@tahlil_raftar_motaghabel
روابط ایستا بیشتر اوقات به ایجاد احساسهای منفی و غیر خوب و کسالت و خستگی منجر میشود. اگر افراد درگیر رابطه مایل به تغییر این وضعیت باشند، میتوانند بدین منظور از روابط متقابل متقاطع استفاده کنند. در چنین مواردی روابط متقابل متقاطع، سالم و مفید موثر خواهد بود.
روند کار ساده است: ابتدا روشن کنید که شما و طرف مقابلتان در چه نوعی از رابطه ی متقابل مکمل گیر افتاده اید. سپس حالت نفسانی خودتان را تغییر دهید و سرانجام از یک حالت نفسانی متفاوت با یکی دیگر از حالات نفسانی طرف مقابل سخن بگویید. به عنوان مثال اگر رابطه ی شما به صورت (( والد )) به (( کودک )) بوده است، سعی کنید با (( بالغ )) خود طرف مقابل را مورد خطاب قرار دهید و یا اگر الگوهای رفتاری شما به صورت (( بالغ )) به (( بالغ )) بوده است، سعی کنید که شروع رفتار متقابل شما به صورت (( کودک )) به (( کودک )) باشد.
استفاده از رابطه ی متقابل متقاطع، ممکن است روشن کننده مسئله باشد، ولی آن را حل نکند، اما کمترین نتیجه اش این است که با کنار گذاشتن الگوهای رفتاری ایستا، وضعیت را آشکار می سازد. اگر یک طرف و یا هر دو طرف رابطه، تصمیم نگیرند که الگوهای رفتاری را تغییر دهند، احتمالاً در رابطه هیچ گونه پیشرفتی حاصل نخواهد شد. مثال:
۱. از بس که درباره ی فیزیک حرف زدیم دیگه حالم به هم میخوره، بیاید بریم بیرون کمی بگردیم.
۲. من متوجه شدم که تو هرگز نمی خواهی جایی بری، مگر اینکه من هم همراهت باشم. آیا متوجه شده ای که این موضوع واقعیت دارد؟
۳. یک ساعته که داریم بازی میکنیم، دوست دارید یک ساعت هم روی این قراردادهای جدید کار کنیم؟
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: به رابطهای که ممکن است در آن گیر افتاده باشید و یا به رابطه ی ایستایی که شاهد آن بوده اید، فکر کنید. سپس الگوهای رفتاری رابطه ی متقابل و همیشگی را که به کاربرد شده اند بیابید. برای روشن ساختن مسئله و یافتن الگوهای رفتاری متقاطع، روش هایی را توضیح دهید که می توانید بدان وسیله حالت نفسانی خود را تغییر دهید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۸: #از_گیر_درآمدن
منبع: ص ۴۰۹ تا ۴۱۰
@tahlil_raftar_motaghabel
روابط ایستا بیشتر اوقات به ایجاد احساسهای منفی و غیر خوب و کسالت و خستگی منجر میشود. اگر افراد درگیر رابطه مایل به تغییر این وضعیت باشند، میتوانند بدین منظور از روابط متقابل متقاطع استفاده کنند. در چنین مواردی روابط متقابل متقاطع، سالم و مفید موثر خواهد بود.
روند کار ساده است: ابتدا روشن کنید که شما و طرف مقابلتان در چه نوعی از رابطه ی متقابل مکمل گیر افتاده اید. سپس حالت نفسانی خودتان را تغییر دهید و سرانجام از یک حالت نفسانی متفاوت با یکی دیگر از حالات نفسانی طرف مقابل سخن بگویید. به عنوان مثال اگر رابطه ی شما به صورت (( والد )) به (( کودک )) بوده است، سعی کنید با (( بالغ )) خود طرف مقابل را مورد خطاب قرار دهید و یا اگر الگوهای رفتاری شما به صورت (( بالغ )) به (( بالغ )) بوده است، سعی کنید که شروع رفتار متقابل شما به صورت (( کودک )) به (( کودک )) باشد.
استفاده از رابطه ی متقابل متقاطع، ممکن است روشن کننده مسئله باشد، ولی آن را حل نکند، اما کمترین نتیجه اش این است که با کنار گذاشتن الگوهای رفتاری ایستا، وضعیت را آشکار می سازد. اگر یک طرف و یا هر دو طرف رابطه، تصمیم نگیرند که الگوهای رفتاری را تغییر دهند، احتمالاً در رابطه هیچ گونه پیشرفتی حاصل نخواهد شد. مثال:
۱. از بس که درباره ی فیزیک حرف زدیم دیگه حالم به هم میخوره، بیاید بریم بیرون کمی بگردیم.
۲. من متوجه شدم که تو هرگز نمی خواهی جایی بری، مگر اینکه من هم همراهت باشم. آیا متوجه شده ای که این موضوع واقعیت دارد؟
۳. یک ساعته که داریم بازی میکنیم، دوست دارید یک ساعت هم روی این قراردادهای جدید کار کنیم؟
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: به رابطهای که ممکن است در آن گیر افتاده باشید و یا به رابطه ی ایستایی که شاهد آن بوده اید، فکر کنید. سپس الگوهای رفتاری رابطه ی متقابل و همیشگی را که به کاربرد شده اند بیابید. برای روشن ساختن مسئله و یافتن الگوهای رفتاری متقاطع، روش هایی را توضیح دهید که می توانید بدان وسیله حالت نفسانی خود را تغییر دهید.
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎯 چرا بچهدار نشدن مُد شده است؟
— ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسانها را برای زمین مثل سلولهای غدهای سرطانی میداند
📍به احتمال زیاد شما هم زوجهایی را میشناسید که هر وقت بحث بچهداری میشود، قاطعانه میگویند تصمیم گرفتهاند هیچوقت بچهدار نشوند. دلایل زیادی هم برای تصمیمشان میآورند. بعضی معتقدند بچهدارشدن غیراخلاقی است چون آدم دیگری را وارد این دنیای کثیف میکند. برخی دلایل محیطزیستی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح میکنند، اما جامعهشناسی کارکشته میگوید احتمالاً مهمترین دلیل، نوعی از تربیت است که آدمها را به جای استقبال از سختیها و مقاومت دربرابر آنها به توجه بیشازحد به خودشان فرا میخواند.
🔖 ۲۵۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۱۵ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9551/
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
— ایدئولوژی جدید ضد زادوولد انسانها را برای زمین مثل سلولهای غدهای سرطانی میداند
📍به احتمال زیاد شما هم زوجهایی را میشناسید که هر وقت بحث بچهداری میشود، قاطعانه میگویند تصمیم گرفتهاند هیچوقت بچهدار نشوند. دلایل زیادی هم برای تصمیمشان میآورند. بعضی معتقدند بچهدارشدن غیراخلاقی است چون آدم دیگری را وارد این دنیای کثیف میکند. برخی دلایل محیطزیستی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح میکنند، اما جامعهشناسی کارکشته میگوید احتمالاً مهمترین دلیل، نوعی از تربیت است که آدمها را به جای استقبال از سختیها و مقاومت دربرابر آنها به توجه بیشازحد به خودشان فرا میخواند.
🔖 ۲۵۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۱۵ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9551/
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۴ تا ۱۳۷
@tahlil_raftar_motaghabel
#شلمیل
تز:
من می توانم خرابکاری کنم و بخشوده شوم.
حرکت ۱) وایت:
لیوان شربتش را تصادفاً روی لباس خانم میزبانش می ریزد.
نقش: قربانی
حرکت ۱) بلک ( میزبان ):
در وهله ی اول با عصبانیت واکنش نشان می دهد، ولی بعد چون متوجه میشود ( اغلب ناآگاهانه ) که اگر عصبانیتش را نشان دهد وایت برنده است و او بازنده، خودش را نگه میدارد و با این کار تصور می کند که بُرد با اوست.
نقش: پرخاشگر
حرکت ۲) وایت:
میگوید: (( وای، متاسفم خیلی خیلی معذرت میخواهم. ))
هدف: بخشایش
حرکت ۲) بلک:
مِن مِن کنان یا با صدای بلند او را میبخشد و بدین نحو احساس بُرد خود را به غلط تقویت می کند.
پیام در سطح بالغ وایت:
چون من با ادبم، شما هم باید با ادب باشید.
پیام در سطح بالغ بلک؛
اشکالی ندارد، می بخشم.
حرکت ۳ ) وایت:
سپس مرتکب اشتباهات دیگری می شود و خسارات بیشتری وارد می کند، چیزهایی را می اندازد و می شکند لیوانهای شربت بیشتری را میریزد و انواع و اقسام که کثافتکاری ها را انجام میدهد. بعد از اینکه با سیگارش روی میزی را هم سوراخ کرد و پایه ی صندلی را لای منگوله های پرده فرو کرد آن را جِر داد و مقداری هم از آب خورش روی فرش ریخت، (( کودک )) درون او از این همه کارهایی که کرده و بخشوده هم شده مسرور است - در حالیکه بلک نمایش رضایت بخشی از رنج و خویشتنداری از خود بروز داده است. بنابراین هر دوی آنها از این موقعیت پر از بدبختی استفاده برده اند، و بلک لزوماً مایل نیست دوستی و معاشرت شان را قطع کند.
رابطه متقابل: کودک به والد
پیام پنهان در سطح کودک:
مجبوری چیزهایی را که تصادفی است، ببخشی.
پیام پنهان در سطح والد:
راستمی گویی. من مجبورم سرمشق آداب معاشرت برای تو باشم.
در اینجا مانند تمام بازیها، وایت که حرکت اول را انجام میدهد به هر حال برنده است. اگر بلک عصبانیتش را بروز دهد، حس میکند حق دارد او را هم عصبانی بشود، چون کارش تصادفی بوده. اگر بلک خویشتنداری کند، آن وقت وایت میتواند با استفاده از فرصت های بعدی به لذت مسرت خود ادامه دهد. بُرد واقعی این بازی مسرتی نیست که وایت از خرابکاری و صدمه زدن نصیبش میشود - اگرچه این جایزه ای ضمنی است - بلکه بُرد در این واقعیت است که او بخشیده میشود. و این ما را مستقیماً به آنتی تز می رساند.
آنتی تز:
بهترین ضد(( شلمیل )) دریغ کردن بخشودگی است.
پس از آنکه وایت گفت (( وای، متاسفم. خیلی معذرت میخواهم ))، اگر بلک به جای اینکه بگویید (( اشکالی ندارد )) بگوید (( نگاه کن، امشب تو می توانی هر چقدر میخوای باعث ناراحتی زن من شوی، می توانی روی میزی را سوراخ کنی، قالی را خراب کنی - اما خواهش میکنم دیگر نگو متاسفم و معذرت می خواهم ))، در اینجاست که بلک قدم پیش گذاشته، نقشِ (( والدِ )) بخشنده را کنار میگذارد و به صورت (( بالغ )) قاطع رفتار می کند و مسئولیت کامل دعودت کردن وایت را به عهده میگیرد.
درجه ی شدت و حدت بازی وایت از واکنش او به این رفتار معلوم میشود که ممکن است کاملاً انفجار آمیز هم باشد. کسی که به بازی ضد (( شلمیل )) تن در میدهد، به این مخاطره هم تن در میدهد که مردم توی رویش بایستند، یا دست کم برای خودش دشمن تراشی کند.
بچه ها اغلب بازی (( شلمیل )) را نیمهکاره انجام میدهند، زیرا از بخشودگی مطمئن نیستند، اما دستکم از مسرت کثافتکاری آن برخوردار میشوند. بعدها، هرچه بیشتر یاد می گیرند که رفتار خود را با اجتماع منطبق کنند، از مهارت خود برای کسب بخشودگی بیشتر استفاده میکنند - که هدف اصلی این بازی است و در لفاف نزاکت در محافل اجتماعی بزرگسالان اجرا میشود.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۴ تا ۱۳۷
@tahlil_raftar_motaghabel
#شلمیل
تز:
من می توانم خرابکاری کنم و بخشوده شوم.
حرکت ۱) وایت:
لیوان شربتش را تصادفاً روی لباس خانم میزبانش می ریزد.
نقش: قربانی
حرکت ۱) بلک ( میزبان ):
در وهله ی اول با عصبانیت واکنش نشان می دهد، ولی بعد چون متوجه میشود ( اغلب ناآگاهانه ) که اگر عصبانیتش را نشان دهد وایت برنده است و او بازنده، خودش را نگه میدارد و با این کار تصور می کند که بُرد با اوست.
نقش: پرخاشگر
حرکت ۲) وایت:
میگوید: (( وای، متاسفم خیلی خیلی معذرت میخواهم. ))
هدف: بخشایش
حرکت ۲) بلک:
مِن مِن کنان یا با صدای بلند او را میبخشد و بدین نحو احساس بُرد خود را به غلط تقویت می کند.
پیام در سطح بالغ وایت:
چون من با ادبم، شما هم باید با ادب باشید.
پیام در سطح بالغ بلک؛
اشکالی ندارد، می بخشم.
حرکت ۳ ) وایت:
سپس مرتکب اشتباهات دیگری می شود و خسارات بیشتری وارد می کند، چیزهایی را می اندازد و می شکند لیوانهای شربت بیشتری را میریزد و انواع و اقسام که کثافتکاری ها را انجام میدهد. بعد از اینکه با سیگارش روی میزی را هم سوراخ کرد و پایه ی صندلی را لای منگوله های پرده فرو کرد آن را جِر داد و مقداری هم از آب خورش روی فرش ریخت، (( کودک )) درون او از این همه کارهایی که کرده و بخشوده هم شده مسرور است - در حالیکه بلک نمایش رضایت بخشی از رنج و خویشتنداری از خود بروز داده است. بنابراین هر دوی آنها از این موقعیت پر از بدبختی استفاده برده اند، و بلک لزوماً مایل نیست دوستی و معاشرت شان را قطع کند.
رابطه متقابل: کودک به والد
پیام پنهان در سطح کودک:
مجبوری چیزهایی را که تصادفی است، ببخشی.
پیام پنهان در سطح والد:
راستمی گویی. من مجبورم سرمشق آداب معاشرت برای تو باشم.
در اینجا مانند تمام بازیها، وایت که حرکت اول را انجام میدهد به هر حال برنده است. اگر بلک عصبانیتش را بروز دهد، حس میکند حق دارد او را هم عصبانی بشود، چون کارش تصادفی بوده. اگر بلک خویشتنداری کند، آن وقت وایت میتواند با استفاده از فرصت های بعدی به لذت مسرت خود ادامه دهد. بُرد واقعی این بازی مسرتی نیست که وایت از خرابکاری و صدمه زدن نصیبش میشود - اگرچه این جایزه ای ضمنی است - بلکه بُرد در این واقعیت است که او بخشیده میشود. و این ما را مستقیماً به آنتی تز می رساند.
آنتی تز:
بهترین ضد(( شلمیل )) دریغ کردن بخشودگی است.
پس از آنکه وایت گفت (( وای، متاسفم. خیلی معذرت میخواهم ))، اگر بلک به جای اینکه بگویید (( اشکالی ندارد )) بگوید (( نگاه کن، امشب تو می توانی هر چقدر میخوای باعث ناراحتی زن من شوی، می توانی روی میزی را سوراخ کنی، قالی را خراب کنی - اما خواهش میکنم دیگر نگو متاسفم و معذرت می خواهم ))، در اینجاست که بلک قدم پیش گذاشته، نقشِ (( والدِ )) بخشنده را کنار میگذارد و به صورت (( بالغ )) قاطع رفتار می کند و مسئولیت کامل دعودت کردن وایت را به عهده میگیرد.
درجه ی شدت و حدت بازی وایت از واکنش او به این رفتار معلوم میشود که ممکن است کاملاً انفجار آمیز هم باشد. کسی که به بازی ضد (( شلمیل )) تن در میدهد، به این مخاطره هم تن در میدهد که مردم توی رویش بایستند، یا دست کم برای خودش دشمن تراشی کند.
بچه ها اغلب بازی (( شلمیل )) را نیمهکاره انجام میدهند، زیرا از بخشودگی مطمئن نیستند، اما دستکم از مسرت کثافتکاری آن برخوردار میشوند. بعدها، هرچه بیشتر یاد می گیرند که رفتار خود را با اجتماع منطبق کنند، از مهارت خود برای کسب بخشودگی بیشتر استفاده میکنند - که هدف اصلی این بازی است و در لفاف نزاکت در محافل اجتماعی بزرگسالان اجرا میشود.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۹: #هنگامیکه_موفق_نمیشوید
منبع: ص ۴۱۱ تا ۴۱۲
@tahlil_raftar_motaghabel
گاهی اوقات، تنها راه رها شدن از روابط ایستا، قطع کردن آن است. بعضی از افراد ترجیح میدهند که به تدریج خود را از درگیر یک رابطه درآورند و برخی ترجیح میدهند که رابطه را سریعاً قطع کنند.
هنگامی که افراد برای طرف مقابل ارزش کمی قائل هستند و به سادگی از او کنده می شوند، گفته می شود که قطع کردن رابطه کار آسانی است. موانع دیگری وجود دارد که قطع کردن ناگهانی، کار فوقالعاده مشکلی است. وقتی که ارزشهای افراد با صداقت و وفاداری همراه گردد و یا بر مبنای تعهداتی که سپرده اند مانند ازدواج، قرار داشته باشد از گیر در آمدن و خلاص شدن روندی دردناک و عذابآور است. معمولاً فکر کردن درباره ی قطع رابطه، احساس های شدید گناه و افسردگی به همراه دارد. افراد درگیر این نوع روابط معمولاً خود را برای اخذ تصمیم های معمولی ناتوان می یابند و نیز قادر نیستند تصمیماتی را که می گیرند به مرحله ی اجرا در آورند. مثال:
۱. وقتی مردم مزاحم من می شوند، فقط می گویم خداحافظ.
۲. اگر رابطه ی ما به هم بخورد، من از نظر عاطفی می میرم.
۳. پس از این همه سال، چگونه می توانم او را رها کنم؟
۴. فقط یک لحظه فکر کردن به قطع رابطه، به من کمک خواهد کرد که پی ببرم این رابطه چقدر ارزشمند است.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: آیا در زندگی شما روابط ایستایی وجود دارد که احساس کنید در آن گیر افتاده اید؟ چرا فکر می کنید نمی توانید از آن خلاص شوید؟ .......
واکنش شما نسبت به فکر قطع رابطه چیست؟ واکنش هر یک از حالت نفسانی را به طور کامل مشخص کنید.
واکنش والد: ....
واکنش بالغ: ....
واکنش کودک: ...
وضعیت نیازها و ارزشهای شما در این روابط چگونه است؟ .....
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #خویشتن_جدید
نویسنده: #مورییل_جیمز_و_لوییس_ساواری
مترجم: #دکتر_بهمن_دادگستر
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
بخش دوم : خود ارتباطی
موضوع فصل آموزشی: #روابط_مکمل
#موضوع_۲۷۹: #هنگامیکه_موفق_نمیشوید
منبع: ص ۴۱۱ تا ۴۱۲
@tahlil_raftar_motaghabel
گاهی اوقات، تنها راه رها شدن از روابط ایستا، قطع کردن آن است. بعضی از افراد ترجیح میدهند که به تدریج خود را از درگیر یک رابطه درآورند و برخی ترجیح میدهند که رابطه را سریعاً قطع کنند.
هنگامی که افراد برای طرف مقابل ارزش کمی قائل هستند و به سادگی از او کنده می شوند، گفته می شود که قطع کردن رابطه کار آسانی است. موانع دیگری وجود دارد که قطع کردن ناگهانی، کار فوقالعاده مشکلی است. وقتی که ارزشهای افراد با صداقت و وفاداری همراه گردد و یا بر مبنای تعهداتی که سپرده اند مانند ازدواج، قرار داشته باشد از گیر در آمدن و خلاص شدن روندی دردناک و عذابآور است. معمولاً فکر کردن درباره ی قطع رابطه، احساس های شدید گناه و افسردگی به همراه دارد. افراد درگیر این نوع روابط معمولاً خود را برای اخذ تصمیم های معمولی ناتوان می یابند و نیز قادر نیستند تصمیماتی را که می گیرند به مرحله ی اجرا در آورند. مثال:
۱. وقتی مردم مزاحم من می شوند، فقط می گویم خداحافظ.
۲. اگر رابطه ی ما به هم بخورد، من از نظر عاطفی می میرم.
۳. پس از این همه سال، چگونه می توانم او را رها کنم؟
۴. فقط یک لحظه فکر کردن به قطع رابطه، به من کمک خواهد کرد که پی ببرم این رابطه چقدر ارزشمند است.
@tahlil_raftar_motaghabel
تمرین: آیا در زندگی شما روابط ایستایی وجود دارد که احساس کنید در آن گیر افتاده اید؟ چرا فکر می کنید نمی توانید از آن خلاص شوید؟ .......
واکنش شما نسبت به فکر قطع رابطه چیست؟ واکنش هر یک از حالت نفسانی را به طور کامل مشخص کنید.
واکنش والد: ....
واکنش بالغ: ....
واکنش کودک: ...
وضعیت نیازها و ارزشهای شما در این روابط چگونه است؟ .....
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎙 نسخۀ صوتی: مادران شاغل و بچههای کوچک: داستانی پر از اشک و حسرت
— «بعد از تولد دختر اولم به یک مصاحبۀ کاری رفتم و بعد، کل راه را تا خانه گریه کردم»
🎯 برای زنان تحصیلکرده و موفق، بچهدارشدن چالشی عظیم به بار میآورد: آیا باید بچههایشان را به پرستارها و مهدکودکها بسپارند و مسیر موفقیت شغلیشان را ادامه دهند یا خودشان را وقف فرزندشان کنند و بیخیال کارشان شوند؟ انتخاب خیلیها گزینۀ دوم است. اما واقعاً چه چیزی باعث میشود زنان چنین تصمیمی بگیرند؟ شرایط نامناسب و تبعیضآمیز کار برای زنان؟ دلبستگی شدید به بچه؟ یا نابرابری محیط خانواده؟ دو پژوهشگر برای پیداکردن جواب این مسئله سراغ همکلاسیهای سابق خودشان در دانشگاه نورثوسترن رفتند.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9555/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9416/
— فهرست برخی از صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست را در لینک زیر ببینید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
— «بعد از تولد دختر اولم به یک مصاحبۀ کاری رفتم و بعد، کل راه را تا خانه گریه کردم»
🎯 برای زنان تحصیلکرده و موفق، بچهدارشدن چالشی عظیم به بار میآورد: آیا باید بچههایشان را به پرستارها و مهدکودکها بسپارند و مسیر موفقیت شغلیشان را ادامه دهند یا خودشان را وقف فرزندشان کنند و بیخیال کارشان شوند؟ انتخاب خیلیها گزینۀ دوم است. اما واقعاً چه چیزی باعث میشود زنان چنین تصمیمی بگیرند؟ شرایط نامناسب و تبعیضآمیز کار برای زنان؟ دلبستگی شدید به بچه؟ یا نابرابری محیط خانواده؟ دو پژوهشگر برای پیداکردن جواب این مسئله سراغ همکلاسیهای سابق خودشان در دانشگاه نورثوسترن رفتند.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9555/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9416/
— فهرست برخی از صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست را در لینک زیر ببینید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۷ تا ۱۴۶
@tahlil_raftar_motaghabel
#چرا_فلان_کار_را_نمیکنی__آره_اما
قسمت اول:
تز:
کاش بتوانید راه حلی پیدا کنید که من نتوانم از آن ایراد بگیرم!
خانم وایت:
شوهرم اصرار دارد که کارهای نجاری خانه و تعمیرات اسباب خانه را خودش بکند و هیچ وقت هم هیچ کاری را درست انجام نمیدهد.
خانم بلک:
چرا مجبورش نمیکنید یک دوره ی نجاری حرفه ای را در کلاسهای شبانه بگذراند؟
خانم وایت:
آره، اما وقت ندارد.
خانم بلو:
چرا برایش یک دست اسباب و لوازم جدید و حسابی نمیخرید؟
خانم وایت:
آره، اما بلد نیست با آنها کار کند.
خانم رد:
خب، می توانید یک نجار حرفهای بیاورید که تمام کارها را انجام دهد.
خانم وایت:
آره، اما میدانید این کار چقدر پول میخواهد؟
خانم براون:
خب، چرا حالا همینطور که درست می کند قبول نمیکنید؟ ولش کنید.
خانم وایت:
آره، اما می ترسم یک روز خانه روی سرم خراب شود!
چنین گفتگویی معمولاً در این نقطه به سکوت ممتد منجر میشود. این سکوت را بالاخره خانم گرین می شکند که مثلا میگوید:
خب دیگر، مردها همینطورند... همیشه میخواهند نشان بدهند که همه ی کارها را بلدند.
(( چرا فلان کار را نمی کنی - آره،اما )) ممکن است چند نفره بازی شود. دیگران هر کدام سعی میکنند راه حلی پیشنهاد کنند و هر کدام حرف خود را با عبارتی با مضمون (( چرا فلان کار را نمیکنی ...) شروع میکند. در پاسخ هر کدام، وایت با عبارت (( آره، اما )) جوابی آماده دارد. بازیگر خوب میتواند در مقابل عده ی نامحدودی مقاومت کند، تا آنجا که همه جا بزنند و برنده شود. در بسیاری از موقعیتها او ممکن است مجبور شود ده دوازده راه حل پیشنهادی را رد کند تا به سکوت ممتد، که نشانه پیروزی اوست، دست یابد.
از آنجا که تمام راه حل های پیشنهادی رد می شوند ( البته استثنا هم هست )، واضح است که بازی مقصودی نهفته دارد.
(( کلک )) بازیِ (( چرا فلان کار را نمیکنی - آره، اما )) در این است که در واقع برای منظور آشکارش بازی نمی شود ( یعنی یک سئوال (( بالغ )) برای کسب اطلاعات یا حل یک مسئله نیست )، بلکه برای اطمینان مجدد احساس لذت (( کودک )) است. در صورت ظاهر ممکن است مسئله مربوط به (( بالغ )) فرد نظر بیاید، ولی در واقعیت امر معلوم شود که وایت خود را به صورت (( کودک )) عرضه نموده، که یعنی قدرت و کفایت آن را ندارد که بر وضعیت خود چیره شود، و بنابراین دیگران باید به صورت (( والد ))هایی عاقل و دانا در آیند و تلاش و دانش خود را برای کمک بیحاصل به او به کار برند.
سطح روانی بازی نیز معمولاً در هر دو طرف ناخودآگاهانه است، ولی تبدیل (( بالغ )) وایت به (( کودک )) بی کفایت، و در مورد دیگران تبدیل (( بالغ )) به (( والد )) عاقل را میتوان با اندک توجهی دقیقتر، از طریق تغییر در وضع قیافه، طرز حرف زدن، و کلماتی که به کار میرود به خوبی مشاهده کرد.
در اینجا خانم وایت به دو دلیل نشان می دهد که چرا پیشنهادهای ارایه شده را نباید جدی گرفت.
اولاً، در رابطه با پیشنهادها، هوش و ذکاوت خانم وایت کمتر از دیگران در آن جمع نبود و بعید می نمود کسی بتواند راه حلی پیشنهاد کند که به فکر خود او نرسیده باشد. اگر کسی باشد که با پیشنهادی ابتکاری بتواند مسئله را حل کند. خانم وایت، اگر منصفانه رفتار کند، باید آن را بپذیرد، یعنی (( کودک )) بی کفایت او باید تسلیم شود. به عبارت دیگر، با پیشنهادی جالب می توان او را از بازی منصرف ساخت. اما مسئله اینجاست که بازیگران معتاد به (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) مثل خانم وایت، منصفانه رفتار نمی کنند.
ثانیاً، آسان پذیرفتن یک پیشنهاد ممکن است این ظن را در دیگران ایجاد کند که خانم وایت دارد خودش را به (( خریّت )) میزند، که خود بازی دیگری است.
لطفا برای فهم بیشتر این بازی روانی به ادامه مطلب در نوشته ی بعدی توجه فرمائید.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۷ تا ۱۴۶
@tahlil_raftar_motaghabel
#چرا_فلان_کار_را_نمیکنی__آره_اما
قسمت اول:
تز:
کاش بتوانید راه حلی پیدا کنید که من نتوانم از آن ایراد بگیرم!
خانم وایت:
شوهرم اصرار دارد که کارهای نجاری خانه و تعمیرات اسباب خانه را خودش بکند و هیچ وقت هم هیچ کاری را درست انجام نمیدهد.
خانم بلک:
چرا مجبورش نمیکنید یک دوره ی نجاری حرفه ای را در کلاسهای شبانه بگذراند؟
خانم وایت:
آره، اما وقت ندارد.
خانم بلو:
چرا برایش یک دست اسباب و لوازم جدید و حسابی نمیخرید؟
خانم وایت:
آره، اما بلد نیست با آنها کار کند.
خانم رد:
خب، می توانید یک نجار حرفهای بیاورید که تمام کارها را انجام دهد.
خانم وایت:
آره، اما میدانید این کار چقدر پول میخواهد؟
خانم براون:
خب، چرا حالا همینطور که درست می کند قبول نمیکنید؟ ولش کنید.
خانم وایت:
آره، اما می ترسم یک روز خانه روی سرم خراب شود!
چنین گفتگویی معمولاً در این نقطه به سکوت ممتد منجر میشود. این سکوت را بالاخره خانم گرین می شکند که مثلا میگوید:
خب دیگر، مردها همینطورند... همیشه میخواهند نشان بدهند که همه ی کارها را بلدند.
(( چرا فلان کار را نمی کنی - آره،اما )) ممکن است چند نفره بازی شود. دیگران هر کدام سعی میکنند راه حلی پیشنهاد کنند و هر کدام حرف خود را با عبارتی با مضمون (( چرا فلان کار را نمیکنی ...) شروع میکند. در پاسخ هر کدام، وایت با عبارت (( آره، اما )) جوابی آماده دارد. بازیگر خوب میتواند در مقابل عده ی نامحدودی مقاومت کند، تا آنجا که همه جا بزنند و برنده شود. در بسیاری از موقعیتها او ممکن است مجبور شود ده دوازده راه حل پیشنهادی را رد کند تا به سکوت ممتد، که نشانه پیروزی اوست، دست یابد.
از آنجا که تمام راه حل های پیشنهادی رد می شوند ( البته استثنا هم هست )، واضح است که بازی مقصودی نهفته دارد.
(( کلک )) بازیِ (( چرا فلان کار را نمیکنی - آره، اما )) در این است که در واقع برای منظور آشکارش بازی نمی شود ( یعنی یک سئوال (( بالغ )) برای کسب اطلاعات یا حل یک مسئله نیست )، بلکه برای اطمینان مجدد احساس لذت (( کودک )) است. در صورت ظاهر ممکن است مسئله مربوط به (( بالغ )) فرد نظر بیاید، ولی در واقعیت امر معلوم شود که وایت خود را به صورت (( کودک )) عرضه نموده، که یعنی قدرت و کفایت آن را ندارد که بر وضعیت خود چیره شود، و بنابراین دیگران باید به صورت (( والد ))هایی عاقل و دانا در آیند و تلاش و دانش خود را برای کمک بیحاصل به او به کار برند.
سطح روانی بازی نیز معمولاً در هر دو طرف ناخودآگاهانه است، ولی تبدیل (( بالغ )) وایت به (( کودک )) بی کفایت، و در مورد دیگران تبدیل (( بالغ )) به (( والد )) عاقل را میتوان با اندک توجهی دقیقتر، از طریق تغییر در وضع قیافه، طرز حرف زدن، و کلماتی که به کار میرود به خوبی مشاهده کرد.
در اینجا خانم وایت به دو دلیل نشان می دهد که چرا پیشنهادهای ارایه شده را نباید جدی گرفت.
اولاً، در رابطه با پیشنهادها، هوش و ذکاوت خانم وایت کمتر از دیگران در آن جمع نبود و بعید می نمود کسی بتواند راه حلی پیشنهاد کند که به فکر خود او نرسیده باشد. اگر کسی باشد که با پیشنهادی ابتکاری بتواند مسئله را حل کند. خانم وایت، اگر منصفانه رفتار کند، باید آن را بپذیرد، یعنی (( کودک )) بی کفایت او باید تسلیم شود. به عبارت دیگر، با پیشنهادی جالب می توان او را از بازی منصرف ساخت. اما مسئله اینجاست که بازیگران معتاد به (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) مثل خانم وایت، منصفانه رفتار نمی کنند.
ثانیاً، آسان پذیرفتن یک پیشنهاد ممکن است این ظن را در دیگران ایجاد کند که خانم وایت دارد خودش را به (( خریّت )) میزند، که خود بازی دیگری است.
لطفا برای فهم بیشتر این بازی روانی به ادامه مطلب در نوشته ی بعدی توجه فرمائید.
@tahlil_raftar_motaghabel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۷ تا ۱۴۶
@tahlil_raftar_motaghabel
#چرا_فلان_کار_را_نمیکنی__آره_اما
قسمت دوم: در ادامه ی مطلب قسمت اول
تز:
کاش بتوانید راه حلی پیدا کنید که من نتوانم از آن ایراد بگیرم!
درمانگر:
پس چرا بازی (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) را اجرا می کنی، در حالیکه می دانی این بازی قدیمی است؟
خانم وایت:
وقتی با کسی حرف میزنم، باید مدام فکر کنم ببینم چه باید جواب بدهم. در غیر اینصورت خجالت میکشم و صورتم این را نشان می دهد. مگر اینکه توی تاریکی باشیم. من نمیتوانم سکوت را تحمل کنم. شوهرم هم میداند. بارها به من گفته.
درمانگر:
مقصودت این است که اگر (( بالغ )) درونت تو را مشغول نکند، (( کودک )) در تو ظاهر می شود و دست به کارهایی می زند که خجالت می کشی و صورتت هم این را نشان میدهد؟
خانم وایت:
آره، اگر بتوانم مرتب مطالبی را به دیگران پیشنهاد کنم، یا آنها مطالبی به من پیشنهاد کنند وضعم خوب است. مطمئنم. یعنی تا وقتی به توانم (( بالغ )) خود را در اختیار نگه دارم، خجالت نمی کشم.
در اینجا بیمار به وضوح مشخص می کند که از زمان بی ساخت و بیبرنامه وحشت دارد. تا وقتی که بتواند در یک موقعیت اجتماعی (( بالغ )) را مشغول و تحت تسلط نگه دارد، (( کودک )) نمیتواند ظاهر شود و خودنمایی کند - لذا بازی می شود وسیله ای برای ساخت زمان باشد و به (( بالغ )) فرصت عمل دهد. اما بازی باید به اندازه ی کافی انگیزش داشته باشد تا علاقه ی او را حفظ کند.
او با زیرکی کامل می تواند هم نقش (( کودک )) را بازی کند که تسخیر ناپذیر است، و هم نقش (( والد )) عاقلی را بازی کند که سعی اش تسخیر (( کودک )) درون دیگری است، اما موفق نمی شود. از آنجا که نخستین اصلی بازی (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) این است که هیچ پیشنهادی هرگز پذیرفته نشود. بنابراین (( والد )) هرگز موفق نیست. شعار بازی این است: (( هول نشو، (( والد )) هرگز پیروز نمی شود! ))
خلاصه اینکه اگرچه هر حرکت برای خانم وایت به اصطلاح سرگرم کننده است و لذت مخصوص خود را در رد پیشنهادها دارد، بُرد اصلی آن سکوت مرموزی است که آخر سر - بعد از آنکه همه فکرشان را برای پیشنهادهای قابل قبول خسته کردند - بر صحنه مستولی می شود. هم برای خانم وایت و هم برای حاضران، این سکوت علامت آن است که او پیروز شده است و آنها هستند که کفایت ندارند. این سکوت اگر شکسته نشود، ممکن است دقیقه ها طول بکشد.
آنتی تز:
ضد این بازی این است که وارد آن نشد و یا از شخص سئوالی کرد که شخص از کارهایی که خودش تا الان انجام داده گزارشی دهد و اگر پیشنهاد جدیدی داشتید به او بدهید و اگر با آره، اما پاسخ داد، می توانید به او بگویید:
این واقعا مسئله ی مشکلی است ... خودت نظرت چیست؟
یا اگر گفت: فلان کار را کردم، درست نشد، حالا نمی دانم چکار کنم...
به او بگویید:
جداً خیلی بد شد.
هر یک از این پاسخ ها مودبانه است، ولی خانم وایت را در بازی سردرگم باقی می گذارد، یا دست کم تبادل را در این زمینه متوقف می سازد، تا این که ناراحتی درونی او آشکار و بررسی شود.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۲۸: #بازیهای_مهمانی
منبع: ص ۱۳۷ تا ۱۴۶
@tahlil_raftar_motaghabel
#چرا_فلان_کار_را_نمیکنی__آره_اما
قسمت دوم: در ادامه ی مطلب قسمت اول
تز:
کاش بتوانید راه حلی پیدا کنید که من نتوانم از آن ایراد بگیرم!
درمانگر:
پس چرا بازی (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) را اجرا می کنی، در حالیکه می دانی این بازی قدیمی است؟
خانم وایت:
وقتی با کسی حرف میزنم، باید مدام فکر کنم ببینم چه باید جواب بدهم. در غیر اینصورت خجالت میکشم و صورتم این را نشان می دهد. مگر اینکه توی تاریکی باشیم. من نمیتوانم سکوت را تحمل کنم. شوهرم هم میداند. بارها به من گفته.
درمانگر:
مقصودت این است که اگر (( بالغ )) درونت تو را مشغول نکند، (( کودک )) در تو ظاهر می شود و دست به کارهایی می زند که خجالت می کشی و صورتت هم این را نشان میدهد؟
خانم وایت:
آره، اگر بتوانم مرتب مطالبی را به دیگران پیشنهاد کنم، یا آنها مطالبی به من پیشنهاد کنند وضعم خوب است. مطمئنم. یعنی تا وقتی به توانم (( بالغ )) خود را در اختیار نگه دارم، خجالت نمی کشم.
در اینجا بیمار به وضوح مشخص می کند که از زمان بی ساخت و بیبرنامه وحشت دارد. تا وقتی که بتواند در یک موقعیت اجتماعی (( بالغ )) را مشغول و تحت تسلط نگه دارد، (( کودک )) نمیتواند ظاهر شود و خودنمایی کند - لذا بازی می شود وسیله ای برای ساخت زمان باشد و به (( بالغ )) فرصت عمل دهد. اما بازی باید به اندازه ی کافی انگیزش داشته باشد تا علاقه ی او را حفظ کند.
او با زیرکی کامل می تواند هم نقش (( کودک )) را بازی کند که تسخیر ناپذیر است، و هم نقش (( والد )) عاقلی را بازی کند که سعی اش تسخیر (( کودک )) درون دیگری است، اما موفق نمی شود. از آنجا که نخستین اصلی بازی (( چرا فلان کار را نمی کنی - آره، اما )) این است که هیچ پیشنهادی هرگز پذیرفته نشود. بنابراین (( والد )) هرگز موفق نیست. شعار بازی این است: (( هول نشو، (( والد )) هرگز پیروز نمی شود! ))
خلاصه اینکه اگرچه هر حرکت برای خانم وایت به اصطلاح سرگرم کننده است و لذت مخصوص خود را در رد پیشنهادها دارد، بُرد اصلی آن سکوت مرموزی است که آخر سر - بعد از آنکه همه فکرشان را برای پیشنهادهای قابل قبول خسته کردند - بر صحنه مستولی می شود. هم برای خانم وایت و هم برای حاضران، این سکوت علامت آن است که او پیروز شده است و آنها هستند که کفایت ندارند. این سکوت اگر شکسته نشود، ممکن است دقیقه ها طول بکشد.
آنتی تز:
ضد این بازی این است که وارد آن نشد و یا از شخص سئوالی کرد که شخص از کارهایی که خودش تا الان انجام داده گزارشی دهد و اگر پیشنهاد جدیدی داشتید به او بدهید و اگر با آره، اما پاسخ داد، می توانید به او بگویید:
این واقعا مسئله ی مشکلی است ... خودت نظرت چیست؟
یا اگر گفت: فلان کار را کردم، درست نشد، حالا نمی دانم چکار کنم...
به او بگویید:
جداً خیلی بد شد.
هر یک از این پاسخ ها مودبانه است، ولی خانم وایت را در بازی سردرگم باقی می گذارد، یا دست کم تبادل را در این زمینه متوقف می سازد، تا این که ناراحتی درونی او آشکار و بررسی شود.
@tahlil_raftar_motaghabel
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎙 نسخۀ صوتی: اگر بهدنبال شادی هستید، جستوجوی خوشبختی را کنار بگذارید
— شکستخوردن در زندگی میتواند شما را متوجه هدفی کند که بهتر از خوشبختی است
🎯 صدایی در گوش ما شبانهروز زمزمه میکند که «خانهای بخر، کاری بکن کارستان، زندگیات را بساز، بهدنبال خوشبختی باش». و تقریباً همهمان گوشبهفرمانِ این صداییم. اما پس از چند سال به درهای عمیق پرتاب میشویم: کارنامۀ موفقیتهایمان را که بالاوپایین میکنیم تنها چیزی که به چشم میخورد پوچی است. یا تا پایان عمر در این دره میمانیم یا، بهقول دیوید بروکس، از کوه دومِ زندگیمان بالا میآییم، آنجایی که زندگی دوباره معنا میشود. بروکس در کتاب جدیدش توضیح میدهد که چگونه زندگی در کوه دوم ما را متحول میکند.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9559/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9404/
— برای دسترسی آسان به نسخههای صوتی عضو صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست بشوید. لینک برخی از این صفحات را در در لینک زیر مشاهده کنید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb
— شکستخوردن در زندگی میتواند شما را متوجه هدفی کند که بهتر از خوشبختی است
🎯 صدایی در گوش ما شبانهروز زمزمه میکند که «خانهای بخر، کاری بکن کارستان، زندگیات را بساز، بهدنبال خوشبختی باش». و تقریباً همهمان گوشبهفرمانِ این صداییم. اما پس از چند سال به درهای عمیق پرتاب میشویم: کارنامۀ موفقیتهایمان را که بالاوپایین میکنیم تنها چیزی که به چشم میخورد پوچی است. یا تا پایان عمر در این دره میمانیم یا، بهقول دیوید بروکس، از کوه دومِ زندگیمان بالا میآییم، آنجایی که زندگی دوباره معنا میشود. بروکس در کتاب جدیدش توضیح میدهد که چگونه زندگی در کوه دوم ما را متحول میکند.
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
http://tarjomaan.com/sound/9559/
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9404/
— برای دسترسی آسان به نسخههای صوتی عضو صفحات ترجمان در نرمافزارهای پادکست بشوید. لینک برخی از این صفحات را در در لینک زیر مشاهده کنید:
https://anchor.fm/tarjomaan
🔻خرید اشتراک چهار شمارۀ فصلنامۀ ترجمان
🔗 @tarjomaanweb